۱۳۹۸ بهمن ۹, چهارشنبه

ستوده

تاريخ خبر: چهارشنبه 29 امرداد 1393- 23 شوال 1435ـ 20 آگوست 2014ـ شماره 25949
آشنايي با ايران‌شناسان
ستودة ايران‌شناسي
نگاهي به زندگي و آثار دكتر منوچهر ستوده


منوچهر ستوده (زاده ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در تهران) ایران شناس، جغرافی دان، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر ایرانی است. پدربزرگش آقا شیخ موسی از یاسل نور که منطقه‌ای ییلاقی و کوهستانی است، به تهران آمد. منوچهر در هفت سالگی به مدرسه ابتدایی آمریکایی رفت و دوره شش ساله ابتدایی را در این مدرسه گذراند. سال ۱۳۱۳ وارد دانشسرای عالی شد و نزد استادانی چون سید محمد مشکات و علی اکبر شهابی درس خواند. نخستین مقاله خود را در ۱۳۱۵ درباره «مطالعات تاریخی و جغرافیایی مسافرت به قلعه الموت» نوشت.

در سال ۱۳۱۷ لیسانس در رشته ادبیات فارسی را دریافت کرد. سال ۱۳۲۹ از رساله دکتری خود زیر نظر بدیع‌الزمان فروزانفر با عنوان «قلاع اسماعیلیه در رشته‌کوههای البرز» دفاع کرد. در سال ۱۳۳۱ به عضویت جامعه ملی جغرافیای آمریکا درآمد. در سال بعد نيز عضو انجمن ایران‌شناسی به ریاست پورداوود شد.

طی سالهای بعد چندین سفر مطالعاتی به خارج از کشور داشت و ارتقا به درجه استادیاری دانشگاه تهران و بعد دانشیاری و انتقال به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و عضویت در گروه تاریخ و سرانجام ارتقا به درجه استادی در سال ۱۳۵۴ از جمله اتفاقات زندگی او در این سالها بوده ‌است.

وي تا سال ۱۳۸۱ در کنگره‌های مهم ایران‌شناسی همچون کنگره بین‌المللی تاریخ و هنر و باستان‌شناسی ایران در دانشگاه آکسفورد و کنگره بین‌المللی ابوریحان در پاکستان سخنرانی کرد. سفر به چین و آسیای میانه از دیگر فعالیتهای سال‌های اوایل دهه ۱۳۶۰ اوست.

دکتر ستوده تابستانها در روستای کوشکک لورا و زمستان در خانه‌اي در سی‌سرا (نزدیک چالوس) زندگی می‌کند. خانه‌اش بسیار ساده‌ است. با رادیو و تلویزیون میانه‌ای ندارد. معمولاً در ایوان سرتاسری جلو اتاق رو به باغ پردرخت خود می‌نشیند و پشت یک میز آهنی کوچک قدیمی مشغول کار می‌شود.

آثار

کتابهای منتشرشده و يا در دست انتشار دکتر ستوده بسيار است؛ همچنان كه تعداد مقالاتش نيز به چندصد عنوان مي‌رسد. آثار او را به سه دسته كلي تأليف كتاب، تصحيح كتاب و مقاله مي‌توان تقسيم كرد كه در زير به برخي از انها اشاره مي‌شود:

1ـ تأليف: آثار تاریخی ورارود و خوارزم (سه جلد)، از آستارا تا استارباد (آثار و بناهای تاریخی گیلان، مازندران و گلستان)، استوناوند (گردآوری ستوده و ديگران)، اسناد خاندان خلعتبری، البرزکوه،تاریخ ترکمانیه، تاریخ قپچاقخانی، جغرافیای تاریخی رودبار کرج، جغرافیای تاریخی شمیران (دو جلد)، جنگ در ساحل آمودریا، خط کوفی، رهاورد ستوده (یادداشتهای دکتر ستوده، به کوشش مصطفی نوری)، سادات کیائی گیلان،سیاهپوشان کافرستان و ساکنان چُترال، فارسی برای انگلیسی زبانان(دو جلد)؛ فرهنگ سمنانی، سرخه‌ای، لاسگردی، سنگسری، شهمیرزادی؛ فرهنگ‌ کرمانی، فرهنگ گیلکی، فرهنگ نائینی، قلاع اسماعیلیه در رشته کوههای البرز،کتابه‌های حرم مطهر حضرت معصومه(س) و حظیره‌های اطراف آن، گویش کرمانی، لهجه تهرانی، زبان و فرهنگ مردم تهران، نامنامه ایلات و عشایر و طوایف، نامهای خانواده‌ها و خاندانها و دودمانهای مازندران و خراسان.

