۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

خرد ورزی هزار سال پیش، بیرونی

«گوییم نزدیك‌ترین راهی كه ما را به مقصد می‌رساند، دانستن اخبار امتهای برباد رفته و تواریخ ملتهای گذشته است، زیرا بیش‌تر این اخبار، عادات و سنتهایی است كه از دیرباز به جای مانده است. این كار صرفاً از راه استدلال عقلی میسر نمی‌شود، بلكه شیوه درست آن است كه آثار اقوامی را كه این گونه تاریخها مورد استناد آنهاست، بررسی كنیم و آنچه را آنان مبنا ساخته‌اند، مبنا سازیم و پس از پیراستن خود از تعصبها، ریاست جوییها و پیروی هوی و هوس كه مایه نابودی بسیاری از كسان و مانع شناخت حقیقت است، سخنان و آراءِ آنان را در اثبات این مقصود با یكدیگر بسنجیم: آنچه را كه درست است بپذیریم و چیزهایی را كه قابل اصلاح نیست، رها سازیم. این بهترین راهی است كه ما را به حقیقت می‌رساند و تردید را از ما دور می‌سازد. با اینهمه، راه و روشی كه پیشنهاد می‌كنم به آسانی حاصل نمی‌شود، زیرا تاریخ ملتها اكنده از خرافاتی است كه با گذشت زمان با آنها آمیخته شده است. از سوی دیگر، عمر انسان برای شناختن تاریخ یك ملت بسنده نیست،‌ چه رسد به تاریخ ملتهای جهان. از این رو، باید هر یك از این اخبار را كه مشهورتر و به ما نزدیك‌تر است، از اهل آن بگیریم و تا آنجا كه می‌توانیم، آنها را اصلاح كنیم و دیگر گفته‌های ایشان را به همان صورتی كه هست بگذاریم تا كار ما رهنمودی برای جویندگان حقیقت و دوستداران حكمت باشد».

بخوانیم:

اَلآثارُ الباقِیه عَنِ القُرُونِ الخالِیه، كتابی به زبان عربی، نوشته ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (362ـ440ق/972ـ 1048م) محقق، عالم هیأت، ریاضی‌دان و هندشناس بزرگ ایرانی. موضوع اصلی كتاب عبارت است از گاه‌شماری و گاه‌شناسی ملتهای باستانی كه ضمن آن نكات پر ارج بسیاری درباره مسائل نجومی، جشنها و اعیاد اقوام گوناگون، مراسم فرقه‌های مذهبی، گزارشی راجع به مدعیان نبوت و مطالبی بدیع در تاریخ ملوك بابل، كلده، مصر، ایران، روم و یونان مطرح شده است. بیرونی این كتاب را در 390ق/1000م یا 391ق/1001م به نام شمس‌المعالی قابوس بن وشمگیر زیاری (د 403ق/1012م) تألیف و به «مجلس عالی» تقدیم داشته است. در منابع متأخر نام كتاب به 2 صورت دیگر نیز آمده است: یكی الآثار الباقیه عن الفروعات الخالیه و دیگری الآثار الباقیه عن الامم الخالیه. در دوره قاجاریه، علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه، وزیر علوم دوره ناصرالدین شاه (مق‍ 1313ق/1895م) شرحی به زبان فارسی بر این كتاب نوشته است. این كتاب را اكبر دانا سرشت به فارسی برگردانده و ترجمه وی به سال 1321 و 1363ش در تهران انتشار یافته است. متن عربی كتاب را برای نخستین‌بار، كارل ادوارد زاخائو، خاورشناس آلمانی (1845-1930م) با مقدمه‌ای محققانه به سال 1878م در لایپزیك به چاپ رسانیده، سپس آن را به زبان انگلیسی ترجمه كرده و با حواشی و شروح بسیار به سال 1879م در لندن منتشر ساخته است. چاپ زاخائو افتادگیهایی داشته كه بعدها توسط محققان دیگر از نسخه‌های موجود در استانبول گردآوری شده و به نام ساقطات الآثار الباقیه به چاپ رسیده است. در ترجمه فارسی، این «ساقطات» نیز گنجانده شده است. الآثار الباقیه دارای پیشگفتار و 21 فصل است. بیرونی در پیشگفتار پس از اهدای كتاب به قابوس وشمگیر، درباره انگیزه نگارش آن می‌گوید: «یكی از فاضلان درباره تاریخهایی كه اقوام گوناگون