۱۳۹۸ شهریور ۱۰, یکشنبه

هندوانه ویراست پنج 5


49‌.  این گیاه تیره کدوئیان/قرعیه/کوکوربیتاسه (Cucurbitacea) (Citrullus vulgaris یا Cucurbita citrullus) را چینی‌ها با نام شی کوا (si kwa) [西瓜] ("خربزه باختری ") می‌شناسند.  امروزه در سراسر منطقه‌ای شامل آسیای پیشین/متقدم/anterior Asia/ Asia Previous/ Asia Anterior، قفقاز/قوقاز، ایران تا تركستان و چین، و نیز جنوب روسیه و سرزمین های دانوب پائین/سفلی پراكنده است.  هیچ سند موید این گمان که كشت هندوانه/بطیخ در ایران، هند، آسیای مركزی، یا چین پیشینه دیرینه دارد در دست نیست؛ این نكته با بررسی های گیاهشناختی همخوانی دارد که نشان می دهد این گیاه در آسیا خودرو یافت نشده.1
انگلر2 در جستجوی خاستگاه هندوانه به جنوب افریقا رسیده و عقیده دارد در كهنترین روزگار از آنجا به مصر و خاور ‌زمین رفته و پیش از مسیحیت در جنوب اروپا و آسیا پراكنده شده.  این دیدگاه بر این پایه است كه هندوانه در جنوب افریقا  خودروست، اما روشن نمی کند كه در رفتنش به مصر باستان چه عواملی دست اندرکار بوده‌اند.  با این همه، از دید من شواهد تاریخی موجود در آسیا موّید این نظریه است كه هندوانه از گیاهان بستانی آسیا نیست و از آنجا كه هیچ دلیلی برای انتساب آن به اروپا نداریم، بسا که خاستگاهش افریقا بوده باشد. 
در هیچ‌یك از نوشته های دوره ت'انگ ‌نامی از هندوانه در میان نیست، بویژه در T‛ai p‛in hwan yü ki.   کهن ‌ترین اشاره به آن را می‌توان در روزنامه خاطرات سفر هو كیائو (Hu Kiao)  2809 با عنوان Hien lu ki  2810 [(Hu Kiao : Hien lu ki (Diary of Hu Kiao)  (953] یافت كه در فصل 73 تاریخ پنج دودمان (Wu tai ši) نوشته نو‌ـ‌ یان سیو (Nou-yan Siu)  2811 (72‌ـ1017م) با برگردان شاوان آمده است.3 هو كیائو  که از سال 947 تا 953 در سرزمین ختای/خطا/ختا/خیتان ها Khitan people (Khitan small script:Khita-i small.png, Chinese: 契丹; pinyin: Qìdān) در سفربود گوید در آنجا برای نخستین ‌بار هندوانه شی کوا (si kwa) [西瓜]  خورده.4 سپس می‌ افزاید: "گویند مردم خطا Cathay   پس از برانداختن اویغور‌ها  维吾尔 / 維吾爾, Wéiwú'ěr این گیاه بستانی را به چنگ آوردند.  برای كشت تخم را با پهن پوشانده روی كرت جل می‌انداختند.  میوه به بزرگی دون گوا [dōngguā (冬瓜)] tun kwa   2812 بِنینکاسا سِرافِرا  (Benincasa cerifera)1 ]خربزه زمستانی/خربزه قصبه/ قرع شمعي/طبیخ الشتا] و شیرین است2.   در اینجا هندوانه میوه‌ای نو­ظهور خوانده شده كه فردی چینی در میان خیتان­ها یافت كه آن روزها شمال چین را گشوده و اعتراف کردند از قبیله تركِ اویغور گرفته‌اند.  در این خاطرات گفته نشده هو كیائو تخم هندوانه یا گیاهش را همراه خود به خاك اصلی چین برد.  با توجه به نتیجه‌گیری پِن تِس'ائو کان مو Pen ts‛ao kan mu (نک صفحات پیش رو) كه برتشنایدر و دوكاندول هم پذیرفته‌اند، باید تأكید كرد هندوانه از سده دهم در چین بوده است.  در آن روزگار هندوانه تنها در آن بخش­های چین كه در اشغال ختنی‌ها/خیتان­ها/خطائیان بود یافت می‌شد، اما هنوز در سرزمین خود چینی‌ها ناشناخته بود.3
