۱۳۹۸ تیر ۱۵, شنبه

زیتون ویراست پنج 5


43‌.  در Yu yan tsa tsu1  درباره گیاهی بیگانه چنین آمده است: "زیستگاه/منبت درخت ts‛i-t‛un 1326 (*dzi-tun، *zi-tun) سرزمین پو‌ـ ‌سه (ایران) و نیز سرزمین فو‌ـ‌لین/سوریه (Fu-lin) [شام دوره اسلامی] است.  در زبان فو‌ـ ‌لینی [سُریانی] آن را 1327  ts‛i-t‛i 2 (zi-ti و *dzi) نامند.  بلندای درخت به هفت تا ده متر می‌رسد.  پوست درخت سبز و گل­هایش سفید‌رنگ چون بَه  دارابی (1328 yu، Citrus grandis) و بس خوشبوست.  میــــــــــــوه اش که به yan-t‛ao  1329 (Averrhoa carambola) اختری ماند در ماه پنجم سال می‌رسد.  مردم سرزمین های باختری افشره روغنی آن را در کار سرخ كردن كلوچه و میوه کنند، همچنان که در چین دانه‌های كنجد (kü-šen  1330 )3  بکار است."
هیرت4 درست دریافته است كه ts‛i-t‛un آوانگاشت همان زیتون،  zeitun  فارسی است، كه البته باید افزود این صورت از فارسی‌میانه است، و ts‛i-t‛i  در فو‌ـ ‌لینی [سُریانی] آوانگاشت زیتا، zaitā آرامی (zayiθ عبری) است.  مراد  همان درخت زیتون (Olea Europoea)5 است.  وام واژه فارسی از زبانی سامی است و  آوایش  سامی رایج  این نام *zeitu (zeitun عربی ) است.  جالب آنكه صورت فو‌ـ لینی این واژه به zet‛i در گروزنیایی و آسی، jēt  و dzēt ("روغن زیتون")، zeit ("زیتون") ارمنی، و zait عربی6 نزدیكتر است تا به واژه آرامی.  درخت زیتون كه در متون  پهلوی آمده (ص 193) در ایران و بلوچستان (کذا! پنداری بلوچستان سوای ایران شمرده شده) خودروست.  اما ایرانیان (و نیز ارمنیان) به احتمال زیاد گونه بستانی آن را از سامیان گرفتند.  زیتون دار  از دیر‌باز در میانرودان ‌شناخته بود: اجسام گلی به شكل دانه زیتون از دوران اوروكاگینا (urukagina)، یكی از حكمرانان لاگاش (Lagash) پیش از حكمرانان سارگنی (Sargonic) هنوز موجود است7. 
 شلیمر1 می‌گوید در ایران مردم منجیل، بین رشت [در متن Besht]  و قزوین ، Olea europaea را فراوان كشت می‌كنند که بسیارخوب است هرچند با روغنی بسیار بد و ناخوردنی[!].  اشپیگل پراكندگی جغرافیایی درخت زیتون در ایران را به خوبی نشان داده.2
فرهنگ‌نویسان فغفور ك'این‌ـ‌ لون (K‛ien-lun) (95‌ـ‌1736) واژه ts‛i-t‛un را جاودانه كرده‌اند.  این واژه در فرهنگ چهارزبانه، در بخش "میوه بیگانه " آمده است.3 در یكی از فرهنگ­ها، صورت­های تبتّی و مغولی به ترتیب به این شـــكل آوانگاری شده‌اند: č‛i-tun siu (آوانگاری tse  1332 ) و čitun jimin ؛ اما شگفت اینکه  در مانچویی واژه ulusun را برای زیتون می‌یابیم كه گاربلنتس (H.  C.  v.  d.  Gabelentz) [Hans Conon von der Gabelentz (13 October 1807 – 3 September 1874)] و زاخارف (Sakharov) به درستی توضیح داده‌اند.  در فرهنگ مانچویی‌ـ‌چینی Ts‛in wen pu hui،  كه به سال 1771 منتشر شد، ulusun به زبان چینی چنین تعریف شده: "ts‛i-t‛un  تس'ای-ت'اون میوه‌ای بیگانه كه از سرزمین پو‌ـ ‌سه (پارس/ایران) خیزد.  پوست درخت سبز و گل­های آن سفید و خوشبوست.  میوه اش در ماه پنجم سال می‌رسد و از آن روغنی گیرند ‌ درخور پخت كلوچه." این تعریف آشــكارا بر پایه متنی است كه در Yu yan tsa tsu آمده.  گویا واژه مانچویی ulusun (-sun پایانه‌ای مانچویی است) ساختی من درآوردی دارد بر پایه oleum لاتین (بر گرفته از elaion یونانی) كه احتمالاً بدست مبلغان یسوعی منتقل شده. 
