۱۳۹۷ دی ۳, دوشنبه

دور فلکی یکسره بر منهج عدل است خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل

مشتری: اصغر آقا دِ مصّبِتو شکر روزبروز این استکونا کوچیک تر میشه!
قهوه چی: عوضش نمی بینی سَموَر چقده بزرگ شده؟!
پایان سود روزشمار در ایران؛ آیا سپرده‌گذاران ضرر می‌کنند؟

چون ارزش پول میلی به کف باکفایت قهوه چی ثابت که هیچ روز بروز نسبت به ارزهای کُفار زبون بالا تر میره باکی نیست. بالاخره تو بانک هم نذارین دزد خور میشه!

حقیقت

اشتاین‌بک در سخنرانی دریافت نوبل:
"وظیفه نویسنده محکوم کردن ضعف‌ها و شکست‌های انسانی است و همچنین برملا کردن آرزوهای تاریک و تهدیدکننده، تا انسان بتواند به کمال برسد. از سوی دیگر، نویسنده باید توانایی‌های انسان، عظمت معنوی‌اش، بزرگواری‌اش در برابر شکست، شجاعتش، همدردی‌اش و همچنین عشقش را ستایش کند."

گردو ویراست پنج 5


گردو
4ـ در فرهنـــگ بودایی Fan yi min yi tsi 389،  نوشــــته فا یون (Fa Yün) 3901،   نام سنسكریت‌ـ‌چینی گـــردو (جاگلِنس رِجیا) (Juglans regia     392  hu t'ao) با آوانــگاـــــــــت po-lo-ši       391 آمده كه، تا آنجا كه من می دانم، هنوز با معادل سنسكریتش یكی دانسته نشده است2.   برابر قوانینی كه برای آوانگاری واژه‌های بودایی وضع شده، ‌این ترکیب را باید به شکل pārasī  سنسكریت بازسازی كرد كه از دید من صورت مونث صفت Pārasa به معنی "پارسی" (بر گرفته از Parsa، "پرشیا") است.  پس، همچنان كه از این نام برمی‌آید، ‌گردو در هند درخت یا میوه‌ای شمرده می شده كه گمان می‌رفته خاستگاه  ایرانی دارد.  نام pārasī برای گردو در فرهنگ سنسكریت بوتلینگ كه به هر حال از این افتادگی‌ها بسیار دارد نیامده است  نام رایج  سنسكریت گردو ākhōta، aksōta، aksōsa3 است كه مدت­هاست آن را وام واژه‌ای از زبان ایرانی می‌دانند4. 
 پلینی نام­هایی را كه یونانیان به این میوه داده‌اند گواه این واقعیت دانسته كه در اصل از ایران وارد شده و بهترین ارقام آن را در یونانی Persicum و basilicon5 می‌نامند و نخستین بار با همین نام­ها در ایتالیا شناخته شدند1.   خود پلینی گردو را نوسیس آیاگلوندس nuces iuglandes خواند.  گرچه جوگلانس رجیا Juglans regia [گردو] بومی منطقه مدیترانه است، گویا یونانیان گونه‌های بهتر آن را از آسیای پیشین/متقدم/anterior Asia/ Asia Previous/ Asia Anteriorگرفته باشند و وجود نام­های یونانی چون کارنا پرسیکا κάρνα περσικά یا کارنا سینوپیکا κάρνα σίνωπικά‌، هم از همین جاست.2
در واقع جوگلانس رجیا  Juglans regia خودروی شمال ایران و بلوچستان است؛ این گیاه در دره‌های پیسكِم (Pskem) و آبلاتون (Ablatun) در ارتفاعات  بین 1000 تا 1500 متری نیز یافت شده است.  گونه دیگر آن (Juglans pterocarpa "جوگلانس با میوه پردار" [لَرَك، قوزقره/گویروش­یالپگی یالانگوز: Göyrüş Yarpaqlı yalangoz ]) در استان های گیلان و مازندران و در حوالی استرآباد دیده می‌شود3.   انگلر4 ‌گوید گردودار در خاور افغانستان در بلندای  بین 2200 تا 2800 متری نیز خودروست.  ابن‌حوقل گردوی ارجان [بهبهان]، مقدسی گردوی كرمان، و اصطخری گردوی اقلیم/ولایت جیرفت را ستوده‌اند5. 
در فرغانه، تركستان روس، درخت گردو را در باغ­ها می‌كارند؛ اما گردویی كه به فروش می‌ گذارند بیشتر از جنگل­های خودروی گردو در كوهستان­ها خیزد.6 به گفته استاین،1 گردودار در خُتن فراوان است.  همین كاشف درختان گردو را در یول‌‌آریك و دهكده‌های مجاور یافت.2
نام گردو در فارسی گوز (kōz) و یا جوز (gōz) است.3 به گفته هوبشمان، این واژه از ارمنی آمده.4 واژه ارمنی ěngoiz است؛ egōz عبری،5 ängozä آسی، oδuza ییدغال [Yidghalegvīz كردی، nigozi گروزنیایی/گرجی نیز از همین دست­اند.6 واژه‌های تركی koz و xoz واژه‌های وام‌ از فارسی‌اند.7
کهن­ترین نام چینی برای گردوی بستانی hu t'ao  393  است.  ("هلوی مردم هو": هو نامی است فراگیر برای ملت­های آسیای مركزی به ویژه ایرانیان).  همچنان كه در دیباچه  دیدیم،  hu پیشوند نام شمار بزرگی از گیاهان بستانی است كه از خارج وارد چین شده‌اند.  نامی كه زان پس جانشین شد یعنی hu یا ho t'ao   394  به معنای "هلوی مغزدار" یا "هلوی دانه‌دار" است زیرا با همه شباهت پوستش به هلو تنها مغزش خوراكی است.8 با توجه به انتشار دامنه دار واژه فارسی، می‌توان این پرسش را پیش كشید كه آیا حـــــــق نداریم آن را در واژه چیـــــــنی hu-t'ao   395 نیز بیابیم، ‌هر چند پُر­پیداست که  این واژه پیش از هر چیز به معنای هلوی مردم هو (ایرانیان) است.  چند مورد ثبت شده هست كه در آنها نام چینی فرآورده­های بیگانه را می‌توان هم رساننده یك معنی و هم نمایانگر آوانگاری آنها دانست.  اگر  از یاد نبریم كه واژه hu  396 پیشتر دارای یك واكه گون پسكامی آغازین بوده كه صدای *gu (γu) یا *go می‌داده،1 ‌نمی‌توان منكر این احتمال شد كه این واژه در پیروی از، یا با توجه ویژه به، صورتی ایرانی از gōz گزیده شده باشد: بسا که این ایده دوگانه كه این میوه "هلوی موسوم به go" و "هلوی مردم گو (Go) یا هو" است در آن واحد در ذهن آنها كه این نام  نو را ساختند وجود داشته است؛ اما این تنها یك گمانه است كه در واقع اثبات پذیر نیست و نباید چندان اهمیتی بدان داد. 
داستانی هست كه گویا گردو را سردار چان كی‌ین/ژانگ کیان/Can K'ien / Zhang Qian  وارد چین كرده.2   اما این بستن ورود گردو به چان كی‌ین/ژانگ کیان عطف­به­ما­سبق کننده/گذشته­نگرانه (retrospective) و در اسناد سالنامه‌های هان معاصر چان كی‌ین/ژانگ کیان چنین چیزی بچشم نمی خورد.  در واقع، همان‌طور كه دیدیم، تنها می توان افتخار ورود دو گیاه بستانی را به اعزام چان كی‌ین/ژانگ کیانCan K'ien / Zhang Qian به باختر بخشید- انگور و یونجه.  ورود تمامی دیگر میوه‌ها را در كتاب­های متأخر به وی بسته‌اند.  برتشنایدر در فهرست دراز­دامن گیاهان چان كی‌ین/ژانگ کیان،3 بدون ‌چون و چرا گفته‌های كتاب جدیدی چـــــــون پن تسائو کان مو/بنچائو گانگ­مو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan mu را بی پروای بررسی منابع پذیرفته.  همین امر نیاز به پژوهش سخن­سنجانه تك تك گیاهان را پیش می­آورد.  از آنجا که خطاهای شگرف برتشنایدر در مورد گردو وارد کهن كتاب­های گیاه‌شناسی و تاریخی در باره این دوران شده و هنوز بس چشمگیرند نیاز به اصلاح وجود دارد.  به گفته برتشنایدر،‌ گردو از ك'ایانگ‌ـ‌هو K'iang-hu 404 آورده شده و "ك'ایانگ" در فرمانروائی دودمان هان نام تبت بوده است.  پُر­پیداست که  هیچ نام جغرافیایی با ضبط ک'ایانگ-هو "Kian-hu" وجود ندارد، اما در این مورد با نام دو قوم ك'ایان "K'ian" و هو "Hu" مواجهیم كه واژه ای مركب ساخته‌اند.  از این گذشته، گرچه می‌توان ك'ایان  K'ian (در دوران باستان، جیان *Gian) دوره هان را نیای  قبایل بعدی تبت دانست، اینان در سرزمینی كه امروز تبت می‌نامیم نمی‌زیستند و قاعدتا لفظ "Hu" تبتیان را شامل نمی شود.  آنچه در این باره در پن تس'ائو کان مو/بنچائو گانگ­مو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan mu1 گفته شده، خود مُغلَق است: در تك جمله‌ای برگرفته از ت'او کین پن تس'آئو/بِنچائو توجینگ [Bencao Tujing]T'u kin pen ts'ao    405  نوشته سو سون/سو سونگ (Su Sun) [Su Song]  406  (نیمه دوم سده یازدهم) از دوره سونگ آمده: "منبت/زیستگاه اصـلی این مـــیوه سرزمین­های ک'ایان  K'ian و هو Hu بـــود" (  407 ).  به هیچ روی نمی‌توان از این جمله نتیجه گرفت كه گردو از "تبت" وارد چین شده است. 