مردی كه هندوانه را وارد خاك اصلی چین كرد هون هائو 2820  (1155‌ـ‌1090‌م)، ایلچی/ فرستاده [سونگ/ [Song  نزد مردمان كین  (Kin) یا جورچی   (Jurči) [Jin or Jurchen] بود كه پانزده سالی میان آنها ماند (43‌ـ‌1129).  در روزنامه خاطراتش، Sun mo ki wen  2821  گزارش زیر را آورده:1 "هندوانه (شی گا/西瓜) (si kwa) در شكل  به وُج/ اگیر تركیِ تخت (Acorus) (2822  p‛u) ماند اما گرد است.  رنگش چنان سبز که به آبی مـــــی زند.  نرم نرم  زرد شود.  این میوه از تـیره کدوئیان/کوکور بیتاسه/ Cucurbitacea (2823  t‛ie) شبیه تیل/ خربزه تخم قند/ بِطِّيخ/بِطِّيخ الأصفر/ کوکومیس مِلو/ماسکملون (Cucumis melo 2824  tien kwa) شیرین و ترد است2.   درونش آكنده از آبیست بس خنك.  وقتی هون‌ هائو به عنوان ایلچی اعزام شد میوه را همراه خود به چین آورد.  امروزه هندوانه در باغ­های شاهی و باغ­های روستا یافت می‌شود.  می‌توان آن را ماه­ها نگاه داشت، هر چند راهی برای جلوگیری از زرد شدنش نیست.  در پ'و‌‌‌ـ‌یان (p‛o-yan) 2825 1 مردی بود كه مدتها چشم درد داشت.  تكه‌های خشك‌شده هندوانه را بر چشمان او می‌گذاشتند تا تسكین یابد، زیرا خنكی/برودت/سردی از خواص این میوه است."  بدین ترتیب هندوانه تـازه در نیمه دوم سده دوازدهم وارد چـین داخلی/خاک اصلی چین/ China proper شد.  Ši wu ki yüan   28262 نیز که گوید در آغاز در چین هندوانه وجود نداشت، ورود آن به چین را به هون‌ هائو نسبت داده است.  گویا مردمان كین  (Kin) یا جورچی   (Jurči) [Jin or Jurchen]، ملتی با خاستگاه تونگوزی (Tungus)، كشت هندوانه را از  خیتان ها آموختند.  از روی فرهنگ جورچین‌ ـ ‌چینیJurci-Chinese glossary/Index of Jurchen Words and Phrases from the Sino-Jurchen Vocabulary of the Bureau of Interpreters
می‌توان نام جورچیایی هندوانه را یافت؛ xeko كه با xengke در مانچویی، كه اسم عام گیاهان تیره کدوئیان است، همخوانی دارد.  در گُلده/نانائی [Golds, Goldes, Goldi, Heje, and Samagirxinke (در دیگر زبان­های تونگوزی kemke،  kenke) نام خیار است و seho یا sego نام هندوانه.  در مانچویی اسم خاص هندوانه dungga یا dunggan است.  پس قبایل تونگوزی واژه فارسی‌ـ‌تركی قارپوز، karpuz (نک صفحات پیش رو ) را از اویغورها نگرفتند، بلكه نامی بومی را كه در اصل به گیاهی دیگر از تیره کدوئیان داده می‌شد بر آن گذاردند. 
آنچه ذیلا/در پائین می خوانید اطلاعات پِن تِس'ائو کان مو Pen ts‛ao kan mu در این باره است. 
در این كتاب از قول وو ژوئی (Wu Žui) 2827،  پزشکی  از استان چه‌ـ‌كیان (Če-kian) [Zhejiang] در سده سیزدهم و نویسنده Ži yun pen ts‛ao  2828،  چنین آمده: " خیتان ها پس از شکست اویغورها این گیاه بستانی را از آنها گرفتند.  برای كشت این نوع خربزه (melon)  بذر را با پهن می‌پوشاندند.  میوه شكلی چون سطل tou   2829دارد؛ بزرگ و گرد است مثل كدو قلیانی و سبز چون یشم. تخمه‌هایش رنگی زرسان دارد ولی برخی سیاه است چون کنف/کنب/قنب/شاهدانه هندی/black hemp.  این میوه در صفحات شمالی كشور ما (چین) فراوان است."  لی‌شی ‌ـ‌ چن/لی شیژن Li Shizhen ‌گوید: "بر پایه  آنچه هو كیائو در هیِن لو کی Hien lu ki (ص 438) آورده، كشت این گیاه پس از سرکوب اویغورها آغاز شد.  خربزه باختری اش  )شی کوا (si kwa) [西瓜]( نامند.  بدین‌‌ترتیب در دوره  وو‌ـ‌تائی (Wu-tai) (960‌ـ‌907 میلادی) بود كه این گیاه برای نخستین بار وارد چین شد.1 امروزه هم در جنوب و هم در شمال چین یافت می‌شود، هر چند هندوانه جنوب در مزه از گونه شمالی پست تر است."  وی از ارقام شیرین، بی‌مزه و ترش آن نام می‌برد. 
