۱۳۹۲ آذر ۲, شنبه

موسیقی در ایران باستان و ...






طبق شواهد ایرانیان اولین انسانهایی بوده اند که برای موسیقی خطی(الفبایی) ابداع کردند.بنابر گزارش ها این خط- که ویش دبیره نامیده می شده و دارای 160حرف بوده که هر حرف وصدا نشانه ی جداگانه ای داشته است – به حدی کامل و جامع بوده که به وسیله ی آن حتی می توانستند اصوات موجود در طبیعت مانند صدای نغمه ی پرندگان و یا صدای وزش باد را ثبت کنند(این خط در زمان ساسانیان ترقی کرده،تعداد حروف آن از 160 به360 ارتقا پیدا کرد). 
موسیقی در ایران باستان
هنر موسيقي درايران عمري به بلنداي تاريخ سرزمين آريايي دارد. درايران باستان هنگام برآمدن و فرو رفتن خورشيد گروهي به نواختن طبل و كرنا مي‌پرداختند. درآن‌ زمان 3 نوع موسيقي‌آئيني،بزمي و رزمي مرسوم بوده است. همچنين درجشن‌هاوروزهاي تاريخي و ملي نواي موسيقي‌ايراني بگوش مي‌رسيد. مي‌توان به طور خلاصه تاريخ موسيقي ‌ايران باستان را به هفت دوره تقسيم نمود
 
۱- پیشدادیان(۲۴۴۱ سال- از ۳۵۶۹-تا ۱۱۲۸ قبل از میلاد)
۲-کیانیان(۴۲۰سال از ۱۱۲۸ تا ۷۰۸ق م)
۳-ماد ها (۱۵۸ سال از ۷۰۸ تا ۵۵۰ ق م)
۴-هخامنشیان (۲۲۰ سال از ۵۵۰ تا ۱۸۷ق م)
۵-سلوکیه (۱۴۳ سال از ۳۳۰ تا ۱۸۷ ق م)
۶-اشکانیان (پارتها) (۴۷۵سال از ۲۴۹تا۲۲۶بعد از میلاد)
۷-ساسانیان (۴۲۰ سالاز ۲۴۹ تا ۶۴۶ب م)
۱- پیشدادیان
برای شناخت موسیقی  دورهء  پیشدادیان به سنبل های اساطیری شاهنامه به عنوانسند یاد می کنیم .
فردوسی شاعر و مورخ بزرگ ایرانی توسط خاطرات نیاکان ما گنجینهء ملی ایرانیان رابوجود آورد و شاهنامه را به سه بخش:
اساطیری ( از پادشاهی کیومرث تا ظهور فریدون)
پهلوانی (از قیام کاوه آهنگر تا کشته شدن رستم)
تاریخی (از اواخر عهد کیانیان تا مرگ یزدگرد سوم)
تقسیم کرد.
         سخن هر چه گویم همه گفته اند
                                                           بر باغ دانش همه رفته اند 
فردوسی در شاهنامه از هوشنگ اولین پادشاه پیشدادیان و نبیره کیومرث یاد می کند
همینطور نام های تهمورث، جمشید ، ضحاک ، فریدون ، ایرج ، منوچهر را آورده است.
فرد.سی در پادشاهی تهمورث از کوس یاد می کند:
         چو این کرده شد  ماکیان و خروس
                                                           کجا بر خروشید که زخم کوس

کوس بزرگترین ساز آلات کوبه ای که در ساختمان آن پوست بکار رفته و در میدان های
نبرد تحت عنوان کوس رویین نیز بکار می رفته و در جای دیگر از کرنای سخن می گوید:
            ز بس های و هوی و جرنگ و درای
                                                            بکردار  تهمورثی  کرنای
 در زمان جمشید از رامشگر یاد می کند:
             بزرگان  به  شادی  بیاراستند
                                                 می و جام و رامشگران خواستند
 ۲) کیانیان
با آمدن کیقباد که نامش با کی همراه است ، در شاهنامه دورهء  کیانیان آغاز می شود.
در این دوره به تدریج جنبه های اساطیری شاهان کاسته می شود و شخضیتهای پهلوانی آنها ظاهر می شود.
فردوسی در شاهنامه می نویسد: رستم جهان پهلوان به دستور زال برای آوردن کیقباد رهسپار کوه البرز می شود. در دیدار رستم و کیقباد فردوسی از سرود و رامشگری یاد می کند.
          نشستند خوبان بربط نواز                        یکی عود سوز و یکی عود ساز
سرایندهء این سخن ساز کرد                            دف و چنگ ونی را هم آواز کرد