2ـ تصحيح:

آثار و احیاء (رشیدالدین فضل‌الله همدانی؛ به ‌اهتمام منوچهر ستوده و ایرج افشار)،احیاءالملوک (شامل تاریخ سیستان از زمان سلطنت شاه علی‌‌ تا سال 1208ق، تأليف شاه حسین‌ بن غیاث‌الدین‌ محمد)، اسناد پادُریان کرملی (بازمانده از عصر شاه عباس صفوی)، اسناد گزارشهای پراکنده حکام ولایات ایران ( به کوشش ستوده و علی امیری)، تاریخ بدخشان (میرزا سنگ محمد بدخشی)، تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس (محمد ابراهیم کازرونی)، تاریخ خانی (از علی بن شمس‌الدین لاهیجی)، تاریخ راقم سمرقندی، تاریخ گیلان و دیلمستان (از ظهیرالدین‌ مرعشی)، تاریخ رویان(از اولیاءالله آملی)،تاریخ گیلان: وقایع سالهای ۱۰۳۸ـ۹۲۳ ق (از ملا عبدالفتاح فومنی گیلانی)، تاریخ کشمیر امیر تیمور،تاریخ خانان افغان و اوزبک و اورگنج و خیوه و بخارا و سمرقند (از میر عبدالکریم بخاری‌)، تاریخ مازندران (از ملا شیخعلی گیلانی)، جغرافیای اصفهان (تأليف میرزا حسین اصفهانی)، خاندان مرعشی مازندران (از میرتیمورمرعشی)،دیوان امیر پازواری، تصحیح و ترجمه ستوده و محمد داوودی)، راهنمای قطغن و بدخشان (محمد نادر خان)، رجال استارباد (محمد صالح استاربادی)، روزنامة سفر گیلان (دستخط ناصرالدین شاه قاجار)، سفرنامة بنادر و جزایر خلیج فارس (از مهندسی ناشناخته در زمان محمد شاه قاجار)، صیدنه (از ابوریحان بیرونی؛ ترجمة فارسی قرن هشتم از ابوبکر کاشانی،به‌کوشش ستوده و ایرج افشار)، ظفرنامة خسروی (شرح حکمروایی سید نصرالله بهادرخان سلطان بن حیدر در بخارا و سمرقند)، عجایب‌المخلوقات و غرائب الموجودات (از محمد بن محمود طوسی)، فرهنگ بهدینان (گردآوری جمشید سروش سروشیان، به کوشش ستوده)، فهرست اسناد تاریخی مالجان (به کوشش ستوده و علی امیری)، گوهرنامه (محمدبن منصور)، مجمل رشوند (محمدعلی خان رشوند؛ تصحیح و تحقیق ستوده و عنایت‌الله مجیدی)، منتقله الطالبیه، مهمان‌نامة بخارا (فضل‌الله‌ روزبهان خنجی)، نصف جهان فی‌تعریف الاصفهان (محمد مهدی الاصفهانی).

3ـ مقاله:

