۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

اسلامیت هنر اسلامی از چیست؟ اولگ گرابار


اسلامیت هنر اسلامی از چیست؟[1]
مجموعه نمایشگاههایی که بتازگی برگزار شد – در موزه اورانژری[2] پاریس، در بالهای تازه و دائمی موزه برلین با آرایشی درخشان، در موزه هنر متروپولیتن نیویورک، نمایشگاه هنر مصر بمناسبت هزاره قاهره، چندین نمایشگاه متوالی در نگارخانه هنر فریر در واشنگتن، نمایشگاه مجموعه تازه خریداری شده در لس آنجلس، نمایشگاه هنر اصفهان در دوران شاه عباس در خانه آسیا، نیویورک، و موزه فاگ  در دانشگاه هاروارد، گشایش موزه یادبود لئو می یر در اورشلیم – و اینک جشنواره اسلام در انگلستان که قرار است در پی گرد هم آئی های جمع و جور تری که شورای هنر[3] برگزار کرد تشکیل گردد، به شکلی به نسبت ناگهانی آفرینش هنری جهان اسلام را در برابر دیدگاه مردم گذارده است.  کاتالوگهائی کمابیش عالمانه منتشر شده و تقریبا برای نخستین بار از میانه سده نوزدهم، رشته ای که چندین دهه دغدغه اصلی مشتی از متخصصان بود توجه مورخان هنر، خبرگان آثار هنری، مجموعه داران، معماران و توده مردم را به طرقی که به نحوی حیرت آور با ثبات است بخود جلب کرده است.
علت این علاقه چیست؟  بی تردید دلائلی دنیوی در کار است: نقش تازه کشورهای اسلامی در جهان، قرار گرفتن بیش از پیش در تماس با هنرهای سنتی از طریق کتاب، نمایشگاه و دسترسی آسان و جستجوی رشته های شگفت انگیز برای مردمی خسته و دلزده.  اما احتمالا دلائلی عمیق تر هم هست که از ویژگی های ذاتی هنر اسلامی که جاذبه ای خاص برای عصر ما دارد بر می خیزد. 
صفحاتی که در پی می آید به حدس و گمانهائی چند در باره این برخی از این دلائل احتمالی و این پرسش که آیا این هنرها می توانند بدرستی اسلامی خوانده شوند اختصاص یافته است.  با این همه لازم است چند هشدار را پیش در آمد این اندیشه ها کنیم.  نخست اینکه سخن از بیان واحد هنر اسلامی نابخردانه، غیر منطقی و به لحاظ تاریخی نادرست است.  فرهنگی هزار و سیصد ساله که از اسپانیا تا اندونزی دامن کشیده بود نه اینک و نه در گذشته یکپارچه نبود و نیست و در نتیجه هر قاعده کلی چندین استثنا بر می دارد.  مسجد باشکوه سلیمیه در ادرنه[4]، را زیبائی است بس متفاوت از آنچه در مسجد قرطبه/کوردوبا دیده می شود، همانطور که الحمرا تاج محل نیست.  اگر بتوان به مخالفت با این دیدگاه برخاست و در بهترین حالت دلیل آورد که هنر مغولان هند و عثمانیان مشترکاتی فزون تر از هنر بودائی یا رنسانس با هنر امویان سوریه یا اسپانیا دارد باز هم این مسئله به قوت خود باقی می ماند که آیا همه مشترکاتشان کیفیتی است از فرهنگ اسلامیشان یا از  برخاسته از دیگر خصوصیات فردی (یکه هنجاری[5]) زمانی یا منطقه ای.  هشدار دیگر نیز عذرخواهانه است.  دیدگاهها و عقایدی که در اینجا بیان شده زاده تلاش ناظری غربی در جهت درک یک هنر است.  این ها برخاسته از تجربه یک مسلمان نیست و در واقع مشکلی است که فرا روی همه دانشمندان این رشته قرار دارد،  زیرا تاکنون نه فرهنگهای سنتی نه معاصر مسلمانان آن چارچوب فکری و زبانی را که تسهیل کننده درک هنر چینی یا ژاپنی برای افراد خارج از آن فرهنگ ها شده است فراهم نکرده اند.  چه بسا که نمونه داوری های هنری و زیبائی شناختی در درون سنت هنری مسلمانان بسیار بیشتر از آنی باشد که تاکنون شناخته شده است.  بی گمان مجموعه واژگان کاملی برای فرمهای تجسمی وجود داشته که هنوز شناسائی نشده و همه ما از ژرف اندیشی های مسلمانان معاصر در هنر اسلامی و نیز پژوهش های عملی بیشتر در مواضع روانی و عاطفی خاور نزدیک مدرن نسبت به بیان تجسمی خود بهره ها خواهیم برد.  در حال حاضر چاره ای نیست جز فهم سنت هنری مسلمانان از بیرون و به همین دلیل آنچه در زیر می آید بس مقدماتی است.
از دید من سه مضمون در میان آثار پر شمار هنر اسلامی بخوبی متمایز است: معنای اجتماعی، تزئین انتزاعی و توازن آن میان وحدت و کثرت.
هنر جامعه
ناگفته پیداست که آثار عظیم معماری رابطه ای تنگاتنگ با جامه پیرامون خود داشته حمایتش می کند و بکارش می گیرد.  باروها و دژها جامعه را در پناه می گیرد و حرمها جایگاه انواع جلوه هائی می شود که هر فرهنگ برای زهد و حس مقدس خود دارد.  سودمندی قصرها، از نوع اموی آغازین، الحمرا یا کوشکهای باغهای ایرانی برای آحاد مردم تا این اندازه روشن نیست، هرچند باید گفت این گونه آثار چیزی بیش از کسری از تولیدات معماری فرهنگ ها را تشکیل نمی دهند.  یکی از ویژگی های معماری اسلامی این است که به استثنای رم بیش از هر سنت معماری پیشا قرن نوزدهمی دغدغه پر ابهت کردن زمینه های بیشتری از فعالیت اجتماعی را داشته است.  مدارس، کاروانسراها، حمامها، بازارها و