در این دوره مشاهده می کنیم فردوسی از سازهای بربط ، دف و چنگ و نی سخن می گوید
و می توان دریافت که در این دوره موسیقی بزمی بوده است.
۳) ماد ها
در مورد موسیقی دوره مادها مدارک بیشتری وجود دارد.
اولین موسیقیدان این دوره شخصی بنام  اوگارِِس بوده که در دربار آستیاک آخرین پادشاه ماد
زندگی می کرد.
او انقراض پادشاهی آستیاک را بدست کورش پیش گویی کرده بود.
موسیقیدانان در دربار پادشاهان ماد از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده اند.
 ۴) هخامنشیان
دولت هخامنشیان توسط کورش کبیر پایه گذاری شد.
مورخین می نویسند در این دوره سه نوع موسیقی وجود داشته : مذهبی ، بزمی و رزمی.
۵) سلوکیان
دولت هخامنشی به دست اسکندر منقرض شد و به دست سردار یونانی سولوکوس بنیان گذاری شد.
در این دوره موسیقی ایران تحت تاثیر موسیقی یونان قرار گرفت.
این دولت یونانی خدمات فرهنگی و هنری زیادی به ایرانیان کرد اما هرگز از همکاری و پشتیبانی مردم ایران برخوردار نشدند.
۶) اشکانیان
بعد از سلوکیان سلسله اشکانیان تشکیل شد.
پادشاهان این سلسله با اینکه ایرانی بودند ، همچنان تحت نفوذ تمدن یونان بودند.
۷)ساسانیان
 دوره حکومت ساسانیان بالغ بر چهارصد سال بطول انجامید و این عصر را در میان اعصار تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشانترین دوره موسیقی نام نهاده اند. در این دوره قدرت متمرکز به جای قدرتهای پراکنده در ایران حاکمیت یافت و با تمرکز قدرت و جذب تدریجی ارباب هنر به دربار، زمینه رشد، پیشرفت و پرورش هنرمندان، بویژه موسیقیدانان فراهم آمد.
بطوری که در تاریخ ایران آمده است این تنها نام مشاهیر هنری دوره ساسانی است که باقیمانده و از مشاهیر دوره های قبل، حتی نامی هم در بین نیست. تا جایی که عده ای به وجود نوابغ علوم و هنر در ایران تا پیش از این اعتقاد ندارند و ایرانیان قدیم را تنها افرادی که دارای استعداد نظامی و اقتصادی بودند، می شناسند. 
با ظهور شخصیت هایی همچون مانی و مزدک، انواع ادبیات هنری (غیر شعری) و هنرهای ظریفه رشد پیدا کرده و طرفدارانی را به خود جلب کرد. در این میان می توان به نقاشی های مکتب مانی، کتابهایی نظیر کارنامه اردشیر بابکان، خداینامه (خواتای نامک) و دهها اثر دیگر که از آن دوره برجای مانده است اشاره کرد. 
اردشیر بابکان طبقات مختلف موسیقیدانها را نیک می شناخت و برای هریک قانون مخصوصی وضع کرده بود. انوشیروان در رعایت قانون و حقوق هنرمندان سعی آشکار داشت و بهرام گور خود چکام سرایی چیره دست بود. 
با تشویق و حمایت دربار ساسانی از موسیقیدانها، مردم نیز بتدریج علاقمند به موسیقی شدند، بطوریکه در این دوره موسیقیدانان از رفاه و احترام بسیاری برخوردار بودند. نام اولین موسیقیدان بزرگ ایرانی از قبیل باربد، نکیسا، بامشاد و رامتین نیز از همان زمان برای ما به یادگار مانده است. همچنین نام بسیاری از الحان سازنده موسیقی و سازهای آن زمان. 
 
