۱۳۹۶ فروردین ۳۱, پنجشنبه

معمای غاغالس

غاغالس


بفتح دو غین معجمه و دو الف بعد از هریک و ضم لام و سین مهمله و غالسینس بفتح غین و الف و لام و کسر سین مهمله و سکون یاء مثناه تحتانیه و ضم نون و سین نیز امده و بیونانی بمعنی منتن الرائحه است و غالونیس نیز آمده و نزد اهل مصر مشهور بقس الکلاب و در طبرستان پلیهیم نامند


ماهیت آن


نباتی است املس و برک آن نرم و بدبو چون بدست بمالند تلخ و بیلذع و کل آن بنفش باریک و حکیم میر محمد مؤمن نوشته نبات آن بقدر نبات انجره و برک آن املس و بدبو و کل آن چتری و سفید مانند کل شبت و ثمر آن بقدر عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پر آب می کردد و در دار المرز سرکه را بآن رنکین می سازند و بیخ آن سفید و با تجویف منبت آن خرابها و شوره زارها و اطراف بساتین و در کرما بهم می رسد


طبیعت آن


در اول کرم و در دوم خشک و کرم و خشک در دوم نیز کفته اند و بعضی در سوم


افعال و خواص آن


الاذن ضماد برک و شاخ آن با سرکه جهت ورم کوش اعضاء الصدر خوردن ساق تر و تازه خام آن مانند سبزیهای دیکر جهت سرفۀ کهنه و بهر و ضیق النفس هر نوع که باشد و ربو و درد سینه بیعدیل به حدی که قائم مقام آن چیزی دیکر ندانسته اند اعضاء النفض مفتح سدد و مغتت حصاه و مدر بول و حیض و محلل ریاح الجرب و الحکه و الاورام و القروح جهت جرب و حکه و تحلیل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم صلب انثیان خصوصا چون برک و شاخ آن را با سرکه روزی دو سه مرتبه ضماد نمایند و بدستور اغتسال بطبیخ آن روزی چند مرتبه و بالخاصیه جهت علل صفراوی مفید مقدار شربت آن تا پنج درهم و آشامیدن طبیخ بیخ آن بقدر ده درم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است


مخزن الادویه عقیلی خراسانی


//////////


غاغالس . [ ] (معرب ، اِ) نام دیگر آن غالیوس و کلمه ای است یونانی که معنی آن بدبوست و مردم مصر آن را فسا الکلاب* می نامند. گیاهی است املس که برگهای آن در طرف گلش درشت است و سفید کبود می نماید. بدبو و تلخ مزه است . در خرابه ها و اطراف بوستانها میروید و در مجاری آب بسیار است . گرم در اول و خشک در دوم . گویند دارویی مانند آن در علاج درد سینه و ربو و سعال و تنگی نفس و گشودن سده ها یافت نشود و حکه و جرب و امراضی را که از صفرا باشد سود دهد و سنگ مثانه را می شکند و مدر و گشاینده بادهاست . شربت آن تا 5 درم است و آب آن اگر در برج حمل گرفته شده و با روغن زیتون آمیخته شود جهت پاک کردن چرک معادن موثر است . (از تذکره ضریر انطاکی ص 249). و در تحفه حکیم مومن آرد: غالیسس به لغت یونانی به معنی منتن الرائحه است و غالوسیس نیز آمده و در طبرستان پلهیم نامند و در بستانها و خرابه ها بسیار میروید و بقدر نبات انجره و برگش با ملاست و بدبویی و گلش سفید و چتری مانند گل شبت و ثمرش بقدر عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پرآب میشود و در دارالمرز سرکه را با آن رنگین میسازند و بیخ او سفید و با تجویف ، در سیم گرم و خشک و محلل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم مزمن انثیان خصوصاً چون برگ و شاخ او را با سرکه روزی دو بار ضماد کنند و خوردن ساق او بجای سبزی جهت سرفه کهنه و بهق و ضیق النفس و ربو و درد سینه بی عدیل و چیزی دیگر قایم مقام او ندانسته اند و مفتح سدد ومفتت حصاة و مدرّ بول و حیض و محلل ریاح و جهت جرب و حکه و بالخاصیة جهت علل صفراوی مفید و شربتش تا پنج درهم و آب او با روغن زیتون جهت پاک کردن چرک معادن موثر است و نقیع بیخ او بقدر ده درهم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است . (تحفه حکیم مومن ). در مفردات ابن البیطار آرد: غالسیفس ، عامتنا بالاندلس تسمیه بالحملج و اهل مصر تسمیه بالمنتنة و هو کثیر بالبساتین ینبت نفسه من غیر ان یزرع یشبه نباته نبات القریص الا انه املس لا یلذع التبة. دیسقوریدوس فی الرابعة هو نبات یشبه افالیقی و هو الابخرة فی جمیعالاشیاء الا ان ورقه اشد ملاسة من ورق افالیقی و اذا فرک ورقه فاحت منه رائحة منتنه جداً و له زهر دقاق لونه الی الفرفیریة و ینبت فی السیاجات و فی الطرق و الخربات و قوة الورق و القضبان محللة للجسا، و الاورام السرطانیة و الخنازیر و الاورام التی یقال لها قوحثلاو الاورام العارضة فی اصول الاذان فینبغی اذ احتیج الی ضماد و دق هذا النبات او قضبانه ان یدق الورق والقضبان و نحیط المستعمل منها بالخل و یعمل منها ضماد وتضمد به هذه الاورام و هو فاتر مرتین فی النهار و قدینتفع بطبیخ الورق والقضبان فی هذه الاورام التی ینتفع بالضماد فیها اذا حب علیها و الورق و القضبان اذاتضمد به مع الملح کانا صالحین للقروح الخبیثة و الاکلة. الشریف قوته حارةٌ یابسة فی الثالثة اذا اکل ورقه رعیاً نفع من السعال المزمن و النهش و التضایق و لایوجد دواء یعدله فی ذلک . (مفردات ابن بیطار ص 146).


|| پلهیم . [ ] (اِ) به لغت طبری غالیسس است که به یونانی بمعنی منتن الرایحه است و در قانون در حرف عین آمده است . (تحفه حکیم مومن در لفظ پلهیم و غالیسس ). در مفردات قانون این کلمه را نیافتیم.


|| غالیس . (معرب ، اِ) حملج . منتنه . بلهیم . پلیهیم . غالوسیس . عالوسیس . غالسیفس . غالس . غالسیس . غالونیس . قس الکلاب . غالیوبسیس . حکیم مومن آرد: در لغت یونانی بمعنی منتن الرایحه است و در قانون در حرف عین ذکر یافته و غالوسیس به واو نیز آمده و در طبرستان بلهیم نامند. و در بستانها و خرابه ها بسیار میروید و بقدر نبات انجره و برگش با ملاست و بدبوئی و گلش سفید و چتری مانند گل شبت و ثمرش بقدر عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پرآب میشود و در دارالمرز سرکه را به آن رنگین سازند، و بیخ او سفید و با تجویف در سیم گرم و خشک و محلل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم مزمن انثیان خصوصاً چون برگ و شاخ او را با سرکه روزی دو بار ضماد کنند، و خوردن ساق او بجای سبزی جهت سرفه کهنه و بهق و ضیق النفس و ربوو درد سینه بیعدیل و چیز دیگر را قائم مقام او ندانسته اند و مفتح سدد و مفتت حصاة و مدر بول و حیض و محلل ریاح و جهت جرب و حکه و بالخاصیة جهت علل صفراوی مفید و شربتش تا پنج درهم و آب او با روغن زیتون جهت پاک کردن چرک معادن موثر است و نقیع بیخ او بقدر ده درهم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است .(تحفه حکیم مومن ). و در مفردات ابن البیطار ذیل غالسیفس آرد: عامه مردم اندلس آن را حملج و مصریان آن را منتنه نامند. گیاهی خودرو شبیه بقریص لیکن برگ آن املس باشد و گزنده نیست و چون آن را در دست بمالند بوئی ناخوش آرد. و آن را گلهای باریک باشد که به فرفیری زند و ضماد آن محلل جساء و اورام سرطانی و خنازیر و اورام بن گوش - انتهی . و در مخزن الادویه ذیل غاغالس آمده است . و رجوع به غاغالس و غالیوبسیس شود.


|| سرمق . [ س َ م َ ] (معرب ، اِ) معرب سرمه ، نام تره که آن را به هندی بتهوا گویند. (غیاث ) (آنندراج ). شرنگ و آن گیاهی است پهن برگ ، خوردن دو درهم تخم سائیده متن‌ داروخانه ‌طوبا آن سه هفته تریاق است مر استسقا را و اکثار آن مورث هلاکت . (منتهی الارب ). معرب از سرمج فارسی و آن قطف است . (تحفه متن‌ داروخانه ‌طوبا حکیم مومتن‌ داروخانه ‌طوبامن ). تعریب سرمک است . (شرفنامه متن‌ داروخانه ‌طوبا منیری ). اسپاناخ . (الفاظ الادویه ). سرنگ . (مهذب الاسماء) :


به دفع زهر به دانا نموده ای تریاق


به نفع طبع به بیمار داده ای سرمق .


انوری .


/////////////


سلمه تره . [ س َ م َ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است ۞ دو پایه از تیره متن‌ داروخانه ‌طوبا فرفیونیان که گیاهان مضر است . رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 240 و سلمی تره شود.


|| سلمی تره . [ س َ ت َ رَ ] (اِ مرکب ) گیاهی است و چنان نماید که تاج خروس بری باشد. (یادداشت بخط مومتن‌ داروخانه ‌طوبالف ). رجوع به سلمه تره شود.


//////////


* غازیاغى chenopodium






اسامى گوناگون غازیاغى
به گیاه غازیاغى پاکلاغى نیز مى گویند . قازایاقى ، غازایاقى ، غازایاغى ، قازپا، پاقازه و کلاغ پا از اسامى دیگر این گیاه است .ایـن گـیـاه در زبـان عـربى به رجل الاوز، در زبان لاتین به chenopodium در زبان انـگـلیـسـى بـه foot _ goos، در زبان فرانسه بهanserine و در زبان آلمانى به gansefussشهرت دارد .گونه هاى مختلف غازیاغى 1- قـازایـاقـى سـفـیـد، سـلمـه سـفـیـد، آق پـازى ، فـسـا الکـلاب ، زربـیـح album chenopodium2- قازایاقى قرمز rubrum chenopodium3- قازایاقى کاذب hybridum chenopodium4- قره پازى halimus chenopodium5- اسفناج بیابانى henricus bonus chenopodium6- زربیح mural chenopodium7- جربوز (تیره اسفناج) blitum chenopodiumمشخصات کلى غازیاغى
اسـت عـلفـى که در چمنها و باغها به حالت خودرو مى روید . ارتفاع آن حدود 20 تا 30 سـانـتـیـمـتـر اسـت و بـرگهاى آن سه قسمت است و به صورت پاى زاغ و کلاغ است . قـسـمـتـهـاى مـورد اسـتـفـاده دارویى و خوراکى آن برگ گیاه است . طعم برگها کمى تند، قـابـض و کـمـى شـیـریـن مـزه بـوده و مختصرى رنگ زرد دارد و ریشه آن تقریبا دایره اى شـکـل و گـره دار اسـت و گـره هـا نـیـز دایـره اى شـکـل هـسـتـنـد . رنـگ ظـاهـر ریـشـه گـیاه مـایل به زردى است ولى چنانچه ساییده شود بسیار سفید رنگ مى گردد . طبیعت غازیاغى گرم است.


http://ghafase.blogsky.com/1390/06/12/post-1218/


/////////////////


قس سلمک در ویکی پارسی:


سلمک (سلمه تره) (نام علمی Chenopodium album) گیاهی از خانواده‌ای به نامChenopodiaceae که گیاهی دو لپه، یکساله، دو جنسی، ایستا و به ارتفاع ۳۰ تا ۱۸۰ سانتیمتر می‌باشد.این گیاه نوعی علف هرز میباشد وشبیه بای غاز است برگ های این گیاه خوراکی است.


//////////


قس سرمق ابیض، زربیج ابیض، رجل الاوز در عربی:


السرمق الأبيض[2] أو الزربيح الأبيض أو رجل الإوز[3] أو ركب الحمل (بالإنجليزية: Lamb's quarters) نوع من النباتات البرية العشبية الحولية يتبع جنس السرمق. كان قديماً يصنف ضمن الفصيلة الرمرامية (باللاتينية:Chenopodiaceae) التي ضمت حديثاً كأسرة إلى الفصيلة القُطَيفية (باللاتينية:Amaranthaceae)، من ذوات الفلقتين.






الموئل والانتشار[عدل]


يعتقد أن أصله من أوروبا، ولكنه اليوم موجود أيضًا في إفريقيا وجنوب شرق أسيا وأستراليا والأمريكتين. يزرع هذا النبات ويستعمل في شمال الهند كمحصول غذائي.






المصادر[عدل]


^ تعدى إلى الأعلى ل: أ ب مذكور في :Species Plantarum. 1st Edition, Volume 1 — معرف مكتبة تراث التنوع البيولوجي: http://biodiversitylibrary.org/page/358238 — المؤلف: كارولوس لينيوس — العنوان : Species Plantarum— المجلد: 1 — الصفحة: 219


^ نظام معلومات النباتات السامة في سورية. السرمق الأبيض. تاريخ الولوج 29 نيسان 2013.


^ موقع أغروفوك. رجل الإوز تاريخ الولوج 26 نيسان 2013.










مشاريع شقيقة في كومنز صور وملفات عن: سرمق أبيض


أيقونة بوابةبوابة علم النبات أيقونة بوابةبوابة زراعة


Ferns02.jpg هذه بذرة مقالة عن نبات بحاجة للتوسيع. شارك في تحريرها.