خان ها[6] با سرعت فراوان اشکالی از کیفیت و گهگاه آسایش غیر متعارف یافتند.  افزون بر این هزینه این تأسیسات از منابعی بس گسترده تر از دیگر جاها می آمد.  در پایان قرن نهم م. مدتی بود که از درآمدهای شخصی برای ساخت زائر سرا در سراسر عربستان  استفاده می شد و با تفاوتهائی که هنوز چشم براه پژوهشند[7] این روال تا دوره عثمانی ادامه یافت.
با این همه فقط در معماری نیست که هنری را در خدمت جامعه می بینیم.  عملا تمامی دیگر تلاشهای هنری به همین شیوه در خدمت جالب تر و جذاب تر کردن زندگی روزانه، اعم از عمومی یا شخصی بود.  فنونی که از نو کشف شد انقلابی در هنر سفالگر و فلز کار ایجاد کرد و ساده ترین اشیا را مبدل به اثری هنری ساخت.  گرچه اطلاعات ما در مورد بافته ها تا این حد دقیق نیست قدر و منزلت بافته های اسلامی در سراسر جهان نشان می دهد آنها هم در عصر خود بی همتا بودند و در همه سطوح جامعه برای همه گونه مقاصد بکار گرفته می شدند.  نقاشی اسلامی تقریبا در تمام تاریخ خود هنر تصویر سازی در خدمت افزایش فایده و لذت بردن از متون بوده، در حالی که خوشنویسی که بیش از هر هنر دیگر ارج نهاده می شد شیوه ای است برای جالب تر ساختن هر آنچه خواندنی است.  فنون پرشمار تزئینات معماری به ساده ترین دیوار کیفیت هنری پر معنا می بخشید.  اما نکته مهم این است که تقریبا همه این فرمها و فنون روی وسائل زندگی روزانه بکار می رفت و در دسترس همه سطوح جامعه قرار داشت.  صرفنظر از خیال پردازی های داستانهای هزار و یک شب مشخصه هنر اسلامی مردم گرائی هنری است، چرا که فرمهای الحمرا، کاخهای صفوی یا اشیا طلا بر نمای خانهای کوچه و بازار، درون مساجد و سفالینه های لعابدار نیز دیده می شود. 
در مورد دلائل این پدیده که اگر نه در عمل دست کم در نیت تا بدین پایه امروزی[8] است تنها می توان به حدس و گمان پرداخت، هر چند بی گمان مساوات طلبی عمیق اسلام و این معناست که با وجود برخی مزایا و امتیازاتی که شاهان و امرا از آن برخوردارند دست کم انعکاسی از آنها می تواند در دسترس همه قرار گیرد. 
هندسه تزئینی
انگشت شمارند کسانی که منکر توجه هنر اسلامی نسبت به تزئین سطح شوند.  از اولین شاهکار هنر اسلام، قبةالصخره گرفته تا مساجد صفوی، دیوارهای آثار اسلامی و سطوح اشیا با نقشمایه هائی پوشانده شده که با این حقیقت متمایز می گردند که بندرت منعکس کننده جهان مادی انسان و حیوانند.  بجز کتیبه ها نمونه های به نسبت محدودی از برنامه های منسجم تصویر سازانه وجود دارد.  حتی مجموعه های ثابت نجومی و شاهانه ی آنهمه اشیا عاجی اسپانیای قرن دهم م. یا مفرغهای مرصع قرن سیزدهم شام (شرق طالع یا سوریه کبری عرب)[9] مستلزم چنان توجه دقیقی برای درک درست است که این احتمال را که غایت اصلی معماری بوده باشند تضعیف می کند.  این گرایش به پر کردن سطوح بزیان موضوع های خاص را می توان بدرستی تزئین نامید. 
اینکه چرا فرهنگ اسلامی این گرایش خاص را پیدا کرد مسئله ای است که هنوز حل نشده است.  با این همه پژوهشهای اخیر شروع به اثبات این معنا کرده اند که شاید درست نباشد این تزئینات را صرفا مشقی[10] دلبخواهی
در آذین بندی دانست که تنها غرضش زیبا سازی سطحی است که بر روی آن اجرا شده است.  در عین حال شاید هم  لزوما غایتش آن نقطه ی مقابل تزئین صرف، یعنی بیان مستقیم نوعی پیام به شیوه تجسمی نبوده باشد.
مثال هندسه می تواند یک نمونه  مناسب از این دست باشد.  گرچه در نیمه دوم قرن نوزدهم کارهای زیادی در باره طرحهای هندسی شده، بیشتر در دهه گذشته است که شیفتگی معاصر نسبت به  طرح محض بسیاری از ناظران
را دوباره به سمت تزئینات اسلامی کشانده است.  نتایج این تفسیرها به هیچ روی قطعی نیست.  با این همه دو ترجیع[11] (مضمون یا نقشمایه تکراری) تشخیص داده می شود.  یکی فنی است و به شیوه های ساخت اعدادی خاص بر می گردد، و بنظر می رسد حقیقت مجذوب کننده این باشد که نظریه های بس پیچیده اعداد و نو آوری های پر تکلف پیچ و تاب، تقارن و استحاله را وارد بسیاری از نقش ها کردند.  مسئله میزان و ماهیت آگاهی آفرینندگان این نقشها از اصول نظری است.  شیوه های انتقال نقشمایه ها چه بود؟  نخست در کجا شکل گرفتند.  این ها پرسشهائی است که هنوز بی پاسخ مانده است. 
