۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

شماره ی نوشته: ۱۳ / ۱۱
دکتر خسرو فرشید ورد
تدوین و ویرایش: آریا ادیب
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی
(بخش نخست)
زبان فارسی دارای جنبه‌ها و جلوه‌های متنوع و متعددی است كه پژوهش درباره ی همه ی آن ها برای فرزندان این مرز و بوم وظیفه‌ای است حتمی و لازم. مثلن پژوهش درباره ی زبان های ایرانی پیش از اسلام، لهجه‌های محلی، زبان دری كهن و آثار بسیاری كه از آن باقی مانده است و همچنین پژوهش درباره ی زبان فارسی معاصر، بر ما فرض است، ولی آن چه بیش از همه مورد نیاز ماست، فارسی معاصر است و چون فارسی معاصر و آینده تحت تأثیر ترجمه‌ از زبان های اروپایی قرار دارد و خواهد داشت، مهم‌ترین مساله ی زبان فارسی برای ما ترجمه است و سایر مسایل این زبان مانند تصحیح متن های قدیم و زبان های پیش از اسلام در درجه ی دوم اهمیت قرار دارد. یكی از ایرادهای كار دانشگاه ها و آموزگاران ادبیات این است كه به این مساله حیاتی یعنی فارسی معاصر و ترجمه، توجه لازم را نكرده‌اند و در نتیجه زبان امروز ما تحت تأثیر ترجمه‌های بد و ناقص قرار گرفته است كه ده ها اصطلاح ترجمه‌ای نامناسب حاصل آن است. اصطلاح هایی چون: قوه ی مقننه، قوه ی مجریه، قوه ی قضاییه، فوق‌الذكر، اتخاذ تدابیر لازم و ده ها مانند آن.
مساله ی ترجمه و گرفتن تعبیر های ترجمه ‌ای و واژه های بیگانه، خود زاییده ی برخورد زبان ها با یكدیگر است و برخورد زبان ها با هم نیز حاصل برخورد فرهنگ ها با یكدیگر است و این برخورد و پیوند فرهنگ ها و زبان ها با هم، یكی از عوامل پیشرفت اجتماع ها، علوم، فنون و معارف است و امری است کاملن طبیعی و ناگزیر، زیرا هیچ زبان و فرهنگی نیست كه تحت تأثیر زبان و فرهنگ های دیگر قرار نگرفته باشد.
حاصل جریان طبیعی برخورد فرهنگ ها و زبان ها با هم، یكی ورود واژه های زبانی است به زبان دیگر به عین لفظ كه زبان شناسان آن را عاریه یا قرض (۱) می‌گویند، و دیگری مساله ی مهم ترجمه است. به این سبب زبان شناسی جدید برای این دو موضوع اهمیت فراوانی قایل شده است و در این زمینه بحث های بسیاری كرده است؛ به ویژه كه برخی از اصطلاح ها و تعبیر های ترجمه‌ای، خود نوعی قرض و عاریه‌اند كه می‌توان آن ها را "عناصر قرضی ترجمه‌ای" نامید؛ مانند بسیاری از تعبیر های علمی و ادبی و هنری و روزنامه‌ای كه وارد زبان ما شده‌اند. عناصری مانند: ابراز امیدواری كردن، ابراز یأس كردن، ابراز نگرانی كردن، روان شناسی، جامعه‌شناسی و غیره. بنابراین، این تعبیر ها هم جنبه ی قرضی و عاریه‌ای دارند، هم جنبه ی ترجمه‌ای.
هر چه زبانی از لحاظ علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی غنی‌تر و نیرومند‌تر باشد، به زبان های دیگر، واژه و مفهوم های بیش تری قرض و عاریه می‌دهد، و هر چه ملتی از نظر علمی، فنی، اقتصادی و سیاسی به یك كشور دیگر بیش تر احتیاج داشته باشد، از آن، بیش تر واژه و مفهوم عاریه و قرض می‌كند. به همین سبب امروز واژه ها و مفهوم های اروپایی كه زبان صنعت و فن و علوم و معارف جدید است، بیش از هر زبانی وارد زبان كشورهای كوچك‌تر و نیازمندتر می‌شود. تا جایی كه زبان روسی كه خود نیز از زبان های علمی و صنعتی و فنی دنیاست و به نوبه خود در زبان های دیگر تأثیر می‌كند، از این نفوذ در امان نمانده است.
باری، این جریان طبیعی، یعنی هجوم واژه ها و مفهوم های جدید كشورهای پیشرفته به زبان کشورهای كوچك و در حال پیشرفت، مساله‌ای ایجاد می‌كند که به سه صورت حل می‌شود:
۱- گرفتن واژه های خارجی به عین لفظ
۲- ترجمه
۳- راه میانی، یعنی هم ترجمه و هم گرفتن واژه ها.
ما در این مقاله كه بر پایه ی ده هزار یادداشت است، تأثیر ترجمه را از زمان های بسیار قدیم تاكنون در زبان فارسی بررسی می‌كنیم. پیش از این بررسی باید این نكته ی مهم را نیز یادآوری كنیم كه هر زبانی دارای دو دستگاه مهم است: یكی كه دستگاه واژگانی که شامل عناصری نامحدود است (۲) و به این سبب آن را "طبقه ی باز زبان" می‌گویند، و دیگری دستگاه دستوری، كه شامل عناصر محدودی است مانند پساوندها و پیشاوندها، ضمیرها، حرف ها و برخی از صفت ها؛ به این سبب آن را "طبقه ی بسته ی زبان" می‌نامند.
ترجمه‌، هم بر دستگاه واژگان زبان تأثیر می کند و هم بر دستگاه دستوری آن. ما در این جا تأثیر ترجمه از زبان های عربی و فرانسه و انگلیسی را در زبان فارسی بررسی می‌كنیم.

تأثیر ترجمه ی عربی در واژگان و دستور زبان فارسی

الف) تأثیر ترجمه ی عربی در واژگان زبان فارسی
بسیاری از واژه ها و تعبیر ها و تركیب های زبان فارسی، ترجمه ای از عربی هستند:
مردِ ره، رونده، رهرو كه همه ترجمه ی سالك عربی به معنی عارف‌اند:.
- تو، ز خوك خویش اگر آگه نه‌ای / سخت معذوری كه مرد ره نه‌ای (منطق‌الطیر)
- آمد افسوس كنان مغبچه ی باده فروش / گفت بیدار شو، ای رهرو خواب آلوده (حافظ)
- تنی چند از روندگان، متفق سیاحت بودند (گلستان)
ترسا، ترجمه ی راهب:
- دختری ترسا و روحانی صفت / در ره روح‌اللهش صد معرفت (منطق‌الطیر)
دختر رز ترجمه ی بنت العنب و ابنه ی‌‌الكرم و ابنه ی‌ عنقود:
- علالی به صورت نامی و عود / والقیانی دم ابنه ی عنقود (ابن معتز)
- مرا سجده‌ گه، بیت‌ِ بنت‌العنب به / كه از بیتِ‌ ام‌القری می‌گریزم (خاقانی)
- دوستان دختر رز توبه ز مستوری كرد / شد سوی محتسب و كار به دستوری كرد (حافظ)
قصه برداشتن، ترجمه رفع القصه (به معنی گزارش دادن):
- صاحب غرضی قصه به سلطان ابراهیم برداشت (چهار مقاله، برگ ۷۱، چاپ دكتر معین)
داستان زدن، ترجمه ی ضرب المثل:
- خدای را شرم باز ندارد كه بزند داستانی (ترجمه ی تفسیر طبری، ج ۱، برگ ۴۲، چاپ یغمایی) در ترجمه ی ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا (سوره ی بقره، آیه ی ۲).
