۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

یار نزدیک تر از رگ گردن به من است وین عجب بین که من از وی دورم « نحن اقرب الیه من حبل الورید »

ای برده اختیارم تو اختیار مایی
من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی
گفتم غمت مرا کشت گفتا چه زهره دارد
غم این قدر نداند کآخر تو یار مایی
من باغ و بوستانم سوزیده خزانم
باغ مرا بخندان کآخر بهار مایی
گفتا تو چنگ مایی و اندر ترنگ مایی
پس چیست زاری تو چون در کنار مایی
گفتم ز هر خیالی درد سر است ما را
گفتا ببر سرش را تو ذوالفقار مایی
سر را گرفته بودم یعنی که در خمارم
گفت ار چه در خماری نی در خمار مایی
گفتم چو چرخ گردان والله که بی‌قرارم
گفت ار چه بی‌قراری نی بی‌قرار مایی
شکرلبش بگفتم لب را گزید یعنی
آن راز را نهان کن چون رازدار مایی
ای بلبل سحرگه ما را بپرس گه گه
آخر تو هم غریبی هم از دیار مایی
تو مرغ آسمانی نی مرغ خاکدانی
تو صید آن جهانی وز مرغزار مایی
از خویش نیست گشته وز دوست هست گشته
تو نور کردگاری یا کردگار مایی
از آب و گل بزادی در آتشی فتادی
سود و زیان یکی دان چون در قمار مایی
این جا دوی نگنجد این ما و تو چه باشد
این هر دو را یکی دان چون در شمار مایی
خاموش کن که دارد هر نکته تو جانی
مسپار جان به هر کس چون جان سپار مایی


http://song95.ir/play/27713/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%AF-%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C

۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

فایده گرائی، بنتام، خداوندگان اندیشه بیشترین سعادت برای بیشترین مردم!

ناصر بیات - میراث نو
بنتام فیلسوف قرن 18 انگلیسی
جرمی بنتام در پانزدهم فوریه 1748 در خانواده‌ای که بیشتر اعضایش وکلای دعاوی ثروتمندان بودند، به دنیا آمد. زندگی او به طرز یکنواختی انگلیسی است. زندگینامه رسمی او در 2 جلد نوشته شده است، ولی می توان آن را به شکل کوتاهی بیان کرد؛ چرا که او نیز مانند کانت، زندگی پرفراز و نشیبی نداشته است. بنتام از همان آغاز گوشه گیر، پرسشگر و فضل فروش بود. در چهار سالگی دستور زبان لاتین می آموخت و به جای بازی آثار ادبیات کلاسیک را مطالعه می کرد. این گونه بود که تحصیل در مدرسه وست مینستر و دانشگاه آکسفورد جذابیت چندانی برای وی نداشت. او معلمان خود را ابله قلمداد می کرد و نسبت به علایق هم نسلان خود بی اعتنا بود.
پدر بنتام می خواست پسرش را در کانون وکلا مشغول به کار کند، اما بنتام جوان زندگی علمی را بر وکالت ترجیح می داد. مسائل زیادی در حقوق و قانون جزا و نهادهای سیاسی زمان برای او جذابیت داشت. سؤالاتی از قبیل اینکه هدف از این قانون یا نهاد چیست و آیا این هدف مطلوب است؟ و یا اگر هدف مطلوب است، این قانون و یا نهاد از عهده برآورده کردن آن برمی آید یا نه؟ در چنین شرایطی و با اینگونه سؤالات بود که نبوغ وی شکوفا شد و کتابهای فراوانی نوشت، هر چند کمتر توانست آنها را به پایان رسانده و منتشر کند. بیشتر آثار او « قطعات» و « مقدمات» کتابهای بزرگتری بودند که بنتام هرگز نتوانست آنها را به پایان برساند. چرا که مسائلی در جریان نوشتن به وجود می آمد که به تدریج خود به رساله‌ای جداگانه تبدیل می‌شد و این روند به نحوی پایان ناپذیر ادامه می‌یافت. از این رو زمینه‌های مورد علاقه‌ی بنتام بی نهایت متنوع بود: درباره‌ی اقتصاد، منطق، روانشناسی و کیفرشناسی، الاهیات و اخلاقیات مقاله و کتاب نوشته است. ولی همانطور که گفته شد علاقه‌ی وی که مدام به آن رجوع می کند، حقوق است. دفاع از ربا (1787)، مدخلی بر مبانی از آثار بنتام است. بنتام در ششم ژوئن سال 1832 درگذشت. وصیت کرده بود که جسدش برای پیشبرد علم، تشریح شود و اسکلت مومیایی شده او در کالج لندن نگهداری می شود.