دو كاندول2، پدر علم گیاه‌شناسی تاریخی و جغرافیایی، نخستین قربانی خطاهای برتشنایدر بود، كه بر پایه سخنان او گـــفت: "نویسندگان چینی مــی‌گویند چان كی‌ین/ژانگ کیان گردو را حدود  سال 140 تا 150 پ م  در فرمانروائی دودمـــان هان از تبت وارد چین كرد3." در محصولات [ذراعی] (Kulturpflanzen) هن4 هم در ضمیمه/الحاقیه­ای از انگلر گیاه‌شناس می‌خوانیم: "اینكه گردو خودروی شمال چین باشد محل تردید است زیرا به گفته برتشنایدر این گیاه از تبت وارد چین شده." همان­طور كه از سطور آتی بر می آید ‌در شمال چین گونه ای جوگلانس Juglans خودروی بومی هست.  سو سون/سو سونگ (Su Sun) [Su Song]، كه پیشتر نامش آمد و در دوره سونگ در نیمه دوم سده یازدهم می‌زیست، خاستگاه داستان کارهای شگفت انگیزی که به چان كی‌ین/ژانگ کیان، بسته اند بوده و برتشنایدر همان را فرونگاشته است.  سو سون/سو سونگ (Su Sun) [Su Song] در پی گفته بالا چنین می آورد "در دوران هان، وقتی چان كی‌ین/ژانگ کیان به مأموریت سرزمین­های  باختری گسیل شد،‌نخست تخم این میوه را كه در آن روزگار در تسین (Ts'in) (كان‌ـ‌سو/کنگ/قانسو/چاچ/سغدیانه Kan-su) [Sogdiana (Kangju)] ["کنگهه" (kangha)] [ گانسو، در عربی قانسو] كشت می‌شد به دست آورد؛ زان پس این گیاه به سرزمین­های  خاوری كشور رسید؛ از این رو آن را hu t'ao نام نهادند.1 اطلاعات سو سون/سو سونگ بیشتر بر پایه گیــــــــاهنامه‌ای از دوره كیا‌ـ‌یو (Kia-yu) (64ـ1056)    408است در حالی که گیاهنامه دوره ی کایی‌ـ‌پائو (K'ai-Pao) (976ـ968)   410409 مقدم برآن بود و در همین كتاب با این ادعا روبرو می‌شویم كه چان كی‌ین/ژانگ کیان باید گردو را از سرزمین های باختری همراه آورده باشد، اما از سر احتیاط قید414"گویند" را افزوده است.2 کـــهن‌ترین متنی كه توانستم در پی جوئی ریشــــه این داستان بیابم، Po wu či 415  کار  چان هوا (Čan Hwa) 416 (300ـ232 م) است.3 برساختگی این كتاب عیان است.  به هر روی این فقره (passage) در دوره سونگ وجود داشته و پذیرفته بوده، برهانش هم اینکه باری دیگر در T'ai p'in yü lan آمده است4.   حتی آن را در فرهنگ لغت بودایی Yi ts'ie kin yin i 417 5 نوشته  یــــــــوان یین (Yüan Yin) 418 نیز  كه از پیرامون  سال 649 م است می­یابیم طوری كه می‌توان نتیجه گرفت این داستان در آغاز سلسله تانگ نیز درست شمرده می شده.  هرچند این احتمال هم می رود كه این متن را در واقع خود چان هوا Can Hwa نوشته یا دست كم داستان مبنای آن در سده چهارم شكل گرفته باشد؛ زیرا چنان كه خواهیم دید در آن روزگار است كه نام گردو در نوشته ها می­آید.  روشن است که این افسانه کهن ‌تر از آن دوره نیست، یعنی پنج سده بعد از دوره زنـــدگی چان كی‌ین/ژانگ کیان [Zhang Qian] پدیدار شده است.  نبــــاید فراموش کرد در Po wu či ایده هائی کمابیش خیالپردازانه درباره این قهرمان ساخته و پرداخته شده و به گزاف گفته اند از دریای مغرب/بحرالشام/بحرالروم/ Western Sea گذشته و حتی به تا تس'این /داقین [Daqin/Tachin/Tai-Ch'in] (Ta Ts'in) ، خاور یونانگرای/رُم/خاورمیانه، بویژه سوریه،  رسیده است1.   از این گذشته، در همین Po wu či ورود انار و ta swan یا hu swan 419 یا  hu 420 سیر رملی/سیر شنزار [در عربی ثوم رملی در اردو لہسن رملی)  (Allium scorodoprasum؛ به فرانسه روکامبول [سیر صخره ای]، Ail rocambole) [پیاز کوهی/پیاز دشتی] به چین را نیز به چان كی‌ین/ژانگ کیان بسته اند2.   این داستان در نوشته­های  دوره هان نیز نیامده است.  این ایده را باید قاطعانه مردود دانست كه چان كی‌ین/ژانگ کیان براستی گردو را در سده دوم پیش از میلاد وارد چین كرده باشد، زیرا مبتنی است بر گزارشی نادرست که بعدها گذشته نگرانه نوشته شده است3. 
حال این پرسش پیش می آید: آیا در این ادعای سو سون كه گردو در اصل از سرزمین ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang بر می خاسته مایه‌ای از حقیقت هست یا خیر.  یا، به دیگر سخن، آیا می توان گمان كرد دو روایت چینی همزمان وجود داشته ‌ـ ‌نخست  اینكه گردو از سرزمین های هو (ایرانیان) وارد چین شده؛ دودیگر، گردو از سرزمین ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang هم وارد چین شده است؟4 در واقع در متنی باستانی از دوره تسین در نیمه نخست سده چهارم و یكی از کهن‌ترین ارجاعات به گردو كه می‌شود تاریخ آن را تعیین كرد، ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang  رسما" خاستگاه گردو پذیرفته شده است.  این متن در T'ai p'in yü lan به شكل زیر نگاه داشته شده است:
"مادر لیو تائو (Liu T'ao) 421، 5 در پاسخ نامه یو (Yu) 422،  شاهدخت سرزمین وو423 گفت: در دوره هی‌ین‌ـ‌هو (Hien-ho) 424 (335-326 م  در دوره دودمان تسین) از شورش سو تسون (Su Tsün) 4381 به كوه­های لین‌ـ‌نان (Lin-nan) 439 گریختم.  دولت/ولایت وو پیكی همراه با آذوقه و نامه‌ای بدین مضمون فرستاد: "این میوه‌ها گردو440و فی-ژان fei-žan 441 اند2.   دومی از جنوب چین می‌آید و گردو در اصل خارج از چـین در میــان مردمـان ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang  باختری (442) كشت می‌شد.  بخش بیرونی آن سخت وبخش درونی نرم و شیرین است.  دوام این میوه بر آنم داشت به رسم پیشکش  تقدیم كنم3." شگفتا که گرچه متن بروشنی می گوید خاستگاه گردو ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang  باختری است، نام hu t'ao (و نه k'ian t'ao) به کار رفته و همین نشان می دهد ورود گردو به چین از سرزمین هو پیش از ورود آن از سرزمین ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang بوده است.  این داستان هم می نماید كه گردو میوه‌ای نو شمرده می‌شده است. 
نام تبتی گردو به طور كلی با گونه‌ای از tar-ka، كه  آوایش رایج در تبت مركزی است، همبرابر است كه به صورت­های star-ka، star-ga و dar-sga نوشته می‌شود.4 املاء آخر هم در فرهنگ چند زبانه كی‌ین ـ ‌لون،5 و هم در فرهنگ لغت تبتی جاشكه (Jäschke) آمده است.  جزء ka یا ga همان پسوند شناخته ‌شده‌ای كه همراه اسم می آید نیست،6 بلكه با استناد به ("گردو") در كنوری (Kanauri/Kanauri، در پنجابیکِنوری بولی، در اردو کنوری بھاشا )، پایه‌ای است مستقل به معنای "گردو".1 شیوه‌های املائی گوناگون به اعاده/بازگشت *tar، dar، d'ar (با واكه‌گون دَمِشی) می‌انجامد.  این واژه در گویشی ایرانی در پامیر نیز یافت می‌شود: در واخی/Waxi/ Wuxi گردو را tar گویند.2  این واژه بروشنی وام از تبتی است، زیرا در گویش سرقولی/سریکالی Sariqoli /Sarikoli و دیگر گویش­های پامیری واژه ایرانی ghōz را می‌یابیم.3 tarka واژه اصیل تبتی است كه نام گردوی بومی بخش­هائی از تبت، اعم از خودرو و بستانی است.  بدین ترتیب بسا كه چینی­ها،‌ در آغاز سده چهارم یا كمی پیش از آن، گردو و تخمش را از قبایل تبتی نیز گرفته باشند و پیدایش نام K'ian t'ao از همین جاست.  مردمان لیپچا (Lepcha) در سیـــــكیم (Sikkim44) با گردو آشنایند و نامــــی بومی برایـــــش دارند ‌ـ‌ Ko' l-po' tـ ‌و حتی یكی از دهكده‌هاشان "گردو‌ـ‌ بُن آباد" (كول‌ـ‌بن/Ko'l-ban) نام دارد4.  
جورج وات5 می‌گوید درخت گردوی خودرو و بستانی در سرزمین های  معتدل هیمالیا و باختر تبت، از كشمیر و [دره] نوبراNubra   به سمت خاوریافت می‌شود.  راكسبرگ6 درباره جوگلانس رِجیا  Juglans regia ‌گوید: "بومی سرزمین های كوهستانی همجوار شمال و شمال خاوری هندوستان است كه در دشت­های بنگال خوب می روید اماآنجا مُثمِر نیست." گونه دیگری از همین جنس، یعنی جوگلانس پلروکوکا راگسب.  J.plerococca Roxb.،  بومی جنگل­های پهناوری است كه تپه‌های شمال و خاور استان/ولایت سیلهِت/جلال آباد [ در اردو سلہٹ ضلع]  را پوشــــانده و پوستش در دباغی بکار است، در حـــــالـــی كـــه جوگلانس رجیا J.regia  در شمار  فرآورده های روغنی آمده.1 جوزف دالتون هوكر2 منبعی است كه این اطلاعات را آورده گوید گردو در سیكیم خودروست و در بوتان كشت ‌شود؛ سروان ترنر3 هم فراوانی درختان گردوی آنجا را گزارش كرده است.  كِر‌کپاتریك4 این درخت را در نپال نیز یافت.  گردو در در تپه‌های آوا (Ava)  برمه می‌روید.  در ایالات شان (Shan) خاور آوا گونه دیگری از جوگلانس Juglans  می‌روید، با دانه‌های كوچكتر و کمابیش  گوی سان  و سطحی کاملا صاف، اما درباره خود درخت چیزی نمی دانیم.5
روشن است که تبتی‌ها گردو ‌كارند و بس ارجش نهند.  این درخت در تمام نقاط خاور تبت كه باغداری میسر است و نیز در بین قبایل تبتی ساکن استان  سه چوآن/سیچوان (Se-Č'wan) [Sichuan ( 四川; formerly romanised as Szechuan or Szechwan)]یافت می‌شود.  راك‌هیل6 حتی می‌گوید در منطقه با‌ـ‌تان (Ba-t'an) دانه جو و گردو جایگزین پول خرد می‌شود.  سرهنگ دوم وادل7 دو جا از درختان گردوی بستانی در تبت مركزی یاد می‌كند.  نویسندگان چینی گردوی تبتی را از فرآورده های منطقه لهاسا برمی‌شمارند.8
گرچه افسانه چان کی‌ین ارزش تاریخی ندارد و نباید آن را واقعیتی تاریخی گرفت، با این همه از نظر روان‌شناسی جالب است، زیرا دست كم نشان می‌دهد كه در روزگار پیدایش این افسانه چینی­ها بر این گمان بودند كه گردو درختی بومی نیست و از خارج وارد شده است.  گیاهی بومی نمی‌تواند مبنای چنین افسانه‌ای قرارگرفته باشد.  اشاره مستقیم به ورود گردوی بستانی با آوردن تاریخ دقیق در منابع چینی دیده نمی شود، اما نمی‌توان در ورود گردو از خارج به چــــین هیچ چون و چرای منطقی کرد.  فزون بر نام­های hu t'ao و k'ian t'ao ("هلوی مردمان هو"،‌ "هلوی مردمان كیان")، ‌شواهدی روشن تأئید می کند در دوران باستان، و حتی در دوره هان هیچ نامی از گردو به میان نیامده است.  درست است كه نام گردو در Kin kwei yao lio از سده دوم بچشم می خورد؛ اما همچنان كه گفته شد می تواند از تصریفات بعدی باشد1.   از میان تمامی اطلاعات مربوط به این میوه،‌ تنها در یك مورد این احتمال ضعیف می‌رود كه به دوره هان اشاره داشته باشد، اما همین احتمال هم بس اندک است.  در Si kin tsa ki  443 2 آمده در باغ شان‌ـ لین (Šan-lin Park) 444 (2) فغفوران دودمان هان گردوبن‌هایی بوده كه از سرزمین های باختری یا آسیای مركزی آورده بودند.  به هر روی، Si kin tsa ki نوشته وو كان (Wu kün) 445 است که در سده ششم م  می‌زیست،3 و نمی‌توان آن را منبعی بی آمیغ برای ترسیم فرهنگ هان دانست.  فهم اینكه این داستان چگونه ساخته و پرداخته شده دشوار نیست.  وقتی پردیس/باغ/بوستان شان‌ـ لین ساخته شد از بزرگان کشور خواستند میوه‌های نامی و درختان شگفت انگیز سرزمین­های دور را پیشکش  كنند.  می‌دانیم كه پس ازگشودن نان‌ـ‌یوئه (Nan-yüe) [Nanyue (Chinese: 南越) or Zhuang: Namzyied, or Nam Viet (Vietnamese: Nam Việt[])] در 111 پ م،  فغفور/خاقان وو فرمان داد فرآورده های جنوب مثل پرتقال، فوفل/پوپل [در اردو سپاری یا چھالیہ یا ڈلی ]، لون نان ‌lun nan، لی-چی/ لیچی/سرخالو li-či/ Lychee و جز آن را به پایتخت یعنی چ'ان‌ـ ‌نان (Č'an-nan) [Chang'an] بیاورند و در كاخ فو‌ـ‌ لی  (Fu-li) 446 كه در گرامی داشت گشودن نان‌ـ‌یوئه ساخته شده بود بكارند؛ همان جا بود كه لیچی li-či بار خوبی نیاورد تا بسی باغبان جان بازند.4 بسیاری از كاخ­های او نام از میوه‌هایی داشتند كه دورشان نشانده می‌شد: چون كاخ­های انگور و امرود.  از همین رو، این اندیشه كه در این شرح میوه‌های بیگانه نباید گردو از قلم افتد به آسانی در ذهن نویسنده‌ای كه بعدتر می‌نوشت تأثیر گذارد.  همچنین بسا كه وو كان (Wu Kün) از داستان چان کی‌ین در Po wu či با خبر بوده و از همینرو گمان نمی‌برده اگر گردو را به كاخ­های دودمان هان نسبت دهد می لغزد.  این سهو تاریخی وو كان بکنار، توجه به این نکته گیراست كه باور داشت گردو از آسیای مركزی یا تركستان آمده است. 