مشکل آزار دهنده دیگر در تفسیر این هندسه است.  همانطور که برخی پیشنهاد کرده اند این وسوسه وجود دارد که این هندسه را استعاره حضور فراگیر و در عین حال نا ملموس الهی در تمام آفریده های بشر شمار بم.  شاید هم درست باشد که تغییرات بی پایان شکل های واحد هندسی را صور گوناگون تجسمی اسماء الهی بدانیم که آنهمه در زهد اسلامی رایج است.  نفس ایده استفاده از هندسه برای این گونه مقاصد، آفرینشِ نشانه شناسانه عمیقا اسلامی را تشکیل می دهد که درست همانند نوشتار، بجای وام گیری های اندیشه نگارانه از جهان محسوس طبیعت از نشانه های دلبخواهی اما دارای اجزاء استانده[12]  برای بیان ژرف ترین معانی خود استفاده می کند.  گرچه این فرآیند گهگاه انتزاعی و بس پیچیده[13]
است به نحو جالبی امروزی است. 
وحدت و کثرت
کمتر کاری هیجان انگیز تر از ژرف اندیشی در مقرنس است که یکی از اسلامی ترین فرمها بشمار می رود.  براحتی می توان مجذوب تلاشهای فنی شد که در تراش قطعات سنگ، ترکیب گچ بری ها، آرایش قاب بندهای شیشه ای در آرایش قبه ها، نیم گنبدها، سر ستونها، سه کنجها و حتی تزئین دیوار ها شده است.  خاستگاههای این نقشمایه و دلیل بقای چند قرنی آن در سرتاسر عالم اسلام هنوز بخوبی دانسته نیست.  با این همه یک ویژگی در مقرنس هست که می تواند معرف نکته ای باشد که در مورد تمامی هنر اسلامی صادق است.  مقرنس وجودی است کامل و منفرد که قطعات آن، هر چقدر هم که بخودی خود کامل شمرده شوند، در عین حال نقش توصیفگر فضا و سطح یک تزئین را دارد.  معنای این سخن این است که مقرنس نمایانگر کلی است که شمار تقریبا بی پایانی از اجزاء را که به لحاظ بصری متمایز از یکدیگرند در خود جای داده است.  و در نگاه به مقرنس می توان با فرم کامل شروع کرد و زان پس خاطر بدست تفرقه آرایه ای از اشکال متفاوت داد، یا از کوچکترین برگ روی یک قطعه آغاز کرد و به دید کلی رسید.
پر پیداست که موفقیت بس متفاوت است و همه مقرنسها نتوانسته اند با تأثیری یکسان توازن[14] میان اجزاء با کل را که می توان وجه مشخصه بسیاری از تلاشهای هنری مسلمانان شمرد نشان دهند.  از اینرو همیشه نمی توان به سادگی گفت که آیا مفرغی مرصع از قرن سیزدهم برای آن بوده که پیچیدگی های طرح های تصویری و نقشهای تزئینی خود را یکسره فهم پذیر سازد یا نوعی تجمل کلی بیافریند که در آن تک تک موضوع ها غرقه در بی معنائی می شوند.  برخی بشقابهای نیشابور یا حتی نگاره[15] (مینیاتور) ها مشکلات مشابهی را بر حسب قواعد داخلی هر یک از رسانه هنری ایجاد می کنند.  و شاید شمایل گریزی[16] اسلامی، که لفظی بمراتب رساتر از شمایل شکنی[17] در توصیف موضع خاص مسلمانان نسبت به تصویر گری مقدسات است، بتواند دست کم تا حدودی، راه دیگری بوده باشد برای پرهیز از وسوسه انجام ریزه کاری های بصری از راه آکندن موضوعات واحد دارای معانی بالقوه محدود با نقشهای مصنوعی، رنگ یا هر وسیله دیگر که برای هریک از فنون مناسب است.
این عمل هنری خاص را می توان در چندین سطح توضیح داد.  استعاره ای آگاهانه برای کیهان شناسی مسلمانانش شمرد که نظامی است بسیار یکپارچه با مسیر مقدر الهی، هر چند که فهم آن تقریبا همیشه از راه قطعات منفصل صورت می گیرد.  در عین حال می توان آن را در سطحی بس گسترده تر و بصورت جستجوی راههای تفکیک فرم از معنا و آفرینش بیان بصری نابی دید که همزمان بسیاری از آثار مدرن را متمایز ساخته است.  شاید یکی از درسهای هنر اسلامی در واقع در ناکامی مداومش در رسیدن به این پاکی باشد، زیرا سبک سوم سامرا[18] در مصر برای نمایش حیوانات بکار گرفته می شود و نقاشی قرن هفدهم بجای مناظر پر آب و رنگ قرنهای پیشین شیفته جزئیات انسانی حیات می شود
.  با این حال در سطح سومِ برداشت، این فرایند می تواند تاریخی باشد از این لحاظ که درست مثل برخی گرایش های معماری امروزی در آن ادوار نیز طرد آگاهانه یا نا آگاهانه گذشته های قدیمی تر وجود داشت.  جهانی که رنسانسی را (سوای چند مورد انگشت شمار در مصر ممالیک و ایران صفوی) تجربه نکرده می تواند بناچار به گرایشات هنری زاهدانه برسد و دلائل این که برخی از این نتیجه گیری های کلی کمتر در مورد هنر عثمانی صدق می کند می تواند در این باشد که عثمانیان به نسبت ایران یا هلال حاصلخیز[19] آگاهی بیشتری نسبت به سنت های بیگانه و قدیمی تر داشتند.
توضیحات دیگری هم می توان داد اما نکته مهم تر این است که بهر روی هنر اسلامی براستی توانست نوعی توازن بصری ایجاد کند که یکسره با انسان مداری هنر[20] غربی یا پیچیدگی های طبیعی هنر چینی تفاوت دارد.  از دین من این توازنی است که باید مورد تأکید قرار گیرد چرا که تفسیر و لذت تجربه هنری را به معنائی عمیق تر ارزانی بیننده داشته آزادش می گذارد انتخابها و داوری های خود را داشته باشد.  بزرگترین دستاوردهای هنر اسلامی در همین است، حتی اگر هنوز یارای توضیح کاملش را نداشته  باشیم. 

