گردو
4ـ در
فرهنـــگ بودایی Fan yi min yi tsi ، نوشــــته
فا یون (Fa Yün) 1، نام
سنسكریتـچینی گـــردو (جاگلِنس رِجیا) (Juglans
regia hu t'ao) با آوانــگاـــــــــت po-lo-ši
آمده
كه، تا آنجا كه من می دانم، هنوز با معادل سنسكریتش یكی دانسته نشده است2. برابر قوانینی كه برای آوانگاری واژههای
بودایی وضع شده، این ترکیب را باید به شکل pārasī سنسكریت بازسازی كرد كه از دید من صورت مونث صفت Pārasa به معنی "پارسی" (بر گرفته از Parsa، "پرشیا") است. پس، همچنان كه از این نام برمیآید، گردو در هند
درخت یا میوهای شمرده می شده كه گمان میرفته خاستگاه ایرانی دارد.
نام pārasī برای گردو در فرهنگ
سنسكریت بوتلینگ كه به هر حال از این افتادگیها بسیار دارد نیامده است نام
رایج سنسكریت گردو ākhōta، aksōta، aksōsa3 است كه مدتهاست آن را وام واژهای از
زبان ایرانی میدانند4.
پلینی نامهایی را كه یونانیان به این میوه دادهاند گواه این واقعیت
دانسته كه در اصل از ایران وارد شده و بهترین ارقام آن را در یونانی Persicum و basilicon5
مینامند و نخستین بار با همین نامها در
ایتالیا شناخته شدند1. خود پلینی گردو
را نوسیس
آیاگلوندس nuces iuglandes خواند.
گرچه جوگلانس رجیا Juglans regia [گردو] بومی
منطقه مدیترانه است، گویا یونانیان گونههای بهتر آن را از آسیای پیشین/متقدم/anterior Asia/ Asia Previous/ Asia Anteriorگرفته باشند و وجود نامهای یونانی چون کارنا
پرسیکا κάρνα περσικά یا
کارنا سینوپیکا κάρνα σίνωπικά، هم از همین جاست.2
در واقع جوگلانس رجیا Juglans regia خودروی شمال ایران و بلوچستان است؛ این گیاه
در درههای پیسكِم (Pskem) و
آبلاتون (Ablatun) در ارتفاعات بین 1000 تا 1500 متری نیز یافت شده است. گونه دیگر آن (Juglans
pterocarpa
"جوگلانس با میوه پردار" [لَرَك، قوزقره/گویروشیالپگی
یالانگوز: Göyrüş Yarpaqlı yalangoz ]) در استان های گیلان و
مازندران و در حوالی استرآباد
دیده میشود3. انگلر4 گوید گردودار در
خاور افغانستان در بلندای بین 2200 تا
2800 متری نیز خودروست. ابنحوقل گردوی ارجان
[بهبهان]، مقدسی
گردوی كرمان، و اصطخری گردوی
اقلیم/ولایت جیرفت
را ستودهاند5.
در فرغانه،
تركستان روس، درخت گردو را در باغها میكارند؛ اما گردویی كه به فروش می گذارند
بیشتر از جنگلهای خودروی گردو در كوهستانها خیزد.6 به گفته
استاین،1
گردودار در خُتن فراوان
است. همین كاشف درختان گردو را در یولآریك
و دهكدههای مجاور یافت.2
نام گردو در فارسی گوز (kōz) و یا جوز (gōz)
است.3
به گفته هوبشمان، این واژه از ارمنی آمده.4 واژه ارمنی ěngoiz است؛ egōz عبری،5
ängozä آسی، oδuza ییدغال [Yidghal]، egvīz كردی، nigozi گروزنیایی/گرجی نیز از همین دستاند.6
واژههای تركی koz و xoz واژههای وام از فارسیاند.7
کهنترین نام چینی برای گردوی بستانی hu t'ao است.
("هلوی مردم هو": هو نامی است فراگیر برای
ملتهای آسیای مركزی به ویژه ایرانیان).
همچنان كه در دیباچه دیدیم، hu پیشوند نام شمار
بزرگی از گیاهان بستانی است كه از خارج وارد چین شدهاند. نامی كه زان پس جانشین شد یعنی hu یا ho
t'ao به
معنای "هلوی مغزدار" یا "هلوی دانهدار" است زیرا با همه
شباهت پوستش به هلو تنها مغزش خوراكی است.8 با توجه به انتشار
دامنه دار واژه فارسی، میتوان این پرسش را پیش كشید كه آیا حـــــــق نداریم آن
را در واژه چیـــــــنی hu-t'ao نیز
بیابیم، هر چند پُرپیداست که این واژه
پیش از هر چیز به معنای هلوی مردم هو (ایرانیان) است. چند مورد ثبت شده هست كه در آنها نام چینی
فرآوردههای بیگانه را میتوان هم رساننده یك معنی و هم نمایانگر آوانگاری آنها
دانست. اگر از یاد نبریم كه واژه hu پیشتر دارای یك واكه گون پسكامی آغازین بوده كه
صدای *gu (γu) یا *go میداده،1
نمیتوان منكر این احتمال شد كه این واژه در پیروی از، یا با توجه ویژه به، صورتی
ایرانی از gōz گزیده شده باشد: بسا که این ایده دوگانه كه
این میوه "هلوی موسوم به go" و
"هلوی مردم گو (Go) یا هو" است
در آن واحد در ذهن آنها كه این نام نو را
ساختند وجود داشته است؛ اما این تنها یك گمانه است كه در واقع اثبات پذیر نیست و
نباید چندان اهمیتی بدان داد.
داستانی هست كه گویا گردو را سردار چان كیین/ژانگ کیان/Can K'ien / Zhang
Qian وارد چین كرده.2 اما این بستن ورود گردو به چان كیین/ژانگ کیان
عطفبهماسبق کننده/گذشتهنگرانه (retrospective) و در اسناد سالنامههای
هان معاصر چان كیین/ژانگ کیان چنین چیزی بچشم نمی خورد. در واقع، همانطور كه دیدیم، تنها می توان
افتخار ورود دو گیاه بستانی را به اعزام چان كیین/ژانگ کیانCan
K'ien / Zhang Qian به باختر بخشید- انگور و
یونجه. ورود تمامی دیگر میوهها را در
كتابهای متأخر به وی بستهاند. برتشنایدر
در فهرست درازدامن گیاهان چان
كیین/ژانگ کیان،3 بدون چون و چرا گفتههای كتاب جدیدی
چـــــــون پن تسائو کان مو/بنچائو گانگمو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan mu را بی
پروای بررسی منابع پذیرفته.
همین امر نیاز به پژوهش سخنسنجانه تك تك گیاهان را پیش میآورد. از آنجا که خطاهای شگرف برتشنایدر در مورد گردو
وارد کهن كتابهای گیاهشناسی و تاریخی در باره این دوران شده و هنوز بس چشمگیرند
نیاز به اصلاح وجود دارد. به گفته
برتشنایدر، گردو از ك'ایانگـهو
K'iang-hu آورده شده و "ك'ایانگ" در فرمانروائی دودمان هان نام تبت
بوده است. پُرپیداست که هیچ نام جغرافیایی با ضبط ک'ایانگ-هو "Kian-hu" وجود
ندارد، اما در این مورد با نام دو قوم ك'ایان "K'ian" و هو
"Hu" مواجهیم
كه واژه ای مركب ساختهاند. از این گذشته، گرچه میتوان ك'ایان K'ian (در دوران باستان، جیان *Gian) دوره هان را نیای
قبایل بعدی تبت دانست، اینان در سرزمینی كه امروز تبت مینامیم نمیزیستند و قاعدتا لفظ "Hu" تبتیان
را شامل نمی شود. آنچه در این باره در پن
تس'ائو کان مو/بنچائو گانگمو Bencao Gangmu/Pen
ts'ao kan mu1 گفته شده، خود مُغلَق است: در تك جملهای
برگرفته از ت'او کین پن تس'آئو/بِنچائو توجینگ [Bencao
Tujing]T'u kin pen ts'ao نوشته سو سون/سو سونگ (Su Sun)
[Su
Song] (نیمه دوم سده یازدهم) از دوره سونگ آمده:
"منبت/زیستگاه اصـلی این مـــیوه سرزمینهای ک'ایان K'ian و
هو Hu بـــود"
( ). به
هیچ روی نمیتوان از این جمله نتیجه گرفت كه گردو از "تبت" وارد چین شده
است.
دو كاندول2، پدر علم گیاهشناسی
تاریخی و جغرافیایی، نخستین قربانی خطاهای برتشنایدر بود، كه بر پایه سخنان او
گـــفت: "نویسندگان چینی مــیگویند چان كیین/ژانگ کیان گردو را حدود سال 140 تا 150 پ م در فرمانروائی دودمـــان هان از تبت وارد چین
كرد3."