در ت'ائو هون کین چو T‛ao hun kin ču   28302  چنین آمده كه در یون کیا (Yun-kia)   2831  (در بخش ون‌ـ‌چو/ Wen-čou، چی لی/ Či-li) نوعی هان کِوا han kwa  2832 ("خربزه‌ سرد") بسیار بزرگ بود  كه می‌شد تا بهار سال بعد نگاه داشت و آنها را همان هندوانه می‌دانند.  لی‌شی ‌ـ‌ چن/لی شیژن Li Shizhen بحق با این استنباط مخالفت كرده گوید اگر هندوانه نخستین ‌بار در دوره  وو‌ـ‌تائی (Wu-tai) وارد چین شده بود، نمی‌شد كه نام شی کوا (si kwa) [西瓜] در آن روزگار شناخته شده باشد.  باید این اعتراض را وارد دانست، به این دلیل كه هیچ سند دیگری از سده چهارم یا حتی دوره ت'انگ در دست نیست كه از هندوانه یاد کرده باشد: روشن است كه هندوانه پس از دوره ت'انگ وارد چین شده.3
یه تسه ‌ـ ‌كی (ye Tse-k‛i) در كتاب خویش، Ts‛ao mu tse  2833  نوشته سال 1378، ‌گوید هندوانه نخستین بار در دوره یوآن وارد چین شد، هنگامی كه خاقان/فغفور شیـ‌ تسو (Ši-tsu)  2834  (قوبیلای) آسیای مركزی را زیر نگین آورد.  این استنباط پیشتر در دوره مینگ، در کتاب چِن چو چ'وان  Čen ču č‛wan  2835  نوشته چِ'ن کی ‌ـ ژو  2836 رد شده و بدرستی به یافتن  این میوه بدست هو كیائو اشاره كرده و افزوده در Er ya  [Erya]، چند گیاهنامه کهن ‌تر، Ts‛i min yao šu و دیگر كتب مشابه از هندوانه نامی نیامده، زیرا همه می‌دانند در دوران باستان در چین نبوده.  گویا تمامی  نویسندگان چینی كه به این موضوع پرداخته‌اند در این همداستانند و تاریخچه اش چنان روشن است كه كسی وسوسه نشده ورود آن را به چین کهن ‌تر نمایاند یا باری دیگر به چان كی‌ین/ Zhang Qian  بندد. 
زائر/سیاحان چینی دوره مغول بارها  از هندوانه‌های بزرگ ایران و آسیای میانه یاد كرده‌اند.4 ابن‌بطوطه نیز از هندوانه‌های نیکوی چین یاد كرده كه هندوانه‌های خوارزم و اصفهان را ماند.5
به گفته فوسامبو (Fusambô) و سورده (Surde)،  مقامات مانچویی كه پیرامون سال 1772 گزارشی درباره تركستان منتشر كردند،6 هندوانه این سرزمین گرچه به هندوانه چین ماند در مزه  به ‌پای آن نرسیده بسی پست تر است.  دیگر گونه‌های خربزه از فرآورده های اصلی تركستان‌اند و چینی ها برخی از آنها را"كلاه اسلامی" و "چشم اسلامی" نامیده‌اند.  نوعی که"خربزه هامی" (Hami melon) نامند و هندوانه نیست و ده رقم/صنف از آن شناسایی شده بلند آوازه است و چه بسا گونه‌ای از خربزه (Cucumis melo) باشد که در زبان­های اویغوری و جغتایی [قۇمۇل قوغۇنى] kogun،  kavyn یا kaun و در تركی qāwa یا qawāq خوانند.  گویند این میوه تا پیش از دوره ك'ان ‌‌ـ هی (k‛an -hi) [Kangxi /Xuanye] (1721‌ـ‌1662) وارد چین نشده و در آن روزگار هنوز گران بوده، اما پس از شکست تركستان  فراوان یافت می‌شده.1 در Yin yai šen lan [Yingya Shenglan] در مورد دیگر سرزمین های بیگانه كه هندوانه در آنها یافت ‌شود از سو‌ـ من ‌ـ‌ تا ‌ـ ‌لا (Su-men-ta-la) (سوماترا) نام برده شده كه در آنجا این میوه پوستی سبز و تخمی سرخ‌ دارد و درازایش به شصت تا نود سانتی‌متر می‌رسد؛2 همچنین از كو‌ـ ‌لی (Ku-li)  2837 (كالیكات) در هند كه این گیاه در آنجا در سرتاسر سال بار  آرد.3 در سرزمین مردم  مو‌ـ ‌هو (Mo-ho)  [مو-هه/موجیMohe/Malgal, /Mogher/Mojie] هندوانه‌ها چنان سنگین‌اند كه بلند كردن هر یک را  دو تن باید.  