چین در ایران در پی چیست؟
در پی انتشار خبر تهیۀ سند همکاری ۲۵ سالۀ ایران و چین مجادلات شدیدی در فضای مجازی میان موافقان و مخالفان درگرفت. حامیان این قرارداد آن را گام مهمی در جهت برقراری "موازنۀ مثبت" در عرصۀ دیپلماسی میخوانند و مخالفان از آن با عنوان "قرارداد ترکمانچای" دیگری یاد میکنند. عرفان ثابتی، پژوهشگر جامعه شناسی در مقاله ای برای صفحه ناظران با نگاهی به کتاب"افق غربیِ چین: پکن و ژئوپلیتیک جدید اوراسیا" به قلم دنیِل سِت مارکی، استاد دانشکدۀ مطالعات بینالمللیِ پیشرفته در دانشگاه جانز هاپکینز، که در سال ۲۰۲۰ توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد چاپ شده، با مرور فکتها و آمار و ارقام به روابط ایران و چین در سال های پس از انقلاب ایران پرداخته است.
دنیل ست مارکی در این کتاب با اشاره به این واقعیت مهم که خاورمیانۀ مدرن نه تنها منبع ذخایر عظیم انرژی بلکه کانون منازعات سیاسی است بر این امر تأکید میکند که این منطقه بیش از آسیای میانه یا جنوبی شاهد رقابت قدرتهای بزرگ بوده است. چین از دوران باستان با خاورمیانه پیوند داشته اما از زمان پایان جنگ سرد انگیزۀ اصلی این کشور از تجارت و سرمایهگذاری در این منطقه تضمین دستیابیِ مستمر به انرژی بوده است.
در دو دهۀ اخیر، بلندپروازیِ شی جین پینگ سبب شده تا چین بهرغم تشدید رقابت میان ایران و عربستان، در پی تعمیق روابط با هر دو کشور باشد. این دو کشور نیز به نوبۀ خود خواهان بهرهبرداری از فعالیتهای چین به نفع اهداف داخلی و خارجیِ خود هستند. چین الگوی جذابی برای این دو کشور غیردموکراتیک است زیرا نشان میدهد که میتوان در غیاب آزادی سیاسی به رشد اقتصادی دست یافت. بنابراین، عجیب نیست که هم ایران و هم عربستان به افزایش سرمایهگذاری چین در کشور خود علاقه دارند. به نظر مارکی، هر چند بعید است که رقابت میان ایران و عربستان بر سرِ تعمیق روابط با چین برندۀ قاطعی داشته باشد اما هیچ یک از این دو حکومت نمیتوانند امتیازات مهم چنین روابطی را نادیده بگیرند.
تقریباً هر بار که دولتمردان ایران و چین با یکدیگر دیدار میکنند از روابط مسالمتآمیزی سخن میگویند که از دو هزار سال قبل میان این دو تمدن کهن وجود داشته است. مارکی با تأکید بر وجود شواهد باستانشناختی مبنی بر ارتباط میان چین و خاورمیانه در هزارۀ چهارم پیش از میلاد، به روابط رسمی میان سلسلۀ هان و شاهنشاهیِ اشکانی، و سلسلۀ تانگ و شاهنشاهی ساسانی اشاره میکند و میگوید نه تنها تواریخ سلسلۀ هان دیدار ژانگ کیان، سفیر امپراتوری هان، با مسئولان اشکانی را ثبت کردهاند بلکه تواریخ رسمیِ چینی، اندکی پیش از سقوط شاهنشاهیِ ساسانی، از سفرهای منظم هیئتهای اعزامیِ ساسانی به دربار سلسلۀ تانگ و محبوبیت خوراک و پوشاک ایرانی در میان این درباریان یاد کردهاند.
جالب این که در سال ۶۳۸ میلادی، یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، از گائوزونگ، امپراتور تانگ، خواست تا با اعزام نیروهای نظامی او را در نبرد با مهاجمان عرب یاری کند اما این درخواست به دلایلی نامعلوم رد شد. اندکی بعد فیروز، پسر یزدگرد سوم، به دربار تانگ رفت و با استقبال درباریان روبهرو شد. او چند بار کوشید تا لشگری فراهم کند و تاج و تخت را دوباره به دست آورد اما ناکام ماند. در نتیجه، او و همراهانش با اجازۀ امپراتور در شیان، پایتخت امپراتوری تانگ، اقامت گزیدند. در واقع، امپراتور به فیروز لقبی اعطا کرد و او در مقام سفیر دائمی مقیم شیان شد. امروز در مقبرۀ بزرگ گائوزونگ در نزدیکیِ شیان، مجسمۀ فیروز را هم میتوان در میان ۶۲ سفیر خارجی یافت. روی این مجسمه چنین نوشتهاند: "پادشاه پارس، ارتشبُد سپاه دلاوران برحق و فرماندۀ کل قوای پارس".