در محصولات [ذراعی] (Kulturpflanzen) هن4 هم در ضمیمه/الحاقیهای
از انگلر گیاهشناس میخوانیم: "اینكه گردو خودروی شمال چین باشد محل تردید
است زیرا به گفته برتشنایدر این گیاه از تبت وارد چین شده." همانطور كه از سطور
آتی بر می آید در شمال چین گونه ای جوگلانس Juglans خودروی بومی هست. سو سون/سو سونگ (Su
Sun) [Su Song]،
كه پیشتر نامش آمد و در دوره سونگ در نیمه دوم سده یازدهم میزیست، خاستگاه داستان
کارهای شگفت انگیزی که به چان كیین/ژانگ کیان، بسته اند بوده و برتشنایدر همان را
فرونگاشته است. سو سون/سو سونگ (Su Sun) [Su Song] در
پی گفته بالا چنین می آورد "در دوران هان، وقتی چان كیین/ژانگ کیان به
مأموریت سرزمینهای باختری گسیل شد،نخست
تخم این میوه را كه در آن روزگار در تسین (Ts'in)
(كانـسو/کنگ/قانسو/چاچ/سغدیانه
Kan-su) [Sogdiana (Kangju)] ["کنگهه"
(kangha)] [ گانسو، در عربی قانسو] كشت میشد به
دست آورد؛ زان پس این گیاه به سرزمینهای
خاوری كشور رسید؛ از این رو آن را hu
t'ao نام
نهادند.1
اطلاعات سو سون/سو سونگ بیشتر
بر پایه گیــــــــاهنامهای از دوره كیاـیو (Kia-yu) (64ـ1056) است در حالی که گیاهنامه دوره ی کاییـپائو (K'ai-Pao) (976ـ968) مقدم
برآن بود و در همین كتاب با این ادعا روبرو میشویم كه چان كیین/ژانگ کیان باید گردو
را از سرزمین های باختری همراه آورده باشد، اما از سر احتیاط قید"گویند" را افزوده است.2
کـــهنترین متنی كه توانستم در پی جوئی ریشــــه این داستان بیابم، Po wu či کار
چان هوا (Čan Hwa) (300ـ232 م) است.3 برساختگی
این كتاب عیان است. به هر روی این فقره
(passage) در دوره سونگ وجود داشته و پذیرفته بوده، برهانش هم اینکه
باری دیگر در T'ai p'in yü lan آمده است4. حتی آن را در فرهنگ لغت بودایی Yi ts'ie kin yin i 5 نوشته یــــــــوان یین (Yüan Yin) نیز كه
از پیرامون سال 649 م است مییابیم طوری
كه میتوان نتیجه گرفت این داستان در آغاز سلسله تانگ نیز درست شمرده می شده. هرچند این احتمال هم می رود كه این متن را در
واقع خود چان هوا Can Hwa نوشته یا دست كم داستان مبنای آن در سده چهارم شكل
گرفته باشد؛ زیرا چنان كه خواهیم دید در آن روزگار است كه نام گردو در نوشته ها میآید. روشن است که این افسانه کهن تر از آن دوره
نیست، یعنی پنج سده بعد از دوره زنـــدگی چان كیین/ژانگ کیان [Zhang Qian]
پدیدار شده است. نبــــاید فراموش کرد در Po wu či ایده هائی کمابیش
خیالپردازانه درباره این قهرمان ساخته و پرداخته شده و به گزاف گفته اند از دریای
مغرب/بحرالشام/بحرالروم/ Western
Sea گذشته و حتی به تا تس'این /داقین [Daqin/Tachin/Tai-Ch'in] (Ta
Ts'in) ، خاور یونانگرای/رُم/خاورمیانه،
بویژه سوریه، رسیده است1. از این گذشته، در همین Po wu či ورود انار و ta
swan یا hu swan یا hu سیر رملی/سیر
شنزار [در عربی ثوم رملی در اردو لہسن رملی)
(Allium scorodoprasum؛ به فرانسه روکامبول [سیر صخره ای]، Ail rocambole) [پیاز
کوهی/پیاز
دشتی] به چین را نیز به چان كیین/ژانگ کیان بسته اند2. این داستان در نوشتههای دوره هان نیز نیامده است. این ایده را باید قاطعانه مردود دانست كه چان كیین/ژانگ
کیان براستی گردو را در سده دوم پیش از میلاد وارد چین كرده باشد، زیرا مبتنی است
بر گزارشی نادرست که بعدها گذشته نگرانه نوشته شده است3.
حال این
پرسش پیش می آید: آیا در این ادعای سو سون كه گردو در اصل از سرزمین ك'ایان/کیانگ/تبتیان
باستان/ Kiang بر می
خاسته مایهای از حقیقت هست یا خیر. یا،
به دیگر سخن، آیا می توان گمان كرد دو روایت چینی همزمان وجود داشته ـ نخست اینكه گردو از سرزمین های هو (ایرانیان) وارد
چین شده؛ دودیگر، گردو از سرزمین ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang هم وارد چین شده است؟4 در واقع در
متنی باستانی از دوره
تسین در نیمه نخست سده چهارم و یكی از کهنترین ارجاعات به گردو كه میشود
تاریخ آن را تعیین كرد، ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang رسما" خاستگاه گردو پذیرفته
شده است. این متن در T'ai p'in yü lan به شكل زیر نگاه داشته
شده است:
"مادر لیو تائو (Liu
T'ao) ، 5 در پاسخ نامه یو (Yu) ،
شاهدخت سرزمین وو گفت: در دوره هیینـهو (Hien-ho) (335-326 م
در دوره دودمان تسین) از شورش سو تسون (Su
Tsün) 1 به كوههای
لینـنان (Lin-nan) گریختم.
دولت/ولایت وو
پیكی همراه با آذوقه و نامهای بدین مضمون فرستاد: "این میوهها گردوو فی-ژان fei-žan اند2. دومی از جنوب چین میآید و گردو در اصل خارج
از چـین در میــان
مردمـان ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang باختری () كشت میشد. بخش بیرونی آن سخت وبخش درونی نرم و شیرین
است. دوام این میوه بر آنم داشت به رسم
پیشکش تقدیم كنم3." شگفتا
که گرچه متن بروشنی می گوید خاستگاه گردو ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang باختری است، نام hu t'ao (و نه k'ian
t'ao) به
کار رفته و همین نشان می دهد ورود گردو به چین از سرزمین هو پیش از ورود آن از
سرزمین ك'ایان/کیانگ/تبتیان باستان/ Kiang بوده است. این داستان هم می نماید كه گردو میوهای نو
شمرده میشده
است.
نام تبتی
گردو به طور كلی با گونهای از tar-ka، كه آوایش رایج در تبت
مركزی است، همبرابر است كه به صورتهای star-ka، star-ga و dar-sga نوشته میشود.4
املاء آخر هم در فرهنگ چند زبانه كیین ـ لون،5 و هم در فرهنگ لغت تبتی جاشكه
(Jäschke) آمده است.
جزء ka یا ga همان پسوند شناخته شدهای
كه همراه اسم می آید نیست،6 بلكه با استناد به kā ("گردو") در كنوری (Kanauri/Kanauri، در پنجابیکِنوری بولی، در اردو کنوری بھاشا )،
پایهای است مستقل به معنای "گردو".1 شیوههای املائی
گوناگون به اعاده/بازگشت *tar، dar، d'ar (با واكهگون دَمِشی) میانجامد. این واژه در گویشی ایرانی در پامیر نیز یافت میشود:
در واخی/Waxi/ Wuxi گردو را tar گویند.2 این واژه بروشنی وام از تبتی است، زیرا در گویش
سرقولی/سریکالی Sariqoli /Sarikoli و دیگر گویشهای پامیری واژه
ایرانی ghōz را مییابیم.3
tarka واژه اصیل تبتی است كه
نام گردوی بومی بخشهائی از تبت، اعم از خودرو و بستانی است. بدین ترتیب بسا كه چینیها، در آغاز سده چهارم
یا كمی پیش از آن، گردو و تخمش را از قبایل تبتی نیز گرفته باشند و پیدایش نام K'ian t'ao از همین جاست. مردمان
لیپچا (Lepcha) در سیـــــكیم (Sikkim44) با گردو آشنایند و نامــــی بومی برایـــــش
دارند ـ Ko' l-po' tـ و حتی
یكی از دهكدههاشان "گردوـ بُن آباد" (كولـبن/Ko'l-ban) نام دارد4.
جورج وات5 میگوید درخت
گردوی خودرو و بستانی در سرزمین های معتدل
هیمالیا و باختر تبت، از
كشمیر و [دره] نوبراNubra به سمت خاوریافت میشود. راكسبرگ6 درباره جوگلانس
رِجیا Juglans regia گوید:
"بومی سرزمین های كوهستانی همجوار شمال و شمال خاوری هندوستان است كه در دشتهای
بنگال خوب می روید اماآنجا مُثمِر نیست." گونه دیگری از همین جنس، یعنی جوگلانس
پلروکوکا راگسب. J.plerococca Roxb.، بومی جنگلهای
پهناوری است كه تپههای شمال و خاور استان/ولایت سیلهِت/جلال آباد [ در اردو سلہٹ ضلع] را پوشــــانده و پوستش در دباغی بکار است، در حـــــالـــی
كـــه جوگلانس رجیا J.regia در شمار فرآورده های روغنی آمده.1
جوزف دالتون هوكر2
منبعی است كه این اطلاعات را آورده گوید گردو در سیكیم خودروست و در بوتان كشت شود؛
سروان
ترنر3 هم فراوانی درختان گردوی آنجا را گزارش كرده است. كِرکپاتریك4
این درخت را در نپال نیز یافت. گردو در در
تپههای
آوا (Ava) برمه میروید. در ایالات شان (Shan)
خاور آوا گونه دیگری از جوگلانس Juglans میروید، با دانههای كوچكتر و کمابیش گوی سان
و سطحی کاملا صاف، اما درباره خود درخت چیزی نمی دانیم.5
روشن است
که تبتیها گردو كارند و بس ارجش نهند.
این درخت در تمام نقاط خاور تبت كه باغداری میسر است و نیز در بین قبایل
تبتی ساکن استان سه چوآن/سیچوان (Se-Č'wan) [Sichuan ( 四川; formerly romanised as Szechuan or Szechwan)]یافت میشود. راكهیل6
حتی میگوید در منطقه باـتان
(Ba-t'an) دانه جو و گردو جایگزین پول خرد میشود. سرهنگ دوم وادل7
دو جا از درختان گردوی بستانی در تبت مركزی یاد میكند. نویسندگان چینی گردوی تبتی را از فرآورده های
منطقه لهاسا برمیشمارند.8
گرچه
افسانه چان کیین ارزش تاریخی ندارد و نباید آن را واقعیتی تاریخی گرفت، با این
همه از نظر روانشناسی جالب است، زیرا دست كم نشان میدهد كه در روزگار پیدایش این
افسانه چینیها بر این گمان بودند كه گردو درختی بومی نیست و از خارج وارد شده
است. گیاهی بومی نمیتواند مبنای چنین
افسانهای قرارگرفته باشد. اشاره مستقیم
به ورود گردوی بستانی با آوردن تاریخ دقیق در منابع چینی دیده نمی شود، اما نمیتوان
در ورود گردو از خارج به چــــین هیچ چون و چرای منطقی کرد. فزون بر نامهای hu t'ao و k'ian t'ao ("هلوی مردمان هو"، "هلوی
مردمان كیان")، شواهدی روشن تأئید می کند در دوران باستان، و حتی در دوره
هان هیچ نامی از گردو به میان نیامده است.
