۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی (3)

شماره ی نوشته: ۱۵ / ۱۱
دکتر خسرو فرشید ورد
تدوین و ویرایش: آریا ادیب
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی
(بخش سوم)
ب) تاثیر ترجمه از فرانسه و انگلیسی در دستور زبان فارسی
تأثیر ترجمه در واژگان زبان به مراتب بیش تر از تأثیر در ساختمان دستوری آن است، زیرا ساختمان دستوری ستون فقرات زبان است، و به سختی تغییر می‌كند. با این حال ترجمه گاهی در ساختمان دستوری زبان نیز تأثیر می‌كند و این تأثیر یا به صورت ظهور عناصر و شکل های تازه دستوری است یا به شكل رواج صورت های نادر و كم کاربرد زبان، و ما اكنون تأثیر دستوری زبان های فرانسه و انگلیسی را در فارسی بررسی می‌كنیم:
پیدایش عناصر و شکل های تازه ی دستوری تحت تأثیر ترجمه:
۱- عدد كسری ترجمه ‌ای: ما پیش از آشنایی با زبان های غربی عددهای كسری را از تركیب یك عدد اصلی با یك می‌ساختیم مانند: چهار یك، پنج یك و غیره، ولی تحت تأثیر ترجمه، نوع تازه‌ای از عدد كسری وارد زبان ما شده است كه از تركیب یك عدد اصلی و یك عدد ترتیبی به وجود می‌آید مانند:
یك دوم (انگ.) One second (فر.) Un deuxieme
یك چهارم (انگ.) One forth (فر.) Un quatriéme
سه دهم (فر.) Le trios dixieme
سه هفتم (انگ.) Three seventh (فر.) Le trios septiéme
۲- پیدا شدن شبه پیشاوند ها
چون در زبان ما پیشاوند كم است و در زبان های غربی بیش از فارسی، بسیاری از واژه های پیشاوندی بیگانه با اسم ها یا عناصری ترجمه شده‌اند كه بر اثر كثرت کاربرد مبدل به عنصر دستوری شده و ما آن ها را شبه پیشاوند نامیده‌ایم، برخی از این ها در قدیم هم به عنوان عنصر دستوری بوده‌اند، مانند «غیر» ولی برخی دیگر چنین نیستند. عناصر اخیر عبارت‌اند از:
الف) "عدم" برای ترجمه اسم هایی كه دارای پیشاوند نفی هستند. یعنی برای پیشاوندهایی مانند:
”im“ , ”des“ , ”me“ , ”ir“ , ”il“ , ”in“
این گونه پیشاوندها با «عدم»، «بی» و «نا» ترجمه شده‌اند، اما چون «بی» و «نا» از قدیم عنصری دستوری بوده‌اند، اکنون مورد بحث ما نیستند. ولی پیدایش «عدم» در فارسی معاصر به عنوان عنصری دستوری تازگی دارد:
عدم صلاحیت (انگ.) Incompetencé
عدم مسئولیت (فر.) Irresponsabilitè
عدم اطمینان (انگ.) Inccrtitude
عدم موفقیت (فر.) Insuccés
عدم تناسب (انگ.) Disproportion
عدم رضایت (۱٦) (فر.) Mecontentement
مثال برای ترجمه ی پیشاوندهای نفی اسمی با «بی» و «نا»:
نارسایی (انگ.) Insufficience
بی‌انضباطی (انگ.) Indiscipline
ب) "فاقد" و "خلاف" و "ضد": برای ترجمه ی صفاتی كه دارای پیشاوندهای نفی هستند ـ پیشاوندهایی مانند Anti و آن چه قبلن دیدیم. البته‌ «غیر» به عنوان عنصر دستوری از قدیم بوده است و پیدایش «فاقد»، «ضد» و «خلاف» به عنوان عنصر دستوری صفت‌ساز، گویا تازگی دارد، مثال:
فاقد صلاحیت (انگ.) Incompetent
خلاف اخلاق (انگ.) Immorale
خلاف منطق (انگ.) Antilogique
خلاف قانون (انگ.)Illegal, Antilegal
ضد ملی (انگ.) Antinatioal
ضد استعمار (فر.) Anticolonialiste
ج) "بِلا": این گونه واژه‌ها گاهی با «بلا» ترجمه می‌شوند كه گویا در قدیم هم به عنوان شبه پیشاوند به كار می‌رفته است:
بلا اجرا (فر.) Inexécuté
بلا شرط (فر.) Inconditionne
د) "قابل": قابل برای ترجمه صفاتی به كار رفته است كه پایان آن ها پساوندهای ”ible“ یا ”able“ است. مانند:
قابل چاپ (انگ.) Imprintable
قابل ملاحظه (انگ.) Considerable
قابل قبول (انگ.) Acceptable
قابل استفاده (انگ.) Profitable
این گونه واژه‌ها گاهی با «پذیر» ترجمه می‌شوند و گاهی نیز با «قابل» و «پذیر» هر دو:
قابل اجتناب / اجتناب پذیر (انگ.) Evitable
قابل تحمل / تحمل‌پذیر (انگ.) Supportable
بنابراین «پذیر» كه ریشه ی فعل است امروز تحت تأثیر ترجمه رواج یافته و به صورت شبه پساوند در‌ آمده است. «قابل» در قدیم هم به ندرت به صورت شبه پیشاوند آمده است. مانند:
- وضع زمانه قابل دیدن دو بار نیست / رو پس نكرد هر كه از این خاكدان گذشت (كلیم)
بنابراین رواج «قابل» به عنوان شبه پیشاوند مربوط به دوران ما و تحت تأثیر ترجمه است.
ه‍( "غیرقابل": این تركیب نیز تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه پیشاوند و به شكل عنصر دستوری به كار رفته است و کاملن تازگی دارد.
«غیر قابل» برای ترجمه ی صفات منفی‌ای به كار می‌رود كه به پساوندهای (Ible, Able)پایان می یابند. این گونه صفات گاهی با «ناپذیر» ترجمه می‌شوند و گاهی هم به هر دو صورت. مانند:
غیر قابل قبول (انگ.) Inaceceptable
غیر قابل دفاع (انگ.) Indeffendable
غیر قابل پیش‌بینی (انگ.) Imprevisible
غیر قابل اجتناب، اجتناب ناپذیر (انگ.) Inevitable
غیر قابل نفوذ، نفوذناپذیر (انگ.) Inpenetrable
و) «ناپذیر»: این ساخت بر خلاف قیاس صرفی و مغایر با ساختمان فارسی است، زیرا در زبان ما معمولن پیشاوند «نا» مستقلن بر سر ریشه ی فعلی به كار نمی‌رود. مثلن نمی‌توان گفت ناجو، نا بر، ناخور، زیرا «نا» بیش تر بر سر صفت می‌آید. مانند «نامراد»، «ناجوانمرد» و غیره. «نا» تنها بر سر برخی از ریشه‌های فعل كه به تنهایی نیز به كار می‌روند می‌آیند. مانند: ناساز ، ناكام و غیره. «نا» در قدیم بر سر برخی از صفاتی كه با ریشه ی فعلی ساخته می‌شده‌اند نیز می‌آمده است و واژه هایی پدید می‌آورده است. مانند: «نادلپذیر»، «نادلپسند» و «نادلفروز». اینك چند مثال از واژه نامه ی دهخدا:
- بدو گفت طوس ای سپهدار پیر / چه گویی سخن های نادلپذیر (فردوسی)
- تو بند وی را سر به آغوش گیر / مگو هیچ گفتار نادلپذیر (فردوسی)
- سهی سرو ترا بالا بلند است / به بالاتر شدن نادلپسند است (نظامی)
- جهان گر چه زیر كمند آمدش / نكرد آن چه نا دلپسند آمدش (نظامی)
- از آن سخت پیغام نادلفروز / نبد هوش او مانده تا چند روز (یوسف و زلیخا)
بنابراین می‌توان گفت شبه پساوند «ناپذیر» تركیب جدیدی است و در فارسی قدیم پیشینه ندارد و اخیرن بر خلاف قیاس ساخته شده و به احتمال قوی تحت تأثیر ترجمه پدید آمده است و صورت قیاسی ترکیب هایی كه با این جزء ساخته می‌شوند، باید چنین باشد:
نااجتناب‌پذیر/ به جای / اجتناب ناپذیر
نااصلاح‌پذیر / به جای / اصلاح‌ناپذیر
نانفوذپذیر/ به جای / نفوذناپذیر
ناشكست‌پذیر/ به جای/ شكست‌ناپذیر
ناتحمل‌پذیر/ به جای/ تحمل ناپذیر
ولی اکنون كه «ناپذیر» به عنوان شبه پساوند رایج و پذیرفته شده است و از زیبایی نیز بی‌بهره نیست، اگر چه به صورت نادرستی است، می‌توان آن را به عنوان غلط مشهور به كار برد. مانند ده ها غلط مشهور دیگر.
ز) "تجدید": این شبه پیشاوند ترجمه «Re»فرانسه و انگلیسی است. مانند:
تجدید نظر (انگ.) Revision
تجدید نظر طلب (انگ.) Revisionist
تجدید حیات (فر.) Renessance
تجدید تسلیحات (انگ.) Rearmament
تجدید انتخاب (فر.) Rè- election
و از این قبیل است تجدید قوا، تجدید چاپ، تجدید ساختمان، تجدید اشتراك.
یادآوری: گاهی Re با «عكس» یا «وا» ترجمه شده است مانند:
عكس‌العمل / واكنش (انگ.) Reaction
واپس‌زدگی (فر.) Refoulement (انگ.) Repression
پیشاوند Re را به تر است «باز» یا «دوباره» یا «وا» ترجمه كنیم مانند: «بازنگری» به جای «تجدید نظر» و «واكنش» و «بازسازی».
ح) "مجدد": Re گاهی «مجدد» ترجمه شده و به صورت صفت پیشین به كار رفته است. مانند:
تشكیل مجدد (انگ.) Reform
ارسال مجدد (فر.) Reéxpedition
ط) "اعاده": گاهی نیز «Re» با اعاده ترجمه شده است مانند:
اعاده ی حیثیت (فر.) Rehabilite
۳- افزایش شدت افزاها: واژه هایی مانند بسیار، خیلی، آن همه، چنین و مانند آن ها را، وقتی صفت یا قیدی را مقید سازد، قید شدت افزا (۱۷) می‌گوییم. این گونه قیدها در فارسی مشخص و معین‌اند، ولی تحت تأثیر ترجمه ی فرنگی شمار دیگری از این قیدها وارد فارسی شده است كه صفت یا قید را مقید می‌سازند.
