۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

فصل دوم نمایشگاههای موزه دیوید دین David Dean, Museum Exhibitions


فصل دوم مخاطبان و یاد گیری مردم و موزه ها مردم تنها علت وجودی موزه هایند. شاید این گفته واضح و ساده بنظر آید اما حقیقت این است که گاه در فعالیت های روزانه موزه ها نادیده گرفته می شود. هر آنچه در موزه می گذرد (=همه امور موزه داری) گرد مردم می گردد. بر این پایه درک چگونگی یاد گیری مردم (=انسان=بشر) یا دست کم رسیدن به مبانی حدس و گمانی عالمانه برای برپائی نمایشگاه هائی که نیازهای مخاطبان را بر آورند سودها دارد. شناخت مردمی که موزه در خدمت آنان است از پی جوئی های سالهای پایانی سده بیستم شده است. "مخاطبان را بشناس و بازاریابی کن". این گفته بخوبی می تواند شعار موزه های امروزی باشد، گرچه شاید کسانی هم باشند که نگاهشان تا بدین پایه مادی و کاسبکارانه نباشد. با این همه حتی نوع دوست ترین متخصصان موزه ناگزیرند بپذیرند دانستن اینکه موزه برای چه کسانی کار می کند کمکی است به برنامه ریزی نمایشگاههای موزه. در میان همه عواملی که بر تصمیم گیری های موزه تأثیر می گذارند مخاطبان کمتر از همه درک می شوند و بیشتر از همه دلسرد کننده اند. چون خود مردم پیچیده اند و پیش بینی ناپذیر. ما مردم توانسته ایم هر طور شده اطلاعاتی در باره کارکرد جسمی، کاراندام‌شناسی (فیزیولوژی) و عاطفی خود بدست آوریم. این دانسته ها می تواند برای برنامه ریز موزه که در پی جذب و نگهداری مخاطب برای موزه است بس ارزشمند باشد. طبیعی است که بیشتر دانش امروزین متخصصان موزه ها از فن و دانش آموزش و پرورش می آید که به نوبه خود بسیاری یافته هایش را از پزشکی و روانشناسی دارد. کاربستن این دانسته ها در موزه ها نابجا نیست چرا که موزه ها در گوهر نهاد هائی آموزشی اند. ثابت شده درک چگونگی یادگیری مردم و لوازم کسب تجارب سودمند یاد گیری آنان کمکی است بزرگ به برگزار کنندگان نمایشگاههای موزه ای. این دست اطلاعات اغلب به توضیح رفتار انسانها که در نمایشگاهها به چشم می خورد و گیج کننده اند (مثل نیاز به لمس کردن، گرایش به بازدید از برخی گالری ها و پرهیز از بقیه، و واکنش بظاهر مثبت به برخی محرک ها و بی تفاوتی نسبی به برخی دیگر) کمک می کنند. همیشه درک نیازها و انتظارات مخاطبان به بهبود نمایش و نمایشگاه می انجامد. مخاطبان هدف پیش بینی نیازها و گرایش های بازدید کنندگان مستلزم شناخت گروههائی است که می بایست منابع موزه را صرف جذب آنان کرد. موزه ها باید همواره پذیرای شناسائی و جلب مخاطبان تازه فراتر از بازدیدکنندگان فعلی خود باشند. آگاهی از نگرشها و دیدگاههای جامعه می بایست فرایندی پیوسته باشد. از آنجا که اطلاعات بنیادی گسترده تر می شود و عوامل دیگر چون داده های جمعیت شناسی، سطوح آموزشی و فشارهای اقتصادی در جامعه تغییر می کند ارزیابی منظم نیازهای بازدید کنندگان برای کارکنان موزه ضروری است. خود آزمائی برای تصمیم گیری در باره گسترش آتی بازدید کنندگان از موزه کاری است درست. آگاهی از جامعه و ارزیابی خود به شناسائی گروههائی از افراد می انجامد که با رشته هائی چون فرهنگ، ترجیحات اوقات فراغت، رشته تحصیلی، بستگی های قومی یا اجتماعی، از کار افتادگی (معلولیت)، سطح اجتقصادی (=اجتماعی – اقتصادی) و جز آن به یکدیگر پیوسته اند. هر یک از زیر گروه های شناسائی پذیر جامعه می تواند مخاطب بالقوه موزه باشد. از راه مطالعه دقیق است که تصمیمات مسئولانه در باره تخصیص منابع ارزشمند موزه به جلب گرو های جدید مخاطبان گرفته می شود. تشکیل پرونده ای از اطلاعات فراگیر جامعه به تعین مخاطبان هدف، نیازها و انتظارات شان یاری ها رساند. از جمله روشهای ارزشمند گرد آوری این اطلاعات اینهاست: • بررسی موشکافانه تحلیل های جمعیت شناسی و روان نگاری که معمولا می توان از اطاق بازرگانی و موسسات بازرگانی و دولتی دریافت کرد. • مصاحبه با افراد، گروههای مدنی و رهبران. • تشکیل گروههای منتخب از بخشهای گوناگون جامعه و گوش سپردن به گفته های آنان. در هر گونه تصمیم به هدف گیری هر گروه خاص می بایست دو نکته مهم را در نگر داشت: • اعتقاد به اینکه از موزه خیری به مخاطب می رسد. • محتمل بودن تأثیر تلاشها در جلب و نگهداری مخاطبان هدف. دسته بندی مردم حتی در گروه های کلی، کاری است پر از مشکلات و آکنده از دامگه هائی چون رفتارهای قالبی انگ زنی و جانبداری های نادرست. موزه ها از مردم گرا ترین نهادهای هر جامعه اند، یا باید باشند و هیچ نوع ترجیح و جانبداری له و علیه هیچ کس نداشته و می بایست در خدمت خیر همه مردم باشند. با این همه تصمیم گیری عملی در باره تخصیص منابع کمیاب الزامی است. از اینرو کارگیری معیارهایی بری از جانبداری و پذیرش احتمال بروز جانبداری می تواند دسته بندی دقیق و سودمند مردم را کمابیش شدنی سازد. دو الگوی ملی (امریکایی) می تواند طرحی کلی از جوامع را همراه با پرهیز از ارزیابی های ذهنی نابجا بدست دهند. اینها عبارتند از مدل ارزشها و شیوه های زندگی بخشهائی از جامعه معروف به مدل (VALS) آرنولد (ش. 201) و هرم سلسله مراتب نیازهای انسان مزلو (ش. 202). ارزشها و شیوه های زندگی بخشهای جامعه (آمریکا)(VALS) سلسله مراتب دوگانه بلوغ روانی والز ش. 201 مدل ارزش ها و شیوه های زندگی بخش های جامعه (آمریکا) نیازها ش 202 نمودار سلسله مراتب نیازهای انسانی مزلو در هر جامعه بخشهائی هستند که مهمترین دغدغه شان تلاش معاش و دست و پا زدن برای بقا، تأمین خوراک، پوشاک و مسکن برای خود و خانواده است. نمودار ارزش ها و شیوه های زندگی این بخشها را "دست به دهانان " و "کسانی که برای بقا دست و پا می زنند" نشان می دهد. اینان مردمانی با درآمد نامنظم، یا اندک و ثابت اند. بی نوایان، بی خانمان ها و برخی از سالمندان در این مقوله جای می گیرند. موزه ها به لحاظ اخلاقی و معنوی به روشنی موظفند کمر به خدمت این مخاطبان بندند. معمولا تلاش نزدیک شدن به اینان باید بیرون از موزه و در تمامی سطح جامعه باشد. از راه گسترده کردن برنامه های موزه می توان در خیابان، در مدرسه بر "دست به دهانان " و "کسانی که برای بقا دست و پا می زنند" تأثیر گذارد. با این همه برنامه های خیرخواهانه متقاعد کردن کسانی که در شرایط سخت می زیند به گذراندن وقتشان در موزه می توان نتیجه منفی دهد. فهرست سلسله مراتب نیازهای مزلو تأکید دارد برآوردن لوازم اولیه زندگی انسان باید در وهله نخست قرار گیرد تا شخص توان، اراده و زمان رفتن پی غنای فرهنگی خود را بیابد. وقتی شخص در لحظه در گیر تلاش بی ترحم در تنازع بقاست تاریخ و هنر و علم چندان جاذبه ای برایش ندارد. در سوی دیگر کسانی جای می گیرند که منظم به موزه می روند. اغلب می آیند و کار زیادی برای کشاندنشان به موزه نیاز نیست. علاقه شان به موزه دلائل گوناگون دارد اما معمولا حامیان موزه تحصیلات خوبی داشته و کمبودی در منابع اولیه نیاز بشر ندارند. با این همه به هیچ روی معلوم نیست همه اینها خر پول باشند. بخشهای واقع در میان این دو همانهاست که چالش اصلی موزه در جذب مخاطب را تشکیل می دهد: بازدید کنندگان گهگاهی که درگیر فعالیت های موزه نمی شوند. چالش فرا روی موزه پذیراندن ارزش موزه به کسانی است که نیاز های اولیه انسانی شان تأمین است؛ رساندن شان به این باور که موزه یاریگر غنای فرهنگی است و حتی می تواند تفریحی برای گذراندن اوقات فراغت باشد. شرایط خاص برخی بخشهای جمعیت که نیازهای خاص دارند نیز می تواند نمایانگر مخاطبان هدف باشد. به عنوان مثال شهروندان سالخورده تر بخشی سریعا رشد کننده از بیشتر جوامع را تشکیل می دهند و علائق و شرایط خاص خودشان را دارند. مشکلاتی چون محدودیت آمد و شد، بی علاقگی به تنها رفتن به جائی، بی میلی به پذیرش بیرون ماندن شبانگاهی از خانه، کاهش نیروی بینائی و احساس ناراحتی در اوضاع و احوال نا آشنا، جملگی از عواملی است که بر موزه رفتن سالخوردگان تأثیر می گذارد. کسانی که معلولیت های بینائی، شنوائی و حرکتی دارند نیز نیازهایی خاص خود دارند که می بایست در مورد آنان نیز بعنوان مخاطبان هدف در نظر گرفته شود. موزه ها می کوشند به همه اینها و گروههای دیگر خدمت کنند. برخی از این تلاشها چنین اند: • نمایشگاههای قابل لمس برای کم بینایان و نا بینایان • گشت های هدایت شده با راهنما • ابزارهای دید-شنیداری • فعالیت های ویژه روز هنگام • ارائه گزینه های آمد و شد • فعالیت های پویشی • راهنما های آشنا به زبان اشاره • تأکید بر تجربه دست اول • نمایش همه اینها راههائی است برای دادن تجربه ای موثر و ارزشمند به مخاطبان خاص که از موزه دیدن می کنند. غرض این که بر داشتها و شرایط گوناگون در هم می آمیزند تا مردم را