گویند هندوانه در كامبوج نیز می‌روید.4 اگر درست باشد كه نخستین  گزارش راجع به هندوانه بعد از سده دهم به چینیان رسید (و دلیلی هم برای  چون و چرا  در  درستی  این گفته نیست)، ورود کمابیش دیر‌هنگام این میوه به چین بیشتر نشان آن است كه ورودش به آسیای مركزی نیز به همین دیری یا بی گمان نه‌ چندان زودتر از این انجام شده است؛ اگر جز این بود، چینی­ها كه در دوره ت'انگ آسیای مر‌كزی را زیر نگین داشتند بی درنگ آن را قاپیده بودند.  این وضعیت با اوضاع ایران و هند، دو کشوری که روزگار پیدایش هندوانه در آنها بی گمان سده های میانه بوده تأئید می شود
این كه هندوانه احتمالاً از دوران باستان بومی ایران بوده است جای چون و چرا دارد.  نام­های فارسی چون هندوانه، hindewāne ("میوه هندی") hindwānā] افغانی[ یا بطیخ هندی battīx indi ("خربزه هندی")5 این گمان را پیش می آورد که باید از هند به ایران آمده باشد.1
گارسیا دا اورتا راست: " اعراب و ایرانیان گویند از هند به سرزمین  هاشان آورده شده واز همین رو بطیخ هندیش ‌نامند كه به معنای ’خربزه هند‘ است و ابن‌سینا چندین جا چنینش خوانده."2 واژه‌های فارسی هربوز، herbuz3، فارسی میانه هربوجینه harbōjīnā یا خربوزک xarbūzak (به معنای واژه به واژه­ی "خیار خر") نیز موید این نیست كه هندوانه در اصل بومی ایران بوده است.  وامبری4 گوید واژه تركی قارپوز karpuz یا هاربوز harbuz از فارسی گرفته شده و به همین دلیل هندوانه از ایران آمده، هر چند عكس این نظر نیز به همین اندازه پذیرفتنی ‌نماید و بسا که این تفسیر چیزی جز ریشه‌ سازی عامیانه نباشد.  اما گذشته از همه اینها شاید وامبری درست گفته باشد؛ دست كم با پذیرش نظریه او شرح چگونگی مهاجرت هندوانه کمابیش آسان خواهد شد.  در این صورت، ایران مبدأ انتشار هندوانه نزد ترك­های آسیای مركزی و سرانجام چین خواهد بود.5 استدلال ریشه‌شناختی تاریخی شاید مؤید این نظر باشد كه واژه تركی از ایران گرفته شده است:  در کنار صورت­های دارای پسكامی آغازین به جایگزینی آوای دندانی آغازین نیز بر‌‌می‌خوریم كه زاده ناهمگونگی آوایی است.  برپایه  واژه نامه اویغوری ـ‌ چینی می‌دانیم اویغورها هندوانه را قارپوز karpuz  و مغول­ها تاربوز tarbus گویند.  در تركی هر دو واژه قارپوز و تاربوز هست.  این جایگزینی مغولی‌ـ‌تركی نیست بلكه به احتمال زیاد از پیش در فارسی بود ه است، چرا ‌كه در سنسكریت نو تَرَمبوجه  tarambuja داریم و در هندوستانی واژه‌های خربوزه xarbūza و تربوزه tarbūza را (و نیز tarbūz و (tarmus و همبرابرش  tarbuz در تبّتی باختری.  در پشتو، زبان افغان­ها، واژه تربوژه tarbuja به معنای " تر ‌ـ‌ خربزه" و خربوژه  xarbuja برای نامیدن انواع خربزه به كار می‌رود.6 همین واژه به واسطه زبان تركی به اسلاوها (arbūz روسی،7 karpūz بلغاری،  arbuz،  garbuz، harbuz لهستانی) و بیزانسی‌ها (کارپوزیا  Καρπουζια  یونانی) رسید و گویا قبایل ترك در گستردن این میوه در جانب خاور و باختر کوشا بوده‌اند. 
