پس
نگاههائی
ایرانی
موبی دیک هرمان ملویل اثری است نبوغ آمیز و پیامگزارانه که از سرنوشت/تقدیر
ایالات متحده گوید.
در سالهای دهه 1850(دوران تعاقب اسطوره ای وال سفید) اکثریت بزرگی از
مردم ایالات متحده از تبار اروپائی و بیشتر آنگلوساکسون بودند. با این حال مشخصات جمعیتی خدمه پکود، همچون
جمعیت امروزین امریکا، متشکل از همه نژادهای بشر بود (هرچند افسران پکود جملگی کواکرهائی
خشن از جزیره نانتوکت بودند). و در میان
این خدمه رنگارنگ پکود پارسیان بخشی مهم و نگران کننده را تشکیل می دادند. آخاب، به هزینه شخصی خدمه قایق صید نهنگ خود متشکل
از نوند/نبی/پیامگزار شخصی خویش، فتح الله، و چهار پارسی غریب دیگر را استخدام
کرده بود. فتح الله زوبین انداز است. خاستگاهش مرموز است و چیزی بیشتر از این نمی
دانیم که پارسی است، آتش پرستی پارسی که نیم تنه ای چینی وار به تن دارد و موی سپید بلند را دستار وار گرد سر پیچیده .
"...اما فتح الله. وی چنان
موجودی بود که مردم متمدن و شهرنشین منطقه معتدله تنها در رویا می بینند و آنهم به
ابهام، اما امثال وی گهگاه در میان جوامع آسیائی خرامانند، بویژه در جزایر شرق
قاره- آن سرزمین های دور افتاده، دیرین و تغییر ناپذیر که حتی در دوران مدرن بخش
اعظم تأصل[1] شبح وار نسل های نخستین بشر را
حفظ کرده اند، وقتی خاطره نخستین بشر هنوز بروشنی در یادها بود، و تمام اعقاب بشر بی
خبر از منشأ خویش یکدیگر را به چشم اشباحی
واقعی نگریسته در پرسش از مه و شید که بهر چه و از چه سبب ساخت شده اند، روزگاری که
به هر روی، طبق سِفر پیدایش، فرشتگان براستی با دختران بشر آرمیدند، و شیاطین نیز،
در کنار خاخام های سنت شکنی که در عشق خاکی ره افراط پیمودند."
فتح الله همچنین دوست دارد در سایه آخاب ایستد طوریکه بشکلی ترسناک فاقد
سایه ای از آن خود دیده شود. مقدر است که
فتح الله باید پیش از آخاب بمیرد.
تقدیر/سرنوشت من نیز بطرزی غریب با تقدیر/سرنوشت پارسیان، مردم (ایران) گره
خورده است. در جریان سفرهای دوران جوانی در
ایران بودم و تجاربی اندوختم و در بخش کوتاهی از دوران انقلاب اسلامی در آنجا
بودم. این تجربه تعین کننده و زندگی دگر کن
بود. با مشاهده آنچه این روزها اتفاق می افتد به مرور رویدادهای گذشته می
پردازم.
بر اندازی دولت منتخب(حکومت دکتر مصدق) مردم ایران در سال 1953بدست
آژانس مرکزی اطلاعات امریکا (سیا) و به کرسی نشاندن رژیم شاه معرف شیوه امریکائی
حمل چماق بزرگ و خرامیدن در جهان طبق برنامه بنگاههای بزرگ آنکشور است.
سرنگونی شاه در سال 1979 اعلام آغاز خروج کنترل امور از دست امریکا و از
دست شدن قدرت اجرای ریز ترین جزئیات برنامه های بنگاههای امریکائی بود.
نمی توانم پیش بینی
کنم این انقلاب ایرانیان آذر پرست به چه و کجا می انجامد. حدسم این است هر چه پیش آید از جانب دریاست،
دریای اشک و خون. و هرچه پیش آید به شکلی
غریب با تقدیر/سرنوشت ایالات متحده در هم تنیده است.
travel narrative by sam libby
Wednesday, June 24, 2009 - post date
Persian Flashbacks
Herman Melville's 'Moby Dick' is a
visionary, prophetic work that
speaks to the United States' national
destiny/fate.
In the 1850's (the time of the mythic
hunt for the Great White Whale)
the vast majority of the people of
the United States were of Northern
European ancestry, and the vast
majority of these were Anglo-Saxons.
Yet the demographics of the crew of
the Pequod are much like the
present population of the United
States' which is peopled by all
varieties of the Human (The officers
of the Pequod, however, were
uniformly savage Quakers from
Nantucket Island).
And of this multi-hued crew of the
Pequod, Persians constituted an
important and disturbing component.
Ahab, out of his own pocket, employed
his own harpoon boat crew
consisting of his personal prophet
Fedallah and four other outlandish
Persians.
Fedallah is the harpooner. His
origins are mysterious, and we know
little more than that he is a Parsee,
or Persian fire-worshipper, that
he wears a black Chinese-style
jacket, and that he has his long white
hair wound like a turban around his
head.
"...concerning Fedallah. He was
such a creature as civilized, domestic
people in the temperate zone only see
in their dreams, and that but
dimly; but the like of whom now and
then glide among the unchanging
Asiatic communities, especially the
Oriental isles to the east of the
continent - those insulated,
immemorial, unalterable countries, which
even in these modern days still
preserve much of the ghostly
aboriginalness of earth's primal
generations, when the memory of the
first man was a distinct
recollection, and all men his descendants,
unknowing whence he came, eyed each
other as real phantoms, and asked
of the sun and the moon why they were
created and to what end; when
though, according to genesis, the
angels indeed consorted with the
daughters of men, the devils also,
add the uncanonical Rabbins,
indulged in mundane amours."
Fedallah also likes to stand in
Ahab’s shadow so that he seems,
eerily, not to cast a shadow of his
own.
It’s fated that Fedallah must die
before Ahab will or can die.
My fate/destiny has been strangely
interwoven with the fate/destiny of
Persians, the Persian Nation (Iran).
During the travels of my youths I
was there, experienced, lived through
(just barely) the Islamic
Revolution.
This experience was defining, life
changing. I am flashing back as I
observe what is happening now.
The Central Intelligence Agency's
(CIA's) overthrow of a
democratically elected government in
Iran (the Mossadagh Government)
in 1953, and the creation of the Shah's
regime defined the United
States' style of carrying the big
stick and strutting the world any
way the corporate agenda dictated.
The overthrow of the Shah in 1979
announced the beginning of the time
of the United States' loss of
control, the beginning of the loss of
the power to fulfill every iota of
the corporations' agenda.
I cannot foresee what this revolution
of Persian fire-worshippers will
bring. My guess is that whatever
comes, it will come forth from a sea
of blood and tears. And whatever comes
will be strangely interlinked
to the destiny/fate of the United
States.