۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

عذرا خانم سلام علیکم حال شما چطوره

پسر بزرگش که جنون گرفته
کتشو داده کیسه توتون گرفته


یدالله آقاعباسی

بازی های دستگرمی

* خشتک، بالشتک
دو نفر هم قد و بالا و هم سن و سال پشت به هم می ایستند و دست ها را به کمر یکدیگر
می گیرند. سپس یکی از آن دو خم می شود و دیگری را بلند می کند. حرکت به همین ترتیب با گفتن خشتک، بالشتک ادامه پیدا می کند.
* ریسمان بازی
دو نفر دو سر ریسمانی فرضی را می گیرند و از دو طرف می چرخانند. یکی از بچه ها همآهنگ با حرکت آن ها از روی طناب فرضی می پرد.
* یک لنگو
بچه ها دو دسته می شوند. یک دسته در میدان دایره مانندی پراکنده شده، می دوند. از دسته مقابل یک نفر در حالی که با یک پای می دود، آن ها را تعقیب می کند و به هرکسی که می رسد، دست می زند و او از دایره بیرون می رود. هر وقت کسی که لی لی می کند خسته شد، دیگری از دسته خودشان جای او را می گیرد تا یک نفر ازدسته مقابل باقی بماند.
(سه بازی بالا را از خاطره های توران شهر، بری (بهرامی) از بازی های کرمان: ص 187 پل فیروزه/ نهم/ پاییز 1382 نقل کردم.)
* ارغشتک
نوعی از بازی باشد که دوشیزگان کنند و آن چنان است که بر سر دو پا می نشینند و کف دست ها را بر زانوها می مالند و همچنان نشسته بر سر پاها می جهند و کف دست ها را بر هم می زنند.
(برهان قاطع، بی نا، 75)
* بازی فروشندگان کوچولو
دوتا دوتا رو به روی هم می نشینند و پاها را دراز و کف آن ها راب هم می چسبانند. سپس دست های یکدیگر را می گیرند و هر یک به نوبت به پشت دراز می کشند و دیگری را به سوی خود می کشانند و می گویند: دوغ کشکی/ آب زرشکی.
* هانری ماسه، 1357، ج 2، 325
بچه ها دور هم به شکل دایره می ایستند و هر کدام به نوبت از دایره بیرون می آید و شروع می کند به چرخیدن دور خود و می خواند: چرخ چرخ عباسی/ خدا منو نندازی
* هانری ماسه، 1357، ج 2، 329
به شکل دایره می ایستند. دست های یکدیگر را می گیرند و با هم می نشینند و برمی خیزند و می خوانند: حمومک مورچه داره/ بشین و پاشو خنده داره
* هانری ماسه، 1357، ج 2، 328
لی لی کنان می روند و می خوانند: می خوام برم ارنگه/ یه پا خرم می لنگه
(ارنگه الم روستایی پیرامون تهران است و این بازی از هانری ماسه، 1357، ج 2، 334 نقل شده است.)
* بازی اشعار کودکانه
- اژدهایی که خارپشت بود/ حرف هایش بسی درشت بود/ می خورد روزیِ همه مردم/ دهنش در میان پشت بود آسیاب (شاملو، کتاب کوچه، جلد 1، 1378، 476)
- تپ تپ خمیر/ شیشه پرپنیر/ پرده حصیر/ توتک فطیر
- ده، بیست، سی، چهل، پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد، نود، صد
حالا که رسید به صدتا، دستمال آبی وردار، پر از گلابی وردار.
- خرگوشک بازاری / دست و پا، هواداری/ خانه در کجا داری؟/ خانه ای به کوی تو / عاشقم به روی تو (هانری ماسه، 1357، ج 2، 355)
در اصل نوعی سایه بازی است که با دست سایه خرگوشی را درست می کند و می خواند.
(ص 160/ پل فیروزه/ شماره نهم/ پاییز 1382/ افسون کلام موسیقی و حرکت: مسعود ناصری)
- یه دبه و دو دبه/ سه دبه و سه دبه/ سه سبد سیب سنگین/ سه انار ترش و شیرین
- آهو به چرا/ برده بچه را (هانری ماسه، 1357، ج 2، 350)
- مشکی دوغی هراتی/ یه من کره نباتی/ بریم بازار بفروشیم/ پیرهن نو بپوشیم
(صادق هدایت، نوشته های پراکنده، 267)
- آهو به چرا، گله آهو به چرا / آهو بچرید و بچرانید گله را/ آهو چو بدید آن سوار یله را/ آهو برمید و برمانید گله را (شاملو، ص 529، جلد اول، 1378)
- خش می کشم، خش می کشم/ خش های خش خش می کشم (همان، 577)
* بازی اشعار روایی
- می رم کبک می شم از گردنه برآیم.
- منم عقاب می شم و تو رو می گیرم
- تو که عقاب می شی و مرا می گیری، منم آهو شوم از دامنه برآیم
- تو که آهو می شی از دامنه برآیی، منم تازی می شم و تو رو می گیرم
- تو که تازی می شی و مرا می گیری، منم صیدی می شم و میرم به صحرا
- تو که صیدی می شی و میری به صحرا، منم شاهین می شم و تو رو می آرم
- تو که شاهین می شی و مرا می آری، منم دودی می شم به هوا برآیم
- تو که دودی می شی به هوا برآیی، منم شبنم می شم و تو رو می گیرم
- تو که شبنم می شی و منو می گیری، منم گنجشک می شم از بته درآیم
- تو که گنجشک می شی از بته درآیی، منم آتش می شم تو رو می سوزم
- تو که آتش می شی منو می سوزی، منم ماهی می شم می رم تو دریا
- تو که ماهی می شی میری تو دریا، منم توری می شم تو رو می گیرم
- تو که توری می شی منو می گیری، منم سبزه می شم از زمین درآیم
- تو که سبزه می شی از زمین درآیی، منم بره می شم سبزه رو می چینم ...
این شعر نمونه ای از فولکلور تاجیکی است که مختصری در آن تغییر داده ام. روایت اصلی در این منبع قابل مطالعه است: تورسورن زاده، سخن علمی، دوره دوم، 1363، 755

