49. این گیاه تیره کدوئیان/قرعیه/کوکوربیتاسه
(Cucurbitacea) (Citrullus vulgaris یا Cucurbita citrullus) را چینیها
با نام شی کوا (si kwa) [西瓜] ("خربزه باختری ") میشناسند. امروزه در سراسر منطقهای شامل آسیای پیشین/متقدم/anterior
Asia/ Asia Previous/ Asia Anterior،
قفقاز/قوقاز، ایران تا تركستان و چین، و نیز جنوب
روسیه و سرزمین های دانوب پائین/سفلی
پراكنده است. هیچ سند موید این گمان که كشت
هندوانه/بطیخ در ایران، هند، آسیای مركزی، یا چین پیشینه دیرینه دارد در دست نیست؛
این نكته با بررسی های گیاهشناختی همخوانی دارد که نشان می دهد این گیاه در آسیا خودرو یافت نشده.1
انگلر2 در
جستجوی خاستگاه هندوانه به جنوب افریقا رسیده و عقیده دارد در كهنترین روزگار از
آنجا به مصر و خاور زمین رفته و پیش از مسیحیت در جنوب اروپا و آسیا پراكنده شده. این دیدگاه بر این پایه است كه هندوانه
در جنوب افریقا خودروست، اما روشن نمی
کند كه در رفتنش به مصر باستان چه عواملی دست اندرکار بودهاند. با این همه، از دید من شواهد تاریخی موجود در
آسیا موّید این نظریه است كه هندوانه از گیاهان بستانی آسیا نیست و از آنجا كه هیچ
دلیلی برای انتساب آن به اروپا نداریم، بسا
که خاستگاهش افریقا بوده باشد.
در هیچیك
از نوشته های دوره ت'انگ نامی از هندوانه
در میان نیست، بویژه در T‛ai p‛in hwan yü ki. کهن ترین اشاره به آن
را میتوان در روزنامه خاطرات سفر هو كیائو (Hu Kiao) با عنوان Hien lu ki [(Hu Kiao : Hien lu ki (Diary of Hu Kiao) (953] یافت كه در فصل 73 تاریخ پنج دودمان (Wu tai
ši) نوشته نوـ یان سیو (Nou-yan
Siu) (72ـ1017م) با برگردان شاوان آمده است.3
هو
كیائو که از سال 947 تا 953 در سرزمین
ختای/خطا/ختا/خیتان
ها Khitan people (Khitan small script:Khita-i small.png, Chinese: 契丹; pinyin: Qìdān) در سفربود گوید در آنجا برای
نخستین بار هندوانه شی
کوا (si kwa) [西瓜]
خورده.4 سپس می افزاید:
"گویند مردم خطا
Cathay پس از برانداختن اویغورها 维吾尔 / 維吾爾, Wéiwú'ěr این گیاه بستانی را به چنگ آوردند. برای كشت تخم را با پهن پوشانده روی كرت جل میانداختند. میوه به بزرگی دون گوا [dōngguā (冬瓜)] tun kwa بِنینکاسا
سِرافِرا (Benincasa cerifera)1 ]خربزه زمستانی/خربزه قصبه/ قرع
شمعي/طبیخ الشتا] و شیرین است2.
در اینجا هندوانه میوهای نوظهور خوانده شده كه فردی چینی در میان خیتانها
یافت كه آن روزها شمال چین را گشوده و اعتراف کردند از قبیله تركِ اویغور گرفتهاند.
در این خاطرات گفته نشده هو كیائو تخم هندوانه یا گیاهش را همراه خود به خاك
اصلی چین برد. با توجه به نتیجهگیری پِن
تِس'ائو کان مو Pen ts‛ao kan mu (نک
صفحات پیش رو) كه برتشنایدر و دوكاندول هم پذیرفتهاند، باید تأكید كرد هندوانه از
سده دهم در چین بوده است. در آن روزگار
هندوانه تنها در آن بخشهای چین كه در اشغال ختنیها/خیتانها/خطائیان بود یافت میشد، اما هنوز در سرزمین
خود چینیها ناشناخته بود.3
مردی كه
هندوانه را وارد خاك اصلی چین كرد هون هائو (1155ـ1090م)، ایلچی/ فرستاده [سونگ/ [Song نزد مردمان كین (Kin) یا جورچی (Jurči) [Jin or Jurchen] بود كه پانزده سالی میان آنها ماند (43ـ1129).