از موزه ها دو نگاه دارند. وقتی مخاطبی هدف گرفته می شود باید به این گونه مسائل توجه کرد، نکات منفی را دور زد و نیازها را به شکلی هنرمندانه و مثبت بر آورد. این گونه تلاشها در واقع باعث بهتر شدن بازدید برای همه می شود. انگیزه ها مردم دلایلی برای ترجیح دادن این یا آن کار اوقات فراغت دارند. آگاهانه یا نا آگاهانه پیِ برخی جاها، مردمان یا کارها می گردند که منطبق بر معیارهای شخصی شان است. چون افراد با یکدیگر تفاوت دارند معیارها شان هم یکسان نیست. با این همه در گزیدن این یا آن، برخی معیارهای رایج هست که مردم بر آنها تمرکز می کنند. مرلین هود شش معیار بزرگسالان در این دست گزینش ها را چنین فهرست کرده است: • بودن با مردم یا تعامل اجتماعی • انجام کاری ارزشمند • چالش تجربه های تازه • یافتن فرصت یادگیری • مشارکت در کاری • احساس راحتی و آسایش در محیط خود با این همه شاید برترین نقش را بر آوردن نیازهای با جمع بودن داشته باشد. بیشتر بازدیدکنندگان موزه ترجیح می دهند با یکی از اعضا خانواده یا دوستی به موزه روند یا عضوی از گروهی باشند. ارزش بازدید، چالش هایش و فرصت های آموزشی که ارزانی می دارد جنبه هائی از طرح و محتوی خود نمایشگاهند. این ها چیزهائی است که می بایست از پیش برنامه ریزی شده و در نمایش ها گنجانده شود. همچنین جنبه تعاملی نمایشگاهها نیز به اهداف از پیش تعین شده و اجرای آنها ارتباط می یابد. با این همه احساس راحتی کردن موضوعی است گسترده تر. این احساس کل تجربه باز دید از موزه را در بر می گیرد. موزه چگونه محیطی است؟ مدرسه، کتابخانه، سوپر مارکت، تفرجگاه یا گذری زیر طاقی ؟ موزه ها خصوصیاتی مشترک با همه اینها دارند اما شاید مهم ترین وجه همان خودمانی بودنشان باشد. حتی در آنچه می تواند موزه های رسمی و گرفته شمرده شود حالت خودمانیِ بازدید گریز ناپذیر است. در بازدید از موزه هیچگونه اجباری نیست – هیچ فشاری مجاز، لازم یا مورد نیاز نیست. به استثنای گشت های هدایت شده و بازدیدهای مدارس، بازدید کننده مجاز است هر کاری را که از حوزه منطق خارج نباشد به میل خود انجام دهد. می توانند به شیوه و با آهنگی که خود می پسندند یاد بگیرند یا حتی عطای یادگیری را به لقایش ببخشند. حامی موزه ای که در محیطی قرار گیرد که آسایش جسمی و روحی نداشته باشد واکنشی منفی نشان خواهد داد. وقتی شخص احساس ناراحتی کند گرایش به خروج و دوری از موزه محتمل است. آسایش از معیارهای مهم برانگیختن مردم به بازدید از موزه است. لازمه آسایش این است که موزه محیطی راحت و خودمانی برای وقوع تجربه یادگیری سودمند فراهم کند. راحت (=آرامش، آسایش) حالتی است که در آن شخص در محیط خود و نیازهایش در آسایش باشد. موقعیت ها یا شرایطی که باعث فشار عاطفی یا جسمانی شوند ناراحتند. با این همه بسی سرگرمی ها که مایه هایی از زحمت با خود دارند. پرداختن به بازی هائی چون بیس بال، راکت بال، فوتبال و فوتبال آمریکائی می تواند همراه با رنج های چشم گیر جسمانی باشد. شرکت در بازی های شانسی، داوطلب شدن برای کمک به معلولان، یا حتی کتابخوانی می تواند موجب آشفته حالی شود. با این همه مردم مکرر و با شور فراوان پی فعالیت های اوقات فراغت می روند، حتی آنها که موجب ناراحتی بسیار می گردند. همین نشان می دهد با سطوحی پذیرفتنی و ناپذیرفتنی از ناراحتی سر و کار داریم. ناراحتی هائی هست که همه مردم، بی کم و کاست از آنها دوری می کنند. بیشتر مردم آن فعالیت هائی را بر می گزینند که تعامل مثبت با خود داشته و ترس از شکست در آنها ناچیز است. فعالیت های اوقات فراغت می بایست در شرکت کننده حس تأیید ایجاد کند. از فعالیت هائی که در فرد احساس کهتری، ناامنی، ارعاب یا شرمندگی می کند پرهیز می شود. برای بسیاری از مردم موزه درست از همین دست است. ساختمان موزه سرد و رسمی بنظر می رسد و فهم نمایشگاهها را مستلزم برخورداری از تحصیلات بالا و تلاش شدید می دانند. هیچکس از احساس ناتوانی در درک و ارج گزاری نمایشگاهی که به او نموده شده خشنود نمی شود. مردم در گزینش کاری برای گریز از کارهای سخت روزانه آنهائی را بر می گزینند که احساس کنند از آنها استقبال می شود، حضورشان را قدر می نهند، نیازهایشان را تأمین می کنند و در فراخور حال آنان است – بطور خلاصه فعالیت ها و کارهائی که لذت بخش و ارزشمند می شمارند. موزه ها در نمایش تصویری گیرا و آرام بخش از خود به مردم راه درازی پیموده اند. با این همه اگر زبان و محتوی نمایشگاهها بازدیدکننده را بهراساند تابلوهای راهنما، میز اطلاعات و تهویه مطبوع کارآئی چندانی ندارد. بازدید کننده، مرد یا زن، از بیم ابله و کودن دیده شدن، پس از درنگی کوتاه موزه را چنان ترک می کند که شاید بازگشتی در پی نداشته باشد. بسیاری از متخصصان موزه ای بر این باورند که بازدید کننده ها زیرنویس ها را نمی خوانند، اشیا را تماشا نمی کنند، دیدگاهها و مواضع خود را تغییر نمی دهند و پیوسته چشم پی خروجی می گردانند. اگر کارکنان موزه چنین نگرشی داشته باشند تلاشهایشان برای جذاب کردن نمایشگاهها برای بازدید کننده تا چه مایه می تواند کارآمد باشد؟ در واقع بیشتر بازدیدکنندگان در موزه پی تجاربی مثبت و ارزشمند می گردند. اگر چنین حال و هوائی را در موزه نیابند شاید رفتنشان بی بازگشت باشد. نمایشگاههای موزه باید پاسخگوی پرسشهای بازدید کنندگان باشند. پرسش هائی از چگونگی کار اشیا، وقوع رویدادها، و چگونگی عالم و آدم در گذشته دور. نمایشگاهها فرصتی فراهم می کنند تا "اشیا واقعی" دیده و تجربه شود. به انگیزش و ارضاء حس کنجکاوی می پردازند که مبدل به علاقه ای ماندگار می شود. نمایشگاه موزه ای و فراگیری برآوردن انتظارات و برانگیختن کنجکاوی مردم را به موزه ها کشانده و تشویق به بازگشت می کند. سطح علاقه مردم بس گونه گون است. کامیابی در علاقمند کردن حامیان موزه بستگی به بر انگیختن توجه آنان دارد. بازدید کنندگان موزه بر سه گونه بزرگ اند. میان این گونه هایِ کلی همپوشانی هائی هست و برخی مردم یک زمان و در یک موزه یک جور رفتار می کنند و در جای دیگر رنگی دیگر گیرند. نگاهی به این سه گروه بعنوان تمرینی فکری سودمند است. اینان چارچوبی برای اندیشه در سطوح اطلاعاتی که نمایشگاه باید عرضه کند به موزه دار می دهند. چرا همه بازدیدکنندگان همه بخشهای نمایشگاه را نمی بینند. نخست، آن ها که به تندی از فضای نمایشگاه می گذرند و رفتارِ "خروجی جویان" را از خود نشان می دهند. اینان اغلب بازدید کنندگانی اند که اتفاقی سر از موزه در آورده از وقت آزاد خود برای مشارکت در کاری که به نظرشان ارزشمند می آید استفاده می کنند، بدون اینکه خیلی پای بند موزه شوند. شاید اشخاصی باشند با بیزاری روانی از وضعیت های سازمان یافته. یا کسانی که تمایل دارند قدر دان فعالیت های "فرهنگی" دیده شوند اما فرصت هائی را که ارزانی شان می شود بدرستی درک نمی کنند. این دست افراد، سوای انگیزه ای که دارند وقت بسیار کمی را صرف بررسی ژرف بینانه اشیا و محتوا می کنند. از سوی دیگر، گروه دوم، کسانی اند که علاقه ای راستین به تجربه بازدید از موزه و مجموعه هایش از خود نشان می دهند. با این همه زمان زیادی را صرف خواندن، بویژه خواندن نوشته های دشوار یا آنها که فهمشان تلاش زیاد می طلبد نمی کنند. اینان ترجیح می دهند نمایش اطلاعات حالتی گذرا همچون سرخط اخبار داشته باشد. نسبت به وضعیت هائی که محرک های بصری ارائه می کنند واکنشی تند نشان می دهند. اشیا کانون اصلی توجهشان است. پس از جذب آنچه اطلاعات سطحیِ کافی از شیئ می دانند در جستجوی محرک های تازه به حرکت خود ادامه می دهند. گهگاه، چنانچه علاقه و کنجکاوی بازدید کننده شتاب زده به اندازه کافی بر انگیخته شود، لختی درنگ کرده چیزی را از نزدیک وارسی می کنند. این دست توجه بهنگام بازدید از گالری ها ناگهانی است و گهگاهی. کسانی که در گروه سوم جای می گیرند اقلیتی را تشکیل می دهند. اینان کسانی اند که نمایشگاهها را با توجه بس بیشتر برانداز می کنند. نوعا اشتیاق و توانائی فهم مطالب ارائه شده را، گذشته از اینکه تا چه پایه فنی باشد، دارند. وقت زیادی در گالری ها می گذارند، نوشته ها و برچسب ها را خوانده اشیا را درست بررسی می کنند. آنها اغلب از موزه ها دیدن می کنند بی آنکه چندان نیازی به انگیزش داشته باشند. چرا برخی شتابان از نمایشگاهها می گذرند، برخی پرسه می زنند یا پژوهش می کنند. این رفتارها بستگی به این دارد که افراد چگونه برای کسب دانش آماده شده و چه شیوه ای را برای اینکار ترجیح می دهند. آموزش، تجربه قبلی و سطح تحصیلات بر سهولت کسب دانش افراد تأثیر می گذارد. با این همه توانائی نمایشگاهها به جلب توجه بازدید کننده است که شگرف ترین تأثیر را بر کار آئی دانش