اصول آیین بنتام
مونتگیو (Montague) در مورد بنتام گفته است:« آثار بنتام به طور عمده نماینده‌ی آن دوران برجسته‌ی فکری است که عموماً به نام مشرب قرن 18 خوانده می شود، اما در حقیقت دامنه‌ی آن دوران از پایان جنگهای مذهبی تا بروز انقلاب فرانسه بسط یافته است. آثار بنتام همه‌ی اوصاف برجسته‌ی آن دوران را نشان می دهد، یعنی امیدواری بی کران به آینده همراه با تحقیر گذشته؛ انسان دوستی بی دریغ آمیخته با بدبینی به طبیعت انسانی،روح ماجراجویانه‌ی علمی آمیخته با جزمیتی گستاخانه، فضل فروشی خنده آور همراه با شعور بی اندازه.»
این توصیف مونتگیو می تواند انگیزه‌ی لازم جهت بررسی مهم ترین اندیشه‌های بنتام را ایجاد کند. به خصوص که بسیاری از اندیشه‌ها و مسائل مطرح در « مشرب قرن 18» برای ما ایرانیان مطرح و مهم است. 
در ابتدا باید گفت که آیین بنتام مبتنی بر نوعی لذت گرایی یا اصالت لذت (hedonism) روانی است. طبق این نظریه هر موجود انسانی بالطبع طالب کسب لذت و دفع الم است. بنتام در این مورد می گوید:« طبیعت انسان را تحت سلطه‌ی دو خداوندگار مقتدر قرار داده است،لذت(pleasure) و رنج(Pain)... اینان بر همه‌ی اعمال و اقوال و اندیشه‌های ما حاکمند: هر کوششی که برای شکستن این یوغ به خرج دهیم، حاکمیت آنها را بیشتر تأیید و تسجیل می کند. انسان در عالم الفاظ ممکن است مدعی نفی حاکمیت آنها شود، ولی در عالم واقعیت همچنان دستخوش و تابع آنها باقی می ماند.»(An introduction to the principles of morals and Legislation,ch1,sect1)
بنتام تأکید می کند که همان معنایی را از لذت و الم در نظر دارد که در برداشت عامه مردم و زبان متعارف وجود دارد، نه کمتر و نه بیشتر. مثلا «لذت»، لذائذی چون خوردن و آشامیدن و گوش دادن به موسیقی و انجام کار نیک را هم در بر می گیرد. بنتام تلاش می کند معیاری عینی از اخلاقیات به دست دهد و برای این کار از لذت گرایی استفاده می کند. به این ترتیب که شایست  و ناشایست را هم در حیطه اقتدار لذت و رنج قرار می  دهد. بنابراین اعمال شایسته  در جهت افزایش سرجمع لذت و اعمال ناشایست در جهت کاهش آن تفکیک می شوند.
اصل فایده مندی
به این ترتیب به اصل فایده مندی  اصل بیشترین خوشی می‌ رسیم. این اصل قائل به « بیشترین خوشی همه‌ی کسانی است که ذی ربط یا مطرح اند»(همان قسمت اول یادداشت یکم) بدیهی است که افراد « ذی ربط»، بسته مورد متفاوت است. اگر یک فرد باشد مبنا بیشتری خوشی اوست. اگر جامعه باشد بیشترین خوشی بیشترین تعداد ممکن از اعضای جامعه را مبنا می گیریم.
بنتام اعتقاد دارد که هر نظریه‌ی اخلاقی دیگری، لااقل در نهایت گوشه چشمی به اصل فایده مندی دارد. به عبارت دیگر فقط اصل فایده مندی است که می تواند یک معیار عینی برای حق و باطل یا شایست و ناشایست به دست دهد. باید توجه داشته باشیم که اصالت فایده بنتام ،به آثار و نتایج اعمال اهمیت می دهد. اگر عملی آثار و نتایج سودمند داشته باشد درست، و در غیر این صورت نادرست است. نکته‌ی مهم این است که ملاک درستی یا نادرستی یک عمل نتایج آن است نه انگیزه ای که سبب انجام آن شده است. در واقع  نتیجه‌ی اصالت فایده به عنوان یک نظریه اخلاقی این است که درستی یا نادرستی یک عمل از خوبی یا بدی فاعل آن عمل جداست.
بنتام برای آنکه انتخاب اخلاقی را ممکن نماید، همانند اپیکوروس به ارائه‌ی یک حساب اخلاقی می‌پردازد. بدین منظور چند اصل را مورد توجه قرار می‌دهد: شدت‌، مدت، قطعیت یا عدم قطعیت، نزدیکی یا دوری، باروری و خلوص. باروری یعنی اینکه یک عمل لذت بخش، احساسات خوشایند دیگری هم به دنبال داشته باشد و خلوص هم به معنی فراغت از عواقب یا احساسات رنج‌ آور بعدی است. تا اینجا کار بنتام در ایجاد حساب اخلاقی به اپیکوروس شبیه است. اما بنتام عامل هفتمی هم به این اصول اضافه می کند و آن دامنه شمول،یعنی عده‌ی افرادی که در معرض لذت یا رنج ناشی از یک عمل قرار می‌گیرند، می‌باشد.
انتقادات به نظریه اخلاقی اصالت فایده
1.       درباره‌ی نحوه‌ی تعیین اینکه یک عمل چه مقدار خوشی و سعادت(یعنی لذت) را باعث می شود هم اشکالات نظری و هم دشواریهای عملی وجود دارد.
2.       در مذهب اصالت فایده فرض شده است که تعداد مجموع آثار و نتایج باید در تعیین درستی یا نادرستی یک عمل به حساب آید. اگر صرفاً نتایج مستقیم لذت و الم را به حساب آوریم شاید در اشتباه باشیم، زیرا رشته‌ی طولانی آثار ممکن است نتایج مختلفی داشته باشد. این امر به یک اشکال نظری منجر می شود، زیرا اگر ما هیچگاه نتوانیم درستی یا نادرستی عملی را تشخیص دهیم تا همه‌ی آثار و نتایج آن را دریابیم، باید مدت نامحدودی پیش از اعلام درستی یا نادرستی یک عمل منتظر بمانیم، چه ممکن است بی نهایت آثار و نتایج به دنبال داشته باشد. اصل فایده مندی به این منظور ارائه شده است که آزمونی عینی باشد برای تعیین اعمال درست و نادرست؛ اما با این اوصاف ارزش عملی آن بی فایده است. به خصوص که آنچه درباره‌ی یک اصل اخلاقی نیازمندیم این است که به ما پیشاپیش در تعیین اینکه راه و روش درست عمل چیست کمک کند و اگر برای فرار از این ایراد بگوییم که فرد بر اساس احتمال چگونگی نتایج می تواند عمل کند، درستی یا نادرستی یک عمل به ملاحظات شخصی و فاعلی وابسته می شود که این نظریه مدعی دوری از آن است.
3.       بنتام ادعا می کند که هرکس همیشه جویای لذت خویش است. این نظر نوعی ساده پنداری انگیزه‌های انسانی است. حتی اگر قبول کنیم که افراد باید در جستجوی چیزی جز لذت نباشند، بدیهی است که آنان اغلب زیر تأثیر ملاحظات دیگری هم قرار می گیرند. در واقع اینطور به نظر می رسد که مردم نه از روی یک انگیزه، بلکه از روی انگیزه‌های متعدد و گوناگون عمل می کنند و تنها یک خوشنودی یا لذت به مقادیر گوناگون وجود ندارد، بلکه خشنودیهای انسان متعدد و از لحاظ کیفیت با یکدیگر متفاوتند. بنتام فقط یک غایت را برای انسان تصور می کند و آن لذت است و تفاوت را در مقدار آنها می بیند، در حالی که خشنودیهای بسیار زیادی که کیفاً متفاوتند وجود دارد که اغلب نمی توان آنها را با قیدهای کم و بیش با یکدیگر مقایسه نمود.
4.       محاسبه اخلاقی بنتام کاربرد ناپذیر است، چرا که وی هیچگونه ترازویی برای سنجش عوامل مختلف به دست نمی دهد. مثلا گفته باید شدت و طول مدت را در نظر بگیریم. اگر ما لذتهای با شدت مساوی داشته باشیم، آنوقت لذت طولانی را انتخاب می کنیم. ولی اگر دو لذت هم از نظر شدت و هم از نظر مدت متفاوت باشند،‌آنوقت تکلیف چیست؟ چه اندازه شدت به چه اندازه مدت برابر است؟
فلسفه سیاسی بنتام
بنتام در ابتدا بیشتر به اصلاح نظام حقوقی و جزایی نظر داشت و از ابتدا طرفدار دموکراسی نبود. به عبارت دیگر به حق مقدس مردم برای حکومت، اعتقاد نداشت. اوایل تصور می کرد حاکمان و قانونگذاران واقعاً در طلب خیر و صلاح همگانی هستند، هرچند ممکن است درباره‌ی وسایل درست نیل به این هدف سردرگم باشند و اشتباه کنند. ولی با گذشت زمان معتقد شد که طبقه حاکم دستخوش منافع خاص خویش است. از آن پس طرفدار اصلاحات سیاسی به عنوان شرط لازم سایر تحولات گردید و خواستار الغای سلطنت و انحلال مجلس اعیان و کلیسای انگلیس و آغاز انتخابات عمومی شد.
بنتام دارای خصوصیت «فرانسوی» است و مانند انقلابیون و روشنفکران فرانسه، عقلگرا و انقلابی مسلک است و چون آنها تصور می کند که اگر عقل حاکم شود همه‌ی کارها به سامان و جهان گلستان خواهد شد. هرچند همواره اصل را بر فایده مندی قرار می‌داد و اعتقادی نداشت که دموکراسی خصیصه‌ی مقدسی از آن خویش داشته باشد.
همچنین ملاحظات انسان دوستانه از انگیزه‌های اصلی بنتام نبود. علت اصلی مبارزات او با قوانین جزایی زمانش و مخالفتهای با وضع رقت بار زندانها، این بود که نظام کیفری را نامعقول و ناتوان از نیل به اهدافش و خیر و صلاح عام می یافت.
اینک به تفصیل بیشتری آرای سیاسی بنتام را بررسی می کنیم.از نظر بنتام ، قانون گذاری و اعمال حکومت در حوزه‌ی اخلاق قرار می گیرد و لذا باید اصل فایده مندی بر آنها قابل اطلاق باشد. ولی در اینجا آنکه ذی ربط است، جامعه است. بنتام می گوید بسا اعمالی هست که در واقع به حال جامعه مفید است ولی به جامه‌ی قانون در نیامده و قانونگذار باید در خدمت مصلحت عام باشد. لذا عمل قانون گذار یا حکومت به شرطی مؤید اصل فایده مندی یا ملهم از آن است که در تمایل آن برای افزایش خوشی جامعه بیشتر از میل به کاهش آن باشد. از طرفی جامعه « یک پیکر مجعول است، یعنی متشکل از افرادی است که در حکم اعضای آن پیکرند» و «منفعت جامعه عبارتست از در سر جمع منافع آحاد اعضایی که آن را تشکیل می دهند». بنابراین قول به اینکه قانونگذاری و حکومت باید در جهت مصلحت عام باشد برابر با این است که بگوییم باید در جهت برآوردن بیشترین خوشی بیشترین تعداد ممکن از افرادی باشند که اعضای آن جامعه اند. اگر قبول کنیم مصلحت عام صرفاً سرجمع مصالح خاص یکایک اعضای جامعه است،قاعدتا باید به مصلحت عام افزوده باشد. اما هیچ تضمینی در این باره وجود ندارد. واقعیت این است که تعارض منافع به وجود می‌آید. لذا هماهنگ ساز منافع به نحوی که ناظر بر مصلحت عام باشد لازم است و این وظیفه حکومت و قانون گذاری است.
از طرفی هیچ تضمینی وجود ندارد که کسانی که وظیفه‌ی هماهنگ سازی منافع را دارند،از موهبت خیرخواهی نیز بهره مند باشند و با روحیه‌ای وارسته در پی تأمین مصلحت عام باشند. بنتام به این نتیجه رسید که حاکمان تافته جدا بافته نیستند و حتی با وجود اینکه بسیاری از آنها این استعداد را دارند که خیر و خوشی دیگران برایشان خوشایند باشد، چون به اختیار خود واگذاشته شوند در پی منافع خویش بر می‌آیند. چنین بود که او مستعد پذیرش آرا و نظریات دموکراتیک شد. چرا که مستبد یا سلطان مطلق العنان همواره کام خویش را می جوید. طبقه‌ی حاکمه‌ی متشکل از اشراف هم همین طور. بنابراین تنها راه برای تأمین بیشترین خوشی بیشترین تعداد ممکن از افراد این است که حکومت حتی المقدور در دست همه باشد.