بر رغم، ترجمه ی علی رغم.
- ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب / آسمان بر رغم او از بوستان ظاهر شود (منوچهری)
گرفتن، به معنی مجازات كردن، ترجمه ی اخذ عربی به همان معنی (ا‌َخ‍َذ‌َ ب‍ِذ‌َن‍ْب‍ِه‌ِ)
- یارب مگیرش ار چه دل چون كبوترم / افكند و كشت و حرمت صید حرم نداشت (حافظ)
چشم خروس، ترجمه ی عین‌الدیك:
- لب از لب چو چشم خروس ابلهی بود / برداشتن به گفته ی بیهوده ی خروس (سعدی)
یگانه ی زمانه، ترجمه ی وحیدالعصر:
- یگانه زمانه شدستی ولیكن / نشد هیچ كس از زمانه یگانه (ناصر خسرو)
حاجت برداشتن، ترجمه ی رفع‌الحاجه:
- به صدر بار تو بردارم از جهان حاجت / اگر به یك لب نان باشد و به یك دم آب (سوزنی)
نیك محضر، ترجمه ی ح‍ُسن‌المحضر:
- دو كس چ‍َه ك‍‍َنند از پی خاص و عام / یكی نیك محضر دگر زشت نام
و از همین قبیل:
آفتاب گردان، ترجمه ی دوار الشمس
دوست گرفتن، ترجمه ی اتخاذ الولی
روزگار مرد، ترجمه ی رجل زمانه
روی آوردن، ترجمه ی توجه
چشم بر هم زدن، ترجمه ی طرفه‌العین
فریاد خواستن، ترجمه ی استغاثه
خنگ نوبتی، ترجمه ی یفرس النوبه ی
جوانمردی، ترجمه ی فتوه
به تن خویش، ترجمه ی بنفس
به نفس خویش، ترجمه ی بنفسه
دامن به كمر زدن، ترجمه ی تشمر
كپه ترازو، ترجمه ی كفه ی المیزان
بنابراین، ترجمه ی بناء‌ً علی هذا (۳)
برخی از این گونه واژه ها و اصطلاح ها كه از عربی به فارسی برگردانده شده‌اند، خود از یونانی و سریانی به عربی ترجمه شده‌اند. مانند گاوزبان (لسان الثور)، زبان گنجشك (لسان العصفور)، خرس مه تر (دب اكبر)، خرس كه تر (دب اصغر) (۴)‌.
- غنوده از پس او خرس مه تر / چو بچه پیش او در، خرس كه تر (ویس و رامین)

ب) تأثیر ترجمه‌ی عربی دردستور فارسی
ترجمه ی عربی در ساختمان دستوری برخی از نوشته‌های فارسی نیز تأثیر كرده است. این تأثیرها در این موردها است:
۱- به وجود آمدن "مفعول مطلق" به شیوه ی عربی
از گونه های مفعول مطلق عربی مفعول مطلق نوعی تحت تأثیر ترجمه در فارسی به كار رفته است و آن مصدری است كه به تنهایی یا با متمم خود چه گونگی وقوع فعلی را بیان می‌کند. بنابراین نقش قید كیفیت را بازی می‌كند و از گروه قیدهای كیفیت به شمار می‌رود.
در عربی این نوع مفعول مطلق فراوان است. اما در فارسی چنین نیست و آن جا هم كه به كار می‌رود، بیش تر تحت تأثیر عربی است. از همین رو در آثاری كه از عربی ترجمه شده است، بسیار است و آشكار است كه با ساختمان زبان فارسی چندان منطبق نیست. ماننند:
- «می‌خوانند آن را سزای خواندن» (ترجمه ی تفسیر طبری، ج ۱، برگ ۱۰۱) در ترجمه ی «یتلونه حق تلاوته» (سوره ی البقره، آیه ۱۲۱) كه در این جا «حق» نایب مفعول مطلق و «تلاوه» مضاف الیه آن است. «حق تلاوته» چنان که می‌بینیم، در ترجمه ی تفسیر طبری «سزای خواندن» ترجمه شده، در حالی كه در كشف الاسرار «پی بردن به سزا» ترجمه شده است: «پی بردند به آن پی بردن به سزا» (كشف‌الاسرار، ج ۱، ص ۳۳۳)
البته چنان كه دیده می‌شود، این ترجمه ‌ها تحت اللفظی است و عبارت های ترجمه ‌ای هم به سیاق فارسی نیست. مثلن در این جا كافی بود «حق تلاوته» «به سزا» ترجمه می‌شد و عبارت چنین می‌شد: «آن را به سزا می‌خوانند».
برای دیدن این گونه مثال ها نگاه كنید به كشف الاسرار، جلد 7، برگ ۴۲، س ۱۵ و برگ ۱۹۹ و جلد 1، برگ های۳۲۰ و۳۲.
در شعرهای منوچهری و تاریخ بیهقی و التفهیم ابوریحان كه متأثر از عربی هستند و مفعول مطلق به شیوه عربی و بر خلاف سیاق جمله‌بندی فارسی دیده می‌شود:
- فرود آور به درگاه وزیرم / فرود آوردن اعشی به باهل (منوچهری)
- «ببرند بریدن بر پشت كرده» (التفهیم، برگ ۸۳، چاپ ۱۳۱۸، تصحیح همایی)
- «بخشیده است بخشیدن راست» (همان كتاب، برگ ۳٦۲).
- «غلامان را بفرمود تا بزدند، زدنی سخت و قباش پاره كردند» (بیهقی، برگ ۱٦۳، تصحیح دكتر فیاض و دكتر غنی).(٦)
در آثار غیر ترجمه نیز به ندرت مفعول مطلق نوعی به چشم می‌خورد:
- بخندید خندیدنی شاهوار / چنان كامد آوازش از چاهسار (فردوسی)
- قاصدان را بر عصایت دسته نی / تو بخسب ای شه مبارك خفتنی (مولوی)
- نگه كرد رنجیده در من فقیه / نگه كردن عاقل اندر سفیه (سعدی)
امروز هم مفعول مطلق به كار می‌رود. اما نه به شیوه ی قدیم، بلکه «خندید اما چه خندیدنی» و «رفت اما چه رفتنی». چنان که دیده می‌شود، امروز مفعول مطلق با «چه» و «اما» همراه است.
به هر حال درباره ی این كه مفعول مطلق در فارسی تحت تأثیر عربی به وجود آمده است كار‌ آسانی نیست، اما شك نیست كه در تفسیرها و ترجمه‌های تحت‌اللفظی چنین است.