درست است كه نام گردو در Kin kwei yao lio از سده دوم بچشم می خورد؛ اما همچنان كه
گفته شد می تواند از تصریفات بعدی باشد1. از میان تمامی اطلاعات مربوط به این میوه،
تنها در یك مورد این احتمال ضعیف میرود كه به دوره هان اشاره داشته باشد، اما
همین احتمال هم بس اندک است. در Si kin tsa ki 2 آمده در باغ شانـ لین (Šan-lin
Park) فغفوران دودمان
هان گردوبنهایی بوده كه از سرزمین های باختری یا آسیای مركزی آورده بودند. به هر روی، Si kin tsa ki نوشته وو كان (Wu kün) است که در سده ششم م میزیست،3 و نمیتوان آن را
منبعی بی آمیغ برای ترسیم فرهنگ هان دانست.
فهم اینكه این داستان چگونه ساخته و پرداخته شده دشوار نیست. وقتی پردیس/باغ/بوستان شانـ لین ساخته شد از
بزرگان کشور خواستند میوههای نامی و درختان شگفت انگیز سرزمینهای دور را
پیشکش كنند. میدانیم كه پس ازگشودن نانـیوئه (Nan-yüe) [Nanyue
(Chinese: 南越) or Zhuang: Namzyied, or Nam Viet
(Vietnamese: Nam Việt[])] در 111 پ م، فغفور/خاقان وو فرمان
داد فرآورده های جنوب مثل پرتقال، فوفل/پوپل [در اردو سپاری یا
چھالیہ یا ڈلی ]، لون نان lun nan، لی-چی/ لیچی/سرخالو li-či/ Lychee و جز آن را به پایتخت یعنی چ'انـ
نان (Č'an-nan)
[Chang'an] بیاورند و در كاخ فوـ
لی (Fu-li) كه در گرامی داشت گشودن نانـیوئه ساخته شده بود
بكارند؛ همان جا بود كه لیچی li-či بار خوبی نیاورد تا بسی باغبان جان بازند.4 بسیاری از كاخهای
او نام از میوههایی داشتند كه دورشان نشانده میشد: چون كاخهای انگور و
امرود. از همین رو، این اندیشه كه در این
شرح میوههای بیگانه نباید گردو از قلم افتد به آسانی در ذهن نویسندهای كه بعدتر
مینوشت تأثیر گذارد. همچنین بسا كه وو
كان (Wu Kün) از داستان چان کیین در Po wu či با خبر بوده و از همینرو
گمان نمیبرده اگر گردو را به كاخهای دودمان هان نسبت دهد می لغزد. این سهو تاریخی وو كان بکنار، توجه به این نکته
گیراست كه باور داشت گردو از آسیای مركزی یا تركستان آمده است.
دور است که گردو پیش از سده چهارم م، در فرمانروائی
دودمــــان تسین خاوری (419-265 م)، مُعَرَّف عام بوده باشـد1. در Tsin kun ko min ، كه توصیف كاخهای
فغفوران تسین است و در فرمانروائی همین دودمان نوشته شده2، گفته شده است
كه در باغ هواـ لین (Hwa-lin)
هشتاد وچهار درخت گردو
بوده است3. اشاره دیگر
به گردو از دوره هیینـهو (Hien-ho) (335ـ326 م) است كه پیشتر (ص 259)
گفتیم. تاریخ شو (Šu) هم از گردو یاد کرده گوید
وقتی پس از مرگ لی هیون (Li Hiun) در سال 334، هان
پــــــــــــــــائو (Han Pao) از فوـفون (Fu-fun) در شنـسی (Šen-si) در جایگاه استاد بزرگ ( t'ai fu) پسرش، لی كی (Li K'i) ، گمارده شد، از او خواست تخمش دهد تا گردو كارد، و بعلت
سالخوردگی بی تاب بود هر چه زودتر در باغ خود گردودار داشته باشد1.
در سده
سوم یا چهارم، چینیها این را هم میدانستند كه گردو در خاورِ هلنی
هست. در Wu ši wai kwo či ("روزنامه سرزمین های بیگانه در دوران وو") آمده است: " از تا
تس'این/داقین (Ta Ts‛in)، خاورِ یونان
گرای [یا رُم]عناب، یاسمن، و گردو خیزد2."
در Kwan či نوشته كوئو ییـكون (Kwo
Yi-kun) 3
گزارش زیر آمده است: "گردوهای چنـتس'ان (Č'en-ts'an)
4
پوست نازك و درشت مغزاند؛ گردوهای یینـپین (Yin-p'in) 5
درشت است با پوستی ترد که با فشاری ناگهانی میشكند6."
به دوره
تانگ كه میرسیم، به توصیف گردو در Yu yan tsa tsu
[Yu yang tsa tsu] كه پیرامون سال 860 م نوشته شده برمیخوریم
1. از اینجا برمی آید که این مـــــــــیوه در آن روزگـــار در بخــش شمالی چـــین فـــراوان كشت میشــده ()؛
همین ادعا در K'ai-pao pen ts'ao تکرار شده. گرچه در
Yu yan tsa tsu [Yu yang tsa tsu]
كه اطلاعاتی گرانبها درباره گیاهان اهلی آسیای باختری و مركزی دارد افسانه چان كیین/ژانگ
کیان نیامده این درخت را پدیده ای نو نشمرده و نامش را هم توضیح نمیدهد. نوشته چنین آغاز می شود: "مغز گردو را
غُوك، " toad" ha-mo نامیده اند."2
مون شن (Mon
Šen) كه
در نیمه دوم سده هفتم Ši liao pen ts'ao 3 را نوشت، هشدار میدهد
زیادخواری گردو تندرستی را زیان آرد4. در T'ai p'in hwan yü ki، نـــــوشــــته یـــــو شی (Yu Ši) (كه در دوره تاییـپین / T'ai-p'in، 981-976، منتشر شد)،گفته شده كه گردو در
بخش فونـسیان (Fun-sian) در
استان شنـ سی (Šen-si) و در كیان چو (Kian
čou) دراستان
شانـ سی (Šan-si) [Shanxi (About this sound山西; formerly romanised
as Shansi)]كشت
میشود5.
بر پایه پن تسائو
کان مو/بنچائو گانگمو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan
mu لفظ hu t'ao نخستین بار در
گیاهنامه دوره كاییـپائو
(K'ai-pao) (976-968) دوره سونگ نوشته ما چی (Ma Či) آمده است؛ مراد این است که در آن روزگار این گیاه یا میوه آن
رسماً مورد تأیید قرار گرفته و برای نخستین بار اجازه ورود به قرابادین
(pharmacopoeia) [در اردو
قرابادین، در عربی دستور
الأدوية/ دستور الأدوية والعقاقير/دستور الصيدلة/ الأقرباذين] چین را یافته
است. همچنان كه دیدیم بی گمان این گیاه را
پیش از این تاریخ در چین میشناختند. كو تـــــسونـشی (K'ou Tsun-ši )
در كتابش Pen ts'ao yen i از سال 1116 6، نكتهای در
كاربرد دارویی این میوه می آورد.
خط سیر
کلی مهاجرت گردو به چین را میتوان چنین کشید.
به گفته سو سون (نک ص 258 همین پیش رو) گردو از تركستان وارد استان كانـسو/گانسو/قانسو Kan-su/ Gansu شد و نرم نرم نخست به استان شنـسی و از آنجا به
استان های خاوری رسید، اما همواره در همان بخش
شمالی كشور ماند. سو سون بروشنی میگوید
گردو در جنوب یافت نمیشود و تنها در شمال، از شنـسی و لوـیان (Lo-yan) (استان هوـنان
Ho-nan) خیزد، در حالی كه درختان گردوی كاییـفون (K'ai-fun)
( پیین
چو/Pien čou) خوب
نیست. در جنوب تنها یك گونه گردوی خودرو
شناخته شده بود كه زین پس بدان خواهیم
پرداخت. وان شیـمو (Wan Ši-mou) ، اهل كیانـسو،كه در سال 1591 درگذشت، در
کتابش Kwo su،
رسالهای در باره میوههای باغی، میگوید "گردو میوه ای است شمالی (
pei
kwo) و
در كوهستانها میروید؛ در جنوب کمتر می نشانند، هر چند در آنجا هم می روید
."1
کمابیش در تمامی فرهنگهای جغرافیایی
سرزمینها و بخشهای استان شنـسی گردو در فهرست فرآورده ها آمده است. در "فرهنگ جغرافیایی شانـتون"2
گردو در شمار فرآورده های بخش هائی در تسیـنان
(Ts'i-nan)، ینـچو (Yen-čou) و تسینـچو čou) (Ts'in-
آمده و گفته شده كه آخری از همه بهتر است.
فرهنگ جغرافیایی سرزمین تونـنو (Tun-no) 3 در بخش تاییـنان (Tai-nan) در شانـتون
از فراوانی گردو در درههای رودخانهای خبر میدهد. در "فرهنگ جغرافیایی لوـنان" از
روغن گیری از گردو یاد و گفته شده: "در میان همه میوههای موجود هیچ یك چون گردو نیست. گردوهایی را كه فروش نمیروند کفاف مصرف روغن
چراغ کند4." همچنین زیر مطلع "روغن"، روغن گردو در میان فرآورده
های این سرزمین آمده است5.
گیاهشناسان ما نشان جوگلانس رجیا Juglans regia را در شانـتون، كیانـسو، هوـ پی، یون
نان و سهـچوان یافتهاند1.
ویلسُن [ارنست هنری]
هیچ جا درختی كه بتوان آن را خودرو دانست ندیده و بسیار دور میداند كه جوگلانس
رجیا Juglans regia بومی چین باشد. بی گمان یافته های پژوهشهای تاریخی این نِگر
او را پشتیبان است.
گونهای
از گردوی خودرو، جوز منچوری جوگلانس مندشوریکا
(Juglans mandshurica یا جوگلانس کَتییِسیس
دود Juglans cathayensis - Dode) در منچوری و سرزمین آمور، چیـلی (Či-li)،هوـپی، سهـچوان و یون ـ نان یافت میشود2. این گونه مشخصه درههای رودهای آمور و یوسوریUsuri/ Ussuri/
Wusuli است3. مردمان گُلده/نانائی (Golde) (نانائی Nanai ) آن را kočoa یا košoa، مردمان منَِجر (Manägir) korčo و نیوخها/ نیفخها (Gilyak) tiv-alys مینامند. این واژه گُلدی/نانائی باستانی است، زیرا در
جورچی (Jurči)/جوچن (Jučen)/ نیوچی (Niüči) کهن به
صورت xušu4، و در منچو Manchu به صورت xôsixa هست.