دور است که گردو پیش از سده چهارم م، در فرمانروائی دودمــــان تسین خاوری 447 (419-265 م)، مُعَرَّف عام بوده باشـد1.   در Tsin kun ko min    448،  كه توصیف كاخ­های فغفوران تسین است و در فرمانروائی همین دودمان نوشته شده2، گفته شده است كه در باغ هوا‌ـ‌ لین  (Hwa-lin) 463   هشتاد وچهار درخت گردو بوده است3.   اشاره دیگر به گردو از دوره هی‌ین‌ـ‌هو (Hien-ho) (335‌ـ‌326 م) است كه پیشتر (ص 259) گفتیم.  تاریخ شو  (Šu) 464 هم از گردو یاد کرده گوید وقتی پس از مرگ لی هیون (Li Hiun) 465 در سال 334، هان پــــــــــــــــائو (Han Pao) 466 از فو‌ـ‌فون   (Fu-fun)   467 در شن‌ـ‌سی (Šen-si)‌ در جایگاه استاد بزرگ (468 t'ai fu) پسرش، لی كی  (Li K'i) 469،  گمارده  شد،‌ از او خواست تخمش دهد تا گردو كارد،‌ و بعلت سالخوردگی بی تاب بود هر چه زودتر در باغ خود گردودار داشته باشد1. 
در سده سوم یا چهارم، چینی‌ها این را هم می‌دانستند كه گردو در خاورِ هلنی هست.  در471 470 Wu ši wai kwo či ("روزنامه  سرزمین های بیگانه در دوران  وو") آمده است: " از تا تس'این/داقین  (Ta Ts‛in)، خاورِ یونان گرای [یا رُم]عناب، یاسمن، و گردو خیزد2."
در Kwan či472 نوشته كوئو یی‌ـ‌كون  (Kwo Yi-kun)   473 3 گزارش زیر آمده است: "گردوهای چن‌ـ‌تس'ان (Č'en-ts'an) 474 4 پوست نازك و درشت مغزاند؛  گردوهای یین‌ـ‌پین  (Yin-p'in) 475 5 درشت است با پوستی ترد که با فشاری ناگهانی می‌شكند6."
به دوره تانگ كه می‌رسیم،‌ به توصیف گردو در476 Yu yan tsa tsu  [Yu yang tsa tsu] كه پیرامون سال 860 م نوشته شده برمی‌خوریم 1.   از اینجا برمی آید که  این مـــــــــیوه در آن روزگـــار در بخــش شمالی چـــین فـــراوان كشت می‌شــده (2572)‌؛  همین ادعا در K'ai-pao pen ts'ao تکرار شده.  گرچه در  Yu yan tsa tsu [Yu yang tsa tsu] كه اطلاعاتی گرانبها درباره گیاهان اهلی آسیای باختری و مركزی دارد افسانه چان كی‌ین/ژانگ کیان نیامده این درخت را پدیده ای نو نشمرده و نامش را هم توضیح نمی‌دهد.  نوشته چنین آغاز می شود: "مغز گردو را غُوك، " toad" 2573  ha-mo نامیده اند."2
مون شن (Mon Šen)   2574   كه در نیمه دوم سده هفتم Ši liao pen ts'ao3 را نوشت، هشدار می‌دهد زیادخواری گردو تندرستی را زیان آرد4.   در 2575   T'ai p'in hwan yü ki، نـــــوشــــته یـــــو شی   2576   (Yu Ši)       (كه در دوره تایی‌ـ‌پین / T'ai-p'in، 981-976، منتشر شد)،‌گفته شده كه گردو در بخش فون‌ـ‌سیان (Fun-sian) 2577  در استان شن‌ـ ‌سی (Šen-si) و در كیان چو (Kian čou) 2578  دراستان  شان‌ـ ‌سی (Šan-si) [Shanxi (About this sound山西; formerly romanised as Shansi)]كشت می‌شود5. 
بر پایه  پن تسائو کان مو/بنچائو گانگ­مو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan mu لفظ hu t'ao نخستین بار در گیاهنامه دوره كایی‌ـ‌پائو (K'ai-pao) (976-968) دوره سونگ نوشته ما چی (Ma Či) 2579  آمده است؛ مراد  این است که در آن روزگار این گیاه یا میوه آن رسماً مورد تأیید قرار گرفته و برای نخستین بار اجازه ورود به قرابادین (pharmacopoeia) [در اردو قرابادین، در عربی دستور الأدوية/ دستور الأدوية والعقاقير/دستور الصيدلة/ الأقرباذين] چین را یافته است.  همچنان كه دیدیم بی گمان این گیاه را پیش از این تاریخ در چین می‌شناختند.  كو تـــــسون‌ـ‌شی    2580  (K'ou Tsun-ši   ) در كتابش 2581  Pen ts'ao yen i از سال 1116 6، نكته‌ای در كاربرد دارویی این میوه می آورد. 
خط سیر کلی مهاجرت گردو به چین را می‌توان چنین کشید.  به گفته سو سون (نک ص 258 همین پیش رو) گردو از تركستان وارد استان كان‌ـ‌سو/گانسو/قانسو Kan-su/ Gansu شد و نرم نرم نخست به استان شن‌ـ‌سی و از آنجا به استان های خاوری رسید، ‌اما همواره در همان بخش شمالی كشور ‌ماند.  سو سون بروشنی می‌گوید گردو در جنوب یافت نمی‌شود و تنها در شمال، از شن‌ـ‌سی و لو‌ـ‌یان  (Lo-yan) (استان هو‌ـ‌نان Ho-nan) خیزد، در حالی كه درختان گردوی كایی‌ـ‌فون (K'ai-fun) (  2582  پی‌ین چو/Pien čou) خوب نیست.  در جنوب تنها یك گونه گردوی خودرو شناخته شده بود كه زین پس بدان خواهیم پرداخت.  وان شی‌ـ‌مو (Wan Ši-mou) 2583، اهل كیان‌ـ‌سو،‌كه در سال 1591 درگذشت، در کتابش2584  Kwo su،  رساله‌ای در باره میوه‌های باغی،‌ می‌گوید "گردو میوه ای است شمالی (  2585 pei kwo) و در كوهستان­ها می‌روید؛ در جنوب کمتر می نشانند، هر چند در آنجا هم می روید ."1 کمابیش  در تمامی فرهنگ­های جغرافیایی سرزمین­ها و بخش­های استان شن‌ـ‌سی گردو در فهرست فرآورده ها آمده است.  در "فرهنگ جغرافیایی شان‌ـ‌تون"2 گردو در شمار  فرآورده های بخش هائی در تسی‌ـ‌نان (Ts'i-nan)،‌ ین‌ـ‌چو (Yen-čou) و تسین‌ـ‌چو čou) (Ts'in- آمده و گفته شده كه آخری از همه بهتر است.  فرهنگ جغرافیایی سرزمین  تون‌ـ‌نو (Tun-no)  25883 در بخش تایی‌ـ‌نان (Tai-nan) در شان‌ـ‌تون از فراوانی گردو در دره‌های رودخانه‌ای خبر می‌دهد.  در "فرهنگ جغرافیایی لو‌ـ‌نان" از روغن گیری از گردو یاد و گفته شده: "در میان همه میوه‌های  موجود هیچ یك چون گردو نیست.  گردوهایی را كه فروش نمی‌روند کفاف مصرف روغن چراغ کند4." همچنین زیر مطلع  "روغن"، روغن گردو در میان فرآورده های این سرزمین  آمده است5. 
گیاهشناسان ما نشان جوگلانس رجیا Juglans regia را در شان‌ـ‌تون، كیان‌ـ‌سو، هو‌ـ‌ پی،‌ یون نان و سه‌ـ‌چوان یافته‌اند1.   ویلسُن [ارنست هنری] هیچ جا درختی كه بتوان آن را خودرو دانست ندیده و بسیار دور می‌داند كه جوگلانس رجیا Juglans regia بومی چین باشد.  بی گمان یافته های پژوهش­های تاریخی این نِگر او را پشتیبان است. 