۲- مفعول له بدون حرف اضافه
مفعوله له در عربی اسمی است كه فعل برای آن واقع می‌شود، یا به عبارت دیگر، غایت وقوع فعل است. مانند «ضربته تأدیبن» (او را به منظور تأدیب زدم) این مفعول در عربی گاهی بدون حرف جر می‌آید؛ مانند مثالی كه دیدیم و گاهی هم با حرف «ل» همراه است. ولی در فارسی همواره با حرف اضافه یا گروه های اضافی می‌آید؛ یعنی با واژه ها و گروه هایی مانند «برای»، «از برای»، «از بهر»، «به منظور»، «به علت»، «به سبب» و غیره. مگر آن جا كه تحت تأثیر ترجمه عربی باشد و حرف اضافه آن حذف گردد.مانند:
- «كنند انگشت ها اندر گوش هاشان از صاعقه‌ها بیم مرگ» (ترجمه ی تفسیر طبری، ج ۱، برگ۲۱).
که ترجمه ی آیه «یجعلون اصاب‍ِع‍َه‍ُم فی آذانهم من الصواعق حذر الموت» (سوره ی بقره آیه ی ۱۹) است.
كه «بیم مرگ» باید با «از» و یا با «به سبب» همراه باشد، همان گونه كه در كشف الاسرار چنین است.
«انگشت های خود را در گوش ها كنند از بیم آن كه صاعقه رسد به ایشان از بیم و مرگ» (كشف الاسرار، ج ۱، برگ ۷٦، در ترجمه ی همان آیه).
مثال دیگر:
- «و خداوند خویش را می‌خوانند بیم و امید» (كشف الاسرار، ج ۷، برگ ۵۲۹، س ۲۱) که ترجمه ی «ی‍َدعون‌َ ر‌َب‍َّهم خ‍َوفن و ط‍َم‍َعن» (سوره سجده، آیه ی ۱٦) است.
به گونه ای كه می‌بینیم «خوفن و طمعن» به جای «از بیم و امید»، «بیم و امید» ترجمه شده است.
مثال دیگر:
- «خواهد بیش تری از اهل كتاب ار باز گردانندی شما را از پس ایمان شما كافری حسدی از نزدیك تنهاشان» (ترجمه ی تفسیر طبری، ج ۱، برگ ۹۹، س ۱۱).
که ترجمه ی «ك‍َثیرً م‍ِن أهل‌ِ الك‍ِتاب ل‍َوی‍َرد‍‌ُون‍‍ُّكم من ب‍َعد‌ِ ا‌َیمان‍ِك‍ُم ح‍َس‍َدن من عندِ انفسهم» (سوره ی البقره، آیه ی ۱۰۹) است.
یادآوری: در ضمن مفعول‌له‌های عربی به همان صورت اصلی خود در زبان فارسی نیز نفوذ كرده و در آثار زبان ما به كار رفته‌اند. مانند: تیمنن، تفننن، تعمیمن، توسعن یعنی: «برای تیمن» ، «برای تفنن»، «برای تعمیم»، «برای توسع».
«و برخی از آن ها تیمنن نگارش یافت.» (مجمع الفصحاء، ج ۱، برگ ۵۰، چاپ مصفا).
- «برخی از نتایج افكار ابكارش تیمنن تحریر شد.» (مجمع الفصحا، ج ۱، برگ ۵).
- «ولی تعمیمن للفائده تكرار آن را برای این موضوع خالی از فایده ندانستیم.» (محمد قزوینی، تعلیقات چهار مقاله، برگ ٦، چاپ معین).
- «و این اصل معنی آن بوده پس از آن توسعن به معنی مطلق‌ نامه کاربرد شده است.» (ملك الشعرای بهار، نقل از سبك‌شناسی، ج ۲، برگ ۳۰۵).
۳- مطابقت حال با صاحب حال
در فارسی، حال (قید حالت) بر خلاف عربی با صاحب حال مطابقت نمی‌كند، اما در ترجمه ی تحت‌اللفظی از جمله‌های عربی، گاهی این مطابقت دیده می‌شود و پیداست كه چنین موردی تحت تأثیر ترجمه به وجود آمده است.
مثال:
- «به گزاف در زمین مروید بدكاران.» (كشف‌الاسرار، ج ۷، برگ ۴۸۲).
که ترجمه ی «لاتعثوا فی‌الارض مفسدین.» (آیه 36 از سوره عنكبوت) است و «بدكاران» به معنی «بدكارانه» و «با بدكاری» كه قید حالت است و بر خلاف سیاق عبارت فارسی است و به پیروی از «مفسدین» عربی كه حال است، به صورت جمع آمده است.
یادآوری: در فارسی غیر ترجمه ای هم به ندرت مطابقت قید حالت با صاحب آن (فاعل یا مفعول) به چشم می‌خورد:
- نشستند هر دو پر اندیشگان / شده تیره روزگار جفاپیشگان (شاهنامه بروخیم، ج ۱، برگ ۹۴، س ٦۴۴)
«مستان» نیز در تاریخ بیهقی به صورت قید حالت جمع بسیار آمده است:
- «و سرهنگان خیلتاشان و اصناف لشكر را بر آن خوان نشاندند و شراب چون جوی آب روان شد چنان که مستان بازگشتند.» (تاریخ بیهقی، برگ ۵۴۱، س ۹) .(۸)
برخی دیگر از عناصر دستوری فارسی نیز، ترجمه ی تحت‌اللفظی عناصر دستوری عربی‌اند. مانند:
«ای عجب» ترجمه ی «یا للعجب» و «ای كاش» ترجمه ی «یالیت»
- ای عجب این رنگ از بیرنگ خاست / موسئی با موسئی در جنگ خاست (مولوی)
- ای كاش كه جای آرمیدن بودی / یا این ره دور را رسیدن بودی (خیام)
شاید «ای دریغ» ترجمه ی «واحسرتاه» و «خوشا» ترجمه ی «طوبی» باشد:
«و گرنه» ترجمه ی والا (وان لا)ست:
- چون سائل از تو به زاری طلب كند چیزی / بده و گرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی)
- بده داد من زان لبانت و گرنه / سوی خواجه خواهم شد از تو به گرزش (خسروانی)
«هر گاه ... هر آینه»: هر آینه در فارسی قدیم قید تأكید بوده است و وقتی پاسخ هر گاه یا چون یا اگر باشد و در آغاز جمله ی جزا یا جمله ی جواب شرط در آید، جنبه ی ترجمه ‌ای داشته است. زیرا در عربی هم در این موردها «ل» (به معنی هر آینه) می‌آید، بنابراین ترجمه از عربی، نوعی ساختمان نحوی ویژه در فارسی به وجود آورده است:
- «هر گاه كه متقی در كار این جهان تأملی كند، هر آینه مقابح آن را به نظر بصیرت بیند (منتخب كلیله و دمنه)
- و چون از لذات دنیا با چندان وخامت عاقبت آرام نباشد هر آینه تلخی اندك شیرین بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندك كزو تلخی بسیار زاید.» (همان كتاب، برگ ۴٦، س ۱٦)
- «و هر راز كه ثالثی در آن محرم نمی‌شود، هر آینه از اشاعت مصون ماند.» (همان كتاب، برگ ۲۵)
- دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد / بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول (حافظ، برگ ۲۰۸، تصحیح قزوینی)
۴- معانی حرف های اضافه ی فارسی تحت تأثیر ترجمه ی عربی
بسیار دیده شده است كه مورد کاربرد و معنی حروف اضافه ی یك زبان، از راه ترجمه به زبانی دیگر نفوذ می‌كند و این امر موردهای کاربرد و معنی هایی به وجود می‌آورد كه پیش از آن در زبان دوم نبوده است؛ مانند کاربرد حرف اضافه ی «برای» پیش از اسم ها و قیدهای زمان فارسی كه تحت تأثیر زبان های فرنگی به وجود آمده است. (۹) مثلن «برای همیشه» ترجمه ی «pour toujours» فرانسه یا «for ever» انگلیسی است، در حالی كه پیش از آن چنین مورد کاربردی در فارسی نبوده و به جای آن «تا جاودان» و «همیشه» می‌گفته‌اند.