مارکی به ما یادآوری میکند که در پایان هزارۀ اول میلادی، تجارت دریایی بر دادوستد زمینی از راه جادۀ ابریشم پیشی گرفته بود و بسیاری از مسیرهای دریاییای که آفریقا، خاورمیانه، هند و شرق آسیا را به هم مرتبط میکرد عمدتاً محل رفتوآمد دریانوردان ایرانی و عرب بود. اما در دوران سلسلۀ مینگ، و بهویژه در زمان فرماندهیِ دریاسالار مسلمان این امپراتوری، ژِنگ هه، ناوگان دریایی چین تا ساحل شرقیِ آفریقا هم سفر میکرد. برای مثال، میتوان به پیاده شدن ژنگ هه در جزیرۀ هرمز در سال ۱۴۱۳ اشاره کرد (هر چند او برخلاف پدر و پدربزرگش به حج نرفت اما بعضی از دریانوردان چینی مسلمانِ زیردستش از ناوگان اصلی جدا شدند و به مکه رفتند).
آغاز سفرهای اکتشافی و استعماریِ قدرتهای اروپایی به ماجراجوییهای دریاییِ چینیها پایان داد و به تضعیف چین و ایران در برابر امپریالیسم غربی انجامید. تنها پس از خاتمۀ جنگ جهانیِ دوم و تأسیس کشور مستقل جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹ بود که این کشور روابط مستقیم با بعضی از کشورهای خاورمیانه را از سر گرفت.
سابقۀ روابط چین و ایران در دوران مدرن به دهۀ ۱۹۷۰ یعنی پس از ایجاد شکاف میان چین و اتحاد جماهیر شوروی و گشایش باب رابطه میان چین و آمریکا در زمان ریاست جمهوریِ نیکسون برمیگردد. در این دوران فرح پهلوی هم سفری به پکن داشت که با استقبال گرم مقامات چینی روبرو شد. اما تعمیق این روابط تا پس از انقلاب اسلامی ایران به تعویق افتاد. هر چند ایدئولوژیهای اسلامی و کمونیستیِ این دو حکومت با یکدیگر تفاوت داشت اما هر دو رژیم خود را انقلابی و غیرلیبرال میدانستند و این وجه اشتراک، اگر نگوییم اعتماد، دستکم به همکاریِ این دو کشور انجامید.
با شروع جنگ ایران و عراق، چین در پی فروش تسلیحات به هر دو طرف برآمد. ایران که دیگر قادر به خرید سلاح از کشورهای غربی نبود ناچار به چین روی آورد. چین از سال ۱۹۵۹ با کشف میدان عظیمِ نفتیِ داکینگ در شمال شرقیِ این کشور برای مدتی به یکی از صادرکنندگان نفت تبدیل شده بود اما رشد سریع اقتصادی و افزایش تقاضای داخلی این کشور را واداشت که در میانۀ دهۀ ۱۹۸۰ از سیاست خودکفاییِ نفتی دست بردارد و به یکی از واردکنندگان عمدۀ نفت تبدیل شود.
همان طور که مارکی میگوید، از سال ۱۹۹۳ تا کنون، سیاستگذاران چینی از طریق راهبردهای گوناگونی، از قبیل سرمایهگذاری مستقیم در میدانهای نفتیِ خارجی، احداث خط لولۀ انتقال گاز و نفت خام، نگهداری ذخایر عظیم نفتی و تأسیس پالایشگاههای جدید، در پی کاستن از نگرانیهای خود در حوزۀ انرژی بودهاند. بنابراین، شگفت نیست که منابع عظیم هیدروکربنیِ ایران توجه چین را به خود جلب کرد.
در سال ۲۰۰۰، چین تقریباً ۳۸ میلیارد کیلوگرم نفت از خاورمیانه وارد کرد، رقمی که در سال ۲۰۱۷ به حدود ۱۸۷ میلیارد کیلوگرم رسید. به عبارت دیگر، از سال ۲۰۰۰، چین ۵۰ درصد از نفت مورد نیاز خود را از خاورمیانه تأمین کرده است. بنا به تخمینها، تا سال ۲۰۴۰، چین ۸۰ درصد از نفت مورد نیازش را از خارج وارد خواهد کرد.