در روزنامه خاطراتش، Sun mo ki wen
گزارش زیر را آورده:1 "هندوانه (شی گا/西瓜)
(si kwa) در شكل به وُج/
اگیر تركیِ تخت (Acorus) ( p‛u) ماند اما گرد است. رنگش چنان
سبز که به آبی مـــــی زند. نرم نرم زرد شود.
این میوه از تـیره کدوئیان/کوکور
بیتاسه/ Cucurbitacea ( t‛ie) شبیه تیل/
خربزه
تخم قند/ بِطِّيخ/بِطِّيخ
الأصفر/ کوکومیس مِلو/ماسکملون
(Cucumis melo tien kwa) شیرین و ترد است2. درونش آكنده از آبیست بس خنك. وقتی هون هائو به عنوان ایلچی اعزام شد میوه
را همراه خود به چین آورد. امروزه هندوانه
در باغهای شاهی و باغهای روستا یافت میشود. میتوان آن را ماهها نگاه داشت، هر چند راهی
برای جلوگیری از زرد شدنش نیست. در پ'وـیان (p‛o-yan) 1 مردی بود كه مدتها چشم درد داشت.
تكههای خشكشده هندوانه را بر چشمان او میگذاشتند تا تسكین یابد، زیرا
خنكی/برودت/سردی از خواص این میوه است." بدین ترتیب هندوانه تـازه در نیمه دوم سده
دوازدهم وارد چـین
داخلی/خاک اصلی چین/ China proper شد. Ši
wu ki yüan 2 نیز که گوید در آغاز در چین هندوانه وجود
نداشت، ورود آن به چین را به هون هائو نسبت داده است. گویا مردمان كین (Kin) یا جورچی (Jurči) [Jin or Jurchen]، ملتی با خاستگاه تونگوزی (Tungus)،
كشت هندوانه را از خیتان
ها آموختند. از روی فرهنگ جورچین ـ چینیJurci-Chinese glossary/Index of Jurchen Words and Phrases from the Sino-Jurchen Vocabulary of
the Bureau of Interpreters
میتوان
نام جورچیایی هندوانه را یافت؛ xeko كه با xengke در مانچویی، كه اسم عام گیاهان تیره کدوئیان
است، همخوانی دارد. در گُلده/نانائی [Golds, Goldes, Goldi, Heje, and Samagir]، xinke (در دیگر زبانهای تونگوزی kemke، kenke) نام خیار است و seho یا sego نام هندوانه. در مانچویی اسم خاص هندوانه
dungga یا dunggan است. پس قبایل تونگوزی واژه
فارسیـتركی قارپوز، karpuz (نک صفحات پیش
رو ) را از اویغورها نگرفتند، بلكه نامی بومی را كه در اصل به گیاهی دیگر از تیره کدوئیان
داده میشد بر آن گذاردند.
آنچه ذیلا/در
پائین می خوانید اطلاعات پِن تِس'ائو کان مو Pen ts‛ao kan mu در این باره است.
در این
كتاب از قول وو ژوئی
(Wu Žui) ، پزشکی از استان چهـكیان (Če-kian) [Zhejiang] در سده سیزدهم و نویسنده Ži yun pen ts‛ao ، چنین آمده: " خیتان
ها پس از شکست اویغورها این گیاه بستانی را از آنها گرفتند. برای كشت این نوع خربزه (melon) بذر
را با پهن میپوشاندند. میوه شكلی چون سطل
tou دارد؛ بزرگ و گرد است مثل كدو قلیانی و سبز چون یشم. تخمههایش رنگی زرسان
دارد ولی برخی سیاه است چون کنف/کنب/قنب/شاهدانه
هندی/black hemp. این میوه در صفحات شمالی كشور ما (چین) فراوان
است." لیشی ـ چن/لی شیژن Li Shizhen گوید: "بر پایه آنچه هو كیائو در هیِن لو کی Hien lu ki (ص 438) آورده،
كشت این گیاه پس از سرکوب اویغورها آغاز شد.
خربزه باختری اش )شی کوا (si kwa) [西瓜]( نامند. بدینترتیب در دوره
ووـتائی (Wu-tai) (960ـ907 میلادی) بود كه این گیاه برای
نخستین بار وارد چین شد.1 امروزه
هم در جنوب و هم در شمال چین یافت میشود، هر چند هندوانه جنوب در مزه از گونه
شمالی پست تر است." وی از ارقام
شیرین، بیمزه و ترش آن نام میبرد.