از آن جمله است:
نسبتن، به اصطلاح، عمیقن، کاملن و صرفن كه البته همه این ها شدت‌افزا نیستند (مانند به اصطلاح)، ولی چون نقش دستوری شدت‌افزاها را دارند، ما آن ها را در این جا آوردیم:
کاملن مستقل (انگ.) Fully independent
کاملن جدی (انگ.) Quit serious
صرفن سیاسی (انگ.) یا Purely / Merely political
نسبتن محدود (فر.) Relativement limité
نسبتن آرام (انگ.) Relatively calm
عمیقن خشنود (انگ.) Deeply satisfied
به اصطلاح دموكراتیك (انگ.) So- called democratic
۴- بسیاری از واژه های عربی كه در آن زبان به كار نمی‌روند، تحت تأثیر ترجمه ی فرنگی، به وسیله ی ایرانیان یا تركان عثمانی ساخته شده و وارد زبان ما گردیده‌اند. از آن جمله است:
اشغال (انگ.) Occupation
تمركز (انگ.) Concentration
اعزام (فر.) Deleguer
سبعانه (فر.) Forcene
مقننه (فر.) Legislatif
بسیاری از قیدهای تنوین دار تحت تأثیر ترجمه به وسیله ی ما ساخته شده است كه در قدیم در عربی کاربردی نداشته است. مانند:
عمیقن (فر.) Profondement (انگ.) Deeply
مستقیمن (فر.) Directement (انگ.) Directly
مطمئنن (فر.) Certainement(انگ.) Surly یا Certainly
لزومن (فر.) Neccessairement(انگ.) Necessarily
کاملن (فر.) Completement (انگ.) Quite
اخیرن (فر.) Dernierement(انگ.) Recently
و همچنین است استثنائن، منطقن، مشتركن و ده ها مانند آن.
بسیاری از تركیب های عربی تحت تأثیر ترجمه از غرب پدید آمده‌اند و سپس در فارسی به كار رفته‌اند مانند:
فوق‌العاده (فر.) Extraordinaire
صعب‌الحصول (فر.) Difficile à realiser
منور‌الفكر / روشنفكر (فر.) Intellectuelle
۵- گروه های پیوندی تازه: بسیاری از گروه های پیوندی فارسی تازه پدید آمده‌اند و ترجمه ی گروه های پیوندی فرنگی هستند. از این قبیل‌اند:
به تصور این كه (فر.) Suppose que یا A supposer
از لحظه‌ای كه (فر.) Au moment que
در موردی كه / در صورتی كه (فر.) Au cas que
به طریقی كه (فر.) De facon que یا De maniere que
به نحوی كه (فر.) De sorte que
از ترس این كه (فر.) De peur que یا De creinte
علاوه بر این كه (فر.) Plus que/ Outre que
در عین حال كه (فر.) En même temps que
بر حسب این كه (فر.) Selon que یا Suivant que
به استثنای این كه (فر.) Sauf que یا Excépte que
حتا وقتی كه (فر.) Quand mâme
از نظر این كه (فر.) Vue que
به امید این كه (انگ.) In the hope that
رواج برخی از عناصر دستوری دیگر
تحت تأثیر ترجمه، برخی از عناصر دستوری كه در گذشته هم وجود داشته‌اند، رواج بیش تری یافته‌اند. از آن جمله‌اند: فعل مجهول، فعل مستقبل، مطابقت فعل با مسندالیه ی بی جان، گروه های طولانی، عددهای جمع (مانند ده ها، صدها و هزارها)، کاربرد عدد اصلی به جای عدد ترتیبی، نوآوری هایی در قاعده های جمع و اسم جمع.
همچنین این عناصر دستوری تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه پساوند و شبه پیشاوند رواج بیش تری یافته‌اند: غیر، آمیز، انگیز، پذیر، شناسی، پیش، پیش، تنوین، دو، چند، كثیر، نیم، نیمه، هم، شبه، سوء، به طور، از لحاظ و غیره.
اکنون به نمونه هایی از این موردها نگاهی می کنیم:
۱- در فارسی معنی فعل مجهول به دو صورت بیان می‌شود، یكی به وسیله ی فعل شبه مجهول مانند گفته‌اند، آورده‌اند، زدند در جمله‌هایی مانند «او را زدند»، «به او گفته‌اند». این نوع فعل صورت فعل مجهول در زبان گفتار است و در نوشتار نیز کاربرد فراوانی دارد. دیگر به وسیله ی فعل مجهول كه در زبان گفتار رایج نیست و فقط در زبان نوشتن به كار می‌رود، ولی چون در زبان های فرانسوی و انگلیسی فعل مجهول بسیار است، در زبان ما نیز تأثیر كرده و تحت تأثیر زبان های یاد شده در فارسی هم کاریرد فعل مجهول رو به فزونی نهاده است. مانند:
نامیده می‌شوند (انگ.) They are called
فعل های مجهول فرنگی، گاهی در فارسی با فعل مجهول كوتاه، یعنی فعل مجهول مركب یا شبه مركبی كه اسم مفعول آن حذف شده است، ترجمه شده‌اند:
امضاء شدن (به جای امضاء كرده شدن) (انگ.) To be sugned
انجام شدن (به جای انجام داده شدن) (انگ.) To be carried out
طرح‌ریزی شدن (به جای طرح‌ریزی كرده شدن) (انگ.) To be planned
در فارسی امروز تحت تأثیر ترجمه، نوعی دیگر فعل مجهول كه به صورت گروه فعلی است پدید آمده است. این نوع فعل از تركیب «مورد» و «قرار گرفتن» یا «واقع شدن» به وجود می‌آید و این هنگامی است كه فعل متعدی است، مانند «حمله كردن»، «انتقاد كردن»، «اعتراض كردن» كه مجهولشان می‌شود «مورد حمله قرار گرفتن»،«مورد اعتراض قرار گرفتن»، «مورد انتقاد واقع شدن» و مانند آن ها. مثال:
مورد حمله قرار گرفتن (فر.) Etre attaque(انگ.) To be attacked
مورد اعتراض واقع شدن (فر.) Etre proteste (انگ.) To be protested
۲- امروز تحت تأثیر ترجمه، نوعی اسمِ جمع وارد فارسی شده است كه «ات» عربی به‌ آخر آن می چسید. این اسم های جمع ترجمه ی واژه های مفرد فرنگی است و عبارت‌اند از:
صادرات (انگ.) Exportation
واردات (انگ.) Importation
تبلیغات (انگ.) Propaganda (فر.) Propagande
مطبوعات (انگ.) Press (فر.) La pressa
تظاهراتManifestation (۱)
اصلاحات (انگ.) Reform
انتخابات (انگ.) Election
ملاحظات (فر.) L’apercu
مقررات (انگ.) Disposition
تشكیلات (انگ.) Organisation
۳- دیگر از تأثیرات ترجمه، رواج گروه های اسمی طولانی در زبان ماست. مانند:
«افزایش شكاف میان كشورهای غنی و فقیر ...» كه ترجمه‌ای است از
The growing gap between the rich and poor countries …
۴- کاربرد عدد اصلی به جای عدد ترتیبی نیز تحت تأثیر ترجمه زیاد شده است مانند: "سده ی بیست" به جای "سده بیستم" و از این قبیل است نمره ی یك، اتاق شماره ی بیست، سال ۱۳۴۲ و ده ها مانند آن.
۵- همچنین برخی از واژه ها تحت تأثیر ترجمه بر خلاف قاعده های فارسی جمع بسته می‌شود مانند:
آلمان ها به جای آلمانی ها (فر.) Les Allemands
و همچنین است انگلیس ها و روس ها به جای انگلیسی ها و روسیان، ولی بسیاری دیگر از این گونه واژه ها درست جمع بسته شده‌اند مانند امریكایی ها، ایتالیایی ها، نروژی ها، یونانی ها، ژاپنی ها، نه امریكاها، ایتالیاها، نروژها.
٦- در فارسی قدیم فعل گاهی با مسندالیه بی جان مطابقت نمی‌كرده است و گاهی می‌كرده است، ولی امروز تحت تأثیر ترجمه مطابقت فعل با این گونه مسندالیه‌ها، بیش تر شده است مانند:
ارقام سخن می‌گویند (فر.) Les chiffres parlent
۷- «Must» در انگلیسی، هم به معنی «احتمال دارد» است و هم به معنی «باید». مثال برای این فعل كه به معنی احتمال دارد آمده است: Niagara fall must be beautiful یعنی آبشار نیاگارا باید زیبا باشد. یعنی احتمال دارد زیبا باشد. ممكن است «باید» به معنی «شاید» در فارسی نیز تحت تأثیر ترجمه باشد. مانند: «او باید حالا رسیده باشد».
۸- ممكن است «این طور نیست» نیز، ترجمه ی «N’est ce pas» فرانسوی باشد. در جمله‌هایی مانند:
«او به خانه رسیده است. این طور نیست؟»
۹- رواج نوعی امر خواهشی و احترامی به غیر صیغه امر نیز بی‌شك ترجمه از فرنگی است. در جمله‌هایی مانند: اگر ممكن است بفرمایید بنشینید، آیا مایلید در را باز كنید؟، ممكن است به خانه ما بیایید؟ به جای بنشینید، در را باز كنید، به خانه ما بیایید.
این اصطلاح ها، ترجمه ی چنین تعبیر های هستند:
مایلید در را باز كنید (انگ.) Would you open the door?
خواهشمندم در را باز كنید (انگ.) Will you open the door?
خواهشمندم كمی آهسته‌تر صحبت كنید (فر.) Voulez vous parler moins vite
۱۰- به نظر می‌رسد رواج گروه های فعلی «وجود دارد» و «وجود داشت» نیز تحت تأثیر ترجمه باشد. زیرا ما در فارسی فعل هایی مانند «Il ya» فرانسه و «there is» انگلیسی نداریم و ناچار آن ها را با «هست» و «وجود دارد» ترجمه می‌كنیم.