چین که به تعبیری مرکز کارخانههای دنیا به شمار میرود از انرژی ارزان سود میبرَد. جالب این که حتی کاهش قیمت نفت پس از سال ۲۰۱۴ سبب نشده است که این کشور از میزان خرید نفت بکاهد و در عوض با غنیمت شمردن فرصت، روزانه ۱.۷ میلیون بشکه نفت بر ذخایر خود افزوده است. در دو دهۀ اخیر، چین خرید نفت از عربستان سعودی را به میزان چشمگیری افزایش داده اما در عین حال برای جلوگیری از آسیبپذیریِ ناشی از وابستگی بیش از حد به ریاض، همزمان بر میزان خرید نفت از کشورهایی مثل روسیه افزوده است. در واقع، در سال ۲۰۱۶ میزان واردات نفت چین از روسیه بر عربستان پیشی گرفت.
چین، با حکومت و بر ملت
منافع اقتصادی چین در خاورمیانه به انرژی محدود نمیشود. چین یکی از صادرکنندگان عمدۀ کالا به بازارهای خاورمیانه است. از سال ۲۰۰۷ به بعد، خاورمیانه بیش از اجناس آمریکایی، کالاهای چینی وارد کرده است. در فاصلۀ سالهای ۱۹۹۳ و ۲۰۱۶، صادرات چین به خاورمیانه ۲۵ برابر شد و از ۲.۷ میلیارد دلار به ۱۲۴ میلیارد دلار رسید. به عبارت دیگر، از سال ۱۹۹۳ سهم خاورمیانه از صادرات جهانی چین دو برابر شده و به ۶ درصد رسیده است.
جالب این که چین با فرصتطلبی به هر دو کشور ایران و عربستان سلاح فروخته است. برای مثال، این کشور در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ خشم دولت ریگان را برانگیخت و در قراردادی به ارزش یک تا یک و نیم میلیارد دلار پنجاه موشک میانبرد با قابلیت حمل کلاهک هستهای به عربستان فروخت. در سال ۲۰۰۷، چین در معاملۀ دیگری، که تا سال ۲۰۱۴ علنی نشد، محمولۀ دیگری از موشکهای بالستیک را در اختیار عربستان قرار داد. در ژوئن ۲۰۱۹، انتشار تصاویر ماهوارهایِ یک کارخانۀ جدید تولید موشکهای بالستیک در عربستان به این گمانهزنی دامن زد که چین همچنان سرگرم ارائۀ کمکهای موشکی به عربستان است.
مارکی تأکید میکند که چین فرصتطلبانه به هر دو طرف جنگ ایران و عراق سلاح میفروخت. یکی از جنجالیترین نمونههای این کار فروش موشکهای ضد کشتیِ "کرم ابریشم" به ایران در سال ۱۹۸۶ بود. چین نه تنها در دهۀ ۱۹۹۰ به فروش موشک به ایران ادامه داد بلکه بعضی از فناوریهای ساخت موشک و سلاحهای سبک را به تولیدکنندگان ایرانی انتقال داد. در عوض، ایران تسلیحات فرانسوی و روسیِ به غنیمت گرفته شده از نیروهای عراقی را برای مهندسی معکوس در اختیار چین قرار میداد. در سال ۲۰۱۲ هم ایران پهپاد آمریکاییِ ساقط شده در خاک خود را به چین تحویل داد. بنابراین، همکاری با ایران گاهی علاوه بر تأمین منافع اقتصادی چین، اسرار نظامیِ ارزشمندی را نیز در دسترس این کشور قرار میدهد.
چین نه تنها پیش از برجام در صنایع هستهای ایران مشارکت داشت بلکه بنا به مفاد این توافقنامه قرار بود که نقش مهمی در بازطراحیِ رآکتور آب سنگین اراک بازی کند. بسیاری از شرکتهای چینی، از جمله شرکت بزرگ تجهیزات مخابراتیِ ژونگ ژینگ (ZTE)، با دور زدن تحریمها فناوریهای پیشرفتۀ حساسی را به ایران انتقال دادهاند. مِنگ وانژو، مدیر امور مالی و دختر بنیانگذار شرکت هواوی، هم در سال ۲۰۱۸ به درخواست آمریکا به اتهام دور زدن تحریمها علیه ایران در کانادا بازداشت شد، امری که جنگ تجاری میان چین و آمریکا را تشدید کرد.