مقالات استاد ستوده بالغ بر صدها عنوان است، از جمله:آب انبار، آبیاری در گیلان و مازندران و گرگان، آتش، آتش افروزی در نزد مردمان شمال ایران، اجامره و اوباش، اردهن، از صاحبقرانیه تا کلاردشت، ارگ بخارا، ارگ در دورة‌ اسلامی، اژدر و چپک، استحکامات سرزمین ایران در دوران اسلامی، اشکال العالم یا مسالک ممالک، البرز، امثال سمنانی، الفبای ارمنی ،امثال گیلکی، اوزان و مقادیر، ایل گلباغی، بادهای گیلان، باریجه (نوعی گیاه)، بازار ابریشم دیروز و بازار ابریشم دوران صفویه، بازیها و سرگرمیهای ایران، باغ فردوس، ببر، بحر نصاب، پرندگان بهشتی، پنج سند سیاسی از دورة احمد شاه، پند و دستان‌یاب، پویایی زبان سمنانی، تاجیکان چین، ترانه‌های گیلان، تفسیری از واژه ختا، توغ و پاتوغ، جاده‌ای به نام ابریشم هرگز وجود نداشته، جبال و ایران مرکزی، جدول تطبیق سالهای مسیحی و هجری قمری، جزیرة واق واق همان استرالیاست، جستانیان، چاه نخجیر، حدود ختن تاجیکستان چین، حدود متصرفات اسلامی، حفظ میراث گذشتگان، خاک ورارود و تقسیمات کنونی آن، خاندان میار، خاندانهای قدیمی گیلان و مازندران، خانوادة گربه، خُتن کتاب دبیر ادیب، خوئینی (یکی از لهجه‌های آذری)، دربارة‌ کتابهای‌ درسی، درویشان مازندران، دستورالعمل حکام ولایات، دشت بیات، دو کتیبة کوفی از بدربن حسنویه، دولاب، دویست و بیست واژه سغدی رود زرافشان، راه ابریشم، راه شاهی یا جادة شاه عباس در حاشیة دریای خزر، زبان لوتر استاربادی، زندگی در بیابانهای همسایة خور، ساروج، سپهسالار ارنگه، ست ستی، سروستان، سکه‌های طبرستان، سلسله محلی شمال فلات ایران، سواد طومار وقفنامچة مدرسة بزرگ همدان، سه کتیبه به خط کوفی از ایران، سید کلاردشتی، سیر در آیینة‌ ایران، سیاه‌پوشان در فاصله سالهای ۹۴۴ـ۹۹۹، سیر و تحول جغرافیای ریاضی ایران و تأثیر آن در فرهنگ اسلامی، شکار سو (نوعی شکار مرغابی)؛ شمیران، دژی که ناصرخسرو نه شبانه روز در آن مانده است، شهر دربند و دیوار دربند یا سدّ یأجوج و مأجوج، شیر کوهستان، صرف فعل در دستور زبان فارسی، صندوق‌چوبین مرقد سلمان پارسی، فتح گوگ‌تپه، قراقالباق، قصران ری، قلعة الموت، قلعة شمیران، قلعه فیروزکوه، قلعة قهقهه، قلعة گردکوه، قلعة موران، قلعة نور، کاروانسراهای تهران قدیم، کبودجامه کجاست؟، کتیبه‌های آستانة مقدسة قم، کجید (دهکده‌ای در شمال دیلمان)، کردهای کنار رودخانه کرج، کشتی‌گیری در گیلان، کلمة جغرافی، کیایان کوشیج در دیلمان و خرگام، گربة وحشی، گیلان و آثار تاریخی آن، لغات و اصطلاحات جنگی، لهجة سب سلیری، لهجة علی آباد فریم، ما را چگونه می‌بینند، ماهیهای دریای خزر که نام گیلکی دارند، مثلهای فیروزکوهی، مجموعة فهرست مشخصات بازرگانان، مختصری از جغرافیای تاریخی و انسانی گیلان، مراسم علم چینی و علم واچینی در گیلان؛ مطالعات تاریخی و جغرافیائی، معماری، شهرسازی، باغ سازی؛ مقبره حبقوق، من از بام دنیا می‌آیم، نقشه مازندران و سواحل بحر خزر، نمایش عروسی در جنگل، نکاتی در بارة هفت اقلیم، واژه‌هایی از زبان مردم نهاوند، وخیگی خون (خانه سازی در وخان)، وقفنامة شاه عباس، وقفنامة‌ میرزا محمد یوسف اشرفی، هکاتم پلیس، هفت اقلیم، همة‌ راهها به رم ختم می‌شود؟، هنر چوب در گیلان، هوچی.