گونه‌ای از گردوی خودرو، جوز منچوری جوگلانس مندشوریکا (Juglans mandshurica یا جوگلانس کَتییِسیس دود Juglans cathayensis - Dode) در منچوری و سرزمین آمور، چی‌ـ‌لی (Či-li)،‌هو‌ـ‌پی،‌ سه‌ـ‌چوان و یون ـ نان یافت می‌شود2.   این گونه مشخصه دره‌های رودهای آمور و یوسوریUsuri/ Ussuri/ Wusuli است3.   مردمان گُلده/نانائی  (Golde) (نانائی Nanai ) آن را kočoa یا košoa، مردمان منَِجر (Manägir) korčo و نیوخ‌ها/ نیفخ‌ها  (Gilyak) tiv-alys می‌نامند.  این واژه گُلدی/نانائی باستانی است، زیرا در جورچی (Jurči)/جوچن (Jučen)/ نیوچی  (Niüči) کهن به صورت xušu4، و در منچو Manchu   به صورت xôsixa هست.  دیرینگی بسیار این را واژه مغولی هم‌خانواده آن یعنی xusiga می نماید.  تمامی این نام­ها در اصل به گونه خودرو و بومی جوز منچوری جوگلانس مندشوریکا  Juglans mandshurica بر می گردند.  واژه xôsixa  در زبان منچو نام درخت است، در حالی كه میوه را xôwalama یا xôwalame usixa گویند (-ixa پایانه رایج نام گیاهان و میوه‌هاست).  گردوی اهلی را mase گویند5.   یكی از کهن‌ترین کاشفان اقلیم/سرزمین آمور، پویاركف، ایل­بیگی قزاق، كه در سال 1644 به رود آمور رسید، گزارش داد كه مردم دایِر/داگور (Daur) یا داهور (Dahur) در كناره دسه‌یا (Dseya) و آمور گردو و فندق می کارند6. 
قبایل بدوی یون ـ نان نیز همین گونه را می‌شناسند.  قبایل پا‌ـ‌یی (Pa-yi) و شان (Šan) میوه آن را twai؛1 قبیله نیی لو‌ـ‌لو (Nyi Lo-lo) آن را se-mi-ma؛ و قبیله آهی لو‌ـ‌لو (Ahi Lo-lo) آن را sa-mi می‌نامند.  قبیله چونکیا (Čun-kia) در كوی‌ـ‌چو (Kwei-čou) آن را dsao؛ قبیله یا‌ـ‌چیو میائو (Ya-č'io Miao) آن را či یا ši؛ قبیله هوا میائو (Hwa Miao) آن را klaeo می‌نامند،  در حالی كه دیگر قبایل میائو وام واژه چینی he-dao را کار می برند2. 
گردوی خودرو بر چینی‌ها ناشناخته نیست؛ شگفت اینكه آن را    šan hu t'ao می‌نامند، كه نام  šan ("كوهستان") به گیاهان خودرو بر می گردد.  "هلوی خودروی ایرانی" از لحاظ زبانی ناساز است.  از این نام  چنین برمی‌آید كه چینیان گونه خودروی بومی گردو را تنها پس از ورود گونه بستانی آن از خارج یافته و نامگذاری كردند؛ و نام گونه وارداتی گردو را با اشتقاق از نام گونه خودروی بومی ساختند.  این داستان سرگذشت یونجه و تاك را ماند.  چن هائو‌ـ‌تسه (Č'en Hao-tse) كه در سال 1688 رساله‌ای درباره گل­ها نوشت3، فرق گونه‌های خودرو و بستانی را چنین بر شمرده است: گردوی بستانی پوستی نازك و مغزی درشت دارد و آسان شکن است؛4 گردوی خودرو پوستی سخت و ضخیم دارد كه باید با چكش شكست و در ین (Yen) و تسی (Ts'i) (چی‌ـ‌لی/Či-li و شان‌ـ‌تون/Šan-tun) می‌روید، این گفته دربست درست است؛ پوست گردو در نتیجه کشت نرم نرم نازكتر شد. 
کهن‌ترین نوشته­هائی كه از گردوی خودرو یاد كرده‌اند از دوره تانگ اند، نه پیش از آن.  2592  Pei hu lu نوشته توان كون‌ـ‌لو (Twan Kun-lu)   2593 پیرامون سال 875 م، 1 درباره گونه ای گردوی خودرو كه از كوهستان­های جنوب چین خیزد چنین آورده است:
"گردوی خودرو پوستی ضخیم و قاعده ای پهن 2594  دارد.  به ظاهر دانه پوپل [Areca nut در هندی و اردو سپاری] را ماند و به بزرگی بسته برگ تنبول/تامول/تانبول/پان [(betel (Piper betle  در عربی التَّنْبُولُ/لتَّامُولُ/ التَّانَبُولُ/ التَّنْبُلُ/ اليَقْطِينُ الهِنْدِيُّ] است2.   در مزه مانند گردوهای یین‌ـ‌پین (Yin-p'in)3 و لو‌ـ‌یو (Lo-yu) است اما با بویی چون شیره زردآلو، هرچند ماندگار نیست و زود می پرد.  در کِوان چی Kwan či آمده گردوهای یین‌ـ‌پین Yin-p'in  و لو-یو Lo-yu  پوست نازك است و با فشاری ناگهانی می‌شكند.  لــــــــــــیو شی‌ـ‌لون (Liu Ši-lun) 2595  در كتابش    25972596  شی لو یو یوان Sie lo yu yüan درباره اصطلاح hu t'ao می‌گوید كه مردمان هو (Hu) مثل قوچ پا به ‌فرار می‌گذارند4، و گردو از همین رو خوش شگون است.  چن كی ین (Čen K'ien) 2598 5 می‌گوید، گردوی خودرو پوشینه وسط ندارد؛ با سایش پوست سختش مُهر سازند.  بر پایه این اطلاعات، می‌توان گفت سخن از آن گردویی نیست كه در كوهستان­های جنوب یافت می‌شود6."
كتاب  2599  Lin piao lu i، نوشته لیو سون (Liu Sün) 2600   كه در دوره تانگ7 در فرمانروائی فغفور چائو تسون (Čao Tsun) (904-889 م) می‌زیست درباره گونه ای گردوی خودرو چنین آورده است:
"گردوی كج یا غده‌ای (2601  p'ien ho t'ao) از سرزمین چان‌ـ‌پی (Čan-pi)   2602 1 خیزد.  مغزش خوردنی نیست.  مردمان هو  2610 این دانه‌ها را فراوان گردآورده بنام نادره/تحفه 2611 نزد مقامات چینی می‌فرستند.  از نظر شكل نازك و نوك تیزند، سرشان كج است چون نوک گنجشك.  اگر این گردو را شكسته مغزش خورند تلخ است چون  دانه‌های كاج سین‌ـ‌را (Sin_ra) 26122.   چون طبیعتش گرم است همچون مغز گردوی شمال کاربرد داروئی دارد". 
پی هو لو Pei hu lu3 نیز همین صنف گردوی غده‌ای (p'ien ho-t'ao) را یاد کرده گوید در سرزمین چان‌ـ‌پی (Čan-pei) 2621 ‌روید و هلال ماه را ماند و مردمان پو‌ـ‌سه4 گردآورده می‌خورند و بویی بسیار خوش و تندتر از مغز هلوی چین دارد،هرچند در درمان بیماری یکسانند. 
شاید گونه‌هایی كه در اینجا توصیف شده همان جوگلانس کَتِیانسیس  Juglans cathayensis باشد كه گردوی سفید چینی اش (Chinese butternut) ‌گویند و معمولاً درختچه است هرچند در جنگل­های مرطوب درختی شود به بالای دوازده تا پانزده متر؛ اما نمی دانم آیا در هیچ یك از سرزمین های مالایا می‌روید یا نه.  به هر روی،  آنـــچه درباره چان‌ـ‌پی (Čan-pi) گفته شده شاید همان میوه کاناریوم کانیوم Canarium commune [Canarium indicum L.](از تیره بورسراسه Burseraceae) [در عربی بخوریه]باشد كه در مالایایی کاناری kanari و در جاوه‌ای کِناری kenari گویند.  كرافورد1 كه در آن روزگار هنوز نتوانسته بود این درخت را شناسایی كند، توضیحات زیر را پیش گذارده: "از میان تمامی تولیدات مجمع‌الجزایر، آن كه بهترین روغن خوراكی را به دست می‌دهد کاناری است.  این درخت بزرگ و زیباست و میوه آجیلی مستطیل شکلی نزدیک به اندازه گردو می‌آورد.  مغزش کمابیش  به همان خوشمزگی فندق و سرشار از روغن است.  هرجا بروید از سودمند ترین درختان است.  دانه‌ها را برای خوردن بو داده یا خشك ‌كنند، یا وقتی هنوز تازه‌اند روغن گیرند.  این روغن به چند روش در پخت‌وپز کار رود و از روغن نارگیل خواستنی تر و بهتر است.  مغز دانه را با اندكی آرد نخل سیكاس/سیکاد در آمیخته قالب زده جای نان ‌خورند.  کاناری بومی همان سرزمینی است كه درخت سیكاس از آن خیزد و در جانب باختر یافت نشود.  امروزه در پی آمد و شدها به سِلِبِس/سولاوسی (Celebes) و جاوه  برده شده است."
یو یانگ تسا تسو Yu yan tsa tsu/Yu yang tsa tsu
 از میوه‌ای man hu t'ao  2622 نام یاد کرده كه در قلمرو نان‌ـ‌چائو (Nan-čao) 2623 Nanzhao/Nanchao/ Nan Chao در یون‌ـ‌نان می‌روید؛ این میوه به بزرگی صدف حلزون، تخت و دارای دو پوسته یك اندازه و طعمی چون گردوی بستانی است.  آن را "خزنده در سرزمین مان)،  2624 Man čun t'en-tse) نیز گویند." از یاد نبریم كه توان چن‌ـ‌شی (Twan Duan Chengshi /Č'en-ši)، نویسنده این كتاب، گردوی بستانی را نیز توصیف کرده است (ص 264). 
T'ai p'in yü lan متن دیگری دارد كه به Lin piao lu i نسبت داده شده و به نوعی گردوی خودرو بر می­گردد كه به هر روی در ویرایش این کتاب كه در سال 1775 در مجموعه Wu yin t'ien منتشر شده نیامده.  این متن چنین است : "گردوی درشت پوسته‌ای سخت و ضخیم دارد.  از دانه فوفل/پوپل (areca-nut) درشت‌تر است1؛ گوشت فراوان دارد با پوشینه نازک در میان.  شباهتی به میوه‌‌های آجیلی كه در شمال چین یافت می‌شوند ندارد.  باید آن را با تبر یا چكش شكست.  گاه با صاف كردن یكنواخت ته پوسته مُهرش سازند، زیرا بافت ناهموار پوسته (2625  ko) به حروف مهرمـی ماند."2
در 2626 Lin wai tai ta3 نوشته چو كو‌ـ‌فی (Čou K'ü-fei) 2627   به سال 1178، در میان گیاهان جنوب چین و تونكِن (Tonking) از گونه ایی "گردوی سنگی (2628 ši hu t'ao) نام برده شده كه  سنگ را ماند، چندان گوشتی ندارد و مزه  گردوی شمال ‌دهد." در اینجا نیز پای یك گونه خودرو در میان است.  نام  ši hu t'ao را درکار هیچ نویسنده دیگری ندیده‌ام. 