               النا، کلگری، یکم تیرماه 1391 خورشیدی برابر
               با سالستیس  سال 2012 غربیان در نیمکره شمالی 




                                                   




[1]- نخستین انتشار در مجله جستارهای هنر و باستانشناسی*، شماره نهم (1976) صص 3-1.

* AARP : art and archaeology research papers.


[2] - موزه‌ی اورانژری (نارنجستان)موزه‌ی نارنجستان در جنوب غربی باغ تویلری و در کنار گالری ژو دو پوم قرار دارد و هر دو بنا از ویرانه‌های کاخ تویلری که طی کمون پاریس در سال ١٨٧١ ویران شد، باقی مانده‌اند. آثار مهم امپرسیونیست‌هایی نظیر مونه، پاسکال، سزان، ماتیس، رنوار، سیسیلی و...  در این موزه به نمایش گذاشته شده‌اند. 
[3] - Arts Council.
[4] - The Selimiye Mosque (Turkish: Selimiye Camii), Edirne.
[5] - Idiosyncrasies.
[6] - Inns, hostelries.
[7] -
[8] - Contemporary.
[9]- Levant.
[10]- Exercise.
11- Leitmotif.
[12] - Modular.
[13] - Hermetic.
[14] - Tension.
[15] - Miniature.
[16] - Aniconism.
[17]- Iconoclasm.
[18] - سبک سوم سامرا (به انگلیسی The Third Samarra Style) که اسلوب پخی دار (Beveled Style) هم نامیده می شود شیوه ای از تزئینات اسلامی است که در دوره طولونیان در مصر ابداع شد و در واقع شیوه ساده تر شده از گچ بری است که در پوشاندن سطوح گسترده دیوار ها کار می گرفتند، هرچند روی مواد دیگر، مثلا چوب، هم کار گرفته شده است.  خانم شیلا بلر در مقایسه این سه سبک و ویژگی های تزئین هر یک چنین گوید:
The first style is a carved technique that was clearly derived from the geometricized vegetal decoration that had been widely used in the Umayyad period. The decorative field is divided by pearl bands into compartments filled with vines, which, unlike the vines at Raqqa, have no grapes. The vine leaves have five lobes separated by four eye-like holes, and stand out against a dark, deeply carved ground. The second style, also carved, is characterized by the use of cross-hatching for surface details. Subjects are somewhat simplified but are still distinguished from the background and enclosed within compartments. The leaves do not “grow” naturalistically from a vine but have become abstract forms. The third style, also known as the “beveled” style, is a molded technique especially suitable for covering large wall surfaces quickly. It uses a distinctively slanted but relatively shallow cut, which allowed the plaster to be released easily from the mold. Decoration in the beveled style is distinguished by rhythmic and symmetrical repetitions of curved lines ending in spirals that form abstract patterns — including bottle-shaped motifs, trefoils, palmettes, and spirals- in which the traditional distinction between the subject and background of the decoration has been dissolved. The beveled style was undoubtedly developed for stucco, but it was also applied to wood, which was used for doors and other architectural fittings. It is perhaps the most original contribution of Samarra decorators to the development of Islamic art, for the geometricized vegetal subjects and the quality of infinite extendibility are key elements in the arabesque decorative scheme.  Islamic Architecture – Abbasid Period
By Sheila Blair on March 12, 2011 in AbbasidsArchitecture


[19] -  هلال خضیب عربی و هلال حاصلخیز اردو. 
[20] - Man-centeredness.