پس بیراه نیست همچون ژوره8 بگوییم شاید هندوانه از ایران به هند رفته باشد، هر چند تاریخ ورودش به هند معلوم نیست.  از سوی دیگر در منابع هندی هیچ اشاره‌ای به دیرندگی كشت این‌گونه در هند در روزگاران خیلی دور نیست.  نتوانسته‌ام هیچ كجا نشانه ای از واژه سنسكریت چیپولا chayapula که دوكاندول گواه گسترش زود هنگام كشت هندوانه در آسیا در روزگار باستان دانسته بیابم.  نام­های سنسكریت هندوانه، nātāmra [नाटाम्र/nATAmra/water-melon] ("انبه ناتا"/ "mango of the Nata"؟)،گُدومبا/هندوانه ابو جهل/خیار تلخ/حنظل/ गोडुम्बा/goDumbA/bitter cucumber /coloquintida/ Colocynth godumba، تَرَمبوجه  tarambuja [तरम्बुज/tarambuja/water-melon]، سیدو  sedu، جملگی واژه‌هایی نواند كه تنها نزد فرهنگ‌نویسان یافت می‌شوند؛ در حالی‌كه واژه‌های دیگر چون کالینگا kālinga (Benincasa cerifera)]خربزه زمستانی/خربزه قصبه/ قرع شمعي] در اصل نام دیگر گیاهان تیره کدوئیان است.  وات تنها نام­های بومی امروزی را آورده. 
هیرت1 نام چینی شی کوا (si kwa) [西瓜] را معادل واژه یونانی سیکوا σικβα  دانسته و بی‌هیچ دلیل این واژه را به معنای "هندوانه" گرفته.  جایلز این دستاورد لغت‌شناختی را در فرهنگ چینی خود (مطلع  6281) به كار برده.  اما این واژه یونانی تنها  نام خیار است و یونانیان دوران باستان هندوانه را نمی‌شناختند.2 شاید یكی از نام­های یونانی متأخر برای این میوه پِپون  πέπων [ملون] باشد كه تنها در نوشته بقراط /هیپوكراتس یافت می‌شود.3 دوكاندول4 بدرستی گوید از آنجا که نمی توان درباره وجود نامی به زبان یونانی باستان برای هندوانه مطمئن/بی­گمان بود این‌گونه باید در سر آغازهای دوران مسیحیت وارد جهان یونانی‌ ـ‌ رومی‌ شده باشد.  واژه‌های یونانی میانه یا امروزی χaρπουζα   یا  καρπουζα ، كه از فارسی یا تركی گرفته شده‌اند بروشنی چگونگی  آشنایی جهان بیزانسی را با هندوانه نشان می‌دهند.  افزون بر این، هیچ نشانه‌ای نیست که ثابت کند واژه یونانی سیکوا σικβα  هیچ‌گاه وارد آسیا شده و به مردمان (اویغور،  ختای/خطا و كین  (Kin) یا جورچی   (Jurči) [Jin or Jurchen]) كه چینی‌ها عامل انتقال هندوانه می‌دانند رسیده باشد.  نام چینی نه آوانگاشت بلكه رساننده  واژه به واژه "خربزه باختری " است؛ و در اینجا معنای "باختر" تا به یونان را در بر نمی‌گیرد، بلكه همان‌طور كه در وودای شی Wu tai ši [(Wudai Shiji)] تصریح شده، تنها این واقعیت را می نمایاند که این میوه از تركستان بر می خاسته.  شی کوا (si kwa) [西瓜] تنها كوتاه‌ شده Si yü kwa  2844  است، به معنای "خربزه تركستان"5.  بر پایه آنچه در Yamato-honzō6،  از سال 1709 آمده هندوانه نخستین بار  در دوره كوان‌ ـ ئی (Kwan-ei) (44‌ـ‌1624)  به ژاپن رسید. 



