 انواع موسیقی در ایران
 
به طور کلی موسیقی در تاریخ ایران به نوع های زیر تقسیم می شود که در بالا به رواج آن ها در برخی ادوار اشاره نامی کردیم و حال برای آن ها توضیحی آورده ایم.
موسیقی بزمی
در شاهنامه به شواهدی برمی‌خوریم که می‌تواند نکاتی از موسیقی دوره‌ی میانه‌ی ایران را مشخص کند. معمولاً در شاهنامه واژه‌ی رامشگر به‌کار رفته است. در داستان کیکاووس می‌بینیم که دیو رامشگر می‌گوید: « من ماهرترین رامشگران مازندرانم » و چون شروع به خواندن آوازی درباره‌ی مازندران می‌کند، کیکاووس چنان تحت تأثیر قرار می‌گیرد که برای گرفتن مازندران مصمم می‌شود:
بــرفــت از بـــر پـــرده ســالار بــار     خــرامـــان بـیــامـد بــر شـهــریار
بگفتش کـه رامشگـری بر درست     ابــا بـربـط و نــغــز رامـشگــرست
بـفــرمــود تـا پیــش او خــوانــدنـد     بـــر رود ســازانــش بنـشـانــدنـد
بـه بربط چو بایست برخاست رود     بــرآورد مــــازنــــدرانــــی ســـرود
و باز در شاهنامه می‌خوانیم که اسفنديار در چهارمین خوان، هنگامی‌که در جنگل کنار چشمه‌ای نشسته است، تنبور می‌نوازد و از جنگ‌ها و سرگردانی‌هایش به‌آواز شکایت می‌کند:
هــمانــگــاه تـنـبــور در بــر گـرفــت     سـرايـیـدن از کـام دل در گـرفــت
همـی گفت با خـود یـل اسفنـدیار     که هـرگـز نبینـم مـی و میـگسار
نبـیــنــم جــز از شـیــر و از اژدهـــا     ز چـــنــگ بـــلاهــا نیـــابــم رهــا
و در زادن رستم، سام دستور می‌دهد که جشنی بیارایند و رامشگران را بخوانند:
بــه شـادی بــرآمـد ز درگاه کـوس     بیاراست ایوان چو چشم خروس
بـفـــرمــود آئـیــن کــران تــا کــران     همـه شهـر سگسـار و مـازندران
مـی آورد و رامشـگــران را بـخواند     به خواهندگان بـر درم بـر فشانـد
موسیقی رزمی
سرودهای پهلوانی و ابزار موسیقی در جنگ‌ها نیز به‌کار می‌رفته است و بنابر رویدادها، سرودها و سازها با یکدیگر هماهنگ می‌شدند. می‌توان از مثال‌هایی که در فارسی میانه‌ی مانوی آورده شده است استنباط کرد که در دوره‌ی ساسانیان موسیقی چون نیرنگی در جنگ به‌کار می‌رفته است. در روایت مانوی نقل شده است که مردان به دژی حمله کردند و به درون را نیافتند. پس، نگهبانان دژ را با آهنگ و سرود خوش فریفتند و چون آنان به دیدن نوازندگان رفتند ؛ دشمنان به دژ داخل شدند.
در شاهنامه زال به رستم می‌گوید که هنوز برای جنگیدن جوان است و بهتر است خودش را با گوش‌دادن به سرودهای پهلوانی سرگرم کند:
تـــو را گــاه بــزم است و آوای رود     کـشیـدن مـی و پـهلوانی سـرود
نـه هنــگام رزمـست و ننگ و نبرد     بــرآوردن از خـــاک بــر مــاه گــرد
موسیقی سوگواری
در « یادگار زریران »، در میدان جنگ « بستور » بر بالای پیکر مرده‌ی پدرش می‌رود و مرثیه‌ی کوتاه و عمیقی را می‌خواند و در شاهنامه، هنگامی‌که سهراب از مرگ « ژنده‌رزم » آگاه می‌شود به همراه خدمتکاران و رامشگران برای دیدن او می‌رود:
چـو بشنیـد سهـراب برجست زود     بــيــامــد بــر ژنــده بــر سـان رود
ابـا چـاکـــر و شـمــع و خنیـاگــران     بــیــامــد ورا دیـــد مـــرده چنــان
و چون خسرو گرفتار می‌شود و قباد شیرویه او را به تیسفون تبعید می‌کند ؛ باربد به درگاه او می‌رود و نوحه‌سرایی می‌کند:
بـــســـازید نـــوحــــه بـــه آواز رود     به بربـط همی مویـه زد با سـرود
اَبــَـرپــهلــوانـی بـــرو مــویــه کــرد     دو رخـسـاره‌ی زرد و دل پـر ز درد
موسیقی در شكار
نقش طاق‌بستان، خسرو پرویز را به‌هنگام شکار گراز نشان می‌دهد. در این نقش دو قایق به‌همراه قایق خسرو وجود دارد که در یکی از آنها زنان چنگ‌نواز هستند و در دیگری زنان خواننده که گروهی از آنها دست می‌زنند.
بهرام گور عادت داشت که با شتر به شکار رود و همواره گروهی از دختران آوازه‌خوان او را همراهی می‌کردند. موسیقی در ضمن شکار، تنها برای خوشی شکارچی نبوده است ؛ بلکه راهی برای به‌دام انداختن شکار نیز بوده است ؛ چون شکارچیان همواره بر این باور بوده‌اند که موسیقی سبب جلب شکار می‌شود و این سنت در هند هم موجود است.
موسیقی آموزشی
استرابو می‌گوید که استفاده از آوازهای داستانی برای آموزش در زمان پارت‌ها به‌کار می‌رفته است و آموزگاران کارهای بزرگان را همراه با آواز یا بدون آواز برای شاگردان شرح می‌دادند.
موسیقی دینی
در بندهش آمده است که : « وین‌بانگ آن است که پرهیزگاران نوازند و اوستا خوانند ؛ بربط، تنبور، چنگ و هر ساز زهی را که نوازند، وین خوانند. »
آثار استفاده از آوازهای مذهبی در ایران هم در متون باقی مانده است و هم در اشاراتی که به وسیله‌ی تاریخ‌نویسان باستان شده، وجود دارد. اگر چه، در قرن‌های بعد، میان دین و آئین‌های پهلوانی تداخل می‌شود، به طوری که داستان‌های قهرمانی وارد متن‌های مذهبی می‌شود و خدایان قدیم به صورت قهرمانانی در حماسه‌های غیرمذهبی در می‌آیند.
در دوره‌ی میانه‌، معابد مانوی از موسیقی استفاده‌ی کامل می‌کردند و ثروت عظیمی از سرودها و متن‌های مذهبی به‌جا گذارده‌اند. آنها که برای بیان احساس خویش از همه‌ی هنرها سود می‌جستند، به نقش موسیقی در شکل دادن و جایگزینی مفاهیم به‌خوبی آگاه بودند. با مطالعه در آثار مانوی و نواهای به‌جا مانده در سروده‌های آنها می‌توان گفت که:
۱. مانویان نوع مخصوصی از موسیقی برای معابد خود داشتند و نواهای به‌جا مانده تنها برای این آئین ساخته شده بود.
۲. از ابزار موسیقی، طبل، چنگ، شیپور و نای را در مراسم خود استفاده می‌کردند.
۳. روش همسرایی در خواندن سرودها به‌کار رفته است. این روش به این صورت بوده است که یک آموزگار (رهبر سرایندگان) سرودی را می‌خواند و بعد گروه همسرایان (آموزنده) آن سرود را تکرار می‌کردند. این روش هنوز در خانقاه‌ها مرسوم است.