سبک سوم سامرا

سبک سوم سامرا (به انگلیسی The Third Samarra Style) که اسلوب پخی دار (Beveled Style) هم نامیده می شود شیوه ای از تزئینات اسلامی است که در دوره طولونیان در مصر ابداع شد شیوه ساده تر شده از گچ بری است که در پوشاندن سطوح گسترده دیوار ها کار می گرفتند.  خانم شیلا بلر در مقایسه این سه سبک و ویژگی های تزئین هر یک چنین گوید:
The first style is a carved technique that was clearly derived from the geometricized vegetal decoration that had been widely used in the Umayyad period. The decorative field is divided by pearl bands into compartments filled with vines, which, unlike the vines at Raqqa, have no grapes. The vine leaves have five lobes separated by four eye-like holes, and stand out against a dark, deeply carved ground. The second style, also carved, is characterized by the use of cross-hatching for surface details. Subjects are somewhat simplified but are still distinguished from the background and enclosed within compartments. The leaves do not “grow” naturalistically from a vine but have become abstract forms. The third style, also known as the “beveled” style, is a molded technique especially suitable for covering large wall surfaces quickly. It uses a distinctively slanted but relatively shallow cut, which allowed the plaster to be released easily from the mold. Decoration in the beveled style is distinguished by rhythmic and symmetrical repetitions of curved lines ending in spirals that form abstract patterns — including bottle-shaped motifs, trefoils, palmettes, and spirals- in which the traditional distinction between the subject and background of the decoration has been dissolved. The beveled style was undoubtedly developed for stucco, but it was also applied to wood, which was used for doors and other architectural fittings. It is perhaps the most original contribution of Samarra decorators to the development of Islamic art, for the geometricized vegetal subjects and the quality of infinite extendibility are key elements in the arabesque decorative scheme.  Islamic Architecture – Abbasid Period
By Sheila Blair on March 12, 2011 in AbbasidsArchitecture · 

۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

طاق قوسی فارسی، قوس عربی، محراب اردو و کمر ترکی

تاق قوسی سازه‌ای است که برای انتقال بار عمودی وزن به تکیه‌گاه‌ها در یک دهانه ایجاد می‌شود. قدمت تاق‌های قوسی به دو هزار سال پیش از میلاد و به منطقه میان‌رودان باز می‌گردد. تاق قوسی از لحاظ شکل هندسی به انواعی همچون نیم‌دایره، قوس گوتیک، قوس نوک‌تیز، بیضوی، سهموی و زنجیروار تقسیم می‌شود. شکل‌های سهموی و زنجیروار به دلیل تغییر جهت تقریبا کامل بارهای عمودی به بار در امتداد قوس(بار محوری) قوی‌ترین انواع تاق قوسی شناخته می‌شوند. چنین تاق‌هایی معمولا برای پوشش دهانه به اجزای اضافی نیازی ندارند.[۱]

از آنجا که بسیاری از مصالح ساختمانی قدیمی(مانند سنگ و آجر) علیرغم مقاومت مناسب در برابر تنش فشاری مناسب، توانایی کمی برای تحمل تنش کششی داشتند، طرح قوسی شکل تاق می‌توانست بسیار مفید واقع شود. در یک تاق قوسی، بخش بسیار زیادی از بار عمودی فاقد لنگر خمشی بوده و بنابراین هیچ عضوی از تاق، تحت تنش کششی قرار نخواهد گرفت. اشکال تاق‌های قوسی آن است که نیروی افقی دور کننده به تکیه‌گاه‌های خود وارد می‌کند که در قوس‌های بزرگ می‌تواند مخرب باشد. گاهی این نیرو توسط یک عضو کششی در پائین قوس خنثی می‌شود.[۲]

شرط عملکرد قوس سختی جانبی کافی هر دو تکیه گاه قوس است به منظور ایجاد جفت نیروی واکنش افقی تکیه گاه‌ها. در مورد بعضی پل‌ها، جناحین پل قوسی یا همان تکیه گاه‌های آن کوه و صخره بوده و این سختی کاملا تامین می‌شود. در مورد قوس‌های کوچک هم سختی دیوار‌های تکیه گاهی این نیاز را برآورده می‌کند. در صورت وجود تکیه گاه‌های نامناسب (انعطاف پذیر) از یک عضو کششی استفاده شده که دهانه قوس یا جناحین را کاملا به یکدگیر می‌بندد.

    این یک نوشتار خُرد معماری است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.
منابع [ویرایش]

↑ Wikipedia, the free encyclopedia →Arch (بازدید: ۲۵ شهریور ۸۹)
↑ Wikipedia, the free encyclopedia →Arch (بازدید: ۲۵ شهریور ۸۹)
رده‌های صفحه: مهندسی عمران طاق و قوس
قس عربی
القوس هو شکل هندسی قادر على الدوران فی الفراغ وفی نفس الوقت حمل وزن.
القوس ،فی الهندسة المعماریة، هو عنصر هیکلی على شکل منحنی یرکز عادة على دعاماتین ویتألف من قطع من الحجارة أو الطوب التی مفاصلها ترتب على شکل شعاعی.
[عدل]وصلات خارجیة