بر طبق این قاعده به كار رفتن بسیاری از حروف اضافه در جمله‌های فارسی اقتباس شده از عربی است و ممكن است بر عكس این نیز باشد مانند:
- «برعمیا» ترجمه ی «علی‌العمیا»
«تو چون موری و این را هست همچون موی بت‌رویان / مرو زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.» (سنایی)
- «در گذاشتن از» ترجمه ی «ع‍َف‍َوع‍َن»:
«اكنون كه توبه كردید از شما در گذاشتیم.» (تفسیر تربت جام) به جای شما را عفو كردیم یا شما را بخشودیم.
- «برسبیل» ترجمه ی «علی سبیل»
«والا‌ّ علی سبیل الندره، گلهای بوییده و دست مالیده دیگران استشمام نكرده» (مرزبان‌نامه) و در فارسی امروز هم داریم بر سبیل اتفاق، بر سبیل تصادف، بر سبیل ندرت. در قدیم نیز داریم: «بر سبیل تعجیل» (منتخب كلیله و دمنه، برگ ۲٦، س ۱۱ از زنده یاد قریب).
- «بر سبیل افترا» (همان كتاب، برگ ۴۳، س۱۳)، «بر سبیل تطوع و تبرع» (همان كتاب برگ ۱۴۳)
با توجه به این كه كلیله و دمنه ی فارسی ترجمه از عربی است، درستی فرض ما در مورد این كه «بر سبیل» ترجمه ی «علی سبیل» است ثابت می‌شود.
«و بر حكم فرمان عالی این چند فصل بر سبیل اختصار نوشته آمد.» (سیاست نامه، برگ ۵، س ۱۴، تصحیح عباس اقبال)
- «نگه كرد در» یا «نگریست در» ترجمه ی «نظرفی»
«ساعتی در خود نگر تا كیستی»
نگه كرد رنجیده در من فقیه / نگه كردن عاقل اندر سفیه (سعدی)
- «به رغم و بررغم» ترجمه ی «علی رغم»
به رغم مدعیانی كه منع عشق كنند / جمال چهره ی تو حجت موجه ماست (حافظ، قزوینی، برگ ۱۸)
و از این قبیل است:
- «در جمله» ترجمه ی «فی‌الجمله».
تفضیل دلم چه پرسی ای جان جهان / در جمله همی دان كه دلی دارم خوش
- «از جمله» ترجمه ی «من جمله».
- «بر فور» ترجمه ی «علی الفور».
- «سلام بر شما» ترجمه ی «سلام علیكم».
۵- تأثیرهای دیگر ترجمه ی عربی در دستور فارسی
الف) برخی از عناصر دستوری، حاصل ترجمه از عربی‌اند مانند: «اگرنه» كه ترجمه ی «لو لا» است:
- گرنه عشق تو ب‍ُدی لعب فلك /هر رخی را فرسی داشتمی (دیوان خاقانی، ص 675، تصحیح دكتر سجادی، چاپ ۱۳۳۹.)
«وگر» و «ور» به معنی «اگرچه» ممكن است ترجمه ی «و ان» و «و لو» باشد و ممكن است نیز چنین نباشد، زیرا در فارسی نیز «و اگر» به معنی «اگر چه» وجود دارد.
- ور فریدون بود به نعمت و مال / بی‌هنر را به هیچ كس مشمار (سعدی)
ب) «هان ای» ترجمه ی «الا یا».
- الا یا ایها الساقی ادر كاسن و ناولها / كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها (حافظ)
- هان ای دل عبرت بین از دیده نظر كن هان / ایوان مداین را آیینه عبرت دان (خاقانی)
صیغه ی افعل تفضیل در عربی، هم معنی تفضیلی دارد، مانند «هو افضل منك»: او فاضل‌تر از تو است، و هم معنی عالی، مانند «هو افضل الرجال» : «او فاضل‌ترینِ مردان است». پساوند «تر» در قدیم نیز در فارسی چنین بوده است؛ یعنی هم مثل امروز برای تفضیل و به معنی «تر» می‌آمده است و هم به معنی «ترین» بوده است و صفت عالی می‌ساخته است. بنابراین كاری شبیه به افعل تفضیل عربی می‌كرده است و معنی «ترین» آن ممكن است تحت تأثیر ترجمه ی عربی به وجود آمده باشد.
مثال برای «تر» به معنی امروزی آن:
- چه خوش صید دلم كردی بنازم چشم مستت را / كه كس آهوی وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد (حافظ)
مثال برای «تر» به معنی «ترین»:
- «و بدان ای پسر كه سرشت مردم چنان آمده كه تكاپوی كند تا از دنیا آن چه نصیب او آمده باشد به گرامی‌تر كس خویش بماند و نصیب من از دنیا سخن آمد و گرامی‌تر كس بر من تویی» (قابوس نامه، برگ 3، تصحیح دكتر یوسفی) یعنی «گرامی‌ترین كس خویش».
- اگر چند از نامورتر تباری / و گر چند از بهترین خاندانی (فرخی)
برخی از ساختمان های دستوری و همچنین برخی از تعبیر ها كه در عربی و فارسی مانند یكدیگرند، حاصل ترجمه ی فارسی از عربی نیست؛ مثلن هم در عربی و هم در فارسی میانه و هم در فارسی دری قدیم برای موصوف جمع، صفت جمع می‌آمده است:
به صفای دل رندان صبوحی زدگان / بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند (۱۰) (حافظ)
به هر حال مشابهت این گونه اصطلاح ها در دو زبان همیشه بر اثر ترجمه نیست، بلكه بسیاری از این موردها حاصل توارد است مانند: «نظر فیه» عربی و «to look at» انگلیسی، «در واقع» فارسی و «فی‌الواقع» عربی و «‌in fact» انگلیسی و «en realitè» فرانسوی، «فی الحقیقه» عربی و «در حقیقت» فارسی و «en veritè» فرانسوی، «فی‌الاصل» عربی و «در اصل» فارسی و «in principle» انگلیسی و «en principe» فرانسوی.