دیرینگی بسیار این را واژه مغولی همخانواده آن یعنی xusiga می نماید. تمامی این نامها در اصل به گونه خودرو و بومی جوز
منچوری جوگلانس مندشوریکا Juglans mandshurica بر می گردند. واژه xôsixa در زبان منچو نام درخت است، در حالی كه میوه را xôwalama یا xôwalame
usixa گویند (-ixa پایانه رایج نام گیاهان و میوههاست). گردوی اهلی را mase گویند5. یكی از کهنترین کاشفان اقلیم/سرزمین آمور، پویاركف، ایلبیگی
قزاق، كه در سال 1644 به
رود آمور رسید، گزارش داد كه مردم دایِر/داگور (Daur) یا داهور (Dahur) در كناره دسهیا (Dseya) و آمور گردو و فندق می کارند6.
قبایل
بدوی یون ـ نان نیز همین گونه را میشناسند.
قبایل پاـیی (Pa-yi) و شان (Šan) میوه آن را twai؛1 قبیله نیی لوـلو (Nyi
Lo-lo) آن را se-mi-ma؛ و قبیله آهی لوـلو (Ahi
Lo-lo) آن را sa-mi مینامند. قبیله چونکیا (Čun-kia) در كویـچو (Kwei-čou) آن را dsao؛ قبیله یاـچیو میائو (Ya-č'io
Miao) آن را či یا ši؛ قبیله هوا میائو (Hwa
Miao) آن را klaeo مینامند، در حالی كه دیگر قبایل میائو وام واژه چینی he-dao را کار می برند2.
گردوی خودرو بر چینیها ناشناخته نیست؛ شگفت اینكه آن
را šan hu t'ao مینامند، كه نام šan
("كوهستان") به گیاهان خودرو بر می گردد. "هلوی خودروی ایرانی" از لحاظ زبانی
ناساز است. از این نام چنین برمیآید كه چینیان گونه خودروی بومی گردو
را تنها پس از ورود گونه بستانی آن از خارج یافته و نامگذاری كردند؛ و نام گونه
وارداتی گردو را با اشتقاق از نام گونه خودروی بومی ساختند. این داستان سرگذشت یونجه و تاك را ماند. چن هائوـتسه (Č'en
Hao-tse) كه
در سال 1688 رسالهای درباره گلها نوشت3، فرق گونههای خودرو و
بستانی را چنین بر شمرده است: گردوی بستانی پوستی نازك و مغزی درشت دارد و آسان شکن است؛4
گردوی خودرو پوستی سخت و ضخیم دارد كه باید با چكش شكست و در ین (Yen) و
تسی (Ts'i) (چیـلی/Či-li و شانـتون/Šan-tun) میروید، این گفته دربست درست است؛ پوست گردو در نتیجه کشت
نرم نرم نازكتر شد.
کهنترین نوشتههائی كه از گردوی خودرو یاد كردهاند از
دوره تانگ اند، نه پیش از آن. Pei hu lu نوشته توان كونـلو (Twan
Kun-lu) پیرامون سال 875 م، 1 درباره گونه ای
گردوی خودرو كه از كوهستانهای جنوب چین خیزد چنین آورده است:
"گردوی
خودرو پوستی ضخیم و قاعده ای پهن دارد. به ظاهر دانه پوپل
[Areca
nut در هندی
و اردو سپاری]
را ماند و به بزرگی بسته برگ تنبول/تامول/تانبول/پان
[(betel
(Piper betle در عربی التَّنْبُولُ/لتَّامُولُ/ التَّانَبُولُ/
التَّنْبُلُ/ اليَقْطِينُ الهِنْدِيُّ]
است2. در مزه مانند گردوهای یینـپین (Yin-p'in)3 و لوـیو (Lo-yu) است اما با بویی چون شیره زردآلو، هرچند
ماندگار نیست و زود می پرد. در کِوان چی Kwan či آمده گردوهای یینـپین Yin-p'in و لو-یو Lo-yu پوست نازك
است و با فشاری ناگهانی میشكند.
لــــــــــــیو شیـلون (Liu Ši-lun) در كتابش شی لو یو یوان Sie lo yu yüan درباره اصطلاح hu t'ao میگوید كه مردمان هو (Hu) مثل قوچ پا به فرار میگذارند4،
و گردو از همین رو خوش شگون است. چن كی ین
(Čen K'ien) 5 میگوید، گردوی
خودرو پوشینه وسط ندارد؛ با سایش پوست سختش مُهر سازند. بر پایه این اطلاعات، میتوان گفت سخن از آن
گردویی نیست كه در كوهستانهای جنوب یافت میشود6."
كتاب Lin piao lu i، نوشته لیو سون (Liu Sün) كه در دوره تانگ7
در فرمانروائی فغفور چائو تسون (Čao Tsun) (904-889 م) میزیست درباره گونه ای گردوی
خودرو چنین آورده است:
"گردوی
كج یا غدهای ( p'ien ho t'ao) از سرزمین چانـپی (Čan-pi) 1 خیزد. مغزش خوردنی نیست. مردمان هو
این دانهها را فراوان
گردآورده بنام نادره/تحفه نزد مقامات چینی میفرستند. از نظر شكل نازك و نوك تیزند، سرشان كج است چون
نوک گنجشك. اگر این گردو را شكسته مغزش
خورند تلخ است چون دانههای كاج سینـرا (Sin_ra) 2. چون طبیعتش گرم است همچون مغز گردوی شمال
کاربرد داروئی دارد".
پی هو لو
Pei hu lu3
نیز همین صنف گردوی غدهای (p'ien ho-t'ao) را یاد کرده گوید در سرزمین چانـپی (Čan-pei) روید و هلال ماه را ماند
و مردمان پوـسه4 گردآورده میخورند و بویی بسیار خوش
و تندتر از مغز هلوی چین دارد،هرچند در درمان بیماری یکسانند.
شاید
گونههایی كه در اینجا توصیف شده همان جوگلانس کَتِیانسیس Juglans
cathayensis باشد كه گردوی سفید
چینی اش (Chinese butternut) گویند و
معمولاً درختچه است هرچند در جنگلهای مرطوب درختی شود به بالای دوازده تا پانزده
متر؛ اما نمی دانم آیا در هیچ یك از سرزمین های مالایا میروید یا نه. به هر روی،
آنـــچه درباره چانـپی (Čan-pi) گفته شده شاید همان میوه کاناریوم کانیوم
Canarium commune [Canarium
indicum L.](از تیره بورسراسه Burseraceae) [در عربی بخوریه]باشد
كه در مالایایی کاناری kanari و در جاوهای کِناری kenari گویند. كرافورد1
كه در آن روزگار هنوز نتوانسته بود این درخت را شناسایی كند، توضیحات زیر را پیش
گذارده: "از میان تمامی تولیدات مجمعالجزایر، آن كه بهترین روغن خوراكی را
به دست میدهد کاناری است. این
درخت بزرگ و زیباست و میوه آجیلی مستطیل شکلی نزدیک به اندازه گردو میآورد. مغزش کمابیش
به همان خوشمزگی فندق و سرشار از روغن است. هرجا بروید از سودمند ترین درختان است. دانهها را برای خوردن بو داده یا خشك كنند،
یا وقتی هنوز تازهاند روغن گیرند. این
روغن به چند روش در پختوپز کار رود و از روغن نارگیل خواستنی تر و بهتر است. مغز دانه را با اندكی آرد نخل سیكاس/سیکاد در
آمیخته قالب زده جای نان خورند. کاناری
بومی همان سرزمینی است كه درخت سیكاس از آن خیزد و در جانب باختر یافت
نشود. امروزه در پی آمد و شدها به سِلِبِس/سولاوسی (Celebes) و جاوه برده شده است."
از میوهای man hu t'ao نام یاد کرده كه در قلمرو نانـچائو (Nan-čao) Nanzhao/Nanchao/ Nan Chao در یونـنان
میروید؛ این میوه به بزرگی صدف حلزون، تخت و دارای دو پوسته یك اندازه و طعمی چون
گردوی بستانی است. آن را "خزنده در
سرزمین مان)، Man čun t'en-tse) نیز گویند." از یاد نبریم كه توان چنـشی (Twan
Duan Chengshi /Č'en-ši)، نویسنده این كتاب،
گردوی بستانی را نیز توصیف کرده است (ص 264).
T'ai p'in yü lan
متن دیگری دارد كه به Lin piao lu i نسبت داده شده
و به نوعی گردوی خودرو بر میگردد كه به هر روی در ویرایش این کتاب كه در سال 1775
در مجموعه Wu yin t'ien منتشر شده نیامده. این متن چنین است : "گردوی درشت پوستهای
سخت و ضخیم دارد. از دانه فوفل/پوپل (areca-nut) درشتتر است1؛ گوشت فراوان دارد با
پوشینه نازک در میان. شباهتی به میوههای
آجیلی كه در شمال چین یافت میشوند ندارد.
باید آن را با تبر یا چكش شكست.
گاه با صاف كردن یكنواخت ته
پوسته مُهرش سازند، زیرا بافت ناهموار پوسته ( ko) به حروف
مهرمـی ماند."2
در Lin
wai tai ta3
نوشته چو كوـفی (Čou
K'ü-fei) به
سال 1178، در میان گیاهان جنوب چین و تونكِن (Tonking) از گونه ایی
"گردوی سنگی ( ši hu t'ao) نام برده شده كه سنگ را ماند، چندان گوشتی ندارد و مزه گردوی شمال دهد." در اینجا نیز پای یك
گونه خودرو در میان است. نام ši hu t'ao را درکار هیچ
نویسنده دیگری ندیدهام.
نامهای گوناگون نویسندگان دوره تانگ برای ارقام خودرو گردو (P'ienhut'ao، šan hu t'ao، man hu t'ao، ta hu t'ao)، همراه با این واقعیت
كه دو نویسنده هر دو گونه p'ien و šan را توصیف کرده اند این گمان
را پیش میآورد كه شاید این نامها به گیاهانی متفاوت بر می گردند و شاید پای میوههای
آجیلی دیگری جز گردوی خودرو در میان
باشد. از این لحاظ گیراست
خاطرنشان كنیم كه گردوی امریكایی/گردوی گرمسیری/هیکوری (hickory) كه مه یر بتازگی در چهـكیان/ژِجیانگ/ چهجیانگ یا چجیانگ
(Če-kian) [Zhejiang] یافته و سارجنت4
آن را گردوی گرمسیری چینی کِریا
کَتییِنسیس Carya cathayensis دانسته و مهیر گوید در زبان محاوره شان-گو-تو shan-gho-to گویند بروشنی
همان شان هو تِآئو šan hu t'ao خودمان است. بی گمان نمی خواهیم بگوئیم كه این نام
تنها به گردوی امریكایی بر می گردد، بلكه
تنها مراد این است كه در این محل گردوی امریكایی نیز در رده
شان هو تِ'آئو šan hu t'ao قرار میگیرد. از
پراكندگی گردوی امریكایی در چین هنوز اطلاعی نداریم و درتوصیف هائی كه در شان هو ت'آو šan hu t'ao در دسترس است، اشاره به چهـكیان(Če-kian) [Zhejiang] نشده است.