معرفات الأصنوفة


TAXREF ID: 90681 Wildflowers of Israel ID: 1578 FNA: 200006809 iNaturalist taxon ID: 58127 IPNI plant ID: 55993-2 USDA PLANTS ID: CHAL7 ARKive ID eol: 587522 GRIN Taxonomy ID NBN: NHMSYS0000457251 Plantarium ID: 10145 APDB: 26527 Tropicos taxon name ID: 7200019 NCBI: 3559 Flora of China ID: 200006809 PlantList-ID: kew-2716945 Plazi ID: DB996552-2014-A6EB-86CE-7106A21023EF FloraBase ID: 2483 Dyntaxa ID: 220704 VASCAN ID: 4493 TaiBNET ID: 202725 GBIF: 3083838 NZOR ID Nederlands Soortenregister ID: 120090 ITIS: 20592


تصنيفات: حشائش خضراوات ورقية سرمقاوية قطيفية مكسرات نباتات نيبال نباتات وصفت في 1753


///////////


قس آجیمتیل تره در آذری:


Ağımtıl tərə (lat. Chenopodium album)[1] - tərə cinsinə aid bitki növü.[2]


/////////


قس  أوزة بيضاء؟( 'awzat bayda' ) در عبری

כף אווז לבנה (שם מדעיChenopodium album, באנגלית Goosefoot או Fat-Hen) היא מין של כף האווזעשב שוטה הצומח במהירות יחסית.

//////////////


قس باتهوا در پنجابی:


باتھو اک عام ہون والی بوٹی اے۔ اتریہندستان وچ ایہنوں اگایا جاندا اے۔ پاکستان وچ ایہ کنک نال آپ ہوندی اے۔ ایہ ہن ساری دنیا وچ ہوندی اے۔ ایہ پہلے تے سدھی اگدی اے تے 10–150 سینٹی میٹر تک اچی جاندی اے پر فیر بیاں تے پتیاں باہجوںڈگن لگدی اے۔ پہلے ہونوالے پتے چوڑےتے ہیرے ورگے ہوندے نیں ت مگروںہونوالے نیزے وانگوں تکھے ہوندے نیں۔


//////////


Chenopodium album


From Wikipedia, the free encyclopedia





Chenopodium album







Scientific classification



Kingdom:


Plantae



(unranked):


Angiosperms



(unranked):


Eudicots



(unranked):


Core eudicots



Order:


Caryophyllales



Family:


Amaranthaceae



Genus:


Chenopodium



Species:


C. album



Binomial name



Chenopodium album
L.



Chenopodium album is a fast-growing weedy annual plant in the genus Chenopodium.


Though cultivated in some regions, the plant is elsewhere considered a weed. Common names include lamb's quarters, melde, goosefoot and fat-hen, though the latter two are also applied to other species of the genus Chenopodium, for which reason it is often distinguished as white goosefoot.[1][2][3][4] It is sometimes also called pigweed, however, pigweed is also a name for a few weeds in the family Amaranthaceae,:[4] it is for example used for the redroot pigweed (Amaranthus retroflexus).


Chenopodium album is extensively cultivated and consumed in Northern India as a food crop,[5] and in English texts it may be called by its Hindi name bathua or bathuwa (बथुआ) (Marathi:चाकवत).[6] It is called Pappukura in Telugu, Paruppukkirai in Tamil, Kaduoma in Kannada, Vastuccira in Malayalam, and Chakvit in Konkani.


https://en.wikipedia.org/wiki/Chenopodium_album


/////////


همچنین:


گل میمونی (نام علمی: Scrophularia) نام سردهی از تیره گل‌میمونیان است.


منابع[ویرایش]


مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Scrophularia»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۸ ژوئن ۲۰۱۶).


//////////


قس غدب در عربی:


الغُدَب (باللاتينية: Scrophularia) (بالإنجليزية: figworts) هو جنس نباتي يتبع الفصيلة الغدبية من رتبة الشفويات. يضم الجنس أنواعا عديدة.


أنواع نبات الغدب[عدل]
غدب عقدي (باللاتينية: Scrophularia nodosa)
غدب أذني (باللاتينية: Scrophularia auriculata)
غدب باميري (باللاتينية: Scrophularia pamirica)
غدب برزفالسكي (باللاتينية: Scrophularia przewalskii)
غدب برغري (باللاتينية: Scrophularia buergeriana)
غدب بسيط (باللاتينية: Scrophularia modesta)
غدب ثنائي الأسنان (باللاتينية: Scrophularia diplodonta)
غدب ثنائي اللون (