* پانتومیم روایی
مربی یا سرکرده می خواند و بچه ها مجسم می کنند و می خوانند.
- گندم گل گندم، گل گندم. بچه ها – گندم گل گندم، گل گندم
- زمینش مال من، آبش مال مردم " " " " " " "
- شخمش می زنم همچین و همچون گل گندم " " " " " " "
- تخمش می پاشم همچین و همچون گل گندم " " " " " " "
- آبش می دهم همچین و همچون گل گندم " " " " " " "
- دروش می کنم همچین و همچون گل گندم " " " " " " "
- خرمن می کنم همچین و همچون گل گندم " " " " " " "
- بوجار می کنم همچین و همچون گل گندم " " " " " " "
- بادش می دهم همچین و همچون گل گندم " " " " " " "
- به خانه می برم همچین و همچون گل گندم " " " " " " "

* مربی شعر زیر را می خواند و بچه ها آن را با پانتومیم بازی می کنند:
دلم می سوزه و سوز تو داره
نوشتم نامه ای کس نیس (نیست) بیاره
به ابرش گر دهم ترسم نباره
به بادش گر دهم ترسم نیاره
به بلبل گر دهم شیرین زبونه
به قمری گر دهم می ره به دریا
به آهو گر دهم می ره به صحرا
خودت دور و رهت دور، منزلت دور
اگر ترکت کنم، چشمام بشه کور
شعر از فرهنگ مردم سروستان، صادق همایونی، 1349، تهران، دفتر مرکزی فرهنگ مردم

* مربی شعر زیر را می خواند و بچه ها با پانتومیم آن را بازی می کنند:
رفتم به صحرا، دیدم قورباغه
گفتم قورباغه دماغت چاقه؟
رفتم به صحرا، دیدم لاک پشت
گفتم لاک پشت قیرت مارو کشت
رفتم به صحرا دیدم مارمولک
گفتم مارمولک عیدت مبارک!
شعر به نقل از هانری ماسه، ج 3، 1357، ص 462
* مربی می خواند. بچه ها بازی می کنند
*کاشکی که من گربه بودم / میو میو کرده بودم/ قاب پلو خورده بودم
(مازیار، شاملو، حرف الف دفتر دوم، 1379، ص 960)
*چیست گردنده ای که دم نزند/ روز و شب گردد و قدم نزند/ نعره او چو شیر بود/ برف بارد و لیک نم نزند
شاملو، ج اول، 1378 (آسیاب، ص 477)
*عروس می بریم کوچه به کوچه/ براش می پزیم آش آلوچه/ می ریزیم سرش نقل و کلوچه
شاملو ج 1، 1378، 497