اندیشه‌ها‌ی بنتام و دنیای امروز
دنیای امروز از برخی جهات به بنتام بسیار نزدیکیم و از برخی جهات بسیار دور. اگر ما بنتام را با لاک مقایسه کنیم، با دو طرز فکر متفاوت روبه رو خواهیم شد. ممکن است هر دو آنها از مالکیت خصوصی دفاع کنند. اما  لاک به این علت که معتقد است همه‌ی مردم دارای حق طبیعی به « زندگی و آزادی و دارایی»خود هستند. ولی بنتام به علت اینکه حمایت از مالکیت خصوصی را موجب تأمین سعادت عمومی  می پندارد از آن دفاع می کند. توجیه لاک از دولت اساساً اخلاقی است، در حالی که توجیه بنتام در این باره براساس مکتب فایده انگارانه است. اساس تمامی استدلالهای لاک تقریبا پاره‌ای اصول ظاهرا مسلم در باره ی طبیعت و رفتار انسانی است. او بیشتر به تاکید این موضوع علاقه دارد که این اصول مسلم چه هستند و چه نتایجی در زمینه روابط سیاسی باید داشته باشند. لاک اصرار می ورزد که این اصول مسلم باید در نظام بالفعل سیاسی تحقق پذیرد. اما نشان نمی دهد که چگونه می توان به این مقصود رسید. در مورد بنتام تمامی مسائل سیاسی همانا مسائل مربوط بهجرمي 
بنتام فيلسوف قرن 18 انگلستانطرق و وسایل هستند. حل این مسائل بستگی به دانشی درست درباره‌ی جریان واقعی زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد. به این ترتیب بنتام نظریه                    مورد بنتام تمامی مسائل سیاسی همانا مسائل مربوط به طرق و وسایل هستند. حل این مسائل بستگی به دانشی درست درباره‌ی جریان واقعی زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دارد. به این ترتیب بنتام نظریه‌ی سیاسی را در مقایسه با علم سیاست بی اهمیت می داند، زیرا به عقیده او هر مسأله سیاسی خود به خود به شکلی تبدیل می شود که مستلزم تحقیق تجربی بی واسطه‌ای است.
هرچند در قرن 19 برخی نظریه پردازان وجود داشته اند، ولی اگر بگوییم که در این قرن موضوع سیاست بیش از پیش به امور عملی مربوط می شده است ، سخن نابجایی نگفته‌ایم. بی شک امروزه شیوه استدلال بنتام بیش از شیوه استدلال لاک بر دلها می نشیند. حتی با وجود آنکه نظریه لاک در قانون اساسی امریکا مندرج شده است، اما نظریات بنتام نفوذ بیشتری در مطبوعات و محافل سیاسی دارد. امروزه دیگر مرسوم نیست که از فلان لایحه دولت به این دلیل که برحق است دفاع کنند،یعنی با بعضی اصول اخلاقی به حکم شعور باطنی انسان موافقت دارد.بلکه در دفاع از آن می گویند که «خوب» است.-یعنی سعادت بیشتری را ایجاد می کند.و حتی اگر ما لایحه معینی را برحق بدانیم،بدان دلیل است که آن لایحه را مبدأ خیر می دانیم. ما همچون بنتام بیشتر به نتایج علاقمند هستیم تا به اصول.
هرچند با تصور بنتام در مورد غایت و روش سیاست موافق باشیم با نظر او راجع به وسایل موافق نیستیم. حقیقت این است که همانگونه که بنتام مسأله سیاسی را با تبدیل همه امور به محاسبه‌ای در باره‌ی وسیله‌ای برای رسیدن به غایت، ساده کرده است خود محاسبه را هم می توان با تبدیل به یک ارزیابی سهل لذت جویی ساده کرده است. حال نظر ما درباره قسمت اول هرچه باشد امروز این ساده کردن قسمت اخیر عموما مردود محسوب می شود.
عادت ساده انگاری بیش از حد بنتام ، و نسنجیده  گذشتنش از فراز مشکلات، همراه با تنگ نظری خاصی که در برداشت اخلاقی اش هست و او را سزاوار صفت  «فیلسوف بزرگ» نمی گرداند. ولی در نهضت اصلاح اجتماعی مقام مطمئنی دارد. مقدمات او غالبا مورد چون و چراست ولی او در بیرون کشیدن نتیجه هایی که غالبا معقول و هوشمندانه است از آنها مهارت دارد.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۶, یکشنبه

قره قاط سیاه دار پاد قند و فشار خون و پالاینده کبد زغال اخته نیز...

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم
سیاه دار (قره قاط) یار بیماران دیابتی
ژاله رضایی شیراز
عضو کارگروه گیاهان دارویی انجمن تحقیقات طب سنتی ایران
سیاه دار یا سیاه گیله یا قره قاط گیاهی است بومی ایران که در جنگل‌های شمال ایران می‌روید. در شهرهای رشت و بندر انزلی با نام «سیاه گیله»، در امام زاده ابراهیم، فومن و شَفت با نام «سیاه دار» و در تالش و روستاهای اطرافش با نام‌های «سیاه مامْنی» و «سِرَ‌مامنی (قره قاط قرمز)» شناخته می‌شود. (براساس تحقیق میدانی) این درختچه در قفقاز، ترکیه و دیگر مناطق اروپا و امریکایی شمالی نیز می‌روید اما قره قاطی که در اروپا و امریکا می‌روید متفاوت است با گونه‌هایی که در ایران به صورت خودرو و وحشی در جنگل‌های کوهپایه‌ای شمال کشور می‌روید. گیاهی است از خانواده Ericaceae، به فرانسویAirelle و به انگلیسی Caucasian Whortleberry گفته می‌شود و نام علمی آنVaccinium arctostaphylos L. است.
مشخصات
درختچه‌ای است به بلندی حدود 2 متر، برگهای آن تقریباً دُمبرگ، بیضی شکل و نوک تیز به طول 8-3 سانتی‌متر اند. گل‌های آن استکانی به رنگ سفیدِ مایل به سبز یا صورتی به طول 8-6 میلی‌متر است و میوه آن گرد به رنگ ارغوانی مایل به سیاه به قطر 8-6 میلی متر و خوراکی است. معروف ترین انواع قره قاط به شرح زیر است:

1. قره قاط سیاه
این گیاه به فرانسوی Airelle و نام اختصاصی آن Airelle myrtille و myrtille، Myrtille noire، Brimbelle، Raisind'ours، Raisin des Bois و به انگلیسی Blenberry, Bilberry گفته می‌شود.
گیاهی از خانواده Ericaceae و نام علمی آن Vaccinium myrtillus است.
مشخصات
درختچه بسیار کوچکی است که بلندی آن 50-20 سانتی‌متر است. برگ‌ها و گل‌های آن شبیه گونه ایرانی است. میوه آن شبیه قره قاط ایرانی و به اندازه نخود و پوشیده از غباری سفید رنگ است، رنگ آن سیاه مایل به آبی با طعم شیرین مایل به ترش است. این گیاه در دامنه‌ها و کوهستان‌های اروپا، ترکیه، قفقاز و سیبری به شکل خیلی متراکم می‌روید. قسمت مورد استفاده این گیاه، برگ، ریشه و میوه آن است. برای مصارف درمانی برگ‌ها باید هنگامی چیده شود که گیاه به رشد کامل رسیده باشد زیرا فقط در این موقع است که بیشترین مواد مؤثر در آن یافت می‌شود. برگ این گیاه دارای 34 درصد تاتن و خاکستر آن نیز دارای مقدار زیادی املاح پتاسیم و منیزیم است.
میوه تازه آن دارای 76 درصد آب است و همچنین قندهای گوناگون، اسیدهای آلی، اسید لاکتیک، پکتین، مواد چرب و مواد رنگی در این گیاه یافت می‌شود.