در ت'ائو هون کین چو T‛ao hun kin ču 2 چنین آمده
كه در یون کیا (Yun-kia) (در
بخش ونـچو/ Wen-čou، چی لی/ Či-li) نوعی هان کِوا
han kwa ("خربزه سرد") بسیار بزرگ بود كه
میشد تا بهار سال بعد نگاه داشت و آنها را همان هندوانه میدانند. لیشی ـ چن/لی
شیژن Li
Shizhen بحق با این استنباط مخالفت كرده گوید اگر هندوانه
نخستین بار در دوره ووـتائی (Wu-tai) وارد چین شده بود،
نمیشد كه نام شی کوا (si kwa) [西瓜] در آن روزگار شناخته شده باشد.
باید این اعتراض را وارد دانست، به این دلیل كه هیچ سند دیگری از سده چهارم
یا حتی دوره ت'انگ در دست نیست كه از هندوانه یاد کرده باشد:
روشن است كه هندوانه پس از دوره
ت'انگ وارد چین
شده.3
یه تسه ـ كی
(ye Tse-k‛i) در
كتاب خویش، Ts‛ao mu tse نوشته سال 1378، گوید هندوانه
نخستین بار در دوره یوآن
وارد چین شد، هنگامی كه خاقان/فغفور
شی ـ تسو
(Ši-tsu) (قوبیلای) آسیای مركزی را زیر
نگین آورد. این استنباط پیشتر در دوره مینگ، در کتاب چِن چو چ'وان Čen
ču č‛wan نوشته چِ'ن کی ـ ژو
رد شده و بدرستی به یافتن این میوه بدست هو كیائو اشاره كرده و افزوده در Er ya [Erya]، چند
گیاهنامه کهن تر، Ts‛i min yao šu و دیگر
كتب مشابه از هندوانه نامی نیامده، زیرا همه میدانند در دوران باستان در چین نبوده. گویا تمامی
نویسندگان چینی كه به این موضوع پرداختهاند در این همداستانند و تاریخچه
اش چنان روشن است كه كسی وسوسه نشده ورود آن را به چین کهن تر نمایاند یا باری دیگر
به چان
كیین/ Zhang Qian
بندد.
زائر/سیاحان
چینی دوره مغول بارها از هندوانههای
بزرگ ایران و آسیای میانه
یاد كردهاند.4 ابنبطوطه
نیز از هندوانههای نیکوی چین
یاد كرده كه هندوانههای خوارزم و اصفهان را ماند.5
به گفته فوسامبو
(Fusambô) و سورده (Surde)، مقامات مانچویی كه پیرامون سال 1772 گزارشی درباره تركستان منتشر كردند،6
هندوانه این سرزمین گرچه به هندوانه چین ماند در مزه به پای آن نرسیده بسی پست تر
است. دیگر گونههای خربزه از فرآورده های
اصلی تركستاناند و چینی ها برخی از آنها را"كلاه اسلامی" و "چشم
اسلامی" نامیدهاند. نوعی که"خربزه هامی" (Hami melon) نامند و
هندوانه نیست و ده رقم/صنف از آن شناسایی شده بلند آوازه است و چه بسا گونهای از
خربزه (Cucumis
melo) باشد که
در زبانهای اویغوری
و جغتایی [قۇمۇل قوغۇنى] kogun، kavyn یا kaun و در تركی qāwa یا qawāq خوانند.
