۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

عمر مارا مهلت امروز و فردای تو نیست

آمدی جانم به قربانت
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟؟
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟؟
بی وفا بی وفا حالا كه من افتاده ام از پاچرا؟
نوشدارویی - نوشدارویی - نوشدارویی و
بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل - سنگدل - سنگدل این
زودتر میخواستی - حالا چرا؟
عمر مارا مهلت امروز و فردای تو نیست
من كه یك امروز مهمان توام فردا چرا؟
نازنینا- نازنینا- نازنینا ما به ناز تو
جوانی داده ایم
دیگر اكنون با جوانان
ناز كن با ما چرا
وه كه با این عمر های كوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می كند
در شگفتم من - در شگفتم من
نمی پاشد ز هم دنیا چرا؟
شهریارا بی حبیب خود نمی كردی سفر
راه عشق است این یكی بی مونس و تنها چرا؟
بی مونس وتنها چرا؟؟