- منبع: موسیقی در ایران باستان | آسمونی | آسمونی


 http://www.asemoni.com/culture/ancient-iran/music-in-ancient-iran#ixzz2lcNtjmvM


همچنین


ایرانیان از همان دورانی که با سایر همنژادان خود یعنی طوائف آریائی در آغوش دشت و دمن بسر میبردند با نغمه‌های جانبخش موسیقی و خواندن سرود و عبارات منظوم،آن کشش و سروری را که دیدار مناظر دلپذیر طبیعت و آسمان صاف و نیلگون و رنگهای گوناگون افق،در هر پگاهی و شامگاهی بوجود میآورده، نمودار میساخته اند. انگیزه‌هائی را که زیبائی و فریبندگی‌های این زندگی بی بند و بار و آزاد، در آغوش طبیعت، برای این مردم بوجود میآورده و با آهنگهای دلنواز غمزدا از دهان آنها بیرون میآمده، تاریخ در اثر نداشتن خط نتوانسته است آنها را ضبط نماید. اگر هر آینه ضبط شده بود، امروز ما از نحوه اندیشه و احساسات و تألمات آنان گنجینه‌های گرانبهائی داشتیم و لازم نبود به حدس و مظنَّه متوسل شویم. همانطور که بقایای آثار هنریشان، گنجینه‌های فرهنگی ارزنده و جالب را برای ما بیادگار گذارده است.
وجود قطعات مسجَّع و منظومی در ریگ ودا و اوستا، دو اثر دینی و ادبی کهن آریای هند و ایران و موسیقی و رقص