نام­های گوناگون نویسندگان دوره تانگ برای ارقام  خودرو گردو (P'ienhut'ao، šan hu t'ao، man hu t'ao، ta hu t'ao)، همراه با این واقعیت كه دو نویسنده هر دو گونه p'ien و šan را توصیف کرده اند این گمان را پیش می‌آورد كه شاید این نام­ها به گیاهانی متفاوت بر می گردند و شاید پای میوه‌های آجیلی دیگری جز گردوی خودرو در میان  باشد.  از این لحاظ گیراست خاطرنشان كنیم كه گردوی امریكایی/گردوی گرمسیری/هیکوری (hickory) كه مه ‌یر بتازگی در چه‌ـ‌كیان/ژِجیانگ/ چه‌جیانگ یا چجیانگ (Če-kian) [Zhejiang] یافته و سارجنت4 آن را گردوی گرمسیری چینی کِریا کَتییِنسیس Carya cathayensis دانسته و مه‌یر گوید در زبان محاوره شان-گو-تو shan-gho-to گویند بروشنی همان شان هو تِ­آئو šan hu t'ao  خودمان است.  بی گمان نمی خواهیم بگوئیم كه این نام تنها  به گردوی امریكایی بر می گردد، بلكه تنها مراد این است كه در این محل گردوی امریكایی نیز در رده شان هو تِ'آئو  šan hu t'ao قرار می‌گیرد.  از پراكندگی گردوی امریكایی در چین هنوز اطلاعی نداریم و درتوصیف هائی كه در  شان هو ت'آو šan hu t'ao در دسترس است،  اشاره به چه‌ـ‌كیان(Če-kian) [Zhejiang]  نشده است. 
در 2631 پ'آن شان شی P'an šan či، كه توصیفی است از  كوه­های پِ­آن (P'an1 شان هو تِ'آئو  šan ho t'ao نام دیگر پوست درخت کَتَلپا بونگی Catalpa bungei (   2632  ts'iu p'i) شمرده شده كه آن را برای دارو درمان گرد می آورند ‌ـ‌‌‌ شاید ازیرا كه بافت پوستش به ظاهر پوست گردو را ماند.  فزون بر این گفته اند گردوی خودرو در كوه سی فو ژون (Si fu žun) 26342633  می‌روید كه بخشی است از رشته كوه ما‌ـ‌کو (Ma-Ku)  در فوـ‌چو (Fu-čou) [Fuzhou]از بخش کی‌ین‌ـ‌چان (Kien-Č'an) استان کیان‌ـ‌سی (Kian-si) Jiangxi 2. 
گرچه چینیان در سده چهارم در فرمانروائی دودمان تسین گردوی بستانی را می‌شناختند، گونه‌های خودروی بومی جنوب چین چندین سده دیرتر، نزدیک پایان دوره تانگ، توجه دانشمندان را به خود جلب كرد.  همین خود درس عبرتی است ارزشمند چرا كه نشان می‌دهد گیاه‌شناسان و دیگران كه تنها با استناد به شواهد گیاه‌شناختی در مورد گیاهان بستانی نتیجه‌گیری می‌كنند، بارها دچار این گونه لغزش­ها می‌شوند.  استدلالی پشتیبانانه هست كه گوید چنانچه در منطقه‌ای خاص ارقامِ  خودرو و بستانیِ یك گیاه وجود داشته باشد، گمان را به سادگی بر این می‌توان گذاشت كه گونه ای بستانی از همجنس خودروی آن پیدا شده است.  این نتیجه‌گیری فریبنده است.  گردو (همچنین تاك) در چین نمونه‌های ویژه اند كه عكس این را به خوبی نشان می‌دهند: گردوی خودرو (شاید چندین گونه آن) بومی چین است، با این حال، گونه‌ای كه در این منطقه كشت می‌شود زاده گردوی محلی نبوده بلكه از تخم های وارداتی از ایران و بخش­هائی از تبت در آسیای مركزی پرورانده شده است.  بیاری آموزه های گیاه‌شناختی بر بسیاری از برداشت­های هن تاخته اند: گیاه‌شناسان مدعی شده‌اند كه تاك، انجیر، برگِ بو و مورد از دیر باز خودرویِ ایتالیا و یونان بو‌ده‌اند: انار، سرو و بارهنگ/موز سبز/ plantain [در عربی موز الجنة] هم بومی جزایر دریای اژه و یونان؛ از این رو برداشت كرده‌اند كشت این گیاهان نیز باید بومی بوده و برخلاف آنچه هِن بر آن پای می فشرده، از خاور وارد این سرزمین­ها نشده باشد.  این سخنان چیزی جز سفسطه نیست: گیاه‌شناسان هنوز نتوانسته‌اند با دلیل اثبات كنند که گونه‌های بستانی براستی از گونه‌های بومی موجود برخاسته اند.  گاه گونه‌ای براستی بومی منطقه ای خاص است و با این وجود در نتیجه روابط تاریخی دوسویه ملت­ها، همان گونه یا گونه ای مشابه آن به صورت بستانی از خارج بدان ­جا وارد شده است.  تنها با پژوهش درست تاریخی می‌توان تاریخچه گیاهان بستانی را بدرستی  تعیین كرد.  انگلر (ص 258 کتاب پیش رو ) در وجود گردوی خودرو در چین  چون و چرا  دارد، زیرا گونه بستانی آن از تبت وارد چین شده است! روشن است كه چنین منطقی ره به كجا می‌ برد.  در میان گیاه‌شناسان ویلسن در خور ستایش است، زیرا پس از مطالعه دقیق موضوع در چین، تشخیص داد كه "بسیار دور است که جوگلانس رجیا Juglans regia بومی چین بوده باشد."
وضعیت گردو در چین مانند  وضعیت آن در منطقه مدیترانه است: در آنجا نیز جوگلانس رجیا Juglans regia خودروست؛ ارقام  بستانی بهتر هم از ایران به یونان رسید؛ یونانیان آن را به رومی­ها دادند؛ رومی­ها نیز آن را به سرزمین  گالیا و ژرمانیا  بردند. جوگلانس رجیا Juglans regia محدوده‌ طبیعی گسترده ای از منطقه معتدل را فرا گرفته كه از مدیترانه آغاز شده از ایران گذشته به هیمالیا تا جنوب چین و استان­های كرانه‌ای آن می رسد.  گذشته از گستردگی طبیعی، این حقیقت همچنان پابرجاست كه ایران میهن و مركز بهترین ارقام  بستانی گردو بوده و این ارقام از ایران به یونان، هند، آسیای مركزی و چین انتقال یافته‌اند. 
دكتر تاناكا از سرِ مِهر اطلاعات زیر درباره گردو را كه از منابع ژاپنی در آورده در اختیار گذارده است. 
" برگردان یادداشتی در مورد (kurumi) Ko-tō، "گردو"، از گیاهنامه ای ژاپنی، گیاهان داروئی ژاپن، یاماتو هونزو Yamato honzo ،   نوشته كائی‌بارا اكن (Kaibara Ekken)  26682667، فصل 10، ص 23) چاپ 1709م. 
"(kotō)  2629کورومی  kurumi.  سه رقم از این گردو هست.  نخست اونی-گورومی oni-gurumi 2670   ("گردوی شیطان" (devil walnut).  گرد است با پوستی سخت و ضــــــــــخیم، كه دشوار شكــــــسته می‌شـــــــود، با مـــــــغزی ناچیز.  در هونزو پن تسائو/هونزو بنچائو  Honzō (Pen ts'ao، كه معمولاً مراد  پن تسائو کان مو/بنچائو گانگ­مو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan mu است) 2671  یاما-گورومی(yama-gurumi، شان لو ت'آئو  šan hu t'ao) نام گرفته.  رسم است که برای بازكردن پوست گردو آن را كوتاه زمانی روی زغال گرم کرده زودی در آب ‌اندازند تا سرد شود؛ وانگاه به پیوندگاه دو نیمه می‌زنند تا بشكند، از این راه می‌توان مغز را آسان درآورد.  دودیگر   26732672 هیمه-گورومی hime-gurumi (گردوی دوشیزه/'demoiselle walnut') نام دارد کمابیش صاف است، با پوستی نازك و شكلی کمابیش تخت؛ به ضرب چكش آهنی به پیوندگاه آسان می‌شكند.  مغز فراوان دارد، روغنی است و خوشمزه تر از رقم پیشین.  نام­های "شیطان" و "دوشیزه" این دو رقم زاده ظاهرشان است، زیرا یكی خشن و زشت است و دیگری زیبا. 
"صنف سوم، كه به باورشان از كُره آمده،  پوستی نازك دارد، آسان شكسته می‌شود؛  بامغزی بس خُرد اما به ز همه.  مون شن (Mon Šen) [Mêng Shên]  2674 (نویسنده  مفردات داروئی 2675 شی لیائو پن تسائو  Ši liao pents'ao از نیمه دوم سده هفتم) ‌گوید، خوردن گردو اشتها فزاید و انگیزش گردش خون و درخشش و زیبایی پوست آرد.  می‌توان در شمار داروهای پرخاصیت و سودمندش  آورد.  برای جزئیات بیشتر نک دستورهای داروئی گیاهنامه. 
"برگردان یادداشت گردو از هونزو کوموکو کیمو   Honzō kōmoku keimō  (فصل 25، صص. 26-27) نوشته اونو رانزان (Ono Ranzan)؛ نسخه ویرایش شده به خامه ایگوچی بوشی (Iguči Bōši) از سال 1847 (ویرایش نخست،  1804):
"koto, kurimi (walnut, Juglans regia L., var. sinensis Cas., ex MATSUMURA"Shokubutsu Mei-i, ed. 1915, Vol. I, p. 189).       
     
"نام­های ژاپنی: تو-کوموری tō-kurimi ("گردوی چینی")؛چوسن-کوموری čōsen-kurimi ("گردوی كره‌ای")."
"معادل های چینی: (Jibutsu imei) kaku-kwa؛ činsō kyohō (همانinpei činkwa (همان(Jibutsu konšu) kokaku؛ Kenša (همانtōšūš؛ (Kunmō jikwai)."
"نام­های مغزگردو: (Rōya taisui-hen) Kama."
"نام­های دیگر šan hu t'ao: (Hokuto-roku) sankakutō؛ (Jonan Hoši) banzai-ši؛ (Kommō jikwai) šū."
"خاستگاه  گردوی راستین كره است، و كشت آن در ژاپن رایج نیست."
"برگ­ها بزرگتر از برگ­های اُنی­گورومی onigurumi است.(گردوی غول آسا، جوگلانس سیبولدیانا ماکسیم Juglans sieboldiana Maxim., ex Matsumura, l.c )، پوشینه آن نیز بزرگتر و به درازای  بیش از یك سون (3.03022 سانتیمتر/ 1.193 اینچ) است و سطح آن شیارهای بیشتری دارد.  مغز آن نیز درشت‌تر است با چین‌خوردگی­های بیشتر."
"آن رقم كه كشتش در سرزمین خودمان [ژاپن] رایج است اونی-گورومیonigurumi است و به اختصار کورومی kurumi نامیده می‌شود؛ نام­های محلی­ا­ش اُگورومی ogurumi (در استان كاگا)، اُکورومی okkoromi (در استان های خاوری) و جز آن است.  این گردوی غول‌آسا ‌ درختی تناور شود.  برگ­هایش بسیار به  برگ­های درخت ورنی چینی  Rhus vernificera DC.)ماند و كمی بزرگتر از آن است؛ برگ­ها دندانه ­های ظریفی دارند.  درخت در بهار برگ نو آورده و در پاییز می شکوفد."
" گل خوشه‌هایش چون گل­ خوشه شاه‌بلوط اما بس بزرگتر که درازای آن به شش تا هفت سون (حدود 21 سانتی‌متر) می‌رسد؛ گل­ها به رنگ سفید زرد فام و آونگ مانندند.  تَك‌گل­ها بسیار كوچك و چون تَك ‌گل­های شاه‌بلوط ‌اند.  میوه اش سبزرنگ است و به هلو ماند، هرچند وقتی می‌رسد، سیاه می‌شود.  پوست آن بسیار سخت و ضخیم است، اما می‌توان اندک زمانی روی آتش گذاشتو سپس کاردی را وارد ترك یا شكاف بین دو نیمه پوست رانده بازش كرد.  مغز گردو خوراکی است سودمند مردم را و خورد پرندگان كوچك نیز کنند."