از چاله درآمدیم و در چاه شدیم

از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم
کز بیم مور در دهن اژدها شوم .
ناصرخسرو قبادیانی 
در احوالات مردم بورکینا فاستونی!
//////////
یک چند به کودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
یک چند به کودک در آمدیم و بر باد شدیم

۱۳۹۸ بهمن ۴, جمعه

مباد که خیلی دیر شود


"هنگامى كه لحن سخن ماركوس اورليوس را با سخن بيكن يا لاك يا كوندرسه مقايسه كنيم، فرق ميان عصر خسته  و عصر اميدوار را عيان مى بينيم.  در عصر اميدوار، معايب عظيم موجود را مى توان تحمل كرد، زيرا پنداشته مى شود كه اين معايب گذرانند ولى در عصر خسته حتى محاسن واقعى هم رنگ وبوى خود را از دست مى دهند."
تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی

بُنط، پُنت، پونت


بنط/پنط/پونت.  نام سرزمینی باستانی در ساحل دریای سرخ/بحر احمر.  جیبوتی امروزی بعلاوه شمال سومالی، اریتره و بخش ساحل دریای سرخ سودان، محتمل ترین سرزمینی است که مصریان باستان بُنط Punt یا (Ta Netjeru) به معنی "سرزمین خدا" می نامیدند.  بنطی ها قومی بودند که در فرمانروائی فرعون ساحورع/ Pharaoh Sahureاز دودمان پنجم و ملکه حتشپسوت/ Queen Hatshepsut از دودمان هجدهم  فراعنه مصر با آن کشور باستان روابطی تنگاتنگ داشتند.  برپایه  دیوارنگاره های معبد دیر البحرسرزمین بُنط آن روزگار بدست شاه پاراهو و ملکه آتی اداره می شد.
//////////

البنط بلاد تطل على خليج عدن والمحيط الهندي والبحر الأحمر ، لا يوجد إجماع بين العلماء على مكانها المحدد ولكن أغلب الظن أنها في سواحل ظفار جنوب عمان إلى الشحر وميفعة من أرض المهرة جنوب وشرق مملكة حضرموت كما عرفت لاحقا في زمن الاغريق والرومان بأرض ملوك البخور واللبان والطيوب بالاضافة إلى مناطق شمال غرب الصومال . وقد سجلت الملكة الفرعونية حتشبسوت بعثتها التجارية إليها على جدران معبدها بالدير البحري بالأقصر . وكان قدماء المصريين على صلة تجارية بها حيث كانوا يتبادلون السلع . فكانوا يجلبون منها الذهب والبخور للمعابد والعاج والأبنوس واللبان والنسانيس وحيوانات كثيرة كالنمور والقرود، وأشجار نادرة.


Punt[edit]


Queen Ati, wife of King Perahu of Punt, as depicted on Pharaoh Hatshepsut's temple at Deir el-Bahri.
Together with northern SomaliaEritrea and the Red Sea coast of Sudan, Djibouti is considered the most likely location of the territory known to the Ancient Egyptians as Punt (or Ta Netjeru, meaning "God's Land"). The first mention of the Land of Punt dates to the 25th century BC.[24] The Puntites were a nation of people who had close relations with Ancient Egypt during the reign of the 5th dynasty Pharaoh Sahure and the 18th dynasty Queen Hatshepsut.[25] According to the temple murals at Deir el-Bahari, the Land of Punt was ruled at that time by King Parahu and Queen Ati.[26




افار


 The earlier references refer to Troglodytes, which was evidently altered later by folk-etymology from Greek trōglē, cave. They were usually placed in the desert along the African side of the Red Sea coast, from Berenice Troglodytica southward as far as Somalia. They have been connected with the modern Afar of Eritrea and neighboring peoples, as well as with the Tuareg.Hippolytus of Rome (Chronicon of 254 AD) identified the Troglodytes with the descendants of Put.Flavius Josephus alludes to a place he calls Troglodytes while discussing the account in Genesis, that after the death of Sarah, Abraham married Keturah and fathered six sons who in turn fathered many more. "Now, for all these sons and grandsons, Abraham contrived to settle them in colonies; and they took possession of Troglodytes, and the country of Arabia Felix..." The Troglodytes Josephus refers to here is generally taken to mean both coasts of the Red Sea. However, Josephus goes on to state that the descendants of one of these grandsons, Epher, invaded Libya, and that the name of Africa was thus derived from that of Epher.