گویند این میوه تا پیش از دوره ك'ان ـ هی (k‛an -hi)
[Kangxi /Xuanye] (1721ـ1662) وارد چین نشده و در آن روزگار هنوز گران بوده، اما پس از شکست
تركستان فراوان یافت میشده.1
در Yin yai šen lan [Yingya Shenglan] در مورد دیگر سرزمین های بیگانه كه هندوانه
در آنها یافت شود از سوـ من ـ تا ـ لا (Su-men-ta-la)
(سوماترا) نام برده شده كه در آنجا این میوه پوستی سبز و تخمی سرخ دارد و درازایش به شصت تا نود سانتیمتر
میرسد؛2 همچنین از كوـ لی (Ku-li) (كالیكات) در هند كه این گیاه در آنجا در سرتاسر سال بار
آرد.3 در سرزمین مردم موـ هو
(Mo-ho) [مو-هه/موجیMohe/Malgal, /Mogher/Mojie]
هندوانهها چنان سنگیناند
كه بلند كردن هر یک را دو تن باید. گویند هندوانه در كامبوج نیز میروید.4
اگر درست باشد كه نخستین گزارش راجع به
هندوانه بعد از سده دهم به چینیان رسید (و دلیلی هم برای
چون و چرا در درستی
این گفته نیست)، ورود کمابیش دیرهنگام این میوه به چین بیشتر نشان آن است
كه ورودش به آسیای مركزی نیز به همین دیری یا بی گمان نه چندان زودتر از این
انجام شده است؛ اگر جز این بود، چینیها كه در دوره ت'انگ آسیای مركزی را زیر نگین داشتند بی درنگ آن
را قاپیده بودند. این وضعیت با اوضاع
ایران و هند، دو کشوری که روزگار پیدایش هندوانه در آنها بی گمان سده های میانه بوده
تأئید می شود
این كه هندوانه احتمالاً از دوران باستان بومی
ایران بوده است جای چون و چرا دارد. نامهای
فارسی چون هندوانه، hindewāne ("میوه هندی") hindwānā] افغانی[ یا
بطیخ
هندی battīx indi ("خربزه هندی")5 این گمان را پیش می آورد
که باید از هند به ایران آمده باشد.1
گارسیا دا اورتا راست:
" اعراب و ایرانیان گویند از هند به سرزمین هاشان
آورده شده واز همین رو بطیخ هندیش نامند كه به معنای ’خربزه هند‘ است و ابنسینا چندین جا چنینش خوانده."2
واژههای فارسی هربوز، herbuz3، فارسی میانه هربوجینه
harbōjīnā یا
خربوزک xarbūzak (به معنای واژه به
واژهی "خیار خر") نیز موید این نیست كه هندوانه در اصل بومی ایران بوده
است. وامبری4
گوید واژه تركی قارپوز karpuz یا هاربوز harbuz از فارسی گرفته شده و به
همین دلیل هندوانه از ایران آمده، هر چند عكس این نظر نیز به همین اندازه پذیرفتنی
نماید و بسا که این تفسیر چیزی جز ریشه سازی عامیانه نباشد. اما گذشته از همه اینها شاید وامبری درست گفته باشد؛
دست كم با پذیرش نظریه او شرح چگونگی مهاجرت هندوانه کمابیش آسان خواهد شد. در این صورت، ایران مبدأ انتشار هندوانه نزد
تركهای آسیای مركزی و سرانجام چین خواهد بود.5 استدلال ریشهشناختی
تاریخی شاید مؤید این نظر باشد كه واژه تركی از ایران گرفته شده است: در کنار صورتهای دارای پسكامی آغازین به
جایگزینی آوای دندانی آغازین نیز برمیخوریم كه زاده ناهمگونگی آوایی است. برپایه واژه نامه اویغوری ـ چینی میدانیم اویغورها هندوانه را قارپوز karpuz و مغولها تاربوز
tarbus گویند. در
تركی هر دو واژه قارپوز و تاربوز هست. این جایگزینی مغولیـتركی نیست بلكه به احتمال زیاد از پیش در فارسی بود ه است، چرا
كه در سنسكریت نو تَرَمبوجه tarambuja داریم و در هندوستانی
واژههای خربوزه xarbūza و تربوزه tarbūza را (و نیز tarbūz و (tarmus و همبرابرش
tarbuz در تبّتی باختری. در پشتو، زبان افغانها،
واژه تربوژه tarbuja به معنای " تر ـ خربزه" و خربوژه xarbuja برای نامیدن انواع خربزه به كار میرود.6 همین
واژه به واسطه زبان تركی به اسلاوها (arbūz روسی،7 karpūz بلغاری، arbuz، garbuz، harbuz لهستانی) و بیزانسیها (کارپوزیا Καρπουζια یونانی) رسید و گویا قبایل ترك در گستردن این میوه
در جانب خاور و باختر کوشا بودهاند.