به كار می‌برند و علتهایی كه مایه اختلاف در این مورد شده است و جشنها و روزهای مشهوری كه هر یك از ملتها دارند، از من پرسید و خواست كه این مسائل را با بیانی روشن شرح دهم تا وی از خواندن كتابهای گوناگون و پرسش از اهل این كتابها بی‌نیاز گردد». بیرونی سپس درباره روش كار خود چنین توضیح می‌دهد: «گوییم نزدیك‌ترین راهی كه ما را به مقصد می‌رساند، دانستن اخبار امتهای برباد رفته و تواریخ ملتهای گذشته است، زیرا بیش‌تر این اخبار، عادات و سنتهایی است كه از دیرباز به جای مانده است. این كار صرفاً از راه استدلال عقلی میسر نمی‌شود، بلكه شیوه درست آن است كه آثار اقوامی را كه این گونه تاریخها مورد استناد آنهاست، بررسی كنیم و آنچه را آنان مبنا ساخته‌اند، مبنا سازیم و پس از پیراستن خود از تعصبها، ریاست جوییها و پیروی هوی و هوس كه مایه نابودی بسیاری از كسان و مانع شناخت حقیقت است، سخنان و آراءِ آنان را در اثبات این مقصود با یكدیگر بسنجیم: آنچه را كه درست است بپذیریم و چیزهایی را كه قابل اصلاح نیست، رها سازیم. این بهترین راهی است كه ما را به حقیقت می‌رساند و تردید را از ما دور می‌سازد. با اینهمه، راه و روشی كه پیشنهاد می‌كنم به آسانی حاصل نمی‌شود، زیرا تاریخ ملتها اكنده از خرافاتی است كه با گذشت زمان با آنها آمیخته شده است. از سوی دیگر، عمر انسان برای شناختن تاریخ یك ملت بسنده نیست،‌ چه رسد به تاریخ ملتهای جهان. از این رو، باید هر یك از این اخبار را كه مشهورتر و به ما نزدیك‌تر است، از اهل آن بگیریم و تا آنجا كه می‌توانیم، آنها را اصلاح كنیم و دیگر گفته‌های ایشان را به همان صورتی كه هست بگذاریم تا كار ما رهنمودی برای جویندگان حقیقت و دوستداران حكمت باشد».
فصل اول، در بیان ماهیت شب و روز و مجموع آنها و آغاز هر یك است. بیرونی در این فصل نخست به تعریف شب و روز و آغاز هر یك از نظر اعراب، رومیان و ایرانیان می‌پردازد و سپس درباره مبدأ شبانه‌روز نجومی بحث می‌كند و عقیده فقها را در مورد روز شرعی مطرح می‌سازد. فصل دوم، بیان ماهیت و مبدأ سالها و ماههای حاصل شده از شبانه‌روز است. بیرونی در این فصل تعریف سال و ماه را به دست می‌دهد و اقسام كبیسه‌ها را در سالهای شمسی بیان می‌دارد و درباره ملتهایی كه سالهای شمسی و قمری دارند بحث می‌كند. فصل سوم، در باب ماهیت تاریخهای هجری، میلادی، رومی و جز آن، و اختلاف اقوام درباره انهاست. بیرونی نخست مبدأ تاریخها را بررسی می‌كند، سپس عقاید ملتهای گوناگون مانند ایرانیان و یهودیان و مسیحیان را درباره اندازه عمر جهان یاد می‌كند و بحث را به سِفْر پنجم تورات كه به ظهور خاتم پیامبران(ص) مژده داده است، می‌كشاند و از تعدد نسخه‌های تورات و تحریف و آمیختگی در آن سخن می‌راند، و نیز درباره تعدد نسخه‌های انجیل و انجیل مانی و انجیلی كه آن را سلام بن عبدالله بن سلام از زبان سلمان فارسی نگاشته، سخن می‌گوید. پس از آن طوفان نوح، مسأله حدوث عالم، تاریخ بخت‌النصر یكم، فیلفوس پدر اسكندر مقدونی، اسكندر ذوالقرنین اغسطس، تاریخ هجری، تاریخ یزدگردی، تاریخ معتضدی و دیگر تاریخهای غیر مشهور را بررسی می‌كند و درباره قتیبه بن مسلم باهلی فاتح خوارزم سخن می‌راند و می‌گوید: «قتیبه هر كسی را كه خط خوارزمی می‌دانست و آنانی را كه از اخبار خوارزم اگاه بودند نابود ساخت؛ بدین سبب اخبار خوارزم چنان پوشیده ماند كه پس از اسلام نمی‌توان آنها را باز شناخت». فصل چهارم، درباره اختلاف