چند بازی محلی و سنتی

* گری گری
بچه ها دور هم می نشینند و یکی [با مربی] اوستا می شود و در حالی که دو انگشتی دست می زنند و می خوانند: گری گری ها، گری گری
اوستا – گری گری ها، گری گری، من می روم اوستاگری (به اولین نفر) تو می روی چی چی گری؟
بچه ها – گری گری ها، گری گری.
اولی – گری گری ها، گری گری. تو می روی اوستاگری، من می روم کوزه گری.
بچه ها – گری گری ها، گری گری.
دومی – او می رود اوستاگری، من می روم کوزه گری. من هم می رم شیشه گری.
بچه ها – گری گری ها، گری گری.
و به این ترتیب ریخته گری، سفالگری، رفتگری و زرگری ...
به نقل از رسول آذر، 1373، ص 258
* چی مال چیه؟
مربی بچه ها را جمع می کند و به هر یک از آن ها کلمه ای می دهد. کلمات باید دوتا دوتا یا سه تا سه تا به هم مربوط باشند. و بچه ها در گروه های دو تایی یا سه تایی می ایستند.
مثلاً دریا، آب، ماهی، صحرا
یا صندلی، عینک، میز، چشم و یا هر چیز دیگری.
به نقل از رسول آذر، 1373، 141، با اندکی تغییر
* خاله ستاره
این بازی را براساس یکی از بازی های نمایشی (رقص) به روایت کرمان نوشته ام:
مربی می گوید و بچه ها جواب می دهند و همگی کار را مجسم می کنند:
مربی – خاله ستاره! بچه ها – جونم خاله!
مربی – یارو رو دیدی؟ بچه ها – دیدم خاله!
مربی – چه کار می کرد؟ شونه به زلفونش می کرد (بچه ها شانه می زنند)
مربی – خاله ستاره! بچه ها – جونم خاله!
مربی – یارو رو دیدی؟ بچه ها – دیدم خاله!
مربی – چه کار می کرد؟ وسمه به ابرواش می کرد (بچه ها وسمه می کنند)
مربی – خاله ستاره! بچه ها – جونم خاله!
مربی – یارو رو دیدی؟ بچه ها – دیدم خاله!
مربی – چه کار می کرد؟ سورمه به چشمونش می کرد (بچه ها سرمه می کشند)
انجوی شیروانی (بازی های نمایشی) امیرکبیر 1334
در بازی بالا بنا به موقعیت و ابتکار مربی می توان کارهای دیگر و بیشتری را جایگزین کرد.
* آسیا بچرخ
بچه ها دایره وار می ایستند و دست های یکدیگر را می گیرند. مربی یا سرکرده وسط دایره می ایستد و می خواند:
سرکرده – آسیا بچرخ!
بچه ها – می چرخم. (می گردند)
سرکرده – تندتر بچرخ!
بچه ها – می چرخم. (تندتر می گردند)
سرکرده – آسیا بشین!
بچه ها – می شینم. (می نشیند)
سرکرده – آسیا پاشو!
بچه ها – پا می شم (برمی خیزند)
این بازی همچنان ادامه دارد. سرکرده می تواند بگوید: صندلی بساز، میز بساز، صورت بشور یا هر کار دیگری و بچه ها با گفتنِ «بفرما» همان کار را دسته جمعی انجام می دهند. تا جایی که سرکرده می گوید:
سرکرده – آسیا تندترش کن!
بچه ها – تندتر و تندترش کن (تندتر می چرخند).
* یک مرغ دارم
این بازی برای تعداد کمی از بازیکنان طراحی شده و از بازی های سنتی ایرانی است. بازیکنان هر کدام با شماره ای مشخص می شوند. مثلاً اگر پنج نفره باشند، از 1 تا 5 شماره گذاری می شوند. سرگروه بازی را شروع می کند و می گوید:
- یک مرغ دارم روزی 2 تا تخم می کند.
شخصی که با شماره 2 مشخص شده باید بگوید: چرا دو تا؟