2. قره قاط سرخ
این گیـــــاه به فـــــرانســــوی Airelle rouge، Airlle ponctue'e و myrtille rouge و به انگلیسی
 Mountain cranberry و cowberry گفته می‌شود. گیاهی است از خانواده Ericaceae و نام علمی آن Vaccinium vitis-idaea L. است.
مشخصات
درختچه بسیار کوچک و به عبارت بهتر بوته‌ای است با ساقه‌های چوبی به بلندی 30-10 سانتی متر که پوشش متراکمی دارد و برگهای آن بی خزان قهوه‌ای رنگ و تخم مرغی شکل است، و نوک آنها قوسی شکل است. گل‌های آن کوچک و در فاصله اردیبهشت تا تیر ظاهر می‌شوند و میوه آن به اندازه و شکل قره قاط سیاه، اما رنگ آن قرمز است.
از نظر ترکیبات شیمیایی، برگ آن دارای مقدار زیادی تانن 5 تا 6 درصد آربوتین، هیدروکینون (به ویژه در پاییز) و اورسون است قره قاط قرمز غنی است از اسیدهای آلی گوناگون مانند اسید کینیک و اسید وینک، در این گیاه قند نیز یافت می‌شود.
دانه این گیاه دارای حدود 30 درصد ماده چرب است و روغن حاصل از آن حالت روان، رنگ زرد روشن و اثر خشک شونده قوی دارد. در میوه قره قاط قرمز گلوکوزیدی به نام آیدئین وجود دارد که رنگ قرمز میوه مربوط به آن است. زنبور عسل به سمت گیاه‌ انواع قره قاط جلب می‌شود و از آن نوش فراوان و مرغوب به دست می‌آورد. گیاه دیگری از خانواده قره قاط قرمز هست، اما از جنس متفاوت، که آن را «عنب‌الدب» یا انگور خرس می‌نامند و در ردیف گیاهان دارویی قابض و دارای خواص مشابه گونه‌های قره قاط است.
در برگهای گونه انگور خرس ترکیبات شیمیایی مانند: تانن، رزین، کمی اسانس و ماده اورسون و گلوکوزید‌های آربوتوزید، اریکولین و متیل آربوتوزید، یافت می‌شود.

