۱۴۰۱ تیر ۹, پنجشنبه

 سلطان محمود غزنوی را با هارون  [بُغرا خان] مناظره ای کتبی در مورد مسائل دینی اتفاق افتاد که محمدبن عبده شاعر نامی قرن چهارم هجری دبیر هارون بن سلیمان به سوءالات سلطان محمود پاسخ گفت . نظامی عروضی در چهارمقاله جریان این واقعه را چنین آورده : آورده اند که سلطان یمین الدوله محمود رحمه اﷲ روزی رسولی فرستاد به ماوراءالنهر به نزدیک بغراخان و در نامه ای که تحریر افتاده بود تقریر کرده این فصل که ، قال اﷲتعالی : اًن َّ أکرمکم عنداﷲ أتقیکم ۞ . و ارباب حقائق و اصحاب دقائق بر آن قرار داده اند که این تقیه از جهل میفرماید که هیچ نقصانی ارواح انسان را از نقص جهل بتر نیست و از نقص نادانی بازپس تر نه ، و کلام ناآفریده گواهی همی دهد بر صحت این قضیت و درستی این خبر: و الذین أوتوا العلم درجات ۞ . پس همی خواهیم که ائمه ولایت ماوراءالنهر و علماء زمین مشرق و افاضل خاقان از ضروریات اینقدر خبر دهند که : نبوت چیست ؟ ولایت چیست ؟ دین چیست ؟ اسلام چیست ؟ ایمان چیست ؟ احسان چیست ؟تقوی چیست ؟ امر به معروف چیست ؟ نهی از منکر چیست ؟ صراط چیست ؟ میزان چیست ؟ رحم چیست ؟ شفقت چیست ؟ عدل چیست ؟ فضل چیست ؟ چون این نامه به حضرت بغراخان رسید و بر مضمون و مکنون او وقوف یافت ، ائمه ٔ ماوراءالنهر رااز دیار و بلاد خواند، و در این معنی با ایشان مشورت کرد، و چند کس از کبار و عظام ائمه ٔ ماوراءالنهر قبول کردند که هر یک در این باب کتابی کنند و در اثناءسخن و متن کتاب جواب آن کلمات درج کنند، و بر این چهار ماه زمان خواستند، و این مهلت به انواع مضر همی بود، چه از همه قویتر اخراجات خزینه بود در اخراجات رسولان و پیکان و تعهد أئمه تا محمدبن عبده الکاتب که دبیر بغراخان بود و در علم تعمقی و در فضل تنوقی داشت و در نظم و نثر تبحری و از فضلا و بلغاء اسلام یکی او بود، گفت : من این سوءالات را در دو کلمه جواب کنم ،چنانکه افاضل اسلام و اماثل مشرق چون بینند در محل رضا و مقر پسند افتد. پس قلم برگرفت و در پایان مسائل بر طبق فتوای بنوشت که : قال رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم : التعظیم لامراﷲ و الشفقة علی خلق اﷲ. همه ائمه ٔ ماوراءالنهر انگشت به دندان گرفتند و شگفتیها نمودند وگفتند: اینت جوابی کامل و اینت لفظی شامل ، و خاقان عظیم برافروخت که به دبیر کفایت شد و به ائمه حاجت نیفتاد. و چون به غزنین رسید همه بپسندیدند. (چهارمقاله ٔ عروضی چ 3 ص 41 و تعلیقات چهارمقاله ص 39 و 67).

بودن

 

/budan/

معنی

۱. برای نسبت دادن چیزی به چیز دیگر به کار می‌رود: دریا طوفانی بود.
۲. وجود داشتن؛ هستی داشتن: در خانه‌اش یک سگ بود.
۳. توقف کردن؛ ماندن؛ اقامت کردن: مدتی کنار دریا بود.
۴. در ترکیب با صفت مفعولی فعل ماضی بعید یا ابعد می‌سازد: گفته بودم، گفته بوده‌ام.
۵. باقی بودن؛ زنده ماندن.
۶. [قدیمی] گذشتن زمان؛ سپری شدن.
۷. [قدیمی] اتفاق افتادن؛ روی دادن.
۸. [قدیمی] فرا رسیدن؛ شدن.