سرگروه – پس چندتا؟
شماره 2 – (مثلاً) چهار تا.
شماره 4 – چرا چهارتا؟
شماره 2 – پس چند تا؟
بازی به این ترتیب ادامه می یابد. اعضا باید سرعت عمل و تمرکز حواس داشته باشند. اگر یکی از آن ها اشتباه کند بازنده است و از بازی خارج می شود. افراد باقی مانده نباید از شماره های افراد بازنده استفاده کنند.
این بازی را داود کیانیان به نقل از الهه قلندری و بتول فرجودی در کتاب نمایش کودک ص 44 و 45.
* عمو زنجیرباف
بازیکنان دست یکدیگر را گرفته زنجیری تشکیل می دهند. کسی که به عنوان اوستا انتخاب شده با صدای بلند بچه ها را مخاطب قرار می دهد.
اوستا – عموزنجیرباف/ بازی کنان – بعله.
اوستا – زنجیر منو بافتی؟/ بازی کنان – بعله.
اوستا – پشت کوه انداختی؟/ بازی کنان – بعله.
اوستا – داری می آیی؟/ بازی کنان – بعله.
اوستا – به صدای چی؟/ بازی کنان – به صدای ...
بازی کنان حیوانی را نام می برند و بعد در حالی که صدای آن حیوان را تقلید می کنند، از زیر دست های زنجیر شده یکدیگر عبور می کنند تا جایی که دیگر عبور ممکن نشود و در این حال آن قدر یکدیگر را می کشند تا زنجیر بریده شود.
حسن خاتمی، کتاب هفته 7 آبان 1340، انتشارات کیهان، ص 181
* پاسخ بر عکس
بچه ها دایره وار می نشینند. مربی در وسط قرار می گیرد و از بچه ها می خواهد به سؤال های مطرح شده به دقت گوش فرا دهند و با بله یا خیر پاسخ بدهند. مربی سؤال های زیادی را از قبل روی ورقه آماده کرده است. عضوی که پاسخ را برعکس ندهد، از بازی حذف می شود:
مربی: تو انسانی؟
عضو: نه
مربی: تو گیاه هستی؟
عضو: بله
مربی: آسمان بالاست؟
عضو: نه
مربی: ستاره ها روی زمین هستند؟
عضو: بله
...
این بازی را داود کیانیان از قول فریبا صولتی در کتاب نمایش کودک نقل کرده است. ص 49
* ساعت
مربی با همکاری بچه ها به وسیله گچ با نخ دایره ای روی زمین رسم می کند و همچون ساعت شماره های 3 و 6 و 9 و 12 را روی آن مشخص می کند. بچه ها را در چهار دسته مساوی سر هر شماره رو به جهت حرکت عقربه های ساعت ردیف می کند. بعد فرمان می دهد:
مربی - یک ربع به جلو (بچه ها عمل می کنند)
مربی – سه ربع به جلو (بچه ها عمل می کنند)
مربی – ربع ساعت به عقب (بچه ها عمل می کنند)
به نقل از بازی و اهمیت آن در یادگیری: رسول آذر، 1373، احرار تبریز، 1373، ص 187
*جادوگر
مربی چوبدستی به دست می گیرد. بچه ها با توجه به اشاره ها و جهت های چوب حرکت های خود را هماهنگ می کنند.
• مربی به هر سویی که اشاره می کند، حرکت در آن سو انجام می گیرد.
• با هر ضربه زمین بچه ها بایستی بجهند.
• وقتی آن را رو به آسمان می گیرد، همه روی پنجه پاها ایستاده دست ها و بدن خود را بالا می کشند.
• وقتی آن را کج می کند، همه بدن خود را کج می کنند.
• وقتی سر چوب را به زمین تکیه می دهد، همه روی پنجه پا می نشیند.
• وقتی آن را افقی می گیرد همه چار دست و پا راه می روند و صدای حیوانی را در می آورند.