خواص قره قاط از نظر طب سنتی
قره قاط از نظر طبیعت سرد و خشک است و دارای خواص درمانی فراوانی است که مهمترین آنها کاهش قند خون در بیماران دیابتی و کاهش فشار خون است.
دکتر عبدالله احمدیه در کتاب راز درمان آورده است. «در اینجا بعضی از روشهای درمانی و نُسَخ دارویی مرض قند را که در کتب قدیم ذکری در مورد شان نشد و اینجانب بعدها بدان آگاهی یافته‌ام و به گرد‌آوری شان پرداخته‌ام به شرح زیر به اطلاع می‌رسانم. قره قاط ـ میوه ریز ترش مزه ای است مانند زرشک که به قدرِ یک تا دو مثقال آن را دم کرده و می‌خورند قره قاط همراه با برگ زیتون، سیر، زغال اخته، چای مکه و عناب در پایین آوردن فشار خون بسیار مؤثر است. اگر قره قاط را در کنار کدوی مسمایی، تخم خیار، سیب، انار، موسیر، گزنه، گلابی، ازگیل، بومادران، و عناب مصرف شود چربی خون کاهش می‌یابد.‍»
دکتر خیاوی در دایره‌المعارف گیاهان دارویی چنین آورده است: «قره قاط ثمر درختی است به قدر فلفل، در ترشی شبیه زرشک جهت تصفیه خون و کم و پایین آورنده فشار خون و مقوی جگر و دل است».
حکمای طب سنتی میوه این گیاه را برای قطع خون ریزی از سینه نافع می‌دانند و دم کرده برگ آن را نیز برای تورم قولون و رفع اسهال توصیه می‌کردند. و برگ قره قاط را مدّر و در رفع ناراحتی‌های مزمن مخاطی مثانه و مجاری ادرار مفید می‌دانند. این خاصیت به دلیل وجود تانن و اسید گالیک و به ویژه خاصیت ضد عفونی کنندگی مجاری ادراری، به دلیل وجود ماده آربوتین در برگ آن است. مقدار مصرف از برگ خشک این گیاه 8-4 گرم چهار بار در روز است. برای این کار 20 گرم برگ خشک را در 1000 گرم آب جوش دم کرده و چند فنجان در روز مصرف شود. توصیه شده است که گیاه عنب‌الدب یا قره قاط، با املاح آهن، ژلاتین و آلبومین نباید هم زمان خورده شود. همچنین برگ گیاه قره قاط دارای اثر مقوی، قابض، ضد عفونی کننده و ضد اسهال است و به دلیل قابض بودن برای رفع اسهال‌های ساده ومزمن مفید است.
برای میرتل‌لینِ موجود در برگ این گیاه تأثیری شبیه انسولین تشخیص داده شده است و آن را انسولین گیاهی نیز نامیده اند با این تفاوت که قره قاط تأثیرات منفی انسولین شیمیایی را ندارد. براساس تحقیقات و آزمایشات متعدد، پزشکان و محققان به این نتیجه رسیدند که ماده میرتل‌لین موجود در برگ گیاه قره قاط میزان قند خون را در بیماران دیابتی به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌دهد. برای مصارف خارجی جوشانده برگ گیاه به صورت غرغره، برای رفع التهاب مخاط دهان، و لوسیون و کمپرس آن نیز جهت رفع ورم چشم، بیماری‌های پوست و سوختگی‌ها به کار می‌رود. میوه این گیاه نیز که مهمترین بخش گیاه از نظر درمانی است، دارای اثر مقوی، قابض، مفرح و ضد عفونی کننده است که از آن نوعی شربت تهیه می‌شود که بهترین نوشیدنی برای بیماران تب دار است.
بررسی‌ها نشان داده است که میوه این گیاه تأثیر مفیدی در تنظیم عمل دفع و جلوگیری از عفونی شدن مواد زاید دفعی در متبلایان به بواسیر دارد و همچنین در رفع نفح و گازهای معده و تحریک اشتها مفیداست از موارد دیگر استعمال خارجی این گیاه جوشانده آن است که اگر از راه بینی به بالا کشیده شود، در رفع زکام تأثیر به سزایی دارد. کمپرس و تنقیه جوشانده ان نیز درد بواسیر را کاهش می‌دهد. و ضماد گرم میوه آن ناراحتی‌های جلدی همراه با خار‌ش‌های شدید را سریع از بین می برد. آب مقطر حاصل از برگهای این گیاه نیز چشم شویی، بسیار عالی برای فرونشاندن التهابات چشمی است. میوه پخته و جوشانده به دست آمده از آن، برای کاهش ورم روده و بیماری‌های عفونی روده مفید است. در این خصوص باید 60 گرم میوه گیاه را در یک لیتر آب جوشانده، و 5-4 فنجان در روز خورده شود. در مورد بیماری دیابت نوع 2 می‌توان 20 گرم برگ خشک گیاه را با 20 گرم برگ خشک تمشک در یک لیتر آب جوش دم، و در عرض 24 ساعت کم کم مصرف کرد.
از برگ گیاه قره قاط قرمز (Cranberry) در رفع رماتیسم، نقرس، دردهای ناشی از سنگ کلیه، سرفه و تب‌های مخاطی استفاده می‌شود و نیز با مصرف آن مقدار نسبی اسید اوریک ادرار ضمن زیاد شدن حجم آن، کاهش می‌یابد .اثر ضد عفونی کننده برگ این گیاه نیز بیشتر مربوط به هیدروکینون موجود در آن است. هرچه تابستان گرم‌تر و خشک تر باشد میزان درصد وجود هیدروکینون در برگ این گیاه زیادتر می‌شود.
یادآور می‌شوم باید برگ گیاه قره قاط قرمز را در زمستان از روی ساقه چید و پس از چیدن در سایه با گرمای ملایم اطاق خشک کرد. گاهی از برگ آن به جای چای و قهوه استفاده می‌کنند.
هرچند طبیب معروف جالینوس برگهای گیاه انگور خرس را (که اثر شفابخش آن شبیه قره قاط قرمز است). به عنوان قابض برای درمان زخم‌ها و جلوگیری از خون ریزی تجویز می‌کرده است. اما تا مدتها (قرن سیزدهم) این گاه شفابخش مورد توجه گیاه شناسان مغرب زمین نبود و این در حالی است که در شرق به ویژه حکمای سنتی ایران به خواص درمانی این گیاه (عنب‌الدب) توجه ویژه‌ای داشتند و برای درمان بیماری‌های گوناگون تجویز می‌کردند. وجود مواد گوناگون شیمیایی فعال در گیاه انگور خرس آثار درمانی گیاه را در مورد از بین بردن ناراحتی های مجاری ادراری، کاملاً تأیید می‌کند.
براساس تجربیات گروه زیادی از کارشناسان گیاه درمانی، مصرف انگور سرخ برای از بین بردن بیماری‌های مجاری ادراری مثل مصرف آنتی بیوتیک‌هاست و حتی در مواردی آنتی بیوتیک تأثیر نداشته، انگور خرس بسیار مفید و مؤثر بوده است. (با این حال هنوز محافل علمی عقیده دارند در خصوص بیماری‌های حاد ادراری باید از آنتی بیوتیکها استفاده شود)، مورد بسیار مهمی که در مصرف گیاه انگور خرس باید رعایت شود این است که برای این که خاصیت ضد عفونی کنندگی گیاه بیشترین تأثیر خود را داشته باشد، باید ادرار قلیایی شود به این صورت که حین مصرف این گیاه باید از خوردن غذاها و مکمل‌های شیمیایی و اسیدی مثل مرکبات، آب میوه ترش و ویتامین C خودداری شود. انگور خرس همچنین از نفخ‌های شدید و اضافه وزن کاذب برخی از زنان قبل از عادت ماهیانه، جلوگیری می‌کند و براساس تحقیقات پزشکان، این گیاه برای تحریک انقباض‌های رحمی مؤثر است، لذا زنان باردار نباید از این گیاه استفاده کنند.
آلانتوان موجود در انگور خرس باعث می‌‌شود تا زخم ها زودتر خوب شود. (آلانتوان ماده‌ای است شیمیایی که در بسیاری از داروهای شیمیایی کاربرد داردکه به صورت کرم و پماد برای پوست تجویز می‌شود) این گیاه نیز مانند قره قاط قرمز به دلیل تانن‌های موجود در آن برای از بین بردن اسهال بسیار مفید است. در خصوص فشار خون اگر می‌خواهید از قره قاط سرخ یا انگور خرس استفاده کنید چون این دو گیاه بسیار مدر‌اند و پتاسیم بدن را کاهش می‌دهند ضروری است غذاهای غنی از پتاسیم مانند موز، خرما و سبزیجات تازه زیاد مصرف شود. این گیاه از نظر میزان تانن بسیار غنی است که معمولاً از آن در چرم سازی استفاده می‌شده است.
مربای قره قاط قرمز به دلیل وجود اسید بنزوئیک در میوه آن مدت زیادی می‌تواند بدون خراب و فاسد شدن بماند.
در مطالعه Aboozar Monavar Feshani و همکاران در خصوص استفاده ایرانیان از قره قاط در زمان قدیم به عنوان داروی شفابخش برای مرض قند، ذکر شده است:
«براساس مطالعاتی مشخص شده است که میوه قره قاط در طب سنتی ایران جایگاه ویژه‌ای داشت، به طوری که از زمان قدیم از این گیاه به عنوان داروی مرض قند (دیابت) استفاده می‌کردند که پیشرفت قابل ملاحظه‌ای در بهبود سلامتی بیماران دیابتی حاصل می‌شد. محققان ایرانی در این تحقیق و آزمایش‌های انجام شده بر روی موش صحرایی نیز به این نتیجه رسیدند که عصاره میوه
قره قاط می‌تواند قند و تری گلیسرید خون را در حیوانات دیابتی کاهش دهد. مطالعات بالینی نیز نشان دهنده تأثیر این گیاه در کاهش قند و چربی خون بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 است. در این‌ آزمایش مکانیسم اثر آن در مرض قند به این صورت است که میوه قره قاط باعث مهار گلوکز از روده به خون می‌شود و نیز آنتی اکسیدان موجود در این گیاه موجب می‌شود سطح تری گلیسیرید خون نیز کاهش یابد».
در مطالعه Karine Feghali و همکاران در خصوص خواص درمانی گیاه قره قاط قرمز برای محافظت از لثه و دندان، چنین آمده است: «خواص درمانی قره قاط قرمز (Cranberry) از چندین جهات برای انسان شناخته شده است که بیشتر به دلیل ترکیب شیمیایی فلاونوئیدهای (Flavonoids) موجود در عصاره میوه این گیاه است. (یادآور می‌شوم فلاونوئیدها هریک از ترکیبات حاوی حلقه‌ای از آروماتیک مشخص است که به نحو گسترده‌ای در گیاهان یافت می‌شود) و نیز به خاطر وجود آ‌نتی اکسیدان، دارای خاصیت ضد میکروبی، ضد چسبندگی و ضدالتهابی است. تحقیقات و آزمایشات اخیر نشان داده است که با توجه به خاصیت آنتی اکسیدانی فراوان قره قاط، ممــــــکن است تأثیرات بالقوه‌ای در محافظت از دندان و درمان امراض لثه و بافت استخوانی آن
داشته باشد و از بیماری‌های لثه جلوگیری کند».
در مجله the American Institute of Nutrition مقاله‌ای چاپ شده است در مورد تأثیر قره قاط سیاه در بیماران دیابتی که این گونه آورده است «قره قاط سیاه دارای مقدارز یادی رنگدانه (Anthocyanin's) است که از این نظر این میوه در گروه میوه‌هایی قرار می‌گیرند که از لحاظ داشتن این رنگدانه‌ها بسیار غنی‌اند. (یادآور می‌شوم (Anthocyanin's) نوعی رنگدانه رایج در بعضی از گیاهان که بی شکر است و خواص درمانی بسیار زیادی دارد، بیشترین مقدار این رنگدانه‌ها در انواع قره قاط یافت می‌شود). به صورتهای گوناگون می شود از این میوه استفاده کرد. تازه، خشک شده، مربا و آب میوه. خواص درمانی این میوه به دلیل آنتی اکسیدان‌های فراوان موجود در این میوه است محققان ژاپنی در این بررسی دریافتند که یکی از خواص درمانی قره قاط افزایش بینایی در افرادی است که از شب کوری رنج می‌برند. همچنین این تحقیق ثابت کرده است که قدرت و تأثیر عصاره میوه قره قاط در کاهش قند خون و بهبودی بیماران دیابت نوع 2 نقش مهمی دارد به طوری که مصرف این گیاه باعث می‌شود مواد چرب در کبد بیماران انباشته و تبدیل به قند نشوند و(Hyperglycemia) یا افزایش گلیسمی خون نیز در این بیماران بهبود یابد. در نتیجه مصرف قره قاط در جلوگیری و درمان دیابت نوع 2 بسیار حائز اهمیت است».
منابع
1. میر حیدر، حسین، معارف گیاهی (کاربرد گیاهان در پیشگیری و درمان بیماری‌ها با ارائه آخرین تحقیقات علمی محققان و دانشمندان جهان)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی (چاپ پنجم)، 1383، ص 408 تا 417
2. عقیلی علوی خراسانی شیرازی، محمدحسین، مخزن‌الدویه، راه کمال با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، 1383، ص 612 و 961
3. احمدیه، عبدالله، طبیعت خادم طبیعت است (راز درمان)، انتشارات اقبال (چاپ سوم)، 1382، ص 36
4. دریایی، محمد، معجزات درمانی گیاهان دارویی در طب ایرانی، انتشارات تجسم اخلاق (چاپ دوم)، 1386، ص 182
5. ابن محمد زمان دیلمی، محمد مؤمن حسینی طیب، تحفه حکیم مؤمن یا تحفه المؤمنین، کتابفروشی مصطفوی، ص 203.
6. زرگری، علی، گیاهان دارویی، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، (چاپ ششم)، 1376، ص 174 تا 183
7. امامی، احمد، شمس اردکانی، محمدرضا، مهرگان، ایرج، فرهنگ مصور گیاهان دارویی، مرکز تحقیقات طب سنتی و مفردات پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (چاپ اول)، 1383
8. Karine Feghali, et al. Cranberry Proanthocyanidins: Natural Weapons against Periodontal Diseases, Journal of Agricultural and Food Chemistry, 2012, 60 (23), pp 5728–5735.
9. Aboozar Monavar Feshani, et al. Vaccinium arctostaphylos, a common herbal medicine in Iran: Molecular and biochemical study of its antidiabetic effects on alloxan-diabetic Wistar rats, Journal of Ethnopharmacology, Volume 133, Issue 1, 7 January 2011, Pages 67–74.
.
http://www.tim.ir/teaching/163/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%B7-%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%AA%DB%8C/