انواع الاقواس
    هذه بذرة مقالة عن الریاضیات تحتاج للنمو والتحسین، فساهم فی إثرائها بالمشارکة فی تحریرها.
    شاهد المزید من الصور والملفات فی ویکیمیدیا کومنز حول: قوس (عمارة)
 بوابة الریاضیات
تصنیفات: عناصر معماریةأشکال هندسیةهندسة وصفیة
قس آذربایجانی
Tağ - Memarlıqda divarlarda pəncərə və qapı yerlərinin, yaxud iki dayaq (sütun, dirək və s.) arasındakı boşluğun üstünü örtmək üçün əyrixətli örtük konstruksiyası. Yarımdairə, çatma, nalvarı və s. formalarda olur. Daşdan hörülür və ya metal, ağac və dəmir-betondan hazırlanır. Tağ, əsasən, sıxılmaya işləyir və üzərinə düşən şaquli yükləri dayaq, kontrfors və dartqılara (iki dayağa söykənən və dartılmaya işləyən millərə) ötürür. Tağdan binalarda örtüklərin, körpülərdə aşırımların yüksaxlayan elementi kimi istifadə edilir. Konstruktiv sisteminə körə tağ şarnirsiz (oynaqsız) və iki-üç şarnirli (oynaqlı) olur. Layihələndirilmə zamanı tağın əyriliyi, oxları elə götürülür ki, daimi yük altında (tağın öz çəkisi, ona söykənən örtüyün, damın və s. ağırlığı) tağda ancaq sıxıcı qüvvə yaransın. Bu halda onun en kəsiyinin ən az ölçüsü alınır.
Tağ ilk dəfə Qədim Şərq memarlığında (daşdan) meydana gəlmiş, sonralar antik Roma tikililərində (binalarda, akveduklarda, zəfər tağlarında) geniş istifadə edilmişdi. Müsəlman Şərqinin, o çümlədən Azərbaycanın orta əsr memarlığında əsasən çatma tağlar tətbiq olunmuşdur. Çatma tağlar seysmik təsirlərə böyük müqaviməti, aşırma qüvvəsinin azlığı və s. ilə səciyyələnir. Çatma tağların əyriləri iki, üç və dörd-mərkəzli olur. Tağa dekorativ forma vermək üçün şərqr memarlığında ellips əyrisi hissələrindən də istifadə edilirdi. Bu da tağ əyrisinin axıcı, ahəngdar və möhkəm olmasını təmin edirdi (Sultaniyyədəki Ölcaytu Xudabəndə türbəsinin, Bakıdakı Şirvanşahlar sarayı ansamblının çatma tağları). Formasına, quruluşuna, təyinatına, tikinti materialına və s. əlamətlərə görə orta əsrlərdə Azərbərbaycan memarlığında 90-dək tağ növü tətbiq olunmuşdur.
[redaktə]Həmçinin bax

Arkada
    Memarlıq portalı
     Memarlıq ilə əlaqədar bu məqalə qaralama halındadır. Məqaləni redaktə edərək Vikipediyanı zənginləşdirin.
Kateqoriyalar: Memarlıq qaralamalarıMemarlıq elementləri
قس انگلیسی
An arch is a structure that spans a space and supports a load. Arches appeared as early as the 2nd millennium BC in Mesopotamian brick architecture [1] and their systematic use started with the Ancient Romans who were the first to apply the technique to a wide range of structures.
Contents  [show]
[edit]Technical aspects

The arch is significant because, in theory at least, it provides a structure which eliminates tensile stresses in spanning a great amount of open space. All the forces are resolved into compressive stresses. This is useful because several of the available building materials such as stone, cast iron and concrete can strongly resist compression but are very weak when tension, shear or torsional stress is applied to them. By using the arch configuration, significant spans can be achieved. This is because all the compressive forces hold it together in a state of equilibrium. This even applies to frictionless surfaces. However, one downside is that an arch pushes outward at the base, and this needs to be restrained in some way, either with heavy sides and friction or angled cuts into bedrock or similar.
This same principle holds when the force acting on the arch is not vertical such as in spanning a doorway, but horizontal, such as in arched retaining walls or dams.
Even when using concrete, where the structure may be monolithic, the principle of the arch is used so as to benefit from the concrete's strength in resisting compressive stress. Where any other form of stress is raised, it has to be resisted by carefully placed reinforcement rods or fibres. (See Arch bridge.)
[edit]History



Roman arch architecture in Ostia Antica, Italy
True arches, as opposed to corbel arches, were known by a number of civilizations in the Ancient Near East, the Levant, and Mexico, but their use was infrequent and mostly confined to underground structures such as drains where the problem of lateral thrust is greatly diminished.[2] A rare exception is the bronze age arched city gate of Ashkelon (modern day Israel), dating to ca. 1850 B.C.[3] An early example of a voussoir arch appears in the Greek Rhodes Footbridge.[4] In 2010, a robot discovered a long arch-roofed passageway underneath the Pyramid of Quetzalcoatl which stands in the ancient city of Teotihuacan north of Mexico City, dated to around 200 AD.[5]
The ancient Romans learned the arch from the Etruscans, refined it and were the first builders to tap its full potential for above ground buildings:
The Romans were the first builders in Europe, perhaps the first in the world, fully to appreciate the advantages of the arch, the vault and the dome.[6]
Throughout the Roman empire, their engineers erected arch structures such as bridges, aqueducts, and gates. They also introduced the triumphal arch as a military monument. Vaults began to be used for roofing large interior spaces such as halls and temples, a function which was also assumed by domed structures from the 1st century BC onwards.
The segmental arch was first built by the Romans who realized that an arch in a bridge did not have to be a semicircle,[7][8] such as in Alconétar Bridge or Ponte San Lorenzo. They were also routinely used in house construction as in Ostia Antica (see picture).
The semicircular arch was followed in Europe by the pointed Gothic arch or ogive whose centreline more closely followed the forces of compression and which was therefore stronger. The semicircular arch can be flattened to make an elliptical arch as in the Ponte Santa Trinita. Both the parabolic and the catenary arches are now known to be the theoretically strongest forms. Parabolic arches were introduced in construction by the Spanish architect Antoni Gaudí, who admired the structural system of Gothic style, but for the buttresses, which he termed “architectural crutches”. The catenary and parabolic arches carry all horizontal thrust to the foundation and so do not need additional elements.
The horseshoe arch is based on the semicircular arch, but its lower ends are extended further round the circle until they start to converge. The first known built horseshoe arches are known from Aksum (modern day Ethiopia and Eritrea) from around the 3rd–4th century, around the same time as the earliest contemporary examples in Roman Syria, suggesting either an Aksumite or Syrian origin for the type of arch.[9][page needed]
[edit]Construction