رایج در میان هندیان که از تشریفات مذهبی آنان بوده است، بخوبی وجود و اهمیت این هنر را در قبائل آریائی نمودار میسازد. یک بخش مهم از اوستا «گاثاها» مشتمل بر نیایش و سرودهای مذهبی است که با آهنگهای مخصوص و تشریفات ویژه ای هنگام نیایش اهورمزدا خوانده میشد، و سرودهای اوستا برای پذیرش حافظ مردم که از خط و سواد بی بهره بوده‌اند، آسان و موزون بوده و بعلاوه مفاهیم گفته‌ها هنگامی که منظوم و با آواز ادا میشد، در دلها بیشتر اثر میکرده است.
\\\
از تاریخ موسیقی ایران در ادوار خیلی دور و حتی در دوره هخامنشی و اشکانی همانطور که گفته شد بواسطه در دست نبودن مدارک، مانند بعضی دیگر از تمدن این سرزمین، اطلاعات کافی و موثقی در دست نیست و همچنان تاریک و مبهم مانده است، ولی با در نظر گرفتن تمدن نژادی و ارتباط با تمدن سایر کشورهای همسایه و تابعه که فی الجمله اشاره ای بدانها شد، میتوان تصور کرد که نوازندگان و خوانندگان و موسیقی دانانی داشته اند و با در نظر گرفتن ذوق و استعداد سرشار ایرانیان که بوجود آورنده کاخهای عظیم که از زیبائی و شکوه و هنر و تزئینات سرآمد کاخهای زمان خود و پیش از آن بوده اند، به پیشرفت آنان در این فن نیز میتوان معتقد و مطمئن شد، منتها همانطور که هم اکنون گاهی نوازندگان قطعاتی میسازند و هنرنمائی مینمایند در حالی که از اصول و قواعد علمی این فن اطلاعات کافی ندارند، در گذشته هم تصور میرود که چندان مقیَّد باجراء قواعد و ارتباط اصوات و الحان نبوده اند.
قسمتی از اطلاعات ما را در این باره روایات تاریخ نویسان یونانی و گفته‌های شاهنامه فردوسی و کتابهای دینیو مختصری از اشیاء و آلات موسیقی که احیاناً در کاوشها بدست آمده، تشکیل میدهد. هرودوت تاریخ نویس یونانی مینویسد: «ایرانیان برای تقدیم نذر و قربانی بخدا و مقدسات خود مذبح ندارند و آتش مقدس روشن نمیکنند، بر قبور شراب نمی‌پاشند، ولی یکی از موبدان حاضر میشود و یکی از سرودهای مقدس دینی را میخواند.» شاید مقصود هرودوت همان قطعات گاتاهای اوستا بوده است.
گزنفن تاریخ نویس دیگر یونانی نوشته است: «کوروش بزرگ هنگام حمله به سپاهیان  آشور بنا بر عادت خود سرودی آغاز کرد که سپاهیان با صدائی بلند توأم با ادب و احترام دنبال آنرا خواندند، وچون سرود بپایان رسید، آزادمردان با گامهای برابر، با نظم و ترتیب تمام براه افتادند.» در جای دیگر مینویسد: «کوروش برای حرکت سپاه چنین دستور داد که صدای شیپور، علامت حرکت و عزیمت خواهد بود و همینکه صدای شیپور بلند شد باید همه سربازان حاضر باشند و حرکت کنند.» و همچنین مینویسد، «در نیمه شب که صدای شیپور عزیمت و کوچ کردن بلند شد کوروش سردار سپاه را فرمان داد تا با همراهان خود در جلو صفوف منظم سپاهیان قرار گیرد.
بعد کوروش گفت همینکه بمحل مقصود رسیدم و حملات دو سپاه نزدیک شد، سرود جنگی را میخوانم و شما بی درنگ پاسخ مرا بدهید.» هنگام حمله چنانکه گفته بود کوروش سرود جنگ را آغاز کرد و سپاهیان همگی با وی هم آواز شدند. سایر تاریخ نویسان یونانی نوشته اند که: «پادشاهان ایران هنگامی که بر خوردن طعام می‌نشستند، دسته ای از کنیزان به خنیاگری مشغول میشدند ورامشگری میکردند و می‌رقصیدند، نوازندگان و خنیاگران کشورهای تابعه چون بابل و هند و مصر در دربار بوده اند و بطوریکه نوشته اند در جنگ «ایسوس» پس از شکست داریوش سوم سیصدو بیست زن نوازنده ضمن اسیران بدست پارمنیون سردار اسکندر افتاد. آتنه مورخ قرن سوم میلادی از قول دوریس تاریخ نویس قرن چهارم پیش از میلاد، درباره تشریفات جشن مهرگان نوشته که: «در ان جشن در حضور شاهنشاه نوازندگان و خوانندگان به نوازندگی و خوانندگی میپرداخته اند.»
در سال ۱۳۳۶ خورشیدی، ضمن کاوشهای باستان شناسی پیرامون آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی در تخت جمشید یک شیپور بلند فلزی که اینک در موزه تخت جمشید نگاهداری میشود، بدست آمد. بلندی این شیپور ۲۰ر۱ متر و قطر دهنه آن پنجاه سانتیمتر میباشد. این نوع شیپور را در قدیم «کرنا» یا «کارنای» یعنی (نای جنگی) مینامیده اند که هنگام جنگ بکار میرفته است. کار یعنی جنگ (کارزار از همین واژه است) و نای همان نی میباشد.
در دوران قدیم و عهد هخامنشی دو دسته آلات موسیقی معمول بود: بعضی برای رزم و پاره ای جهت بزم. سازهای رزمی عبارت بوده است از کوس، کرنا، نی، شیپور، سنج و درای. فردوسی در شاهنامه بچند نوع آن اشاره کرده است:
جهان پر شد از ناله کرنای
تبیره بر آمد بهر دو سرای
تبر خون و شب گون و زرد و بنفش
همی آسمان بر زمین داد بوس
همی کوه را دل برآمد زجای
هوا تیره گشت از فروغ درفش
برآمد دو نای و آوای کوس
زآواز شیپور و زخم درای
\\\
تبیره زنان برگرفتند راه
خروشیدن سنج و هندی درای
خروشی برآمد ز ایران سپاه
بابر اندر آمد دم کَّرنای
\\\
تبیره برآمد بهر دو سرای
همی آسمان آندر آمد زجای
بدانگه که لشگر بجنبد ز جای
زبس ناله بوق و کوس و درای
پادشاهان و امیران و سران قوم و سپاه پس از هر جنگی و هنگام صلح و صفا مجالسی میآراستند که خالی از می و جام و خواننده و نوازنده و رامشگر نبوده است، همانطور که فردوسی گفته:
بر آسود از رنج تن، دل زکین
می و جام و رامشگران خواستند
ز راهش جهان پرز آوای نوش
سر سال نو هرمز فرودین
بزرگان بشادی بیاراستند
به فرمانش مردم نهاده دو گوش
درباره مجلس بزم فرویدون فرموده است:
که دو آلت بزم شاهی بجوی
به پیمان جام و برآوای خوان
بدانش همه دل زدای من است
چنان چون سزد در خور بخت من
بکرد آنچه گفتنش بدور رهنمای
هم اندر خورش با گهر مهتران
بفرمود شاه آفریدون بدوی
نبیدآر و رامشگران را بخوان
کسی کو برامش سزای من است
بیار انجمن کن بر تخت من
سخن را چو بشنید از کدخدا
می روشن آورد و رامشگران
گاهی برای فتح و فیروزیها و ترغیب شاهان بکشور گشائی و سرکوبی شورشیان،‌همین خوانندگان و سرودسازان و سرود خوانان، نقش مهمی را ایفا میکرده اند که در اشعار فردوسی منعکس میباشد. از آنجمله تشویق و ترغیب کاوس است برای فتح مازندران. خواننده و نوازنده در این سرود، پرده زیبائی از آب و هوا و چهار فصل معتدل و خواسته‌ها و مواهب این سرزمین شاداب در ذهن شاه مجسم میسازد:
برآورد مازندرانی سرود
همیشه برو بومش آباد باد
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله باز شکاری بکار
همه نامداران زرین کمر
بکام از دل و جان خود شاد نیست
به بربط چوبایست برخاست رود
که مازندران شاه را یاد باد
هوا خوش گوار و زمین پرنگار
دی و بهمن و آذر و فرودین
همه ساله خندان لب جویبار
بتان پرستنده با باغ و رز
کسی کاندران بوم آباد نیست
در شاهنامه منعکس است که وقتی بیژن داخل چادر منیژه میشود، نوازندگان را می‌طلبد و میگساری میکند و نوازندگان ایستاده بربط و چنگ مینوازند و آوازه میخوانند. منیژه جوان را بکاخ خود میخواند و از نو جشنی بر پا میسازد که در آن ششصد غلام، رباب میزدند و آواز میخواندند و می در جامها میریخته اند.