۱۱- فعل های مستقبل نیز تحت تأثیر ترجمه در زبان ما رواج بیش تری یافته است. در زبان پهلوی صیغه ی خاصی برای مستقبل نبوده است و مضارع نقش مستقبل را نیز بازی می‌كرده است. در فارسی دری قدیم گاهی مضارع مجرد فعل شبه معین "خواستن" (خواهم، خواهی، خواهد ...) به ویژه با فعل "بودن" صیغه ی مستقبل می‌ساخته است. مانند «خواهد بود» و غیره. با این حال این فعل همیشه مستقبل نمی‌ساخته است، زیرا در بسیاری از موردها، فعل شبه معین بوده است، نه فعل معین مستقبل ساز. مثلن «خواهم رفتن» و «خواهم شدن» به معنی می‌خواهم بروم می‌آمده است. مانند:
- خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ / و آن جا به نیكنامی پیراهنی دریدن (حافظ)
در این دوران، باز صیغه‌های مضارع به ویژه مضارع مجرد نقش مستقبل را نیز بازی می‌كرده‌اند، ولی به تدریج فعل شبه معین "خواستن" (خواهم، خواهی ...) تبدیل به فعل معین مستقبل ساز شده است و در زمان ما تحت تأثیر ترجمه، صیغه ی مستقبل تثبیت گردیده است. اما ما هنوز در زبان گفتار صیغه ی تثبیت مستقبل نداریم و برای رساندن این معنی، باز از فعل مضارع بهره‌می گیریم. پس رواج فراوان مستقبل در نوشتن، بی‌شك تحت تأثیر ترجمه است.
۱۲- در این جا به مثال هایی برای واژه ها مستقلی كه تحت تأثیر ترجمه به صورت شبه پساوند و شبه پیشاوند در آمده‌اند، نگاهی می کنیم. این شبه پساوندها و پیشاوندها عبارت‌اند از: پیش، پیشی، دو، همه چند، نیمه، نیم، هم، شبه، سوء، به طور، از لحاظ، از حیث:
پیش خرید (فر.) Préachat
پیش گیری، جلوگیری (فر.) Prévention
پیش آگهی (فر.) Préavis
پیش داوری (فر.) Préjuge
پیشاوند (انگ.) Préfix (فر.) Préfixe
پیش‌رس (فر.) Précoce
گاهی این گونه واژه ها به جای «پیش» با «پیشی» ترجمه می‌شوند مانند:
احساس پیشی (فر.) Pressentiment
قضاوت پیشی (فر.) Préjugé
و همچنین است وضع عناصر دستوری كه در مثال های زیر آمده اند:
دو همسری، دو جانبه، همه جانبه، چند جانبه، كثیرالاضلاح، چند خدایی، نیمه رسمی، نیم دایره، نیمه متمدن، نیمه راه، نیمه خدا، هم جوار، هماهنگ، همخونی، هم پیمان، هم عصر، هم وطن، هم میهن، هم عقیده، هم مسلك، شبه فلز، شبه معین، سوء تفاهم، سوء رفتار، سوء ادب، سوء هضم، سوء جریان، سوء استفاده، به طور محسوس، به قدر كافی، به مقدار زیاد، به طور وسیع، از لحاظ اقتصادی، از نظر نظامی، از حیث نظامی و ده ها مانند آن كه اخیرن رایج شده است.
یادآوری: «سوء» در قدیم با واژه های عربی تركیب می‌شده است. مانند سوءالقنیه و سوء القضاء، ولی تركیب آن با واژه ها فارسی یا فارسی شده، به احتمال قوی، تحت تأثیر ترجمه است و تازگی دارد.
تأثیر حروف اضافه ی فرانسوی و انگلیسی در فارسی
شماره ی حرف های اضافه ی فارسی و حروف جر‌ّ عربی از حرف های اضافه فرانسه و انگلیسی به مراتب كم تر است؛ به این سبب در این دو زبان هنگام ترجمه، برخی از اسم های مضاف به جای حرف اضافه به كار می‌روند. مانند خلف در عربی، و عقب و پس و سپس در فارسی به جای Behind انگلیسی و Derrière فرانسه.
و از این قبیل است، روی، زیر، بالای، نزد، پیش و غیره (با كسره ی آخر) كه در فارسی اسم مضاف‌اند و گروه كوتاه وابسته ساز، می‌سازند، ولی برابر شان در فرانسه و انگلیسی حرف اضافه است. به همین سبب برخی از دستورنویسان به تقلید از زبان فرانسه و انگلیسی این واژه ها را هم حرف اضافه خوانده‌اند، (۱۸) در حالی كه درست نیست.
این گونه حرف های اضافه ی فرنگی كه در فارسی مانندشان وجود ندارد، به وسیله ی گروه های وابسته ساز ترجمه شده‌اند و این گروه ها یا بلندند و در آن صورت ساختمانشان چنین است:
حرف اضافه + اسم + كسره یا حرف اضافه ی دیگر
بر + ضد = (فر.) Contre(انگ.) Against
به + استثنا + ی = (فر.) Sauf (انگ.) Except
و یا كوتاه‌اند یعنی صورت كوتاه شده ی گروه های یاد شده هستند. مانند: نزد، پیش، جلو و غیره كه می‌توان آن ها را به صورت بلند هم به كار برد. یعنی به صورت به نزد، در پیش، در جلو.
این گروه ها نیز یا در زبان ما وجود داشته‌اند، مانند به سوی، بر فراز، درباره ی، در باب و در بالای، و یا در عصر حاضر پدید آمده‌اند. مانند بر ضد، به استثنای و غیره. نمونه هایی از این گروه ها به قرار زیر است:
الف) آن هایی كه با گروه های كوتاه ترجمه شده‌اند و برابرشان از قدیم در زبان ما وجود داشته است:
نزد، نزدیك (فر.) Chez(انگ.) Near
بالای (انگ.) Above
روی (فر.) Sur(انگ.) On, Upon
زیر (انگ.) Below
زیر، تحت (فر.) Sous(انگ.) Under
بین، میان (فر.) Entre(انگ.) Between
طبق، مطابق (فر.) Suivant
عقب، پس، پس پشت (فر.) Derriere(انگ.) Behind
درون، داخل (انگ.) Inside
بیرون، خارج (فر.) Dehors(انگ.) Outside, Out
مقابل، برابر (فر.) Vis – a - vis(انگ.) Opposite
ب) آن هایی كه با گروه های بلندتر ترجمه شده‌اند و برابرشان در قدیم وجود نداشته و اخیرن تحت تأثیر ترجمه پدید آمده‌اند:
به وسیله ی، به واسطه ی (فر.) Par(انگ.) By
بدون (فر.) Sana (انگ.) Without
بر ضد، علیه (فر.) Contre (انگ.) Against
به استثنای (فر.) Sauf(انگ.) Except, Excepting
به عنوان (فر.) Comme(انگ.) As
در عرض، در مدت (فر.) Durant(انگ.) During
پیرامون، در اطراف (فر.) Autour de(انگ.) Around
در برابر، در مقابل (مثلن در برابر دادگاه) (فر.) Devant(انگ.) Before
ج) آن هایی كه با گروه های بلندتر ترجمه شده‌اند و برابرشان در فارسی تازگی ندارد و از قدیم بوده است:
به سوی (انگ.) Toward
درباره ی (فر.) Sur(انگ.) About
با وجود، علی رغم (فر.) Malgrè(انگ.) Despite
گروه های وابسته‌ ساز تازه: برخی از گروه های وابسته ساز تازه ی فارسی، ترجمه ی گروه های وابسته ساز فرنگی هستند:
به وسیله ی (فر.) Au moyen de(انگ.) By means of
در ارتباط با (انگ.) In common with
در مقایسه با (انگ.) In comparison with
در تماس با (انگ.) In contact with
به جای (انگ.) Instead of
در حال (فر.) En cas de(انگ.) In case of
به نفع، له (فر.) En faveur de(انگ.) In favour of
در جریان (فر.) Au cours de
به دنبال (فر.) A la suit de
از طریق (انگ.) By way of
از طرف (انگ.) On behalf of
برای خاطر، به خاطر (انگ.) For the sake of
با عطف به، با احترام به (انگ.) With respect to
با توجه به (انگ.) With regard to/ regarding to
نسبت به (انگ.) In proportion to
حرف های اضافه ی فرنگی تأثیر دیگری نیز، در زبان ما داشته‌اند، و آن تغییر معنی یا تغییر مورد کاربرد حرف های اضافه ی فارسی است مانند:
مطالعه كردن روی، به جای مطالعه درباره ی (فر.) Etudier sur
تكیه كردن روی، به جای تكیه كردن بر (فر.) Appuyer sur
حساب كردن روی (فر.) Compter sur
یادآوری: برابر بسیاری از حرف های اضافه و گروه های وابسته ساز فرنگی در فارسی، حرف اضافه یا گروه وابسته ساز نیست، بلكه صفت یا قیدند مانند:
بعد از (فر.) Apres (انگ.) After
پیش از (فر.) Avant(انگ.) Before
به جز (فر.) Hors de
مستقل از (فر.) Independamment de
دور از (انگ.) Away from
بر كنار از، فارغ از (انگ.) Aside from
مربوط به (انگ.) Concerning (فر.) Concernant
علاوه بر (انگ.) Bestides
كه از تعبیر های یاد شده تنها «مستقل از» تازگی دارد و تحت تأثیر ترجمه پدید آمده است. بقیه در فارسی قدیم هم بوده‌اند و سابقه داشته‌اند و تحت تأثیر ترجمه پدید نیامده‌اند.
واژه هایی كه از زبان های فرنگی به فارسی ترجمه شده‌اند، همیشه با یك كلمه برگردانده نشده‌، بلكه گاهی به وسیله ی دو یا چند كلمه و گاهی هم با یك جمله برگردانده شده‌اند. ولی بسیارند واژه هایی كه با یك كلمه ترجمه شده اند و این واژه های ترجمه‌ای نیز بر دو گونه‌اند: یكی واژه های تازه كه پیش از آن در زبان ما نبوده‌اند و یا به معنای دیگری به كار می‌رفته‌اند و تحت تأثیر ترجمه ساخته‌ شده‌اند، مانند: دانشگاه، دانشكده، آزادی‌خواه و صدها مانند آن، و دیگر آن هایی كه تازگی ندارند.
مثال برای واژه‌هایی كه با دو یا چند واژه و به صورت گروه ترجمه شده اند:
راه حل (انگ.) Solution
به طور مستقیم (انگ.) Directly(فر.) Directement
به طور خودكار، به طور اتوماتیك (فر.) Automatiquement(انگ.) Automatically
به طور طبیعی (انگ.) Naturally(فر.) Naturellement
به طور عجیب (انگ.) Strangely(فر.) Etrangement
به طور غیر قانونی (فر.) Illégalement, Illégitimement
و از این قبیل‌اند: به طور غیر رسمی، به طور رسمی، به طور دایم، به طور محسوس، به طور غیر محسوس، به طور مساوی و ده ها مانند آن.