An arch requires all of its elements to hold it together, raising the question of how an arch is constructed. One answer is to build a frame (historically, of wood) which exactly follows the form of the underside of the arch. This is known as a centre or centring. The voussoirs are laid on it until the arch is complete and self-supporting. For an arch higher than head height, scaffolding would in any case be required by the builders, so the scaffolding can be combined with the arch support. Occasionally arches would fall down when the frame was removed if construction or planning had been incorrect. (The A85 bridge at Dalmally, Scotland suffered this fate on its first attempt, in the 1940s[citation needed]). The interior and lower line or curve of an arch is known as the intrados.
Old arches sometimes need reinforcement due to decay of the keystones, forming what is known as bald arch.
The gallery shows arch forms displayed in roughly the order in which they were developed.

Triangular arch



Round arch or Semi-circular arch



Segmental arch or arch that is less than a semicircle



Unequal round arch or Rampant round arch



Lancet arch



Equilateral pointed arch



Shouldered flat arch -see also jack arch



Three-foiled cusped arch



Horseshoe arch



Three-centered arch



Elliptical arch



Inflexed arch



Ogee arch



Reverse ogee arch



Tudor arch



Parabolic arch


[edit]Construction of adobe arches
Below a set of pictures of various stages of construction of Arches made of adobe- mud- bricks using local materials and local labor in Merzouga, Morocco. They rest upon concrete pillars and have a concrete bar across them for strength.

Adobe Arches in Merzouga Morocco



Ready for final touches



Notice the adobe bricks



Bricks made from local mud.



Arches supported by concrete pillars



Similar to Arches in the Mosque in Cordoba,Spain


Completed Arches

Construction in Merzoura Morocco



Arches are made of Adobe and have to be protected from the rain. Roof is being constructed and is partially finished|







[edit]Other types



The Delicate Arch, a natural arch near Moab, Utah
A blind arch is an arch infilled with solid construction so it cannot function as a window, door, or passageway.
Natural rock formations may also be referred to as arches. These natural arches are formed by erosion rather than being carved or constructed by man. See Arches National Park for examples.
A special form of the arch is the triumphal arch, usually built to celebrate a victory in war. A famous example is the Arc de Triomphe in Paris, France.
[edit]Gallery


The dry stone bridge, so called Porta Rosa (4th century BC), in Elea



Arch of Constantine, Rome, Italy commemorating a victory by Constantine I in 312 AD



The Gateway Arch in Saint Louis, Missouri; a sculpture based on a catenary arch



Doubled round archivolts – Igreja de Nossa Senhora da Assunção, Linhares da Beira, Portugal.



Stonework arches seen in a ruined stonework building – Burg Lippspringe, Germany



Several arches at the Casa Simón Bolívar in Havana, Cuba



Arches in the Armenian monastery of Geghard.



Arches in the nave of the church in monastery of Alcobaça, Portugal



The Arc de Triomphe, Paris; a 19th-century triumphal arch modeled on the classical Roman design



The Second Wembley Stadium, in London, built in 2007



Catenary arches inside Casa Milà in Barcelona, Spain by Antoni Gaudí



Arches in one of the porticos of Mosque of Uqba also known as the Great Mosque of Kairouan, city of Kairouan, Tunisia



Lucerne railway station, Switzerland



Arcade at Campeche, Mexico.

[edit]See also

Arcade (architecture)
Arch bridge
Corbelled arch
Blind arch
Natural arch
Order moulding
Skew arch
Suspension bridge
Triumphal arch
Golden Arches
[edit]References