اندوزی می گذارد. اگر توجه بر موضوع، شیئ یا عملی متمرکز گردد به احتمال زیاد یادگیری صورت خواهد گرفت. بیشتر مردم مشارکت فعالانه را بر مشاهده انفعالی ترجیح می دهند. علت این است که گرچه انسانها عمدتا موجوداتی بصری اند، دیگر حواس دیگر دریافت های بصری را تشدید می کنند. بعنوان مثال جنبه های بصری یک پیکره درجا موجب اشتیاق لمس آن می شود. لمس شیئ موجب تقویت، تأیید و فزونی اطلاعاتی می شود که از راه چشم دریافت شده است. از همین روست که موزه هائی که تعهد خود به گذاردن اشیا در معرض وارسی مردم را با مسئولیتی که از لحاظ مراقبت از اشیا دارند می سنجند، اغلب بصورت محیط های یادگیری متضاد در می آیند. "هشدارهای دست نزنید" از لحاظ روانشناسی برخورنده اند، زیرا منکر رفتار بنیادی یادگیری می شوند. راه اجرای این رسالت های ضد و نقیض شناخت چگونگی گرد آوری، فرآوری و انباشت اطلاعات توسط مردم است. مردم سه شیوه اصلی گرد آوری اطلاعات دارند، از راه: • واژه ها – زبان، چه گفتاری چه شنیداری، مستلزم بیشترین تلاش و فرآوری ذهنی برای استخراج معناست. • حواس – چشایی، لامسه، بویایی و شنوائی سریعتر و شراکت پذیر ترند. • تصاویر – محرک های بصری در میان همه روشها از همه قوی تر و بیاد ماندنی ترند. درصد بالائی از اطلاعاتی که انسانها گرد می آورند بصری است. مردم تصاویر دریافتی را به شش شیوه اصلی فرآوری می کنند. از این قرار: • جستجوی طرحها و تشخیص آنها؛ • به چرخش درآوردن ذهنی اشیا در فضا؛ • تشخیص سازه های متحرک، یا ساخت ظرفیت های حرکت اشیا در ذهن؛ • تخیل هندسی یا ساخت اشیا سه بعدی از نمایش های دو بعدی چون نقشه و طرح؛ • تجسم، از جنس رادیو گرافی یا تجسم رابطه ها، چنانکه گوئی شخص درون اشیا را می بیند؛ • استدلال بصری یا تجسم رویدادهای کنش/واکنش. وقتی نمایشگاهی فردی را بر می انگیزد درگیر یک یا چند تا از این عملیات ذهنی شود برای یک لحظه توجه جلب شده ایجاد علاقه می شود. کانروی، از موزه تاریخ طبیعی آنیستون می گوید مردم تحت تأثیر برخی خصوصیات اشیا قرار می گیرند: • اشیا بزرگتر زمان تماشا را دراز تر می کنند • اشیا متحرک باعث مردم را وا می دارند بیشتر بنگرند • اشیا نو آئین (= بدیع، نوباوه) بیشتر جلب توجه می کنند • برخی کیفیات اشیا در ذات خود جذابیت بیشتری دارند (اشیا خطرناک، توله حیوانات، اشیا گرانبها) گرچه بینائی مهم ترین حس است، آنچه مردم از کل تجربه حسی دریافت می کنند به مراتب بهتر از زمانی که تنها از راه دید دریافت شوند در ذهن می مانند. شخص آنچه را خود انجام داده بیشتر و بهتر بیاد می سپارد و آورد . اگر عوامل موثر تنها همین ها بود راه حل های طراحی نمایشگاههای موزه ای آسان می بود. آنچه بر شمردیم جنبه هائی است از حامیان موزه که با درجاتی از تفکر و مهارت می توان با سطوحی پیش بینی پذیر از موفقیت، تحت تأثیرشان قرار داد. با این حال دست کم یک جنبه از روان باز دید کننده هست که نمی توان در طراحی نمایشگاه پیش بینی و لحاظ کرد – جهان بینی. طرح نمایشگاه تأثیر شگرفی از ادراک های بازدید کننده می گیرد. هر چقدر هم موزه آرا زیرک باشد و با هر مایه از استادی عوامل یادگیری را بکار گیرد جهان بینی حامی موزه رنگ خود را به تک تک ادراک های او خواهد زد. جهان بینی ساختار یا مدلی شناختی (عقلانی) از جهان است که از نگاه شخص به خود و دید گاه او در باره حقیقت شکل می گیرد. برخی عوامل تأثیر گذار بر جهان بینی مردم اینهاست: • فرهنگ • دین • فیزیولوژی (=کار اندام شناسی، تن کرد شناسی) • روانشناسی • وضعیت اجتقصادی • نژاد و پیشینه قومی مبانی تشکیل ساختار شناختی اینهاست: • حقایق بدان صورت که درک می شوند • افکار و آراء کلی، قضایا (=گزاره ها) • نظریه ها، تعمیم ها • مدرکات خام در واقع هرچه فرد می بیند، حس می کند، لمس می کند، می بوید یا می چشد بر جان بینی اش تأثیر می گذارد. حتی اگر این تأثیرات به شکل ناخود آگاه باشد اثراتی بس واقعی بر افکار آگاهانه دارد. جهان بینی شخص تشکیل صافی ای می دهد که اطلاعات ورودی از طریق آن : • ارزیابی می شود (ارزش داوری ، قضاوت ارزشی) • پیش بینی می شود (پیش داوری ها و تعصبات) • تفسیر می شود ( برای دریافت معنا فرآوری می شود) هر بازدید کننده با مجموعه ای شخصی از اطلاعات که پیشتر دریافت شده و همراه با انتظارات پیشینی پای به موزه می گزارد. چنانچه بازدید کنندگان با چیز هائی روبرو شوند که نا آشنا بوده یا نتوان بسرعت متناسب با جهان بینی شان ساخت، خود را باخته ناراحت می شوند. اینگونه واکنش ها می تواند بکلی در را بروی ارتباط ببندد. بیشتر بازدید کنندگان در برابر اشیائی که تفسیر کافی ندارد، به شکلی خودسرانه بحث انگیز بنظر می رسد، یا به شیوه ای عالمانه و فنی ارائه شده خود را پس کشیده راه خود را می روند. پس پاسخ به ماهیت پیش بینی ناپذیر واکنش های بازدید کننده چه باید باشد؟ در طراحی نمایشگاه حساسیت نسبت به نگرشهای جامعه، قوانین و مقررات، عرف و سنت ها می بایست بخشی از معادله باشد. یک شیوه کارآمد برای جلب توجه و همکاری بازدید کننده نهادن چیزی آشنا که به آسانی درک می شود در سرآغاز نمایشگاه است. اگر اینکار بشود اطلاعات تازه می تواند پی آن بیاید. اگر مطالب نمایشگاه بصورت قطعات کوچک فهم پذیر عرضه گردد عملا می توان از پس رسانش هرگونه دشواری و پیچیدگی مطالب بر آمد. فعالیت های تشخیص پذیر (چرخه های زندگی، اعمال و اشیا زندگی روزمره) و روابط انسانی ( خانواده، خویشان، رقابت ها، بچه ها، کارهای خانه، حیوانات اهلی) از آن دست موضوعات اند که بیشتر مردم در جا با آن احساس همسانی و راحتی می کنند. آشنائی با تصویر یا وضعیت خاطره انگیز است. همین به شناسائی، علاقه، کنجکاوی و سرآخر یاد گیری می انجامد. فزون بر آشنائی یا شناسائی، هر نمایشگاه می بایست زمینه یا چهار چوبی که شیئ در آن وجود دارد ایجاد کند. خاطرات بصورت چهار چوب، طرح و تداعی ذخیره می شوند. حقایق اگر بصورت واحد های جداگانه باشند زیاد در حافظه نمی مانند. وقتی در چارچوبی از ارجاعات جای گیرند نقش های ماندگار در ذهن تشکیل می دهند. فیزیولوژی یا کار کرد مغز مردم نیز بر کار آئی یادگیری تأثیر دارد. مغز انسان در واقع از دو بخش جداگانه که از راه یک شبکه ارتباطی بهم پیوسته اند تشکیل می شود. این دو بخش را نیمکره های چپ و راست مغز می نامند و کارکرد شان متفاوت است و مکمل یکدیگر. افراد بسته به اینکه کدام طرف مغزشان مسلط باشد به شیوه هائی که بروشنی با یکدیگر فرق دارند یاد می گیرند. نیمکره راست مغز • درک کامل اشکال پیچیده و استدلال های ساختمند و شَمّی. • واکنش به اطلاعات بصری. • کانون یادگیری عاطفی. • درک کل زمینه (گشتالت ) با قطعات و تکه های اطلاعات. • شوخی و لطیفه، تصاویر، صداها، بوها و لمس یکراست به اینجا می رود. • نیمکره "آفریننده" مغز. • شوخی و انتزاع را درک می کند. بر تفکر بصری حاکم است. نیمکره چپ مغز • مدرکات را به تصاویر منطقی، معنا بنیاد و آوائی بر می گرداند. • از راه پردازش تحلیلی-منطقیِ فکر ارتباط بر قرار می کند. • کانون یادگیری شناختی (ادراکی) است. • زبان، استدلال منطقی، خواندن، نوشت، شمردن و ارتباطات رقومی را اداره می کند. • اطلاعات امور واقعی و عینی. • بخش "منطقی" مغز است. • معمولا بخش مسلط مغز است. ش 2.3 کارکرد های مغز نیمکره چپ مغز معمولا مسلط است، با این کارها: • مدرکات را به تصاویر منطقی، معنا بنیاد و آوائی بر می گرداند.؛ • از راه پردازش تحلیلی-منطقیِ فکر ارتباط بر قرار می کند. • زبان، استدلال منطقی، خواندن، نوشتن، شمردن و ارتباطات رقومی را اداره می کند. نیمکره راست به شکلی کل گرایانه تر کار می کند، با این نقش ها: • درک کامل اشکال پیچیده و استدلال های ساختمند و شَمّی؛ • درک کل زمینه (گشتالت ) با قطعات و تکه های اطلاعات؛ • به تصاویر واکنش نشان می دهد نه زبان شفاهی؛ • جایگاه جهان بینی فراگیر است؛ • شوخی و لطیفه، تصاویر، صداها، بوها و لمس یکراست به اینجا می رود (علت تأثیر گذاری کارتونها همین است). بیشتر آموزش رسمی گرد یادگیری شناختی (معانی، کار کردها، مفهوم ها، دلائل، قواعد و تعاریف) سازماندهی می شود که جملگی فعالیت های نیمکره چپ مغز اند. مدارس در فرهنگهای مغرب زمین با این کار کردهای عقلی سازماندهی شده اند. با این همه، ترکیب تحلیل های سمت چپ مغز با تصویر پردازی سمت راست می تواند به افزایش یادگیری سریعتر، موثرتر و کارآمد تر کمک کند. اگر در طراحی نمایشگاه کارگیری هر دو نیمه مغز به شکلی مکمل یکدیگر در نظر گرفته شود یاد گیری تسریع می شود. نیمکره راست مغز می تواند با کارگیری اشارات و خرده تصاویر تداعی ها ایجاد کند. کلاه یا چکمه های کابوی می تواند تصاویری پیچیده از غرب امریکا را در خط داستان ایجاد کند. نیمکره راست به مردم امکان می دهد با تکه هائی از اطلاعات پراکنده تصویری کامل بسازند. این را شهود یا درک مستقیم شَمّی گوئیم. البته این خطر هم هست که واقعیتی که بدین شکل پدید می آید به خطا متکی بر برداشت های نابجا باشد. تداعی هائی که کلاه کابوی ایجاد می کند می تواند باعث شکل گیری تصویری نادرست از هنرپیشه فیلم در ذهن مردم شود. این برداشت زاده تداعی، یکسره با تصویر واقعی زندگی گاوچران های سخت کوش با دستمزد های ناچیز ناساز است. موزه ها اشیا واقعی را عرضه می دارند که خوراک آرمانی تمامی فعالیت های مغزی است. مجموعه ها جاذبه سمت راست را با شناخت سمت چپ مغز ترکیب می کنند. از همین روست که موزه ها جایگزینی حیاتی، و فضاهای یادگیری مکمل برای مدارس و آن سنخ مردمانند که اطلاعات را بیش و پیش از هر چیز از مواد شفائی یا مکتوب بدست می آورند. نتایج چگونه می توان مطالب بالا را در روش طراحی نمایشگاه موزه در هم آمیخت؟ چند پیشنهاد ما این هاست: • موزه های محل هائی برای مردم اند. باید هر چه در توان دارند کار بندند تا تجربه بازدید از موزه را برای مردم سودمند و راحت سازند. نشانه های جهت نما، امکانات کافی و نمایشگاههای مردم گرا باعث می شود مردم احساس تعلق به محل کرده نوعی احساس مالکیت یابند. • بررسی جامعه استفاده کننده از موزه ضروری است. موزه ها باید پیشگام ارزیابی، شناسائی شده و فعالانه پی مخاطبانی روند که در گذشته نادیده گرفته شده بودند. • نمایشگاهها باید از قدرت خود به عنوان محلهای روبرو شدن شخصی با اشیا مجموعه بهره برداری کنند. جاذبه "شیئ واقعی" است که بیشتر مردم را به موزه ها می کشاند. • تصاویر و اشیا به نمایش در آمده که حاوی ویژگی ها، نمادها و تداعی های آشکار باشند به حفظ مخاطبان کمک می کنند. برای کمک به جلب توجه مخاطبان بر ارزشها و سنت های جامعه تکیه کنید. به عناصر مورد علاقه انسان در تصاویر توجه کنید تا اعتماد بازدید کننده به خود در درک موضوع نمایشگاه را بیفزائید. • از تأثیر بصری نیرومند برای به دام انداختن حس کنجکاوی بازدید کننده بهره گیرید. رنگهای تابناک، نگاره های بزرگ، اشکال متفاوت و دیگر عناصر از این دست توجه بازدید کننده را جلب می کند. • نگاره هائی را کار گیرید که داستانی روایت می کند و بازدید کننده را درگیر فعالیت ذهنی می کند. توانائی مغز انسان به بهره گیری بصری/ذهنی را با طرح پرسش و ارائه شرح و توضیح فعال سازید. • اشیا را در زمینه ای ذیربط بگذارید. چهار چوبی برای اشیا فراهم کنید تا بازدید کننده را در یادگیری در باره آنها یاری کند. چهارچوب را در راستای خط داستان نمایشگاه امتداد دهید تا به کل نمایشگاه تداوم بخشد. • از محرک های حسی – صوت، بو، لمس و مزه- برای تشدید تأثیر تصاویر استفاده کنید. هر کجا امکان هست از همه حواس استفاده کنید و در غیر این صورت بهتر است همزمان دو تا سه حس در گیر شود. • عناصر شناختی و آموزشی خط داستانی را در چهارچوب متن و تصاویر کل نمایشگاه بگذارید. • هنگام نگارش متن، برچسب ها و روایت شنیداری، زبانی را بکار گیرید که محرک تصویر پردازی ذهنی باشد. با پرهیز از کهنگی و ابتذال از تصویر پردازی کلامی بجای زبان کارشناسانه استفاده کنید. ================================ - فیزیولوژی یا کاراندام‌شناسی* دانش عملکرد سامانه‌های زنده است و یکی از مهمترین شاخه‌های زیست‌شناسی(بیولوژی) است که به مطالعه اعمال حیاتی موجود زنده، اندام‌ها، بافت‌ها، سلول‌ها و عناصر سلول می‌پردازد. ویکی پدیا؛ دهخدا. - Socio-economic. - Demographic. - Psychography. In the fields of marketing, demographics, opinion research, and social research in general, psychographic variables are any attributes relating to personality, values, attitudes, interests, or lifestyles. They are also called IAO variables (for Interests, Activities, and Opinions). They can be contrasted with demographic variables (such as age and gender), behavioral variables (such as usage rate or loyalty), and firmographic variables (such as industry, seniority and functional area). Psychographics should not be confused with demographics. For example, historical generations are defined by psychographic variables like attitudes, personality formation, and cultural touchstones. The traditional definition of the "Baby Boom Generation" has been the subject of much criticism[by whom?] because it is based on demographic variables where it should be based on psychographic variables[citation needed]. While all other generations are defined by psychographic variables, the Boomer definition is based on a demographic variable: the fertility rates of its members' parents. When a relatively complete profile of a person or group's psychographic make-up is constructed, this is called a "psychographic profile". Psychographic profiles are used in market segmentation as well as in advertising. It is possible to find other definitions of the field in academic literature and even online blogs. Some categories of psychographic factors used in market segmentation include:  Activity, Interest, Opinion (AIOs)  Attitudes  Values Psychographics can also be seen as an equivalent of the concept of "culture"as used most commonly in national segmentation. "Psychographics is the study of personality, values, attitudes, interests, and lifestyles". Wikipedia. - Stereotyping. - Labeling. - Arnold's values and Lifestyles Segments (VALS)model. - هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو یا به طور خلاصه هرم مزلو، نظریه آبراهام مزلو نظریه‌ پرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان است. این نظریه در میان بینش‌ های حاصل از جنبش روابط انسانی در مدیریت مقارن با دوران رکود اقتصادی بزرگ غرب از اهمیت ویژه برخوردار بوده و نظریه‌ای بنیادین محسوب می‌شود. این نظریه از نظریه‌های محتوایی در مورد انگیزش به شمار می‌آید. نظریه‌ های محتوایی چیستی رفتارهای برانگیخته را شرح می‌دهند و به طور عمده با آنچه در درون فرد یا محیطش می‌گذرد و به رفتار فرد نیرو بخشیده سرو کار دارد؛ به عبارت دیگر این نظریه‌ها، به مدیر نسبت به نیازهای کارکنانش بینش می‌دهند و به او کمک می‌کنند تا بداند کارکنان به چه چیزهایی به عنوان پاداش کار یا ارضاء کننده‌ بها می‌دهند؛ در حالیکه نظریه‌های فرا گردی چگونگی و چرایی برانگیختگی افراد را توصیف می‌کنند. از ویکی پدیا - Maslow's Hierarchy of Human Needs. - Audiovisual. - زبان اشاره ( به انگلیسی : Sign language ) نظام قراردادی خاص منظم و پیشرفته زبانی است که برای انتقال معنا، به جای اشکال صوتی یا نوشتاری در زبان، از شکل هائی از علایم دیداری (ترکیب همزمان شکل، جهت و حرکت دستان، بازوها یا بدن و حالات صورت برای بیان سلیس افکار گوینده) در یک کلمه اشاره استفاده می‌کند. از ویکی پدیا - Marilyn Hood. - Arcade. - Soccer. - Football. - Emotional agitation. - شناس‌برگ واژه‌ی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی به جای Label در انگلیسی است. «جستجوی واژه‌های مصوب فرهنگستان». فرهنگستان زبان و ادب فارسی. بازبینی‌شده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰. از ویکی پدیا. - Conroy from Anniston Museum of Natural History. - Value judgment. - گشتالت ( به آلمانی و انگلیسی: Gestalt به مغنای سازمان و سازماندهی) را علم روانشناسی شناخت فرم و شکل معنا می کنند که از سال 1920 در بین روانشناسان آلمانی مطرح شد. از دهخدا. - گشتالت ( به آلمانی و انگلیسی: Gestalt به معنای سازمان و سازماندهی) را علم روانشناسی شناخت فرم و شکل معنا می کنند که از سال 1920 در بین روانشناسان آلمانی مطرح شد. از دهخدا.

۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

فصل یکم از نمایشگاههای موزه ای دیوید دین




فصل یکم
رویکردهای برنامه ریزی
موسسات و سازمانهائی چون موزه ها به کوه یخ آن ضرب المثل مشهور می مانند.   بیشتر موادشان زیر سطح  و از دیده نهان می مانند.  کمابیش همه موزه ها در توجیه جایگاه خود در اجتماع متکی بر استفاده مردم و تأیید آنانند و از همین رو نیازی راستین به نمایش غنای آن ژرفا های پنهان وجود دارد.  نمایشگاهها و برنامه ها مهم ترین تجلیات قلب هر موزه، یعنی مجموعه های آنند. 