خنیا ( موسیقی ) همواره در همه هازمان های بشری

( جوامع بشری ) شوند ( سبب ) سرمستی و شادمانی

بوده است. از یافته های کهن باستانی و نماهایی که روی

کوزه ها و خمره ها و دیگر سفالینه ها تا کنون به دست آمده

است زن ها و مردان بسیاری را می شود دید که دست در

دست هم در حال پایکوبی و خنیاگری هستند.

اثرگذاری خنیا بر روان چنان است که گاهی ما را بی نهایت

خرسند و شاد و از خود بی خود می سازد و گاهی ما را

آنچنان اندوهناک می سازد که در خود فرو می رویم.


خنیاگری و رامش( موسیقی ) در ایران باستان

هخامنشیان:

خنیا ( موسیقی ) در شاهنشاهی هخامنشیان بر ۳ گونه بوده

است:

آیینی ( دینی )

- رزمی ( جنگی )

 - بزمی

در برپایی جشن ها و گهنبارهای ( دعا خوانی های ) دینی

هخامنشیان همواره از بهترین خنیاگران و رامشگران در هنگام

برگزاری آیین ها به کار می بردند.

به گاه نبرد و جنگ نیز  شیپورها و طبل ها برای بالابردن

روحیه نبرد سربازان به کار گرفته می شد.

همیشه با فرا رسیدن نوروز و دیگر جشنهای ملی مردم و

درباریان در کنار یکدیگر به خنیاگری و شادمانی می پرداختند.

پس از پیروزی در جنگ ها نیز چنین بود.