زیتون بر ژاپنی‌ها ناشناخته مانده بود و در گیاهشناسی امروزی خود آن را oreifu   1333[کذا!] [اُریبو Orību オリーブ]  نامند كه باز‌آفرینی اُلیو "olive" انگلیسی است.1 گیاهشناسان ژاپنی بدون آگاهی از معنای ts‛i-tun نویسه‌های این واژه را (كه آن را ego-no-ki گویند ) برای نامیدن Styrax japonica بکار برده اند.2
آنچه زیتون چینی [کاناریوم آلبوم] نامیده می‌شود، kan-lan 1334 [Gǎnlǎn/  هیچ نسبتی با زیتون راستین منطقه باخترآسیا و مدیترانه ندارد، هر چند به ظاهر بســیار بدان ماند.3 kan-lan نام کاناریوم آلبوم [زیتون سفید] Canarium album و کاناریوم پیمِلا  C.  pimela [زیتون سیاه چینی] ازتیره Burseraceae ]بورسراسه[ است، حال آن ‌كه زیتون جزو تیره اُلیوسیائه Oleaceae ]زیتونیان[ است.1 ما چی (Ma Či) در گیاهنامه خود، K‛ai pao pen ts‛ao (كه در فاصله 968- 976 میلادی نوشته) پس از توصیف kan-lan،  می‌گوید: " نوع دیگری نیز هست  كه آن را Po-se kan-lan (kan-lan ایرانی) ‌شناسند و در یون ‌ـ چو (Yun čou) 1335 ‌روید2  و در شكل و رنگ به kan-lan ماند،  جز اینکه مغز هسته دو پاره است، با ماده‌ای چون شهد که در آب خیساننند و خورند." در Šan se čou či3 این گیاه از محصولات شان ‌ـ ‌سه‌ چو (Šan -se čou) در كوان‌ ـ ‌سی شمرده شده.  ممكن است وسوسه شویم برابر نظر محتاطانه استوارت4 این درخت را زیتون حقیقی بدانیم، اما تا گیاهشناسان اثبات نكنند درخت زیتون براستی در كوان‌ ـ ‌سی می‌‌روید به پذیرشش تن نمی دهم.  ناگفته نماند كه دلایلی قوی علیه این گمان هست.  اولاً Po-se kan-lan درختی است خودرو: کوچکترین سخنی مورد كشت آن یا اینكه آن را از ایران وارد چین كرده باشند در میان نیست.  اگر این درخت را از ایران آورده بودند، بی چون و چرا آن را به صورت بستانی می‌یافتیم؛ و اگر این گیاه از ایران وارد چین شده، چرا باید كشت آن به چند منطقه انگشت‌شمار  در كوان ـ سی محدود شود؟  لی شی ‌ـ‌ چن/لی شیژن  [Li Shizhen (July 3, 1518 – 1593)]  در این مورد خاموش مانده؛ جز اینکه  fan 1336  lan،  گونه‌ای دیگر از Canarium است كه در كوان ـ سی (کجا؟) یافت ‌شود، نوعی از انواع Po-se Kan-lan است و همین نکته به روشنی نشان می دهد آن را گیاهی خودرو می‌داند.  نویسندگان تانگ درباره ورود زیتون به چین خاموشند؛ با این همه، از توصیف آن در كتاب Yu yan tsa tsu ‌توان دریافت این میوه در دوره تانگ از ایران به چین رفته.  شاید دادن نام Po-se kan-lan بخاطر شباهتش به میوه زیتون بوده ؛ به هر روی از این مسئله چیزی نمی دانیم.  یك مورد خاص در منابع هست  كه نشان می‌دهد مراد از پو‌ـ‌ سه  ی ما چی (Ma či) پو‌ـ ‌سه مالایا است (ص    )؛ ممكن است در اینجا نیز اشاره به همانجا باشد، اما در مورد این ارتباط نیز چیزی نمی‌دانیم. 
ژولین1 تصریح می‌كند نویسنده  چینی كه وی اطلاعات خود را از او گرفته، درخت زیتون و میوه آن را باز نموده، اما در ادامه می‌گوید كه کاربرد آن بس اندک است.  نام چینی درخت نیامده است.  سرانجام باید این نكته را هم افزود كه ابن‌بطوطه كه در سده چهاردهم م.  می‌زیست وجود زیتون در چین را قاطعانه رد می‌كند.2 پر پیداست که  این نویسنده عرب مرجع موثقی در امور مربوط به چین نبوده بسیاری از اطلاعت وی در باره چین یكسره بی ارزش است.  بسا که طبق گفته فران (G.  Ferrand) حتی پایش به خاك چین نرسیده باشد؛ با این همه ممكن است در این مورد خاص حق با او باشد.  اسقف اعظم سلطانیه نیز در سال 1330 می نویسد: "هیچ رقم زیتون روغنی در آن سرزمین نمی‌روید."3















2. فرهنگی خوانش این نویسه توسط  fan ts‛ie  را  شمرده است.
