۱۳۹۰ تیر ۲۱, سهشنبه
توبه و انابه و بازگشت. بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی بازآ
ابوسعید ابوالخیر
انابه. (ا. ع.). بازگشتى عمیق با قلب و زبان و عمل به خدا. انابه مصدر باب افعال از
ریشه «ن ـ و ـ ب» است. این ماده گاهى با «إلى» و گاهى با «عن» بهکار مىرود. در صورت نخست ثلاثى مجرد[1] و باب افعال[2] آن هر دو در لغت به معناى بازگشت چیزى به صورت مکرر است. به زنبور عسل نیز چون پیوسته به کندویش باز مىگردد نُوب مىگویند و نیز حادثه را که شأن آن پى در پى بودن است نائبه مىنامند.[3] در صورت دوم ثلاثى مجرد آن به معناى جانشین شدن و باب افعال آن به معناى جانشین کردن است.[4]برخى گفتهاند: اصل در لغت نوب، فرود آمدن در جایگاهى با اختیار و قصد است که از مصادیق آن جانشین کسى شدن و بازگشت به مکانى از روى قصد است و انابه را براى تعدیه و عبارت از آن دانستهاند که شخصى، دیگرى یا خودش را در مقامى فرود آورد.[5] بعضى نیز احتمال دادهاند انابه معتلّیایى از «ناب» به معناى انقطاع باشد.[6] «ناب» به معناى دندان نیش نیز آمده است[7] که با آن چیزى را قطع مىکنند. براساس معناى لغوى اگر انابه از نوب باشد انابه به سوى خدا به معناى بازگشت به اوست و اگر از ناب باشد، به معناى انقطاع کامل به سوى خداى سبحان است.[8]
اهل سلوک از انابه با تعابیرى گوناگون یاد کردهاند؛ مانند: بازگشت از غفلت به ذکر و از وحشت به انس، ترک اصرار بر گناهان و ملازمت استغفار، فرار از خلق به سوى حق، اشتغال به خدمت حق، اخلاص داشتن، بازگشت به حق با صفاى نیت و صدق عقیده، اجابت راستین و ... .[9] این گروه انابه را منزل چهارم از 100 منزل سلوک به سوى خدا دانسته[10] و براى آن مراتبى یاد کردهاند؛ مانند انابه از سیئات به حسنات، از غیر خدا به خدا و از خدا به خدا[11] و نیز انابه از روى اصلاح چنانکه بر پایه عذر، از روى وفا چنانکه بر پایه عهد و از روى حال چنانکه بر پایه اجابت باشد[12] یا انابه نفس، قلب و روح. انابه نفس آن است که عبد آن را به خدمت وادارد و انابه قلب آن است که او را از غیر حق تهى سازد و انابه روح دوام ذکر است تا غیر او را یاد نکرده و جز به او نگراید.[13]
انابه نزد اهل کلام خارج کردن قلب* از تیرگیهاى شبهات است.[14]
مشتقات نوب در قرآن 18 بار و تنها از باب افعال بهکار رفته است که 11 بار آن به صورت فعلى (أنیبوا، ینیب، أنابوا، أناب، أُنیب، أنبنا) و 7 بار آن به صورت اسمى (منیب، منیبین، منیباً) است.[15]
حقیقت انابه و تفاوت آن با توبه:
از آیات «... و یَهدى اِلَیهِ مَن اَناب * اَلَّذینَ ءامَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بِذِکرِ اللّهِ ...» (رعد/13،27 ـ 28) برمىآید که ایمان و آرامش قلب با یاد خدا، همان انابه است و آن نوعى آمادگى از جانب بنده است که هدایت الهى را در پى دارد.[16] در توضیح انابه و بیان حقیقت آن، گفتههاى گوناگونى ارائه شده است؛ برخى گفتهاند: انابه بازگشت به سوى خدا و بازگشت به فطرت توحیدى است؛ یعنى هر زمان که عاملى انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف سازد، باید به سوى آن باز گردد: «فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفـًا فِطرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَیها ... مُنیبینَ اِلَیهِ» (روم/30، 30 ـ 31)[17] تکیه روى «منیبین الیه» در آیه «و اِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ ...» (روم/30،33) با توجه به مفهوم لغوى انابه، براى اشاره به این معناست که پایه و اساس در فطرت انسان توحید و خداپرستى، و شرک امر عارضى است، که وقتى شخص از آن قطع امید مىکند خواه ناخواه به سوى ایمان و توحید باز مىگردد.[18]