"گونه‌ای از آن به نام هیمه گورومی hime gurumi (Juglans cordiformis Maxim., ex Matsumura, l.c.  و گردوی دوشیزه)، یا می-گورومی me-gurumi (’گردوی ماده‘، از استان كاگا)ست با پوست نازك با شیارهای كمتر که مغزش آسان درآید.  در توصیف این گونه گردو، زیر مطلع  šūkai (či-kie، اطلاعات توضیحی در گیاهنامه)، آمده است: و گردویی كه در چینشو (Činšo) (چن‌ـ‌تسان/Č'en-ts'an، محلی در فون‌ـ‌سیان فو/Fun-sian fu، در شن‌ـ‌سی چین) می‌روید، با پوست نازك و چندلایه، و از همین رو آن را شینسو-گورومی(č'en-ts'an hu-t'ao) činsō-gurumi می‌نامیم1.   این رقم را بهترین گونه یاما-گورومی yama-gurumi (šan hu t'ao، گردوی خودرو) می‌دانند، زیرا هیچ یك از ارقام  دیگر چنین مغز دو لُبی/زین مانند كه بتوان به آسانی مغز کرد ندارد . 
"گونه‌ای بنام کاراسو-گورومی karasu-gurumi (’گـــردوی كلاغی‘) از استان اچیگو (Ečigo) خیزد ؛ وقتی می‌رسد پوست میوه  اش خود به خود باز می‌شود و نوک كلاغ  را ماند و از همین رو گردوی كلاغی­اش نامند. 
"گونه  دیگری از آن كه از دهكده اوشیو‌ـ‌مورا (Ōšio-mura) در ناحیه آیزو (Aizu) خیزد، گُونرُکو-گورومی gonroku-gurumi (’گردوی گونروكو‘) نام دارد؛ بسیار كوچك است و می‌توان چون ojime ("مهره‌ سفت كننده بند كیسه") بکار برد.  نام از آنازاوا گونروكو((Anazawa Gonroku  نامی دارد كه نخستین بار از باغ او آمده است.  گویند همین گونه در ولایت/استان كای (Kai) یافت شده است."
"گونه ایی كه در نوشیرو (Noširo)، استان اوشو (Ušū) (اوزن/Uzen و اوگو/Ugo) یافت می‌شود بسیار بزرگتر است با  پوستی نازكتر، طوری كه با دست به آسانی شکسته مغزش در آید.  ازیراست نام تیوچی-گورومی teuči-gurumi (’گردوی شكستنی با دست‘)."
گیراترین نكته در این یادداشت­های ژاپنی داستانی است كه خاستگاه گردوی بستانی ژاپن را در كره می‌یابد و كره‌ای­ها هم داستانی دارند كه بر پایه آن گردو پیرامون پانزده سده پیش و در پادشاهی/مملکة شیلا Silla از چین به كره رسیده است2.   نام­های كره‌ای گردو از چینی گرفته شده است: هو دو  ho do معادل هو تا ­او hu t'ao؛  و کان دو kan do معادل کیان تائو k'ian t'ao و هاو دو  ha do معادل هو تائو ho t'ao است.  كتاب جغرافیای دودمان مینگ می گوید گردو محصول كره است.3




















بون‌یی‌یو نانجیو
 تاریخ این کتاب را سال 1151 دانسته است.
وایلی (Wylie, Notes on Chiness L. terature, p. 210) و برتشنایدر  (Bot. Sin., pt. i, p. 94) می‌گویند این كتاب در سال 1143 تكمیل شد.  به گفته  ژولین (S. Julien, Me'thode, p. 13) بین سال­های 1143 تا 1157 گردآوری شده است.
2. برتشنایدر این نام را با استناد به بِن چائو گانگ مو Pen ts'ao kan mu  [Ben cao gang mu (Compendium of materia medica)] آورده،‌ اما توصیفی برایش پیش نگذارده است:

 در زبان هندوستانی axrōt یا ākrōt را داریم.
چون از نام گردو در فارسی باستان هنوز چیزی نمی دانیم،‌ نمی‌توانیم چنان كه باید و شاید،‌ واژه سنسكریت را توضیح دهیم.  رابطه اش با اِگوز  egōz عبری،‌ و  جوز، گوز  kōz، gōz فارسی (نك: صفحات آتی ) سراسر روشن است. در میان زبا­­­­ن­های هندوكش،‌ در زبان یدغه/ ییدغا واژه oghūzoh را می‌یابیم (J. Biddulph, Tribes of the Hindoo Koosh, Appendices, p. CLXVII) كه به نظر می‌رسد همان واسطه گمشده میان صورت سنسكریت و صورت سامی‌ـ‌ارمنی باشد. از این رو می‌توان گمان را بر این گذاشت كه واژه فارسی باستان چیزی شبیه *agōza،‌ angōza بوده است؛ و این گمان هم با آوانگاشت چینی a-yüe (ص 248 کتاب پیش رو ) كاملاً تأیید می‌ شود.  جهانگرد چان ته (Č'an Te) در میانه­های سده سیزدهم از گردوهای درشت هندوستان یاد كرده است (Bretschneider, Mediæval Researches, Vol. I, p. 146). گردوی استان خوزستان ایران، ‌كه  آنرا بسیار ارج می نهند،‌ زیاد به هندوستان می‌رود (W. Ainslie, Materia Indica, Vol. I, p. 464).
5. به ترتیب یعنی ’’آجیل ایرانی‘‘ و ’’آجیل شاه‘‘، كه مراد از شاه،  (Basileus of Persia) شاه ایران است،‌ دیوسكوریدس هم این دو نام را آورده است.
 (Dioscorides, I, 178).
رومی‌ها گردو را در نخستین سده‌های میلادی در گُل/گالیا (Gallia) و جرمانیا (Germania) کاشتند. از چاه­­های [دژ] زالبــــــورگ گردوهای در آورده‌اند كه خود گواهی است گردو دوســـــتی رُمی­ها را. در کُپیتولاره دی ویلیس  Capitulare de villis شارل بزرگ/کبیر و در فهرست­گیاهان  باغ­ Garden Inventories كاشت درخت گردو ستوده شده است. كاشت آن را در سرزمین گل می‌توان ازنام لاتینی متأخر nux gallica، فرانسوی كهن nois gauge، دریافت كه در ’’walnut‘‘ انگلیسی (walnuss آلمانی، valnöd دانماركی، valhnot نُرس باستان، wealh-hnutu آنگلو‌ـ‌ساكسون). به حیات خود ادامه داده ‌است؛ walh، wal نام ژرمنی است كه قوم سلت اختیار كرده‌اند (بر گرفته از قبیله سلتی Volcae)، كه زان پس به مردمان رومی‌تبار فرانسه و ایتالیا منتقل شد.
ژوره (ص 92) می‌گوید ایرانیان گیاهانی می‌كاشتند که ثمرشان میوه‌های آجیلی بود و آنها را به صورت تازه و خشك  کار می‌­گرفتند. نام گردو دوبار در بُندهشن [Bundahishn] آمده است، یك بار در بین میوه‌هایی كه ارزش خوراکی دارند و بار دیگر در بین میوه‌هایی كه مغز و نه پوستشان خوراكی است. (West,
 Pahlavi Texts, Vol. I, pp. 101, 103, cf. also p. 275).
6. S. Koržinski, Sketches of the Flora of Turkistan, in Russian (Memoirs Imp. Russ. Ac., 8th ser., Vol, IV, No. 4, pp. 39, 53).
1. A. Stein, Ancient Khotan, Vol. I, p. 131.
2. Ruins of Desert Cathay, Vol. I, p. 152.
3. جوز (jōz) عربی؛ جوز (joz)، جوج (joj) فارسی میانه. (guwīz) gwīz كردی، از govz، gōz (Socin, Grundr. Iran. Phil., Vol. I, pt. 2, p. 268). ghauz ساریقلی، (Shaw, Journal As. Soc. Bengal, 1876, p. 267). در پشتو ughz، waghz . نام دیگر آن در فارسی گردو یا گردكان است.
4. Hübschmann, Grundr. Iran. Phil.[ Grundriß der iranischen Philologie], Vol. I, pt. 2, p.8; Armen. Gram., p. 393.
5. غزل غزل­های سلیمان، 6، 10. بسنجید با gauzā سریانی.

  jeviz,در زبان ترکی عثمانی/استانبولی Osmanli.
7. Radloff, Wörterbuch der Türk-Dialecte, Vol. II, col. 628, 1710
8. لفظ ho t'ao جدید است. این نام نه در دوره تانگ و نه در دوره سونگ به كار نمی‌رفته است. در Kwo su  ،  كتابی درباره مــــــــــیوه‌های بســـــــــــــتانی نوشتـــــــــــــــه وان شی‌ـ‌مو (Wan Ši-mou)        كه در سال 1591 درگذشت، و در پن تسائو کان مو Pen ts'ao kan mu این اصطلاح به كار رفته است. در  این منبع آمده است كه واژه ho     در شمال hu      تلفظ می‌شود و اینكه در نتیجه این جایگزینی صورت گرفت و از Min wu či      به عنوان نخستین كتابی كه این واژه در آن به كار رفته است نام می‌برد.
1. بسنجید باgo-nea        و go-fun        ژاپنی.
2. نخستین كسی كه این روایت از پن تسائو کان مو/بنچائو گانگ­مو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan muرا نشان داد شات بود:
W. Schott, Abh. Berl, Akad., 1842, p. 270.
3. Chinese Recorder, 1871, pp. 221-223; and Bot. Sin., pt. I, p. 25.
به همین ترتیب:
Hirth, T'oung Pao, Vol. VI, 1895, p. 439.
جایلز نیز گردو را جزو میوه‌هایی می‌داند كه چان كی‌ین/ژانگ کیان وارد چین كرده است:
3. دوكاندول علاوه بر مقاله برتشنایدر  در Chinese Recorder، به نامه­های از او به تاریخ 23 اوت 1881 اشاره می‌كند كه نشان می‌دهد برتشنایدر  در آن دهه نظر خود را تغییر نداده بود. نیازی  به گفتن نیست كه چان كی‌ین/ژانگ کیان هرگز به تبت نرفت و در  دوران  وی تبت به عنوان یك واحد سیاسی اصلاً وجود خارجی نداشت. در گفته برتشنایدر دو داستان متفاوت در هم آمیخته‌اند.
1. Čen lei pen ts'ao, Ch. 23, p. 45 (edition of 1521).
به باور استوارت
 منبت/رستنگاه  گیاه مندرج در  این گیاهنامه «سرزمین تنغوت (Tangut)/شیای غربی/ Western Xia نزدیک كوكو نور/دریاچه آبی/چینگهای (Kukunor)» بوده است.
2. متن K'ai-pao pen ts'ao در Pen ts'ao kan mu واگوئی نشده اما می‌توان آن را در (Či wu min ši t'u K'ao, (Ch. 17, p.33. تان شن‌ـ‌ ‌وی (Tan Šen-wei)     در (Cen lei pen ts'ao (Ch. 23, p. 44b عین همین متن را به نام خود آورده است.