در ضمن نثر عربی تحت تأثیر پهلوی و به وسیله ی نویسندگان و مترجمان ایرانی نسب و پهلوی‌دانی چون ابن المقفع و عبدالحمید كاتب كمال یافت و مثلن در سه سده ی اول هجری کتاب ها و رساله های فراوانی از پهلوی به عربی ترجمه شد. از آن جمله است: كتاب التاج، كلیله و دمنه، نامه تنسر، گزارش شطرنج، لهراسب‌نامه، آیین چوگان زدن، آیین تیراندازی، كتاب الاختلاج، كتاب الفال، كتاب زجرالفرس، بهرام‌دخت، سیرت اردشیر، ستور پزشكی و بسیاری دیگر (۱۱)
بنابراین نثر عربی متأثر از پهلوی است و از سوی دیگر بسیاری از کتاب های فارسی از عربی ترجمه شده‌اند و برخی دیگر از پهلوی به عربی و سپس از عربی به فارسی درآمده‌اند، مانند كلیله و دمنه و سندبادنامه. از این رو، تأثیر پهلوی در عربی و عربی در فارسی انكارناپذیر است. بدین ترتیب، فارسی دری به دو صورت از پهلوی متأثر است: یكی تأثیر مستقیم و از راه تحول زبان و ترجمه ی مستقیم از پهلوی به فارسی، و دیگری تأثیر غیر مستقیم و به وسیله ترجمه از عربی كه خود متأثر از پهلوی است. بنابراین به درستی معلوم نیست كه برخی از اصطلاح های كه آوردیم، تحت تأثیر ترجمه ی عربی به وجود آمده و غیر مستقیم از پهلوی گرفته شده، و یا این كه ایرانیانی كه به عربی كتاب و رساله می‌نوشته‌اند آن اصطلاح ها را از فارسی به عربی ترجمه كرده‌اند؛ مثلن ما در پهلوی و فارسی دری قدیم «اندر زمان» و در عربی «فی‌الحال» و در فارسی دری «در حال» و «در وقت» داریم. اكنون این پرسش پیش می‌آید كه آیا «فی‌الحال» تحت تأثیر «اندر زمان» پهلوی به وجود آمده یا در خود عربی هم اصلن چنین اصطلاحی وجود داشته است، و سرانجام معلوم نیست كه «در حال» ترجمه ی با واسطه از پهلوی است یا فقط ترجمه از عربی است و یا اصلن تركیبی است كه ایرانیان تحت تأثیر اصطلاح هایی مانند «اندر زمان» ساخته‌اند. داوری در این باره آسان نیست.
دنباله دارد . . .
(پایان بخش نخست)
نوجه: خوانندگان ارجمند من می توانند دنباله ی این رساله را در موضوع شماره ی ۱۱ (هنر ترجمه و مسایل آن) در "آرشیو موضوعی" یافته و بخوانند. با سپاس، آریا ادیب
+ نوشته شده در ساعت توسط آریا ادیب | آرشیو نظرات
________________________________________
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی (2)

شماره ی نوشته: ۱۴ / ۱۱
دکتر خسرو فرشید ورد
تدوین و ویرایش: آریا ادیب
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی
(بخش دوم)
ج) تأثیر ترجمه از زبان های فرانسه و انگلیسی در زبان فارسی

تأثیر زبان های فرنگی در زبان فارسی مربوط به صد و پنجاه سال اخیر است كه روابط سیاسی، فرهنگی و علمی ایران با کشورهای مغرب زمین توسعه یافته است و نفوذ زبان و ادبیات غرب به ویژه زبان فرانسوی و انگلیسی در زبان فارسی رو به فزونی نهاده است و بسیاری از واژه ها و اصطلاح های فرنگی، یا به عین لفظ و یا تغییراتی وارد زبان ما شده است. مانند كمیسیون، كمیته، شانس، كراوات، كت، والیبال، استكان، درشكه و یا ترجمه آن ها در زبان ما رایج گردیده است مانند وحدت نظر، تبادل نظر، اتخاذ تدابیر لازم، ندای وجدان، تاج گل، نقطه نظر، دانشگاه، دانشكده، دادسرا و صدها مانند آن. (۱۲)
در میان زبان های فرنگی، در درجه ی اول، زبان فرانسوی و پس از آن زبان انگلیسی، در فارسی نفوذ بیش تری داشته‌اند و كار ما در این مقاله بحث درباره ی ویژگی های واژه ها و تعبیر ها و ساختمان های دستوری است كه از این دو زبان ترجمه شده‌اند و پیش از آن بدینسان در فارسی رایج نبوده‌اند. تأثیر ترجمه از انگلیسی و فرانسوی، هم در واژگان فارسی بوده است و هم در دستور آن.

الف) تأثیر ترجمه از زبان های انگلیسی و فرانسوی در واژگان زبان فارسی
بسیاری از واژه‌ها و اصطلاح های ترجمه ای را كه فرهنگستان سابق وضع كرده است و به وسیله ی نشریه ها و واژه‌نامه‌ها در دسترس مردم قرار داده است، از این قبیل‌اند: باشگاه (Club)، بایگانی (Archive)، باستان شناسی (Archéologie)، دانشكده (Faculté) و صدها مانند آن.
بسیازی دیگر نیز به وسیله ی استادان، ترجمه‌گران و كارشناسان علوم و فنون كه با زبان های فرانسوی و انگلیسی آشنایی داشته‌اند، به زبان فارسی برگردانده شده‌اند و گاه واژه‌نامه‌هایی از آن ها نیز ترتیب داده شده است. (۱۳) خوشبختانه شماره ی این واژه‌نامه‌ها رو به فزونی است. بی‌گمان گردآوری این واژه ها، اصطلاح ها و تعبیر ها، و گذاشتن آن ها در معرض افكار عمومی و یافتن برابر مناسب برای آن ها از كارهای لازم و مفید برای زبان فارسی است و نگارنده نیز بسیاری از واژه ها و تعبیر های ترجمه‌ای را ـ كه جنبه ی فنی و تخصصی ندارند و در فرهنگ های یاد شده ضبط نشده‌اند و در نوشته‌های دیگر هم به نظر نرسیده‌اند ـ گردآوری كرده است و بخش كوچكی از آن را در مجله ی وحید (سال دوم، شماره های دوم و چهارم و پنجم سال ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴) به چاپ رسانیده است، ولی بخش بزرگ نر آن كه در دو سه سال اخیر و از روی روزنامه‌ها و کتاب های انگلیسی در آمریكا تهیه شده، باقی‌مانده است.
متأسفانه حرف میم این اصطلاح ها را یازده سال پیش به امر استاد معین در اختیار آن مرد بزرگ گذاشتم كه در تنظیم فرهنگ فارسی آن ها را به كار برد، ولی از بد حادثه، استاد برای مدت چند سال به حال اغما افتاد و سپس روی در نقاب خاك كشید و پس از آن كسی نتوانست یادداشت های یادشده را كه بالغ بر چند صد یزگه بود پیدا كند و به من بازگرداند، و به این ترتیب این مجموعه ناقص ماند.