• با رها شدن چوب، به هر دلیلی، طلسم می شکند و جادو خنثی می شود. بچه ها به خود می آیند و به گوشه ها پناه می برند.
به نقل از رسول آذر، 1373، ص 107 با تغییر
(از بازی های اهر و روستاهای اطراف آن)
* اشتر به چراست در بلندی
این شعر مربوط به یکی از بازی های محلی گرمسیرات فارس است که به نقل از کرامت رعناحسینی در هنر و مردم شماره 81 مورخ تیرماه 1348 و نیز بازی های محلی فارس (ابوالقاسم فقیری، 1353، فرهنگ و هنر فارس ص 108 و 109) آمده است. شاملو نیز آن را در کتاب کوچه حرف الف دفتر الف ص 52 (مازیار، 1379) نقل کرده است. به این بازی ها «واگو» می گویند. سرکرده شعر را می خواند و بچه ها ردیف و قافیه آن را واگو می کنند. می توان همراه با واگوی واژه ها آن ها را نیز به نحوی بازی کرد. در اصل بازی سرکرده با تک تک افراد کار می کند و حالت مسابقه دارد. در این جا شعر روایی همراه با واگویه و بازی درآمده است.
سرکرده – اشتر به چراست در بلندی
بچه ها – در بلندی (بازی می کنند)
سرکرده – کله اش به مثال کله قندی.
بچه ها – کله قندی، در بلندی (بازی می کنند)
سرکرده – چشمش به مثال آینه بندی
بچه ها – آینه بندی، کله قندی، در بلندی (بازی می کنند)
سرکرده – ابروش به مثال تیر کمندی
بچه ها – تیرکمندی ...
سرکرده – گوشش به مثال بادبزندی (بادبزن)
بچه ها – بادبزندی، تیرکمندی، آینه بندی، کله قندی، در بلندی (بازی می کنند)
سرکرده – دماغش به مثال دودکشندی.
بچه ها – دودکشندی، بادبزندی، تیرکمندی، آینه بندی، کله قندی، در بلندی (بازی می کنند)
سرکرده – سینه ش به مثال طبل جنگی
بچه ها – طبل جنگی، دودکشندی، بادبزندی، تیرکمندی، آینه بندی، کله قندی، در بلندی (بازی می کنند)
...
* این نخل بلند سر به آسمون بی
این بازی نظیر «اشتر به چراست در بلندی» است و از بازی های محلی فارس، ابوالقاسم فقیری، 1353 نقل شده است. ص 108، 109
سرکرده – این نخل بلند سر به آسمون بی.
بچه ها – آسمون بی (بازی می کنند)
سرکرده – بارش شکری ز زعفرون بی.
بچه ها – زعفرون بی، آسمون بی (بازی می کنند)
سرکرده – قند و عسلی از اون چکون بی
بچه ها – چکون بی، زعفرون بی، آسمون بی (بازی می کنند)
سرکرده – حب نبات است که از جنون (جنان = بهشت) بی.
بچه ها – جنون بی، چکون بی، زعفرون بی، آسمون بی (بازی می کنند)
سرکرده – خرماست که مزه اش شاهون (شاهانه) بی.
بچه ها – شاهون بی، جنون بی، چکون بی، زعفرون بی، آسمون بی
* هر کسی کار خودش
دایره وار می نشینند. یکی از کودکان ]یا مربی[ "اوسا" می شود. برای هر یک و حتی خودش با ایما و اشاره شغلی تعیین می کند. در این میان کار یکی از بچه ها را انجام می دهد و اگر در همان موقع آن کودک کار اوسا را انجام ندهد، بازنده است. در تمام مدت بازی اوسا این عبارت را پیوسته تکرار می کند:
هر کسی کار خودش
هر کسی بار خودش
هر کسی کار خودش، بار خودش، آتش به انبار خودش
این بازی از کتاب هانری ماسه، ج 2، 1357، 327 نقل شده است.
++++++++++++++++++++++++++++++++