در ایران باستان هنگام برآمدن و فرو رفتن خورشید گروهی به نواختن

 طبــل و کــوس و کـرنا می‌پرداختند.

در اوستا بخش یسنا‌ها آمده که پزشکان بیماران خود را با موسیقی ایرانی

 درمان می‌کردند.

در آن دوران سه نوع موسیقی آئینی (دینی)، بزمی و رزمی مرسوم

 بوده‌است.

 همچنین در جشن‌های طبیعت و روزهای تاریخی و ملی نواها و

موسیقی ایرانی ویژه‌ای برگزار می‌شد.

 در دوران هخامنشیان سرودها و ترانه‌هایی به نام هوره در جنگ‌ها

و جشن‌ها اجرا می‌کردند که امروزه در ایلام و کردستان ایران با همین

 نام رایج است.


- اشكانيان ( پارت ها )

موسیقى در این دوره تبدیل به اصیل‌ترین موضوع نقاشى شده بود.

 تأثیرپذیرى از تمدن یونان و روم را نیز نباید در این دوره از نظر دور داشت.

 سازهاى این دوره ادامه سازهاى دوره سلوکى و دوره هخامنشى است

و بیشتر شامل سازهاى رزمى مى‌باشند.

در این دوران به کسانى که خواننده، نوازنده، شاعر و گاه بازیگر بودند

 ”گوسان“ گفته مى‌شد.

 بقایاى آنها در فرهنگ امروز ایران به صورت ”عاشیق“‌هاى آذربایجان و

 یا ”مطرب‌هاى“‌ لرستان و ”بخش‌“هاى خراسان موجود است.

طبق نوشته شرق شناس انگلیسی، مرى‌بویس، در عصر پارتیان

خنيا ( موسیقى ) یکى از عوامل مؤثر درآموزش و پرورش کودکان و نوجوانان

 بوده است. موسیقى این دوران بر موسیقى ارمنستان تأثیر فراوانى

 به جاى گذاشته است.


- ساسانیان ( شکوه موسیقی ایران باستان )


در این هنگام خنیاگری سنتی ایرانی به بالاترین شکوه

خود رسید و اثربخشی بسیاری در موسیقی کشورهای

همسایه خود مانند ترکیه،عراق،سوریه ،یونان و عربستان

داشت.

اردشیر ساسانی آنچنان به خنیاگری و رامش گری ارج می نهاد

که کسانی را که در این زمینه شهرت داشتند را در یک

اشکوب ( طبقه ) اجتماعی قرار می داد.

در دوران ساسانیان به ویژه بهرام گور و خسرو پرویز موسیقی‌دان‌هایی

 زیر نظر وزیر دربار خرم باش کار می‌کردند. در جشن‌های بزرگ، این نوازندگان

و خنیاگران نواها و آهنگ‌های گوناگون اجرا می‌کردند. در شاهنامه آمده

بهرام گور تعداد ده هزار لوری (خنیاگر) از هند برای شادی و پایکوبی مردم

به ایران آورد.

مانی پیام آور ایرانی آوازخانی و خنیاگری دینی را در آیین

خود بسیار رواج داد.

مزدک نیز خنیا را یکی از نیروهای مینوی ( معنوی ) شناخته

و رامشگران را در کنار موبدان و هیربدان و سپهبدان جای

می نهاد.

در هنگام ساسانیان رامشگران و خنیاگران در بارگاه شاهی

مقام بسیار بالایی داشتند.
از سرشناس ترین رامشگران و نوازندگان ساسانی می توان

باربد ، نکیسا ، سرکش ،بامشاد و رامتین را نام برد.

آلات موسیقی ایرانیان در هنگام شاهنشاهی ساسانیان

بربط ( عود ) ،نای ،طنبور ،مزمار و چنگ بوده است.

مردم خراسان بزرگ هفت تار داشتند و آنرا ( زنگ )

می نامیدند. مردم تپورستان ( طبرستان ،مازندران ) و

دیلم ( گیلان ) نیز طنبور را بسیار می نواختند.

مشهور ترین رامشگران و ترانه سرایان ایران باستان

باربد و سرکش بودند که در دربار خسرو پرویز به سر می بردند.

باربد :
نخستین بار دستگاه های موسیقی ایرانی را ساخت.

همچون راست پنجگاه و ماهور و ...

باربد نامورترین موسیقی دان ، ترانه سرا، خواننده و

بربط نواز ( نوازنده عود ) ساسانی بوده است.

باربد را گروهی اهل مرو می دانند و گروهی دیگر بر این

باورند که اهل ری بود و با سخنانی آهنگین با بربط برای

خسرو پرویز آهنگهایی می ساخت که در آن رخدادهایی

را که مردم توان گفتن آنرا به شاه نداشتند با زبان ترانه

و آهنگ بیان می کرد.