از واژه هایی كه به صورت گروه ترجمه شده‌اند، آن واژه‌های دستوری فرانسه و انگلیسی‌ هستند (مانند حرف های اضافه و پیوندها) كه در فارسی مانندشان وجود ندارد، مانند:
بر ضد، علیه (فر.) Contre(انگ.) Against
به عنوان (فر.) Comm (انگ.) As
دیگر از گروه های ترجمه‌ای تازه، گروه های فعلی و مصدری هستند كه شمار آن ها بسیار زیاد است مانند:
تشدید كردن (انگ.) To aggravate
معرفی كردن (انگ.) To introduce
صنعتی كردن (انگ.) To industrialize(فر.) industrialiser
اشغال كردن (فر.) occuper(انگ.) To occupy
سازمان دادن (انگ.) To organize(فر.) Organiser
عادی كردن (فر.) normaliser
گاهی دو كلمه ی بیگانه با یك كلمه ی فارسی ترجمه شده است مانند:
شاهكار Chefs d’oeuvre
اما واژه هایی که با یك كلمه ی تازه ترجمه شده‌اند و زبان فارسی را غنی كرده‌اند، عبارت‌اند از:
جامعه‌شناسی (فر.) Sociologie(انگ.) Sociology
روان شناسی (فر.) Psychologie(انگ.) Psychology
سبك‌شناسی (فر.) Stylistique(انگ.) Stylistics
زبان شناسی (فر.) Linguistique(انگ.) Linguistics
اقتصادی (فر.) Economique(انگ.) Economic
کاملن (فر.) Complétement(انگ.) Completely
خراب كاری (انگ.) Sabotage
افسانه ای (انگ.) Legendary(فر.) Legendaire
چند جانبه (انگ.) Multilateral
دو جانبه (انگ.) Bilateral
مجدانه (فر.) Sérieusement
مطمئنن (فر.) Certainement(انگ.) Certainly
اعتراض‌كننده (انگ.) Protester
و صدها مانند آن مانند: عادلانه، آزادی خواه، احتمالن، مطمئنن، عمیقن و غیره.
شك نیست كه بسیاری از این تعبیر ها و واژه ها، بسیار زیبا ترجمه شده‌اند و مورد اقبال فارسی‌زبانان نیز قرار گرفته‌اند. از این قبیل‌اند: دانشگاه، دانشكده، دادرسی، بازپرس، شكست‌ناپذیر، دادستان و غیره. ولی برخی دیگر با نهایت بی‌ذوقی به فارسی برگردانده شده‌اند.مانند:
فوق‌الذكر (فر.) Sus - mentionne(انگ.) Above mentioned
اتخاذ تدابیر لازم (فر.) Prendre des measures nécessaires(انگ.) Take the necessary measures
قوه ی مقننه (فر.) Pouvoir législatif(انگ.) Legislative power
قوه ی مجریه (فر.) Pouvoir exécutif(انگ.) Exccutive power
كه برخی از این ها مانند «فوق‌الذكر» با قاعده های دستوری هم مطابقت ندارند. زیرا جزء اول این تعبیر باید صفت باشد نه اسم. صفاتی مانند فائق و سابق و غیره. همچنین كلمه ی «عمومی» در تركیب هایی مانند روان شناسی عمومی، زبان شناسی عمومی كه ترجمه ی نادرست«General» است. ولی «General» در این جا به معنی كلی است، نه عمومی. و به تر بود این عبارت را چنین ترجمه می‌كردند: كلیات زبان شناسی، كلیات روان شناسی، یا دست كم، زبان شناسی كلی، روان شناسی كلی و غیره.
باری كار ما رد یا قبول این گونه اصطلاح ها نیست، بلكه مراد تنها بیان حقیقتی است واقع، و شرح نكاتی است درباره ی فارسی معاصر و همچنین مراد، نشان دادن واژه هایی است كه خواه و ناخواه و عملن وارد زبان ما شده‌اند و به وسیله ی عده زیادی از مردم نیز به كار می‌روند و چنین تحقیقی ـ یعنی پژوهش درباره ی تأثیر زبان ها در یكدیگر ـ از مباحث مهم دانش نو زبان شناسی است كه در همه ی كشورهای پیشرفته صورت می‌گیرد. این امر كار واژه‌سازان زبان فارسی را نیز كه میل دارند نثر امروز را پالایش كنند و واژه های زیباتری به جای اصطلاح ها مورد بحث به مردم عرضه كنند، آسان‌تر می‌سازد. زیرا با مراجعه به مجموعه‌های حاضر و آماده، به آسانی می‌توانند واژه ها و تعبیر هایی را كه نمی‌پسندند یافته و به جای آن ها تركیب های مناسب‌تری بسازند و در دسترس مردم بگذارند؛ آن گاه تا مردم كدام را انتخاب كنند.
گروهی بر آنند كه برای این اصطلاح ها و تعبیر ها باید نظایر و مترادف هایی از آثار قدیم یافت، ولی باید دانست كه بسیاری از این اصطلاح ها در آن آثار برابری ندارند. مثلن «خط هوایی» و امثال آن در نوشته ی گذشتگان مترادف نداشته است. زیرا در آن زمان هواپیمایی نبوده است كه خط هوایی هم باشد؛ ثانین کاربرد تعبیر های كه در آثار قدیم مانند و مترادف داشته‌اند نیز، مشكلی ایجاد نمی‌كند. مثلن شك نیست كه «تبادل نظر» (۱۹) در قدیم مترادف هایی مانند «مشورت» و «رای زنی» داشته است، اما این دو تعبیر را همیشه نمی‌توان به جای «تبادل نظر» به كاربرد؛ وانگهی ما مدعی نیستیم كه مفهوم «تبادل نظر» اصلن در قدیم نبوده است، بلكه فقط می‌گوییم «تبادل نظر» به صورت امروزی آن تازگی دارد و ترجمه‌ای از زبان فرانسوی و یا انگلیسی است و اگر هم كسی این تعبیر را نمی‌پسندد، به تر است زیباتر از آن را بسازد و در میان مردم رایج كند. به هر حال قصد ما هواخواهی از این واژه ها و تعبیر ها یا مخالفت با آن ها نیست. بلكه غرض، عرضه كردن آن هاست، بدون اظهار نظر شخصی. زیرا بحث درباره ی زشتی یا زیبایی این تعبیر ها كار عده‌ای بیش تر و مستلزم مجال وسیع‌تری است.
برخی از این اصطلاح ها در فرانسه یا انگلیسی دو برابر دارند مانند «احساس احتیاج كردن» در فرانسه كه یك بار برابر است با «Ressentir le besoin de» و دیگر با «‌Eprouver le besoin de» . و این در موردی است كه بتوان كلمه‌ای را با مترادف آن عوض كرد.
برابر برخی از اصطلاح های ترجمه ‌ای فارسی، در زبان فرانسوی و انگلیسی شبیه به هم نیستند و صورت فارسی آن ها، ترجمه ای از یكی از زبان های یاد شده است، نه از هر دو. مثلن این اصطلاح ها از فرانسه ترجمه شد‌ه‌اند، نه از انگلیسی:
سفر بخیر (فر.) bon voyage (انگ.) Have a good trip
اطاق خواب (فر.) La chamber a coucher (انگ.) Bed room
سالن ناهارخوری، اتاق ناهارخوری (فر.) La sale a manger(انگ.) Dinnig room
احتیاج داشتن (فر.) Avoir besoin(انگ.) To need
در حالی كه برابر بسیاری دیگر از این اصطلاح ها در هر دو زبان مشابه هم‌اند. مانند:
اتخاذ تدابیر لازم (فر.) Prendre des measures nécessaires (انگ.) Take the necessary measures
در هر صورت (فر.) En tous cas (انگ.) In any case
ماه عسل (فر.) L’une de mile (انگ.) Hony – moon
سلسله جبال (فر.) Chaîne de montagnes (انگ.) Chain of mountains
عمیقن (فر.) Profondement (انگ.) Deeply
زیر نظر (فر.) Sous la direction de (انگ.) Under the direction of
و صدها مانند آن.
برای بسیاری از این گونه واژه ها و تعبیر ها، نگارنده فقط برابر فرانسوی آن ها را یافته است. مانند:
مواد اولیه Les matières promières
آراء عمومی Les voix Publiques
آرامش پیش از توفان Le Calme avant l’orage
آزادی سیاسی La liberté politique
آزادی عمل La liberté d’action
آزادی فردی La liberté individuelle
اتاق عمل Salle d’operation
برای برخی دیگر فقط برابر انگلیسی آن ها را یافته است مانند:
اظهار امیدواری كردن To express hope
اصلاح همه جانبه All round reform
اتاق نشیمن Sitting room
اعتماد كامل داشتن به To have the full confidence in
و برابر برخی دیگر از این اصطلاح ها را هم در فرانسه و انگلیسی و هم در عربی یافته است، مانند:
ملل متحد = (عربی) الامم المتحده (فر.) Les nations unies(انگ.) United nations
این شواهد می‌نمایاند كه بسیاری از این تعبیر ها در همه ی زبان ها وجوددارند و تا حدی جبنه ی جهانی یافته‌اند و منحصر به زبان انگلیسی و فرانسه و فارسی نیستند. ولی، البته هر یك از این ها، نخست در یك زبان به كار رفته‌اند و سپس به زبان های دیگر ترجمه شده‌اند. مثلن اصطلاح «پرده ی آهنین» (۲۰) به معنی خاص سیاسی آن، نخست در زبان انگلیسی و به وسیله ی چرچیل به كار رفته است و پس از آن وارد زبان های دیگر شده است. نهایت آن كه اغلب این تعبیر ها به وسیله ی زبان های انگلیسی یا فرانسوی به زبان ما آمده‌اند و گاه به درستی نمی‌توان تعیین كرد كدام اصطلاح نخستین بار از زبان انلگیسی و كدام یك از زبان فرانسوی وارد فارسی شده اند. از این رو ما تأثیر این دو زبان را در فارسی با هم مورد مطالعه قرار دادیم.