موضوعات مرتبط: تغذیه، گیاهان دارویی

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

حوا منم، منم زن در پرده چون پسندی زیبای پر فن من


طراح پل طبیعت، این زن جوان است + عکس

شاید در 6 ماه گذشته مطلبی یا تصویری از افتتاح یک پل جدید و مدرن در تهران که صرفا به منظور پیاده‌روی و تفریح و ورزش ساخته شده است، نشنیده و یا ندیده باشید.
شاید در 6 ماه گذشته مطلبی یا تصویری از افتتاح یک پل جدید و مدرن در تهران که صرفا به منظور پیاده‌روی و تفریح و ورزش ساخته شده است، نشنیده و یا ندیده باشید. اگر چنین است کافی است نام «پل طبیعت» را در موتور جستجوی گوگل بنویسید و با تصاویر و محل این پل که شش ماه بیشتر از افتتاح آن نمی‌گذرد، آشنا شوید.

به گزارش ایسنا به نقل از «عصر ایران»، جالب‌تر از ساخت این پل زیبا در تهران، نکته دیگری است که غرض از نوشتن این مطلب نیز همین نکته است که سرزمین ما ایران استعدادهای بالقوه و بالفعل درخشانی دارد که در صورت مهیا شدن فرصت می‌توانند به بهترین شکل آن متبلور شوند.

«لیلا عراقیان» 31 ساله یکی از همین استعدادهای جوان کشور ماست که این روزها به واسطه ساخت پل طبیعت نام این مهندس معمار جوان نه‌تنها در ایران بلکه در جهان مطرح شده است.

خانم عراقیان در سال 89 و زمانی که تنها 26 سال داشت، طراحی پل 270 متری طبیعت را آغاز کرد و شاید در آن زمان نمی‌دانست که ایده و طراحی او زمانی محقق شود و پلی زیبا و مدرن در منطقه‌ای از تهران با طراحی او ساخته شود.

اما این رویا و طرح در نهایت در مهرماه سال گذشته محقق شد و با افتتاح پل طبیعت اثری هنری - معماری از یک زن جوان معمار ایرانی در اختیار شهروندان تهران و توریست‌های این شهر قرار گرفت.

پل طبیعت با سه ستون در سه طبقه و طراحی بی نظیر و چشم‌نواز، اولین پل صرفا پیاده‌رو در ایران محسوب می‌شود که بوستان آب و آتش را به پارک جنگلی طالقانی متصل می‌کند.

این پل در محل تلاقی بزرگراه‌های مدرس، حقانی، همت و رسالت قرار گرفته است و مکانی خوب برای ورزش‌های صبحگاهی، پیاده‌روی و حتی استراحت و تفریح است.

نکته دیگر در طراحی این پل این است که به گفته طراح جوان آن، از پل‌های تاریخی همچون پل خواجو اصفهان در طراحی آن الهام گرفته شده است و تلفیقی از معماری مدرن جهانی و معماری سنتی ایرانی است.

نکته دیگر اینکه این پل جزو پنج انتخاب برتر 300 معمار برجسته جهان در مسابقه معتبر معماری شهری "جوایز معماری (A+ (architizer awards" در سال 2015 که مقر آن در نیویورک است، انتخاب شد.

اما نکته دیگر درباره طراح جوان پل طبیعت این است که این معمار مبتکر ایرانی به دلیل تحریم‌ها نتوانسته است در مسابقات بین‌المللی معماری بریتانیا شرکت کند.

چندی پیش «پاول فینچ» مدیر مسابقات بین‌المللی معماری بریتانیا با ابراز تاسف از اینکه این معمار ایرانی نمی‌تواند در این مسابقات شرکت کند، به او اطلاع داد که به دلیل تعهد دولت بریتانیا به تحریم‌های ایران، در این مسابقات بین‌المللی معماری حضور شرکت‌کننده‌ای از ایران ممکن نیست.

لیلا عراقیان در این‌باره به روزنامه گاردین بریتانیا می‌گوید: این مسخره است. من یک معمار ایرانی هستم و این مسابقه یک رویداد فرهنگی است و هیج ارتباطی به سیاست ندارد. این اقدام بسیار تبعیض‌آمیز است.

با این حال وقتی عراقیان روی پل طبیعت می‌ایستد می‌تواند بیش از سایرین از اجرایی شدن ایده ذهنی‌اش، لذت ببرد.

او در این‌باره به گاردین می‌گوید: زمانی که طرح این پل تنها روی کاغذ بود فکر نمی‌کردم روزی اجرایی شود. این احساس خوبی است که می‌بینم مردم از آن لذت می‌برند. این مساله به من اعتماد‌به‌نفس بیشتری برای انجام پروژه‌های بیشتر در آینده می‌دهد اما گاهی فکر می‌کنم چنین پروژه‌ها و فرصت‌هایی شاید تنها یک بار در زندگی آدم اتفاق پیش بیاید.

عراقیان دانش‌آموخته دانشگاه شهیدبهشتی است.

  مطلب جالبی بود؟

شما اولین نفری هستید که می خواهید به این مطلب رای دهید. رای شما به یک مطلب جالب باعث می شود آن مطلب بیشتر دیده شود و دیگران نیز از آن استفاده کنند.
با رای به یک مطلب امتیاز و انرژی شما در سیستم افزایش پیدا می کند.

  نظر شما چیست؟

۱۳۹۴ فروردین ۳۱, دوشنبه

The Difference Between GMT and UTC


Greenwich Mean Time (GMT) is often interchanged or confused with Coordinated Universal Time (UTC). But GMT is a time zone and UTC is a time standard.
Illustration image
The Royal Observatory in the UK.
©timeanddate.com
Although GMT and UTC practically share the same current time, there is a basic difference between the two:
  • GMT is a time zone officially used in some European and African countries. The time can be displayed using both the 24-hour format (0 - 24) or the 12-hour format (1 - 12 am/pm).
  • UTC is not a time zone, but a time standard that is the basis for civil time and time zones worldwide. This means that no country or territory officially use UTC asa local time.

UTC, GMT and Daylight Saving Time

Neither UTC nor GMT ever change for Daylight Saving Time (DST). However, some of the countries that use GMT switch to different time zones during their DST period.
For example, the United Kingdom is not on GMT all year, it uses British Summer Time (BST), which is one hour ahead of GMT, during the summer months.