در پ'آن شان شی P'an šan či، كه توصیفی است از كوههای پِآن (P'an)،1 شان هو تِ'آئو šan ho t'ao نام دیگر پوست درخت کَتَلپا بونگی Catalpa bungei ( ts'iu p'i) شمرده شده كه آن را برای دارو درمان گرد می
آورند ـ شاید ازیرا كه بافت پوستش به ظاهر پوست گردو را ماند. فزون بر این گفته اند گردوی خودرو در كوه سی فو
ژون (Si fu žun) میروید كه بخشی است از
رشته كوه ماـکو
(Ma-Ku) در فوـچو (Fu-čou) [Fuzhou]از بخش کیینـچان (Kien-Č'an) استان
کیانـسی (Kian-si) Jiangxi 2.
گرچه
چینیان در سده چهارم در فرمانروائی دودمان تسین گردوی بستانی را میشناختند، گونههای
خودروی بومی جنوب چین چندین سده دیرتر، نزدیک پایان دوره تانگ، توجه دانشمندان را
به خود جلب كرد. همین خود درس عبرتی است ارزشمند
چرا كه نشان میدهد گیاهشناسان و دیگران كه تنها با استناد به شواهد گیاهشناختی
در مورد گیاهان بستانی نتیجهگیری میكنند، بارها دچار این گونه لغزشها میشوند. استدلالی پشتیبانانه هست كه گوید چنانچه در
منطقهای خاص ارقامِ خودرو و بستانیِ یك
گیاه وجود داشته باشد، گمان را به سادگی بر این میتوان گذاشت كه گونه ای بستانی
از همجنس خودروی آن پیدا شده است. این
نتیجهگیری فریبنده است. گردو (همچنین
تاك) در چین نمونههای ویژه اند كه عكس این را به خوبی نشان میدهند: گردوی خودرو
(شاید چندین گونه آن) بومی چین است، با این حال، گونهای كه در این منطقه كشت میشود
زاده گردوی محلی نبوده بلكه از تخم های وارداتی از ایران و بخشهائی از تبت در
آسیای مركزی پرورانده شده است. بیاری
آموزه های گیاهشناختی بر بسیاری از برداشتهای هن تاخته اند: گیاهشناسان
مدعی شدهاند كه تاك، انجیر، برگِ بو و مورد از دیر باز خودرویِ ایتالیا و یونان
بودهاند: انار، سرو و بارهنگ/موز سبز/ plantain [در عربی موز
الجنة] هم بومی جزایر دریای اژه و یونان؛ از این رو برداشت كردهاند كشت این
گیاهان نیز باید بومی بوده و برخلاف آنچه هِن بر آن پای می فشرده، از خاور وارد
این سرزمینها نشده باشد. این سخنان چیزی
جز سفسطه نیست: گیاهشناسان هنوز نتوانستهاند با دلیل اثبات كنند که گونههای
بستانی براستی از گونههای بومی موجود برخاسته اند. گاه گونهای براستی بومی منطقه ای خاص است و با
این وجود در نتیجه روابط تاریخی دوسویه ملتها، همان گونه یا گونه ای مشابه آن به
صورت بستانی از خارج بدان جا وارد شده است.
تنها با پژوهش درست تاریخی میتوان تاریخچه گیاهان بستانی را بدرستی تعیین كرد.
انگلر (ص 258
کتاب پیش رو ) در وجود گردوی خودرو در چین
چون و چرا دارد، زیرا گونه بستانی
آن از تبت وارد چین شده است! روشن است كه چنین منطقی ره به كجا می برد. در میان گیاهشناسان ویلسن در خور ستایش
است، زیرا پس از مطالعه دقیق موضوع در چین، تشخیص داد كه "بسیار دور است که جوگلانس
رجیا Juglans regia بومی چین بوده
باشد."
وضعیت گردو در چین مانند
وضعیت آن در منطقه مدیترانه است: در آنجا نیز جوگلانس رجیا Juglans regia خودروست؛ ارقام بستانی بهتر هم از ایران به یونان رسید؛
یونانیان آن را به رومیها دادند؛ رومیها نیز آن را به سرزمین گالیا و ژرمانیا بردند. جوگلانس رجیا Juglans regia محدوده طبیعی گسترده ای
از منطقه معتدل را فرا گرفته كه از مدیترانه آغاز شده از ایران گذشته به هیمالیا
تا جنوب چین و استانهای كرانهای آن می رسد.
گذشته از گستردگی طبیعی، این حقیقت همچنان پابرجاست كه ایران میهن و مركز
بهترین ارقام بستانی گردو بوده و این
ارقام از ایران به یونان، هند، آسیای مركزی و چین انتقال یافتهاند.
دكتر تاناكا
از سرِ مِهر اطلاعات زیر درباره گردو را كه از منابع ژاپنی در آورده در اختیار
گذارده است.
" برگردان یادداشتی در مورد (kurumi)
Ko-tō،
"گردو"، از گیاهنامه ای ژاپنی، گیاهان
داروئی ژاپن، یاماتو
هونزو Yamato honzo ، نوشته كائیبارا اكن (Kaibara
Ekken) ، فصل 10، ص 23) چاپ 1709م.
"(kotō) کورومی kurumi. سه رقم از این گردو هست. نخست اونی-گورومی
oni-gurumi ("گردوی شیطان" (devil walnut). گرد است با پوستی سخت و
ضــــــــــخیم، كه دشوار شكــــــسته میشـــــــود، با مـــــــغزی ناچیز. در هونزو پن تسائو/هونزو بنچائو Honzō (Pen ts'ao، كه معمولاً مراد پن تسائو کان مو/بنچائو گانگمو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan mu است) یاما-گورومی(yama-gurumi، شان لو ت'آئو šan hu t'ao) نام گرفته. رسم است که
برای بازكردن پوست گردو آن را كوتاه زمانی روی زغال گرم کرده زودی در آب اندازند
تا سرد شود؛ وانگاه به پیوندگاه دو نیمه میزنند تا بشكند، از این راه میتوان مغز
را آسان درآورد. دودیگر هیمه-گورومی
hime-gurumi (گردوی
دوشیزه/'demoiselle walnut') نام
دارد کمابیش صاف است، با پوستی نازك و شكلی کمابیش تخت؛ به ضرب چكش آهنی به
پیوندگاه آسان میشكند. مغز فراوان دارد،
روغنی است و خوشمزه تر از رقم پیشین. نامهای
"شیطان" و "دوشیزه" این دو رقم زاده ظاهرشان است، زیرا یكی
خشن و زشت است و دیگری زیبا.
"صنف
سوم، كه به باورشان از كُره آمده، پوستی
نازك دارد، آسان شكسته میشود؛ بامغزی بس
خُرد اما به ز همه. مون شن (Mon
Šen) [Mêng
Shên] (نویسنده مفردات داروئی شی لیائو پن تسائو Ši liao pents'ao از نیمه دوم سده هفتم) گوید، خوردن گردو اشتها فزاید و انگیزش
گردش خون و درخشش و زیبایی پوست آرد. میتوان
در شمار داروهای پرخاصیت و سودمندش
آورد. برای جزئیات بیشتر نک
دستورهای داروئی گیاهنامه.
"برگردان
یادداشت گردو از هونزو
کوموکو کیمو Honzō kōmoku keimō (فصل 25،
صص. 26-27) نوشته اونو رانزان
(Ono Ranzan)؛ نسخه ویرایش شده به
خامه ایگوچی بوشی (Iguči Bōši) از سال 1847 (ویرایش نخست، 1804):
"koto, kurimi (walnut, Juglans
regia L., var. sinensis Cas., ex MATSUMURA"Shokubutsu
Mei-i, ed. 1915, Vol. I, p. 189).
"نامهای ژاپنی: تو-کوموری tō-kurimi ("گردوی
چینی")؛چوسن-کوموری čōsen-kurimi ("گردوی
كرهای")."
"معادل های چینی: (Jibutsu
imei) kaku-kwa؛ činsō kyohō (همان)؛ inpei
činkwa (همان)؛
(Jibutsu konšu) kokaku؛ Kenša (همان)؛ tōšūš؛ (Kunmō jikwai)."
"نامهای مغزگردو: (Rōya
taisui-hen) Kama."
"نامهای دیگر šan
hu t'ao: (Hokuto-roku) sankakutō؛ (Jonan
Hoši) banzai-ši؛ (Kommō jikwai) šū."
"خاستگاه گردوی راستین كره است، و كشت آن در ژاپن رایج
نیست."
"برگها بزرگتر از برگهای اُنیگورومی onigurumi است.(گردوی غول آسا، جوگلانس سیبولدیانا
ماکسیم Juglans sieboldiana
Maxim., ex Matsumura, l.c )،
پوشینه آن نیز بزرگتر و به درازای بیش از
یك سون (3.03022 سانتیمتر/ 1.193 اینچ) است و سطح آن شیارهای بیشتری دارد. مغز آن نیز درشتتر است با چینخوردگیهای
بیشتر."
"آن رقم
كه كشتش در سرزمین خودمان [ژاپن] رایج است اونی-گورومیonigurumi است و به اختصار کورومی kurumi نامیده میشود؛ نامهای
محلیاش اُگورومی ogurumi (در استان
كاگا)، اُکورومی okkoromi (در استان های خاوری) و جز آن است. این گردوی غولآسا درختی تناور شود. برگهایش بسیار به برگهای درخت ورنی چینی Rhus
vernificera DC.)ماند و كمی بزرگتر از آن
است؛ برگها دندانه های ظریفی دارند.
درخت در بهار برگ نو آورده و در پاییز می شکوفد."