Download entire message

۱۳۹۶ فروردین ۲۱, دوشنبه

عنب، اوزوم، انگور، تاک، رز


Inbox
عنب، اوزوم، انگور، تاک، رز
Mehrdad Vahdati Daneshmand
to Mehrdad, me
6 minutes ago
Details
عنب
بکسر عین و فتح نون و باء موحده لغت عربی است بفارسی انکور و بترکی اوزم و بهندی داک نامند
ماهیت ان
ثمری است معروف که از درخت تاک که رز نیز نامند بهم می رسد و صیفی و شتوی می باشد و صیفی آن را انواع و اصناف بسیار است بهترین آن سفید رسیدۀ شیرین شاداب بزرک دانۀ آنست که پوست آن رقیق و تخم آن کوچک و دانهای آن در مقدار متساوی باشند و درهم طپیده در خوشه نباشند و خوشۀ آن باریک نباشد و الطف همه عسکری و صاحبی و ریش بابا و کشمشی که رازقی نامند پس انواع دیکر و کشمشی بسیار شیرین و لطیف است
طبیعت آن
با قوای مختلفه است و انواع کثیره و مطلق رسیدۀ آن در آخر اول کرم و تر و بعضی بسیار شیرین آن را تا دوم کرم و تر دانسته اند
افعال و خواص آن
جالی و منضج و سریع الانحدار و کثیر الغذا و بهترین میوها است در غذائیت و تولید خون صالح و معدل امزجۀ غلیظه و مصفی خون و دافع مواد سوداویه و احتراقیه و مصلح حال صدر و رئه و مسمن بدن و زیاده کنندۀ پیه کرده که آب آن را خورده پوست آن را بیندازند مضر معدۀ رطبۀ ریحیه و مولد ریاح در ان مصلح آن زیره و رازیانه و مضر سدۀ جکر و طحال و قولنج ریحی و کرده و مصلح آن تخم کرفس و ملین طبع و مورث تشنکی و مصلح آن سکنجبین و غذاهای ترش و آب سرد بالای انکور بغایت مفسد آن و مورث استسقا و تپهای عفن و باید که بعد از چیدن فی الفور تناول ننمایند بلکه بعد از آنکه یکدو روز مانده باشد بخورند و ما بین دو طعام که طعم اول انهضام یافته باشد و انکور تازه نفاخ و ملین و انکور اندک قشر آن پژمرده کثیر الغذاتر از انجیر و نفخ آن کمتر و مقوی بدن و مسمن و زیاده کنندۀ خون جید و منضج و ملین و جهت ناقهین و صاحبان حمی مزمنه و بارده نافع و آب انکور سریع النفوذ و الانحدار و جهت امراض صدر و رئه و باید که آب آن را بمکند و پوست آن را بیندازند و نخورند و مویز خصوصا طایفی آن اوفق بحال معده و کبد و کرده و مثانه و انکوری که دو روز مانده باشد بدستور مویز با تخم خوردن جهت اوجاع معده و امعا و کرده و مثانه بهتر و روغن انکور که مکرر آب و ثفل آن را با روغن زیتون جوشانیده صاف کرده و یا در آفتاب پرورده باشند بغایت مسخن و محلل و ملین جلد است و دانۀ آن در دوم سرد و خشک و مولد ریاح و حابس بطن و ممسک بول و منی خصوص دانۀ انکوری که از خم سرکه برآورند و بریان کردۀ آن قبض آن زیاده و مضر مثانه و کرده و پوست آن سرد و خشک در اول و بسیار بطئ الانحدار و مولد ریاح و ذرور محرق آن جهت جلای جلد و تجفیف رطوبات چشم و اکثر قروح و در هر عضو که باشد مفید و انکور نارس و غوره و عفص سرد و با قوت قابضه و کثیفه در حدیث وارد است که شکی نوح الی اللّه تعالی الغم فاوحی اللّه الیه ان یأکل العنب فانه یذهب الغم و در حدیث دیکر وارد است که حبب الی من الفاکهه العنب و البطیخ و در طور خوردن انکور وارد است که کل العنب حبه حبه فانها اهنأها و شتوی آن بسبب ضعف تابش آفتاب خوب رسیده و شیرین نمی کردد و دو صنف می باشد سفید و سرخ و سرخ آن را در بغداد جبلی نامند و این با شیرینی کمی و با عفوصت و بسیار غلیظ و بطئ النزول از معده و نفاخ و احیانا بسبب یبسی که دارد مقوی معده است و سفید آن لطیف و سریع النزول تر از ان و خاکستر چوب آن مفتت حصاه و محلل اورام باردۀ بیضه و خوزه و شقیقه و بواسیر شربا و ضمادا و جوارش حصرم و خل و دبس و دهن عقید آن و رماد الکرم و شراب حصرم و شراب عنب و شراب ریحانی و میبه و میفختج در قرابادین کبیر ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
عنب . [ ع ِ ن َ ] (ع اِ) میوه  تاک که تازه است و چون خشک شود آن را زبیب (مویز) گویند. (از اقرب الموارد). انگور که میوه  معروف است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یک حبه  آن را عِنبة گویند. ج ، اعناب . (از اقرب الموارد). عنب را به فارسی انگور و به ترکی اوزم و به هندی ناکهه نامند. ماهیت آن : ثمری است معروف که از درخت تاک که رز نیز نامند بهم می رسد. صیفی و شتوی باشد. و صیفی آن را انواع و اصناف بسیار است . بهترین آن سفید رسیده  شیرین شاداب و بزرگ دانه  آن است که پوست آن رقیق و تخم آن کوچک و دانه های آن در مقدار متساوی باشند و در هم طپیده در خوشه نباشند. و خوشه  آن باریک نباشد. و الطف همه عسکری و صاحبی و ریش بابا و کشمشی بسیار شیرین و لطیف است . طبیعت آن : با قوای مختلفه است و انواع کثیره و مطلق رسیده  آن و آخر اول گرم و تر و بعضی بسیارشیرین آن را تا دهم گرم و تر دانسته اند. افعال و خواص آن : منضج و سریعالانحدار و کثیرالغذاء و بهترین میوه ها است و در غذائیت و تولید خون صالح و معدل امزجه  غلیظه و مصفی خون و دافع مواد سوداویه و احتراقیه و مصلح حال صدر و ریه و مسمن بدن و زیادکننده  پیه . و غذاهای ترش و آب سرد بالای انگور بغایت مفسد آن و مورث استسقا و تبهای عفن است . و باید که بعد از چیدن فی الفور تناول ننمایند، بلکه بعد از آنکه یک دو روز مانده باشد بخورند... (از مخزن الادویه ) :
آنکه زلفش چو خوشه  عنب است
لبش از رنگ همچو آب عنب .
فرخی .
|| انگور. [ اَ ] (اِ) ۞ میوه  رز. میوه  مو. این میوه بصورت یک خوشه  مرکب از دانه هاست که هریک را حبه یا دانه  انگور گویند و آنها بشکل کروی ، بیضوی ، تخم مرغی برنگها و به اندازه های مختلف اند. (فرهنگ فارسی معین ). عنب . در خبر است که آدم و حوااول چیزی که در بهشت تناول کردند انگور بود لاجرم درعیش و نشاط افتادند و آخر آنچه خوردند گندم است ناچار درهای غم و غصه بر روی روزگار خود گشادند از اینجاست که گفته اند انگور سبب شادی و راحت است و گندم مایه  اندوه و محنت . (آنندراج ). این میوه از قدیمترین روزگار در ایران وجود داشته و دارای انواع مختلف بوده است چنانکه آذربایجان و قزوین هم اکنون هریک هشتاد نوع انگور دارد ۞ . (از یادداشت مولف ): زمین و آب و هوای فلسطین با تاک کمال موافقت را داشته و دارد و انگور آنجا از جمله میوه های نیک و مقبول است . (از قاموس کتاب مقدس ) :
نقل ما خوشه  انگور بود ساغر سفج
بلبل و صلصل رامشگر و بر دست ۞ عصیر.
ابوالمثل (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 62).
... اقسام انگور: اُلَّقی . انگشتک عروس . انگشت عروس . انگشت عروسان . بیدانه . بیدانه  قرمز. جرثی . جفن . جوزه . چفته . حسینی . خایه  غلامان . خلیلی . رازقی . ریش بابا. زیتونی . اصابعالعذاری . سرانگشت . سرخک . شانی (شاهانی ). صاحبی . طایفی . عسکری . عیون البقر. غربیب . فخری . کره رو. گرده شانی . گلین بارماغی . گوری . لعلی . مثقالی . ملاحی (ملایی ). موش پستان (میش پستان ). یاقوتی . یزندای (یزندایی ).
- انگورپزان ؛ حرارت هوا گاه رسیدن و پختن انگور. گرمی که در هوا پدید آید پختن و رسانیدن انگور را. زمان رسیدن انگور. (یادداشت مولف ).
- انگورچینی ؛ عمل چیدن انگور. قطف . (از یادداشت مولف ).
- انگور دادن ؛ بار دادن رز. ثمر دادن تاک :
زکوة مال به در کن که فضله  رز را
چو باغبان ببرد بیشتر دهد انگور.
سعدی (گلستان ).
|| درخت انگور که درخت مو، تاک و رز نیز نامیده می‌شود درختچه‌ای است بالا رونده که از دیوار و درختان مجاور بالا می‌رود. ساقه آن گره‌دار و دارای برگهای متناوب است. برگهای انگور دارای پنج لوب دندانه‌دار و به رنگ سبز تیره می‌باشد. گلهای آن کوچک ، مجتمع و به صورت خوشه ظاهر می‌شود. میوه درخت انگور ، گوشت‌دار و شیرین و برگهای مختلف است.
ترکیبات شیمیایی
برگ مو دارای ساکارز ، لوولز ، اینوزیت Inosite، مواد نشاسته‌ای و تعدادی اسیدهای آلی است. دم خوشه انگور دارای تانن ، مواد رزینی ، تارتارات پتاسیم و اسیدهای آلی است. غوره ک میوه سبز رنگ و نارس انگور است که دارای طعم ترش می‌باشد. غوره دارای اسیدهای آلی مانند اسید مالیک ، اسید فرمیک ، اسید سوکسینیک ، اسید اگزالیک ، اسید گلوکولیک و قند می‌باشد.
پوست انگور دارای تانن ، تارتارات پتاسیم ، اسیدهای آزاد و مواد معدنی می‌باشد. در هسته انگور مقداری روغن و تانن موجود است. روغن هسته انگور به رنگ زرد مایل به سبز است. این روغن فاقد بو و دارای طعمی مطبوع می‌باشد. روغن هسته دارای تری گلیسیرید ، اسید اولئیک ، اسید پالمتیک ، اسید لینولئیک ، اسید استئاریک و اسید آراشیک می‌باشد.
خواص درمانی میوه انگور
اخلاط بدن را متعادل می‌کند.
بسیار مقوی و مغذی است.
خون را تصفیه می‌کند.
سینه و ریه را صاف و تمیز می‌کند.
برطرف کننده یبوست است.
انگور برای درمان ورم معده و روده مفید است.
در درمان سل ریوی و سیاه سرفه موثر است.
برای درمان اسهال خونی از انگور استفاده می‌شود.
برای درمان نقرس بسیار مفید است.
آنهایی که معده ضعیف دارند باید انگور را بدون پوست بخورند زیرا پوست آن دیر هضم است و موجب دل درد ، نفخ و عوارض دیگر می‌گردد.
انگور بهترین میوه برای کسانی است که می‌خواهند لاغر شوند و بدن خود را از اسید اوریک ، سنگهای صفراوی و مسمومیت ناشی از سرب یا جیوه پاک کنند. اینگونه اشخاص باید در هر هفته به مدت 2 روز فقط آب انگور بخورند و رژیم آب انگور بگیرند.
برای تقویت و طراوت پوست و همچنین روشن کردن رنگ پوست ، آب انگور تازه را با یک تکه پنبه بصورت بمالید و پس از ده دقیقه با آب نیمگرم محتوی کمی جوش شیرین بشویید.
زیاده روی در مصرف آب انگور بطور مداوم ایجاد سنگ کلیه می‌کند.
خواص طبی هسته انگور
دارای تانن است بنابراین قابض است.
اسهال را برطرف می‌کند.
ترشح ادرار و اسپرم را کم می‌کند.
گرد هسته انگور را برای درمان به مسلولین می‌دهند.
هسته انگور برای آنهایی که مثانه و کلیه ضعیف دارند مضر است.
خواص طبی پوست انگور
پوست انگور را خشک کرده و می‌سوزانند خاکستر بدست آمده را برای درمان اکثر زخمها استفاده می‌شود.
پوست انگور دیر هضم است و بهتر است که در موقع خوردن پوست آنرا بیرون آورد. خواص طبی غوره غوره که به انگلیسی Un-ripe grape نامیده می‌شود از نظر طب قدیم ایران سرد و قابض است.
در درمان ورم مخاط دهان و نرمی لثه‌ها موثر است.
آب غوره برای درمان چاقی مفرط مفید است.
بیماری اسکوربو که به علت کمی ویتامین C در بدن می‌باشد با آب غوره درمان می‌شود.
آب غوره چون دارای تارتارات پتاسیم است برای درمان سیاتیک و رماتیسم حاد بسیار مفید است.
در دفع زردی موثر است.
خوردن آب غوره بلوغ دختران را جلو می‌اندازد و قاعده را باز می‌کند.
حرارت و صفرای بدن را دفع می‌کند و روده‌ها را ضد عفونی می‌کند.
برای برطرف کردن ورم گلو آب غوره قرقره کنید.
برای دفع کرم و روده و تقویت معده باید به مدت پنج روز آش آب غوره همراه با زیره سیاه مصرف کنید البته در این مدت باید از خوردن غذاهای سنگین اجتناب نمائید.
آب غوره درمان کننده پا درد و کمر درد می‌باشد. برای معالجه می‌توان بمدت ده روز آش آب غوره مصرف نمود . البته از خوردن غذاهای سنگین در این مدت اجتناب کرد.
خواص طبی برگ مو
برگ مو قابض است.
دم کرده برگهای جوان مو اسهال خونی را برطرف می‌کند.
برای خونریزیها مفید است.
در رفع نقرس و زردی موثر است.
استفراغ را برطرف می‌کند.
در رفع اختلالات گردش خون مربوطه به دوره بلوغ و یائسگی موثر است.
هنگامی که پوست صورت قرمز می‌شود و ملتهب است خوردن دم کرده آن اثر مفید دارد.
گرد برگهای جوان و خشک شده مو ، اثر خوبی در رفع خونریزیهای رحیم و خون آمدن از بینی دارد.
برای برطرف کردن سرمازدگی دست و پا جوشانده برگ مو را تهیه کرده و دست و پا را به مدت 15 دقیقه در آن قرار دهید.
برای تهیه دم کرده برگ مو ، مقدار 15 تا 20 گرم برگ مو را در یک لیتر آب جوش ریخته و بگذارید 10 دقیقه بماند.
از دم کرده برگ مو می‌توان برای شستشوی چشم در مورد ورم ملتحمه استفاده کرد.
دم کرده برگ مو برای رفع واریس مفید است
////////////
عنب‌
بپارسی انگور خوانند سفید وی نیکوتر از سیاه بود و بهترین وی رازقی بود و مثقال پوست انگور سرد و خشک بود و گوشت وی گرم و تر بود و انگور غذای نیکو دهد و قوت بدن دهد رسیده وی را این حال بود و غذای انگور بیشتر از غذای عصیر وی بود و زود فربهی آورد و خونی نیکو از وی متولد شود و سینه و شش را نافع بود و پوست وی دیر هضم شود و مطلق انگور مضر بود بمثانه و تشنگی آورد و مضر بود بجگر و سپرزی که غلیظ شده باشد رفع تشنگی به رمان مر کنند و صاحب منهاج آورده است که انگور آنچه دو روز چیده باشد بهتر از در روز چیده بود
صاحب مخزن می‌گوید: عنب بکسر عین و فتح نون لغت عربیست بفارسی انگور و بترکی اوزم و بهندی داک نامند
اختیارات بدیعی، ص: 308
///////////
انگور (درخت)
اشاره
درخت انگور در کتب فارسی و در کتب طب سنتی با نامهای «مو»، «تاک»، «رز»، «تنک»، «کرم»، «عنب»، «انگور وحشی»، «بوداوه»، «آمباسلوقی»، «کرم برّی» و «شجرة العنب» نام برده می‌شود. به فرانسوی‌Vigne و به انگلیسی‌Grape vine یاVine tree گفته می‌شود. میوه آن، انگور را به فرانسوی‌Raisin و به انگلیسی‌Grape و کشمش را به فرانسوی‌Raisin sec و به انگلیسی‌Dryed raisin نامند. درختی است از خانواده‌Vitaceas دارای گونه‌های مختلفی است که بومی مناطق اروپا، آسیا و امریکا می‌باشند. نام علمی گونه وحشی آن‌Vitis sylvestris Gmel . یاVitis vinifera L . می‌باشد.
گونه‌هایی از درخت انگور وحشی در جنگلهای ایران به‌طور خودرو می‌رویند و نامهای محلی آنها از جمله در گیلان «رز، دیورز و تله‌رز»، در مازندران «غوره و ماله‌غوره»، در ارومیه «غوره»، در سردشت «میو» و در کردستان «رش و تره‌رش» می‌باشد.
مشخصات
درخت انگور وحشی درختی است بالارونده و با پیچکهایی که دارد 15- 10 متر از درختان جنگلی مجاور بالا می‌رود. برگهای آن پنجه‌ای دارای 5 قسمت، که کناره هریک از قسمتها در بعضی ارقام دندانه‌دار و در برخی بی‌دندانه یا کم‌دندانه
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 50
است. سطح فوقانی برگها صاف، سبز روشن یا تیره و سطح تحتانی معمولا ناصاف و با خشونت و سبز مات است. گلها خوشه‌ای، بلند، میوه، سته، گرد، سیاه‌رنگ یا سبزرنگ است. دانه آن تخم‌مرغی، کوچک و گلابی‌شکل با نوک کوتاه می‌باشد.
تکثیر مو مانند اغلب گیاهان به‌طور کلی از طریق کاشت بذر، قلمه، خوابانیدن و پیوند امکان دارد، ولی روشی که بیشتر معمول است از طریق کشت قلمه و خوابانیدن و پیوند نهال جدید می‌باشد که ضمن صرفه‌جویی در مدت زمان برای داشتن درخت باردهنده، از نظر نوع مو نیز همان نوعی که از آن قلمه گرفته شده به دست خواهد آمد.
چون خواص دارویی قسمتهای مختلفه مو متفاوت است، لذا بدوا به شرح اعضای مختلف یک خوشه انگور از نظر ترکیبات و مواد عامل شیمیایی می‌پردازیم.
ترکیبات شیمیایی
یک خوشه انگور به‌طور کلی شامل قسمتهای زیر است:
1. دم خوشه و دم حبه‌ها که 4- 3 درصد خوشه را تشکیل می‌دهد.
2. گوشت داخل حبه‌ها (پولپ) که 88- 86 درصد خوشه انگور را تشکیل می‌دهد.
3. پوست حبه‌ها که 9- 7 درصد خوشه انگور را تشکیل می‌دهد.
4. دانه داخل حبه‌ها که 5- 1 درصد خوشه را تشکیل می‌دهد.
* 1. در دم خوشه انگور مواد زیر مشخص شده است:
تانن 2- 1 درصد، مواد رزینی 5/ 1- 1 درصد، تارتر 1- 5/ 0 درصد (تارتر از نظر شیمیایی به تارتارات اسید دو پتاسیم 96] گفته می‌شود و رسوب شوری است که در بشکه‌های شراب باقی می‌ماند یا قشر زردی که اطراف دندانها را می‌گیرد)، اسیدهای آزاد 9/ 0- 3/ 0 درصد (منظور از اسیدهای آزاد اسید تارتاریک و اسید مالیک و ...
است)، مواد معدنی 8/ 2- 7/ 1 درصد، و سایر مواد.
2. در گوشت داخل حبه یا پولپ انگور که کاملا رسیده باشد، در انگورهای مناطق پرآفتاب مانند ایران که قند آن زیاد می‌باشد، مواد زیر مشخص شده است:
آب 80- 70 درصد، مواد قندی قابل تخمیر (گلوکوز و لوولوز) 24- 17
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 51
درصد، بی‌تارتارات دو پتاسیم 97] 7/ 0- 5/ 0 درصد و اسیدهای آزاد 45/ 0- 3/ 0 درصد (اسید تارتاریک، اسید مالیک و ...)،
مواد ازته
مواد معدنی
مواء چربی و اسانس روغنی
خیلی متغیر و کم
و بعلاوه در حدود 05/ 0 میلی‌گرم ارسنیک در هر 100 سانتی‌متر مکعب آب انگور وجود دارد.
در هریک صد گرم قسمت قابل خوردن انگور خام (حبه انگور) مواد زیر موجود است:
آب 80- 75 درصد، پروتئین 3/ 1 درصد، مواد قندی 22- 15 درصد (بسته به واریته)، کلسیم 12 میلی‌گرم، فسفر 20 میلی‌گرم، آهن 4/ 0 میلی‌گرم، سدیم 3 میلی‌گرم، پتاسیم 173 میلی‌گرم، ویتامین‌A 100 واحد بین‌المللی، تیامین 05/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 03/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 3/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 4میلی‌گرم.
3. در پوست حبه‌ها مواد زیر مشخص شده است:[98]
معارف گیاهی ؛ ج‌2 ؛ ص51
نن 6/ 1- 2/ 1 درصد، تارتر 3/ 1- 5/ 0 درصد، اسیدهای آزاد 9/ 0- 3/ 0 درصد، مواد معدنی 9/ 1- 2/ 1 درصد و سایر مواد.
4. در دانه یا تخم انگور تانن و مقداری روغن قابل استخراج به رنگ زرد مایل به سبز وجود دارد.
در برگ مو، موادی از جمله ساکاروز[99]، لوولوز[100]، اینوزیت 101]، تانن 102]، کوئرسی‌تین، کوئرسیترین 103]، کاروتن، اسیدهای آلی، تارتر[104] و ... مشخص شده است.
در غوره که انگور نارس می‌باشد در حدود 3 درصد اسیدهای آلی از جمله
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 52
اکسالیک اسید[105]، مالیک اسید، تارتاریک اسید[106]، راسمیک اسید[107]، مقدار کمی در حدود 1 درصد قند و کمی اسانس مشخص شده است.
خواص- کاربرد
انگور، طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر طبیعت گرم و تر می‌باشد و در مورد خواص آن معتقدند که منضج یعنی اعتدال‌دهنده اخلاط است. بسیار مغذی و مقوی است. تولید خون صالح کرده و خون را صاف می‌نماید. مواد سوداوی و سوخته را دفع می‌کند. برای سینه و ریه خوب است. توصیه این است که در جریان خوردن حبه‌های انگور پوست حبه‌ها بیرون انداخته شود زیرا پوست انگور بخصوص در مورد انگورهای پوست‌کلفت خیلی دیرهضم است و به علاوه ناراحتی‌های معدی نیز تولید می‌کند.
آب انگور برای معده‌های تر و نفخی مضر است و ایجاد گاز و نفخ می‌کند. در این موارد باید با زیره و رازیانه خورده شود و برای گرفتگی‌های کبد و طحال و نفخهای کلیه نیز مضر است و از این نظر باید با تخم کرفس خورده شود. به مزاج لینت می‌دهد و ایجاد تشنگی می‌نماید و باید با غذاهای ترش خورده شود تا تشنگی رفع شود زیرا خوردن آب سرد بعد از انگور موجب فساد آن در معده و ایجاد استسقا و تبهای عفونی می‌گردد. اسراف در مصرف آب انگور به‌طور مداوم ایجاد سنگ کلیه می‌کند.
هر قدر انگورهای آلوده و آفت‌دار برای تهیه آب انگور مصرف شود، تشکیل رسوبات در کلیه سریع‌تر است، بنابراین آب انگور باید از انگور تازه و سالم تهیه شود.
انگور نباید بی‌درنگ پس از چیدن خورده شود و بهتر است پس از 2- 1 روز خورده شود. انگور تازه نفاخ و ملین است و انگور مانده که پوست آن پژمرده شده باشد مفیدتر و نفخ آن کمتر است و از نظر خواص بهتر و بی‌ضررتر از انگور تازه است.
انگور مقوی بدن است، خون صالح را زیاد می‌کند، منضج و ملین است و برای تبهای مزمنه و سرد نافع است، به علاوه سریع الهضم است و برای بیماری‌های سینه و ریه نافع می‌باشد. مویز و کشمش از هر نظر بهتر است و برای معده، کبد، کلیه، مثانه و سینه مفید می‌باشد.
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 53
روغن انگور بسیار محلل و گرم‌کننده بدن و نرم‌کننده پوست است. برای تهیه روغن انگور، حبه‌های آن را فشرده و آب و تفاله آن را با روغن زیتون مکرر جوشانیده و صاف می‌کنند.
دانه یا هسته انگور از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است و به سبب مقداری تانن که دارد بسیار قابض است و ایجاد نفخ و گاز می‌کند و شکم را بند می‌آورد و قبض می‌کند و ترشح ادرار و اسپرم را کم می‌کند. دانه انگور برای مثانه و کلیه مضر است.
پوست حبه انگور از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک و خیلی دیرهضم است و در زوایای چین و چروک‌های روده‌ها می‌ماند و ایجاد نفخ و گاز می‌کند. گرد سوخته پوست خشک حبه انگور برای اکثر زخمها مفید است. بنابراین در موقع خوردن انگور تازه باید حتی الامکان آب آن را مکید و پوست آن را بیرون انداخت.
برگ مو مقوی و قابض و مدر است. جوشانده 30 گرم برگ در هزار گرم آب برای قطع اسهال، جلوگیری از خونروی، ازدیاد ترشح ادرار، نقرس، یرقان و واریس مصرف می‌شود. پیچکهای سبز و جوان مو نیز مانند برگ مو، خواصی مشابه آن دارد و معمولا عصاره آن را بتنهایی و یا مخلوط با عصاره برگ مو به مقدار 50- 30 گرم در روز برای جلوگیری از خونریزی داخلی و رفع اسهال ساده یا اسهال خونی مصرف می‌کنند.
غوره در کتب طب سنتی «حصرم» نام برده می‌شود. به فرانسوی‌Raisin vert و به انگلیسی‌Unripegrape نامیده می‌شود. از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و قابض است و برای رفع ورم مخاط دهان و نرمی لثه‌ها به کار می‌رود. آب غوره برای جلوگیری از چاقی مفرط و مقابله با اسکوربوت یا بیماری کمی ویتامین‌C نافع است و به علت وجود تارتارات اسید دو پتاسیم در آن برای سیاتیک و روماتیسم حاد بسیار نافع است.
سرکه در کتب طب سنتی با نام «خل» و به فرانسوی‌Vinaigre و به انگلیسی‌Vinegarگفته می‌شود. مایعی است ترش که از تخمیر شراب به دست می‌آید و در حقیقت یک نوع اسید استیک رقیق و طبیعی و غیر خالص است. سرکه به تمام مایعهای الکلی اطلاق می‌شود که الکل آنها تبدیل به اسید استیک شده باشد. سرکه با روش صنعتی با تخمیر شراب به دست می‌آید که از ذکر جزئیات آن در اینجا صرفنظر
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 54
می‌کنیم زیرا خارج از بحث ماست. فقط از نظر توجه به نحوه تولید و حدود انعکاس انگور در تولید آن به روش تهیه سرکه خانگی انگور می‌پردازیم که در موقع ذکر خواص آن شاید آگاهی از روش تولید بی‌اثر نباشد.
روش سنتی تهیه سرکه
تهیه سرکه خیلی ساده است، آب انگور را گرفته صاف نموده و یا بدون اینکه صاف کنند با تفاله‌های داخل آب انگور فشرده شده همه را در داخل خم سفالی یا چینی یا بشگه‌ای می‌ریزند. در روش سنتی رسم بوده قسمت داخلی خم را پیه می‌مالیدند سپس معادل ده درصد وزن آب انگور سرکه پاک خوبی در آن ریخته و سر خم را محکم پوشانیده و در آفتاب یا جای گرم می‌گذاردند تا برسد.
روش دیگر این است که از ابتدا سرکه نمی‌ریزند و صبر می‌کنند تا آب انگور جوش آید سپس سرکه و نمک می‌ریزند و می‌گذارند که برسد و ترش گردد. یا اینکه از استحاله خودبه‌خود شراب به دست می‌آورند.
سرکه علاوه بر اسید استیک دارای اسید مالیک و تارتارات اسید پتاس و آهک و کمی ماده رنگین است.
سرکه از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است و در مورد خواص آن معتقدند که قابض و خشک‌کننده رطوبتها می‌باشد و سریع النفوذ است و اخلاط غلیظه را قطع می‌کند. مالیدن آن بتنهایی یا با روغن زیتون برای سردرد گرم و سردردهایی که از آفتابزدگی باشد و یا سردردهایی که از صفرا باشد و یا در اثر حمام گرم ایجاد شده باشد نافع است و کمپرس سرکه یا کمپرس سرکه که در گلاب جوشانیده باشند روی پیشانی برای موارد فوق نافع و مفید است. بخور سرکه رقیق نیز برای ورم حلق و گلو مفید است. اگر سرکه را با عسل مخلوط نمایند و به پوست در محل خون‌مردگی بمالند برای تسریع جذب خون‌مردگی مفید است. ریختن قطره سرکه در گوش برای تسکین درد گوش مجرب است و بخور آن در گوش برای طنین (صدا در گوش) و سنگینی شنوایی و باز کردن گرفتگی‌ها و قوت شنوایی مفید است.
سرکه عنصل که روش تهیه آن در بخش پیاز دشتی یا اسقیل در جلد دیگر این کتاب ذکر شده است و از سرکه و عنصل (پیاز دشتی) تهیه می‌شود خواص مبسوطی دارد که مشروحا در همان قسمت ذکر شده است و خواننده عزیز به آن جلد از کتاب مراجعه فرمایند.
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 55
ترشی گردوی نارس نیز بسیار نافع است. برای تهیه آن گردوی نارس را موقعی که به اندازه یک فندق است از درخت چیده و در سرکه می‌اندازند و می‌گذارند تا خوب برسد و به صورت ترشی درآید. مصرف این ترشی نیز در تمام مواردی که برای تأثیر سرکه عنصل در بیماری‌های دهان و حلق و لثه ذکر شد مؤثرتر می‌باشد.
خوردن سرکه بتنهایی برای قطع خونریزی داخلی، کمک به هضم غذا، تحریک اشتها، قطع صفرا و باز کردن گرفتگی‌های ماساریقا[108] و سپرز و رسانیدن تأثیر داروها به طحال بسیار نافع است و مداومت خوردن آن به‌طور ناشتا برای قطع کرم معده مفید است.
مالیدن آن برای سوختگی آتش، جلوگیری از گسترش زخمهای عفونی و بد، اکزمای متقرح، خارش بدن و گزیدن حیوانات سمّی گرم نافع است. ریختن سرکه روی عضو در محل گزیدن جانوران سمّی و برای جلوگیری از خونریزی خارجی و قطع جریان آن مفید است.
شاخه درخت مو
1. جوانه 2. گل بازشده 3. مقطع گل 4. گل بدون جام 5. خوشه انگور
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 56
مضار: سرکه برای اشخاص پیر و سالخورده و اشخاص سوداوی‌مزاج و بیماران مبتلا به بیماری‌های ریوی مانند سرفه تازه و خشک، درد مفاصل، ضعف احشا و آلات داخل شکم، نیروی جنسی و رحم مضر می‌باشد و برای اعصاب، اعضا و افعال مرتبط با اعصاب، نیروی جنسی و سردمزاجان نیز مضر است.
مداومت در خوردن آن مولد استسقا، ضعف دید چشم، زردی رنگ رخسار و لاغری بدن است. برای عدم برخورد با این عوارض، این قبیل اشخاص در صورتی که لازم باشد سرکه بخورند با شیرینی‌ها و آبگوشت چرب بخورند. در موارد سرفه با شیرینی و روغن بادام و داروهای با حرارت ضعیف میل کنند و در موارد ضعف اعصاب با عسل و ادویه گرم مصرف شود. مقدار خوراک آن تا 35 گرم در بعضی موارد می‌توان به جای سرکه از آب لیمو استفاده نمود.
درخت انگور وحشی در کلیه جنگلهای شمال ایران از گرگان تا ارسباران همچنین در جنگلهای شمال غرب سردشت کردستان و سفیددشت لرستان می‌روید و واریته‌های بسیار متنوعی از این درخت نیز در تمام مناطق کشور، گرمسیری و سردسیری پرورش داده می‌شود، در مناطق گرمسیر ارقام زودرس و در سردسیر ارقام دیررس کاشته می‌شود. طبق بررسی کارشناسان کشاورزی ایران در مناطق مختلف ایران بیش از 300 رقم مختلف انگور کاشته می‌شود.
«فقاح الکرم» که شکوفه درخت انگور است از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک و معطر است. بهترین آن شکوفه‌های تازه از مو وحشی است.
خواص آن مقوی معده است، قی و سکسکه را تسکین می‌دهد و اگر عرق آن با تقطیر گرفته شود، قوی‌تر و مؤثرتر است.
در چین از ریشه مو به عنوان آرام‌کننده قی و مدر [استوارت و برای ازدیاد ترشح شیر و معالجه خنازیر [هو] استفاده می‌شود. انگور به عنوان تونیک و مدر و آنتی‌لیتیک یا ضد سنگ 109] به کار می‌رود.
در هندوستان از شیره شاخه‌های سبز و جوان مو برای معالجه بیماری‌های پوست مالیده می‌شود. برگهای مو به عنوان قابض و برای قطع اسهال مصرف دارد و از عصاره غوره یا آب‌غوره به عنوان قابض در موارد ناراحتی‌های حلق و گلو می‌خورند. کشمش را به عنوان خنک‌کننده شیرین، ملین، مقوی و برای رفع تشنگی و کاهش حرارت بدن، قطع سرفه، خشونت صدا و تقویت مصرف می‌کنند.
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 57
/////////////
مو
2- مو*  (Vitis vinifera) از  کهن گیاهان بستانی باختر آسیا و مصر است.  گرچه مو در شمار كهنترین گیاهان بستانی نیست چون غلات و بسیاری از انواع بقولات به ‌مراتب پیشتر از آن كشت می‌شده‌اند، چنان كهن هست كه بتوان سرآغاز كشت آن را در سپیده دم تاریخ  پی گرفت.  مو ‌پروری نمایانگر چنان ایده‌های پیچیده‌ای سراسر جهان باستان است و چنان یكدست و پایدار دیده می‌شود كه نمی تواند جز از یک مركز در جهان پراکنده شده باشد. پر پیداست که  نظرها درباره جای این كانون نخستین  متفاوت‌اند و دانسته های امروزی  ما در این باره نمی گذارد  از حد نظریه‌های كمابیش محتمل فراتر رویم. اما روشن است كه خاستگاه نخستین كشت مو را باید در خاورزمین  جُست و دیگر آنكه كشت این گیاه از آنجا به یونان باستان و ایتالیا کشیده شده، در حالی كه رومیها (به گفته دیگران، یونانیها) مو را به سرزمین گُل و کرانه های  راین بردند. 1 دو كاندول،2 بر پایه دلایل گیاه‌شناختی، محتمل می‌دانست كه منطقه جنوب قفقاز "مركز و شاید كهنترین خاستگاه این جنس" بوده باشد. با توجه به داستان عهد عتیق از کشت مو  به دستِ نوحِ پیامبر نزدیك كوه آرارات،3می توان این گمانه کمابیش گیرا را پیش گذارد كه ارمنستان خاستگاه  تاک شناسی  بوده است. 4با این همه نباید از یاد برد رز و شراب، هردو، دست كم سه یا چهار هزارسال  پیش از میلاد در مصر،5 و از روزگاران بسیار دور نزد مردممیانرودان نیز شناخته شده بوده‌اند. جای بررسی نظریه شرادر6 كه نام و کشت مو را وامدار هند و اروپاییان آسیای پیشینیم نیست؛ شاید واژه "شراب" ریشه‌ای هند و اروپایی یا به طور اخص ارمنی داشته باشد، هرچند این به ‌خودی خود اثبات نمی‌كند كه خاستگاه  مو ‌پروری را می‌توان در نزد هند و اروپاییان یافت.1 سامی بودن خاستگاه  مو نزد من محتملتر می‌نماید  چینیها، در دوره‌های تاریخی متأخرتر، مو  را، كه  از آن پیش کشتش را بهیچ روی نمی شناختند، از فرغانه، سرزمینی ایرانی، گرفتند؛ پس برای رسیدن به آماجهایمان در این كتاب بر جسته سازی همین واقعیت روشن بس است كه در آن روزگار كشت مو در تمامی ابعاد آن در باختر آسیا، از جمله ایران، بسیار رایج  بود.
چینیان نخســـــتین بار به واسطه سردار چان‌ كی‌ین از وجــــود مـــــو بستانی (Vitis vinifera) و شرابی كه از انگور اندازند خبردار شدند؛ سردار در مأموریت به یادماندنی خود، در سال 128پ م در سر راه به یوئه‌ـ‌چی (Yüe-či) از فرغانه و سغد گدشت و سالی را هم در باكتریا بسر برد. درباره مردم فرغانه (Ta-yüan) چنین گوید: " شرابی دارند كه از انگور ‌گیرند. " همــین نکته را درباره پارتیان (An-si)نیز دریافت. در همین فصل از Ši-ki می آورد توانگران فرغانه شراب انگور فراوان، تا ده هزار من را مدتی دراز انبار می‌كنند و گاه آن را دهها سال نگاه می‌دارند بی بیم تباهی ؛ همان اندازه شیفته میگساری بودند که اسبانشان کشته اسپست. فرستادگان چینی تخم هر دو گیاه را به كشور خویش بردند و فغفوز نخستین كسی بود كه اسپست و مو را در خاك پربار كاشت و وقتی فرستادگان بیگانه به دربار چین رسیدند چشمشان به‌ اسپست‌زارها و موستانهای دراندشت نزدیك كاخ شاهی افتاد . ورود اسپست به چین همچون ورود مو به این كشور در اسناد پادار آمده است. نكته مهمی كه باید بدان پرداخت این است كه چینیها با انگور- همچون اسپست - و فن شراب‌سازی درست در میان مردمان آریایی‌تبار، بیشتر تیره ایرانی، روبرو شدند و در میان هیچ یك از قبایل ترك چنین چیزهایی ندیدند.
بر پایه سالنامه‌های دودمان هان، در پادشاهی لی‌ـ‌یی (Li-yi) 145 ، از سرزمین سغد انگوری می کاشتند که گوارائی آب شرابش را بلند آوازه کرده بود. در سالنامه‌های دودمان تسین از انگور كان (K'an) (سغد) اشاره یاد است. 1 همچنین شراب انگور فراوان بود و توانگران تا هزار من از آن نگه‌ می‌داشتند. 2سغدیان از شراب لذت می‌بردند و شیفته رقص و آواز بودند. 3 به همین ترتیب، در شی (Ši)(تاشكند) نیز نوشابه ای دلخواه بود. 4 وقتی كان ‌ین‌ـ‌تین K'an yen-tien [حكمران] سغد در نیمه نخست سده هفتم میلادی ماندگاهی سغدی در جنوب لوب نور [Lob Nor] پی افکند، چهار شهرتازه ساخت كه یـــكی از آنها "تاک شهر " (P'u-t'ao č'en) نام گرفت زیرا در میان شهر تاک نشانده بودند. 5
به احتمال زیاد مردمان تا یوئه‌ـ‌چی (Ta Yüe-či) ایرانی یا همان هند و سكوتیایی‌ها نیزم تاک داشته‌اند و این را از متنی نادر در كین لو تسه Kin lou tse 2568 6  نوشته فغفور یوآن  (Yüan) 147 (555-552 م. ) از دودمان لیانگ می‌دانیم. "مردم سرزمین بزرگ یوئه‌ـ‌چی در  شراب اندازی از انگور، گل و برگ گیاهان چیره دستند. گاه از تخمیر ریشه‌ها و شیره سبزیها نیز شراب ‌گیرند. 7 این گلها مانند  گلهای درخت میخك (tin-hian، 148،Caryophyllus aromaticus) اند اما به رنگ سبز یا آبی روشن‌.  در بهار و تابستان، پرچمهای گلها همچون پرٍ پرنده لوان (lwan) 149 با باد به اطراف پراكنده می‌شود. در ماه هشتم سال، وقتی طوفان بر برگها می‌وزد، چنان آسیب دیده پاره می‌شوند كه به ژنده پاره‌های ابریشم ‌مانند و از این روی مردم از آمدن  طوفان انگور (P'u-t'ao fun) یا "طوفــــــانٍ برگ‌ـ ‌در"   149   (lie  ye  fun  سخن رانند. "
و سر آخر این که می‌دانیم مردم آریایی كوچا(Kuča)، كه به چیره‌دستی در نوازندگی، رقص و آواز شناخته بودند، شرابٍ انگور را می‌ستودند و برخی خانواده‌ها نزدیک یك هزارهو (hu) 151 از این نوشابه را در خانه انبار می‌كردند. گویا در گزارش ژنرال لو كوان (Lü Kwan )152 كه در سال 384 م. راهی گشودن كوچا شد نیز از شراب انگوری یاد شده است . 1
چینیان همچنان كه اسپست را در كی _ پین(Ki-pin) (كشمیر) یافتند در همانجا به مو نیز برخوردند. 2 سپس تر تاک را در سرزمینهای تسیو (Tsiü-mo) 9/0 1533   و نان تو(Nan-tou) 154  نیز یافتند.
در دوره تانگ چینیان این را هم دریافتند كه مردم فو-لین (سوریه) نوشیدن شراب انگور را خوش دارند،4 و در سرزمین عربان (تا‌ـ‌شی/Ta-ši) انگورهایی خیزد، درشت ‌ترینشان به بزرگی مُرغانه. 5 در نوشته های دیگر ایران را نیز دارای چنین انگورهایی دانسته‌اند. 6 در آن دوره تركستان به دست قبایل ترك افتاده بود كه فرهنگ  نیاکان ایرانی خود را گزیده بودند و چینیان دریافتند كه اویغورها مو و شراب دارند.
مو ‌پروری در ایران باستان پیشرفتهائی شایان كرده بود. استرابو موهایی را به مرغیانه(در استان خراسان آن روزگار) نسبت می‌دهد كه گرد ساقه شان به‌اندازه آغوش گشوده دو مرد و درازای  خوشه‌هایشان دو ارشی می‌ شد. می افزاید  آریا نیز همین مایه پربار است، با شرابی بهتر که در چلیك‌های ایستاده  تا سه نسل بی خلل می ماند. باكتریا،در همسایگیآریا، همین فرآورده ها را فراوان دارد، بجز زیتون. ایرانیان باستان بسیارشراب دوست بودند.  بهترین شرابهای انگور بر خوان شاهانه نوشیده می‌شد. 1 چنان كه پیتیوس از مردم  لیدی تصویر كرده، بر فراز تخت داریوش تاکی زرین سایه می‌افكند. 2 سنگ‌نبشته‌های تخت جمشید گوید روزانه پنجاه كونجیوس3 شراب شیرین و پنج‌هزار كونجیوس شراب رسمی تحویل دربار می‌شد. 4 شرابداری در کاخ جایگاهی بس بزرگ بود. 5 كوروش جوان وقتی شرابی بس گوارا به دستش می‌رسید کراوه‌های نیمه ‌پر را همراه این پیام برای برخی از دوستان می‌فرستاد: "مدتی بود كوروش شرابی گواراتر از این نیافته بود؛ پس بهره ای از آن را برای شما می‌فرستد و می‌ خواهد امروز آن را با گرامی ترینانتان بنوشید. 6"
استرابو7 گوید شراب كارمانیا[1] آنِ فارس را ماند و یكی از فرآورده های آنجاست. "آن مو كه كارمانیایی گوئیم بیشتر خوشه‌هایی به درازای دو ارش  با دانه‌های درشت و فراوان ‌آرد؛ بسا که این گیاه در زادگاه خود بسیار تناورتر ‌شود. "  با این همه شاهان ایران به شراب های سرزمین خویش بسنده نمی‌كردند وپس ازاینکه سوریه بخشی از شاهنشاهی پارسی گردید، شراب كالیبونیه سوریه نوشیدنی ویژه آنها شد. 8 به گفته پوسیدونیوس، این شراب در دمشق سوریه و از تاکهایی كه ایرانیان در آنجا نشانده بودند دست می‌آمد. 9
 هرودوت1 ‌گوید ایرانیان بس شراب دوستند و زیاده پیما. همچنین رسم دارند كه در امور مهم بهنگام مستی کنکاش ‌كنند و بامداد صاحب خانه تصمیم های دوشین را پیششان می‌گذارد. اگر در هشیاری نیز تصمیها را درست دانند  بر آن روند، ورنه در می گذرند. اگر بهنگام بررسیهای نخستین هشیار باشند، همیشه موضوع را باری دیگر، این بار در مستی بر می رسند. استرابو2هم همین گوید: رایزنیهای پارسیان بر سر مهمترین امور بهنگام باده‌گساری است و تصمیمهائی را كه مستانه سر گرفته‌اند بس درست‌تر از تصمیمات خود در هشیاری می‌دانند. در حماسه شاهنامه، رایزنی و کنکاش بهنگام باده‌گساری است هرچند  تصمیم‌گیری به فردا می ماند. 3 باده پرستی كمبوجیه رسوای خاص و عامش کرده بود. 4 گزنفون5 با سرزنش فساد و تباهی پارسیان گوید: خوردن و آشامیدن را تا آنجا پی می گیرند كه آن کسان که بیش از همه تاب آورده‌اند برای خواب می روند. ایرانیان رسم داشتند دوستگانی به میهمانی نیاورند، با این باور كه پرهیز از زیاده روی در باده‌پیمایی كمتر به جسم و جان آسیب می‌زند. رسمِ نیاوردنِ این گونه دوستگانیها به میهمانیها هنوز برجاست، اما چنان زیاده روی می‌ کنند كه بجای آوردن ساغر به درون خودشان را برون برند، زیرا دیگر یارای رفتنشان نیست. "  پروكوپیوس، مورخ بزرگ بیزانسی سده ششم،6 گوید همه مردم قبیله ماساژت (قبیله‌ای ایرانی) در باده‌گساری زیاده روی کنند. همینطور ایشغوزها كه چنان مست بودند که خرد فرو گذارده از كوروش شكست خوردند. 1استرابو در همین بخش از كتاب خود از جشن باده گساری  پارسیان یاد کند كه در آن زنان و مردان پارسی، در جامه ایشغوزها، شب و روز را به باده‌پیمایی و شاد کامی می سپردند. با این همه نباید از یاد برد بیشتراین دست داوری های ملتها درباره یکدیگر آکنده از زیاده روی و جانبداری است و باید همیشه بخش بزرگی از آن را نادیده گرفت؛ این را هم باید افزود كه در ایران باستان میانه روی در باده‌گساری سفارش می‌شد و زیاده روی مجازاتی سنگین داشت.