4. شاوان در برگردان بجای واتر ملون  water-melon ملون ’’melon‘‘ آورده (ص 400) كه نارساست؛ در فرانسه هندوانه را  پَستِک pastèque یا مِلون­دو melon d’eau نامند. پر پیداست که  هو كیائو با انواع خربزه به طور كلی آشنا بوده، اما این گونه خاص را پیشتر نمی‌شناخته. در هنگام لشكركشی ناپلئون به مصر:
"عدس و کبوتر هندوانه ای عالی خوردیم که در کشورهای مدیترانه پَستیک[از بطیخ؟!] گویندو سربازان سِن پَستیک می گفتند:
"on mangeait des lentilles, des pigeons, et un melon d'eau exquis, connu dans les pays me"ridionaux sous le nom de pastique. Les soldats l'appelaient sainte pastique"
1. «آن را در چین، ژاپن، هند و افریقا می کارند و اغلب خودرو نیز یافت ‌شود؛ اما قطعی نیست بومی‌ باشد»:
2. هو كیائو دیده­گر/ناظر/مفسر دقیق گیاهان سرزمین­های  شمال بود و یادداشت­هایش برای جغرافیای گیاهی اهمیتی ویژه دارد. او در پی اشاره به هندوانه ‌گوید:’’با پیشروی بیشتر به سمت ‌شرق، به نیائو‌ـ‌ت'ان (Niao-t‛an) رسیدیم، نخستین جایی كه به درختان بید suxei] در زبان جورچی (Jurči) [بر می خوریم؛ همین‌طور با ترتیزكهای آبی مرغوب و پر‌پشت كه مرغوبترین آنها si-ki    است كه برگ­های تیغه‌ای بزرگ دارد. ده تا از این برگ­ها سیر‌كردن اسبی را بس. از نیائو‌ـ ت'ان به‌ سوی كوه­های بلند پیش رفتیم كه ده روز در گذر از آنها بودیم. سپس از بیشه ای بزرگ به درازا/طول دو یا سه لی پوشیده از درختان نارون، wu-i    (Ulmus macrocarpa) با شاخ و برگ­هایی خار‌دار چونان پر‌ پیكان گذشتیم که بر خاكش هیچ علفی دیده نمی‌شد.‘‘ گویا si-ki آوانگاشت واژه‌ای ختنی است. سه گونه نارون در منطقه آمور می‌رویند‌ ـ Ulmus montana ]نارون کوهی[، U. campestris ]اوجا[، و U.suberosa (Grum-Gržimailo, Opisanie Amurskoi Oblasti, p. 316) [DESCRIPTION OF THE AMUR REGION]. هو كیائو درباره سرزمین  ت'ان‌ ـ‌ چن ‌ـ ‌تی ین (T‛an-čen-tien) چنین گزارش كرده: ’’هوای آنجا بسیار معتدل است، طوری‌كه وقتی اهالی ختن از سرمای شدید به ستوه می‌آیند برای گرم‌شدن بدان‌جا می‌روند. آب چاه­ها پاكیزه و خنك است؛ علف­های نرم چون کرك دارد كه بستر بسیار راحتی برای آسودن است. گل­های شگفت انگیر فراوان یافت ‌شود كه دو‌گونه شایان ذكر است‌ ــ‌ یكی بنام  han-kin     به ‌اندازه كف دست و به‌ رنگ طلایی بسیار رخشان، طوری كه چشم را می‌زند؛ گل دیگر بنام ts‛in  žan      چون  kin t‛en     (Orithia edulis) و به رنگ Indigofera ]نیل[ (lan    ) و بسیار دلنشین.»  گویا نام han-kin آوانگاشت واژه‌ای ختنی باشد؛ احتمالاً ts‛in žan نیز چنین است، هر چند، به گفته استوارت (Chinese Materia Medica, p. 404) این‌ نامِ برگ­های Sesamum (كنجد) است؛ در هر حال نمی‌شود كه اینجا مراد كنجد باشد.
3. در Pien tse lei pien به نقل از Wv tai ši آمده كه سیائو‌ هان (Siao Han)    پس از چیرگی بر  اویغورها بذر هندوانه را به دست آورد و در بازگشت همراه خود به چین برد، و این میوه را چون محصول سرزمین های باختری  (Si yü یعنی آسیای مركزی) بود، ’’خربزه باختری ‘‘ (Western melon) (شی کوا (si kwa) [西瓜]) نامیدند. بدبختانه نتوانستم این متن را در Wu tai ši بیابم. در شرح حال سیائو هان که در (Ch. 98, pp. 6b-7a) Kiu Wu tai ši گنجانده شده چنین چیزی نیامده. این گفته خود به دو دلیل مشكوك است. سیائو هان با آ‌ـ‌ پو‌ـ ‌لی (A-pu-li)،  خواهر فغفور  وو ‌ـ ‌یپو (Wu-yü) ازدواج كرده بود. در سال 948 در یك توطئه خائنانه شركت كرد و سال بعد محكوم به مرگ شد (بسنجید با:
 H. C. v. d. Gabelentz, Geschichte der grossen Liao, p. 65; and Chavannes, op. ci. t., p. 392).
 هو كیائو منشی سیائو هان بود و در این سمت او را در سفر به ختن همراهی كرد. هو كیائو با مرگ اربابش حامی خود را از دست داد و به مدت هفت سال (تا سال 953) در سرزمین ختن ماند. همان‌طور كه پیشتر گفته شد، در این سیاحت طولانی بود كه

برای نخستین ‌بار با هندوانه آشنا شد. حال اگر سیائو هان براستی  این میوه را در زندگی خویش (یعنی قبل از سال 949) وارد چین کرده باشد، حق داریم گمان كنیم كه هو كیائو ، منشی او، از این موضوع اطلاع داشته و دیگر هندوانه را میوه‌ای نو ظهور نمی‌دانسته. از این گذشته، ادعای ورود این میوه به چین به دست سیائو هان با داستانی كه ورود آن را به هون هائو (Hun Hao) در سده دوازدهم نسبت داده نمی خواند (نک صفحات پیشین). البته، چون اهل ختن این میوه را كشت می‌كردند، بهیچ روی جای تعجب نیست اگر چندین سفیر اعزامی چین به این سرزمین بذر هندوانه را به كشور خود برده باشند، اما بنابر روال معمول وقتی سفیران گیاه جدیدی به چنگ می‌آوردند و وارد چین می‌كردند، كشتش در جا آغاز می‌شد. و اگر سیائو هان بذر هندوانه را وارد چینک رده بود، ضرورتی نداشت هون هائو دوباره همینکار را بكند. بنا‌براین ظاهراً بهتر است نتیجه‌گیری كنیم كه متن نقل شده بالا مخدوش است یا اینكه اگر هم  چنین داستانی بوده، بعد ها دیگر شده یا یكسره نادرست است.
1. چون به نسخه‌ای از این کتاب دسترسی ندارم از چكیده­اش به همان شكل كه در Kwan k‛ün fan p‛u (Ch. 14, p. 17b)
آمده و می توان نسبت به بیشتر مطالبش بی گمان بود بهره می گیرم.
2. دوكاندول:
درمورد خربزه کوکومیس ملو (Cucumis melo) با اشاره به نام­های دریافتی از برتشنایدر در سال 1881 ‌گوید:’’با داوری برپایه روزگار انتشار نخستین کتابی كه از هندوانه نام برده ‌توان گفت ورودش  به چین در سده هشتم میلادی آغاز شده. از آنجا كه روابط چینی‌ها با باكتریا و شمال‌باختری هند به واسطه چان‌ـ‌كی‌ین Chen Qiang از سده دوم آغاز شد، این امكان هست كه كشت این‌گونه در آن روزگار در آسیا چندان رایج نبوده باشد.‘‘ در‌ آثار  منتشر‌ شده برتشنایدر چیزی از این دست نیامده. او در بوتانیکوم سینیکوم Bot. Sin. (pt. II, p. 197) گوید تمام گیاهان تیره کدوییان که اینك بهر خوراك در چین کشت ‌شوند احتمالاً بومی این سرزمین‌اند، بجز خیار و هندوانه كه چنان که از نام چینی شان بر می‌آید، تحفه غرب‌اند. در نوشته­های راجع به تیِن کِوا  tien kwa گرد آمده در بن تس'ائو کان مو Pen ts‛ao kan mu هیچ اشاره‌ای به خاستگاه  بیگانه آن نشده. دوكاندول (همان، ص 246) درباره كدو ‌قلیانی/ كدو صحرایی/کالاباش خیاری(Lagenaria vulgaris) با استناد به نام­های برگرفته از برتشنایدر ‌گوید: ’’کهن‌ترین متنی كه نامی از كدو‌ ‌قلیانی برده نوشته جونگ‌ ـ‌ جی ‌ـ ‌چو (Tchong-tchi-chou) از سده نخست پیش از میلاد است كه در کتابی از سده  پنجم یا ششم از آن نقل شده.‘‘ به نظر می‌رسد در اینجا خلط/درآشفتگی با كتاب Čun šu šu از دوره ت'انگ صورت گرفته (Bretschneider, Bot. Sin., pt. I, p. 79). پر پیداست که از كدو ‌قلیانی در نوشته های معتبر باستانی نام برده شده (Bot. Sin., pt. II, p. 198).  تاریخچه این گیاه و دیگر گیاهان تیره کدوییان نیازمند تحقیقات جدید و نقادانه است كه متأسفانه آشفتگی حاكم بر نام­ها در تمامی زبان­ها و دادن نام گونه‌ای به گونه دیگر به دشواری این تحقیق دامن می‌زند.  اینكه اسپیندن اخیراً باز تأكید كرده  کدو قلیانی/سُراحی/کالاباش/لاجِنِریا  Lagenaria
   امروزه به یكسان در قاره کهن وقاره جدید پراكنده است كمك چندانی نمی‌كند زیرا مهم ترین مسئله تعیین نخستین مركز كشت است (به نظر دوكاندول خاستگاه كشتش هند بوده ؛ نیز نک:

و تعیین چگونگی گسترش آن، و اینكه آیا این گیاه از همان آغاز بشکل خودرو پراكندگی جغرافیایی وسیع داشته و در كشورهای گوناگون به صورت مستقل به گیاهی بستانی تبدیل شده یا خیر. با توجه به دیرینگی فراوان کشت آن، هم در هند و هم در چین، گمان آخر محتملتر به نظر می‌رسد؛ اما همه اینها مستلزم تحقیقات جدید و عمیق است.