این گونه اصطلاح ها نخست بیش تر از زبان فرانسوی وارد زبان ما می‌شده‌اند، زیرا در گذشته بیش تر بنیاد‌گذاران فرهنگ و تمدن جدید در كشور ما، در فرانسه و بلژیك و سویس درس خوانده بودند و در نتیجه اصطلاح ها و تعبیر های آن زبان را از راه جراید، كتاب های فرهنگی، نامه‌های اداری، درس های دانشگاهی و آثار علمی وارد زبان فارسی كرده‌اند. اما تأثیر زبان فرانسوی در فارسی بیش تر مربوط به گذشته است. زیرا در سال های اخیر زبان انگلیسی در میهن ما جای زبان فرانسوی را گرفته است و امروز تعبیر های ترجمه ‌ای، بیش تر از راه انگلیسی وارد زبان ما می‌شود. ولی شك نیست كه زبان فرانسه در چند دهه ی پیش ـ یعنی وقتی كه زبان خارجی مردم درس خوانده ی ما بود ـ اثر ژرفی در فارسی بر جای نهاده است.
دنباله دارد . . .
(پایان بخش سوم)
نوجه: خوانندگان ارجمند من می توانند دنباله ی این رساله را در موضوع شماره ی ۱۱ (هنر ترجمه و مسایل آن) در "آرشیو موضوعی" یافته و بخوانند. با سپاس، آریا ادیب
+ نوشته شده در ساعت توسط آریا ادیب | آرشیو نظرات
________________________________________
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی (4)

شماره ی نوشته: ۱٦ / ۱۱
دکتر خسرو فرشید ورد
تدوین و ویرایش: آریا ادیب
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی
(بخش چهارم)
بسیاری از تعبیر های فارسی بی ‌آن كه از زبان های اروپایی ترجمه شده باشند، مشابهت فراوانی با تعبیر های اروپایی دارند. دلیل این كه این گونه تعبیر ها و واژه‌ها از فرنگی ترجمه نشده‌اند، آن است كه در آثار قدیم فارسی كه هیچ ارتباطی با زبان های فرانسوی و انگلیسی نداشته‌اند، به كار رفته‌اند. مثال:
تحت فرمان، زیر فرمان (انگ.) Under the command
- زمین و زمان زیر فرمان توست. (فردوسی)
- «تخمینن به قدر هفتاد نفر از امیرزادگان تحت امر و نهی‌ام بودند.» (رستم التواریخ، برگ ۱۹، تصحیح محمد مشیری، چاپ اول)
- «از عهد آدم تا كنون كه اكثر اقالیم در تحت تصرف و فرمان اروغ چنگیز خان است.» (تاریخ جهانگشا، برگ ۲۱، ج ۱، تصحیح قزوینی).
ناتمام (انگ.) Incomplete(فر.) Inachevé
- ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است / به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را (حافظ)
آب انبار (انگ.) Water storage
چهارپا (فر.) Quadrupiède
تشنه به خون (انگ.) Bloood - thirsty
عقب مانده / واپس مانده (انگ.) Remain behind
- به واپس ماندگان از كاروآن ها (نظامی)
بی‌توقف، بی‌وقفه (فر.) Sans arrêt
آب جاری، آب روان (انگ.) Running water
- چو نالان آیدت آب روان پیش / مدد بخشش ز آب دیده خویش (حافظ)
مانداب (انگ.) Stagnant water
شكستن مجلس (ختم جلسه) (انگ.) To break up a session
- «چون مجلس بر شكست شرابدار گفت ...» (منتخبات بهارستان، برگ ۱۸، چاپ امیركبیر، چاپ اول)
شكل گرفتن (فر.) Prendre forme (انگ.) Take shape
- هلال، شكل ز نعل سمند او گیرد / ز این سبب ز خسوف ایمن است شكل هلال (ازرقی)
حیاتی تازه (تجدیدحیات) (فر.) Renaissance
- «چون از وصل او خبر یافتند شادمان گشتند و حیاتی تازه و عیشی نو به مكان او در اجرا و اجسام ایشان ظاهر شد.» (ترجمه ی تاریخ یمینی، برگ ۹۵، س ۱۴).
نیمروز (فر.) Midi
شكستن بازار (سیاه) (انگ.) Crack (black) market
- یارم چون قدح به دست گیرد / بازار بتان شكست گیرد (حافظ)
- كرشمه‌ای كن و بازار ساحری بشكن / به غمزه رونق ناموس سامری بشكن (حافظ)
چشمه ی حیوان، چشمه ی زندگی (انگ.) Fountain of life
گشودن باب مذاكرات (فر.) Ouvire la porte (du pouparler)
- عسی الله یقضی بانهم نبیله فیختم بالحسنی و یفتح بابا (مرزبان‌نامه، برگ ۴۱)
ناطبیعی (غیر طبیعی) Abnormal
- «هرچه تن مردم را طبیعی است بشناسد، و هر چه ناطبیعی است بشناسد.» (ذخیره خوارزمشاهی، برگ ۱۵، چاپ دانشگاه تهران، طبع اول).
نامستقیم (غیر مستقیم) (انگ.) Indirect
- دل چون كانون و دیده چون آتش / كار نامستقیم و حال سقیم (ابوالعلاء، به نقل از واژه نامه)
«نامستقیم» این جا به معنی «كج» است ولی «غیر مستقیم» و «نا مستقیم» كه بر اثر ترجمه وارد زبان ما شده به معنی «از راه دیگر» است.
دل شكسته (انگ.) Broken heart
- بكن معامله‌ای وین دل شكسته بخر / كه با شكستگی ارزد به صد هزار درست (حافظ)
اختلاف آراء (اختلاف نظر) (فر.) La divergence de vue
- «میان كزلی و پسر و اصحاب اختلاف آراء پدید آمد.» (جهانگشای جوینی، ج ۲، برگ ۷۲، تصحیح قزوینی)
- «و عجز و قصور و اختلاف آراء اهوای هر كس باز نمود.» (جهانگشای جوینی، ج ۱، برگ ٦۸).
عقده گشایی، گره‌گشایی كردن (فر.) Denouer
- چو غنچه گرچه فرو بستگیست كار جهان / تو همچو باد بهاری گره‌گشا می‌باش (حافظ)
به شرط این كه (فر.) A condition que
به علت این كه، به سبب این كه (فر.) A cause que
بی‌آن كه، بی از آن كه (فر.) Sans que
- بی از آن كاید از او هیچ گنه از كم و بیش / سیزده سال كشید از ستم چرخ ذمیم (ابوحنیفه اسكافی)
پیش‌تر از آن كه، پیش تا (فر.) Ravant we
- یارب از ابر هدایت برسان بارانی / پیش تر ز آن كه چو گردی ز میان برخیزم (حافظ)
- خیز تا بر گل نو كوز گكی باده خوریم / پیش تا كوزه كند از گل ما دست زمان (فرخی)
با وجودی كه (فر.) Malgré que
- در نمازی ور شك می‌كشدم / با وجودی كه با خدای منی
بعد از آن كه (فر.) Après que Depuis que
علی‌رغم، به رغم (انگ.) In spite of(فر.) En depit de
به نیروی (فر.) A forte de
- به نیروی یزدان نیكی دهش. (فردوسی)
به یاری (انگ.) In aid of
بر اثر، در پی (فر.) A la suite de
- صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند / بر اثر صبر نوبت ظفر آید (حافظ)
اصطلاح هایی كه مشابهت چندانی با اصطلاح های ترجمه ‌ای ندارند
در قدیم به جای تعبیر ها و اصطلاح های ترجمه ‌ای، غالبن تعبیر های دیگری به كار می‌رفته است كه در عین این كه با آن اصطلاح ها تفاوت داشته است، به آن ها نیز كم و بیش شبیه بوده است. از آن جمله اند:
«نخست بار» به جای «برای نخستین بار» (انگ.) For the first time
- نخست بار كه بر كان او گذشت فلك / بریده یافت شب و روز را ز یكدیگر (مختاری، به نقل از المعجم، چاپ خاور ۱۳۱۵)
«قولا واحدن» به جای «به اتفاق آراء»:
- «والف شیدا و پیدا و هویدا و آشكارا و پیشوا و اندروا و نانبا، قولن واحدن روا باشد كه روی سازند.» (المعجم، برگ ۱۵۷، س ۱۲، چاپ خاور ۱۳۱۵).
شرقی جنوبی به جای جنوب شرقی، غربی جنوبی به جای جنوب غربی، غربی شمالی به جای شمال غربی، شرقی شمالی به جای شمال شرقی
- «پس نام آن چهار یك كه میان شرق و جنوب است شرقی جنوبی است و آن كه میان جنوب و مغرب است غربی جنوبی بود و آن كه میان مغرب و شمال است، غربی شمالی بود و آن كه میان شمال و مشرق است شرقی شمالی بود.» (التفهیم، برگ ٦۵ و ٦٦، تصحیح استاد همایی، سال ۱۳۱۸).
«به كس داشتن و به كس شماردن» به جای «روی كسی حساب كردن»:
- گر فریدون بود به عزت مال / بی‌هنر را به هیچ‌كس مشمار (سعدی)
«وجهی اندیشیدن» به جای «تدبیری اتخاذ كردن»:
- «اكنون حكم مروت و قضیت كرم آن است كه بردن مرا وجهی اندیشید.» (كلیله و دمنه، چاپ قریب، برگ ۱۰۱).
«تدبیری اندیشیدن» به جای «تدبیری اتخاذ كردن»
- «حالی به صلاح آن لایق‌‌تر كه تدبیری اندیشی و بر وجه مسارعت روی به حلیت آری.» (كلیله و دمنه، تصحیح مینوی، چاپ اول، برگ ۱۰۱).
مثال برای موردهای كه میان تعبیر های فارسی و فرنگی مشابهت بیش تری است:
«اختلاف كلمه و تفرق كلمه» به جای «اختلاف نظر»: (فر.) La divergence de vue
- «هیچ استعلای دشمن را چون نفرت مخلصان و تفرق كلمه لشكر و رعیت نیست.» (كلیله و مینوی، ۱۳٦٦).
- «در اثنای آن، خبر اختلاف کلمات امرای عراق رسید.» (تاریخ جهانگشای جوینی، برگ ۳٧، ج ۲، تصحیح قزوینی).
«اتفاق كلمه» به جای «اتفاق نظر و وحدت نظر»: (فر.) Unite de vue
- «دانی و قاضی و مطیع و عاصی را در امتثال فرمان، اتفاق كلمه پدید آید.» (التوسل الی الترسل، برگ ۹٦، س ۱۵، چاپ بهمنیار).