پس بیراه نیست همچون ژوره8 بگوییم شاید
هندوانه از ایران به هند رفته باشد، هر چند تاریخ ورودش به هند معلوم نیست. از سوی دیگر در منابع هندی هیچ اشارهای به
دیرندگی كشت اینگونه در هند در روزگاران خیلی دور نیست. نتوانستهام هیچ كجا نشانه ای از واژه سنسكریت چیپولا chayapula که دوكاندول گواه گسترش
زود هنگام كشت هندوانه در آسیا در روزگار باستان دانسته بیابم. نامهای سنسكریت هندوانه، nātāmra [नाटाम्र/nATAmra/water-melon] ("انبه
ناتا"/ "mango of the Nata"؟)،گُدومبا/هندوانه
ابو جهل/خیار تلخ/حنظل/ गोडुम्बा/goDumbA/bitter cucumber /coloquintida/ Colocynth godumba، تَرَمبوجه
tarambuja [तरम्बुज/tarambuja/water-melon]،
سیدو sedu،
جملگی واژههایی نواند كه تنها نزد فرهنگنویسان یافت میشوند؛ در حالیكه واژههای
دیگر چون کالینگا
kālinga (Benincasa cerifera)]خربزه زمستانی/خربزه قصبه/ قرع
شمعي] در اصل نام دیگر گیاهان تیره کدوئیان است. وات تنها نامهای بومی امروزی را آورده.
هیرت1 نام چینی شی
کوا (si kwa) [西瓜] را معادل واژه یونانی سیکوا σικβα دانسته و بیهیچ دلیل این واژه را به معنای
"هندوانه" گرفته. جایلز این دستاورد لغتشناختی
را در فرهنگ
چینی خود (مطلع 6281) به كار
برده. اما این واژه یونانی تنها نام خیار است و یونانیان دوران باستان هندوانه
را نمیشناختند.2 شاید یكی از نامهای یونانی متأخر برای این میوه پِپون πέπων [ملون] باشد كه
تنها در نوشته بقراط /هیپوكراتس
یافت میشود.3 دوكاندول4
بدرستی گوید از آنجا که نمی توان درباره وجود نامی به زبان یونانی باستان برای
هندوانه مطمئن/بیگمان بود اینگونه باید در سر آغازهای دوران مسیحیت وارد جهان
یونانی ـ رومی شده باشد.
واژههای یونانی میانه یا امروزی χaρπουζα یا καρπουζα ، كه از فارسی یا تركی گرفته شدهاند بروشنی چگونگی آشنایی جهان بیزانسی را با هندوانه نشان میدهند. افزون بر این، هیچ نشانهای نیست که ثابت کند واژه
یونانی سیکوا σικβα هیچگاه
وارد آسیا شده و به مردمان (اویغور، ختای/خطا و كین (Kin) یا جورچی (Jurči) [Jin or Jurchen]) كه چینیها عامل انتقال هندوانه میدانند رسیده
باشد. نام چینی نه آوانگاشت بلكه رساننده واژه به واژه "خربزه باختری " است؛ و در اینجا معنای
"باختر" تا به یونان را در بر نمیگیرد، بلكه همانطور كه در وودای
شی Wu tai ši [(Wudai
Shiji)] تصریح شده، تنها این واقعیت را می نمایاند که این
میوه از تركستان بر می خاسته. شی کوا (si kwa) [西瓜] تنها كوتاه شده Si yü kwa است، به معنای "خربزه تركستان"5. بر پایه آنچه در Yamato-honzō6، از سال 1709 آمده هندوانه نخستین بار
در دوره كوان ـ ئی (Kwan-ei) (44ـ1624) به ژاپن رسید.
2. In Hehn, Kulturpflanzen,
p. 323.
3.
E. Chavannes, Voyageurs chinois chez les Khitan (Journal asiatique, 1897,
I, pp. 390-442).