فرهنگ فارسی عمید

مترادف و متضاد

۱. وجود داشتن، هستن ≠ عدم، نبودن
۲. حاضر بودن ≠ غایب بودن
۳. درحیات بودن، زنده بودن ≠ مردن
۴. زندگی کردن، زیستن
۵. اقامت داشتن، سکونت داشتن
۶. وجود، هستی ≠ عدم
۷. فرا رسیدن
۸. شدن

فعل

بن گذشته: بود
بن حال: باش

دیکشنری

ance _, ation _, be, being, dom _, ery _, exist, existence, hood _, make, ment _, ness _, occur, presence, present, tion _, tude _

 

«دیوان برید» یکی از سازمان های اداری در حکومت های اسلامی بوده است. این سازمان وظیفه ارتباط میان مراکز حکومت و ولایات و تسریع در گزارش اخبار و رویدادهای مهم سیاسی، ارسال نامه ها و پیام ها، حمل و نقل کالاهای دولتی و گاه خصوصی، به مقصد رسانیدن مأموران و ابلاغ فرمان های حکومتی را بر عهده داشته است.[۱]

پیشینه برید و چاپارخانه

در فرهنگ معین «بَرید» به نامه رسان، پیک و چاپار معنی شده است. بنا به روایت تاریخ، ایرانیان نخستین ملتی بودند که اقدام به تأسیس چاپارخانه ای منظم کردند و آنان این تشکیلات اداری را از زمان های بسیار دور بنیانگذاری و سازماندهی کرده اند. در تمامی اسناد ابداع پست را به ایرانیان نسبت داده اند. از جمله در نوشته های تاریخی جهان باستان که سابقه تاسیس چاپارخانه را در ایران به زمان هخامنشی و سلیقه ایجاد آن را به داریوش اول نسبت داده اند.

بنا به تصدیق و تایید اغلب مورخین جهان باستان چون هرودت، چاپارخانه های ایران یکی از وسیعترین شبکه های ارتباطی و منظمترین ادارات دنیای کهن محسوب می شدند.[۲]

نظام برید در جهان اسلام

اعراب مسلمان پس از تصرف سرزمین های تحت سلطه ایران و روم، با نظام اداری پیشرفته این حکومت ها آشنا شدند و چون فاقد مهارت اداری بودند از تشکیلات دیوانسالاری و اداری این حکومت ها، به ویژه حکومت ساسانی بهره جستند. نظام چاپاری اولین بار در دوره خلافت امویان و به منظور انتقال سریع نامه ها و محموله های دولتی و برقراری ارتباط سریع با کارگزاران حکومتی در اطراف و اکناف قلمرو خلافت به وجود آمد و برید نامیده شد.[۳]

اما به مرور زمان بر وظایف این دیوان افزوده شد و به یکى از عناصر مهم امنیتى سرزمین هاى اسلامى تبدیل کرد. با توجه به اهمیت بسیار زیاد خبردارشدن از اتفاقاتى که در اطراف و اکناف سرزمین روى مى‌داد، به مرور زمان وظیفه خبررسانى و در شکل رشدیافته و پیچیده‌تر آن، وظیفه جاسوسى از نقاط مختلف به عهده این دیوان نهاده شد.

از این جهت، این دیوان به یکى از مهم‌ترین ستونهاى نگاهبانى از قلمرو سرزمین درآمد و صاحب برید، مسئول و رئیس این دیوان، یکى از چهار رکن برپایى خلافت نامیده مى‌شد. از دیگر سو براى تسریع در امر خبررسانى و آگاه شدن از اتفاقاتى که در اقصى نقاط سرزمین مى‌افتاد، خلافت اسلامى به طراحى و ساخت شبکه گسترده‌اى از راهها و در عین حال، برپایى کاروانسراهایى در نقاط مختلف اقدام کرد.

در هر کدام از این کاروانسراها همیشه تعدادى اسب تیزرو حاضر و آماده وجود داشت تا به محض رسیدن یک پیک از مسافتى دور به یکى از آنها، اسب او با اسب تازه نفسى تعویض شود و پیک بدون معطلى به راه خود ادامه دهد. در منابع اشاره شده است که این پیکها مى‌توانستند مسافت هایى را مافوق تحمل انسانهاى عادى بدون استراحت پشت سر بگذارند.[۴]

پانویس

  1. پرش به بالا دانشنامه جهان اسلام، مدخل برید (بخش نخست) از بهمن سرکاراتی، بازیابی: ۲۵ بهمن ۱۳۹۱.
  2. پرش به بالا تاریخچه کوتاهی از پست در ایران، سایت پست استان کرمانشاه، بازیابی: ۲۵ بهمن ۱۳۹۱.
  3. پرش به بالا الهام لبانی مطلق، بررسی تاریخ تحولات دیوان برید در حکومت های ایران پس از اسلام از قرن اول تا آغاز قرن نهم هجری (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دفاع: ۲۵ بهمن ۱۳۸۴، چکیده.
  4. پرش به بالا علی اکبر ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلامى، ص۹۷.

 

برید.  [بَ] (ا. معرب ) از لاتینveredus)) پیک، چاپار، نامه‌بر؛ (در قدیم) اَسکُدار؛ (در اعلام) نام یکی از یاران خاص امام محمد باقر (ع) مشهور به برید بن معاویه عجلی کوفی.