۱۳۹۸ بهمن ۳, پنجشنبه

سوگند خانم ناهید دائی جواد، بهادر یگانه و حبیب الله معروفی


سوگند، بهادر یگانه
قسم به خدا به نور صفا

به اشک گرم به آه سرد
به دلهای سراپا درد
به مجنون بیابان گرد
به ساغر می به ناله نی
به چشمان دل سیهت
به گردش جام نگهت
به سودای آن سری که زشوق
زند بوسه بر غبار رهت
به آغوش گرم و دلکش تو
به رخسار همچو آتش تو
به مستان جام عشق خدا
به پیمان عشق و عهد وفا
به رندان خانقاه صفا
به دلهای رسته از دو جهان
به دامان پاک پیر مغان
به غوغای بزم میکده ها
که چون ساغر به جوشم
که چون می در خروش
به موی سیاه تو سوگند
به موج نگاه تو سوگند
به طوفان اشک دو چشمم
که شوید گناه توسوگند
به شور ونواهای مستی
به آشوب دریای هستی
قسم بر خداوند کعبه
به حق جویی وحق پرستی
که عشق وامیدم تو هستی

تهیه کننده
هدایت اشتری لرکی

بچه آغاجاری
پاریس فرانسه


چو بید بر سر ایمان خویش


"ایمان در زندگیِ با افقِ بسته"

"چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم" (حافظ)

آدمی ظرفیت محدود روان‌شناختی دارد. تاب‌آوری‌اش در برابر شداید و مشقات تا بی‌نهایت نیست. یک جایی می‌شکند و دچار فروپاشی می‌شود. این "یک‌جا"، البته میان افراد مختلف است. ممکن است کسی خیلی زود و دیگری بسیار دیرتر فرو بریزد. از استثنائات که بگذریم، اما عموم آدمیان در طول تاریخ، توان و تحمل‌شان مرز و اندازه‌ای دارد، وقتی زمینِ زیر پای‌شان شروع به لرزیدن می‌کند، مقاومت می‌کنند، می‌ایستند و تلاش می‌کنند هنوز بایستند، اما هر قلعه‌ای، هر چند مستحکم، بالاخره در شدت لرزش فرو‌می‌ریزد. قلعه‌ی ایمان نیز چنین است.

شرایط و اوضاع (فردی و اجتماعی)، چگونه بودن، چگونه زیستن و چگونه ایمان‌ورزی ما را می‌سازد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، ما آدمیان شدیدا تحت تاثیر اوضاع و احوال درونی و بیرونی‌مان هستیم. این سخن، هیچ به معنای نفی اختیار نیست، اما وقتی به سرگذشت آدمی در تاریخ نظر می‌افکنیم، و یا وقتی به احوال شخصی و تجربه‌ی زیسته‌ی خویش می‌نگریم، در‌می‌یابیم حتی یک خستگی و گرسنگی ساده، درد مزمن، بی‌خوابی و یا بسیاری از این گونه اقتضائات انسانی، ما را از حالت عمومی و هنجارمند بیرون می‌برد. در این شرایط، گاهی دست به عملی می‌بریم، سخنی می‌گوییم و تصمیمی می‌گیریم که وقتی از آن شرایط خارج شدیم، از گفته و کرده‌ی خود پشیمان و شرمنده می‌شویم.  این همان چیزی است که روان‌شناسان با عنوان "تاب‌آوری روان‌شناختی" از آن یاد می‌کنند.  

  نظریه‌ی تاب‌آوری به ما گوشزد می‌کند که آدمیان، عموما، هر وضعیتی را و آن هم برای همیشه تاب نمی‌آورند، در جایی شکسته می‌شوند، فرومی‌ریزند و زیر آوار خویش مدفون می‌گردند. اما این فقط روان‌شان نیست که خسته می‌شود،  تاب نمی‌آورد و از پا درمی‌آید؛ اعتقادات، ایمان، باورها و عواطف‌شان و نیز اراده و تصمیم‌شان، هر بارسنگین و هر موقعیت دردناکی را آن هم به نحو بلندمدت تاب نخواهد آورد. هریک از این‌ها به منزله‌ی ساختمانی است که فرسوده می‌شود، فرو می‌ریزد و به تلی از خاک تبدیل می‌شود. این نظریه به ما یادآوری می‌کند مختصات انسانی، در شرایط کم و بیش نرمال و قابل تحمل، احتمال بقا و ادامه دارند و اگر وضعیتی اسف‌بار و سخت پیش بیاید، هر تغییر و شکستی دور از انتظار نخواهد بود.