چند تصنیف عامیانه
آیسان مرادی

عذرا خانم
عذرا خانم سلام علیکم یا الله
علیک سلام والده مش ماشالله
عذرا خانوم حال شما چطوره؟
شوهر امسال شما جطوره؟
کارش چیه از کجا نون میاره؟
حجره میره یا که میره اداره؟
گاهی تو سبزه میدون، گاهی تو پامناره
یا توی ناصریه، یا توی لاله زاره!
سواد مواد داره یا بی سواده؟
برف اومده نم کشیده سوادش
از عم الجزء هیچی نمونده یادش
شش تا پسر داره هفت هشت تا دختر
یکی از یکیشون ماشالله قشنگتر
پسر بزرگش که جنون گرفته
کتشو داده کیسه توتون گرفته!
________________________________________
گفتم
گفتم ای یار چه لوس و خنکی، گفت زکی
گفتم ای شوخ عجب بی نمکی، گفت زکی
گفتم از حسن، کلاه تو پسه، گفت بسه
گفتمش بیهوده فکر بزکی، گفت زکی
گفتمش زخم زدی پای مرا، گفت چرا؟
گفتم از بس که تو بد قلقلکی، گفت زکی
گفتمش شیفته توست رجب، گفت عجب
گفتم اندر نظرش چون ملکی،گفت زکی
گفتم انقدر نکن خون به دلش، گفت ولش
گفتم اصلا تو سراپا کلکی، گفت زکی
گفتم از کی بکنم بوسه طلب، گفت زلب
گفتم ای دوست دو تا یا که یکی؟، گفت زکی
گفتمش زیور آغوش منی، گفت خفه
گفتمش زینت روی تشکی، گفت زکی
________________________________________
سیاهی با سفیدی
سیاهی با سفیدی جور نمیشه
سیاه فرد اعلاء بور نمیشه
سیاهی با سفیدی جور نمیشه
تنور نونوایی شیپور نمیشه
سیاهی با سفیدی جور نمیشه
به مولا نی لبک سنتور نمیشه
سیاهی با سفیدی جور نمیشه
عزیزم عین علی که کور نمیشه
نخورده می ملنگ و لول نمیشه
عزیزم زلفعلی کچول نمیشه
پس کله که هیچوقت رو نمیشه
عزیزم گندعلی خوشبو نمیشه
پول الدنگی هیچوقت جور نمیشه
عزیزم نورعلی کم نور نمیشه
خیار گل به سر گرمک نمیشه
داداش جون نقل علی تلخک نمیشه
________________________________________
هیچ کجا تهرون نمیشه
جون من غصه نخور هیچ کجا تهرون نمیشه
کل شهر اصفهون دروازه شمرون نمیشه
هر چی شهر اصفهون لوطی و داش مشدی داره
هیشکی ناخن کوچیکه ابرام غزل خون نمیشه
در عالی قاپو میگن صوت عموم منعکسه
اما اینها داداشم دنبک و مزقون نمیشه
هی نگین دخترامون خوشگل و ماه تابونن
ماه تابون به خدا انقده ارزون نمیشه
کور خوندی که میگی مردمونش وفا دارن
آخه در قرن اتم صفا و وفا نون نمیشه
گرز رستم گروه دروازه تهرون ماهاست
گوش کن من چی میگم هیچ کجا تهرون نمیشه
________________________________________
حاجی فیروز
(سیاه 1):ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم بزبز قندی
ارباب خودم چرا نمی خندی؟
ارباب خودم گلی به جمالت
از کجا بگم وصف کمالت؟
بشکن بشکنه بشکن
(سیاه 2): من نمیشکنم
(سیاه 1): بشکن
(سیاه2): بازم بشکنم
(سیاه 1): بشکن
(سیاه 2): اینجا بشکنم یار گله داره
اونجا بشکنم یار گله داره
این عاشق بیچاره چقدر حوصله داره
اینجا تهروونه بعله
قر فراوونه بعله
یا حق
یاهو
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
یا حق
یا هو
حاجی فیروزم بعله
سالی یه روزم بعله
ای سال بر نگردی
بری دیگه بر نگردی
یا حق
یاهو
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
هر کی به کاری مشغول
پولی بریز تو کشکول
هر کی به کاری مشغول
پولی بریز تو کشکول
یا حق
یا هو
////////////////
https://www.youtube.com/watch?v=msiStrx_n2U