«تحت قدرت» شبیه «تحت نفوذ»: (انگ.) Under the influence of
- «چون ایام خشم به سر آید و نوبت رضا در آید، عوض آن دادن و تلافی آن فرمودن در تحت قدرت فطری بشری و امكان قوت بنیت آدمی نیاید.» (التوسل الی الترسل، برگ ۲٦).
«تحت تصرف» شبیه «تحت اشغال»: (فر.) Sous l’ccupation de
- «آن ولایت در تحت تصرف خود در آورد.» (چهار مقاله، چاپ معین، برگ ۱٦، س ۴).
یادآوری: مانند این تعبیر ها كه با «تحت» ساخته‌ شده‌اند، فقط در فارسی ترجمه‌ای دیده می‌شود:
تحت این شكل (فر.) Sous cette forme
تحت بررسی، تحت آزمایش (انگ.) Under examination
تحت مطالعه (انگ.) Under study
تحت بازجویی (انگ.) Under investigation
و از این قبیل‌ است: تحت تعقیب، تحت پیگرد، تحت نظر، تحت نظارت، زیر نظر.
برخی از این گروه ها در فارسی و فرنگی، كار صفت را می‌كنند مانند:
مواد تحت بررسی (انگ.) The material under examination
«مجاری احوال» مانند «جریان امور»:
- «و در تضاعیف آن مكاتیب از مجاری احوال خویش و كید حساد و اهمال حقوق و اصغا و اجابت كه از حضرت بخارا بنمایم خصوم او رفته بود.» (ترجمه ی تاریخ یمینی، برگ ٧۰، س ٧).
- اگر محول جهانیان نه قضاست / چرا مجاری احوال بر خلاف رضاست (انوری)
گاهی دو تعبیر فارسی و فرنگی عینن مانند هم‌اند، اما معنی آن ها در دو زبان متفاوت‌ است. مانند: «تصمیم گرفتن» در فارسی و «Prendre décision» در فرانسه:
- «عزیمت نهضت برای تحری رضای او بر آن بخش تصمیم گرفت.» (التوسل، برگ ۱٦٦، س ۲۱) «نیز عزیمت این جانب (بر نهضت) سوی خراسان تصمیم گرفته بود.» (التوسل، برگ ۱۸۴، س ۱۰).
چنان که دیده می‌شود، مسند الیه و فاعل تصمیم گرفت «عزیمت» است نه انسان، بنابراین میان معنی «تصمیم گرفتن» امروز كه به انسان اسناد داده می‌شود و از زبان های اروپایی ترجمه شده است و تصمیم گرفتن که در قدیم به عزم و عزیمت نسبت داده می شده است، تفاوت است. زیرا تصمیم در قدیم به معنی «گزیدن و گذشتن در كار عزیمت بوده است» (واژه نامه) ولی امروز به معنی اراده است.
- «و چون امیر ناصرالدین خاطر از كار قصدار بپرداخت، عزم غز و كفار مصمم كرد.» (ترجمه تاریخ یمینی، برگ ۲٧، س ٧). - «آتش غیرت در نهاد ناصرالدین متصاعد شد و عزم انتقام مصمم كرد.» (همان كتاب برگ ۳۱، س ۱۲).
- «چون این جواب به عضدالدوله رسید خشمناك شد و عزم مقاومت و مكاوحت قابوس مصمم كرد.» (همان كتاب، برگ ۴۹، س ۱۳).
حاصل سخن آن كه تعبیر های ترجمه ‌ای غیر علمی و غیر فنی كه وارد زبان ما شده است، از ده هزار متجاوز است و نگارنده تنها ده هزار از این اصطلاح ها را كه نمونه ی آن ها داده شد، به دو زبان فرانسه و انگلیسی گرد آورده است. برخی از متعصبان، با این اصطلاح ها مخالف‌اند و وجود آن ها را در زبان فارسی دلیل ناتوانی و ضعف آن می‌دانند و این امر طبیعی را مغایر غرور ملی و مخالف شئون فرهنگی ایران می‌دانند. ولی این اندیشه پنداری باطل بیش نیست، زیرا در جهان نه زبان پاك وجود دارد نه نژاد و فرهنگ خالص و زبان ها و فرهنگ های جهان از آمیزش و پیوند با یكدیگر به وجود می‌آیند و بارور می‌شوند و زبان و فرهنگ پاك چیزی جز زبان و فرهنگ ناتوان نیست. نهایت آن كه گرفتن فرهنگ و تمدن و تعبیر های بیگانه، نباید استقلال زبان و فرهنگ ما را از میان ببرد، و الا اگر این كار موجب غنی شدن و بارور گردیدن آن شود، بسیار هم مفید است. مثلن ورود عین واژه های بیگانه در زبانی، اگر از حد اعتدال بگذرد، خوب نیست، ولی ورود تعبیر های ترجمه‌ای بسیار مفید است و نشانه ی زنده بودن و باروری زبان است. نشانه این است كه زبان به اندازه‌ای تواناست كه می‌تواند ده ها هزار تعبیر ترجمه ‌ای بیگانه را در خود حل كند و آن ها را هضم و جذب نماید و آن عناصر را چنان به رنگ ملی و محلی در آورد، كه كسی به بیگانه بودن آن ها پی نبرد و نداند كه این همه واژه و اصطلاح از زبان های دیگر آمده است. همان طور كه در زبان ما چنین شده است.
وانگهی، این نفوذ در هر زبانی دیده می‌شود و امری است کاملن طبیعی؛ به طوری كه این تأثیر در نوشته ی ادیبان و قلم زنان دانشمند كشور ما نیز دیده می‌شود. در نوشته ی كسانی مانند دكتر صفا، دكتر خانلری، دكتر زرین‌كوب. این نشانه این است كه این كار نقضی برای زبان ما نیست.
در این جا نمونه هایی از این گونه اصطلاح ها را از آثار ادیبان معاصر را نگاه می کنیم:
قضاوت عجولانه (فر.) Le jugement hâtif
- «و در این قضاوت عجولانه، از طریق انصاف و عدالت خارج گشته‌اند.» (نقد ادبی، برگ ۱۷۴، چاپ اول از دكتر زرین كوب).
یك برهه از زمان (انگ.) A period of time
- «و البته واقعه‌ای كه در یك برهه از زمان حادث می‌شود، تأثیرش به مراتب بیش تر است.» (همان كتاب، برگ ۲۵۰).
نقش باختن و نقش بازی كردن (انگ.) To play of the role (فر.) Jouer role
- «درصدد بر آمد كه در این دوره‌های تعصب و شقاق، چنان که باید نقش سیاسی مؤثری ببازد.» (ادبیات فرانسه در دوره رنسانس، ترجمه دكتر زرین كوب، برگ ۹۲).
اسكندر كبیر و دارای كبیر (فر.) Alexandre le Grand(انگ.) Alexandre the Great
- آن روز كه دارای كبیر از مدد بخت / بر كند ز بن ریشه آشوب و فتن‌ را (بهار)
لقب كبیر برای پادشاهان و رجال تعبیری است فرنگی. زیرا در ایران اسلامی به چنین پادشاهی «سلطان اعظم» «پادشاه جهانگیر» و غیره می‌گفته‌اند.
نتایج درخشان (انگ.) Brilliant results
- «قالب‌شكنی شعر نو همیشه و همه جا نتیجه درخشان به بار نیاورده است، اما ... .» (شعر بی‌دروغ شعر بی نقاب، برگ ۲۸۰، چاپ اول از دكتر زرین‌كوب).
كار درخشان (انگ.) The brilliant work
- كار بزرگ و درخشان (تاریخ زبان، دكتر خانلری، برگ ۲۰۴، ج ۱).
تصمیم گرفتن (فر.) Prendre decision
- تصمیم به ترك وطن گرفت. (با كاروان حله، برگ ٦۳، تألیف دكتر زرین‌كوب).
پر كردن گودال، پر كردن شكاف (انگ.) To fill the gap
- «باید گودالی را كه میان عواطف و افكار دیروزی و امروزی دهن باز كرده است، هر چه زودتر پر كنیم» (خطابه ی دكتر رعدی در فرهنگستان، از مجله ی گوهر شماره ی ۱۱ و ۱۲، سال ۱۳۵۲، برگ ۱۰۰۹).
سازمان به اصطلاح ملی (انگ.) So – called national organiatiuon
- «سازمان به اصطلاح ملی، با این پول های به قول خودش بی‌بركت ... .» (سه تار از جلال آل احمد).
مرحله ی ابتدایی (فر.) La periode primitive
- «و هنوز آن مرحله ی ابتدایی نگذشته است.» (دانشمند واقعی و معرفت حقیقی از عباس اقبال).
امور اجتماعی (فر.) Les affaires ocials(انگ.) The social affairs
- «همین امر سبب بود كه به تدریج دست برخی از مشایخ در امور اجتماعی گشوده شود.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، چاپ اول، برگ ۱۸۳، تألیف دكتر صفا)
اتخاذ سیاست (فر.) Prendre une diplomatie
- «پادشاهان زمان خصوصن سلاطین سلجوقی نیز با سیاست مذهبی خاصی كه اتخاذ كرده بودند، نسبت به مذاهب اهل سنت تعصب می‌ورزیده‌اند.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، برگ ۱۴۱، چاپ دوم).
وحدت عمل (فر.) Unite d’action
- «این مقاومت ها اگر با نقشه و تدبیر و وحدت عمل همراه بود، مسلمن كار مغول را می‌ساخت.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، برگ ۵۹، چاپ اول).
«در درجه ی اول»، «در درجه ی اول اهمیت» و «اثر جاودانی» نیز از اصطلاح های ترجمه ‌ای است.
در درجه ی اول (فر.) En premier lieu
- «آن چه برای ما در درجه ی اول اهمیت واقعیت است، خود شخصیت‌ شعری وعرفانی حافظ و اثر جاودانی اوست.» (مقام حافظ، برگ ۸، از استاد همایی).
- «اما از این نكته نمی‌توان نتیجه گرفت كه بیان اعتبار و ارزش چندانی ندارد یا در درجه ی دوم اهمیت است.» (مجله سخن، سال هفتم، شماره نهم، برگ ۸۳۴، مقاله دكتر خانلری).