3.  (یا    )      (Ch. 6, p. 4, of the Wu-č'an print).
در این متن انار و انگور به گردو افزوده شده‌اند. متن Po wu či نیز به همین ترتیب در ویراست تازه Ts'i min yao šu (Ch. 10, p.4) آمده است.
3. افسانه چان‌ـ‌كی‌ین در كره هم شناخته است: Korea Review, Vol II, 1902, p. 393.
4. برای مثال، نام   K'ian t'ao برای گردو در Hwa kin  (Ch. 3, p. 49)، «آینه گل­ها» "Mirror of Flowers" ،  نوشتـــــــــــــــــــــــــه چن هائو‌ـ‌تسه (Č'en Hao-tse)  در سال 1688 آمده است. نویسنده این کتاب  wan swi tse  (’’میوه‌های ده هزار ساله‘‘"fruits of ten thousand
years")) را نیز به عنوان نام دیگر آن ذکر کرده است.  نام K'ian t'ao در P'ei wen Čai kwan k'ün fan p'u (Ch. 58, p. 24 نیز آمده است؛ در مورد این کــــــــــــتاب، نک:  (Bretschneider, Bot. Sin., pt. I, p.70و فصل پانزدهم، ص 2ب P'an šan či  که به سال 1755 به دستور کی‌ین‌ـ‌لون [K'ien-lun]) منتشر شد.
5. در T'u šu tsi č'en  و Kwan k'un fan p'u (فصل 58، ص 25)ایـــــــن نام نیو (Niu)  آمده است. در Ko či kin yüan (Ch. 76, p. 5)، كه این متن را به از كتاب Tsin šu می‌دانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد آن را   آورده اســـــــــــــت. در T'an Sun pai K'un leu t'ie (Ch. 99, p. 72) آمده است: ’’مادر لیو تائو از دودمان تسین، در پاسخ  سندی دولتی،‌ گفت: گردو در اصل در سرزمین ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang باختر ی كشت می‌شد.‘‘
1. او در سال 328 میلادی در گذشت. سرگذشتش در Tsin šu (Ch. 100, p. 9) آمده است. نیز نک:
2. كه برگردان  واژه به واژه اش می‌شود: «ساقه بالدار غله.» برتشنایدر  و استوارت نامی از این  این گیاه نبرده‌اند. دكتر تاناكا، معاون اداره صنایع گیاهی وزارت كشاورزی در واشنگتن به من گفت fei-žan نام دیگر بالنگ انگشتی/دست بودا/ید بوذا/ Buddha's hand است [دست بودا، گونه‌ای تزئینی از مركبات كه در جنوب شرق آسیا می‌روید و به خاطر میوه بسیار معطرش كاشته می‌شود‌ـ م]   fu šou kan    ,Citrus chirocarpus وی این گفته  را در (Honzō Kōmoku keimō (Ch, 26, p. 18. ed. 1847) به قلم اونو رانزان یافت كه خود این مطلب را از T'un ya به قلم فان ای‌ـ‌چی (Fan I-či) نقل كرده.
3. در T'ai p'in yü lan آمده است:  . اما در T'an Sun pai k'un leu t'ie و T'u š'u tsi čen آمده است: ،  ’’جنس آنها شبیه مریم گلی باستانی است، و مایلم آنها را تقدیم كنم.‘‘ كه گویا زاده تحریف متن است.
4. راك هیل تلفظ taga را تلفظی شمرده كه در شرق تبت رواج دارد. هوكر (J. D. Hooker, Himalayan Journals
, p. 237) taga-šin (šin، ’’درخت‘‘) را به عنوان نام بوتائی/ بوذيا/ Bhutia این گیاه می آورد .
6. Schiefner, Mélanges asiatiques, Vol. I, pp. 380-382.
1. هم جوشی
این را به دست داده و هم بیلی
 بیلی نام گیاه‌شناختی Juglans regia را هم نام افزوده است. همین نویسنده   واژه دیگری هم آورده است  ‌ـ‌ـ‌ به معنای ’’مغز گردو؛ بخش خوراكی Pinus gerardiana؛» در حالی كه جوشی (ص 67) همین واژه را ’’بلوط خودرو ‘‘ گرفته است. پس  به نظر می‌رسد ge، ka، در اصل نام نوعی میوه بومی خودرو بوده كه بعدتر بر گردوی بستانی  گذاشته شده است.
2. شاو این واژه را tor نوشته است
 هویلر آن را tar  نوشته و در توضیح حرف a می‌نویسد: ’’a  سنگین و غلیظ است مثل pas  فرانسه:
می گوید دور است که tor گویش واخی،  با املای او، با star-ga تبتی ارتباطی داشته باشد؛ این عقیده درست  نیست.
6. W. Roxburgh, Flora Indica, p. 670.
ادن و پمبرتون نیز از وجود گردو در بوتان خبر داده‌اند:
5. S. Kurz, Forest Flora of British Burma, Vol. II, p. 490 (Calcutta, 1877).
نیز، نک:
N. V. Küner, Description of Tibet (in Russian), Vol. I, pt. 2, p. 137.
8. Rockhill, Journal Royal As. Soc., 1891, p. 273.
1. ص 205 کتاب پیش رو . چان كی (Čan Ki) ‌گفته یا از جانب او گفته  شده است ’’در خوردن گردو نباید زیاده روی كرد، زیرا بلغم فزاید و مردم تشنه ‌كند.‘‘ (Ch. c, p. 27).
2. Ch. I, p. 6 (ed. of Han Wei ts'un šu).
4. كاخ فو‌ـ‌ لی palace Fu-li نام از لیچی  li-či   داشت (نک: San fu hwan t'u  ,Ch. 3, p. 9b, ed of Han Wei ts'un šu).
1. برتشنایدر (Bot. Sin., pt. I, p. 39) مدعی است كه كی هان   (Ki Han)   در Nan fan ts'ao mu čwan در میان گیاهانی كه برشمرده نام  Juglans regia  را نیز گذرا آورده است؛ وی وزیر كشور فغفور هوئی (Hui)  از دودمان تسین (306-290 میلادی) بود. برتشنایدر جزئیات را نمی آورد.  تنها توانستم دو اشاره به گردو در این کتاب پیدا كنم: یكی در توصیف نارگیل كه طعم آن را به گردو تشبیه كرده؛ و دیگری كه طعم "بلوط سنگی، stone
Chestnut" [کذا در متن] «گردوی هندی/تونگ؟!» (Aleurites triloba  ši-li) [candlenut/ candleberry, Indian walnut, kemiri, varnish tree, nuez de la India, buah keras, or kukui nut tree, and Kekuna tree.] را شبیه طعم گردو دانسته است. حال دیگر می‌دانیم كه در دوره‌های سپسین تصریفاتی در این کتاب شده (نک: L. Aurousseau, Bull. de l'Ecole française, Vol. XIV, 1914, p. 10)؛ اما نمی‌توان گفت نام بردن گذرای گردو  قطعا از شمار تصریفات بعدی است، زیرا كی ‌هان در فرمانروائی دودمان تسین می‌ زیسته است. به همین ترتیب جای شگفتی است كه در Ts'i min yao šu، كتابی درباره کشت و برز و گیاه‌شناسی اقتصادی،‌ به قلم كیا سه‌ـ‌نیو (Kia Se-niu)   كه در حکمرانی دودمان هو وی (Hou Wei) (534-386 م) می‌زیست، گردو به صورت گیاهی جداگانه بررسی نشده؛ نک سیاهه گیاهان نام برده در این كتاب در برتشنایدر  (همان،‌ص 78). این انداختگی بدین معنا نیست كه درخت برای نویسنده  ناشناخته بوده، ‌ بلكه نشان می دهد هنوز اهمیت اقتصادی چندانی پیدا نكرده بود. گردو به باغ­های كاخ­ها رسیده بود،‌ ولی مردم عادی آن را نمی‌شناختند. در واقع، كیا سه‌ـنیو، دست كم در قطعه ای از کتابش (Ch. 10, p. 48 b, ed. 1896) در نقل قول از Kiao čou ki  نوشته لیو هین‌ـ‌كی   (liu Hin-k'I )  گذری  از گردو نام می برد،‌ آنجا كه می‌گوید: «درخت  yüan سفید  (گویا همان ) سه متری بلندا دارد و میوه اش شیرین‌تر و خوشگوارتر از گردو  است.»  از آنجا كه Kiao čou ki كتابی است در باره محصولات آنام،‌ بروشنی شگفت است كه از گردوی بستانی كه کمابیش در جنوب چین و آنام یافت ‌نشود یاد كند؛ بدین ترتیب شاید این جمله از تصریف­های بعدی باشد یا نباشد. از این پیش گفتیم که در همین كتاب افسانه بستن ورود گردو به چان كی‌ـ‌ ین آمده است. درخت pai yüan در Pen ts'ao kan mu ši i (Ch. 8, p. 23) نیز آمده،  آنجا كه دستور‌های مفصل برای بهره گیری دارویی از میوه آن داده شده است.
2. Bretschneider, Bot. Sin., pt. I, p. 202, No. 945.
3. T'ai p'in yü lan, l.c.
1. این داستان در Kwan wu hin ki  آمده (كه به گفته برتشنایدر از نوشته های  دوره سونگ است). از آنجا كه این متن در T'ai p'in yü lan آمده چه بساکه پیش از سال 983 میلادی، یعنی تاریخ تدوین دانشنامه  لی فان (Li Fan) وجود داشته است.
2. گویا همان جمله ای است كه در Wu ši wai kwo čwan آمده و پلیو (Bull. de l'Ecole Français, Vol. IV, p. 270) گوید دارای اطلاعات گردآوری شده توسط هیئت كان تایی (K'an T'ai) در نیمه نخست سده سوم میلادی است. همچنین بسنجید با: Journal asiatique, 1918, II, p. 24 . در Min ši گردو از هرمز دانسته شده است:
3. این کتاب از پیش از سال 527 میلادی است، زیرا لی تائو‌ـ‌یوآن (Li Tao-yüan) كه در همان سال درگذشت در Šwi kin ču از آن نقل كرده است. گمان می‌رود كه كوئو یی‌ـ‌كون در دوره زمامداری دودمان تسین (419-265 م) می‌زیسته است. بسنجید با: Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol IV, p. 412..
4. سرزمین  پائو‌ـ‌كی (Pao-ki) امروزی در بخش فون‌ـ ‌سیان (Fun-sian) در استان شن‌ـ‌ سی.
5. در دوره هان،‌ یین‌ـ‌پین نام بخش لون‌ـ‌نان    (Lun-nan)  کنونی در استان سه چوان بود. جای دیگری نیز به همین نام در بخش کیائی (Kiai) در استان كان‌ـ‌سو (Kan-su) وجود داشت كه ساكنان آن اعضــای قبیله‌ای تبتی به نام تی (Ti) بودند (Chavannes, T'oung Pao, 1905, p. 525).
6. T'ai p'in yü lan, l.c. ; Ko či kin yüan, Ch. 76, p. 5; Či wu min ši t'u k'ao, l.c
سو سون نیز در كتاب T'u kin pen ts'ao خود این متن را آورده است. کهن ‌ترین نقل قول از این متن كه توانستم پیدا كنم در Pei hu lu نوشته توان كون‌ـ ‌لو (Twan Kun-lu) در حدود سال 875 م بوده است (Ch. 3, p. 4b, ed. of Lu Sin-yüan)، كه پُر پیداست در آن تنها آخرین بند جمله مربوط به گردوهای یین‌ـ ‌پین آمده است (نک ص 268 کتاب پیش رو ).