مارکی میگوید که تمایل دولتهای اوباما و ترامپ به کاهش حضور آمریکا در خاورمیانه سبب شده تا چین نقش فعالتری در این منطقه بازی کند. ایران، ترکیه، مصر و اسرائیل گلوگاههای ترانزیتیِ طرح راه ابریشمِ جدیدِ شی جین پینگ به شمار میروند، طرحی که قرار است شرق و غرب اوراسیا را به یکدیگر مرتبط کند. البته نباید از یاد برد که شرکتهای چینی در تجهیز و توسعۀ سامانۀ حمل و نقل عربستان هم که میلیونها زائر مسلمان از آن استفاده میکنند، مشارکت داشتهاند.
در پایان سال ۲۰۱۴، بیش از ۱۶۰ هزار پیمانکار چینی در خاورمیانه و شمال آفریقا فعال بودند. بنابراین، عجیب نیست که چین خواهان افزایش تواناییِ محافظت از اتباع و "منافع خارجی" خود باشد. پس از وقوع جنگ داخلی در لیبی در سال ۲۰۱۱، چین برای تخلیۀ ۳۵ هزار تبعۀ خود که در این کشور مشغول به کار بودند یک ناو جنگی را به منطقه فراخواند، امری که در نوع خود بیسابقه بود.
این کار نشان داد که وقتی پای منافع خارجیِ چین در میان است، این کشور ترجیح میدهد که به جای استمداد از دیگر کشورها یا تکیه بر مداخلات بشردوستانۀ بینالمللی، از نیروهای نظامی خود استفاده کند. از سال ۲۰۰۸ به بعد، چین نه تنها ناوگانهایی را برای مقابله با دزدان دریایی به خلیج عدن فرستاده بلکه رزمناوها و زیردریاییهای اتمیِ خود را هم به بهانههای گوناگون به این منطقه اعزام کرده است. این کشور در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که نخستین پایگاه نظامیِ خارجیِ خود را در جیبوتی، در شاخ آفریقا، تأسیس خواهد کرد.
در فاصلۀ سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۱۴، میزان واردات ایران از چین از کمتر از ۱ میلیارد دلار به ۲۴ میلیارد دلار رسید. اگر این ارقام را با توجه به نرخ تورم اصلاح کنیم، حجم دادوستد میان دو طرف در این بازۀ زمانی بیش از ۱۰۰۰ درصد افزایش یافت و ۵۰ درصد از کل مبادلات تجاری ایران را دربرگرفت. هر چند پس از اجرای برجام سهم چین از کل مبادلات تجاری ایران کاهش یافت اما این کشور در اوایل سال ۲۰۱۹ همچنان عمدهترین شریک تجاریِ ایران بود.
در ۲۰ سال گذشته، صادرات نفت به چین برای ایران اهمیتی حیاتی داشته است. واردات نفتی چین از ایران از حدود ۲.۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۱ به بیش از ۲۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ رسید. در واقع، برای کاستن از فشار تحریمهای آمریکا، ایران بیش از هر کشور دیگری به چین متوسل شد، به گونهای که سهم چین از صادرات نفتیِ ایران از ۲۶ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۵۵ درصد در سال ۲۰۱۵ رسید.
این دو کشور برای دور زدن تحریمهای آمریکا به معاملۀ پایاپای کالاهای چینی در برابر نفت ایران روی آوردند. البته سرازیر شدن اجناس نامرغوب چینی به بازارهای ایران به نارضاییِ مصرفکنندگانی انجامید که این نوع دادوستد را "مبادلۀ اجناس بنجل در برابر نفت" میخواندند. در فاصلۀ سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵، بانک چینیِ کونلون با دور زدن تحریمها به تصفیه حساب واردات نفت از ایران به ارزش دهها میلیارد دلار کمک کرد. علاوه بر این، نباید مشارکت چین در احداث تونل نیایش و متروی تهران را از یاد برد.