4. شاوان
در برگردان بجای واتر ملون water-melon ملون ’’melon‘‘ آورده
(ص 400) كه نارساست؛ در فرانسه هندوانه را پَستِک pastèque یا مِلوندو melon d’eau نامند. پر پیداست که هو كیائو
با انواع خربزه به طور كلی آشنا بوده، اما این گونه خاص را پیشتر نمیشناخته. در
هنگام لشكركشی ناپلئون به مصر:
"عدس و کبوتر هندوانه ای عالی خوردیم که در کشورهای مدیترانه پَستیک[از
بطیخ؟!] گویندو سربازان سِن پَستیک می گفتند:
"on
mangeait des lentilles, des pigeons, et un melon d'eau exquis, connu dans les
pays me"ridionaux sous le nom de pastique. Les soldats l'appelaient sainte
pastique"
1. «آن را در چین، ژاپن، هند و افریقا می کارند و اغلب خودرو نیز یافت شود؛ اما
قطعی نیست بومی باشد»:
2. هو كیائو
دیدهگر/ناظر/مفسر دقیق گیاهان سرزمینهای
شمال بود و یادداشتهایش برای جغرافیای گیاهی اهمیتی ویژه دارد. او در پی
اشاره به هندوانه گوید:’’با پیشروی بیشتر به
سمت شرق، به نیائوـت'ان (Niao-t‛an)
رسیدیم، نخستین جایی كه به درختان بید suxei] در زبان جورچی (Jurči) [بر
می خوریم؛ همینطور با ترتیزكهای آبی مرغوب و پرپشت كه مرغوبترین آنها si-ki است كه برگهای تیغهای
بزرگ دارد. ده تا از این برگها سیركردن اسبی را بس. از نیائوـ
ت'ان به سوی كوههای
بلند پیش رفتیم كه ده روز در گذر از آنها بودیم. سپس از بیشه ای بزرگ به درازا/طول
دو یا سه لی پوشیده از
درختان نارون، wu-i (Ulmus
macrocarpa) با شاخ و برگهایی خاردار چونان
پر پیكان گذشتیم که بر خاكش هیچ علفی دیده نمیشد.‘‘ گویا si-ki آوانگاشت واژهای ختنی است. سه
گونه نارون در منطقه آمور میرویند ـ Ulmus
montana ]نارون
کوهی[، U.
campestris
]اوجا[، و U.suberosa (Grum-Gržimailo, Opisanie
Amurskoi Oblasti, p. 316)
[DESCRIPTION
OF THE AMUR REGION]. هو كیائو
درباره سرزمین ت'ان ـ چن ـ تی ین (T‛an-čen-tien)
چنین گزارش كرده: ’’هوای آنجا بسیار معتدل است، طوریكه وقتی اهالی ختن از سرمای
شدید به ستوه میآیند برای گرمشدن بدانجا میروند. آب
چاهها پاكیزه و خنك است؛ علفهای نرم چون کرك دارد كه بستر بسیار راحتی برای آسودن
است. گلهای شگفت انگیر فراوان یافت شود كه دوگونه شایان ذكر است ــ یكی بنام han-kin به اندازه كف دست و به
رنگ طلایی بسیار رخشان، طوری كه چشم را میزند؛ گل دیگر بنام ts‛in žan چون kin t‛en (Orithia edulis) و به رنگ Indigofera ]نیل[ (lan ) و بسیار دلنشین.» گویا نام han-kin
آوانگاشت واژهای ختنی باشد؛ احتمالاً ts‛in žan نیز چنین است، هر چند، به گفته استوارت (Chinese Materia Medica,
p. 404) این نامِ برگهای Sesamum (كنجد) است؛ در هر حال نمیشود كه اینجا مراد كنجد باشد.
3. در Pien tse lei pien
به نقل از Wv tai ši
آمده كه سیائو هان (Siao Han) پس از چیرگی بر اویغورها بذر
هندوانه را به دست آورد و در بازگشت همراه خود به چین برد، و این میوه را چون
محصول سرزمین های باختری (Si yü یعنی آسیای مركزی) بود، ’’خربزه باختری ‘‘ (Western melon)
(شی
کوا (si kwa)
[西瓜]) نامیدند. بدبختانه نتوانستم این متن را در Wu tai ši
بیابم. در شرح حال سیائو
هان که در (Ch. 98, pp. 6b-7a) Kiu Wu tai ši گنجانده
شده چنین چیزی نیامده. این گفته خود به دو دلیل مشكوك است. سیائو
هان با آـ پوـ لی (A-pu-li)، خواهر فغفور وو ـ یپو (Wu-yü)
ازدواج كرده بود. در سال 948 در یك توطئه خائنانه شركت كرد و سال بعد محكوم به مرگ شد (بسنجید با:
هو كیائو
منشی سیائو
هان بود و در این سمت او را در سفر به ختن همراهی كرد. هو كیائو
با مرگ اربابش حامی خود را از دست داد و به مدت هفت سال (تا سال 953) در سرزمین ختن
ماند. همانطور كه پیشتر گفته شد، در این سیاحت طولانی بود كه
برای نخستین بار با هندوانه آشنا شد. حال اگر سیائو
هان براستی این میوه را در زندگی خویش
(یعنی قبل از سال 949) وارد چین کرده باشد، حق داریم گمان كنیم كه هو كیائو
، منشی او، از این موضوع اطلاع داشته و دیگر هندوانه را میوهای نو ظهور نمیدانسته.