1. Pelliot, T'oung Pao, 1912, p. 375.
این متن در T'u šu tsi č'en و Či wu min ši t'u k'ao (l.c.) آمده است. نتوانستم آن را در تصحیح Yu yan tsa tsu كه در Tsin tai pi šu یا Pai hai چاپ شده است پیدا كنم.
2. این تعریف در Ko či kin yüan (Ch. 76, p. 5) به      Ts'ao mu tse نسبت داده شده‌است؛ کتابی كه یه تسه‌ـ‌كی (Ye Tse-k'i)   آن را در سال 1378 نوشته است (Wylie, Notes on Chinese Literature, p. 168).
3. Bretschneider, Bot. Sin., pt. I, p. 45.
4. T'an Sun pai k'un leu t'ie, Ch. 99, p. 12.
5. T'ai p'in hw an yü ki, Ch. 30, p. 4; Ch. 47, p. 64 (ed. of Kin-lin šu kü, 1882).
1. در J. de Loureire (Flora cochinchinensis, 702) آمده است كه زیستگاه جوگلانس رجیا  Juglans regia فقط استان های شمالی چین است.
2. Šan tun t'un či, Ch. 9, p. 15.
4. از  Lu-nan či در:
 Šan čou tsun či     (General    Gazetteer of Šan-čou), 1744, Ch. 8, p.3.
5. Ibid., Ch. 8, p. 9.
پیشترها در فرانسه روغن گردو را گرفته سرمیزخوراک برده، روغن جلا و چراغ می‌كردند، فزون بر اینکه داروی انَگَل­ش می‌دانستند (Ainslie, Mateia Indica, Vol. I, p. 464).
C. S. Sargent, Plantae Wilsonianae, Vol. III, pp. 184-185, 1916..
جی. اندرسن:
گردو را درشمار محصولات یون‌ـ‌نان آورده.
برپایه
 Tien hai yü hen či ((Ch. 10, p. i b)
و ص 228 کتاب مذکور در بالا ،‌ بهترین گردوهای پوست نازك از كنار رود یان‌ـ‌پی (Yan-pi) یا یان‌ـ‌پی     (Yan-p'ei) از یون‌ـ‌نان خیزد .
2. Forbes and Hemsley, Journal of the Linnean Society, Botany, Vol. XXVI, p. 493, Sargent, op. cit., pp. 185 et seq.
دو لوررو (J. de Loureiro, Flora cochinchinensis, p. 702) در سال 1788 از گونه‌ای به نام جوگلانس کامیریوم Juglans camirium (deâu lai در  آنامی) یاد می‌كند كه:«زیستگاه طبیعی مناسبش کوچین چین است؛» و گونهJuglans catappa (cây mo cua آنامی) که زیستگاه طبیعی اش كوه­های جنگلی كوچین چین است.»
3. Grum-Gržimailo, Description of the Amur Province (in Russian), p. 313.
5. K'ien-lun's Polyglot Dictionary, Ch. 28, p. 55.
2. S. R. Clarke, Tribes in South-West China, p. 312.
3. Hwa kin, Ch. 3, p. 49b.
4. برپایه Či wu min ši t'u k'ao (Ch. 31, p. 3b) گردوی پوست نازك تنها در بخش یون‌ـ‌پین (Yun-p'in)     در چی‌ـ‌لی می‌روید و        lu žan ho t'ao نامیده می‌شود. مه یر این میوه را در چان‌ـ‌لی (Č'an-li) كه جزو این بخش است، دیده است (F. N. Meyer, Agricultural Explorations in the Orchards of China, p. 51).
به گفته او، «برخی درختان گردوهای گوچك سخت‌پوست بدمزه می‌آورند، در حالی كه میوه درختان دیگر درشت و خواسته است با طعمی بس نیكو و پوستی چنان نازك كه می‌توان مثل بادام زمینی با دست شكست. بین این دو نوع انواع متعدد گردو را با درجات متفاوتی از سختی پوست، اندازه و طعم می‌توان یافت». «در انگلستان می‌توان گردوهای بسیار متفاوت یافت. این تفاوت­ها در شكل میوه، ضخامت پوست سبز و نازكی پوستشان است؛ این ویژگی موجب پیدایش گونه‌ای از گردو به نام پوست‌کاغذی شده كه گرچه ارزشمندست حمله چرخ‌ریسك titmice  را تاب نیارد.»
 گونه‌ای از گردوی پوست‌نازك در جزیره پاروس در یونان می‌روید
2. از fu-liu كه معمولاً    نوشته می‌شود، نخستین بار در    Wu lu ti li či نوشته  چان پو (Čan Pu)    كه در سده  سوم یا آغاز سده  چهارم می‌زیست یاد شده است (نک: Ts'i min yao šu). مراد از آن Piper betle [تنبول/تامول/تانبول/پن] است:
(Bretschneider, Chinese Recorder, Vol. III, 1871, p. 264; C. Imbault-Huart, Le bétel, T'oung Pao, Vol. V, 1894, p. 313).
این نام چینی آوانگاشتی است معادل blâu در زبان آنامی كهن؛ plu در می‌ـ‌سون (Mĩ-sön)، اوی‌ـ‌لوی (Oy-lô) و هونگ (Hung)؛ m-luw در زبان خِمِر،  m-lu در زبان استی‌ین (Stien)، bö-lou در زبان باهنار، b-lu (’’ تنبول/تامول/تانبول/پن ‘‘) در زبان خا/. The Bumthang language ); also called "Bhumtam", "Bumtang(kha)", "Bumtanp", "Bumthapkha", and "Kebumtamp")
4. شوخی زاده جناس t'ao    با t'ao    (كه هر دو با یك نواخت ادا می‌شوند).
5. به نظر می‌رسد نویسنده متن از بین رفته هو بن تسائو/هو بنچائو   Hu pen ts'ao   (Bretschneider, Bot. Sin., pt. i, p. 45). نخستین كسی بود كه توجه را به گردوی خودرو جلب كرد. از این کار او بارها در Pei hu lu نقل شده است.
6. Pei hu lu, Ch. 3, p. 4b (ed. of Lu Sin-yüan).
1. این دو نویسه به خطا در این متن وارون شده است. در متن Pei hu lu كه در پی خواهد آمد، نام این سرزمین به صورت چان‌ـ‌پی (Čan-pei)   ضبط شده است. ذکر پو‌ـ‌سه (Po-se) مالایا در همین متن نشان می دهد چان‌ـ‌پی (Čan-pi) سرزمینی مالایایی، احتمالاً در سوماترا ست. از اینرو بگمانم چان‌ـ‌پی (Čan-pi)    همان چان‌ـ‌پی (Čan-pei)    باشد؛ یعنی همان جامبی (Jambi)، مركز سوماترای شرقی.
Hirth and Rockhill, Chau Ju-Kua, pp. 65, 66; also Groeneveldt, Notes on the Malay Archipelago, pp. 188, 196; and Gerini, Researches on Ptolemy's Geography, p. 565; Lin wai tai ta, Ch. 2, p. 12
اما از نظر آوایی، آوانگاشت   كه در دوره ت 'انگ ساخته شده، نشان دهنده صداهای باستانی *čan-pit است و صورت اصلی آن باید  *čambit، čambir یا jambir بوده باشد، در حالی كه       همخوان پایانی ندارد. نخستین باری كه از سرزمین چان‌ـ‌پی نامی برده شده است در سال 852 میلادی (     سال ششم) است، وقتی وو‌ـ‌سی‌یه‌ـ‌هو (Wu-sie-ho)      و شش مرد از مردم آنجا با پیشكشی از محصولات  محلی به دربار چین آمدند (T'ai p'in hwan yü ki, Ch. 177, p. 15b) گزارش یك سفارت/ ایلچی­گری embassy دیگر در سال 871 نیز ثبت شده است.
(Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol. IV, p. 347).
در ژاپنی کوزِن ماتسو  čōsen-matsu (’’كاج كره‌ای‘‘)؛ نیز نک:
Sin-ra (Šin-ra، Širaki در ژاپنی) نام سرزمین كهن شیلا (Silla) در بخش شمالی كره است.
4. بی گمان در اینجا مراد از   ایران نیست، زیرا Pei hu lu تنها به محصولات كوان‌ـ‌تون/گواندونگ/کانتون (Kwan-tun) [Guangdong]، آنام،‌ و سرزمین های جنوب چین پرداخته
 (Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol. IX, p. 223).
نك: ص 468 کتاب پیش رو . احتمالاً Pei hu lu منبع متن Lin piao lu i بوده كه در بالا آمد.
1. این جمله، مثل جمله نخست، با تعریفی كه در Pei hu lu از گردوی خودرو آمده می خواند (ص 268 کتاب پیش رو ).
2. T'ai p'in yü lan, Ch. 971, p. 8b.
همین متــــــــــن در Pen ts'ao kan mu و Ko či kin yüan (Ch. 76, p. 5b) نــقل شده، كه   šan hu t'ao (’’گردوی خودرو‘‘) خوانده می شود نه ’’گردوی درشت.‘‘ در Kwan k'ün fan p'u (Ch. 58, p. 26) نیز این متن  ذیل مطلع  كلی ««گردوی خودرو»» آمده است. در Pen ts'ao kan mu متن با این جمله آغاز می‌شود: «در سرزمین های  جنوبی گردویی خودرو هست.» در متنی هم كه در T'ai p'in yü lan ارائه شده می‌توان دید كه به سرزمین های  جنوب چین محدود دانسته شده است.
3. Ch. 8, p. 10b (ed. of Či pu tsu čai ts'un šu).
4. Sargent, Plantae Wilsonianae Vol. III, p. 187.
[1]1. (Ch. 15, p. 2b)، از نسخه‌ای كه در سال 1755 به فرمان كی‌‌ین‌ـ‌لون (K'ien-lun) منتشر شد.  پِ­آن ‌شان (P'an šan) در خاور پكن در استان چی‌ـ‌لی (Či-li) است و سه روز راه تا آن شهر، با نیایشگاه گیرای بودائی بر ستیغ کوه و كاروانسرایی شاهی در پایش. در سپتامبر 1901 از این كوه دیدن كردم. مه‌یر
 (F. N. Meyer, Agricultural Explorations in the Orchards of  China, p. 52) می‌گوید در  ناحیه  پانگ‌شان (Pangshan) در خاور چین هنوز می‌توان معدود  نمونه‌هایی از گردوی خودروی راستین را كه در آبکند‌های میان تخته‌سنگ­های بزرگ در كوه­ها روییده‌اند بچشم دید.

2. Ma-ku šan či (Ch. 3, p. 6b)،  نوشته اعضای خانواده هوان (Hwan)  كه تون تی‌ین شو وو  (Tun t'ien šu wu) در سال 1866 منتشر کرد. در این كوه­ها سی‌و‌شش غار است که وقف ما‌‌ـ‌ـ‌گو (Ma-ku) ، الهه‌/ایزدبانوی آیین دائو شده.



2. Korea Review, Vol. II, 1902, p. 394.
3. Ta Min i t'un či, Ch. 89, p. 4b.