برخى انابه را متضمن 4 امر محبت خدا، خضوع براى او، اقبال به او و اعراض از غیر او دانسته و گفتهاند: اگر این 4 خصلت در کسى جمع نشود، وى مستحق اسم منیب نیست. به عقیده ایشان در لفظ انابه معناى اسراع و رجوع و تقدم نهفته است، بنابراین، منیب کسى است که به سوى خشنودى خدا بشتابد و همواره به او بازگشته و به سوى آنچه خدا دوست دارد پیشى گیرد.[19]
براساس آنچه گذشت بین انابه و توبه* تفاوت وجود دارد که موارد استعمال انابه در قرآن و سنت آن را تایید مىکند. انابه رجوع به خدا از همه چیز غیر از خدا و اقبال به او با سِرّ و قول و فعل است تا اینکه شخص دائماً در فکر خدا و ذکر او و اطاعتش باشد، بنابراین، انابه غایت درجات توبه و برترین مراتب آن است، زیرا توبه، بازگشت از گناه است؛ ولى انابه افزون بر آن بازگشت از مباحات نیز هست و آن از مقامات والاست.[20]
در تفاوت توبه و انابه نظرات گوناگون دیگرى نیز ارائه شده است؛ از جمله: 1. توبه پشیمانى از فعل و انابه ترک گناهان و شاهد آن قول امام سجاد(علیه السلام)است: «اللهم ان یکن الندم توبةً إلیک فأنا أندم النادمین و ان یکن الترک لمعصیتک انابةً فأنا أوّل المنیبین = خدایا، اگر پشیمانى توبه است پس من پشیمانترین پشیمانان هستم و اگر ترک معصیت انابه است پس من اولین انابه کنندگانم.».[21] 2. توبه در افعال ظاهرى است و انابه در امور باطنى. 3. توبه رهبت (ترس و بیم) است و انابه رغبت (اشتیاق). 4. انابه مقامى پس از مقام توبه است. 5 . توبه بازگشت از معصیت به اطاعت و انابه بازگشت از غفلت به ذکر و فکر است. 6 . اگر سبب بازگشت، ترس از عقوبت باشد، توبه و اگر رغبت در ثواب باشد انابه است. 7. انابه بازگشت بنده است به خداى خویش با دل و همت؛ ولى توبه بازگشت بنده است از معصیت به اطاعت.[22] 8 . توبه و استغفار و انابه همه توجه به خداست؛ اما استغفار توجهى است که پس از توبه است و انابه توجهى است که پس از استغفار دست مىدهد.[23]
البته بسیارى از مفسران[24] و لغویان[25] انابه را هممعناى توبه دانستهاند. برخى آن را بازگشت به سوى خدا با توبه[26]و خالص کردن عمل[27] و برخى اقبال به سوى خدا و توبه و بازگشت به اطاعت الهى دانستهاند.[28] برخى دیگر آن را فرود آوردن نفس و قرار دادن آن در منزلى از منازل سلوک دانسته و آن را به معناى آمادگى عملى و خارجى براى توبه و سلوک به سوى خدا به حساب آوردهاند، به همین جهت انابه با حرف «الى» بهکار مىرود تا بر سیر و رسیدن به غایت دلالت کند.[29]
اهمیت و آثار انابه:
در آیات و روایات به انابه اهمیت خاصى داده شده است. خداى متعالى بندگان خود و در رأس آنان پیامبران را به انابه فرا خوانده است: «واَنیبُوا اِلى رَبِّکُم ...» (زمر/39،54 و نیز روم/30، 30 ـ 31؛ لقمان/31، 15)[30] در قرآن کریم به انابه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)(شورا/42، 10)، ابراهیم(علیه السلام)(ممتحنه/60 ، 4؛ هود/11، 75)، شعیب(علیه السلام)(هود/11،88)، داود(علیه السلام)(ص/38،24) و سلیمان(علیه السلام)(ص/38، 34) اشاره شده است. در روایتى نبوى از سعادت انسان آن دانسته شده که خدا انابه را روزیش سازد.[31] از آثار مهم و گوناگون انابه نیز مىتوان به اهمیت آن پى برد، چنان که گفته شده بر اثر انابه قلبى، قلب انسان کامل باطن بیتالحرام مىشود.[32] آثار انابه که در قرآن ذکر شده دو دسته است: 1. دستهاى که اثر انابه به تنهایى دانسته شده: الف. هدایت الهى؛ خداوند انابه کنندگان را به سوى خود هدایت مىکند: «... و یَهدى اِلَیهِ مَن اَناب» (رعد/13،27)، «و یَهدى اِلَیهِ مَن یُنیب» (شورى/42،13)
ب. تذکر؛ تنها کسى که به سوى خدا انابه مىکند از آیات الهى متذکر مىشود: «هُوَ الَّذى یُریکُمءایـتِهِ و یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّماءِ رِز قـًا و ما یَتَذَکَّرُ اِلاّ مَن یُنیب» (غافر/40، 13) در آیات دیگرى آسمان و زمین و آیات موجود در آن دو موجب بصیرت* و تذکر براى شخص منیب دانسته شده است: «اَفَلَم یَنظُروا اِلَى السَّماءِ ... والاَرضَ مَدَدنـها ... تَبصِرَةً وذِکرى لِکُلِّ عَبد مُنیب» (ق/50 ، 6 ـ 8 ؛ سباء/34،9) وقوف بر دلایل توحید الهى در عقل انسان مرتکز است؛ ولى شرک و اشتغال به عبادت غیر خدا مانع تجلى این انوار مىشود و هنگامى که انسان از این امور اعراض کرده، به سوى خدا انابه مىکند، پرده کنار رفته و توحید آشکار مىگردد.[33]
برخى پرواى از خصوص خداوند را نیز از دسته نخست آثار انابه برشمردهاند: «مُنیبینَ اِلَیهِ واتَّقوهُ ...» (روم/30،31)[34]
2. دستهاى که اثر انابه همراه با وصفى دیگر شمرده شده است: الف. بشارت؛ به کسانى که از عبادت طاغوت پرهیز کرده و به سوى خدا انابه کنند، بشارت داده مىشود: «والَّذینَ اجتَنَبُوا الطّـغوتَ اَن یَعبُدوها واَنابوا اِلَى اللّهِ لَهُمُ البُشرى ...» (زمر/39،17)
ب. وارد بهشت شدن؛ بهشت پاداش کسانى است که خدا ترس بوده و با قلبى منیب به لقاى الهى بروند:«واُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقینَ ... مَن خَشِىَ الرَّحمـنَ بِالغَیبِ وجاءَ بِقَلب مُنیب» (ق/50 ، 31 ـ 33) کسى که عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، مىتواند با قلبى به دیدار پروردگار برود که انابه و رجوع به خدا بر اثر تکرار در طول عمر، ملکه و صفت آن قلب شده باشد.[35] برخى قلب منیب را از نظر مصداق همان قلب سلیم در آیه «اِذ جاءَ رَبَّه بِقَلب سَلیم» (صافّات/37،84) دانستهاند، زیرا کسى که از شرک سالم باشد غیر خدا را ترک کرده و به سوى خدا انابه مىکند، چنانکه اگر کسى به سوى خدا انابه کند، از شرک پاک شده و سلیم مىگردد.[36]
ج. نجات از عذاب؛ انابه به سوى خدا و تسلیم* شدن در برابر او موجب نجات از عذاب الهى است: «واَنیبُوا اِلى رَبِّکُم واَسلِموا لَهُ مِن قَبلِ اَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ ثُمَّ لا تُنصَرون» (زمر/39،54)
اقسام و شرایط انابه:
انابه دو گونه است: 1. انابه براى ربوبیت خدا که مؤمن و کافر در آن مشترکاند، زیرا هر انسانى در هنگام سختى و اضطرار به سوى خدا انابه مىکند: «واِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ» (روم/30،33)، حتى مشرکان و کافران نیز هنگامى که از همه جا ناامید مىشوند به سوى خدا باز مىگردند: «... ثُمَّ اِذا اَذاقَهُم مِنهُ رَحمَةً اِذا فَریقٌ مِنهُم بِرَبِّهِم یُشرِکون * لِیَکفُروا بِما ءاتَینـهُم ...» (روم/30، 33 ـ 34)