اصطلاح ها و تعبیر هایی كه از زبان های اروپایی به فارسی ترجمه شده‌اند، قلمرو وسیعی دارند و در همه ی شئون علمی و فرهنگی و اجتماعی و آداب و رسوم ما نفوذ كرده‌اند. ما از این اصطلاح ها هنگام نوشتن، روزنامه خواندن، تعارف كردن بسیار می‌بینیم و به كار می‌بریم: این اصطلاح ها نه تنها در کتاب های علمی و فنی و ادبی و سیاسی و اجتماعی و اداری به فراوانی وجود دارند، بلكه این تعبیر ها در آثار ادیبانی مانند اقبال، همایی، دكتر صفا و زرین‌كوب نیز دیده می‌شوند و ما اینك این تعبیر ها را بر حسب موضوع طبقه‌بندی می‌كنیم و از تعبیر های علمی و فنی و تخصصی فقط آن هایی را كه در نثر عادی امروز رایج شده‌اند، در این جا می‌آوریم. (۱۴)
(فر.) = فرانسوی، (انگ.) = انگلیسی
۱- اصطلاح های مربوط به تعارف های روزانه و آداب و رسوم اجتماعی
متشكرم (فر.) Merci، (انگ.) Thank you
ببخشید (انگ.) Excuse me، (فر.) Excusez moi
تشكرات عمیق (فر.) Les profonds remerciements
تشكرات صمیمانه (انگ.) My sincere thanks
روز خوشی داشته باشید (انگ.) Have a nice day
صمیمانه (فر.) Sincerement ((انگ.) Sincerely
لطفن (فر.) S’ilvous plaît (انگ.) Kindly/please
تقدیم به پدرم (۱۵) (فر.) Presenté à mon père
زادروز (انگ.) Birth day
تاریخ تولد (انگ.) Birth date
محل تولد (انگ.) Birth place
سفر بخیر (فر.) Bon voyage
شب بخیر (انگ.) Good night
از دیدن شما خوشحالم (انگ.) I am glad to see you
بعدن شما را می‌بیننم (انگ.) I see you Later
۲- اصطلاح های مربوط به زندگی روزانه
موج متوسط (انگ.) The medium wave
اداره ی آتش‌نشانی (انگ.) The fire department
توقف ممنوع (انگ.) Arrêt interdit
ایستگاه اتوبوس (انگ.) Bus stop
چراغ قرمز راهنمایی (انگ.) The red light
چراغ سبز راهنمایی (انگ.) The green light
چراغ زرد (انگ.) The yellow light
كیف دستی (انگ.) The hand bag
مغازه ی خواربارفروشی (انگ.) The grocery store
عمده‌فروشی (انگ.) Whole sale
اماكن عمومی (انگ.) Public places
مراقبت پزشكی (انگ.) Medical care
چند سال داری (فر.) Quel âge avez vous?
سال تحصیلی جاری (انگ.) Current school year
سال تحصیلی (انگ.) School year
دانشگاه (فر.) Universite (انگ.) University
دانشكده (فر.) Faculté (انگ.) Faculty
پشت تلفن (انگ.) Over the telephone
بلندگو (انگ.) Loud speaker
نام خانوادگی (فر.) Nom de famille
اسم اول (انگ.) The first name
اسم كوچك (فر.) Petit nom
شماره ی حساب (انگ.) Account number
صلیب سرخ (انگ.) The Red Cross
با تقدیم احترامات فائقه (انگ.) Assuring you of our highest asteem
چك سفید (انگ.) Blank cheque
دیروز عصر (فر.) Heir soir
سفینه ی فضایی (انگ.) Space ship
روز عالی (انگ.) Wonderful day
و از این قبیل است: قایق‌بازی، سلام گرم، زنگ اخبار، قطار مسافربری، هواپیمای مسافربری، وقت او محدود است، زیبایی های طبیعت، مناظر عالی، حق چاپ محفوظ، جمیع حقوق طبع محفوظ، مشروبات الكلی، وقت پیدا كردن، كوی دانشگاه، ویزای خروج، كشتی اقیانوس پیما.
۳- بسیاری از اصطلاح های شاعرانه و ادبی و هنری معاصر، ترجمه از فرانسه و انگلیسی است
شعر نو (انگ) Modern poetry
شعر آزاد (انگ.) Free verse (فر.) Vers libre
شعر سفید (فر.) Vers blanc
جوهر شعر (انگ.) The essence of poetry
هنر برای هنر (انگ.) Art for Art’s sake
مجموعه ی شعر (فر.) Recueil des poésie
پیام شاعرانه (فر.) Message poétique
نوآوری (انگ.) Innovation
شعر حماسی (فر.) La poème épique
شعر غنایی (فر.) La poème lyrique
حماسه ی ملی (فر.) L’ épopée nationale
كار ادبی، اثر ادبی (انگ.) A work of literature
كارهای هنری (فر.) Des oeuvres
تجربه ی شاعر، آزمایش شاعر (فر.) experience poet’s
محصولات ادبی (فر.) Les productions litteraires
محتوا (انگ.) Contenent
قالب، شكل (انگ.) Form
آثار ادبی (فر.) Les oeuvres littéraires
آفرینش ادبی، خلاقیت ادبی (فر.) La création littéraire
داستان عشقی (فر.) Le roman d’amour
داستان پلیسی (فر.) Le roman policier
قهرمان داستان (فر.) Le heros de roman
قهرمان افسانه ای (فر.) Le héros fabuleux
و از این قبیل‌اند: كمدی الاهی، عشق آتشین، عشق افلاتونی، زیبایی طبیعی و ده ها مانند آن.
۴- اصطلاح های علمی و فنی
این اصطلاح ها خود گونه هایی دارند: یكی اصطلاح های علمی محض مانند اصطلاح های شیمی و فیزیك و ریاضی و پزشکی و غیره، و دیگری اصطلاح ها و تعبیر های مربوط به علوم انسانی، مانند اصطلاح های روان شناسی، جامعه ‌شناسی، اقتصادی، سیاسی، اداری كه بیش تر از اصطلاح های دیگر، در میان مردم رایج شده اند و بسیاری از آن ها به صورت اصطلاح های روزانه و روزنامه‌ای در آمده‌اند.
اصطلاح های اداری:
به عهده گرفتن مسئولیت (فر.) Assumer un résponsalbilité (انگ.) Assuming responsibility
مدیر كل (فر.) Directeur Général(انگ.) General Director
اظهار عدم رضایت كردن (انگ.) To express dissatisfaction
اداره ی كل (فر.) Administration Général
اصطلاح های فلسفی:
لزوم منطقی (فر.) La necessité logique(انگ.) The logical necessity
علت وجودی (۱) The reason of existence
اصطلاح های روان شناسی:
ضمیر ناخودآگاه (انگ.) Uncounscious mind
عقده ی حقارت (انگ.) Inferiority complex
عدم تعادل روحی (انگ.) Mental imbalance
آزمایش و خطا (انگ.) Trial and error
روان شناسی اجتماعی (۱) Social psychology
و از این قبیل‌ است: تداعی معانی، تداعی آزاد، بازتاب شرطی، حركات ارادی، حركات غریزی، محرك، پاسخ و صدها مانند آن.