درک مردم از نمایشگاهها از ساز و کار درونی پیش نیاز تشکیل و ارائه نمایشگاهها بی خبر و است و ارزش آنرا در نمی یابد.  سادگی کار تشکیل نمایشگاهها در دید مردم به آتنه[1] اساطیری می ماند که بشکلی بی کم و کاست از سر زئوس بیرون جهید.  هرچند واقعیت این است که برگزاری نمایشگاه مثل بیشتر طرح  ها نیازمند بسی برنامه ریزی تا رسیدن به محصول نهائی است.  در گذر زمان سلسله رویداد ها و تلاشهائی که به تولید نمایشگاه عمومی می انجامد جا افتاده است.  اجزای روشهای برنامه ریزی و اجرای تمامی طرح  ها همواره یکسان است و ربطی به محصول پایانی ندارد.  مهم ترین تفاوت تشکیل نمایشگاه و تنظیم راهبرد فروش یا ساخت خودرو رسالت سازمانی است که عهده دار اجرای طرح  می شود. 
در امور بازرگانی نیل به اهداف از راه عملیاتی بس سازمان یافته صورت می گیرد.  استفاده از روش های نظام یافته ای که در مدیریت طرح  های بازرگانی بکار می گیرند در برگزاری نمایشگاهها هم می تواند بس ارزشمند باشد.  علت این است که هر مسیر اقدام که تولید محصولی را هدف می گیرد یک طرح  بشمار می آید.  از آنجا که سودمندی روشهای کار گرفته شده در تولید محصولات تجاری به اثبات رسیده موزه ها نه تنها از روشها، که از اصطلاحات بازرگانی نیز، در نامیدن اقدامات مشابهی که در امر برگزاری نمایشگاه صورت می دهند استفاده می کنند.  درک هر فرایند وقتی که به صورت مجموعه ای از گام ها و مراحل فرعی باشد آسان تر است.
تمامی طرح  ها، صرف نظر از چگونگی آغاز و مراد از برگزاری ویژگی مشترکی دارند که همانا محدودیت در زمان برنامه ریزی، برپائی و اجراست.  طرح  ها حالت دوری داشته دوباره به نقطه آغاز باز می گردند.  آغازی زاده ایده های برخاسته از کارهای پیشین دارند، و پس از طی دوره خود مادرِ رویکردها و ایده های نو برای طرح  های آینده می گردند. 
همانطور که ش. 1.1 نشان می دهد طرح  ها را می توان بصورت مجموعه رویدادهائی در طول زمان نشان داد.  نتیجه را الگوی طرح [2] می نامند.  چگونگی انطباق مراحل برپائی نمایشگاه با چنین الگوئی ساده است.
                                                                      



 



هنگام[3] (مرحله) شکل گیری ایده  هنگام برپائی  هنگام فعالیت نمایشگاه  هنگام ارزیابی
گردآوری ایده ها  گام[4] برنامه ریزی  گام تولید  گام فعالیت  گام پایانی  گام ارزیابی گردآوری ایده ها 
ش. 1.1  الگوی طرح  نمایشگاه    
ماهیت گام به گام و زنجیره ای الگوی طرح  بخوبی با اجرای ایده برگزاری نمایشگاه موزه ای می خواند.  می توان برای تسهیل درک انواع کارها و نوع فعالیت ها ترتیب زنجیره ای هنگام ها و گام ها را بیاری این الگو نمایش داد.  در سراسر هنگام برپائی و در هر یک از گام ها سه حیطه اصلی تعین کار بشرح زیر وجود دارد:
·         فعالیت های معطوف به محصول – تلاشهای متمرکز بر گرد آوری اشیا و شرح و تفصیل آنها.
·         فعالیت های معطوف به مدیریت – کارهائی که بر تأمین منابع کارکنان مورد نیاز تکمیل طرح  تمرکز می کند.
·         فعالیت های معطوف به هماهنگی – همراستا نگاهداشتن دو دسته فعالیت های بالا در جهت رسیدن به هدف.
طرح کلی برپائی نمایشگاه
هنگام شکل گیری ایده                
  • فعالیت های معطوف به محصول:
    گرد آوری ایده ها
    مقایسه ایده ها با نیازهای مخاطبان و رسالت موزه
    گزینش طرح  ها برای برپائی
  • فعالیت های مدیریتی:
    ارزیابی منابع موجود برای اجرای طرح
  • نتایج:
    برنامه زمانی نمایشگاهها
    شناسائی منابع موجود و بالقوه
هنگام برپائی
گام برنامه ریزی
  • فعالیت های معطوف به محصول:
    تعین اهداف نمایشگاه
    نگارش روایت نمایشگاه
    طراحی چینش نمایشگاه
    تدوین طرح آموزشی
    یافتن راهبردهای ترویجی
  • فعالیت های مدیریتی:
    برآورد هزینه
    یافتن منابع اعتبار و درخواست از آنها
    تخصیص بودجه برپایه منابع
    تقسیم کار
  • نتایج کارهای این هنگام:
    طرح نمایشگاه
    طرح آموزش
    طرح ترویج

گام تولید
·         فعالیت های معطوف به محصول
آمادن اجزاء تشکیل دهنده نمایشگاه
سوار کردن و نصب اشیا مجموعه
تکمیل برنامه های آموزشی و آموزش راهنمایان موزه
اجرای طرح ترویج
·         فعالیت های مدیریت:
نظارت بر دسترسی به منابع و کارگیری آنها
پیگیری پیشرفت کارها و هماهنگی فعالیت ها
·         نتایج:
ارائه نمایشگاه به مردم
اجرای برنامه های آموزشی با بهره گیری از نمایشگاه
هنگام فعالیت نمایشگاه
گام عملیات
  • فعالیت های معطوف به تولید
    ارائه منظم نمایشگاه به مردم
    اجرای برنامه های آموزشی
    ارزیابی بازدیدکنندگان
    داشت[5] (نگهداری) نمایشگاه
  • کارهای مدیریتی
    رسیدگی به دخل و خرج (تعین حسابها و رسیدگی به آنها)
    مدیریت کارکنان و خدمات
  • نتایج:
    تحقق اهداف نمایشگاه
    پیشگیری از آسیب دیدگی مجموعه ها
گام برچیدن
  • کارهای معطوف به محصول:
    پیاده کردن نمایشگاه
    بازگرداندن اشیا مجموعه به انبار
    مستند سازی چگونگی استفاده از مجموعه
  • کارهای مدیریت
    تسویه حساب ها[6]
  • نتایج:
    نمایشگاه پایان می یابد
    مجموعه ها برگردانده می شود
    گالری تمیز و تعمیر می شود
هنگام ارزیابی
  • کارهای معطوف به محصول
    ارزیابی نمایشگاه
    ارزیابی فرآیند برپائی
  • کارهای مدیریت
    نگارش گزارش ارزیابی
  • نتایج:
    گزارش ارزیابی
    پیشنهادی های اصلاحی برای نمایشگاه و فرآیند برگزاری آن
چنانچه هر یک از بخش ها جداگانه بررسی شود کاربستن الگوها و طرح کلی در برگزاری نمایشگاه روشن تر خواهد شد.  نباید از یاد برد گرچه تفکیک فرایند کمک هی مفیدی به درک ایده ها می کند کارهای واقعی همیشه بدین روشنی از یکدیگر متمایز نیستند.  در بیشتر طرح ها جریان کارها همراه و تنیده در هم پیش می رود.
هنگام شکل گیری ایده
بهر آغاز سنجیده و متکی بر جزئیات برپائی نمایشگاه باید کار را با تجسم ایده آن در ذهن شروع کرد.  نمایشگاهها بصورت ایده هائی که از منابع بسیار دریافت می شود آغاز می گردد.  برخی از آنها که بیشتر دیده می شود چنین است:
  • پیشنهادهای مخاطبان
  • اعضای هیئت مدیره یا امنا
  • کارکنان مدیریت مجموعه ها
  • رهبران جامعه
  • موزه داران
  • رویدادهای جاری
  • مدیر
  • فرهیختاران[7]
  • کارکنان و داوطلبان
ایده های نمایشگاهها همیشه بشکلی منظم شکل نمی گیرد و اغلب با برنامه هائی که پیوست آن شده بدست می رسد.  بسا که یکی از حامیان، کارکنان یا اعضای هیئت مدیره نمایشگاهی را در موزه ای دیگر ببیند، برنامه ای را در تلویزیون ببیند یا مجله ای بخواند و به طرح پیشنهاد برگزاری نمایشگاه بر انگیخته شود.  تجارب افراد، برآورد های نیازهای جامعه، یا تهیه مجموعه تازه ای برای موزه می توانند انگیزه برگزاری نمایشگاه تازه گردند.  برخی موارد نیاز به جایگزینی نمایشگاههای دیگر محرک جستجوی ایده ها و مضامین تازه می شوند.
در همه موارد می بایست انگیزه نمایش برخاسته از تمایلِ غالبِ خدمت به مردم برخیزد.  موزه های می بایست در جوامع خود همچون ظروف نشت دار یا اسفنج باشند.  باید ایده ها را از همه سو جذب کرده پیوسته پالایند تا آنهائی را بیابند که از معیار خدمت و آموزش و فرهیزش به مردم برخوردار باشند.  برازنده نمایشگاهها نیست که صرفا وسیله خودستائی کارکنان یا اعضا هیئت مدیره باشند.  اغلب شیفتگی بیش از حد مبتکر نمایشگاه به ایده خود بر بررسی اندیشمندانه و برنامه ریزی درست پیشی می گیرد.  اگر شور و شوق مبتکر برگزاری نمایشگاه به مسیر فرایند همکاری سازمانی هدایت نشود می تواند به اهدافی مغشوش و درهم جوشی نا امید کننده از ایده های ناساز گردد.  نتیجه نبود تمرکز، بیعلاقگی، نارضائی و نمایشگاهی پست خواهد بود.
برای پرهیز از چنین وضعیت ناگوار مدیریت می بایست نقش و کارکرد موزه را برتر از هر چیز نهد.  دقت مسئولانه در مجموعه سازی و ارزیابی درست نیازهای جامعه استفاده کننده از موزه در کانون برگزاری نمایشگاههای آگاهانه و برنامه های روشنگرانه جای دارد.  صرفنظر از اینکه ایده های برگزاری نمایشگاه چگونه و از کجا آمده باشند برنامه زمان بندی شده به تمامی دست اندرکاران امکان می دهد نقش خود در فرایند برگزاری نمایشگاه را بروشنی ببینند. 
گرچه ایده ها به شیوه های پرشمار از بسیاری منابع می آیند نیاز به گزینش یا کنار گذاردن آنها وجود دارد.  سازمانها روشهائی برای تصمیم گیری ایجاد می کنند که در این گونه موارد دستشان گیرد.  این روشها از چنان تنوعی برخوردارند که یک مجموعه ساده از معیارها را که زیاده دست و پا گیر است مفید به حال بیشتر سازمانها می کند.  با این همه حیاتی است که تصمیم ها برپایه زیر مجموعه ای از استانده های مردم گرایانه گرفته شود تا علاقه شخصی.