1.در شهرستان ژائو‌ـ‌چو (Žao-čou)، كیان‌ ـ ‌سی (Kian -si).
2. نوشته كائو چن (Kao Č‛en)   از دودمان سونگ.
1. یان شن (Yan Šen)(1559‌ـ‌1488) در كتاب خود، Tan k‛ien tsun  lu331 کتاب پیش رو ) همین عقیده را ابراز داشته است.
2. گویا شرحی است بر آثار ت'ائو هونکین (T‛ao Hun -kin) (536‌‌‌ـ‌451 میلادی).
3. پس  باید نامی را كه ادعا می‌شود نام دیگر هندوانه بوده، یعنی han kwa كه برتشنایدر  (Chinese Recorder, 1871, p. 223) و دیگران هم پذیرفته‌اند، كنار بگذاریم.
4. Cf. Bretschneider, Mediaeval Researches, Vol. I, pp. 20, 31, 67, 89.
5. Yule, Cathay, new ed., vol. IV, p. 109.
6. Hui k‛ian či، نک صفحات 230 و 562 کتاب پیش رو .
2. mandelTkei، tambTkei،  یا semanka در مالایایی semonka) در جاوه‌ای، samkai در چامی(. درباره یگر نام­های مالایایی گیاهان تیره کدوییان، نک:
3. درباره دیگر گیاهان تیره کدوییان در كالیكات، نک: Rockhill, T‛oung Pao, 1915, pp. 459, 460 ؛ اما برخلاف آنچه در این کتاب گفته شده، tun kwa خیار نیست، بلكه خربزه زمستانی، بنینکاسا سریفرا Benincasa cerifera است.
هندوانه در سیام نیز كشت می‌شود:
5. ]بطیخ[ بر گرفته از عربی؛  bettu-ka مصری، betuke قبطی؛ از همین‌جا آمده‌اند pasteca در پرتغالی و اسپانیولی، pastèque در فرانسه
. ابن‌بیطار (L.Leclerc, Traité des simples, Vol. I, p. 240) و ابو‌منصور (آخوندف، ص 23) پیشتر از battīx hindi ] بطیخ هندی[ گفته اند.  Ttum ارمنی، بر‌خلاف نظری كه زیدل با قید احتیاط مطرح كرده (E. Seidel, Mechithar, p. 121)، هیچ رابطه‌ای با dudaim انجیل ندارد.  در آنجا مراد مهر گیاه است.
3. كه xarpzag ارمنی از آن گرفته شده است.
5. پرپیداست که وامبری بنادرست ایران و هند را سرزمین مادری این گیاه بستانی می‌داند. خاستگاهش مصر باستان یا با نگرشی گسترده تر افریقا بوده است.
6. H. W. Bellew, Report on the Yusufzais, p. 255 (Lahore, 1864).
7. در گویش­های شمال ایران صورت­هایی چون  arhuz، و arhoz را نیز می‌یابیم:
8. Joret, Plantes dans l’antiquité, Vol. II, p. 252.
3. لوكلر حتی همین تفسیر بحث‌انگیز را رد كرده و واژه یونانی را همان کدو رسمی [در عربی شائع] دانسته:
Traité’ des simples, Vol. I, p. 239.
علاقه‌مندان به تاریخِ تیره کدوئیان باید جدل لوكلر با دوكاندول را با باریک بینی بخوانند.
5. تصویر  جالیزهای  هندوانه چین را می‌توان در منبع زیر یافت:
6. Ch. 8, p. 3.