باربد برای هر روزی از روزهای هفته نواهای هفتگانه ساخته

بود. برای سی روز ماه سی لحن  باربدی را ساخت و برای

۳۶۰ روز از سال ۳۶۰ دستان را ساخت.

باربد برای نخستین بار دستگاه سرود خسروانی را در جهان

ساخت و آنرا به خسرو پرویز پیشکش کرد.

ساخت بسیاری از نغمه ها و ترانه های خنیا ( موسیقی )

از آن اوست و هنوز هم میراث او در نام های گوشه های

دستگاه های موسیقی ایرانی امروزی به جای مانده است.

بامشاد:

به این شوند او را بامشاد نامیدند که بامداد ( صبح ) چنان

می نواخت و می خواند که همه مردم را شاد می کرد.
او نیز هنگام شاهنشاهی پرویز می زیست.

در این دوره موسیقی در دبیرستانها آموخته می شد و

بیشتر مردم با موسیقی مقدماتی آشنایی داشتند.

رامتین:

نام دیگر او را (  رام،رامین و رامنین ) نیز می گفتند .

رامتین به چم ( معنی ) آرامش بخش می باشد. برخی او را همان

رامین عاشق ویس می دانند.

رامتین استاد نواختن چنگ بود و در عهد باربد و نکیسا و سرکش می زیست.

سرکش:

نام دیگرش سرکس بود. او نخستین رامشگر و نوازنده و خواننده دربار

 خسرو پرویز بود.

برخی از پژوهشگران بر این باورند که او یونانی و نامش سرجیوس

بود که با گذشت زمان نامش سرکش و سرکس خوانده شد.

هنوز این روشن نیست که باور ایشان درست است یا نه.

نکیسا:

او نیز به هنگام باربد و دیگر رامشگران ساسانی می زیست.

او در نواختن چنگ و خوانندگی بسیار ماهر و چیره دست و موسیقی دان

بسیار بزرگی بود.


- موسیقی پس از ورود اسلام

پس از یورش تازیان بیابانگرد اعرابی به ایران زمین خنیاگری و رامشگری

و شادی و سرور ممنوع شد.

آنها اجازه نمی دادند که نامی ایرانی به زبان آید و پارسی سخن گفتن

نیز ممنوع گشته بود.

از نخستین کسانی که پس از یورش تازیان دوباره ترانه سرایی و خنیاگری

را آغاز کرد می توان  رودکی  را نام برد.

- رودكی :

جعفر پسر محمد كه او را رودكي ناميدند در روستايي به نام بنوج رودك

در ناحيه رودك در نزديكي نخشب و سمرقند تاجيكستان امروزي به

دنيا آمد.

برخي مي گويند كه او از كودكي نابينا بود و برخي مي گويند كه

او پس از گذشت چند سال نابينا شد. رودكي را نخستين ترانه سراي

بزرگ پارسي پس از يورش تازيان اعرابي مي نامند.

رودكي  يكصد هزار بيت شعر سرود و در موسيقي و ترجمه و آواز

بسيار چيره دست بود.

ساز رودكي چنگ بود و چيرگي او در خنياگري و ترانه سرايي به

اندازه اي بود كه نيروي افسونگري و نوازندگي وي شاه آن هنگام ايران

ابو نصر ساماني را پس از شنيدن چكامه ( شعر ) " بوي جوي موليان"

بدون كفش و گريان از هرات به بخارا كشاند.

بزرگترين اثر رودكي " كليله و دمنه " است. در كنار آن نوشته ها ي بسيار

ديگري نيز دارد.

رودكي به سال ۳۲۹ مهي ( هجري ) در زادگاهش و در حاليكه نابينا

بود درگذشت.



زریاب:

زریاب بزرگ که فرنامش ( لقبش ) را بصری نیز می خواندند موسیقی دان

خواننده و بربط نواز ( نوازنده عود ) ایرانی بسیار چیره دستی بود.

زریاب سازنده مکتب موسیقی ایرانی آندلس ( ایرانی اسپانیایی ) و

رواج دهنده موسیقی عربی ابداعی پارسیان در قرطبه ( کوردوبای اسپانیا )

اشبکیه ،مصر و شمال آفریقا بود.

او نخستین کسی است که گیتار را از روی بربط ایرانی الگو گرفت و ساخت.

زریاب نواختن بربط ( عود ) و سپس گیتار را به اسپانیایی ها و اروپایی ها

آموخت.

زریاب در آندلس ( اسپانیا ) دبیرستانی برای آموزش خنیاگری و بربط

 و گیتار ساخت.

ادامه دارد...