«تحت طبع و زیر چاپ»:
- «این كتاب عظیم كه نخستین دائره‌المعارف زبان فارسی است، از چند سال به این طرف به خرج دولت تحت طبع است.» (سخن، شماره ۱، سال هفتم، برگ ۹۳، مقاله ی دكتر خانلری).
قابل توجه (فر.) Remarquble
- «گاهی قطعات مطبوع انشایی نیز در این گونه كتب ملاحظه می‌شود، كه قابل توجه است.» (گنجینه سخن، ج ۱، برگ ۱۱۹ از دكتر صفا).
در جریان بودن (فر.) Etre au conrant de
- «در سایر بلاد عراق و خراسان هم این نوع كشمكش های مذهبی دایمن در جریان بود.» (تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، برگ ۱۴۷، تألیف دكتر صفا).
دوره ی طلایی (فر.) Temps dore (انگ.) Golden age
چون گشت ز نو زمانه آزاد / ای كودك دوره ی طلایی (دهخدا)
دستگاه تبلیغاتی:
- «و برای جلب عامه، دستگاه تبلیغاتی مرتبی به وجود آوردند.» (با كاروان حله از دكتر زرین‌كوب، برگ ٦٦).
وارد بحث شدن:
- «می‌توانیم به بحثی كه در این جا مورد نظر ماست، وارد شویم.» (مجله ی سخن، مرداد ۱۳۳۴، سال ششم، برگ ۴۷۳، نوشته ی دكتر خانلری).
برخی از موردها:
- «در برخی از موردها شاعر می‌تواند از میزان اصلی وزن تجاوز كند.» (مجله سخن، سال پنجم، شماره هفتم، برگ ۴۹۷، مقاله ی دكتر خانلری).
محكوم كردن به معنی مجازی:
- «زبان‌آوری‌های تملق‌آمیز شاعران را لغو و عبث می‌شناسد و محكوم می‌كند.» (با كاروان حله، برگ ۸۰، چاپ اول).
عمق اشیاء:
- «اصلن نمی‌خواهند در عمق اشیاء تأمل كنند.» (با كاروان حله، برگ ۷٦).
معطوف داشتن توجه:
- «از اواسط سده ی هجدهم منابع و ذخایر شرق، توجه جهان جویان اروپا را به خود معطوف داشته بود.» (نقد ادبی، برگ ۱۸۵، چاپ اول).
افق نظر:
- «فرهنگ و ادب یونان ... افق نظر آن ها را توسعه بخشید.» (نقد ادبی، برگ ۲۷۹).
در پیش چشم داشتن:
- «برای او كه خاطره قهرمانی های محمد را هنوز در پیش چشم می‌داشت ... .» (با كاروان حله، برگ ٧۰).
در رأس چیزی قرار داشتن:
- «سخنوران فارس، یعنی غزل سرایان بزرگ سده های هفتم و هشتم كه سعدی و حافظ در رأس آن ها قرار دارند.» (دكتر خانلری، مجله سخن، شماره ی ۷، سال پنجم، برگ ۴۹٦).
فوق‌الذكر (فر.) Sus – mentionné
«علاوه بر عوامل و اسباب فوق‌الذكر، بدیهه‌گویی را امرا و سلاطین خیلی پسند می‌كردند.» (شعر العجم، شبلی نعمانی، برگ ۱۱، ج ۴، ترجمه ی فخر داعی).
و از این قبیل است این اصطلاح ها:
سیر تدریجی (تاریخ ادبیات در ایران، برگ ۳۲٧، ج ۲)
شدت عمل (همان كتاب، ج ۳، برگ ۴۳، چاپ اول)
فقر عمومی (همان كتاب، برگ ٧٧).
شرایط نامساعد:
- «اگر از فردی كه تحت شرایط نامساعدی زیسته جرمی سر زند، مقصر جامعه است.» (فرهنگ شعرهای حافظ، تألیف دكتر احمدعلی رجایی، برگ ۲۳، مقدمه).
تحت تأثیر:
- «پوست باز كرده باید بگوید كه من بنده را در آغاز امر تحت تأثیر اطلاعاتی كه بعدن دانسته شد بر پایه ی عدم اطلاع استوار است.» (همان كتاب، برگ ۱۴، مقدمه).
تحت اشغال:
- «ایران تحت اشغال حكام عرب بود.» (همان كتاب، برگ ۱٧، مقدمه).

تأثیر ترجمه در شعر فارسی

شاعران ما بسیاری از شعرها و عبارت های عربی و فرنگی را به شعر فارسی در آورده‌اند مانند:
- گفت پیغمبر كه احمق هر كه هست / او عدوی ما و غول و رهزن است (مولوی)
- كه ترجمه حدیث «العاقل صدیقی و الاحمق عدوی» است.
- آسمان بار امانت نتوانست كشید / قرعه كار به نام من دیوانه زدند (حافظ)
كه ترجمه این آیه است: «انا عرضنا الامانه ی علی السموات و الارض و الجبال». و ده ها شعر دیگر مانند:
- گفت پیغمبر كه چون كوبی دری / عاقبت ز آن در برون آید سری (مولوی)
- گفت پیغمبر به آواز بلند / با توكل زانوی اشتر ببند (مولوی)
علاوه بر این بسیاری از تعبیر ها و تشبیه های شاعرانه ی فارسی از عربی ترجمه شده‌اند. مانند دختر رز، داس مه نو، خنده ی جام و ده ها مانند آن.
در این زمینه به مقاله ی نگارنده تحت عنوان «تقلید و ابداع در تشبیهات و استعارات حافظ» كه جزء «مجموعه مقالات درباره ی حافظ» به وسیله ی دانشگاه شیراز چاپ شده است، نگاه كنید.
در زمان ما نیز بسیاری از شاعران مانند دكتر حمیدی، دكتر خانلری، نادرپور، پروین اعتصامی، بهار و حسن هنرمندی شعرهای اروپایی را به شعر فارسی در آورده و یا تحت تأثیر آن شعرها، شعر سروده‌‌اند. مانند عقاب خانلری و زورق مست هنرمندی كه ترجمه ای است از شعر رمبو.
اینك چند نمونه ی دیگر از تأثیر ترجمه در شعر فارسی:
- جرعه بر خاك همی ریزیم از جام شراب / جرعه بر خاك همی ریزند مردان ادیب
- با جوانمردی بسیار بود چون نبود / خاك را از قدح مرد جوانمرد نصیب (منوچهری، برگ ٦، چاپ ۱۳۱۸)
- اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاك / از آن گناه كه نفعی رسد به غیر چه باك (حافظ)
متأثر از:
شربنا و اهرقنا علی الارض فضله / و للارض من كاس الكرام نصیب
و این عبارت در بسیاری از شعرهای فارسی تأثیر كرده است.
ما خلقنا السموات و الارض و ما میانهما لاعمیان:
- جهان را نه بر بیهده كرده‌اند / ترا نز پی بازی آورده‌اند
- خرامیدن لاجوردی سپهر / همان گرد گردیدن ماه و مهر
- مپندار كز بهر بازیگریست / سراپرده‌ای این چنین سرسریست
النصح عندالملاء تقریع:
- هر نصیحت كه بر ملا باشد / آن نصیحت به جز فضیحت نیست
تدارك فی آخر العمر مافاتك فی اوله:
- به طهارت گذران منزل پیری و مكن / خلعت شیب چو تشریف شباب آلود (حافظ)
كفران النعمه مزیلها:
- شكر نعمت نعمتت افزون كند / كفر نعمت از كفت بیرون كند (مولوی)
مثل المومنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتكی منه عضو تداعی له سائرا‌بی بالسهر و الحمی. (حدیث نبوی): حال مومنان در دوستی و ابراز رحمت با یكدیگر مانند پیكر انسان است، كه چون عضوی از آن به درد آید، باقی اعضای آن پیكر با بی‌خوابی و تب، با آن عضو همدردی می‌كند:
- بنی آدم اعضای یك پیکرند / كه در آفرینش ز یك گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار (سعدی)
از بررسی این یادداشت ها در می‌یابیم كه وجود ده ها هزار اصطلاح ترجمه ای در فارسی نشان می‌دهد كه آینده زبان ما در دست ترجمه گران است. زیرا این تعبیر ها بر اثر نیاز روزافزونی كه ما به غرب و علوم و فنون آن داریم بیش تر و بیش تر خواهد شد. باری تأثیر ترجمه در زبان فارسی امروز تا به حدی است كه زبان ترجمه عملن به صورت زبان سنجیده و معیار (زبان استاندارد) در آمده است و رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها هر روز این زبان را بیش تر ترویج می‌كنند.
حال كه چنین است چرا ما زبان خود را به زیر دست نیمه مترجمان و اندك مایگان رها سازیم؟ چرا صدها ترجمه گر زبر دست تربیت نكنیم كه زبانی به تر از آن چه فعلن هست، به مردم عرضه نمایند؟ چرا كسانی را كه بتوانند اخبار و کتاب ها و مقالات علمی را با زبانی پاكیزه برای ملت ایران ترجمه كنند به كار نگماریم؟ برای این كار مهم باید با استعدادترین جوانان را برای فرا گرفتن رشته ی ترجمه كه در این كشور به شكل صحیح و پیش رفته‌ای تدریس نمی‌شود، به دیار دیگر بفرستیم.
و علاوه بر این، این رشته را در مدارس عالی خود توسعه دهیم و برای كلاس های ترجمه خود استادان متخصص خارجی استخدام كنیم. زیرا ما در ایران یا استادان متخصص ترجمه نداریم و یا اگر داشته باشیم، اندك‌اند. معلمان كلاس های ترجمه ما بیش تر معلم زبان خارجه‌اند نه معلم ترجمه. و ما نباید معلم این دو رشته را یكی فرض كنیم. و چون سرنوشت زبان فارسی به دست ترجمه گران است. باید خبرگان و كارآمدان این گروه را با حقوق كافی در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های پر انتشار، به كار گماریم؛ زیرا زبان این مؤسسات غول‌آسا، بیش از هر زبانی در گفته و نوشته مردم اثر می‌گذارد.