اصطلاح های زیست‌شناسی:
تنازع بقا Struggle for existence
حلقه ی مفقود Missing link
ستون فقرات (فر.) Colonne de vertebrale
اره ماهی (فر.) Poisson scie
اصطلاح های فیزیكی:
لوله ی آزمایش (انگ.) A test tube
وزن خالص (فر.) Poid net
میدان مغناطیسی (فر.) Le champ magnatique
اصطلاح های ریاضی:
میلی‌متر مربع (انگ.) Square millimeter
متر مربع (انگ.) Square meter
اصطلاح های عام علمی و فنی غیر تخصصی:
تكنیك علمی (انگ.) Scientific technique
آكادمی علوم (انگ.) Academy of sciences
گردآوری مواد (فر.) Entasser des materiaux
اصطلاح های نظامی:
هنگ كامل (فر.) Un regiment entier
واحد نظامی (انگ.) Military unit یا Armoured unit
برخورد مرزی (انگ.) Border incident
حمله ی متقابل (انگ.) Counter attack
خط آتش بس (انگ.) Cease – fire line
نیروهای مسلح (انگ.) Armed forces
ستون تانك (انگ.) Tank column
نارنجك دستی (انگ.) The hand grenade
تلفات سنگین (انگ.) A heavy toll
برخورد نظامی (انگ.) Military confrontation
جنگ فرسایشی (انگ.) The war of attritionیا The attrition war
زرادخانه اتمی (انگ.) Nuclear arsenal
از این قبیل‌ است: ستون منظم، تخلیه ی سرزمین های اشغالی، برطرف كردن محاصره، فشار نظامی، ستون های مسلح، شكست قطعی، افسر جزء، زیر دریایی، موشك اتمی، موشك زمین به زمین، موشك هوابرد، منطقه ی بی‌طرف، آماده باش، آماده باش نظامی، نقشه ی جنگی، منابع نظامی و بسیاری دیگر.
اصطلاح های حقوقی:
شریك جرم (انگ.) The party of the crime
اقدام غیر قانونی (انگ.) The illegal procedure
جریان محاكمه (انگ.) The trial run
حقوق قانونی (انگ.) The legitimate rights
حكم تعلیق (انگ.) stay order یا Suspension order
اصطلاح های اقتصادی ترجمه‌ای:
بازار آزاد (انگ.) Free market
سیاست پولی (انگ.) Monetary policy
كمك مالی (انگ.) Financial help
بحران اقتصادی (انگ.) Economic crisis
بانك بازرگانی (انگ.) Bank of commerce
سطح زندگی (انگ.) The standaed of living یا The living standard
تعادل پرداخت ها (تراز پرداختی) = (انگ.) The balance of payment
حساب پس‌انداز (انگ.) The savings account
سال مالی (انگ.) The fiscal year
سود خالص (انگ.) Net worth
كنترل قیمت ها (انگ.) The prices control
ارزش اضافی (انگ.) Surplus value
چند اصطلاح سیاسی ترجمه ‌ای كه در روزنامه‌های فارسی فراوان به كار می‌رود:
صلح میان ملت ها (انگ.) The peace among nations
همزیستی مسالمت‌آمیز (فر.) Coexistence pacifique (انگ.) Peaceful coexistence
راست‌گرا ـ دست‌ راستی (انگ.) Rightist
چپ‌گرا ـ دست چپی (انگ.) Leftist
جناح راست (انگ.) Right wing
جناح چپ (انگ.) Left wing
جبهه ی‌ آزادی (انگ.) The liberation front
زندانی سیاسی (انگ.) Political prisoner
كشورهای غیر متعهد (انگ.) Nonaligned naions
جنبش تجزیه طلب (۱) The secessionist movement
دولت ائتلافی (انگ.) Coalition government
دسته‌های شورشی (انگ.) Rebel troops
مصالح ملی (انگ.) National interest
اعتصاب عمومی (انگ.) the general strike
شكستن اعتصاب (انگ.) Break the strike
رأی مخفی (انگ.) Close vote
محافل اجتماعی (فر.) Les milieux sociavx
قدرت های بزرگ، ابر قدرت ها (فر.) Des grandes puissances
رو بنا (انگ.) Super structure
مبارزه طبقاتی (انگ.) Class struggle
نیروهای ترقی‌خواه (انگ.) Progressive forces
طبقات استثمارگر (انگ.) Exploiting classes
امپریالیسم بریتانیا (انگ.) British imperialism
اردوی كار (انگ.) Labor camp
محافل ارتجاع امپریالیستی (انگ.) Circles of imperialist reaction
صدور انقلاب (انگ.) Exporing revolution
روزنامه ی زیرزمینی (انگ.) Under ground journal
ضد انقلابی (انگ.) Counter revolutionary
شعور طبقاتی (انگ.) Class consciousness
ماتریالیسم تاریخی (انگ.) Historical materrialism
ماتریالیسم دیالكتیك (انگ.) Dialectical materrialism
طبقه ی حاكم (فر.) La class dirigeante (انگ.) The ruling class
و از این قبیل‌اند: از دست دادن استقلال، پس از انقلاب، پشتیبانی عمومی، برادری برابری آزادی، اصلاحات اجتماعی، پیروزی انتخابانی، لغو امتیازات، خیانت به میهن، خودمختاری و صدها اصطلاح دیگر.
اصطلاح های جغرافیایی:
دریای سرخ (انگ.) Red sea
مدار زمین (انگ.) Earth orbit
قرار دادن ماهواره در مدار زمین (انگ.) To put satellite into earth orbit
خاورمیانه (فر.) Moyen orient(انگ.) Middle east
خاور دور (فر.) Extreme orient (انگ.) Far east
خاور نزدیك (فر.) Proche orient(انگ.) Near east
اتحاد جماهیر شوروی (انگ.) The union of socialist soviet republics
اتحاد شوروی (فر.) Union sovietique(انگ.) The soviet union
دماغه ی امید نیك (انگ.) Cape of good hope
کشورهای مشترك المنافع (انگ.) Common wealth countries
ماوراء قفقاز (انگ.) Trans – caucasia
و از این قبیل است: آمریكای شمالی، آمریكای جنوبی، آسیای جنوب شرقی، آمریكای مركزی، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، اقیانوس كبیر، اقیانوس آرام، قطب شمال، قطب جنوب و ده ها مانند آن.