از این گذشته، ادعای ورود این میوه به چین به دست سیائو
هان با داستانی كه ورود آن را به هون هائو (Hun Hao) در سده دوازدهم نسبت داده نمی خواند (نک
صفحات پیشین). البته، چون اهل ختن این میوه را كشت میكردند، بهیچ روی جای تعجب
نیست اگر چندین سفیر اعزامی چین به این سرزمین بذر هندوانه را به كشور خود برده
باشند، اما بنابر روال معمول وقتی سفیران گیاه جدیدی به چنگ میآوردند و وارد چین
میكردند، كشتش در جا آغاز میشد. و اگر سیائو
هان بذر هندوانه را وارد چینک رده بود، ضرورتی نداشت هون هائو دوباره همینکار
را بكند. بنابراین ظاهراً بهتر است نتیجهگیری كنیم كه متن نقل شده بالا مخدوش
است یا اینكه اگر هم چنین داستانی بوده، بعد
ها دیگر شده یا یكسره نادرست است.
1. چون به نسخهای
از این کتاب دسترسی ندارم از چكیدهاش به همان شكل كه در Kwan k‛ün fan
p‛u (Ch.
14, p. 17b)
آمده و می توان نسبت به بیشتر مطالبش بی گمان بود بهره می گیرم.
2. دوكاندول:
(Origin
of Cultivated Plants, p. 261)
درمورد خربزه کوکومیس ملو (Cucumis melo) با
اشاره به نامهای دریافتی از برتشنایدر در سال 1881
گوید:’’با داوری برپایه روزگار انتشار نخستین کتابی كه از هندوانه نام برده توان
گفت ورودش به چین در سده هشتم میلادی آغاز
شده. از آنجا كه روابط چینیها با باكتریا و شمالباختری هند به واسطه چانـكیین Chen Qiang از سده دوم آغاز شد،
این امكان هست كه كشت اینگونه در آن روزگار در آسیا چندان رایج نبوده باشد.‘‘ در
آثار منتشر شده برتشنایدر چیزی از این
دست نیامده. او در بوتانیکوم
سینیکوم Bot. Sin. (pt. II, p. 197)
گوید تمام گیاهان تیره کدوییان که اینك بهر خوراك در چین کشت شوند احتمالاً بومی این سرزمیناند،
بجز خیار و هندوانه كه چنان که از نام
چینی شان بر میآید، تحفه غرباند. در نوشتههای راجع به تیِن کِوا tien kwa گرد آمده در بن تس'ائو کان مو Pen ts‛ao kan mu هیچ اشارهای به خاستگاه
بیگانه آن نشده. دوكاندول (همان، ص 246) درباره كدو قلیانی/ كدو صحرایی/کالاباش
خیاری(Lagenaria vulgaris) با استناد به نامهای
برگرفته از برتشنایدر گوید: ’’کهنترین متنی كه نامی از كدو قلیانی برده نوشته جونگ ـ جی ـ چو
(Tchong-tchi-chou) از سده نخست پیش از
میلاد است كه در کتابی از سده پنجم یا ششم
از آن نقل شده.‘‘ به نظر میرسد در اینجا خلط/درآشفتگی با كتاب Čun šu šu از دوره ت'انگ صورت گرفته (Bretschneider, Bot.
Sin., pt. I, p. 79). پر پیداست که از كدو قلیانی در نوشته های معتبر باستانی نام
برده شده (Bot. Sin., pt. II, p. 198). تاریخچه این گیاه و دیگر
گیاهان تیره کدوییان نیازمند تحقیقات جدید و نقادانه است كه متأسفانه آشفتگی حاكم
بر نامها در تمامی زبانها و دادن نام گونهای به گونه دیگر به دشواری این تحقیق
دامن میزند. اینكه اسپیندن اخیراً باز
تأكید كرده کدو قلیانی/سُراحی/کالاباش/لاجِنِریا Lagenaria
امروزه به یكسان در قاره کهن وقاره جدید پراكنده است كمك چندانی نمیكند
زیرا مهم ترین مسئله تعیین نخستین مركز
كشت است (به نظر دوكاندول خاستگاه كشتش هند
بوده ؛ نیز نک:
Asa Gray, Scientific Papers, Vol.