۱۳۹۴ فروردین ۳۰, یکشنبه

عقل هم چیز خوبی است

«بهبود وضعیت اخلاقی مرهون خرد و دانش است و نه فقط ادیان»


مایکل شرمر
مایکل شرمر

۱۳۹۴/۰۱/۱۳
مایکل شرمر، سردبیر نشریه «اسکپتیک» و مدیرعامل موسسه‌ای با همین عنوان است. به قول خودش و در یکی از سخنرانی‌هایی که در «تد تاک» داشت، کارش این است که برود و هرجا دروغی به کسی قالب شده آن را دربیاورد و باور غلط را از ذهن‌ها بزداید. او یک شکاک در مباحث اخلاقی و اجتماعی است و در کتاب اخیر خود و به موازات بحثی که «استیون پینکر» در کتاب «فرشتگان بهتر ذات‌مان: چرا خشونت رو به کاهش است؟» بحث بهبود اخلاق را بررسی کرده است.
مایکل شرمر در کتاب «قوس اخلاقی: چگونه دانش و منطق بشریت را به سمت حقیقت، عدالت و آزادی هدایت می‌کند» این طور بهبود وضعیت اخلاقی را بسط می‌دهد که بقا و شکوفایی موجودات دارای احساس مد نظر است. منظور از بقا و شکوفایی، داشتن خوراک، امنیت، پوشاک، علقه گرفتن و داشتن جامعه‌ای که به زندگی روانی و اجتماعی ما مفید باشد. تعریف مایکل شرمر از موجودات دارای احساس هم، موجوداتی که عاطفه دارند، درک می کنند، حساسیت دارند، پاسخ می‌دهند و هوشیار هستند است. او به تاسی از جرمی بنتم، پایه حقوق حیوانات را نه در هوشمندی‌شان که در توانایی‌شان در درک رنج و مرارت می‌داند.
مایکل شرمر در گفت‌و‌گویی که با «سام هریس» در مورد کتاب خود داشته، می‌گوید به چهار دلیل در قوس اخلاق، بر بقا و شکوفایی «شخص» تاکید داشته است: اول، این که فرگشت در سطح شخص عمل می‌کند نه جامعه. دوم، عامل اخلاقی، شخص است نه قبیله جامعه یا ملت. سوم، از نظر تاریخی، بیشترین تضییع حقوق انسان‌ها و بیشترین کشتارها وقتی رخ داده که شخص، فدای جمع شده است و چهارم، انقلاب‌های حقوقی دو قرن اخیر، تقریبا به تمامه تمرکزشان بر حقوق اشخاص بوده نه جوامع یا قبایل. حقوق مدرنی چون اعلامیه حقوق بشر، افراد را از این که به صرف عضو یک گروه بودن، مورد تبعیض باشند، حفاظت می‌کند.
مایکل شرمر به موضوعاتی مثل خشونت غیرنظامی، همچون کشتار با سلاح گرم، به عنوان موضوع بهداشت عمومی می‌پردازد. در دو قرن اخیر، نرخ قتل به شکل شگفت‌انگیزی سقوط کرده است. این موضوع، از این جهت مهم است که باز می‌توان اینطور گفت که از روش‌هایی مثل دولت کارآمد داشتن، روش‌های پلیسی بهتر و دهها مداخله دیگر«هست»، به این «باید» اخلاقی برسیم. چرا؟ چون نجات زندگی انسان‌ها به لحاظ اخلاقی مطلوب است. چرا مطلوب است؟ چون نجات جان انسان‌ها به بقا و شکوفایی موجودات دارای احساس منجر می‌شود.
امروز ما به تئوری جادوگری باور نداریم چون دانش آن را کنار زده است. ما امروز توضیح بهتری برای بیماری و خشکسالی داریم. همین‌طور دانش توانسته نشان بدهد که انسان‌ها به خاطر رنگ پوست‌شان با هم تفاوت ندارند، یا زنان «ضعیفه» نیستند. به جز دگرآزاران و کسانی که به لحاظ روانی سلامت کافی ندارند، اکثریت انسان‌ها دوست ندارند رنج دیگران را شاهد باشند. بنابراین وقتی می‌بینیم انسان‌ها دیگران را زجر می‌دهند، محتمل‌تر این است که آن‌ها درباره این‌که چه چیز خوب است و چه چیز بد، دچار «اشتباه» شده باشند
مایکل شرمر
مایکل شرمر می‌گوید: «اگر شما فکر می کنید رقص زنان دور آتش در میانه شب، عامل خشکسالی و از میان رفتن محصول می‌تواند باشد، یا دیوانه هستید یا پانصد پیش زندگی می‌کنید. ‌زمانی که تئوری جادوگری و ارتباط آن با این چیزها، پذیرفته شده بود. افرادی که زنان را به جرم جادوگری می‌سوزاندند، بیش از آنکه «بی‌اخلاق» باشند، دچار«اشتباه» بودند. آن‌ها بی‌شک فکر می‌کردند با سوزاندن زنان، کار درست را انجام می‌دهند. ولی چون باورهایشان ریشه در واقعیت نداشت، مرتبط اعمال ضداخلاقی می‌شدند.»
و اضافه می‌کند: «امروز ما به تئوری جادوگری باور نداریم چون دانش آن را کنار زده است. ما امروز توضیح بهتری برای بیماری و خشکسالی داریم. همین‌طور دانش توانسته نشان بدهد که انسان‌ها به خاطر رنگ پوست‌شان با هم تفاوت ندارند، یا زنان «ضعیفه» نیستند. به جز دگرآزاران و کسانی که به لحاظ روانی سلامت کافی ندارند، اکثریت انسان‌ها دوست ندارند رنج دیگران را شاهد باشند. بنابراین وقتی می‌بینیم انسان‌ها دیگران را زجر می‌دهند، محتمل‌تر این است که آن‌ها درباره این‌که چه چیز خوب است و چه چیز بد، دچار «اشتباه» شده باشند. دانش و منطق بهترین ابزارهایی هستند که ما برای پیشبرد اخلاق در اختیار داریم.
http://gdb.rferl.org/51E86051-CC0E-4217-ACF1-2D9A03D003C7_w268_r1_cx0_cy71_cw95.png
x
http://gdb.rferl.org/51E86051-CC0E-4217-ACF1-2D9A03D003C7_w640_r1_cx0_cy71_cw95_s.png
مایکل شرمر در مورد کتاب قوس اخلاقی، با رادیو فردا گفت وگو کرده است.
وقتی کتاب قوس اخلاقی را بخوانیم، جالب است که بدانیم کمتر به مبحث دین اشاره شده و یا درکل روند پرداختن به اخلاقیات، از راه ادیان پیش نرفته است، چطور توانستید چنین کاری کنید؟
البته در فصل چهارم کتاب به بحث ادیان پرداختم ولی بیشتر به دلیل این که در حوزه اخلاق نقش آن را رد کنم و بگویم این فرض که دین بزرگترین موتور محرک اخلاق است، گزینه نادرستی است.
در حقیقت، تمام ارزش‌های روشنگرانه تفکر سکولار، تفکر انتقادی و نگاه علمی و برخورد منطقی و قواعدی علمی که به تدریج آن را کشف کرده‌ایم، در چند قرن گذشته موتور محرک و اصلی شکل‌گیری اخلاق بوده است. (و ادیان در آن دخالتی به سمت بهبود، نداشته‌اند.)
ادیان موتور محرک اصلی نبوده‌اند و جزئی از این جریان بوده‌اند. به این معنا که هر وقت با جنبش اجتماعی توانسته باشند همراه باشند، به یکی از عناصر بهبود اخلاق هم تبدیل شده‌اند. ولی اگر به روند حرکت دین به سمت اخلاق‌گرایی نگاه کنید، می‌بینید که به طور معمول همیشه از جریان‌ها عقب هستند. برای مثال (در آمریکا) و در قضیه حق ازدواج همجنسگرایان، اصلی‌ترین مخالفان آن، افراد مذهبی و دینی هستند. از طرف دیگر، اصلی‌ترین حامیان این جنبش هم سکولار‌ها و افراد غیردینی و کسانی هستند که به کلیسا نمی‌روند. اگر هم گروه یا تشکل دینی پیدا کنید که حمایت کند، آن هم گروه‌های اصلاح‌یافته و یا با تفکر بازتر هستند مثل یهودیان لیبرال یا کلیسای اپیسکوپال.
در نتیجه باز هم می‌گویم، دین در بهبود اخلاق نقش داشته ولی نقش آن اصلی نبوده است. عهده‌دار اصلی اخلاق، خرد و علم بوده است.
پس چطور است که این طور دین خود را با اخلاق گره زده است. در نگاه عامیانه به محض این که حرفی از اخلاق به میان آید، فکر اصلی که به ذهن افراد خطور می‌کند، ادیان است. چطور شده که ادیان این طور بحث اخلاق را در تفکر عام قبضه کرده‌اند؟