    Wikimedia Commons has media related to: Arch
^ "Ancient Mesopotamia:Architecture". The Oriental Institute of the University of Chicago. Retrieved 16 May 2012.
^ Rasch 1985, p. 117
^ Oldest arched gate in the world restored
^ Galliazzo 1995, p. 36; Boyd 1978, p. 91
^ Teotihuacan ruins explored by a robot, AP report in the Christian Science Monitor, November 12, 2010
^ Robertson, D.S.: Greek and Roman Architecture, 2nd edn., Cambridge 1943, p.231
^ Galliazzo 1995, pp. 429–437
^ O’Connor 1993, p. 171
^ Stuart Munro-Hay, Aksum: A Civilization of Late Antiquity. Edinburgh: University Press. 199
Notes
Boyd, Thomas D. (1978), "The Arch and the Vault in Greek Architecture", American Journal of Archaeology 82 (1): 83–100 (91), DOI:10.2307/503797
Galliazzo, Vittorio (1995), I ponti romani, Vol. 1, Treviso: Edizioni Canova, ISBN 88-85066-66-6
O’Connor, Colin (1993), Roman Bridges, Cambridge University Press, ISBN 0-521-39326-4
Rasch, Jürgen (1985), "Die Kuppel in der römischen Architektur. Entwicklung, Formgebung, Konstruktion", Architectura 15: 117–139
Roth, Leland M (1993). Understanding Architecture: Its Elements History and Meaning. Oxford, UK: Westview Press. ISBN 0-06-430158-3. pp. 27–8
[edit]External links

DIYinfo.org's Constructing Brick Arches Wiki - A wiki on how to construct brick arches around the house
DIYinfo.org's Constructing Timber Framed Arches Wiki - Similar to the brick arches but extra information for timber arches
[hide] v t e
Rooms, spaces, and architectural elements
Public areas  
Airport lounge Auditorium Cafeteria Classroom Changing room Conference hall Doctor's office Function hall Mailroom Library Lobby Office Refectory Restroom Security Waiting room
Passages and spaces  
Alcove Atrium Balcony Breezeway Corridor Deck Elevator Emergency exit Escalator Entryway / Genkan Foyer Hallway Loft Loggia Nook Patio Pedway Pergola Porch porte-cochère Portico Ramp Secret passage Skyway Spear closet Stairway Terrace Veranda Vestibule Wheelchair ramp
Utility and storage  
Attic Basement Box Room / Carport Cloakroom Closet Electrical room Equipment room Furnace room / Boiler room Garage Janitorial closet Laundry room / Utility room Mechanical room / floor Pantry Root cellar Semi-basement Studio Server room Wardrobe Workshop Vault Wine cellar Wiring closet / Demarcation point
Shared residential rooms  
Billiard room Bonus room Common room Conversation pit Den Dining room Drawing room Family room Great room Hearth room Home office Kitchen Kitchenette Library Living room / Lounge / Sitting room Man cave Media room or Home theater Mehmaan khana Recreation room Shrines Study Sunroom / Solarium
Private rooms  
Bathroom / Toilet (room) Bedroom / Guest room Boudoir Cabinet Jack and Jill bathroom Nursery Safe room State room Suite Walk-in closet
Great house areas  
Ballroom Butler's pantry Buttery Drawing room Fainting room Great chamber Great hall Larder Long gallery Lumber room Parlour Root cellar Salon Saucery Scullery Servants' hall Servants' quarters Smoking room Solar Spicery Still room Undercroft
Other areas  
Barn Boathouse Conservatory Gym Loading dock Moon gate Outhouse Secondary suite Shed Stable Storm cellar or Storm room
Architectural elements  
Arch Ceiling Colonnade Column Courtyard Fireplace Floor Gate Lighting Medaillon Ornament Swimming pool Vault Wet bar Roof
Related terms  
Building Furniture House House plan Rooms
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)

Submit ratings
Categories: Arch bridgesArches and vaults
قس اردو
فن تعمیر میں محراب (arch) نصف یا چوتھائی تقریباً دائرے کے تعمیری سی ساخت کو کہتے ہیں جو دو فاصلوں کے درمیان کی دوری کو پورا کرتا ہے اور اپنے اوپر وزن برداشت کرتا ہے. جیسے پتھر کی دیوار میں دروازے کے لئے بنایا گیا ڈھانچہ. ویسے تو محراب کا استعمال دو ہزار سال سے بھی پرانا ہے لیکن ایسا مانا جاتا ہے کہ اس کا باقاعدہ استعمال قدیم رومیوں کے دور سے شروع ہوا۔
زمرہ: تعمیرات
قس ترکی
Kemer (Farsça: کمر ,kamar), mimarlıkta iki sütun veya ayağı birbirine üstten yarım çember, basık eğri, yonca yaprağı vb. biçimlerde bağlayan ve üzerine gelen duvar ağırlıklarını, iki yanındaki ayaklara bindiren tonoz bağlantıdır.[1] Kemerler ilk olarak MÖ 2. binyılda Mezopotamya mimarisinde görülmüş, sistematik kullanımı ise bu tekniği çeşitli mimari yapılara ilk kez uygulayan Romalılarla başlamıştır.[2]
Köken bilimi [değiştir]

Kemer sözcüğü Türkçeye Farsçadan geçmiştir.[1] Kökeninin Farsça کمر (kamar) sözcüğü veya Zentçe kamarā sözcüğü olduğu düşünülmektedir.[3]
Ayrıca bakınız [değiştir]

Su kemeri
Tonoz
Kaynakça [değiştir]

^ a b "TDK Güncel Türkçe Sözlük". 19 Aralık 2009 tarihinde erişildi.
^ Robertson, D.S. (1943). Greek and Roman Architecture (İngilizce), 231, Cambridge.
^ "Çağdaş Türkçenin Etimolojik Sözlüğü - kemer". 3 Şubat 2010 tarihinde erişildi.
 Mimarlık ile ilgili bu madde bir taslaktır. İçeriğini geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
Kategoriler: Mimarlık taslaklarıTak ve kubbelerMimarlık terimleri