2. انابه اولیاى خدا براى الوهیت او که انابه عبودیت و محبت است.[37] انابه نخست اضطرارى و ناپایدار و انابه دوم اختیارى و پایدار است. برخى انابه اول را انابه ظاهرى دروغین و انابه دوم را انابه حقیقى راستین دانسته و گفتهاند: در انابه اول، شخص هنگام تنگدستى و سختى به پروردگارش پناه مىبرد، زیرا از روى فطرت مىداند داراى خالقى است که او را روزى داده و یارى مىکند؛ ولى زمانى که به مطلوبش رسید از خدا باز مىگردد: «واِذا مَسَّ الاِنسـنَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبـًا اِلَیهِ ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِىَ ما کانَ یَدعوا اِلَیهِ مِن قَبلُ» (زمر/39،8)، «... حَتّى اِذا کُنتُم فِى الفُلکِ وجَرَینَ بِهِم بِریح طَیِّبَة و فَرِحوا بِها جاءَتها ریحٌ عاصِفٌ وجاءَهُمُ المَوجُ مِن کُلِّ مَکان وظَنّوا اَنَّهُم اُحیطَ بِهِم دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدِّینَ ... فَلَمّا اَنجـهُم اِذا هُم یَبغونَ فِىالاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ» (یونس/10،22 ـ 23) در آیهاى نیز به هر دو گروه اهل انابه اشاره شده است: «و اِذا غَشِیَهُم مَوجٌ کالظُّـلَلِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجـّـهُم اِلَى البَرِّ فَمِنهُم مُقتَصِدٌ وما یَجحَدُ بِـایـتِنا اِلاّ کُلُّ خَتّار کَفور» (لقمان/31،32)[38] برخى گفتهاند: انابه به سه امر محقق مىشود: 1. انابه در باطن و با قلب بهگونهاى که دائماً متوجه خدا بوده و با افکار و عزائمش، تقرب به او را طلب کند. (ق/50 ،33) 2. انابه در گفتار بهگونهاى که دائماً مشغول ذکر خدا و ذکر نعمتها و مقربان الهى باشد (غافر/40،13) 3. انابه در اعمال ظاهرى بهگونهاى که بر طاعات و عبادات و اعمال پسندیده مواظبت کند.[39] برخى از مقدم شدن توکل بر انابه در آیه «... عَلَیهِ تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب» (هود/11،88) استفاده کردهاند که شرط انابه، توکل است، زیرا لازم است ابتدا اعتماد محقق شود و سپس بنده به خدا توجه کرده و در مقام سیر به سوى او برآید.[40]
منابع
اقرب الموارد فى فصح العربیة و الشوارد؛ انوارالتنزیل و اسرار التأویل، بیضاوى؛ اوصاف الاشراف؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ التعریفات؛ التفسیر الکبیر؛ التفسیر المنیر فىالعقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر موضوعى قرآن کریم؛ تفسیر نمونه؛ جامعالبیان عن تأویل آى القرآن؛ جامع السعادات؛ روضالجنان و روحالجنان؛ شرح منظومه، سبزوارى؛ الصحاح تاجاللغة و صحاح العربیه؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى؛ فرهنگ نوربخش اصطلاحات تصوف؛ قاموس قرآن؛ القاموس المحیط؛ لسان العرب؛ مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن؛ مجمعالبحرین؛ المستدرک على الصحیحین؛ المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن الکریم؛ معجم الفروق اللغویه؛ معجم مقاییس اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ منازل السائرین؛ موسوعة اخلاق القرآن؛ موسوعة کشاف اصطلاحاتالفنون و العلوم؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ نثر طوبى.
احمد جمالى
دهخدا، دانشنامه قران