یک دلیلش این می‌تواند باشد که دین از زمان حرکت به سمت ادیان سازمان‌یافته، خود را به عنوان نهادی برای اخلاق معرفی کرده است. برای ما هم در تفکر ساده و اولیه همین طور است، تا بحثی از اخلاق بشود، فکر می‌کنیم ربطی به دین دارد یا از آن‌جا می‌آید. ولی همه زندگی‌ما و همه چیزمان با اخلاقیات گره خورده و فقط بحث دین نیست. فکر کنم این بیشتر یک شیوع تاریخی است که دین این طور خود را در ذهن همه با اخلاق گره زده است.
چطور می‌شود افراد را تشویق کرد که از این تفکر مرسوم بیرون بیایند و اخلاق را خودشان پیدا کنند بدون این که به دین گره خورده باشد؟
یک راهش همین کتاب است و یا مراجعه به سایت «مورال آرک دات اورگ» و یا خیلی منابع دیگر. از جمله کتاب استیون پینکر و یا حتی کتاب سام هریس در مورد چشم‌انداز اخلاقی. کتاب من به طور دقیق‌تر روی اخلاقیات متمرکز شده و حساب آن را از ادیان جدا کرده و نشان داده خرد و شعور و آگاهی، ارکان اصلی اخلاق هستند.
وقتی هم کسی بداند که به واقع در شکل‌گیری اخلاقیات چه اتفاقی می‌افتد، دیگر برایش کافی است و دیگر فقط دنبال این خواهد بود که چطور بهتر می‌توان به اخلاقیات دست یافت یا آن را بهتر کرد. در واقع این بحثی است که برای چند قرن در جریان است و من فقط در این کتاب شکل‌گیری اجرایی آن را نشان داده‌ام.
یک بحث دیگر بود که در گفت وگویی با سام هریس مطرح کرده و گفته بودید فرگشت، فردی عمل می‌کند و نه جمعی. با این حساب، آیا بحث اخلاق را هم باید مسئله‌ای دانست که فرگشت آن به افراد وابسته است و نه به جمع؟
اگر اختلافی در جامعه باشد، ما باید بتوانیم حقوق افراد را در نظر بگیریم و نمی‌شود حق افراد را قربانی کرد. برای مثال به قانون اساسی آمریکا نگاه کنید. موارد بسیار برای حفظ حقوق افراد در نظر گرفته شده و مهم نیست چه شرایطی حاکم است، به هیچ‌وجه نمی‌شود این حقوق را از افراد گرفت، حتی این که اکثریت چطور فکر می‌کنند یا این که اکثریت چطور رای می‌دهند. هرقدر هم همه‌جانبه‌نگرانه باشد، باز هم این حقوق اساسی را از افراد نمی‌شود گرفت. بحث من هم همین است، این حقوق هستند که افراد را حمایت می‌کنند و افراد با حقوق می‌توانند در جامعه نقش داشته باشند. در نتیجه مهم نیست که کسی چه رنگ پوستی دارد یا چه نگرشی دارد یا چه گرایش جنسی دارد، او حق دارد رای بدهد. از همین رو تاکید من بر حقوق طبیعی است. چون فرگشت این پایه را به افراد داده که بقا داشته و پیشرفت کنند و از همان‌جاست که همه‌چیز شروع می‌شود.
جایی فکر کنم گفته بودید غیر از فلسفه علم بقیه فلسفه‌ها از بین خواهد رفت. هنوز هم این اعتقاد را دارید یا شاید منظورتان درست منتقل نشده؟
نه فکر کنم درست بیان نشده چون ما متفکران و فلاسفه خوبی از ارسطو تا جان راولز داریم که پایه‌های خوبی برای اخلاق گذاشته‌اند اما هیچ‌یک به تنهایی جوابگوی مسائل اخلاقی روز نیست. بحث من این است که باید به چنین بنایی که توسط فلاسفه اخلاق بنا شده، اخلاقی بر مبنای خرد و دانش استفاده کنیم. که البته داریم این کار را می‌کنیم و این کار دارد می‌شود من فقط گفتم که شرایط آن چیست. ما بحث‌هایی از اخلاق داریم و هرقدر بتوانیم به آن اضافه کنیم، نتیجه بهتری هم می‌گیریم.
در کتاب «قوس اخلاقی» به آمار زیادی اشاره کرده‌اید که با سند و مدرک نشان می‌دهد خشونت و کشتار در بشر روند رو به کاهش داشته و کمتر شده است. اما ناگهان با بروز آتشفشانی از خشونت روبرو می‌شویم، کسی مثل پوتین در روسیه و یا شبه‌نظامیانی به نام «حکومت اسلامی» یا خلافت اسلامی یا داعش. این سرباز کردن ناگهانی خشونت آن هم در زمانی که روند رو به کاهش خشونت را داریم را چطور می‌شود فهمید؟
اول از همه باید گفت آن بخش از قوس اخلاق خیلی هم راحت پایین نمی‌رود و به راحتی نیست. راه پرچالشی است، موانع و سرعت‌گیرهای زیادی دارد. جاهایی آدم یک قدم جلو می‌رود و بعد مجبور می‌شود دو قدم به عقب بازگردد. البته کسان زیادی هم هستند که نور دانش و خرد را نمی‌پذیرند و ارزش‌هایی چون مدارا، خردورزی و سکولاریسم را قبول ندارند. گروه‌های اسلام‌گرای افراطی مثل «حکومت اسلامی» یا القاعده، خواهان بازگشت به ارزش‌ها و اصول زندگی قرن هفتم و اجرای احکام شرعی هستند؛ جوامعی مردبرتری (پتریارکی)، توحش، جامعه بسته و غیرقابل انعطاف که هیچ حقوق فردی در آن به احترام گذاشته نشود. در واقع بروز چنین استثناهایی در روند کاهش خشونت در جهان، به شکلی تایید کننده نکته‌ای است که من در کتاب «قوس اخلاقی» به آن پرداخته‌ام.
کاهش خشونت یا افزایش اخلاق‌گرایی، امری ناگریز نیست. این طور نیست که بگوییم فراری ازش نیست و به هر حال به آن می‌رسیم، که چند بازیگر و عامل هست که در آن موثر هستند و وقتی آن‌ها را به کار بگیریم، جواب می‌دهند. وقتی این اصول را به کار بگیریم، بهبود اخلاقی صورت می‌گیرد اگر هم کنارش بگذاریم، از بهبود اخلاقی خبری نیست. در واقع پس‌رفت اخلاقی روی می‌دهد که در مورد این‌ها (خشونت‌های اخیر) قضیه همین است.
درست است که گفتیم قوس اخلاقی همیشه کامل و خوب شاید پیش نرود، اما آیا عاملی یا چیزی درون ما هست که نسبت به اخلاقیات گریزان باشد و یا نیرویی باشد که نگذارد اخلاقی شویم؟
بله و البته به نگرشی که داریم برمی‌گردد. من همیشه می‌گویم قوس اخلاقی یک خط روی دیوار نیست و بیشتر واژه انتخابی «سام هریس» در کتابش «چشم‌انداز اخلاقی» را می‌پسندم. یعنی درست است که آرمانشهر یا یوتوپیا نداریم ولی قوس اخلاقی مث یک تپه نیست. قوس اخلاق در چند جهت و در چند بُعد است. فقط یک راه خوب برای زندگی کردن نیست، راه‌های متعددی برای خوب زندگی کردن هست. بعضی از بقیه بهتر هستند و هرکسی می‌تواند انتخاب کند.
در زمانه فعلی که ما خیلی بیشتر با هم در ارتباط هستیم و دیگر این طور نیست که از هم جدا افتاده و بی‌خبر باشیم، بهترین قدمی که برای بهبود اخلاقیات می‌توان برداشت، چیست؟
مهم‌ترین چیز این است که بدانیم حقایقی هست که باید کشفشان کرد. این که جهانی از واقعیت وجود دارد و فقط منظور از حقیقت این نیست که زندگی بیولوژیک را قبول کرد، که پذیرفت جهانی از روابط اجتماعی و اخلاقی هم وجود دارد. از این جا شروع می‌کنیم و بعد با دموکراسی و مدارا و دیگر ارزش‌ها پیش می‌رویم.
از نقطه نظر شخصی اما اگر کسی بتواند قبل از هرگونه حکم دادنی، از دیدگاه دیگران هم جهان را ببیند، هم آن وقت مدارای بهتری پیدا می‌کند، هم زندگی آن‌ها را بهتر درک می‌کند و هم حس همدردی نسبت به‌ آن‌ها خواهد داشت.