مارکی تأکید میکند که بر خلاف چین، روسیه در حوزۀ انرژی، بهویژه در مورد گاز طبیعی، "رقیب حسود" ایران است و بنابراین نه تنها "قادر" بلکه "مایل" به سرمایهگذاری و انتقال فناوریها و تجهیزات لازم برای رفع نیازهای بخش انرژی ایران نیست. افزون بر این، در حافظۀ جمعیِ ایرانیان خاطرات ناخوشایندی از توسعهطلبیِ استعماریِ روسیه ثبت شده است. این عوامل سبب شده که دولتمردان ایران حتی بیش از روسیه به روی چین آغوش بگشایند و از توسعه به سبک چینی (رشد اقتصادی بدون اصلاحات اجتماعی و سیاسی) به نیکی یاد کنند. نباید از یاد برد که "چینستایی" محدود به محافظهکاران یا اصولگرایان نبوده بلکه سیاستمداران عملگرایی همچون آیت الله هاشمی رفسنجانی هم از میانۀ دهۀ ۱۹۸۰ خواهان نزدیکی به چین بودهاند.
تعقیب این سیاست رسمی در چند دهۀ گذشته به نفع حاکمان ایران بوده است زیرا دادوستد با چین عمدتاً از مجرای بنیادهای حکومتی، شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران و نهادهای دولتیای نظیر شرکت ملی نفت انجام میشود که همگی در اقتصاد ناکارآمد ایران ذینفع هستند و به اصلاح این نظام اقتصادی، رفع فساد یا مدرنیزاسیون منتهی به خصوصیسازیِ واقعی و کاهش رانتخواری علاقهای ندارند.
مارکی به این نکتۀ بسیار مهم اشاره میکند که روابط ایران و چین در چهار دهۀ گذشته عمدتاً رابطه میان دو "دولت" بوده نه دو "ملت"، و در نتیجه پیوند طبیعی و عمیقی میان مردم دو کشور ایجاد نشده است. نه تنها مالکان شرکتهای خصوصی ایرانی، از تولیدکنندگان منسوجات گرفته تا پرورشدهندگان گل و گیاه و گردو، از واردات بیرویۀ محصولات چینی متضرر شدهاند بلکه شهروندان عادی هم از مصرف کالاهای نامرغوب چینی ناراضیاند.
برای مثال، پس از آغاز رفع تحریمهای بینالمللی علیه ایران در سال ۲۰۱۶، گروهی از کاربران شبکههای اجتماعی کارزاری به منظور تحریم اجناس چینی به راه انداختند. پیشتر هم در دوران "جنبش سبز" گروهی از معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شعار "مرگ بر چین" سر داده بودند زیرا عقیده داشتند که چین تجهیزات ضد شورش و فناوریِ شنود و ردیابیِ مخالفان را در اختیار حکومت ایران قرار داده است.
به نظر مارکی، چین کوشیده تا با دیپلماسیِ چندجانبه نظر مساعد هر دو رقیب منطقهای، یعنی ایران و عربستان، را به خود جلب کند اما سیاست "یکی به نعل زدن و یکی به میخ" مخاطرهآمیز است و هر آن ممکن است که لغزش چین یکی از این دو کشور را دلسرد کند. برای مثال، چین هرگز به طور علنی از هیچ یک از طرفهای درگیر در یمن طرفداری نکرده است و به نظر میرسد که از هر طرفی که شانس بیشتری برای پیروزی داشته باشد حمایت خواهد کرد. به همین علت، زمانی که عربستان در جنگ داخلیِ یمن دستِ بالا را داشت چین بی سر و صدا به این کشور اسلحه فروخت. با وجود این، تکرار چنین محاسبات اشتباهی میتواند روابط چین با این دو کشور را خدشهدار کند.
اما آنچه بیش از هر امر دیگری منافع چین را در ایران به خطر میاندازد ناتوانی مسئولان جمهوری اسلامی از تأمین نیازهای مادی ایرانیان است. همان طور که مارکی به درستی میگوید، در چنین شرایطی نارضایتیِ عمومی از وابستگی کشور به قدرتی خارجی مثل چین افزایش خواهد یافت، و این همان پدیدهای است که در هفتههای اخیر به روشنی دیدهایم.
مارکی به اصلاحات واقعی یا تغییر انقلابی در آیندۀ نزدیک در ایران امیدوار نیست زیرا به عقیدۀ او تقویت روابط ایران و چین، در کل، بدترین گرایشهای نظام حاکم بر ایران را تشدید خواهد کرد. افزون بر این، هر چه چین بیشتر در ایران سرمایهگذاری کند، در حمایت از وضعیت موجود در این کشور مصممتر خواهد شد، واقعیتی که شادمانیِ حکومت و خشم اکثر شهروندان ایران را در پی خواهد داشت.