Inbox
عنب، اوزوم، انگور، تاک، رز
Mehrdad Vahdati Daneshmand
to Mehrdad, me
6 minutes ago
Details
عنب
بکسر عین و فتح نون و باء موحده لغت عربی است بفارسی انکور و بترکی اوزم و بهندی داک نامند
ماهیت ان
ثمری است معروف که از درخت تاک که رز نیز نامند بهم می رسد و صیفی و شتوی می باشد و صیفی آن را انواع و اصناف بسیار است بهترین آن سفید رسیدۀ شیرین شاداب بزرک دانۀ آنست که پوست آن رقیق و تخم آن کوچک و دانهای آن در مقدار متساوی باشند و درهم طپیده در خوشه نباشند و خوشۀ آن باریک نباشد و الطف همه عسکری و صاحبی و ریش بابا و کشمشی که رازقی نامند پس انواع دیکر و کشمشی بسیار شیرین و لطیف است
طبیعت آن
با قوای مختلفه است و انواع کثیره و مطلق رسیدۀ آن در آخر اول کرم و تر و بعضی بسیار شیرین آن را تا دوم کرم و تر دانسته اند
افعال و خواص آن
جالی و منضج و سریع الانحدار و کثیر الغذا و بهترین میوها است در غذائیت و تولید خون صالح و معدل امزجۀ غلیظه و مصفی خون و دافع مواد سوداویه و احتراقیه و مصلح حال صدر و رئه و مسمن بدن و زیاده کنندۀ پیه کرده که آب آن را خورده پوست آن را بیندازند مضر معدۀ رطبۀ ریحیه و مولد ریاح در ان مصلح آن زیره و رازیانه و مضر سدۀ جکر و طحال و قولنج ریحی و کرده و مصلح آن تخم کرفس و ملین طبع و مورث تشنکی و مصلح آن سکنجبین و غذاهای ترش و آب سرد بالای انکور بغایت مفسد آن و مورث استسقا و تپهای عفن و باید که بعد از چیدن فی الفور تناول ننمایند بلکه بعد از آنکه یکدو روز مانده باشد بخورند و ما بین دو طعام که طعم اول انهضام یافته باشد و انکور تازه نفاخ و ملین و انکور اندک قشر آن پژمرده کثیر الغذاتر از انجیر و نفخ آن کمتر و مقوی بدن و مسمن و زیاده کنندۀ خون جید و منضج و ملین و جهت ناقهین و صاحبان حمی مزمنه و بارده نافع و آب انکور سریع النفوذ و الانحدار و جهت امراض صدر و رئه و باید که آب آن را بمکند و پوست آن را بیندازند و نخورند و مویز خصوصا طایفی آن اوفق بحال معده و کبد و کرده و مثانه و انکوری که دو روز مانده باشد بدستور مویز با تخم خوردن جهت اوجاع معده و امعا و کرده و مثانه بهتر و روغن انکور که مکرر آب و ثفل آن را با روغن زیتون جوشانیده صاف کرده و یا در آفتاب پرورده باشند بغایت مسخن و محلل و ملین جلد است و دانۀ آن در دوم سرد و خشک و مولد ریاح و حابس بطن و ممسک بول و منی خصوص دانۀ انکوری که از خم سرکه برآورند و بریان کردۀ آن قبض آن زیاده و مضر مثانه و کرده و پوست آن سرد و خشک در اول و بسیار بطئ الانحدار و مولد ریاح و ذرور محرق آن جهت جلای جلد و تجفیف رطوبات چشم و اکثر قروح و در هر عضو که باشد مفید و انکور نارس و غوره و عفص سرد و با قوت قابضه و کثیفه در حدیث وارد است که شکی نوح الی اللّه تعالی الغم فاوحی اللّه الیه ان یأکل العنب فانه یذهب الغم و در حدیث دیکر وارد است که حبب الی من الفاکهه العنب و البطیخ و در طور خوردن انکور وارد است که کل العنب حبه حبه فانها اهنأها و شتوی آن بسبب ضعف تابش آفتاب خوب رسیده و شیرین نمی کردد و دو صنف می باشد سفید و سرخ و سرخ آن را در بغداد جبلی نامند و این با شیرینی کمی و با عفوصت و بسیار غلیظ و بطئ النزول از معده و نفاخ و احیانا بسبب یبسی که دارد مقوی معده است و سفید آن لطیف و سریع النزول تر از ان و خاکستر چوب آن مفتت حصاه و محلل اورام باردۀ بیضه و خوزه و شقیقه و بواسیر شربا و ضمادا و جوارش حصرم و خل و دبس و دهن عقید آن و رماد الکرم و شراب حصرم و شراب عنب و شراب ریحانی و میبه و میفختج در قرابادین کبیر ذکر یافت
مخزن الادویه عقیلی خراسانی
///////////
عنب . [ ع ِ ن َ ] (ع اِ) میوه  تاک که تازه است و چون خشک شود آن را زبیب (مویز) گویند. (از اقرب الموارد). انگور که میوه  معروف است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یک حبه  آن را عِنبة گویند. ج ، اعناب . (از اقرب الموارد). عنب را به فارسی انگور و به ترکی اوزم و به هندی ناکهه نامند. ماهیت آن : ثمری است معروف که از درخت تاک که رز نیز نامند بهم می رسد. صیفی و شتوی باشد. و صیفی آن را انواع و اصناف بسیار است . بهترین آن سفید رسیده  شیرین شاداب و بزرگ دانه  آن است که پوست آن رقیق و تخم آن کوچک و دانه های آن در مقدار متساوی باشند و در هم طپیده در خوشه نباشند. و خوشه  آن باریک نباشد. و الطف همه عسکری و صاحبی و ریش بابا و کشمشی بسیار شیرین و لطیف است . طبیعت آن : با قوای مختلفه است و انواع کثیره و مطلق رسیده  آن و آخر اول گرم و تر و بعضی بسیارشیرین آن را تا دهم گرم و تر دانسته اند. افعال و خواص آن : منضج و سریعالانحدار و کثیرالغذاء و بهترین میوه ها است و در غذائیت و تولید خون صالح و معدل امزجه  غلیظه و مصفی خون و دافع مواد سوداویه و احتراقیه و مصلح حال صدر و ریه و مسمن بدن و زیادکننده  پیه . و غذاهای ترش و آب سرد بالای انگور بغایت مفسد آن و مورث استسقا و تبهای عفن است . و باید که بعد از چیدن فی الفور تناول ننمایند، بلکه بعد از آنکه یک دو روز مانده باشد بخورند... (از مخزن الادویه ) :
آنکه زلفش چو خوشه  عنب است
لبش از رنگ همچو آب عنب .
فرخی .
|| انگور. [ اَ ] (اِ) ۞ میوه  رز. میوه  مو. این میوه بصورت یک خوشه  مرکب از دانه هاست که هریک را حبه یا دانه  انگور گویند و آنها بشکل کروی ، بیضوی ، تخم مرغی برنگها و به اندازه های مختلف اند. (فرهنگ فارسی معین ). عنب . در خبر است که آدم و حوااول چیزی که در بهشت تناول کردند انگور بود لاجرم درعیش و نشاط افتادند و آخر آنچه خوردند گندم است ناچار درهای غم و غصه بر روی روزگار خود گشادند از اینجاست که گفته اند انگور سبب شادی و راحت است و گندم مایه  اندوه و محنت . (آنندراج ). این میوه از قدیمترین روزگار در ایران وجود داشته و دارای انواع مختلف بوده است چنانکه آذربایجان و قزوین هم اکنون هریک هشتاد نوع انگور دارد ۞ . (از یادداشت مولف ): زمین و آب و هوای فلسطین با تاک کمال موافقت را داشته و دارد و انگور آنجا از جمله میوه های نیک و مقبول است . (از قاموس کتاب مقدس ) :
نقل ما خوشه  انگور بود ساغر سفج
بلبل و صلصل رامشگر و بر دست ۞ عصیر.
ابوالمثل (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 62).
... اقسام انگور: اُلَّقی . انگشتک عروس . انگشت عروس . انگشت عروسان . بیدانه . بیدانه  قرمز. جرثی . جفن . جوزه . چفته . حسینی . خایه  غلامان . خلیلی . رازقی . ریش بابا. زیتونی . اصابعالعذاری . سرانگشت . سرخک . شانی (شاهانی ). صاحبی . طایفی . عسکری . عیون البقر. غربیب . فخری . کره رو. گرده شانی . گلین بارماغی . گوری . لعلی . مثقالی . ملاحی (ملایی ). موش پستان (میش پستان ). یاقوتی . یزندای (یزندایی ).
- انگورپزان ؛ حرارت هوا گاه رسیدن و پختن انگور. گرمی که در هوا پدید آید پختن و رسانیدن انگور را. زمان رسیدن انگور. (یادداشت مولف ).
- انگورچینی ؛ عمل چیدن انگور. قطف . (از یادداشت مولف ).
- انگور دادن ؛ بار دادن رز. ثمر دادن تاک :
زکوة مال به در کن که فضله  رز را
چو باغبان ببرد بیشتر دهد انگور.
سعدی (گلستان ).
|| درخت انگور که درخت مو، تاک و رز نیز نامیده می‌شود درختچه‌ای است بالا رونده که از دیوار و درختان مجاور بالا می‌رود. ساقه آن گره‌دار و دارای برگهای متناوب است. برگهای انگور دارای پنج لوب دندانه‌دار و به رنگ سبز تیره می‌باشد. گلهای آن کوچک ، مجتمع و به صورت خوشه ظاهر می‌شود. میوه درخت انگور ، گوشت‌دار و شیرین و برگهای مختلف است.
ترکیبات شیمیایی
برگ مو دارای ساکارز ، لوولز ، اینوزیت Inosite، مواد نشاسته‌ای و تعدادی اسیدهای آلی است. دم خوشه انگور دارای تانن ، مواد رزینی ، تارتارات پتاسیم و اسیدهای آلی است. غوره ک میوه سبز رنگ و نارس انگور است که دارای طعم ترش می‌باشد. غوره دارای اسیدهای آلی مانند اسید مالیک ، اسید فرمیک ، اسید سوکسینیک ، اسید اگزالیک ، اسید گلوکولیک و قند می‌باشد.
پوست انگور دارای تانن ، تارتارات پتاسیم ، اسیدهای آزاد و مواد معدنی می‌باشد. در هسته انگور مقداری روغن و تانن موجود است. روغن هسته انگور به رنگ زرد مایل به سبز است. این روغن فاقد بو و دارای طعمی مطبوع می‌باشد. روغن هسته دارای تری گلیسیرید ، اسید اولئیک ، اسید پالمتیک ، اسید لینولئیک ، اسید استئاریک و اسید آراشیک می‌باشد.
خواص درمانی میوه انگور
اخلاط بدن را متعادل می‌کند.
بسیار مقوی و مغذی است.
خون را تصفیه می‌کند.
سینه و ریه را صاف و تمیز می‌کند.
برطرف کننده یبوست است.
انگور برای درمان ورم معده و روده مفید است.
در درمان سل ریوی و سیاه سرفه موثر است.
برای درمان اسهال خونی از انگور استفاده می‌شود.
برای درمان نقرس بسیار مفید است.
آنهایی که معده ضعیف دارند باید انگور را بدون پوست بخورند زیرا پوست آن دیر هضم است و موجب دل درد ، نفخ و عوارض دیگر می‌گردد.
انگور بهترین میوه برای کسانی است که می‌خواهند لاغر شوند و بدن خود را از اسید اوریک ، سنگهای صفراوی و مسمومیت ناشی از سرب یا جیوه پاک کنند. اینگونه اشخاص باید در هر هفته به مدت 2 روز فقط آب انگور بخورند و رژیم آب انگور بگیرند.
برای تقویت و طراوت پوست و همچنین روشن کردن رنگ پوست ، آب انگور تازه را با یک تکه پنبه بصورت بمالید و پس از ده دقیقه با آب نیمگرم محتوی کمی جوش شیرین بشویید.
زیاده روی در مصرف آب انگور بطور مداوم ایجاد سنگ کلیه می‌کند.
خواص طبی هسته انگور
دارای تانن است بنابراین قابض است.
اسهال را برطرف می‌کند.
ترشح ادرار و اسپرم را کم می‌کند.
گرد هسته انگور را برای درمان به مسلولین می‌دهند.
هسته انگور برای آنهایی که مثانه و کلیه ضعیف دارند مضر است.
خواص طبی پوست انگور
پوست انگور را خشک کرده و می‌سوزانند خاکستر بدست آمده را برای درمان اکثر زخمها استفاده می‌شود.
پوست انگور دیر هضم است و بهتر است که در موقع خوردن پوست آنرا بیرون آورد. خواص طبی غوره غوره که به انگلیسی Un-ripe grape نامیده می‌شود از نظر طب قدیم ایران سرد و قابض است.
در درمان ورم مخاط دهان و نرمی لثه‌ها موثر است.
آب غوره برای درمان چاقی مفرط مفید است.
بیماری اسکوربو که به علت کمی ویتامین C در بدن می‌باشد با آب غوره درمان می‌شود.
آب غوره چون دارای تارتارات پتاسیم است برای درمان سیاتیک و رماتیسم حاد بسیار مفید است.
در دفع زردی موثر است.
خوردن آب غوره بلوغ دختران را جلو می‌اندازد و قاعده را باز می‌کند.
حرارت و صفرای بدن را دفع می‌کند و روده‌ها را ضد عفونی می‌کند.
برای برطرف کردن ورم گلو آب غوره قرقره کنید.
برای دفع کرم و روده و تقویت معده باید به مدت پنج روز آش آب غوره همراه با زیره سیاه مصرف کنید البته در این مدت باید از خوردن غذاهای سنگین اجتناب نمائید.
آب غوره درمان کننده پا درد و کمر درد می‌باشد. برای معالجه می‌توان بمدت ده روز آش آب غوره مصرف نمود . البته از خوردن غذاهای سنگین در این مدت اجتناب کرد.
خواص طبی برگ مو
برگ مو قابض است.
دم کرده برگهای جوان مو اسهال خونی را برطرف می‌کند.
برای خونریزیها مفید است.
در رفع نقرس و زردی موثر است.
استفراغ را برطرف می‌کند.
در رفع اختلالات گردش خون مربوطه به دوره بلوغ و یائسگی موثر است.
هنگامی که پوست صورت قرمز می‌شود و ملتهب است خوردن دم کرده آن اثر مفید دارد.
گرد برگهای جوان و خشک شده مو ، اثر خوبی در رفع خونریزیهای رحیم و خون آمدن از بینی دارد.
برای برطرف کردن سرمازدگی دست و پا جوشانده برگ مو را تهیه کرده و دست و پا را به مدت 15 دقیقه در آن قرار دهید.
برای تهیه دم کرده برگ مو ، مقدار 15 تا 20 گرم برگ مو را در یک لیتر آب جوش ریخته و بگذارید 10 دقیقه بماند.
از دم کرده برگ مو می‌توان برای شستشوی چشم در مورد ورم ملتحمه استفاده کرد.
دم کرده برگ مو برای رفع واریس مفید است
////////////
عنب‌
بپارسی انگور خوانند سفید وی نیکوتر از سیاه بود و بهترین وی رازقی بود و مثقال پوست انگور سرد و خشک بود و گوشت وی گرم و تر بود و انگور غذای نیکو دهد و قوت بدن دهد رسیده وی را این حال بود و غذای انگور بیشتر از غذای عصیر وی بود و زود فربهی آورد و خونی نیکو از وی متولد شود و سینه و شش را نافع بود و پوست وی دیر هضم شود و مطلق انگور مضر بود بمثانه و تشنگی آورد و مضر بود بجگر و سپرزی که غلیظ شده باشد رفع تشنگی به رمان مر کنند و صاحب منهاج آورده است که انگور آنچه دو روز چیده باشد بهتر از در روز چیده بود