 در کتاب مقدس مسیحیان آمده است كه وقتی مسیح به صليب كشيده‌شد گفت:" ایلی ایلی لما سبقتنی؟ خدایا، خدایا، چرا مرا ترک كردی؟!" این سخن(فارغ از صدق و کذب آن)، پر از اعتراض و شک و تردید کسی است که در شرایطی بسیار سخت و پرمشقت قرار گرفته و کوه درد و رنج، او را خرد کرده است و او خود را تنها می‌یابد.

آدمی وقتی خود را بر بالای صلیب زندگی خویش تنها ببیند، وقتی از هر سو امواجِ فقر و رنج بر او هجوم بیاورد و باران تجربه‌های سخت و دردناک و آن هم در مدتی طولانی بر او ببارد، آن‌گاه ناله‌کنان زمزمه می‌کند:" ایلی ایلی لما سبقتنی؟ خدایا، خدایا، چرا مرا ترک كردی؟!" تجربه‌ی طولانی مدتِ فقر و ستم، سبب می‌شود، راه زندگی مسدود گردد. چشم‌اندازش را از دست بدهد و بی‌افق شود. چنان که گویی دور دستی وجود ندارد و چنان که گویی زندگی به بن‌بست رسیده‌است. زندگیِ بی‌افق، یعنی زیستن در شرایط هولناک نومیدی از گشودگی در آینده. یعنی در بسته‌است و تو با هر تلاشی نمی‌توانی بازش کنی. سال‌های سال در می‌زنی، سری بیرون نمی‌آید، همه‌ی سال‌های عمر و تمام همت و توانت را می‌گذاری تا به بیرون از زندان، نقبی و راهی بگشایی، اما هر چه تلاش می‌کنی، بیش‌تر در دالان و حفره‌های خود ساخته‌ات گم می‌شوی. گویی اصلا قرار نیست این در باز شود. این جاست که می‌نشینی و ایمانت را به مصاف امر ناممکن می‌بری. در این جدال، ایمان شکست می‌خورد، از دست می‌رود.

ایمان یعنی احساس می‌کنم، شهودم و ندایی از درون و تجربه‌ی درونی  به من می‌گوید: کسی"آن‌جا" هست. آن که مرا یاری خواهد کرد. آن که به اطمینان او و زیر سایه‌ی او زندگی می‌کنم. به او اعتماد دارم و می‌دانم که مواظب من است. باور دارم که تنها نیستم و فریادرسی مهربان، "آن‌جا"، نگران من است. ایمان، یک باور نیست، حالتی انفسی است که در تجربه‌ی بلند مدتِ زیستن برای من حاصل می‌شود. از این رو وقتی تجربه‌ی تلخ بلند مدت، حسی از بی‌افقی و فروبستگی و تنهایی را در آدمی ایجاد می‌کند، آن‌گاه ایمان، کاری سخت و شاید هم ناممکن شود.   

حراست از ایمان در زندگیِ با افق بسته، چگونه ممکن است؟

علی زمانیان

۱۳۹۸ بهمن ۱, سه‌شنبه

جباران

ارسطو با حكومت جباران و مستبدين، مخالف است و اعمال شخص جبار را بدین نحو توصيف مى كند:
سركوب كردن گردنفرازان، راندن مردان قويدل، جلوگيرى از تشكيل اجتماعات، مبارزه با آموزش و بيدارى افكار، جلوگيرى از رفت وآمد از شهرى به شهر ديگر، اعزام جاسوس در بين مردم براى گوش دادن به حرفهايى كه در اجتماعات گفته م ىشود، كاشتن تخم نفاق و افتراق بين مردم. اصل ديگر استبداد فقير كردن مردم است، براى اينكه خلق را به تأمين معاش روزمره خود سرگرم سازد تا ديگر وقت اينكه برضد او توطئه چينى كنند،نداشته باشند. جبار به جنگ م ىپردازد تا فعاليت رعاياى خود را بدان جانب معطوف سازد. جبار جز نابكاران را دوست ندارد زيرا تشنه تملق و مجیزگويى است و هيچ روح آزادى نيست كه در برابر او حاضر به زبونى و تملق شود.