امتها در ماهیت ذوالقرنین است. مؤلف در این فصل گفتارهای گوناگون را ارزیابی می‌كند و در مورد نسبهای ساختگی سخنانی آموزنده می‌آورد. فصل پنجم، در كیفیت ماههایی است كه در تواریخ متقدم به كار می‌رود. در این فصل، از ماههای ایرانی، خمسه مُستَرَقه، شیوه تعیین كبیسه در دوره ساسانیان، ماههای مجوس خوارزم و سغد و چگونگی كبیسه انان، ماههای رومی و نحوه كبیسه آنها، ماههای عبرانیان، اقسام سالهای یهودیان، آغاز سال مسیحیان شرق، ماههای سال قمری، نام ماههای اعراب دوره جاهلیت و كبیسه ماههای قمری در دوره جاهلیت گفت‌وگو می‌شود. سپس از باور اسماعیلیان كه درباره ماههای قمری به دیدن هلال معتقد نیستند و برای تعیین اول ماه رمضان هر سال جدولی از روی قواعد نجومی ساخته و آن را به سان یكی از رازهای نبوت پنداشته‌اند، انتقاد می‌كند. آنگاه وی سخن را به كتابهای زیدیان و نظر آنان در این مورد می‌كشاند. لحن گفتار او در این زمینه چنان است كه گرایش وی را به ایشان نشان می‌دهد. فصل ششم، درباره چگونگی استخراج برخی تاریخها از برخی دیگر، و نیز تاریخهای پادشاهان و مدت پادشاهی هر یك با نگرش به اختلاف موجود در میان مورخان است. در این فصل مطالبی بدین‌گونه آمده است: ترتیب جدول درباره اختلاف یهودیان و مسیحیان نسبت به تاریخ آدم ابوالبشر، جدول اسامی كسانی كه از زمان خروج یهود از مصر تا بنای بیت‌المقدس بر آنان حكومت كرده‌اند، جدولهایی در تاریخ پادشاهان بابل و كلده، نامهای فراعنه مصر، جدول پادشاهی بطالسه و قیاصره، نامهای پادشاهان روم، اسامی پادشاهان قسطنطنیه، عقیده ایرانیان درباره آغاز جهان و پیدایش بشر، جدول نامهای پیشدادیان و پادشاهان كیانی، جدول پادشاهان اشكانی، اختلاف در تاریخ اشكانیان و نحوه به دست آوردن مدت پادشاهی آنان (با توجه به كتاب شاپورگان مانی، مدت فرمانروایی اشكانیان و تاریخ آغاز حكومت ساسانیان را تعیین كرده است كه تقریباً با نظر محققان جدید هماهنگ است)، جدول پادشاهان ساسانی، جدول پادشاهان حِمْیری، جدول پادشاهان غسانی، جدول پادشاهان لخمی حیره، جدول رویدادهای زندگی پیامبر(ص) نامهای خلفای راشدین و پیروزیهایی كه در زمان آنان حاصل شده است، نامهای خلفای بنی‌امیه، اسامی خلفای عباسی و شیوه به دست آوردن برخی از تواریخ از برخی دیگر. فصل هفتم، در بیان ادوار و چَگونگی پیدایش ماهها و سالها و كیفیت محاسبه كبیسه در نزد یهودیان است. ضمن این فصل شیوه به دست آوردن آغاز سال یهود، سخنی درباره نخستین اجتماع نیرین در سالهای اسكندری، بحثی در تقدیم و تأخیر عید فصح و چگونگی به دست آوردن اوج خورشید، جدول ماههای سریانی و رومی، شیوه پیشنهاد شده برای به دست آوردن آغاز سال هجری و تعیین آغاز ماهها مطرح می‌گردد. فصل هشتم، درباره تاریخ مدعیان نبوت (متنبئین) و اقوامی است كه به آنان گرویده‌اند. ضمن این فصل درباره بوذاسف (بودا)، صابئین و حرّانیان، زرتشت و زرتشتیان، اوستا كتاب مقدس زرتشتیان، مانی و مانویان، خروج مزدك (كه «موبد موبدان بود»)، احوال مُسَیلمه كذاب، بها فرید، المقنع و پایان كار او، خروج حلاج، ظهور ابن ابی زكریای طمامی و ابن ابی العزاقر گفت‌وگو می‌شود. بیرونی در این قسمت با امانت و بی‌طرفی، تصویری دقیق از فرقه‌های دینی به دست می‌دهد و عادات و رسوم و تاریخ پیدایش آنها را بازگو می‌كند. فصل نهم، مربوط به جشنهای پارسیان (ایرانیان) است. این فصل شامل بحثهایی درباره نوروز و علت پیدایش آن، نوروز بزرگ، سروش