صاحب مخزن می‌گوید: عنب بکسر عین و فتح نون لغت عربیست بفارسی انگور و بترکی اوزم و بهندی داک نامند
اختیارات بدیعی، ص: 308
///////////
انگور (درخت)
اشاره
درخت انگور در کتب فارسی و در کتب طب سنتی با نامهای «مو»، «تاک»، «رز»، «تنک»، «کرم»، «عنب»، «انگور وحشی»، «بوداوه»، «آمباسلوقی»، «کرم برّی» و «شجرة العنب» نام برده می‌شود. به فرانسوی‌Vigne و به انگلیسی‌Grape vine یاVine tree گفته می‌شود. میوه آن، انگور را به فرانسوی‌Raisin و به انگلیسی‌Grape و کشمش را به فرانسوی‌Raisin sec و به انگلیسی‌Dryed raisin نامند. درختی است از خانواده‌Vitaceas دارای گونه‌های مختلفی است که بومی مناطق اروپا، آسیا و امریکا می‌باشند. نام علمی گونه وحشی آن‌Vitis sylvestris Gmel . یاVitis vinifera L . می‌باشد.
گونه‌هایی از درخت انگور وحشی در جنگلهای ایران به‌طور خودرو می‌رویند و نامهای محلی آنها از جمله در گیلان «رز، دیورز و تله‌رز»، در مازندران «غوره و ماله‌غوره»، در ارومیه «غوره»، در سردشت «میو» و در کردستان «رش و تره‌رش» می‌باشد.
مشخصات
درخت انگور وحشی درختی است بالارونده و با پیچکهایی که دارد 15- 10 متر از درختان جنگلی مجاور بالا می‌رود. برگهای آن پنجه‌ای دارای 5 قسمت، که کناره هریک از قسمتها در بعضی ارقام دندانه‌دار و در برخی بی‌دندانه یا کم‌دندانه
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 50
است. سطح فوقانی برگها صاف، سبز روشن یا تیره و سطح تحتانی معمولا ناصاف و با خشونت و سبز مات است. گلها خوشه‌ای، بلند، میوه، سته، گرد، سیاه‌رنگ یا سبزرنگ است. دانه آن تخم‌مرغی، کوچک و گلابی‌شکل با نوک کوتاه می‌باشد.
تکثیر مو مانند اغلب گیاهان به‌طور کلی از طریق کاشت بذر، قلمه، خوابانیدن و پیوند امکان دارد، ولی روشی که بیشتر معمول است از طریق کشت قلمه و خوابانیدن و پیوند نهال جدید می‌باشد که ضمن صرفه‌جویی در مدت زمان برای داشتن درخت باردهنده، از نظر نوع مو نیز همان نوعی که از آن قلمه گرفته شده به دست خواهد آمد.
چون خواص دارویی قسمتهای مختلفه مو متفاوت است، لذا بدوا به شرح اعضای مختلف یک خوشه انگور از نظر ترکیبات و مواد عامل شیمیایی می‌پردازیم.
ترکیبات شیمیایی
یک خوشه انگور به‌طور کلی شامل قسمتهای زیر است:
1. دم خوشه و دم حبه‌ها که 4- 3 درصد خوشه را تشکیل می‌دهد.
2. گوشت داخل حبه‌ها (پولپ) که 88- 86 درصد خوشه انگور را تشکیل می‌دهد.
3. پوست حبه‌ها که 9- 7 درصد خوشه انگور را تشکیل می‌دهد.
4. دانه داخل حبه‌ها که 5- 1 درصد خوشه را تشکیل می‌دهد.
* 1. در دم خوشه انگور مواد زیر مشخص شده است:
تانن 2- 1 درصد، مواد رزینی 5/ 1- 1 درصد، تارتر 1- 5/ 0 درصد (تارتر از نظر شیمیایی به تارتارات اسید دو پتاسیم 96] گفته می‌شود و رسوب شوری است که در بشکه‌های شراب باقی می‌ماند یا قشر زردی که اطراف دندانها را می‌گیرد)، اسیدهای آزاد 9/ 0- 3/ 0 درصد (منظور از اسیدهای آزاد اسید تارتاریک و اسید مالیک و ...
است)، مواد معدنی 8/ 2- 7/ 1 درصد، و سایر مواد.
2. در گوشت داخل حبه یا پولپ انگور که کاملا رسیده باشد، در انگورهای مناطق پرآفتاب مانند ایران که قند آن زیاد می‌باشد، مواد زیر مشخص شده است:
آب 80- 70 درصد، مواد قندی قابل تخمیر (گلوکوز و لوولوز) 24- 17
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 51
درصد، بی‌تارتارات دو پتاسیم 97] 7/ 0- 5/ 0 درصد و اسیدهای آزاد 45/ 0- 3/ 0 درصد (اسید تارتاریک، اسید مالیک و ...)،
مواد ازته
مواد معدنی
مواء چربی و اسانس روغنی
خیلی متغیر و کم
و بعلاوه در حدود 05/ 0 میلی‌گرم ارسنیک در هر 100 سانتی‌متر مکعب آب انگور وجود دارد.
در هریک صد گرم قسمت قابل خوردن انگور خام (حبه انگور) مواد زیر موجود است:
آب 80- 75 درصد، پروتئین 3/ 1 درصد، مواد قندی 22- 15 درصد (بسته به واریته)، کلسیم 12 میلی‌گرم، فسفر 20 میلی‌گرم، آهن 4/ 0 میلی‌گرم، سدیم 3 میلی‌گرم، پتاسیم 173 میلی‌گرم، ویتامین‌A 100 واحد بین‌المللی، تیامین 05/ 0 میلی‌گرم، رایبوفلاوین 03/ 0 میلی‌گرم، نیاسین 3/ 0 میلی‌گرم و ویتامین‌C 4میلی‌گرم.
3. در پوست حبه‌ها مواد زیر مشخص شده است:[98]
معارف گیاهی ؛ ج‌2 ؛ ص51
نن 6/ 1- 2/ 1 درصد، تارتر 3/ 1- 5/ 0 درصد، اسیدهای آزاد 9/ 0- 3/ 0 درصد، مواد معدنی 9/ 1- 2/ 1 درصد و سایر مواد.
4. در دانه یا تخم انگور تانن و مقداری روغن قابل استخراج به رنگ زرد مایل به سبز وجود دارد.
در برگ مو، موادی از جمله ساکاروز[99]، لوولوز[100]، اینوزیت 101]، تانن 102]، کوئرسی‌تین، کوئرسیترین 103]، کاروتن، اسیدهای آلی، تارتر[104] و ... مشخص شده است.
در غوره که انگور نارس می‌باشد در حدود 3 درصد اسیدهای آلی از جمله
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 52
اکسالیک اسید[105]، مالیک اسید، تارتاریک اسید[106]، راسمیک اسید[107]، مقدار کمی در حدود 1 درصد قند و کمی اسانس مشخص شده است.
خواص- کاربرد
انگور، طبق نظر حکمای طب سنتی از نظر طبیعت گرم و تر می‌باشد و در مورد خواص آن معتقدند که منضج یعنی اعتدال‌دهنده اخلاط است. بسیار مغذی و مقوی است. تولید خون صالح کرده و خون را صاف می‌نماید. مواد سوداوی و سوخته را دفع می‌کند. برای سینه و ریه خوب است. توصیه این است که در جریان خوردن حبه‌های انگور پوست حبه‌ها بیرون انداخته شود زیرا پوست انگور بخصوص در مورد انگورهای پوست‌کلفت خیلی دیرهضم است و به علاوه ناراحتی‌های معدی نیز تولید می‌کند.
آب انگور برای معده‌های تر و نفخی مضر است و ایجاد گاز و نفخ می‌کند. در این موارد باید با زیره و رازیانه خورده شود و برای گرفتگی‌های کبد و طحال و نفخهای کلیه نیز مضر است و از این نظر باید با تخم کرفس خورده شود. به مزاج لینت می‌دهد و ایجاد تشنگی می‌نماید و باید با غذاهای ترش خورده شود تا تشنگی رفع شود زیرا خوردن آب سرد بعد از انگور موجب فساد آن در معده و ایجاد استسقا و تبهای عفونی می‌گردد. اسراف در مصرف آب انگور به‌طور مداوم ایجاد سنگ کلیه می‌کند.
هر قدر انگورهای آلوده و آفت‌دار برای تهیه آب انگور مصرف شود، تشکیل رسوبات در کلیه سریع‌تر است، بنابراین آب انگور باید از انگور تازه و سالم تهیه شود.
انگور نباید بی‌درنگ پس از چیدن خورده شود و بهتر است پس از 2- 1 روز خورده شود. انگور تازه نفاخ و ملین است و انگور مانده که پوست آن پژمرده شده باشد مفیدتر و نفخ آن کمتر است و از نظر خواص بهتر و بی‌ضررتر از انگور تازه است.
انگور مقوی بدن است، خون صالح را زیاد می‌کند، منضج و ملین است و برای تبهای مزمنه و سرد نافع است، به علاوه سریع الهضم است و برای بیماری‌های سینه و ریه نافع می‌باشد. مویز و کشمش از هر نظر بهتر است و برای معده، کبد، کلیه، مثانه و سینه مفید می‌باشد.
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 53
روغن انگور بسیار محلل و گرم‌کننده بدن و نرم‌کننده پوست است. برای تهیه روغن انگور، حبه‌های آن را فشرده و آب و تفاله آن را با روغن زیتون مکرر جوشانیده و صاف می‌کنند.
دانه یا هسته انگور از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است و به سبب مقداری تانن که دارد بسیار قابض است و ایجاد نفخ و گاز می‌کند و شکم را بند می‌آورد و قبض می‌کند و ترشح ادرار و اسپرم را کم می‌کند. دانه انگور برای مثانه و کلیه مضر است.
پوست حبه انگور از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک و خیلی دیرهضم است و در زوایای چین و چروک‌های روده‌ها می‌ماند و ایجاد نفخ و گاز می‌کند. گرد سوخته پوست خشک حبه انگور برای اکثر زخمها مفید است. بنابراین در موقع خوردن انگور تازه باید حتی الامکان آب آن را مکید و پوست آن را بیرون انداخت.
برگ مو مقوی و قابض و مدر است. جوشانده 30 گرم برگ در هزار گرم آب برای قطع اسهال، جلوگیری از خونروی، ازدیاد ترشح ادرار، نقرس، یرقان و واریس مصرف می‌شود. پیچکهای سبز و جوان مو نیز مانند برگ مو، خواصی مشابه آن دارد و معمولا عصاره آن را بتنهایی و یا مخلوط با عصاره برگ مو به مقدار 50- 30 گرم در روز برای جلوگیری از خونریزی داخلی و رفع اسهال ساده یا اسهال خونی مصرف می‌کنند.
غوره در کتب طب سنتی «حصرم» نام برده می‌شود. به فرانسوی‌Raisin vert و به انگلیسی‌Unripegrape نامیده می‌شود. از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و قابض است و برای رفع ورم مخاط دهان و نرمی لثه‌ها به کار می‌رود. آب غوره برای جلوگیری از چاقی مفرط و مقابله با اسکوربوت یا بیماری کمی ویتامین‌C نافع است و به علت وجود تارتارات اسید دو پتاسیم در آن برای سیاتیک و روماتیسم حاد بسیار نافع است.
سرکه در کتب طب سنتی با نام «خل» و به فرانسوی‌Vinaigre و به انگلیسی‌Vinegarگفته می‌شود. مایعی است ترش که از تخمیر شراب به دست می‌آید و در حقیقت یک نوع اسید استیک رقیق و طبیعی و غیر خالص است. سرکه به تمام مایعهای الکلی اطلاق می‌شود که الکل آنها تبدیل به اسید استیک شده باشد. سرکه با روش صنعتی با تخمیر شراب به دست می‌آید که از ذکر جزئیات آن در اینجا صرفنظر
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 54
می‌کنیم زیرا خارج از بحث ماست. فقط از نظر توجه به نحوه تولید و حدود انعکاس انگور در تولید آن به روش تهیه سرکه خانگی انگور می‌پردازیم که در موقع ذکر خواص آن شاید آگاهی از روش تولید بی‌اثر نباشد.
روش سنتی تهیه سرکه
تهیه سرکه خیلی ساده است، آب انگور را گرفته صاف نموده و یا بدون اینکه صاف کنند با تفاله‌های داخل آب انگور فشرده شده همه را در داخل خم سفالی یا چینی یا بشگه‌ای می‌ریزند. در روش سنتی رسم بوده قسمت داخلی خم را پیه می‌مالیدند سپس معادل ده درصد وزن آب انگور سرکه پاک خوبی در آن ریخته و سر خم را محکم پوشانیده و در آفتاب یا جای گرم می‌گذاردند تا برسد.
روش دیگر این است که از ابتدا سرکه نمی‌ریزند و صبر می‌کنند تا آب انگور جوش آید سپس سرکه و نمک می‌ریزند و می‌گذارند که برسد و ترش گردد. یا اینکه از استحاله خودبه‌خود شراب به دست می‌آورند.
سرکه علاوه بر اسید استیک دارای اسید مالیک و تارتارات اسید پتاس و آهک و کمی ماده رنگین است.
سرکه از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک است و در مورد خواص آن معتقدند که قابض و خشک‌کننده رطوبتها می‌باشد و سریع النفوذ است و اخلاط غلیظه را قطع می‌کند. مالیدن آن بتنهایی یا با روغن زیتون برای سردرد گرم و سردردهایی که از آفتابزدگی باشد و یا سردردهایی که از صفرا باشد و یا در اثر حمام گرم ایجاد شده باشد نافع است و کمپرس سرکه یا کمپرس سرکه که در گلاب جوشانیده باشند روی پیشانی برای موارد فوق نافع و مفید است. بخور سرکه رقیق نیز برای ورم حلق و گلو مفید است. اگر سرکه را با عسل مخلوط نمایند و به پوست در محل خون‌مردگی بمالند برای تسریع جذب خون‌مردگی مفید است. ریختن قطره سرکه در گوش برای تسکین درد گوش مجرب است و بخور آن در گوش برای طنین (صدا در گوش) و سنگینی شنوایی و باز کردن گرفتگی‌ها و قوت شنوایی مفید است.
سرکه عنصل که روش تهیه آن در بخش پیاز دشتی یا اسقیل در جلد دیگر این کتاب ذکر شده است و از سرکه و عنصل (پیاز دشتی) تهیه می‌شود خواص مبسوطی دارد که مشروحا در همان قسمت ذکر شده است و خواننده عزیز به آن جلد از کتاب مراجعه فرمایند.
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 55
ترشی گردوی نارس نیز بسیار نافع است. برای تهیه آن گردوی نارس را موقعی که به اندازه یک فندق است از درخت چیده و در سرکه می‌اندازند و می‌گذارند تا خوب برسد و به صورت ترشی درآید. مصرف این ترشی نیز در تمام مواردی که برای تأثیر سرکه عنصل در بیماری‌های دهان و حلق و لثه ذکر شد مؤثرتر می‌باشد.
خوردن سرکه بتنهایی برای قطع خونریزی داخلی، کمک به هضم غذا، تحریک اشتها، قطع صفرا و باز کردن گرفتگی‌های ماساریقا[108] و سپرز و رسانیدن تأثیر داروها به طحال بسیار نافع است و مداومت خوردن آن به‌طور ناشتا برای قطع کرم معده مفید است.
مالیدن آن برای سوختگی آتش، جلوگیری از گسترش زخمهای عفونی و بد، اکزمای متقرح، خارش بدن و گزیدن حیوانات سمّی گرم نافع است. ریختن سرکه روی عضو در محل گزیدن جانوران سمّی و برای جلوگیری از خونریزی خارجی و قطع جریان آن مفید است.
شاخه درخت مو
1. جوانه 2. گل بازشده 3. مقطع گل 4. گل بدون جام 5. خوشه انگور
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 56