" گل خوشههایش
چون گل خوشه شاهبلوط اما بس بزرگتر که درازای آن به شش تا هفت سون (حدود 21
سانتیمتر) میرسد؛ گلها به رنگ سفید زرد فام و آونگ مانندند. تَكگلها بسیار كوچك و چون تَك گلهای شاهبلوط
اند. میوه اش سبزرنگ است و به هلو ماند،
هرچند وقتی میرسد، سیاه میشود. پوست آن
بسیار سخت و ضخیم است، اما میتوان اندک زمانی روی آتش گذاشتو سپس کاردی را وارد
ترك یا شكاف بین دو نیمه پوست رانده بازش كرد.
مغز گردو خوراکی است سودمند مردم را و خورد پرندگان كوچك نیز کنند."
"گونهای از آن به نام هیمه گورومی hime gurumi (Juglans cordiformis Maxim.,
ex Matsumura, l.c. و گردوی
دوشیزه)، یا می-گورومی me-gurumi (’گردوی ماده‘، از استان كاگا)ست با پوست نازك با شیارهای كمتر که
مغزش آسان درآید. در توصیف این گونه گردو،
زیر مطلع šūkai (či-kie، اطلاعات توضیحی در گیاهنامه)، آمده است: و گردویی كه در چینشو (Činšo) (چنـتسان/Č'en-ts'an، محلی در فونـسیان فو/Fun-sian fu، در شنـسی چین) میروید، با پوست نازك و
چندلایه، و از همین رو آن را شینسو-گورومی(č'en-ts'an
hu-t'ao) činsō-gurumi مینامیم1.
این رقم را بهترین گونه یاما-گورومی yama-gurumi (šan hu t'ao، گردوی خودرو) میدانند،
زیرا هیچ یك از ارقام دیگر چنین مغز دو
لُبی/زین مانند كه بتوان به آسانی مغز کرد
ندارد .
"گونهای
بنام کاراسو-گورومی karasu-gurumi (’گـــردوی كلاغی‘) از
استان اچیگو (Ečigo) خیزد ؛
وقتی میرسد پوست میوه اش خود به خود باز
میشود و نوک كلاغ را ماند و از همین رو
گردوی كلاغیاش نامند.
"گونه دیگری از آن كه از دهكده اوشیوـمورا (Ōšio-mura) در ناحیه آیزو (Aizu) خیزد، گُونرُکو-گورومی gonroku-gurumi (’گردوی گونروكو‘) نام دارد؛ بسیار كوچك است و میتوان چون ojime ("مهره سفت كننده
بند كیسه") بکار برد. نام از آنازاوا
گونروكو((Anazawa Gonroku نامی دارد كه نخستین بار از باغ
او آمده است. گویند همین گونه در ولایت/استان
كای (Kai) یافت شده است."
"گونه
ایی كه در نوشیرو (Noširo)، استان اوشو (Ušū) (اوزن/Uzen و اوگو/Ugo) یافت میشود بسیار
بزرگتر است با پوستی نازكتر، طوری كه با
دست به آسانی شکسته مغزش در آید. ازیراست
نام تیوچی-گورومی teuči-gurumi (’گردوی شكستنی با
دست‘)."
گیراترین
نكته در این یادداشتهای ژاپنی داستانی است كه خاستگاه گردوی بستانی ژاپن را در
كره مییابد و كرهایها هم داستانی دارند كه بر پایه آن گردو پیرامون پانزده سده
پیش و در پادشاهی/مملکة شیلا Silla از چین به
كره رسیده است2. نامهای كرهای
گردو از چینی گرفته شده است: هو دو ho do معادل هو
تا او hu t'ao؛ و کان دو kan do معادل کیان تائو k'ian t'ao و هاو دو ha do معادل هو تائو ho t'ao است. كتاب جغرافیای
دودمان مینگ می گوید گردو محصول كره است.3
بونیییو نانجیو
تاریخ این کتاب را سال 1151 دانسته است.
وایلی (Wylie, Notes on Chiness L. terature, p. 210) و برتشنایدر (Bot.
Sin., pt. i, p. 94)
میگویند این كتاب در سال 1143 تكمیل شد. به گفته
ژولین (S.
Julien, Me'thode, p. 13)
بین سالهای 1143 تا 1157 گردآوری شده است.
2. برتشنایدر این نام را با استناد به بِن چائو گانگ مو Pen ts'ao kan mu
[Ben cao gang mu
(Compendium of materia medica)] آورده، اما توصیفی
برایش پیش نگذارده است:
در زبان هندوستانی axrōt یا ākrōt را داریم.
چون از نام گردو در فارسی باستان هنوز چیزی
نمی دانیم، نمیتوانیم چنان كه باید و شاید، واژه سنسكریت را توضیح دهیم. رابطه اش با اِگوز egōz عبری، و جوز، گوز kōz، gōz فارسی (نك: صفحات آتی ) سراسر روشن است. در میان زبانهای
هندوكش، در زبان یدغه/
ییدغا واژه oghūzoh را مییابیم (J.
Biddulph, Tribes of the Hindoo Koosh,
Appendices, p. CLXVII) كه به نظر میرسد
همان واسطه گمشده میان صورت سنسكریت و صورت سامیـارمنی باشد. از این رو میتوان
گمان را بر این گذاشت كه واژه فارسی باستان چیزی شبیه *agōza، angōza بوده است؛ و این
گمان هم با آوانگاشت چینی a-yüe (ص 248 کتاب پیش رو
) كاملاً تأیید می شود. جهانگرد چان ته (Č'an Te) در میانههای سده
سیزدهم از گردوهای درشت هندوستان یاد كرده است (Bretschneider, Mediæval
Researches, Vol. I, p. 146). گردوی استان
خوزستان ایران، كه آنرا بسیار ارج می
نهند، زیاد به هندوستان میرود (W.
Ainslie, Materia Indica, Vol. I, p. 464).
5. به ترتیب یعنی ’’آجیل ایرانی‘‘ و
’’آجیل شاه‘‘، كه مراد از شاه، (Basileus
of Persia) شاه ایران است، دیوسكوریدس هم این دو نام را
آورده است.
1. Et
has e Perside regibus
translatas indicio sunt Graeca nomina: optimum quippe genus earum
Persicum atque basilicon vocant, et haec fuere prima nomina (Nat.
hist., xv, 22, 87).
رومیها
گردو را در نخستین سدههای میلادی در گُل/گالیا
(Gallia) و جرمانیا (Germania)
کاشتند. از چاههای [دژ] زالبــــــورگ گردوهای در آوردهاند كه خود گواهی است گردو
دوســـــتی رُمیها را. در کُپیتولاره دی
ویلیس Capitulare
de villis شارل بزرگ/کبیر
و در فهرستگیاهان باغ Garden
Inventories كاشت درخت گردو
ستوده شده است. كاشت آن را در سرزمین گل میتوان ازنام لاتینی متأخر nux gallica، فرانسوی كهن nois gauge، دریافت كه در ’’walnut‘‘ انگلیسی (walnuss آلمانی، valnöd دانماركی، valhnot نُرس باستان، wealh-hnutu آنگلوـساكسون). به حیات خود ادامه داده است؛ walh، wal نام ژرمنی است كه قوم سلت اختیار كردهاند
(بر گرفته از قبیله سلتی Volcae)، كه زان پس به
مردمان رومیتبار فرانسه و ایتالیا منتقل شد.
ژوره
(ص 92) میگوید ایرانیان گیاهانی میكاشتند که ثمرشان میوههای آجیلی بود و آنها
را به صورت تازه و خشك کار میگرفتند.
نام گردو دوبار در بُندهشن
[Bundahishn] آمده است، یك بار در بین میوههایی كه ارزش خوراکی دارند و بار دیگر
در بین میوههایی كه مغز و نه پوستشان خوراكی است. (West,
5. P. Schwarz, Iran
im Mittelalter, pp. 114, 218, 241.
6. S. Koržinski, Sketches
of the Flora of Turkistan, in Russian (Memoirs Imp. Russ. Ac., 8th
ser., Vol, IV, No. 4, pp. 39, 53).
1. A. Stein, Ancient
Khotan, Vol. I, p. 131.
3. جوز (jōz) عربی؛ جوز (joz)، جوج (joj) فارسی میانه. (guwīz) gwīz كردی، از govz، gōz (Socin, Grundr. Iran.
Phil., Vol. I, pt. 2, p. 268). ghauz ساریقلی،
(Shaw,
Journal As. Soc. Bengal, 1876, p. 267). در پشتو ughz، waghz . نام دیگر آن در فارسی گردو یا گردكان
است.
4. Hübschmann, Grundr.
Iran. Phil.[ Grundriß der iranischen
Philologie], Vol. I, pt. 2, p.8; Armen.
Gram., p. 393.
7. Radloff,
Wörterbuch der Türk-Dialecte, Vol. II, col. 628, 1710
8. لفظ ho
t'ao جدید است. این نام نه
در دوره تانگ و نه در دوره سونگ به كار نمیرفته است. در Kwo
su ، كتابی درباره مــــــــــیوههای
بســـــــــــــتانی نوشتـــــــــــــــه وان شیـمو (Wan Ši-mou) كه در سال 1591 درگذشت، و در پن تسائو کان مو
Pen ts'ao kan mu
این اصطلاح به كار
رفته است. در این منبع آمده است كه واژه ho در شمال hu تلفظ میشود و اینكه در نتیجه این جایگزینی
صورت گرفت و از Min wu či به عنوان نخستین كتابی كه این واژه در آن به
كار رفته است نام میبرد.
2. نخستین كسی كه این روایت از پن تسائو کان مو/بنچائو گانگمو Bencao Gangmu/Pen ts'ao kan muرا نشان داد شات بود:
W.
Schott, Abh.
Berl, Akad., 1842, p. 270.
3. Chinese Recorder,
1871, pp. 221-223; and Bot. Sin., pt. I, p. 25.
به
همین ترتیب:
Hirth, T'oung
Pao, Vol. VI, 1895, p. 439.
جایلز
نیز گردو را جزو میوههایی میداند كه چان كیین/ژانگ کیان وارد
چین كرده است:
Giles, Biographical
Dictionary, p. 12.