روز، اردی بهشت‌گان، خردادگان،‌تیرگان، مردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگاه، آذرگان یا آذرجشن، بهمن‌گان یا بهمنجنه، جشن اسفند ارمذماه است. فصل دهم، در بیان جشنهای سغدیان است. فصلهای یازدهم و دوازدهم، درباره اعیادی است كه در ماههای اهل خوارزم بوده است. فصل سیزدهم، درباره روزها و ماههای رومیان است و مباحثی از این قبیل را فرا می‌گیرد: جشنهایی كه رومیان می‌گرفتند، چگونگی شیرین كردن آب شور، سخنی در حقیقت نور و علت گرمی آفتاب و اشاره به گفتاری كه نویسنده در این مورد با ابن سینا داشته است، بیان حدود ابادی زمین، علت كاهش و افزایش آب رودها و كاریزها و چشمه‌ها و فوران آب از برخی چاهها. این فصل از لحاظ اشتمال بر پاره‌ای دریافتهای ویژه بیرونی كه برای زمان وی تازگی داشته، اهمیت بسزا دارد. فصل چهاردهم، درباره ماههای یهودیان و جشنها و روزهای مقدس انان و اعمالی است كه باید در ان ایام انجام داد. فصل پانزدهم، شرح اعمالی است كه مسیحیان ملكایی در ماههای سریانی انجام می‌دهند، نیز توضیح جشنها و روزهای مقدس آنان، در0جات مذهبی مسیحیان، برخی از اعتقادات و پاره‌ای از مطالب تاریخی مربوط به آنان. بیرونی در این فصل درباره اشكال هندسی گلها و شكوفه‌ها كخه از استنباطهای شخصی اوست، سخن می‌گوید و توضیح می‌دهد كه در گلها دقایق هندسی مشهود است. فصل شانزدهم، درباره روزه ترسایان و جشنهای مورد اتفاق آنهاست؛ بیان جدولهای مربوط و پاره‌ای از اعتقادات مسیحیان در مورد تاریخ زندگانی عیسی مسیح (ع). فصل هفدهم، درباره نصارای نسطوری و روزه آنها و جدولهای مربوط بدان است. فصل هجدهم، درباره جشنهای مجوس پیش از ظهور زرتشت و روزه‌ها و اعیاد صابیان است. فصل نوزدهم، شرح ایامی است كه اعراب جاهلی داشته‌اند. ضمن این فصل از علت نامگذاری، مبدأ ماههای عربی و بازارهای معروف آنان گفت‌وگو می‌شود. فصل بیستم، درباره ایامی است كه مسلمانان دارند و شامل این مطالب می‌گردد: عاشورا و سابقه آن، توضیح اینكه چه وقایع مهمی در هر یك از ماهها رخ داده است، و در پایان اشاره‌ای به غدیرخم دارد. از چگونگی بیان بیرونی در مورد عاشورا و غدیرخم، احتمال شیعه بودنش می‌رود. فصل بیست و یكم، در توضیح منازل قمر و طلوع و غروب آن و صور منازل یاد شده است. این فصل شامل مباحثی است درباره اختلاف میان هندیان و اعراب در تقسیم منازل ماه، اختلاف در جهات بادها و شمار آنها، بحثی درباره بادها، شرح مبسوط درباره هر یك از منازل ماه، جداولی در احوال منازل ماه و سخنی در اسطرلاب. بیرونی در پایان این فصل مسأله تسطیح كره بر سطح مستوی و ترسیم نقشه‌های جغرافیایی را پیش می‌كشد و شیوه‌ای را كه خود ابداع كرده و آن را «اسطوانی» نامیده است،‌توضیح می‌دهد و اشاره می‌كند كه این مسائل از ابداعات فكری خود اوست و كسی در این زمینه بر او پیشی نگرفته است.

مآخذ: بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه، به كوشش ادوارد زاخائو، لایپزیگ، 1923م، ص 4، 5، 36، 48، 67، 257، 261ـ263، 264، 298، 357؛ همو، التفهیم، به كوشش جلال‌الدین همایی، تهران، بابك، 1362ش، ص 35؛ حكیمیان، ابوالفتح، زندگینامه ابوریحان بیرونی، تهران، دانش، 1352ش، جم‍ ؛ لغت‌نامه دهخدا؛ مدرس، محمدعلی، ریحانه الادب، تبریز، شفق، 1346ش، 7/115؛ نامه دانشوران، قم، دارالفكر، 1379ق، 1/70، 71؛ نجفی، محمدعلی و مهیار خلیلی، اندیشمند و انسان، ابوریحان بیرونی. تهران، 1352ش، جم‍ .
صمد موحد