46. در یو یان تسا تسو/یو یانگ تسا تسو Yu yan tsa tsu1 چنین آمده: "زیستگاه نا ک'ای nai-k‛i در سرزمین فوـ لین (سوریه/بیزنطه/شامات/روم شرقی/هروم)
است. بلندای جوانهها پس از رشد به نود تا سد وبیست سانتیمتر
میرسد. بیخش به قدر تخم اردك. برگها به برگ سیر (Allium sativum) ماند.
از پیوندگاه برگها ساقهای بس بلند در آید با گلی ششپر سفید سرخفام بر
تارکش.2 این گل با دِلِ قرمزِ زرد فام میوه نیارد. گیاه در زمستان بالد و در تابستان خشكد. تا حدودی چون چنته چوپان ]كیسه كشیش/کیس
الراعی[ (tsi ، Capsella bursa-pastoris) و گندم است.3 از فشردن گلبرگها
روغنی گیرند كه برای پیشگیری از زکام طلا
کنند و شاه فوـ لین [شامات/سوریه/بیزنطه/هروم/روم
شرقی] و اشراف كشورش نیز کار گیرند."
لی شیـچن/لی شیژِن Li Shizhen (July
3, 1518 – 1593), در پِن تِس'ائو کان مو Pen ts‛ao kan mu 4 این مطلب را در نوشته خود
درباره šwi sien (Narcissus
tazetta)5
آورده و در پیش افزاید: "با توجه به این توصیف از گیاه، توان گفت چون نرگس است؛ هرچند نمیتوان
انتظار داشت نام بیگانه آن درست مانند نامش نزد ما باشد."6 سراسر
درست می گوید، زیرا این توصیف یکسره با
این گیاه می خواند، مگر از نظر تشبیه آن به Caspella
]چنته چوپان/کیس الراعی[. دیوسكوریدس نیز برگهای Narcissus ]نرگس[ را به Allium ]سیر/ثوم[ تشبیه كرده گوید بیخش گرد است چون پیاز/سوخ.7
شواهد لغتشناختی با این توضیح میخواند، زیرا nai-k‛i، *nai-gi بروشنی همبرابر
است با *nargi فارسی میانه، و nargis فارسی (نو) (نرجِسnarjis عربی)،8 narkim آرامی، nargēs ارمنی (وامگرفته از فارسی) كه نام Narcissus
tazetta
است كه هنوز هم در ایران كشت میشود و در کار قرابادین/داروسازی كنند.1
از نرگسروغنی میگرفتند كه در پاپیروسهای
یونانی نارکیسوس Νάρκισσος نام گرفته.2
هیرت3
بخطا این نام چینی را سنبل
هندی (nard) دانسته است. نه تنها توصیفی که در Yu yan tsa tsu آمده به
هیچ روی با این گیاه نمیخواند، بازسازیای هم که از نظر آواشناسی انجام داده درست
نیست. برخلاف ادعای هیرت، كانـ هی (K‛an -hi) نویسه نخست را not نخوانده بلكه آوایش های nai،ni، وyin را به دست داده است. نویسه دوم k‛i آوایش دارد كه از دگرسانی *gi ایجاد شده اما برخلاف
برداشت هیرت نمایانگر ti نیست.4
به دلایل
دیگر نیز استنباط سنبل هندی از واژه nai-k‛i به هیچ روی درست نیست، زیرا چینیان سنبل هندی را که محصول هند است
و کان سو هیا kan su hia نامند بخوبی می شناسند.5 نیازی نبود چینیها
به فوـ لین/سوریه/شامات/بیزنطه/روم شرقی/هروم بروند تا با فرآورده
ای كه از هند بدانها رسیده بود و خود سوریها نیز آن را از راه ایران از هند دریافت كرده بودند، آشنا شوند.6
واژه عبری nērd (غزل غزلهای سلیمان/سِفْر نشيد
الأنشاد)، یونانی ناردُس νάρδος7 ، نارد، nard و نارد فارسی همه برگرفته از واژه
سنسكریت نالادا nalada است كه پیشتر در آتارواوِدا (Atharvaveda) آمده 8. ادعای
هیرت با این گمانه او كه فوـ لینی
[سُریانی] از زبانهای آرامی بوده نیز نمی خواند زیرا nard در آرامی نیست.
2. بسنجید باتوصیف تئوفراستوس (Hist. plant. , vii, 13): ’’در باب نرگس باید گفت كه فقط ساقه گلدار از آن
میروید و بالا میرود، و دردم گل میكند. ‘‘ دیوسكوریدس (iv, 158) و
پلینی (xxi, 25) نیز این گل را توصیف كردهاند.
3. این جمله (بهدرستی) در متن حذف شده است و به همین صورت هم در Pen ts‛ao kan mu تجدید چاپ شده؛ زیرا این تشبیهات سستاند.
4. Ch. 13, p. 16.
5. همزمان بیفزائیم که گویند
این گونه از خارج وارد چین شده:
Hwa mu siao či , p. 19b, in Č‛un ts‛ao t‛an
tsi, Ch. 25.
6. وی در مبحثی دیگر از كتاب
خود (Ch. 14, p. 10)
همین متن را در مطلع šan nai کمفریا گالنگا (Kaempferia galanga)
آورده، اما در اینجا صرفاً میافزاید در توصیف مندرج در Yu yan tsa tsu آمده ’’كمی شبیه به šan nai‘‘
است.
7. Leclerc,
Traité des simples , Vol. III, P. 368.
8.. به گفته هوبشمان
(Armen. Gram.
,p.201)، صورت فارسی (نو) نرگس متضمن وجود
نارکیس *narkis در پهلوی است . به عقیده من نارکیسوس Νάρκισσος یونانی به واسطه گویشی از هرُم/آسیای صغیر از
یكی از زبانهای ایرانی گرفته شده و برخلاف اعتقاد نولدكه (Noeldeke Persische studien, II,
p. 43)، این سیر نه برعكس بوده.
1. Schlimmer, Terminologie, p.
390 نرگس در شمار گلهای معطری
كه فراوان در بیشابور در استان فارس ایران میروید آمده است:
حافظ و جامی در اشعار خویش این گل را بس ستودهاند.
2.
در مورد روغن نرگس، نک:
Deoscorides, I,
50; Leclerc,
Traité des simples, VOL. II, p. 103.
4. بویژه، نک:
5. Stuart, Chinese
Materia Medica, p. 278.
7. نخستینبار در:
* «كتاب چهارم از وداهای
چهارگانه هندوان است حاوی عباراتی در استغفار از گناه و لعن کافران. سه كتاب اول
به ترتیب چنیناند: ریگ، یاجور و ساما. در روزگار اورنگزیب مجموعه وداها را به
امر یكی از برادران وی به فارسی ترجمه كردهاند» (لغتنامه دهخدا).