اصطلاح های تاریخی:
جنگ استقلال (در آمریكا) war of independence
جنگ جهانی (فر.) La guerre mondiale(انگ.) World war
جنگ جهانی دوم (فر.) La seconde guerre mondiale
جنگ جهانی اول (فر.) La première guerre mondiale (انگ.) The first world war
جنگ داخلی (فر.) La gurre civile (انگ.) The civil war
دهه ی اخیر (انگ.) Last decade
در سال های اخیر (انگ.) In recent years
سوابق تاریخی (انگ.) Historical precedents
دو سده ی اول میلادی (انگ.) The first two Christian canturies
دوره ی هخامنشی (انگ.) The Achemenian period
نیمه ی اول سده ی هفدهم (فر.) La première moitiè du XVlle siècle
شخصیت تاریخی (فر.) Personnage historique
افتخارات ملی (فر.) Les glories nationles
موقعیت تاریخی (فر.) La situation historique
سرباز گمنام (فر.) Le slodat inconnu(انگ.) The unkown soldier
قبر سرباز گمنام (فر.) Le tombeau du soldat inconnu
۵- بسیاری از تعبیر ها و اصطلاح های ترجمه ‌ای كه از غرب آمده‌اند اختصاص به علم و فن خاصی ندارند و در هیچ فرهنگ اصطلاحی نیز دیده نمی‌شوند. نگارنده هزاران برگه از این گونه اصطلاح ها را گردآوری كرده است. البته اهمیت این ها بیش از اصطلاح ها علمی و فنی است، زیرا آن ها را می‌توان در کتاب های تخصصی هم یافت، اما این ها چنین نیستند. اکنون چند نمونه از این اصطلاح ها:
پاسخ مناسب (انگ.) suitable reply
آینده ی نزدیك (انگ.) The near future
سطوح مختلف (انگ.) Different levels
در تمام سطوح (انگ.) At all levels
آرامش روحی (انگ.) The peace of mind
احساس اطمینان كردن (انگ.) To feel sure
تحت مطالعه (انگ.) Under study
در درجه ی دوم (فر.) lieu En second
معنی محدود (فر.) Le sens étreint یا Le sens limité
معنی وسیع (فر.) Le sens etendu
و بسیاری از گروه های فعلی و اضافی ترجمه ‌ای كه در این مقاله به آن ها اشاره كرده‌ایم، از این قبیل‌اند. مانند: اظهار امیدواری كردن، ابراز احساسات كردن، ابراز یأس كردن، ابراز اشتیاق كردن و صدها مانند آن.
٦- برخی از جمله‌هایی كه امروز به كار می‌روند، به نظر می‌رسد از فرنگی ترجمه شده باشند:
من یك پیشنهاد دارم (انگ.) I have an idea
خطر از سر ما گذشته است (انگ.) The danger is past
خالی از فایده نیست (فر.) Aussi n’est-il pas inutile
واضح است كه / بدیهی است كه (فر.) Il est clair que (انگ.) It is clear that
این کاملن طبیعی است (انگ.) That is quite natural
مانعی نیست / هیچ مانعی ندارد (انگ.) There is no obstacle to this
شما اجازه دارید / شما مجازید (انگ.) You are allowed
مدركی وجود نداشت (انگ.) No evidence existed
هیچ دلیلی در دست ندارد (انگ.) He has no reason
وقت او محدود است (انگ.) His time is limited
همان گونه كه گفتیم (انگ.) As we have said
چه كاری برای شما می‌توانم آنجام دهم (انگ.) What can I do for you
از او اثری در دست نیست / از او اثری پیدا نشده است (انگ.) No trace of him has been found
فقط یك موضوع هست/ فقط یك چیز وجود دارد / تنها یك چیز باقی می‌ماند (انگ.) There is just one thing
اگر درست به خاطر بیاوریم (انگ.) If I remember correctly
به خاطر نمی‌آورم / به یاد نمی‌آورم (كه فارسی اصل آن «یادم نیست» و «فراموش كرده‌ام» است): (انگ.) I don’t remember
نشان دهنده ی این است كه ...(انگ.) It is indicative of the productivity of this verb
در وضعیت خوبی است. (انگ.) It is in good condition
وقت من اشغال شده است. (انگ.) My time is occupied
این كار وقت زیادی می‌گیرد. (انگ.) It takes a lot of time
۷- مجازها و تعبیر های ادبی ترجمه ای: بسیاری از تعبیر های ادبی جنبه ی مجازی و استعاری و ادبی دارند و ورود آن ها به زبان ما موجب غنی شدن جنبه‌های ادبی زبان فارسی نیز شده است؛ از این قبیل‌اند:
چهره ی‌ آینده (انگ.) The face of future
موج نفرت و اعتراض (انگ.) The wave of indignation and disgust
چرخ تاریخ (انگ.) The wheel of history
در هم شكستن تظاهرات (انگ.) To break up the demonstration
از مجراهای سیاسی (انگ.) Through diplomatic channels
صفوف مردم (انگ.) People ranks
غول‌آسا (انگ.) Giantic
علاقه ی عمیق (انگ.) Deep interest
روابط گرم (انگ.) Warm relation
غوطه‌ور شدن در بحرانی جدی (انگ.) To be plunged into a serious crisis
آتش گشودن (انگ.) To open fire
حكومت وحشت (انگ.) A regime of terror
مرگ افتخار‌آمیز (انگ.) The glorious death
بزرگ‌ترین شاهكار طبیعت (انگ.) Nature’s greatest masterpiece
تعادل وحشت (انگ.) The balance of terror
فكر باز (انگ.) Open mind
صحنه ی جهانی (انگ.) The world scene
تغذیه ی روح (فر.) Nourrir votre esprit
لیست سیاه (فر.) La liste noire
سده ی طلایی (فر.) Siecle d’or
ضربه ی نهایی (فر.) Un coup fatal
عشق آتشین (فر.) Passion ardente
احساسات جریحه‌دار شده (فر.) Sensiblitè blessè
بیدار كردن احساسات (فر.) Eveiller un sentiment
چهره ی انسانی (فر.) Figure humaine
روح زمان (فر.) L’esprit du temps
خاطره‌انگیز (انگ.) Monumental
صبح امید (فر.) L’aube de l’esperance
صحنه نبرد (انگ.) The scene of battle
موج اعتراض (انگ.) The wave of denunciation
زانو زدن در مقابل (تسلیم شدن) (انگ.) To kneel before
و از این قبیل‌اند: مثل قارچ روییدن، در نطفه خفه شدن، شكستن بن‌بست، شكستن سكوت، جناح راست، جناح چپ، روح پیمان، كلید پیروزی، در پشت صحنه، زندگی سیاسی، زندگی علمی، نامه ی سرگشاده، به دیدار مرگ شتافتن، انفجار جمعیت، حقیقت وحشتناك، روشن كردن افكار، احساس امنیت، موسیقی ملایم، خواب طلایی، موج اعتصاب، حوادث قهرمانی و صدها مانند آن.
دنباله دارد . . .
(پایان بخش دوم)
نوجه: خوانندگان ارجمند من می توانند دنباله ی این رساله را در موضوع شماره ی ۱۱ (هنر ترجمه و مسایل آن) در "آرشیو موضوعی" یافته و بخوانند. با سپاس، آریا ادیب
+ نوشته شده در ساعت توسط آریا ادیب | آرشیو نظرات