I, p. 330).
و تعیین چگونگی گسترش آن، و اینكه آیا این گیاه از همان
آغاز بشکل خودرو پراكندگی جغرافیایی وسیع داشته و در كشورهای گوناگون به صورت مستقل
به گیاهی بستانی تبدیل شده یا خیر. با توجه به دیرینگی فراوان کشت آن، هم در هند و
هم در چین، گمان آخر محتملتر به نظر میرسد؛ اما همه اینها مستلزم تحقیقات جدید و
عمیق است.
1.در شهرستان ژائوـچو (Žao-čou)، كیان ـ سی (Kian -si).
2. نوشته كائو چن (Kao
Č‛en) از دودمان سونگ.
1. یان شن (Yan Šen)(1559ـ1488)
در كتاب خود، Tan k‛ien tsun lu (ص 331 کتاب پیش رو ) همین
عقیده را ابراز داشته است.
3. پس
باید نامی را كه ادعا میشود نام دیگر هندوانه بوده، یعنی han kwa كه برتشنایدر (Chinese Recorder,
1871, p. 223) و
دیگران هم پذیرفتهاند، كنار بگذاریم.
4. Cf. Bretschneider, Mediaeval
Researches, Vol. I, pp. 20, 31, 67, 89.
5. Yule, Cathay,
new ed., vol. IV, p. 109.
6. Hui k‛ian či، نک صفحات 230 و 562
کتاب پیش رو .
2. mandelTkei، tambTkei، یا semanka
در مالایایی semonka) در جاوهای، samkai در چامی(.
درباره یگر نامهای مالایایی گیاهان تیره کدوییان، نک:
R.
Brandstetter, Mata-Hari, p. 27; cf. also J. Crawfurd, History
of the Indian Archipelago, Vol. I, p. 435.
3. درباره دیگر گیاهان تیره کدوییان در كالیكات، نک: Rockhill, T‛oung
Pao, 1915, pp. 459, 460
؛ اما برخلاف آنچه در این کتاب گفته شده، tun kwa خیار نیست، بلكه خربزه زمستانی، بنینکاسا
سریفرا Benincasa cerifera
است.
هندوانه در سیام نیز كشت میشود:
5. ]بطیخ[ بر گرفته از عربی؛ bettu-ka مصری، betuke قبطی؛ از همینجا آمدهاند pasteca
در پرتغالی و اسپانیولی، pastèque در فرانسه
. ابنبیطار (L.Leclerc, Traité des
simples, Vol. I, p. 240) و ابومنصور
(آخوندف،
ص 23) پیشتر از battīx hindi ] بطیخ هندی[ گفته اند. Ttum ارمنی،
برخلاف نظری كه زیدل با قید احتیاط مطرح كرده (E.
Seidel, Mechithar, p. 121)،
هیچ رابطهای با dudaim
انجیل ندارد. در آنجا مراد مهر گیاه است.
1. اشپیگل نیز چنین گوید:
2. C. Markham,
Colloquies by Garcia da Orta, p. 304.
3. كه xarpzag ارمنی از آن گرفته شده است.
4. Vámbéry,
Primitive Cultur des turko-tatarischen Volkes, pp. 217-218.
5. پرپیداست که وامبری بنادرست
ایران و هند را سرزمین مادری این گیاه بستانی میداند. خاستگاهش
مصر باستان یا با نگرشی گسترده تر افریقا بوده است.
6. H. W. Bellew, Report
on the Yusufzais, p. 255 (Lahore, 1864).
7. در
گویشهای شمال ایران صورتهایی
چون arhuz، و arhoz را نیز مییابیم:
8. Joret, Plantes dans
l’antiquité, Vol. II, p. 252.
2. A. de Candolle, Géographie
botanique, p. 909.
علاقهمندان به تاریخِ تیره کدوئیان
باید جدل لوكلر با دوكاندول
را با باریک بینی بخوانند.
4.
Origin of Cultivated Plants, p. 264.
5. تصویر جالیزهای
هندوانه چین را میتوان در منبع زیر یافت:
6. Ch. 8,
p. 3.