شرایط آرمانی این است که برنامه های کوتاه و بلند مدت که رسالت موزه، نیاز های شهروندان، اهداف آموزشی، اندازه مجموعه ها و منابع موجود را در هم می آمیزد بخشی از مجموعه اسناد بخشی از آرشیو اسناد موزه باشد.  استانده های ماندگار تضمین گزینش های مسئولانه اند.  در سطح مدیریت داشتن شیوه نامه[8] مکتوب نمایشگاه گزاری که همواره بازبینی می شود باید اولویت داشته باشد.  تعین کمیته مطالعات مقدماتی و اندرز گوئی نیز به همین اندازه سودمند تواند بود.  تنظیم راهبردهای نمایشگاهی با کارگیری ابزارهای اساسنامه موزه نیازهای جامعه موزه را بر می آورد.  نبود تعاریف روشن در برنامه ریزی نمایشگاهها موزه ای می سازد که محرکش بیشتر پر کردن فضاست تا آماجی اخلاقی و طرحی آموزشی. 
اجماع جاری بر سر نقش موزه ها در جوامع خود متکی بر دو پایه است: پاسخگوئی در برابر جامعه موزه و پایبندی به استانده های حرفه ای پذیرفته شده موزه ای.  انتخابهای خودسرانه و یکجانبه موضوع نمایشگاهها برای جامعه ای که گزینه های دیگری برای گذران اوقات فراغت خویش دارند پذیرفتنی نیست.  ترجیحات فردی کارکنان و اعضا هیئت مدیره مبانی مکفی طراحی برنامه نمایشگاههای موزه ها نیست.  حتی در موزه های کوچک با کارکنانی انگشت شمار که بیشتر داوطلب اند می بایست فرایند تصمیم گیری بروشنی تنظیم شده و تدوین برنامه برگزاری نمایشگاهها مبتنی بر شناخت نیازهای جامعه و در نگر داشتن اصول حرفه ای باشد. 
درک نیازها و انتظارات جامعه از راه ارزیابی مخاطبان موزه شدنی است.  اشتباه بزرگ و رایج  همانا تصمیم گیری درباره نمایشگاهها بر پایه استنباط های درون موزه از نیازهای جامعه است، نه اتکا بر اطلاعاتی است که از خود جامعه بدست می آید. پیش نیاز بدست آوردن چنین اطلاعاتی صرف وقت ، برخورداری از مهارت و نیروهائی است که گردآوری و بروز نگهداری آنها را شدنی می کند.  رایزنان متخصص یا کارکنان موزه که دستی در فنون و روشهای ارزیابی جامعه داشته باشند صلاحیت تدوین و کاربرد معیارهای ارزیابی نمایشگاههای موزه ای را دارند.  در بسیاری جوامع اطاق های بازرگانی پیشتر از موزه ها ارزیابی های بازدیدکنندگان و مطالعات جمعیت شناسی و روانشناسی با انجام داده اند.  معمولا اینگونه اطلاعات را مشتاقانه در اختیار موسساتی که در خدمت عموم مردم اند می گذارند. 
پس از بدست آوردن اطلاعاتی بدرد خور از نیازها و انتظارات جامعه و مجهز به بیانیه رسالت موزه و سیاست نمایشگاهی آن کارِ سرِ دست چیزی نیست جز ارزیابی نمایشگاههای پیشنهادی.  با کارگیری این اطلاعات بعنوان صافی و راهنما


[1] - آتنا (به یونانی: Άθηνά, Athēnâ، یا θήνη, Athénē)، در اسطوره‌های یونان، الههٔ نگهبان آتن و ایزدبانوی خرد، فرزانگی و جنگ است. او ایزدبانویی باکره، دختر زئوس و متیس (تیتان تامل) است.  ویکی پدیا.
[2] - Project model.
[3] - Phase.
[4] - Stage.
[5] - Maintaining, maintenance.
[6] - Balancing accounts.
[7] -  Educators.
[8]- Policy.

۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه

نمایشگاههای موزه: درآمد... دیوید دین: Museum exhibition: theory and practice David Dean

Museum exhibition: theory and practice David Dean 0 Reviews Routledge, Dec 26, 1996 - Art - 177 pages This comprehensive study covers a wide range of exhibitions, care of exhibits, exhibition evaluation and administration. This title available in eBook format. Click here for more information . Visit our eBookstore at: www.ebookstore.tandf.co.uk . Contents List of illustrations ix Acknowledgments xi Introduction 1 The museum exhibition mission 2 Types of exhibits 3 The role of interpretation 5 Conclusions 7 1 The exhibition development process 8 Approaches to planning 8 Conceptual phase 11 Development phase 14 Functional phase 17 Assessment phase 18 2 Audiences and learning 19 People and museums 19 Targeting audiences 20 Motivations 23 Learning and museum exhibitions 25 Conclusions 30 3 Designing exhibitions 32 Value 32 Color 33 Texture 35 Balance 36 Line 37 Shape 39 Human factors in exhibition design 39 Behavioral tendencies 51 -vii- نمایشگاههای موزه نظر و عمل دیوید دین برگردان: مهرداد وحدتی دانشمند در آمد* موزه کار خود را در جایگاهی همچون بانک اطلاعات فرهنگی جامعه بشری آغاز کرد و با دگرسانی در گذر سالها اینک چیزی بس مهم تر شده است. گرچه مهم ترین رسانه موزه اشیا ملموس است برترین ارزش مجموعه ها اطلاعات موجود در آنها و قدر و قیمتی است که برای جامه جهانی دارند. موسسات دیگر هم با اطلاعات سر و کار داشته به استفاده از آنها می پردازند اما تنها موزه ها هستند که به گردآوری، حفاظت و پژوهش و نمایش اشیا به عموم به عنوان مهم ترین نقش وجودی خود می پردازند. در نیمه دوم سده بیستم موزه ها موسساتی چند وجهی، چند منظوره و چند بعدی شده اند. امروزه روز دوران اوج کاربر پسندی و عصر اطلاع رسانی است. موزه ها در رقابت با آنچه در اصطلاح فعالیت های "اوقات فراغت" نامیده شده ناچار بوده اند خود را با جهانی که گرایش به جلب مصرف کننده دارد تطبیق دهند. اینکه آوردن مردم برای بازدید از موزه که "معبد یادگیری" شمرده می شد در زمره فعالیت های اوقات فراغت کار درستی است یا خیر به آرا و عقاید افراد بر می گردد. صرفنظر از ی گوناگون موزه ها و بازدید از آنها یکی از گزینه های زندگی روزانه اکثریت مردم بشمار می روند و می بایست بعنوان یک گزینه ثابت کنند در خور توجه و صرف وقت بازدیدکننده اند. طی چند دهه گذشته موزه ها شاهد اصلاحاتی مهم در حفاظت از مجموعه ها و استفاده از آنها و نیز عرضه نمایشگاهها و برنامه ریزی برای استفاده عموم بوده اند. سطح دانش در اکثریت قریب به اتفاق جنبه های فنی کارهای موزه پیوسته در ارتقا است و رشته های نو در حال پیدایش و تکامل اند. بسا که موزه های سده آینده بسیار متفاوت از چیزی که امروز موزه می دانیم باشند. با این همه یک جنبه از کار موزه ها هست که هماره برای هویت و چیستی موزه جنبه بنیادی داشته، دارد و احتمالا در آتیه هم خواهد داشت که چیزی نیست جز برگزاری نمایشگاه برای عموم. رشته برگزاری نمایشگاهها در موزه و تهیه مقدمات آنها پیچیده است و طاقت فرسا. بسیاری از علوم و مباحث در این کار دخیل اند که باید بر آنها مسلط بود و از اصطلاحات شان آگاه. طراحان نمایشگاههای موزه ای نیازمند دیدگاهی مثبت نسبت به توانائی خلاقانه حل مسائلند. باید مشتاق در میان گذاردن ایده ها با دیگران بوده حس زیبا شناسی قوی و مهارت فراوان در نویسندگی، مدیریت، کار با رایانه و قدرت تفسیر بالا داشته باند. روز به روز اطلاع از مخاطبان، مدیریت حمل و نقل و اهداف آموزشی اهمیتی بیشتر می یابد. پرپیداست که همه کسانی که وارد حرفه ای مرتبط با موزه می شوند از آموزش و استعداد لازم در کلیه جنبه های برگزاری نمایشگاه برخوردار نیستند و تمایلی هم ندارند که این کار را پیشه خود کنند. با این همه کمتر نمایشگاهی هست که کار یک نفر باشد. برگزاری نمایشگاه نیازمند کار گروهی تمامی متخصصان موزه است. در موزه هائی که یکی دو تن تمامی کار طراحی و منابع تولید نمایشگاه را به دوش می گیرند دانش ابزار بُرّای رسیدن به موفقیت است. داشتن اطلاعات عمومی از نظریه های برگزاری نمایشگاه، روشها و کارهای لازم، بهترین ابزارهائی است که اعضا گروه مسئول برگزاری نمایشگاه در سازمانهای کوچک و بزرگ می توانند بدست آورند. آماج کتاب پیش رو ارائه نگاهی اجمالی به حیطه های دانش مورد نیاز در برآوردن اهداف موسسات به علاقمندان این فن است. رسالت نمایشگاه موزه گرچه ممکن است سود آوری تنها انگیزه موزه ها در برگزاری نمایشگاهها نباشد بیگمان در این پهنه پای علاقه به "فروش" موسسه، تغییر نگرشها، اصلاح رفتارها و افزایش همنوائی (در دانش) در میان است که جملگی اهدافی درست و منطقی برای موزه ها توانند بود. مهم ترین تفاوت میان نمایشگاههای تجاری با آنها که در راستای خدمت به مردم برگزار می شود و نمایشگاههای موزه ای در انگیزه ها و رسالت های هر یک از این موسسات است. اصطلاح نمایشگاه تجاری خود گویاست و آماجی جز فروش کالا یا خدمات برای بدست آوردن سود ندارند. نمایشگاهی هم که در جهت خدمت به مردم برگزار می شود به همین شکل معنائی روشن دارد: آگاه کردن مردم و تغییر دیدگاهها و رفتار (فرهیزش). با این همه می توان پرسید آیا اصطلاح نمایشگاه موزه ای به همین اندازه روشن است؟ چنانچه واژه "موزه" در نظر گرفته شود چنین است. موزه به معنای سرای موزها - جایگاه پژوهیدن، اندیشیدن و یاد گرفتن است. پس لفظ نمایشگاه موزه ای نیز خود گویاست و کارش فراهم آوری جایگاهی بهر آموزش و اندیشیدن است. انگیزه موزه ها در برگزاری نمایشگاه پیش گذاری اشیا و اطلاعات مورد نیازِ یاد گیری است. نمایشگاههای موزه تا حدودی به ایفای رسالت موزه از راه نشان دادن اشیا پرداخته بدین شیوه بر اعتماد عمومی به موزه به عنوان نگاهبان پیشینه اجتماع تاکید می کنند. نمایشگاههای موزه ای همزمان به تحقق چندین هدف دیگر یاری رسانند: • حفاظت از منافع مردم با ارائه فعالیتی جایگزین برای پرکردن اوقات فراغت عموم تا افراد و گروهها مجال پرداختن به کاری ارزنده را بیابند. • پشتیبانی مالی از موزه: برگزاری نمایشگاه به موزه کمک می کند علت وجودی و چشمداشت خود به حمایت دائمی را توجیه کند. وقتی موزه ای فعالانه به برپائی نمایشگاه مردم پسند می پردازد احتمال اینکه دهشگران، شخصی یا دولتی به اهدا بدان پردازند بالا می گیرد • اثبات استفاده مسئولانه از مجموعه ها در صورت تمایل دهشگران به اهدا اشیا به موزه. نمایشگاههایی که بدرستی ارائه شوند موجب افزایش اعتماد عمومی به موزه بعنوان سرای امن نگهداری و حفاظت دقیق اشیا می شود. گرایش دهشگران بالقوه اشیا یا مجموعه ها به گذاردن گنجینه های خود در موسسه ای که بدرستی از اشیا مراقبت کرده به معرفی سنجیده و آگاهی بخش آنها به مردم می پردازد بس بیشتر می شود. رویهم رفته آن برنامه های برگزاری نمایشگاههای عمومی که درست باشد و بخوبی ارائه گردد اعتبار موسسه را نزد جامعه ای که حمایتش می کند، و جامعه موزه ها افزایش می دهد. آماج نمایشگاهها اجرای رسالت موسسه با گذاردن اشیا در برابر دیدگان مردم، آموزش و روشن کردن جامعه و اثبات اعتماد عمومی است. گذشته از این، از جمله اهداف خاص برگزاری نمایشگاههای موزه ای علاقه به تغییر دیدگاهها، اصلاح رفتارها و افزایش دسترسی به دانش است. انواع نموده ها بهتر است برای روشن شدن بحث نخست تعریف الفاظی را که در کتاب پیش رو کار می گیریم بدست دهیم. الفاظ نموده (شیء)، نمایشگاه و نمایش جملگی معانی بس جوراجور دارند که اشخاص و موسسات به تفاوت بکار می برند. از آنجا که واژه نامه ها کمک چندانی به حل مسئله تفاوت معانی نمی کند ادامه رویه استفاده از الفاظ در معانی گوناگونشان ضروری است. در کتاب پیش رو "نمایش" عموما اشاره به ارائه "نموده ها" برای بازدید عموم بدون افزودن شرح و تفصیل عمده بدانهاست. "نموده" معمولا اشاره به گروهی از اشیا جای گرفته در محلی معین، همراه با شرح و تفصیل دارد که تشکیل واحدی منسجم در گالری (تالار، نگارخانه) را می دهد. لفظ "نمایشکاه" را برای دسته بزرگی از همه گونه عناصر (مشتمل بر نموده و نمایش) بکار می بریم که نمایشگاه جامع مجموعه ها و اطلاعات به مردم را تشکیل می دهد. بطور کلی فرض بر این است که نمایشگاههای موزه ای به گردآوری و نمایش مجموعه هائی از اشیا یا بازنمودهای آنها بعنوان مجاری عمده ارتباطی می پردازند. هر چند این گزاره همیشه درست نیست. بسا که برخی نمایشگاههای مرتبط با موزه اشیائی انگشت شمار را گرد آورند یا یکسره فاقد شیء باشند. این گونه نمایش ها در غایت و محتوا جنبه آگاهی بخش دارند. کاربردها و دلائل موجهی برای اینگونه نمایش وجود دارد، هرچند بطور کلی بیتائی نمایشگاههای موزه ای بخاطر استفاده آنها از "اشیا واقعی" است. غرض و غایت برگزاری نمایشگاه به برگزارکننده بستگی دارد. نمایشگاهها می توانند "شیء گرا" یا "محتوی گرا" باشند بدین معنا که یا شیء برتری دارد یا پیام. جدول ش 0.1 برگرفته از نمودار 9 کتابِ فرهار و می تر، طراحی نمایشگاههای موزه ای این معنا را بخوبی نشان می دهد: نمایش اشیا نمایش اطلاعات 100./. 0./. ش 0.1 جدول نمایانگر محتوی نموده • در یک انتهای جدول نمایش شیئ جای دارد. این عمل به معنای نمایش شیئ صرفا بخاطر خود شیئ است و هیچ نوع اطلاعات تفصیلی ارائه نمی شود. این کار به چیدن مجموعه ای از گلدانها یا پیکره های سفالی روی قفسه می ماند. غرض تنها چیدن اشیا به شکلی جالب است تا خود سخن گویند. • در انتهای دیگر جدول نمایش اطلاعات را می بینیم که در آن اشیا یا نمایش داده نمی شود و یا اهمیتی ناچیز دارند. این نوع نمایش برای رساندن پیام خود بر متن و شکل تکیه می کند، بهمان شکل که پیام کتاب رسانده می شود. مقصود رساندن ایده یا ایده هائی است که نمایش دهنده دانستنشان را به نفع بیننده تشخیص داده است. بیشتر نمایشگاه ها در موازات خط اریب نمودار دیده می شوند. سلطه نسبی این یا آن جنبه تعین می کند که نمایشگاه بیشتر شیئی گراست یا ایده گرا. ترکیبات احتمالی رایج این دو جنبه چنین است: • نمایشگاه شیئ گرا که اشیا در آنها نقش محوری دارد. اطلاعات آموزشی اندک است. رابطه ها، ارزشها و معانی پنهان یا تلویحی چندان بررسی نمی شود. نمایشگاه ساز در نمایش بر رویکرد هنری یا رده بندی کننده ای متمرکز می شود که سرراست و بری از پیچیدگی است- آثار هنری را اغلب به همین شیوه به نمایش می گذارند. • نمایشگاه ایده گرا آن است که توجهش را بجای مجموعه ها بر پیام و انتقال اطلاعات متمرکز کند. هدف رساندن پیام است، خواه مجموعه ها برای کمک به تفسیر و توضیح موجود باشد یا نباشد. متن، شکل، عکس و دیگر مواد آموزشی دست بالا را دارند. مهم ترین امتیاز این شیوه نمایش شباهتش به کتابی به بزرگی نمایشگاه و نمایش است. در میانه این دو نمایشگاههایی جای می گیرد که رسالت دوگانه موزه ها در گرد آوری اشیا و استفاده از آنها برای آموزش را می پذیرند. • نمایشگاههای موضوعی که به انتهای شیئ گرای جدول نزدیک ترند به استفاده از مجموعه هائی می پردازند که در موضوعی خاص گرد آوری شده و اطلاعات بنیادین چون تابلوی عنوان و برچسب های شناسائی و زیرنویس را ارائه می کنند. به عنوان مثال در نمایشگاهی که به معرفی آثار پابلو پیکاسو می پردازد ممکن است با تکیه بر شهرت و مطالبی که در قالب کاتالوگ و امثال آن برای انتقال آن نوع اطلاعات توصیفی که مطلوب دانسته می شود توزیع می شود اشیا را تنها با ارائه اطلاعاتی بنیادی به نمایش گذارند. • نمایشگاههای "آموزشی" که از 60 درصد اطلاعات و 40 درصد شیئ تشکیل می شود (نک ش. 1) به انتهای ایده گرای جدول نزدیکند. برای رساندن پیام نمایشگاه بشدت بر اطلاعاتی که بصورت متن در اختیار قرار می گیرد تکیه می شود. توجه به این نکته مهم است که هیچ خط فاصل روشنی میان دو انتهای جدول وجود ندارد و هیچ یک از ترکیب ها در ذات خود درست یا نادرست نیست. در برنامه ریزی نمایشگاه تصمیم گیری درباره نوع نمایشگاه می بایست مبتنی بر نوع پیامی باشد که قرار است برسانند و اینکه چه ترکیبی از اشیا و اطلاعات بهتر از همه پیام را می رساند. این دست گزینش ها می بایست سنجیده و مبتنی بر اهداف موسسه و اطلاعات طراح نمایشگاه از مخاطبانِ هدف باشد. گرچه درست است که چون مهم ترین حیطه موزه از آنِ "شیئ واقعی" است می توان به این نتیجه رسید که تنها کار لازم این است که شیئ را در برابر دیدگان مردم نهاد تا خود به سخن آید. وقتی شرح و تفصیل در کمترین حد بوده اجازه دهند نموده ها دست بالا را داشته باشد نتیجه چیزی است که "انباردن درگشوده" نامیده می شود. این شیوه نمایش گوش پیروی به روشهای نمایش دیرین که عمدتا منسوخ شده دارد. در مواردی معین و برای مقاصدی خاص هنوز هم روش "انباردن درگشوده" به عنوان یکی از راهبردهای نمایش آبرو و اعتباری دارد. بهر روی این پرسش همچنان باقی است که یک تابلو، استخوان یا سنگ یارای رساندن چه چیز را بخودی خود و درباره خود دارد؟ آیا سرگذشت پنهان در ورای شیئ هماره نکته اصلی است یا تأثیر گذاری عاطفی مهم ترین آماج است؟ اینها مسائلی است که هنگام تصمیم گیری در باره نوع برگزاری نمایشگاه می بایست در نگر داشت. نقش شرح و تفصیل از زمانی که موزه ها در سده فعلی (بیستم، زمان انتشار کتاب، نخست 1994 و دو دیگر، 1996! برو تو بحر خیلی چیزها!، از سرعت چاپ و انتشار شگرف در این کهن بوم و تردستی رندان!) به موضع باز آفرینی واقعیت برای جامعه حامی خود رسیده اند رسالت آموزشی مهم ترین غایت در کانون توجه نمایشگاهها شده است. این یعنی نمایشگاههای گذشته که به لحاظ اجتماعی ایستا بودند جای به تلاشهای فعالانه در زمینه رسانش اطلاعات موجود در مجموعه ها به مردم باخته اند. بدون شرح و تفصیل چه مایه از معنا و اطلاعات مستتر در یک تابلو از پرده برون جسته نمایان خواهد شد؟ لازم است اطلاعات مکنون در شیئ به یاری شرح و تفصیلی هدفمند و هدایت شده به بیننده رسانده شود. آنچه نمایش دهندگان موزه ای برای در میان گذاردن با بازدیدکنندگان دارند در موزه به موزه و نمایشگاه تا نمایشگاه و جامعه به جامعه فرق می کند. با این همه پر پیداست که رساندن برخی پیامها در بیشتر تلاشهای نمایشگاه گذاری موزه ها مشترک است. یکی از آن میان این است که موزه جای روبرو شدن با خود شیئ، "شیئ واقعی"، است. نمایشگاهها به مردم اجازه می دهند دست کم به نزدیکی مجموعه ها برسند. نتیجه، انگیزش کنجکاوی و علاقمندی است. ارزش روبرو شدن با مونا لیزای داوینچی یا بقایای اسکلت تیرانوسور چون و چرا نمی پذیرد، گرچه سنجش پذیر هم نیست. نتایج منتَظَر می تواند افزایش آگاهی نسبت به هنر یا علم و یاد گیری به عنوان حیطه ای کامل از تجربه بشری باشد. اینگونه انتظارات چگونه با نمایش وسائل کشاورزی و ابزار های عصر حجر ارتباط می یابد؟ نتایج مطلوب تفاوتی ندارد: ایجاد علاقه و کنجکاوی که به غنا و رشد بلند مدت شخصی می انجامد. فزون بر نتایج به نسبت نا ملموسی که نمایشگاهها در سطح فردی فراهم می کنند نتایج گسترده تری برای نهادهای مورد استفاده مردم و خود موزه ها نیز متصور است. موزه ها بعنوان یکی از شرکائی که می توانند برای کمک به مدارس برگزیده شوند بی همتایند و بس ارزشمند. هماهنگی میان اهداف نمایشگاه و برنامه های درسی مدارس می تواند بی نهایت سودمند باشد. زنده کردن موضوع به شکلی ملموس همان کاری است که موزه ها آنرا به بهترین شکل انجام می دهند. بازدید از موزه می تواند علاقه ای نسبت به موضوع در دانش آموز بر انگیزد که همه عمر با او باشد. نمایشگاههای موزه ای شیوه ای دلپذیر برای جذب اطلاعاتی که گاه بس پیچیده اند در اختیار می گذارند. نفس دیدن خود شیئ، شیئ واقعی، به بسیاری از مردم لذت فکری می دهد. فرصت دیدن اشیا در محیطی آرام و آسوده، جائی که اندر کنش (تعامل) میان بیننده و شیئ، دانش آموز و آموزگار، بازدیدکننده و راهنما ، شاگرد و استاد می تواند محقق شود، به حفظ و ملکه شدن موضوعی که در غیر این صورت موضوعی مَدرِسی باقی می ماند می شود. دیدن هیکل واقعی بومیان آمریکائی پیش از ورود کریستف کلمب به آمریکا بسیار جالب تر از خواندن صرف در باره آنان و دیدن تصویرشان در کتاب است. وقتی هر دو کار با هم انجام شود تاثیرات ماندگار تر و حفظ دانش کسب شده طولانی تر است. ارزش سرگرم کننده نمایشگاهها نیز نباید نادیده ماند. بازهم پیامی که در محیطی آسوده و آرام و دلپذیر رسانده شود علاقه به یادگیری و استمرار در آن را فزون تر کند. عامل بر آمدن ندایِ "خدایِ من!" نیز بخشی از جنبه سرگرم کنندگی نمایشگاهها است. اشیائی که به یک معنا بزرگ، نامی، واقعی یا گیرایند درجا و مشتاقانه مورد کند و کاو بسیاری از مردم قرار می گیرند. یادگیری وقتی اتفاق می افتد که توجه جلب شده باشد. وقتی برچسب ها یا راهنمائی های گیرا و فهم پذیر هادی یادگیری باشد فراگیری بدون زحمت و سختی صورت می گیرد. نتایج رسالت آموزشی موزه دارانه عمدتا از راه برگزاری نمایشگاه برای مردم به انجام می رسد. اطلاعاتی که به شیوه های برانگیزنده کنجکاوی و محرک اشتیاق به یادگیری عرضه می شود باعث واکنش مثبت مردم به یادگیری می شود. وقتی حامی موزه با این حس از نمایشگاه خارج می شود که با تلاشی که در بازدید از موزه کرده بر غنای خود افزوده، در آنصورت، در مورد آن فرد خاص، موزه به هدف زده است؛ زیرا نه تنها دیدگاهی مثبت نسبت به یادگیری پیدا کرده بلکه به کسب دانش و شناخت بیشتر نیز نائل آمده است. موزه ها موسساتی هستند برای روشنگری مَدرِسی و اجتماعی. موزه محیط هائی متنوع ، رام و آرام و آسوده برای بیان آراء و دیدگاههائی فراهم می کند که بعضا خود بحث انگیزند. نمایشگاههای موزه جایگاههایی آرمانی برای طرح آزادانه دیدگاهها و آراء وعقاید اند. این نمایشگاهها مبتنی بر شواهد ملموس پیشرفت علمی و فرهنگی بشرند. نمایشگاههای موزه ای در محیطی ارائه می شوند که به بیننده امکان یادگیری، اندیشیدن و جذب جهان نمایش داده شده با آهنگ خودش را داده یارای آنش دهد که مجموعه تعصبات و پیشداوری های خود را کنار زده دیدگاههای نوین روشن رایانه را به جای آن نشاند. برخلاف آموزش رسمی عمومی، موزه ها همیشه در دسترسند. هیچگونه شرط سنی و ذهنی در میان نیست. همه را گرامی داشته و در واقع از سهیم کردن مردم در برخورداری از غنای دستاوردهای بشری موجود در مجموعه های موزه ها استقبال می شود. تمامی موزه ها، خواه متشکل از گروه کوچکی از یادمان های میراث محلی، خواه مجموعه های گسترده هنر ساخته ها (مصنوعات) نیازمند مجرای خروجی نمایشگاهها هستند تا گنجینه های خود را ارزانی مردمانی دارند که پشتیبان موزه بوده از آن بر می خورند. 15/1/1391 تهران ___________________________ - نخستین بر گردان این کتاب که تنها دست نویس آن در واپسین سالهای دهه یکهزار و سیصد و هفتاد شمسی برای چاپ به اداره انتشارات مدیریت موزه ها و نمایشگاههای سازمان میراث فرهنگی سپرده شده بود بی دلیل ور پرید و تا امروز، نهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و نود و یک شمسی که پس از پایان گرفتن کار بر گردان موزه و دانش بشر باری دیگر دست به برگردان آن می برم همچنان ناپیدا ست. خدا همه را آگاهی دهد! - سرا. [ س َ ] (اِ) سرای . از پارسی باستان «سراده » ، اوستا «سراذه » ، ارمنی عاریتی و دخیل «سرهک »، «سره » . عربی عاریتی و دخیل سرادق (خانه و بیت ، کوشک و قصر، بنای عالی ). بارگاه . منزلگاه . اندرون و حرم . رجوع کنید به سرای . (حاشیه برهان قاطع چ معین ). خانه . (غیاث ). رشیدی گوید آنکه فقط لفظ سرای بمعنی مسافرخانه در پیش مردم مستعمل است ظاهراً درست نباشد، بجای آن مهمانسرای باید گفت . (آنندراج ). خانه سپنجی . (شرفنامه): بهشت آئین سرایی را بپرداخت ز هر گونه در او تمثالها ساخت . رودکی . بگفت این و رفت آنگهی در قفاش به ارگ اندر آمد بشد در سراش . فردوسی . سرایی دیدم چون بهشت آراسته . (تاریخ بیهقی(. سرا آن جهان نردبان این جهانست بسر برشدت باید این نردبان را. ناصرخسرو. از لغت نامه دهخدا. - موز. )اِخ ( نام هر یک از نُه ربةالنوع موسیقی یونان باستان . (یادداشت مولف ). موزها نه ربةالنوع بودند که هر یک صنعتی را مانند شعر و موسیقی و نمایش و غیره حمایت می کردند. مهمترین صنایع، شعر و فصاحت بود. (از ایران باستان ج 1 ص 67). دهخدا. در اساطیر یونانی دختران زئوس، خدای خدایان، میوز نامیده می‌شدند. در افسانه‌های اولیه آن‌ها ۹ خواهر با یک اندیشه، روح و دل بودند و همه میوز نامیده می‌شدند. چنانچه این دخترها به مردی ابراز عشق می‌کردند، آن مرد از هر نوع تشویش دور می‌شد و آرامش می‌یافت و از تمام مردان مقدس جایگاهی بالاتر می‌یافت. در زبان امروز به شخص الهام‌دهنده هنرمند میوز می‌گویند. اسطوره‌شناسی اواخر قرن دوم پیش از میلاد ۳ میوز اصلی به نام‌های Aoede (به معنای صدا و نغمه و موسیقی)، Melete (به معنای ممارست کردن و ورزیدن) و Mneme (به معنای حافظه) شناخته می‌شدند، این سه پیش‌تر از آن‌هم در معبد دلفی پرستیده می‌شدند اما نام‌های متفاوتی داشتند. در اساطیر اولیه میوزها در مجموع الهه‌های هنر و شاعرانه‌گی بودند و تفکیکی در شاخه‌های مختلف وجود نداشت اما در قرون بعدی به تدریج فردیت یافته و هر یک الهه یکی از سبک‌های هنری شدند. جدول زیر این تقسیم‌بندی را نشان می‌دهد. نام یونانی معنی تصویر الهه‌ی... Calliope سخنوری میوز مهتر و الهه شعر حماسی Clio با شکوه، خیلی خوب تاریخ اراتو (Erato) عاشق، شیفته شعر عاشقانه و شهوانی و آوازهای ازدواج و زناشویی ائوترپه (Euterpe) کامیابی و لذت شعر ازدواج و زناشویی Melpomene سرود خوان، مناجات‌کننده تراژدی Polyhymnia یا Polymnia خواننده سرود مذهبی آهنگ و نغمه روحانی Terpsichore شوق رقص رقص و آواز Thalia باطراوت و شاداب‌کننده اشعار روستایی و خنده‌دار اورانیا (Urania) آسمانی طالع‌بینی و ستاره‌شناسی - Exhibit. - Exhibition. - Display. - Verhaar and Meeter's Project Model Exhibitions; Project model exhibitions / / Jan Verhaar, Han Meeter. Leiden, Holland: Reinhardt Academie, c1989. 80 p.: ill. ; 21 x 30 cm. - Tyrannosaurus Rex. - Sensitivity. - Docent. - Gee whiz! - Eclectic. - Artifact, from artifact, from Latin phrase arte factum (something) made with skill.