باید تأكید كنم كه ترجمه، برای زبان ما و برای زبان كشورهای جهان سوم نقشی بنیادی و حیاتی دارد و این نكته‌ای است كه سازمان علمی و فرهنگی ملل متحدد نیز آن را گوشزد كرده است. اگر ما درد زبان داریم و اگر به سرنوشت زبان فارسی كه با ملیت ما همزاد است علاقه‌مندیم، باید حداقل، هزار مترجم خوب برای رشته‌های مختلف علمی و فنی و ادبی و هنری و خبری تربیت كنیم. آن گاه می‌توانیم بگوییم كه كاری برای زبان ملی خود كرده‌ایم. در غیر این صورت‌، هجوم زیاده از حد واژه های بیگانه و رواج ترجمه‌های نارسا و ناقص و نامطلوب به زبان ما آسیب فراوان خواهد رسانید و آن را به راهی دیگر سوق خواهد داد. تا جایی كه درك زبان امروز برای نسل بعد ممكن نخواهد بود. به ویژه اگر ترجمه نارسا و بد با واژه‌سازی ناساز و غیر علمی همراه باشد.
نتیجه ی دیگری كه از این مقاله به دست می‌آید، این است كه ترجمه ی تحت اللفظی ممكن نیست و هر ترجمه ای كم و بیش رنگی از آزادی دارد؛ زیرا به گفته ی زبان شناسان، موزاییك دو زبان کاملن بر هم منطبق نیست و ترجمه اگر صبغه‌ای از آزادی نداشته باشد، ترجمه‌ای موفق نیست و در این رساله هم دیدیم كه یك كلمه گاهی با یك گروه ترجمه می‌شود و گاهی با یك جمله و دیدیم كه یك پیشاوند گاهی با یك اسم ترجمه می‌ شود و گاهی با كلمه ی دیگری كه پس از آن می‌آید.
و مترجم ایمن و دقیق كسی نیست كه تحت اللفظی ترجمه كند، زیرا این كار عملی نیست، بلكه كسی است كه واژه ها و گروه ها و جمله‌ها را با دقتی هر چند بیش تر به فارسی بر گرداند، اگر چه برای این كار لازم آید كه پساوندی را تبدیل به پیشاوند یا جزء پیشین كند، یا بر عكس، و اگر چه باشد یك كلمه را با دو یا چند كلمه و یا یک جمله ترجمه کند.
- - -
پی‌نوشت ها:
۱- عاریه یا قرض یا وام را در اصطلاح زبان شناسی در فرانسه Emprunt و در انگلیسی Borrowing می‌گویند.
۲- مراد از "واژگان" مجموعه ی واژه های یک زبان است.
۳- برای دیدن این گونه واژه‌ها و تعبیر های ترجمه‌ای، به کتاب های تفسیر فارسی از قرآن و به فرهنگ نامه‌های عربی به فارسی نگاه كنید: به کتاب هایی مانند: ترجمه ی تفسیر طبری، كشف الاسرار، تفسیر ابوالفتوح، تفسیر قرآن مجید (تصحیح دكتر متینی)، مقدمه ی الادب زمخشری، المرقاه ی الدیب نطنزی، تاج المصادر بیهقی، ترجمان القرآن و غیره.
۴- برای دیدن این گونه واژه ها و تعبیر ها به مقاله ی «ترجمه از زبانی به زبان دیگر» نوشته آقای محمد طباطبایی در مجله ی وحید، سال سوم، شماره ششم نگاه كنید.
۵- در عربی مفعول مطلق سه گونه است: نوعی، عددی و تأكیدی.
٦- برای دیدن مثال های بیش تر به تاریخ بیهقی برگ‌های ۴۴ و ۳۸ و ۴۲ و ۲۰٧، مصحح دكتر فیاض و دكتر غنی نگاه كنید.
۷- در زبان انگلیسی هم اصطلاحی است به نام «The Cognate Object» كه "مفعول هم ریشه" معنی می‌دهد و با مفعول مطلق منطبق است مانند: او زندگانی كرد، زندگی درازی He lived long life
۸- از این گونه مطابقت‌ها در کتاب های تفسیر فراوان است. به مقاله ی نگارنده زیر عنوان «نشانه جمع و قید» در مجله ی وحید، سال دوم، شماره اول نگاه كنید.
۹- مانند: برای همیشه، برای مدت یك سال.
۱۰- .G. Lazard, la langue de plus Anciens Monuments de la prose
پاریس، ۱۹٦۳، برگ ۱۹۷ و برای دیدن شواهد بیش تر درباره مطابقت صفت و موصوف به كتاب لازار بندهای ۱۵۵ و ۱۵٦ نگاه كنید.
۱۱- تاریخ ادبیات در ایران، ج ۱، برگ ۱۴۴، تألیف دكتر صفا.
۱۲- به واژه‌های نو فرهنگستان نگاه كنید.
۱۳- از آن جمله است:
مجموعه اصطلاح ها علمی، چاپ دانشگاه تهران.
فرهنگ حقوقی، تألیف جعفر لنگرودی.
فرهنگ بازرگانی، تألیف ن. راست.
فرهنگ فنی نفت به انگلیسی، فرانسه، آلمانی و فارسی از جلال‌الدین توانا.
فرهنگ اصطلاح ها كشاورزی از ابوالحسن گنیلی.
فرهنگ حقوق از دكتر حسین‌قلی كاتبی.
۱۴- در این مقاله «ا» (الف) نشانه ی انگلیسی و «فر» علامت فرانسه است.
۱۵- این اصطلاح هنگامی به كار می‌رود كه كسی كتابی را که نوشته است به كسی پیشكش می‌كند.
۱٦- رضایت غلط مشهور است. به این سبب اخیرن ادیبان به جای عدم رضایت «نارضایی» به كار می‌برند.
۱۷- Intensifier
۱۸- به دستور عبدالعظیم قریب نگاه كنید.
۱۹- (انگ.) Exchange of view (فر.) Echange de vue
۲۰- پرده ی آهنی (انگ.) Iron curtain (فر.) Rideau de fer
از: سوره مهر
+ نوشته شده در ساعت توسط آریا ادیب | آرشیو نظرات
________________________________________
تاریخچه ی پژوهش در زبان‎های ایرانی

بر خوانندگان معلوم است كه اصطلاح "زبان‎‏های ایرانی" منحصر به زبان و گویش‎های زبان در ایران كنونی نیست. این تعبیر مربوط است به همه‎ی زبان‎هایی كه امروز در فلات ایران با آن‏ها ایرانی‎نژادان سخن می گویند. مانند فارسی ایران، افغانستان و ماوراء‎النهر و جزیره‎نمای هند، كردی، لوری، گیلانی، پشتو، آسی، تاتی، تالشی، بلوچی، زبان‎های پامیری، یغنابی و غیره. دست‏‎آورد‎های علم زبان‎شناسی اثبات کرد كه زبان‎های نام برده، ریشه به زبان قوم قدیمی با نام آری ـ آریانی دارد. دوره‎ی موجودیت این زبان، تقریبن از هزاره‎ی سوم تا هزار‎ی یکم پیش از میلاد ادامه داشته است. ایراتوسفن، جغرافیا‎شناس یونان قدیم (۲۶۷ ـ ۱۹۲ پیش از میلاد) كشور میان هند و بین‎النهرین را آریان می‎نامد. و اتیمولوژی كلمه‎ی ایرانی از كلمه‎ی "آری" مشتق گردیده است.
تقریبن در هزاره‎ی دوم پیش ازمیلاد، قوم های آری به دو دسته، یعنی هند و ایرانی تقسیم می‎شوند. اوستا اثر خطی کهن‎ترین ایرانیان و ریگ‏ویدا یا ویدا، اثر خطی کهن ترین هندوان، در این باره شهادت می‎دهند. دنباله . . .
تخلص در ادبیات فارسی

خواجه شمس‌الدین محمد ‌ابن محمد شیرازی را همه با نام «حافظ» و سید ‌محمد حسین بهجت تبریزی را با نام «شهریار» می‌شناسند. «حافظ» و «شهریار» "نام شعری" یا "تخلص" این دو سخن‌سرای نغز گفتار است. تخلص نامی است كه شاعر در شعرش، خود را به آن می‌نامد و می‌خواند.
شاعران به چند روی، برای خود نام شعری برگزیده و در شعر خود می‌آورند: دنباله . . .
نـظامی عـروضی و داسـتان ِ بی‌مقدار او
درباره ی فردوسی و سلطان محمود غزنوی‌

درباره ی فردوسی بیش تر از همه ی شاعران گذشته ایران سخن رفته است‌، اما بیش تر و یا حتا همه ی پردازندگان به فردوسی حكایتی را كه نظامی عروضی درباره ی فردوسی آورده است كم و بیش پایه ی حدس و گمان‌های خود كرده‌اند و تقریبن همه دست كم بخشی از داستان نظامی را در چهار مقاله پذیرفته‌اند (١).
شاید هیچ نوشته ی دیگری را نتوان یافت كه به اندازه ی داستان نظامی به آن تكیه شده باشد. واقعن اعتماد زیادی كه به این آبشخور سطحی و کدر شده است، حیرت‌انگیز است‌. بنا بر این ناگزیریم یك بار دیگر و با همدیگر این داستان را بی‌كم و كاست بخوانیم‌: دنباله . . .
سرگذشت واژه ی گل

گل در مرز و بوم ایران پیشینه ای بس دراز دارد و اگر می بینیم که در شعر و ادب فارسی بیش تر از دیگر سرزمین ها سخن از گل می رود، برای آن است که مردم این سرزمین از دوران های کهن به گل عشق می ورزیده اند و ایران زمین مهد پرورش گل بوده است. در میان گل ها، گل سرخ ( گل سوری) بیش تر مورد توجه ایرانیان بوده و هنوز بوته های وحشی این گل در گوشه و کنار روستاهای ایران به فراوانی دیده می شود و گلاب از زمان های بسیار قدیم شناخته شده بوده و در مراسم مذهبی و نیز در پزشکی به کار می رفته است و هنوز هم به کار می رود و در جشن ها، عروسی ها و میهمانی ها هنوز گلاب می گردانند.
واژه ی مرکب گلاب خود می رساند که مراد از گل، همان گل سرخ است و در ادبیات فارسی نیز گل بیش تر به گل سرخ گفته می شود و شکل های گوناگون این واژه در دوران های پیش از اسلام نیز به معنی گل سرخ است.بررسی های ریشه شناختی نشان می دهد که واژه ی گل خود شکل دگرگون شده ی واژه ی دیگری است که در زبان فارسی برای این گیاه وجود داشته است و ما رد آن را خواهیم گرفت. دنباله . . .
+ نوشته شده در ساعت توسط آریا ادیب | آرشیو نظرات

هیچ نظری موجود نیست: