۱۳۹۹ آذر ۵, چهارشنبه

فیرحی

 تصویر رایج از فقه، تصویری تمامت‌خواه است. این تصویر به ویژه پس از پیاده‌سازی نظریه 'ولایت مطلقه فقیه ' در ایران پس از انقلاب پنجاه‌وهفت شدّت گرفت. در بازنگری قانون اساسیِ سال ۱۳۶۸ خورشیدی نیز نه تنها اختیاراتِ ولی فقیه کم‌ نشد که بیش‌تر شد و حتی قید 'مطلقه ' نیز به 'ولایت فقیه ' افزوده شد. اما در گذشته و حال بوده‌اند فقیهانی که برای فقیه به هیچ عنوان ولایت سیاسی و اجتماعی قائل نبودند و کارویژه فقیه را تنها فتوا دادن برای مقلدان خود می‌دانستند، یا اگر ولایتی هم برای فقیه قائل بودند از ولایت مشروطه فقیه (و نه مطلقه) دفاع می‌کردند، ولایتی که مشروط به قبول، رضایت مستمر مردم و نظارت همگانی است. داود فیرحی در زمره فقه‌شناسان پساانقلابی بود که در عمر کوتاه خود ‌کوشید، با تسلط بر روش‌های قدیم و جدید، میان فقه و دموکراسی آشتی نظری برقرار کند.

داود فیرحی (متولد ۱۳۴۳ خورشیدی)، استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، بر اثر عوارض ناشی از ابتلا به ویروس کرونا، بیست و یکم آبان ماه ۱۳۹۹ خورشیدی، در سن ۵۶ سالگی در تهران درگذشت. او اهل زنجان بود و مقدمات دروس حوزوی را در همین شهر گذراند. سپس برای تکمیل تحصیلات حوزوی خود راهی قم شد و در این شهر تا دوره خارج به تحصیل فقه و اصول پرداخت. فیرحی از سال ۱۳۶۶ خورشیدی به تحصیل دانشگاهی هم پرداخت و کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای خود را، هر سه در رشته علوم سیاسی، از دانشگاه تهران گرفت. موضوع رساله کارشناسی ارشد او 'اندیشه سیاسی شیعه در دوره قاجاریه ' (۱۳۷۲) به استاد راهنمایی سید جواد طباطبایی بود. فیرحی سال ۱۳۷۸ خورشیدی از رساله دکتری خود با عنوان 'قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام (دوره میانه) ' دفاع کرد. یکی از استادان مشاور او حسین بشیریه بود. او همان سال رساله خود را تحت همین عنوان از سوی نشر نی به چاپ رساند.

داود فیرحی
IJTIHAD

توضیح تصویر،

داود فیرحی؛ استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

نخستین اثر فیرحی موفقیت بزرگی برای او به دنبال آورد و نام وی را به عنوان یکی از نظریه‌پردازان ایرانی اندیشه سیاسی اسلام بر سر زبان‌ دانشوران انداخت. این کتاب تا کنون هفده بار تجدید چاپ شده و مقالات متعددی در طرح و بررسی آن انتشار یافته و نشست‌های متعددی در نقد آن برگزار شده است. او ۱۰ کتاب و ۳۰ مقاله منتشر کرد و شاگردان بسیاری در حوزه اندیشه سیاسی اسلام و به ویژه فقه سیاسی پروراند.

فیرحی در آثار خود، تحت تأثیر روش‌شناسی فوکو و هرمنوتیک گادامر، کوشید سیاست‌شناسی فقیهان را تاریخمند کند و زمینه‌های سیاسی-اجتماعی شکل‌گیری این آراء را بکاود؛ او بدین سان زمینه را برای برساختن «فقه مشروطه» فراهم ساخت، فقهی که با حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در حوزه عمومی سازگار است. برای تاریخمند ساختن طرح فکری فیرحی در برساخت «فقه مشروطه» بایستی به پیش‌زمینه فکری‌ای توجه کرد که دیگر نواندیشان دینی ایرانی فراهم کردند. عبدالکریم سروش با طرح نظریه 'قبض و بسط تئوریک شریعت ' و مجتهد شبستری با به میان آوردن سنت قاره‌ایِ هرمنوتیک، تاریخمندی فهم دینی را مدلل ساختند و محسن کدیور در آثار متعدد خود در حوزه اندیشه سیاسی اسلام نشان داد که ولایت مطلقه فقیه نظریه‌ای «استبدادی» است و فقه سیاسی شیعه، در بسیاری از صورت‌های تاریخی‌اش، با حقوق بشر و دموکراسی سازگار نیست و استدلال کرد که باید فقه سیاسی نوینی برساخت.

فیرحی برای برساختن فقه سیاسی نوین به جنبش مشروطه‌ ایران (۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰ خورشیدی) توجه ویژه داشت و بر آرای فقیه مشروطه‌خواه محمدحسین نائینی (درگذشت: ۱۳۱۵ خورشیدی) تمرکز ‌کرد. فیرحی شرح مفصلی بر رساله 'تنبیه الامة و تنزیه الملة ' اثر نائینی در دفاع از 'فقه مشروطه ' نوشت. نائینی این رساله را در فروردین ۱۲۸۸ خورشیدی پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی به دستور محمدعلی شاه قاجار و پیش از فتح تهران از سوی مشروطه‌خواهان، در بغداد چاپ کرد. نائینی در این رساله، که به زبان فارسی ثقیلی نوشته شده، با دلایل فقهی از حکومت انتخابی دفاع کرد و سلطنت مطلقه را 'استبدادی ' خواند و آن را 'خلاف شرع ' دانست. از نظر فيرحی 'تنبیه الامة اکنون یکی از نخستین متون مرجع در فهم اندیشه دینی-سیاسی شیعه در دوره جدید است ' (در آستانه تجدد، در شرح تنبیه الامة و تنزیه الملة، داود فیرحی، تهران: نشر نی، ۱۳۹۵، ص ۲).

رسول جعفریان، استاد تاریخ دانشگاه تهران، در یادداشتی که پس از مرگ فیرحی نوشت او را پژوهش‌گری توصیف کرد که فارغ‌دلانه از بیرون به تاریخ اندیشه‌ نمی‌پرداخت بلکه او را محققی دانست که «راه نائینی و آخوند را ادامه می‌دهد». محمدکاظم خراسانی معروف به «آخوند خراسانی» مانند شاگرد خود نائینی از فقیهان طرفدار جنبش مشروطه بود.

فیرحی گرچه در زمره نواندیشان دینی دسته‌بندی می‌شود، اما می‌توان گفت که او به جناح سنّتی نواندیشان دینی تعلّق داشت و منتقد جناح مدرن آن‌ها بود. از دید فیرحی جناح مدرن نواندیشی دینی (مانند سروش و شبستری) از فقه عبور کرده و به کلام (الهیات)، فلسفه و اخلاق‌شناسی روی آورده‌اند اما از نظر فیرحی فقه جایگزین‌پذیر نیست و به جای عبور از فقه باید آن را، با فعال ساختن امکان‌های نهفته در آن، با اقتضائات عصر جدید سازگار کرد. گفت‌وگوی قلمی انتقادی میان محمد مجتهد شبستری و فیرحی در باب نسبت فقه و اصلاح فکر دینی از سرفصل‌های مهم در تنوع درونیِ نواندیشی دینی ایرانی است.

واکنش‌ها به مرگ فیرحی تنها ستایش و تسلیت نبود، بلکه در مواردی اعتراض هم بود. قاسم روانبخش، روحانی روزنامه‌نگار، از شاگردان آیت‌الله مصباح یزدی و عضو 'جبهه پایداری انقلاب اسلامی '، در یادداشتی انتقادی پس از مرگ فیرحی بدون تسلیت‌گویی و بلکه با ابراز ناراحتی از تسلیت‌گویی جناح‌های مختلف فکری و سیاسی به مناسبت درگذشت فیرحی، ابراز داشت که داود فیرحی گرچه فردی حوزوی بود اما 'جوهره فکری ' او در دانشگاه تهران و تحت تربیت سید جواد طباطبایی و حسین بشیریه شکل گرفت. از نظر روانبخش کار فیرحی 'رنگ دينی زدن به مفاهيم غربی ' بود، نقطه عزيمت فکری‌اش ‌مدرنيته بود و فقه را تنها در خدمت مدرنيته می‌گرفت. روانبخش تا آن‌جا پیش رفت که کار فیرحی را این‌گونه ارزیابی کرد: 'دقيقا همان خطی [است] که ميرزا ملکم خان در دوران مشروطه دنبال می‌کرد. او در برابر آخوندزاده که با صراحت بر ضد دين مبارزه می‌کرد ‌بر اين باور بود که بايد آموزه‌های غربی را در لفّافه‌ای از مفاهیم دينی به خورد مردم داد '.