مضار: سرکه برای اشخاص پیر و سالخورده و اشخاص سوداوی‌مزاج و بیماران مبتلا به بیماری‌های ریوی مانند سرفه تازه و خشک، درد مفاصل، ضعف احشا و آلات داخل شکم، نیروی جنسی و رحم مضر می‌باشد و برای اعصاب، اعضا و افعال مرتبط با اعصاب، نیروی جنسی و سردمزاجان نیز مضر است.
مداومت در خوردن آن مولد استسقا، ضعف دید چشم، زردی رنگ رخسار و لاغری بدن است. برای عدم برخورد با این عوارض، این قبیل اشخاص در صورتی که لازم باشد سرکه بخورند با شیرینی‌ها و آبگوشت چرب بخورند. در موارد سرفه با شیرینی و روغن بادام و داروهای با حرارت ضعیف میل کنند و در موارد ضعف اعصاب با عسل و ادویه گرم مصرف شود. مقدار خوراک آن تا 35 گرم در بعضی موارد می‌توان به جای سرکه از آب لیمو استفاده نمود.
درخت انگور وحشی در کلیه جنگلهای شمال ایران از گرگان تا ارسباران همچنین در جنگلهای شمال غرب سردشت کردستان و سفیددشت لرستان می‌روید و واریته‌های بسیار متنوعی از این درخت نیز در تمام مناطق کشور، گرمسیری و سردسیری پرورش داده می‌شود، در مناطق گرمسیر ارقام زودرس و در سردسیر ارقام دیررس کاشته می‌شود. طبق بررسی کارشناسان کشاورزی ایران در مناطق مختلف ایران بیش از 300 رقم مختلف انگور کاشته می‌شود.
«فقاح الکرم» که شکوفه درخت انگور است از نظر طبیعت طبق نظر حکمای طب سنتی سرد و خشک و معطر است. بهترین آن شکوفه‌های تازه از مو وحشی است.
خواص آن مقوی معده است، قی و سکسکه را تسکین می‌دهد و اگر عرق آن با تقطیر گرفته شود، قوی‌تر و مؤثرتر است.
در چین از ریشه مو به عنوان آرام‌کننده قی و مدر [استوارت و برای ازدیاد ترشح شیر و معالجه خنازیر [هو] استفاده می‌شود. انگور به عنوان تونیک و مدر و آنتی‌لیتیک یا ضد سنگ 109] به کار می‌رود.
در هندوستان از شیره شاخه‌های سبز و جوان مو برای معالجه بیماری‌های پوست مالیده می‌شود. برگهای مو به عنوان قابض و برای قطع اسهال مصرف دارد و از عصاره غوره یا آب‌غوره به عنوان قابض در موارد ناراحتی‌های حلق و گلو می‌خورند. کشمش را به عنوان خنک‌کننده شیرین، ملین، مقوی و برای رفع تشنگی و کاهش حرارت بدن، قطع سرفه، خشونت صدا و تقویت مصرف می‌کنند.
معارف گیاهی، ج‌2، ص: 57
/////////////
مو
2- مو*  (Vitis vinifera) از  کهن گیاهان بستانی باختر آسیا و مصر است.  گرچه مو در شمار كهنترین گیاهان بستانی نیست چون غلات و بسیاری از انواع بقولات به ‌مراتب پیشتر از آن كشت می‌شده‌اند، چنان كهن هست كه بتوان سرآغاز كشت آن را در سپیده دم تاریخ  پی گرفت.  مو ‌پروری نمایانگر چنان ایده‌های پیچیده‌ای سراسر جهان باستان است و چنان یكدست و پایدار دیده می‌شود كه نمی تواند جز از یک مركز در جهان پراکنده شده باشد. پر پیداست که  نظرها درباره جای این كانون نخستین  متفاوت‌اند و دانسته های امروزی  ما در این باره نمی گذارد  از حد نظریه‌های كمابیش محتمل فراتر رویم. اما روشن است كه خاستگاه نخستین كشت مو را باید در خاورزمین  جُست و دیگر آنكه كشت این گیاه از آنجا به یونان باستان و ایتالیا کشیده شده، در حالی كه رومیها (به گفته دیگران، یونانیها) مو را به سرزمین گُل و کرانه های  راین بردند. 1 دو كاندول،2 بر پایه دلایل گیاه‌شناختی، محتمل می‌دانست كه منطقه جنوب قفقاز "مركز و شاید كهنترین خاستگاه این جنس" بوده باشد. با توجه به داستان عهد عتیق از کشت مو  به دستِ نوحِ پیامبر نزدیك كوه آرارات،3می توان این گمانه کمابیش گیرا را پیش گذارد كه ارمنستان خاستگاه  تاک شناسی  بوده است. 4با این همه نباید از یاد برد رز و شراب، هردو، دست كم سه یا چهار هزارسال  پیش از میلاد در مصر،5 و از روزگاران بسیار دور نزد مردممیانرودان نیز شناخته شده بوده‌اند. جای بررسی نظریه شرادر6 كه نام و کشت مو را وامدار هند و اروپاییان آسیای پیشینیم نیست؛ شاید واژه "شراب" ریشه‌ای هند و اروپایی یا به طور اخص ارمنی داشته باشد، هرچند این به ‌خودی خود اثبات نمی‌كند كه خاستگاه  مو ‌پروری را می‌توان در نزد هند و اروپاییان یافت.1 سامی بودن خاستگاه  مو نزد من محتملتر می‌نماید  چینیها، در دوره‌های تاریخی متأخرتر، مو  را، كه  از آن پیش کشتش را بهیچ روی نمی شناختند، از فرغانه، سرزمینی ایرانی، گرفتند؛ پس برای رسیدن به آماجهایمان در این كتاب بر جسته سازی همین واقعیت روشن بس است كه در آن روزگار كشت مو در تمامی ابعاد آن در باختر آسیا، از جمله ایران، بسیار رایج  بود.
چینیان نخســـــتین بار به واسطه سردار چان‌ كی‌ین از وجــــود مـــــو بستانی (Vitis vinifera) و شرابی كه از انگور اندازند خبردار شدند؛ سردار در مأموریت به یادماندنی خود، در سال 128پ م در سر راه به یوئه‌ـ‌چی (Yüe-či) از فرغانه و سغد گدشت و سالی را هم در باكتریا بسر برد. درباره مردم فرغانه (Ta-yüan) چنین گوید: " شرابی دارند كه از انگور ‌گیرند. " همــین نکته را درباره پارتیان (An-si)نیز دریافت. در همین فصل از Ši-ki می آورد توانگران فرغانه شراب انگور فراوان، تا ده هزار من را مدتی دراز انبار می‌كنند و گاه آن را دهها سال نگاه می‌دارند بی بیم تباهی ؛ همان اندازه شیفته میگساری بودند که اسبانشان کشته اسپست. فرستادگان چینی تخم هر دو گیاه را به كشور خویش بردند و فغفوز نخستین كسی بود كه اسپست و مو را در خاك پربار كاشت و وقتی فرستادگان بیگانه به دربار چین رسیدند چشمشان به‌ اسپست‌زارها و موستانهای دراندشت نزدیك كاخ شاهی افتاد . ورود اسپست به چین همچون ورود مو به این كشور در اسناد پادار آمده است. نكته مهمی كه باید بدان پرداخت این است كه چینیها با انگور- همچون اسپست - و فن شراب‌سازی درست در میان مردمان آریایی‌تبار، بیشتر تیره ایرانی، روبرو شدند و در میان هیچ یك از قبایل ترك چنین چیزهایی ندیدند.
بر پایه سالنامه‌های دودمان هان، در پادشاهی لی‌ـ‌یی (Li-yi) 145 ، از سرزمین سغد انگوری می کاشتند که گوارائی آب شرابش را بلند آوازه کرده بود. در سالنامه‌های دودمان تسین از انگور كان (K'an) (سغد) اشاره یاد است. 1 همچنین شراب انگور فراوان بود و توانگران تا هزار من از آن نگه‌ می‌داشتند. 2سغدیان از شراب لذت می‌بردند و شیفته رقص و آواز بودند. 3 به همین ترتیب، در شی (Ši)(تاشكند) نیز نوشابه ای دلخواه بود. 4 وقتی كان ‌ین‌ـ‌تین K'an yen-tien [حكمران] سغد در نیمه نخست سده هفتم میلادی ماندگاهی سغدی در جنوب لوب نور [Lob Nor] پی افکند، چهار شهرتازه ساخت كه یـــكی از آنها "تاک شهر " (P'u-t'ao č'en) نام گرفت زیرا در میان شهر تاک نشانده بودند. 5
به احتمال زیاد مردمان تا یوئه‌ـ‌چی (Ta Yüe-či) ایرانی یا همان هند و سكوتیایی‌ها نیزم تاک داشته‌اند و این را از متنی نادر در كین لو تسه Kin lou tse 2568 6  نوشته فغفور یوآن  (Yüan) 147 (555-552 م. ) از دودمان لیانگ می‌دانیم. "مردم سرزمین بزرگ یوئه‌ـ‌چی در  شراب اندازی از انگور، گل و برگ گیاهان چیره دستند. گاه از تخمیر ریشه‌ها و شیره سبزیها نیز شراب ‌گیرند. 7 این گلها مانند  گلهای درخت میخك (tin-hian، 148،Caryophyllus aromaticus) اند اما به رنگ سبز یا آبی روشن‌.  در بهار و تابستان، پرچمهای گلها همچون پرٍ پرنده لوان (lwan) 149 با باد به اطراف پراكنده می‌شود. در ماه هشتم سال، وقتی طوفان بر برگها می‌وزد، چنان آسیب دیده پاره می‌شوند كه به ژنده پاره‌های ابریشم ‌مانند و از این روی مردم از آمدن  طوفان انگور (P'u-t'ao fun) یا "طوفــــــانٍ برگ‌ـ ‌در"   149   (lie  ye  fun  سخن رانند. "
و سر آخر این که می‌دانیم مردم آریایی كوچا(Kuča)، كه به چیره‌دستی در نوازندگی، رقص و آواز شناخته بودند، شرابٍ انگور را می‌ستودند و برخی خانواده‌ها نزدیک یك هزارهو (hu) 151 از این نوشابه را در خانه انبار می‌كردند. گویا در گزارش ژنرال لو كوان (Lü Kwan )152 كه در سال 384 م. راهی گشودن كوچا شد نیز از شراب انگوری یاد شده است . 1
چینیان همچنان كه اسپست را در كی _ پین(Ki-pin) (كشمیر) یافتند در همانجا به مو نیز برخوردند. 2 سپس تر تاک را در سرزمینهای تسیو (Tsiü-mo) 9/0 1533   و نان تو(Nan-tou) 154  نیز یافتند.
در دوره تانگ چینیان این را هم دریافتند كه مردم فو-لین (سوریه) نوشیدن شراب انگور را خوش دارند،4 و در سرزمین عربان (تا‌ـ‌شی/Ta-ši) انگورهایی خیزد، درشت ‌ترینشان به بزرگی مُرغانه. 5 در نوشته های دیگر ایران را نیز دارای چنین انگورهایی دانسته‌اند. 6 در آن دوره تركستان به دست قبایل ترك افتاده بود كه فرهنگ  نیاکان ایرانی خود را گزیده بودند و چینیان دریافتند كه اویغورها مو و شراب دارند.
مو ‌پروری در ایران باستان پیشرفتهائی شایان كرده بود. استرابو موهایی را به مرغیانه(در استان خراسان آن روزگار) نسبت می‌دهد كه گرد ساقه شان به‌اندازه آغوش گشوده دو مرد و درازای  خوشه‌هایشان دو ارشی می‌ شد. می افزاید  آریا نیز همین مایه پربار است، با شرابی بهتر که در چلیك‌های ایستاده  تا سه نسل بی خلل می ماند. باكتریا،در همسایگیآریا، همین فرآورده ها را فراوان دارد، بجز زیتون. ایرانیان باستان بسیارشراب دوست بودند.  بهترین شرابهای انگور بر خوان شاهانه نوشیده می‌شد. 1 چنان كه پیتیوس از مردم  لیدی تصویر كرده، بر فراز تخت داریوش تاکی زرین سایه می‌افكند. 2 سنگ‌نبشته‌های تخت جمشید گوید روزانه پنجاه كونجیوس3 شراب شیرین و پنج‌هزار كونجیوس شراب رسمی تحویل دربار می‌شد. 4 شرابداری در کاخ جایگاهی بس بزرگ بود. 5 كوروش جوان وقتی شرابی بس گوارا به دستش می‌رسید کراوه‌های نیمه ‌پر را همراه این پیام برای برخی از دوستان می‌فرستاد: "مدتی بود كوروش شرابی گواراتر از این نیافته بود؛ پس بهره ای از آن را برای شما می‌فرستد و می‌ خواهد امروز آن را با گرامی ترینانتان بنوشید. 6"
استرابو7 گوید شراب كارمانیا[1] آنِ فارس را ماند و یكی از فرآورده های آنجاست. "آن مو كه كارمانیایی گوئیم بیشتر خوشه‌هایی به درازای دو ارش  با دانه‌های درشت و فراوان ‌آرد؛ بسا که این گیاه در زادگاه خود بسیار تناورتر ‌شود. "  با این همه شاهان ایران به شراب های سرزمین خویش بسنده نمی‌كردند وپس ازاینکه سوریه بخشی از شاهنشاهی پارسی گردید، شراب كالیبونیه سوریه نوشیدنی ویژه آنها شد. 8 به گفته پوسیدونیوس، این شراب در دمشق سوریه و از تاکهایی كه ایرانیان در آنجا نشانده بودند دست می‌آمد. 9
 هرودوت1 ‌گوید ایرانیان بس شراب دوستند و زیاده پیما. همچنین رسم دارند كه در امور مهم بهنگام مستی کنکاش ‌كنند و بامداد صاحب خانه تصمیم های دوشین را پیششان می‌گذارد. اگر در هشیاری نیز تصمیها را درست دانند  بر آن روند، ورنه در می گذرند. اگر بهنگام بررسیهای نخستین هشیار باشند، همیشه موضوع را باری دیگر، این بار در مستی بر می رسند. استرابو2هم همین گوید: رایزنیهای پارسیان بر سر مهمترین امور بهنگام باده‌گساری است و تصمیمهائی را كه مستانه سر گرفته‌اند بس درست‌تر از تصمیمات خود در هشیاری می‌دانند. در حماسه شاهنامه، رایزنی و کنکاش بهنگام باده‌گساری است هرچند  تصمیم‌گیری به فردا می ماند. 3 باده پرستی كمبوجیه رسوای خاص و عامش کرده بود. 4 گزنفون5 با سرزنش فساد و تباهی پارسیان گوید: خوردن و آشامیدن را تا آنجا پی می گیرند كه آن کسان که بیش از همه تاب آورده‌اند برای خواب می روند. ایرانیان رسم داشتند دوستگانی به میهمانی نیاورند، با این باور كه پرهیز از زیاده روی در باده‌پیمایی كمتر به جسم و جان آسیب می‌زند. رسمِ نیاوردنِ این گونه دوستگانیها به میهمانیها هنوز برجاست، اما چنان زیاده روی می‌ کنند كه بجای آوردن ساغر به درون خودشان را برون برند، زیرا دیگر یارای رفتنشان نیست. "  پروكوپیوس، مورخ بزرگ بیزانسی سده ششم،6 گوید همه مردم قبیله ماساژت (قبیله‌ای ایرانی) در باده‌گساری زیاده روی کنند. همینطور ایشغوزها كه چنان مست بودند که خرد فرو گذارده از كوروش شكست خوردند. 1استرابو در همین بخش از كتاب خود از جشن باده گساری  پارسیان یاد کند كه در آن زنان و مردان پارسی، در جامه ایشغوزها، شب و روز را به باده‌پیمایی و شاد کامی می سپردند. با این همه نباید از یاد برد بیشتراین دست داوری های ملتها درباره یکدیگر آکنده از زیاده روی و جانبداری است و باید همیشه بخش بزرگی از آن را نادیده گرفت؛ این را هم باید افزود كه در ایران باستان میانه روی در باده‌گساری سفارش می‌شد و زیاده روی مجازاتی سنگین داشت.
Download entire messageDownload entire message