۱۳۹۲ آذر ۲۰, چهارشنبه

Floating Opera

جان بارت و روزی روزگاری یک اپرای شناور

جان بارت و روزی روزگاری یک اپرای شناوردر «اپرای شناور» اولین رمان از ۹ رمان جان بارت، راوی و شخصیت اصلی داستان آرزو دارد قایقی بسازد و از آنچه به نظرش «هستی بی معنا» می آید به سوی یک زندگی کاملاً شخصی سفر کند؛ اما نه ساختن قایق را تمام می کند و نه سفرش را به انجام می رساند. به نظر می رسد آقای بارت برای جبران اولین شکست راوی اش و برای اینکه خود را از شک و دودلی که به آن کاراکتر سرایت کرد، دور نگه دارد، سه مرتبه بعد از آن قایق هایی درخور دریا از کلمات ساخت و بادبان بر فراز خلیج چساپیک به سوی دریای آزاد بر افراشت. او ابتدا در جایگاه یک مامور سابق سازمان سیا «فنویک کی ترنر» در کتاب «مربوط به شنبه (ساباتیکان)» به سال ۱۹۸۲ دست به جسارت زد بعد به عنوان یک نویسنده ممنوع القلم (پیتر ساکامو) در «یک داستان؛ قصه های خط ساحلی» به سال ۱۹۸۷ ظاهر شد و این دفعه در دوازدهمین کتابش «روزی روزگاری؛ یک اپرای شناور» او به دریای درون شخص جان بارت ( نویسنده یی موفق که به ۸۰ سالگی رسیده و متقاعد شده که مشغول نوشتن کتابی است که نمی توانسته و نمی تواند به عنوان آخرین کتابش به آن فکر کند ) بادبان می کشد.
دقیقاً مطابق با جذابیت مادام العمر دوقلوها و زوج ها برای او و میل مفرطش به قرینه سازی و نظم خیالی، هر دو رمان اول و آخر آقای بارت اپراهای شناور هستند. بازتاب هایی یکسان از یکدیگر که ابتدا و انتهای چیز هایی را منعکس می کنند که به قول خود آقای بارت مسافرت های شبانه دریایی، اپراهای شناور، پیغام های آبی، مسیر های گمشده، آخرین سفر های دریایی و عبارت های تکرار شده یی هستند که چهل سال سرم را به نشانه تاکید برایشان تکان داده ام. «روزی روزگاری» یک بافت پیچیده و مناسب از جملات تکرار شده، درونمایه اصلی، تصاویر انعکاسی و بازتاب های کتاب های دیگر اوست. این کتاب در حالی که با تلاش نه خیلی جدی سعی می کند با زمان پیش رود و با استفاده از مهارت های متکبرانه خنده آور یکی از نویسندگان مورد علاقه آقای بارت، «لورنس استرن» را به تمسخر گیرد، همزمان نظمی متقارن را به همان اندازه خوشایند و مدبرانه پیش می برد که دیگر نویسندگان مورد علاقه او در قرن هجده هم ( به طور مثال هنری فلدنیک ) این کار را می کنند. بنابراین روزی روزگاری خود کامل و پیچیده خودش است، اما در عین حال سفر های دریایی، اپرای سراسر با ارزش و مورد توجه جان بارت و آخرین فصل ارضاکننده یک اثر دوازده بخشی بزرگ تر نیز هست. رسیدن به شصتمین سالگرد تولدش در ۱۹۹۰ به جان بارت خیال پرداز که در حال نقل «روزی روزگاری» است، این آگاهی را می دهد.
خورخه لوئیس بورخس در سال ۱۹۶۴ در کتاب «ببرهای رویا» خیلی با ظرافت مردی را قرار داد که خودش را موظف به، به تصویر کشیدن جهان می کند اما کمی قبل از مرگش در می یابد که پیچ و خم های صبور خطوط، تصویر چهره خودش را ترسیم می کنند. بارت در اواخر کتاب «روزی روزگاری» جور دیگری این مرد را جای می دهد. او می گوید؛ چه چیزی برای نویسندگان و خواننده ها یکسان تر است؟ من همیشه به این موضوع فکر کرده ام که اولین و نهایی ترین سوال یک روایت این نیست که «چه اتفاقی می افتد؟» بلکه این است که «من کیستم؟» بنا براین کتاب آخر بارت با خودآگاهی پست مدرن و وارونه گویی صریحاً به یک متن بیوگرافیکی، یک شرح حال در بطری یک رمان و یک رویارویی مستقیم با اولین و نهایی ترین سوال روایتی تبدیل می شود.این رمان تازه فرم یک اپرا را می گیرد، یک جور جشن دوبل روز کلمبوس که با یک قطعه پیش درآمد، یک ایست میان پرده یی، پرده های مختلف و اجراهای میان پرده یی و حتی یک شعر حماسی به پایان می رسد. همچنین تعویض هایی که در عنوان هایش با استفاده از مهارت های یک نویسنده جاز انجام می دهد، دارای شکاف های زمانی و اجراهایی با سرعت های مختلف در سراسر رمان است و واژه های «یک زمانی» یا «اکنون» این رمان، طرح حال داستان، زندگی گذشته گزارش شده و به یاد آورده شده راوی (و نویسنده )، زمان حال نوشته های پاورقی و البته زمان حال خواننده، همه در یک و در همان زمان وجود دارند. حتی برای شبکه وارشدن موضوع ها، زمان حال رمان، دو سال عقب تر از زمان حال طرح داستان است، که هر دو به طور یکنواخت پیش می روند تا وقتی که با هم مواجه می شوند و با یک تغییر مسیر روایی از هم می گذرند، و یک چنین چیزی توانایی آقای بارت است که حتی وقتی راوی در زمان و مکان گم می شود، خواننده حتی برای یک لحظه هم دچار گمگشتگی نمی شود.
با توجه به همه این احوالات، این داستان یک شرح حال شخصی قابل توجه محسوب می شود. خیلی از خوانندگان قبل از خواندن داستان، چیز های زیادی درباره آن در مقالات و مصاحبه ها و از اینجا و آنجا می شنوند. تمام فاش سازی ها و حکایات منتظره و غیرمنتظره در آنها وجود دارند، چیز هایی از قبیل قصه های جک و جیل بارت، بچگی نویسنده در مریلند، اولین ازدواج و بچه هایش، دوران تحصیلی و حرفه ادبی اش و ازدواج دومش با زنی که شش کتاب آخرش را وقف او کرده. به این ترتیب آنها به سوال مهم روایت آقای بارت اینکه «او چه کسی است» نمی توانند جواب دهند.
آقای بارت می گوید؛ «این کتاب داستان زندگی من است ولی بیشتر، مطمئناً داستانی متعلق به آن است.» یقیناً بی باک ترین ابزار این کتاب سراسر ابداعی، خلق یک شخصیت خیالی است جرومه (جری) اشرایبر، یا جی وردز اسکریبز (خودشمار آقای بارت )؛ شخصیتی که کامل درک شده و خیلی واضح ترسیم شده است. کاراکتری که همزمان یک فیگور خیالی است، طرح داستان را هم پیش می برد و راوی را به سوی حرفه اش به عنوان یک نویسنده به جلو می راند. اسامی این کاراکتر نیز همگی بر مجازی بودنش دلالت دارند و او همان طور که ویرژیل در خدمت دانته دانته بود در اختیار بارت بارت است. شرایبر یا اسکریبر، مرشد و شکنجه گر راوی است که او را در طول برزخ ها و جهنم های زندگی در یک سفر پیچ واپیچ به سوی بهشت زمینی تحریک و هدایت می کند، جایی که هرچند با نتایج شگفت انگیز، نهایتاً بئاتریس ظاهر می شود.
«
روزی روزگاری» یک جشن قدرت قصه گویی است، مهمانی سوال هایی که باید بپرسید و بتوانید پاسخ دهید. همان طور که هر یک از خوانندگان وفادار جان بارت انتظار دارند، این کتاب با ظرافت نوشته شده، مالامال از زندگی است، ادراکش ژرف است، شنیع و خنده دار است و به خردمندانه ترین و بهترین مفهوم در جهان، یک کمدی است. یک «کتاب آخر» است که در آثار جان بارت جای می گیرد و دایره آنها را کامل می کند، و بعد این واقعیت را آشکار می سازد که این دور تسلسل، کلاً یک مارپیچ بوده است.
آر. اچ. دیلارد
ترجمه؛ نغمه قونینی 
منبع : روزنامه اعتماد