3. نک. ص    کتاب پیش رو .
5. برای نمونه، نک: مقاله مصور "زیتون" ’’olivier‘‘ در:
كه مرجعی است بسیار سودمند و شایان توصیه، بویژه تصاویر/نگاره های آن بس ارزشمندند. نیز، رك:
S. Krauss, Talmudische Archäologie Vol. II, p. 214; S. Frankel, Die-aramäischen Fremdwörter im Arabischen, p. 147
مقاله‌ انگلر
 درباره زیتون همچون نظراتش در مورد گردو غریب است. در رسوبات دوره پلیوسن در نزدیكی مونگاردینو در شمال‌باختری بولونیا برگ­های زیتون یافت
شده، و از نظر انگلر همین برای ’’اثبات‘‘ بومی بودن این درخت در ایتالیا كفایت كرده است. اگر هم چنین چیزی یافت شده باشد، فقط اثبات می‌كند كه نوعی زیتون خودرو  زمانی در دوره پلیوسن در ایتالیا وجود داشته است كه قطعاً نافی این نظر و واقعیت مسلّمِ تاریخی نیست كه زیتون بستانی در دوران تاریخی از یونان وارد ایتالیا شده است.  سخنان پلینی (xv,i) در این مورد به مراتب وزین‌تر از هر افاضاتی است كه ادعای دیرین‌شناسی دارد و دوره پلیوسن هیچ ربطی به دوره تاریخی تاریخ بشر ندارد.  گفته زیر به راستی مشتی است نمونه خروار از موضع غیر نقادانه انگلر و ناتوانی او از تفكر تاریخی: ’’از آنجا كه میوه درخت زیتون را پرندگان پراكنند و در بسیاری از نقاط در سر‌تا‌سر منطقه مدیترانه‌ شرایط برای رشد درخت آماده بود، كاملاً طبیعی است كه درخت در محل­هایی كه مناسب رشد آن بوده ریشه دواند تا مدت­ها بعد ملل متمدن شرق آن را به یكی از مهمترین گیاهان مفید تبدیل كنند.‘‘ اگر پرندگان تنها عامل انتشار زیتون بودند، چرا آن را به هند، جزایر مالایا و چین نبردند كه می‌دانیم هرگز درخت زیتون در آنها نروییده است؟ چگونگی پراکندگی درخت زیتون بروشنی تمام نشان می‌دهد كه دست مردم در كار بوده است و اینكه با یك منطقه جغرافیایی مشخّص رو‌بروییم كه حاصل تمدن بشر است ـ  آسیای باختری و منطقه مدیترانه. در انگلر از بینش و گستردگی اندیشه فردی چون دوكاندول خبری نیست كه در كتابش، (p.280) Origin of Cultivated Plants،  می نویسد: ’’وقتی می‌پرسیم فلان و بهمان درخت زیتونِ یك منطقه معین براستی  خودرو  است، پرسش را درست طرح نكرده‌ایم. در یك گونه جنگلی كه عمری چنین طولانی دارد و وقتی در نتیجه تصادف قطع می‌شود جوانه‌هایی از همان نوع بر آن ‌رویند، دانستن خاستگاه  تك درختانی كه می بینیم غیر‌ممكن است. بسا که بذرشان را مردم  یا پرندگان در زمانی بسیار دور پراكنده باشند، زیرا درختان زیتونی یافت می‌شوند كه عمری بیش از هزار سال دارند. نتیجه این نوع بذر‌افشانی نوعی بومی شدن است كه با توسعه منطقه رویش همراه است.  بنابراین باید روشن ساخت  زیستگاه این گونه در ادوار  بسیار کهن پیش از تاریخ كجا بوده و این منبت به واسطه شیوه‌های گوناگونِ انتقال چگونه توسعه یافته است.  از راه  مطالعه درخت­های زیتون موجود نمی‌توان به این پرسش پاسخ داد.  باید روشن کنیم كشت زیتون در كدام كشورها آغاز شد و چگونه گسترش یافت.  دیرینگی كشت آن در هر منطقه بیشتر باشد، احتمال اینكه این گونه از روزگار  رخدادهای زمین‌شناختی، پیش از پیدایش مردم  پیشا‌تاریخی به صورت خودرو وجود داشته باشد، بیشتر خواهد بود.‘‘ در اینجا با اندیشوری هوشمند، نقاد و صاحب ذهنی فرهیخته و تاریخی سروكار داریم كه برای دستیابی به حقیقت شرافتمندانه و صادقانه تلاش می کند و در آنجا با فضل‌فروشی خشك دماغ كه تنها در قالبِ جنس­ها و گونه‌ها می اندیشد و علاقه‌ای به یادگیری و درك تاریخ ندارد.
2. F. Spiegel, Eranische Altertumskunde, Vol. I, pp. 257-258.
3. Dictionary of Four Languages, Appendix, Ch. 3, p. 10.
2. Ibid., No. 3051.
3. گمان می رود خود درخت kan-lan هم برخاسته از خارج و بسا که از هندوچین بوده باشد.  دلایلم برای پیش گذاردن این دیدگاه چنین است:
 1‌ـ به گفته لی شی ‌ـ‌ چن/لی شیژن  [Li Shizhen (July 3, 1518 – 1593)] هنوز توصیفی  درباره معنی kan-lan داده نشده و معمولاً وقتی پای واژه‌های بیگانه در میان باشد چنین توصیفی  ارائه می‌شود. 2‌ـ تلفظ باستانی این واژه *kam-lam یا *kam-ram بوده كه هنوز هم در واژه آنامی kam-lań دیده می‌شود. این درخت در آنام فراوان است و میوه اش چون زیتون خوراكی است و به همان شكل نگهداری می‌شود:
افزون بر این، در زبان پا‌ـ‌یی (Pa-yi) از زبان­های ت'ایی  T'aiرایج در در یون ‌ـ ‌نان ، به واژه‌ای، -k‛am (mak)، بر‌می‌خوریم كه در واژه‌نامه پا‌ـ‌یی به چینی کان-لان  kan-lan چینی برگردان  شده (جزء mak به معنای «میوه» است؛ نک F. W. K. Müller, T‛oung Pao, Vol. III, p. 27).  هانری ماسپرو (Maspero) رابطه زبان آنامی را با زبان­های T‛ai به خوبی نشان داده و گمان برم *kam-lam چینی از زبان آنام‌ـ‌تایی وام گرفته شده.  بسی دیگر نام­های گیاهی از این دست در زبان چینی هست كه امیدوارم بتوانم در آینده نزدیك نشان دهم. 2‌ـ  از درج نام این گیاه در در اسناد چینی خیلی نمی گذرد.  اول‌بار در Nan čou i wu či از سده  سوم گیاهی از كوان‌ـ‌تون و فو‌ـ‌كی‌ین شمرده شده؛ در (Ch. c, p. 3b) Nan fan ts‛ao mu čwan هم آمده. در Kin lou tse از فغفور  یوان از دودمان لیانگ در سده  ششم (نک ص    )، درختی از جنوب از شمرده شده است. لیو سون (Liu Sün) در كتابش، (Ch. B, p. 5b) Lin piao lu i،  توصیفی از این درخت آورده. در میان دارونامه ‌ها نخست در ک'ائی پائو پن تسائو K‛ai pao pen ts‛ao  از اواخر سده  دهم بدان بر می خوریم. 3‌ـ این درخت همواره تنها در سرزمین­های  جنوب‌شرقی چین در همسایگی هندوچین یافت می‌شده. بر پایه مندرجات San fu hwn t‛u این درخت در شمار گیاهان جنوبی بوده كه پس از گشودن نان یوئه (Nan Yüe) به كاخ فو ‌ـ ‌لی فغفور  وو از دودمان هان آورده شد (نک ص 262).
1. میوه کاناریوم Canarium شفتی است گوشتدار به درازای سه تا شش سانتیمتر با هسته‌ای سخت سه گوش و نوك‌تیز. داخل این هسته یك تا چند مغز روغنی یافت ‌شود. گوشت میوه تازه به رنگ سبز زرد فام چون زیتون حقیقی است با طعمی كم و بیش گزنده و ناخوشایند و باید نخست به طرزی خاص [جوشاندن در آب نمک] عمل آید تا توان خورد.  مهمترین ماده تشكیل‌دهنده­اش چربی است كه حدود یك چهارم كل موادِ نیروبخش آن را تشكیل می‌دهد. نک كتابِ مصورِ:
جنسِ Canarium با حدود هشتاد گونه در سرزمین های گرمسیر بَرّ قدیم [عربی عالم قدیم، Old World]، بیشتر در آسیا یافت می‌شود:
Engler, Pflanzenfamilien (Vol. III, pt. 4, p. 240).
2. نام شهرستان نان ‌ـ ‌نین (Nan-nin) امروزی  در استان کوان ‌ـ ‌سی (Kwan-si) در زمامداری دودمان تانگ.
3. (ص      کتاب پیش رو ).
2. Yule, Cathay, Vol. IV, p. 118.
3. Ibid., Vol. III, p. 96.