3. دوكاندول علاوه بر مقاله
برتشنایدر در Chinese Recorder، به نامههای از او به تاریخ 23 اوت 1881 اشاره میكند كه نشان میدهد
برتشنایدر در آن دهه نظر خود را تغییر
نداده بود. نیازی به گفتن نیست كه چان كیین/ژانگ
کیان هرگز به تبت نرفت و در دوران وی تبت به عنوان یك واحد سیاسی اصلاً وجود
خارجی نداشت. در گفته برتشنایدر دو داستان متفاوت در هم آمیختهاند.
به
باور استوارت
(G. A. Stuart, Chinese
Materia Medica, p. 223)
منبت/رستنگاه گیاه مندرج در این گیاهنامه «سرزمین
تنغوت (Tangut)/شیای غربی/ Western Xia
نزدیک كوكو نور/دریاچه آبی/چینگهای
(Kukunor)» بوده است.
2. متن K'ai-pao
pen ts'ao در Pen
ts'ao kan mu واگوئی
نشده اما میتوان آن را در (Či wu min ši t'u K'ao,
(Ch. 17, p.33. تان شنـ وی (Tan Šen-wei) در (Cen
lei pen ts'ao (Ch. 23, p. 44b عین همین متن را به نام خود آورده است.
در این متن انار و انگور به گردو افزوده شدهاند. متن Po
wu či نیز به همین ترتیب در
ویراست تازه Ts'i min yao šu (Ch. 10, p.4) آمده است.
4. برای مثال، نام K'ian t'ao برای گردو در Hwa kin (Ch. 3, p. 49)، «آینه گلها» "Mirror of Flowers" ، نوشتـــــــــــــــــــــــــه چن هائوـتسه (Č'en Hao-tse) در سال 1688 آمده است. نویسنده این کتاب wan swi tse (’’میوههای ده هزار ساله‘‘"fruits of ten thousand
years")) را نیز به عنوان نام دیگر آن
ذکر کرده است. نام K'ian t'ao در P'ei wen Čai kwan k'ün fan p'u (Ch. 58, p. 24 نیز آمده است؛ در مورد این کــــــــــــتاب، نک: (Bretschneider, Bot.
Sin., pt. I, p.70و
فصل پانزدهم، ص 2ب P'an šan či که به سال 1755 به دستور کیینـلون [K'ien-lun]) منتشر شد.
5. در T'u
šu tsi č'en و Kwan k'un fan p'u (فصل 58، ص 25)ایـــــــن نام نیو (Niu)
آمده است. در Ko či kin
yüan (Ch. 76, p. 5)،
كه این متن را به از كتاب Tsin šu میدانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد آن را آورده اســـــــــــــت. در T'an
Sun pai K'un leu t'ie (Ch. 99, p. 72) آمده
است: ’’مادر لیو تائو از دودمان تسین، در پاسخ سندی دولتی، گفت: گردو در اصل در سرزمین ك'ایان/کیانگ/تبتیان
باستان/ Kiang
باختر ی كشت میشد.‘‘
2. كه برگردان واژه به واژه اش میشود: «ساقه
بالدار غله.» برتشنایدر و استوارت نامی از
این این گیاه نبردهاند. دكتر تاناكا،
معاون اداره صنایع گیاهی وزارت كشاورزی در واشنگتن به من گفت fei-žan نام دیگر بالنگ
انگشتی/دست بودا/ید
بوذا/
Buddha's hand است [دست بودا، گونهای تزئینی از مركبات كه در جنوب شرق آسیا میروید و به
خاطر میوه بسیار معطرش كاشته میشودـ م]
fu
šou kan ,Citrus chirocarpus وی این گفته را در (Honzō Kōmoku keimō (Ch, 26, p. 18. ed. 1847) به قلم اونو رانزان یافت كه خود این مطلب را از T'un ya به قلم فان ایـچی (Fan I-či) نقل كرده.
3. در T'ai p'in yü lan آمده است: . اما در T'an Sun pai k'un leu
t'ie و T'u š'u tsi čen آمده است: ، ’’جنس آنها شبیه مریم گلی باستانی است، و مایلم
آنها را تقدیم كنم.‘‘ كه گویا زاده تحریف متن است.
(W. W. Rockhill, Diary
of a Journey through Mongolia and Tibet, p. 240).
5.
Polyglot Dictionary of K'ien-lun, Ch. 28, p.55.
1. هم جوشی
این
را به دست داده و هم بیلی
(T.
G. Bailey, Kanauri-English Vocabulary, Journal Royal As., Soc.,
1911, p. 332).
بیلی نام گیاهشناختی Juglans regia را هم نام افزوده است. همین نویسنده واژه دیگری هم آورده است ـgēـ به معنای ’’مغز گردو؛ بخش خوراكی Pinus gerardiana؛» در حالی كه جوشی (ص 67) همین واژه را ’’بلوط خودرو ‘‘
گرفته است. پس به نظر میرسد ge، ka، در اصل نام نوعی میوه بومی خودرو بوده
كه بعدتر بر گردوی بستانی گذاشته شده است.
هویلر آن را tar نوشته و در
توضیح حرف a
مینویسد: ’’a سنگین و غلیظ است مثل pas فرانسه:
می
گوید دور است که tor گویش واخی، با املای او، با star-ga تبتی
ارتباطی داشته باشد؛ این عقیده درست نیست.
2. J. D. Hooker, Himalayan
Journals, p. 235;
Darwin,
Variation of Animals and Plants under Domestication, Vol. I, p. 445.
ادن
و پمبرتون نیز از وجود گردو در بوتان خبر دادهاند:
4. Kirkpatick,
Account of Nepaul, p. 81.
5. S.
Kurz, Forest Flora of British Burma, Vol. II, p. 490 (Calcutta,
1877).
7. Waddell, Lhasa and its
Mysteries, pp. 307, 315.
نیز،
نک:
N. V. Küner, Description
of Tibet (in Russian), Vol. I, pt. 2, p. 137.
1. ص 205 کتاب پیش رو . چان كی (Čan Ki) گفته یا از جانب او
گفته شده است ’’در خوردن گردو نباید زیاده
روی كرد، زیرا بلغم فزاید و مردم تشنه كند.‘‘ (Ch.
c, p. 27).
3. Wylie, Notes on
Chinese Literature, p. 189; and Chavannes, T'oung Pao, 1906,
p. 102.
4. كاخ فوـ
لی palace Fu-li
نام از لیچی li-či داشت (نک: San
fu hwan t'u ,Ch.
3, p. 9b, ed of Han Wei ts'un šu).
1. برتشنایدر (Bot. Sin., pt. I, p. 39) مدعی است كه كی هان
(Ki Han) در Nan fan ts'ao mu čwan در میان گیاهانی كه برشمرده نام Juglans regia
را نیز گذرا آورده است؛ وی
وزیر كشور فغفور هوئی (Hui) از دودمان تسین (306-290 میلادی) بود. برتشنایدر
جزئیات را نمی آورد. تنها توانستم دو
اشاره به گردو در این کتاب پیدا كنم: یكی در توصیف نارگیل كه طعم آن را به گردو
تشبیه كرده؛ و دیگری كه طعم "بلوط
سنگی، stone
Chestnut" [کذا در متن] «گردوی
هندی/تونگ؟!» (Aleurites triloba
ši-li) [candlenut/ candleberry, Indian walnut,
kemiri, varnish tree, nuez de la India, buah keras, or kukui nut tree, and
Kekuna tree.] را شبیه طعم گردو
دانسته است. حال دیگر میدانیم كه در دورههای سپسین تصریفاتی در این کتاب شده (نک:
L. Aurousseau, Bull. de l'Ecole française, Vol. XIV, 1914, p. 10)؛ اما نمیتوان گفت نام بردن گذرای گردو قطعا از شمار تصریفات بعدی است، زیرا كی
هان در فرمانروائی دودمان تسین می زیسته است. به همین ترتیب جای شگفتی است كه در
Ts'i min yao šu، كتابی درباره کشت و برز و گیاهشناسی اقتصادی، به قلم كیا سهـنیو
(Kia Se-niu) كه در حکمرانی دودمان هو وی (Hou Wei) (534-386 م) میزیست، گردو به صورت گیاهی جداگانه بررسی نشده؛ نک
سیاهه گیاهان نام برده در این كتاب در برتشنایدر
(همان،ص 78). این انداختگی بدین معنا نیست كه درخت برای نویسنده ناشناخته بوده، بلكه نشان می دهد هنوز اهمیت
اقتصادی چندانی پیدا نكرده بود. گردو به باغهای كاخها رسیده بود، ولی مردم عادی
آن را نمیشناختند. در واقع، كیا سهـنیو، دست كم در قطعه ای از کتابش (Ch. 10, p. 48 b, ed. 1896) در نقل قول از Kiao čou ki نوشته لیو هینـكی (liu Hin-k'I ) گذری از
گردو نام می برد، آنجا كه میگوید: «درخت
yüan
سفید (گویا همان )
سه متری بلندا دارد و میوه اش شیرینتر و خوشگوارتر از گردو است.» از آنجا كه Kiao čou ki كتابی است در باره محصولات آنام، بروشنی شگفت است
كه از گردوی بستانی كه کمابیش در جنوب چین و آنام یافت نشود یاد كند؛ بدین ترتیب شاید
این جمله از تصریفهای بعدی باشد یا نباشد. از این پیش گفتیم که در همین كتاب افسانه
بستن ورود گردو به چان كیـ ین آمده است. درخت pai yüan در Pen ts'ao kan mu ši i (Ch.
8, p. 23) نیز آمده، آنجا كه دستورهای مفصل برای بهره گیری دارویی
از میوه آن داده شده است.
1. این داستان در Kwan
wu hin ki آمده (كه به گفته برتشنایدر از نوشته های دوره سونگ است). از آنجا كه این متن در T'ai
p'in yü lan آمده چه بساکه پیش
از سال 983 میلادی، یعنی تاریخ تدوین دانشنامه
لی فان (Li Fan) وجود داشته است.
2. گویا همان جمله ای است كه در Wu ši wai kwo čwan آمده و پلیو (Bull.
de l'Ecole Français, Vol. IV, p. 270) گوید
دارای اطلاعات گردآوری شده توسط هیئت كان تایی (K'an
T'ai) در نیمه نخست سده سوم میلادی است. همچنین
بسنجید با: Journal asiatique, 1918, II, p. 24 . در Min ši گردو از هرمز دانسته شده است:
3. این کتاب از پیش از سال 527 میلادی
است، زیرا لی تائوـیوآن
(Li Tao-yüan) كه در همان
سال درگذشت در Šwi kin ču از آن نقل كرده است.
گمان میرود كه كوئو ییـكون در دوره زمامداری دودمان تسین (419-265 م) میزیسته
است. بسنجید با: Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol IV, p. 412..
5. در دوره هان، یینـپین نام بخش لونـنان (Lun-nan) کنونی در استان سه چوان بود. جای دیگری نیز به
همین نام در بخش کیائی (Kiai) در استان كانـسو (Kan-su) وجود داشت كه ساكنان آن اعضــای قبیلهای تبتی به نام تی (Ti) بودند (Chavannes,
T'oung Pao, 1905, p. 525).
سو
سون نیز در كتاب T'u kin pen ts'ao خود این متن را آورده
است. کهن ترین نقل قول از این متن كه توانستم پیدا كنم در Pei hu lu نوشته توان كونـ لو (Twan Kun-lu)
در حدود سال 875 م بوده است (Ch. 3, p. 4b, ed. of Lu Sin-yüan)، كه پُر پیداست در آن تنها آخرین بند جمله مربوط به گردوهای یینـ پین
آمده است (نک ص 268 کتاب پیش رو ).
این
متن در T'u
šu tsi č'en و Či wu min ši t'u k'ao (l.c.) آمده است. نتوانستم آن را در تصحیح Yu yan tsa tsu كه در Tsin tai pi šu یا Pai hai چاپ شده است پیدا كنم.
2. این تعریف در Ko
či kin yüan (Ch. 76, p. 5) به Ts'ao mu tse نسبت داده شدهاست؛ کتابی كه یه تسهـكی (Ye Tse-k'i) آن را در سال 1378 نوشته است (Wylie,
Notes on Chinese Literature, p. 168).
1. در J. de
Loureire (Flora
cochinchinensis, 702)
آمده است كه زیستگاه جوگلانس رجیا Juglans
regia فقط استان های شمالی چین
است.
Šan čou tsun či (General Gazetteer of Šan-čou), 1744, Ch. 8, p.3.
پیشترها
در فرانسه روغن گردو را گرفته سرمیزخوراک برده، روغن جلا و چراغ میكردند، فزون بر
اینکه داروی انَگَلش میدانستند (Ainslie, Mateia Indica, Vol. I, p. 464).
جی. اندرسن:
گردو
را درشمار محصولات یونـنان آورده.
برپایه
Tien hai yü hen či ((Ch. 10, p. i b)
و
ص 228 کتاب مذکور در بالا ، بهترین گردوهای پوست نازك از كنار رود یانـپی (Yan-pi) یا یانـپی (Yan-p'ei) از یونـنان خیزد .
2. Forbes and Hemsley, Journal
of the Linnean Society, Botany, Vol. XXVI, p. 493, Sargent, op.
cit., pp. 185 et seq.
دو لوررو (J.
de Loureiro, Flora
cochinchinensis, p. 702)
در سال 1788 از گونهای به نام جوگلانس کامیریوم
Juglans camirium
(deâu lai در آنامی) یاد میكند كه:«زیستگاه
طبیعی مناسبش کوچین چین
است؛» و گونهJuglans catappa (cây mo cua آنامی) که زیستگاه طبیعی اش كوههای جنگلی كوچین چین است.»
6. L. v. Schrenck,
Reisen
und Forschungen im Amur-Lande, Vol. III, p. 160.
4. برپایه Či wu min
ši t'u k'ao (Ch. 31, p. 3b) گردوی پوست نازك تنها در بخش یونـپین (Yun-p'in) در چیـلی میروید و lu žan ho t'ao نامیده میشود. مه یر این میوه را در چانـلی (Č'an-li) كه جزو این بخش است،
دیده است (F. N. Meyer,
Agricultural Explorations in the Orchards of China, p. 51).
به
گفته او، «برخی درختان گردوهای گوچك سختپوست بدمزه میآورند، در حالی كه میوه درختان
دیگر درشت و خواسته است با طعمی بس نیكو و پوستی چنان نازك كه میتوان مثل بادام
زمینی با دست شكست. بین این دو نوع انواع متعدد گردو را با درجات متفاوتی از سختی
پوست، اندازه و طعم میتوان یافت». «در انگلستان میتوان گردوهای بسیار متفاوت
یافت. این تفاوتها در شكل میوه، ضخامت پوست سبز و نازكی پوستشان است؛ این ویژگی
موجب پیدایش گونهای از گردو به نام پوستکاغذی شده كه گرچه ارزشمندست حمله چرخریسك titmice
را تاب نیارد.»
گونهای از گردوی پوستنازك در جزیره پاروس در یونان میروید
2. از fu-liu كه
معمولاً نوشته میشود، نخستین بار در Wu lu ti li či
نوشته چان پو (Čan Pu) كه در سده
سوم یا آغاز سده چهارم میزیست یاد
شده است (نک: Ts'i min yao šu). مراد از آن Piper betle [تنبول/تامول/تانبول/پن] است:
(Bretschneider, Chinese Recorder,
Vol. III, 1871, p. 264; C. Imbault-Huart, Le bétel, T'oung Pao, Vol.
V, 1894, p. 313).
این
نام چینی آوانگاشتی است معادل blâu در زبان آنامی كهن؛ plu
در میـسون
(Mĩ-sön)، اویـلوی
(Oy-lô) و هونگ (Hung)؛ m-luw در زبان خِمِر،
m-lu در زبان استیین (Stien)، bö-lou در زبان باهنار، b-lu (’’ تنبول/تامول/تانبول/پن ‘‘) در زبان
خا/. The Bumthang language );
also called "Bhumtam", "Bumtang(kha)", "Bumtanp",
"Bumthapkha", and "Kebumtamp")
5. به نظر میرسد نویسنده متن از بین رفته هو
بن تسائو/هو بنچائو Hu pen ts'ao (Bretschneider,
Bot. Sin., pt. i, p. 45). نخستین كسی بود كه
توجه را به گردوی خودرو جلب كرد. از این کار او بارها در Pei hu lu نقل شده است.
1. این دو نویسه به خطا در این متن وارون شده است. در
متن Pei
hu lu كه در پی خواهد آمد، نام این سرزمین به صورت
چانـپی (Čan-pei) ضبط شده است. ذکر پوـسه (Po-se) مالایا در همین متن نشان می دهد چانـپی (Čan-pi) سرزمینی مالایایی، احتمالاً در سوماترا ست. از اینرو بگمانم چانـپی
(Čan-pi) همان چانـپی (Čan-pei) باشد؛ یعنی همان جامبی (Jambi)، مركز
سوماترای شرقی.
Hirth
and Rockhill, Chau Ju-Kua, pp. 65, 66; also Groeneveldt,
Notes on the Malay Archipelago, pp. 188, 196; and Gerini, Researches on
Ptolemy's Geography, p. 565; Lin wai tai ta, Ch. 2, p. 12
اما از نظر آوایی، آوانگاشت كه در دوره ت 'انگ ساخته
شده، نشان دهنده صداهای باستانی *čan-pit
است و صورت اصلی آن باید *čambit، čambir یا jambir بوده باشد، در حالی كه همخوان پایانی ندارد. نخستین باری كه از سرزمین
چانـپی نامی برده شده است در سال 852 میلادی (
سال ششم) است، وقتی ووـسییهـهو (Wu-sie-ho) و شش مرد از مردم آنجا با پیشكشی از
محصولات محلی به دربار چین آمدند (T'ai p'in hwan yü ki, Ch.
177, p. 15b) گزارش یك سفارت/ ایلچیگری embassy دیگر در سال 871 نیز ثبت شده است.
(Pelliot, Bull. de
l'Ecole française, Vol. IV, p. 347).
در
ژاپنی کوزِن ماتسو čōsen-matsu (’’كاج كرهای‘‘)؛ نیز نک:
Stuart, Chinese
Materia Medica, p. 333.
4. بی گمان در اینجا مراد از ایران نیست، زیرا Pei hu lu
تنها به محصولات كوانـتون/گواندونگ/کانتون
(Kwan-tun) [Guangdong]، آنام، و سرزمین های جنوب چین پرداخته
نك:
ص 468 کتاب پیش رو . احتمالاً Pei hu lu منبع متن Lin piao lu i بوده كه در بالا آمد.
1. J. Crawfurd, History
of the Indian Archipelago, Vol. I, p. 383.
1. این جمله، مثل جمله نخست، با تعریفی
كه در Pei
hu lu از گردوی خودرو آمده می خواند (ص 268 کتاب پیش
رو ).
همین
متــــــــــن در Pen ts'ao kan mu و Ko či kin yüan (Ch. 76, p. 5b) نــقل شده، كه šan hu t'ao (’’گردوی خودرو‘‘) خوانده می شود نه ’’گردوی درشت.‘‘ در Kwan k'ün fan p'u (Ch. 58, p. 26) نیز این متن ذیل مطلع كلی ««گردوی
خودرو»» آمده است. در Pen ts'ao kan mu متن با این
جمله آغاز میشود: «در سرزمین های جنوبی
گردویی خودرو هست.» در متنی هم كه در T'ai p'in yü lan ارائه شده
میتوان دید كه به سرزمین های جنوب چین
محدود دانسته شده است.
4. Sargent, Plantae Wilsonianae
Vol. III, p. 187.
[1]1. (Ch. 15, p. 2b)، از نسخهای كه در سال 1755 به فرمان كیینـلون (K'ien-lun) منتشر شد. پِآن شان (P'an šan) در خاور پكن در استان چیـلی (Či-li) است و سه روز
راه تا آن شهر، با نیایشگاه گیرای بودائی بر ستیغ کوه و كاروانسرایی شاهی در پایش.
در سپتامبر 1901 از این كوه دیدن كردم. مهیر
(F.
N. Meyer, Agricultural Explorations in the Orchards of China, p. 52)
میگوید در ناحیه پانگشان
(Pangshan) در خاور چین
هنوز میتوان معدود نمونههایی از گردوی
خودروی راستین را كه در آبکندهای میان تختهسنگهای بزرگ در كوهها روییدهاند بچشم
دید.
2. Ma-ku šan či (Ch. 3, p. 6b)، نوشته اعضای خانواده هوان
(Hwan) كه تون تیین شو وو (Tun t'ien šu wu) در سال 1866 منتشر
کرد. در این كوهها سیوشش
غار است که وقف ماــگو
(Ma-ku) ،
الهه/ایزدبانوی آیین دائو
شده.