زعفران
[کُرکُم][1]
و زردچوبه
16. عفـــــران را از كلالههای نارنجی پـــــــــررنگ و بخشی
از خامه گــــــــلِ کرُکوس ساتیووس Crocus sativus[2] (تیره
زنبقیان) گیرند. كُلالههای خشك
شده به طول حدودا سه سانتیمتر، قرمز تیره و خوشبویند، و وزن حدود بیستهزار كلاله به چهارسد وپنجاه گرم می رسد،
یا به دیگر سخن هر یك گندم* زعــــــفران از كلاله و خامه نُه گل بدست
میآید. زعفران گیاهی است كوچك با
پیازی گوشتی و برگهای علفی و گلی زیبا به رنگ ارغوانی كه در پاییز میشكفد. همیشه در جای ماده رنگی، چاشنی، عطر، و دارو بس گرانبها بوده و در
تاریخ تجارت هماره نقشی مهم داشته است. این
گیاه از دیر باز درباختر آسیا كشت میشده، و تاریخ كشت آن چنان درازآهنگ است كه
از وجود گونه خودروی آن چیزی نمی دانیم. زعفران
همیشه كالایی گرانبها بوده كه کاربرد آن بیشترنزد شاهان و فرادستان اجتماع می
مانده و
از همین رو بسی تقلب که در کار آن شده و بسا چیزهای دیگر که در پوست آن
عرضه میشده است1. در هند آن را با گُلِ رنگ، کارتاموس
تنیکتورس/قُرطُم/قِرطِم (Carthamus
tinctorius)،
در آمیزند كه همان رنگ نارنجی تیره را میدهد، و در بسیاری از اسناد خاوری این دو
با یكدیگر درآشفته شدهاند. آنچه بیشتر رخ
داده، درآشفتگی میان زعفران کرُکوس (Crocus)
است با زردچوبه کورکوماست (Curcuma) (از تیره
زنجبیل)، گیاهی با ساقههای زیر زمینی چند ساله كه گندهای آن را خشکانده
زردچوبه تجاری گیرند و بیشتر در آمادن كاری و نیز رنگ زرد بکار است. گویا از نخستین سالــــــــهای ســـــــــــــــده هــفتم ترسائی گلــهای ورس[3]، مِمِسایلُن
تینکتوریوم Memecylon tinctorium، نیز به جای
زعفران بکار رفته است. پس پژوهش تاریخی
زعفران كاری است دشوار و پیچیده.
خاور شناسان
سردرگمی خاور زمینی ها را فزوده اند، بیشتر به این علت كه با بکار گیری نام علمی
کورکوما Curcuma آنان را گمراه كردهایم؛ این نام علمی بر
گرفته از واژهای است خاوری که در اصل دلالت بر کروکوس Crocus، یعنی زعفران
دارد، هرچند اعراب نیز آن را با کورکوما Curcuma، یا همان
زردچوبه ما درآشفتهاند. بــــاید تأكید
كرد واژه سنسكریت کونکوما Kunkuma [ در پهلوی کُرکُم] درست بر کروکوس ساتیووس Crocus sativus [زعفران]
دلالت دارد و هیچگاه به معنای کرکوما Curcuma یا زردچوبه ی ما
(كه در سنسكریت هَریدرا haridrā نامند )
نبوده،1
و آن جنس گیاه كه ما کورکوما Curcuma مینامیم، هیچ
ربطی به کروکوس کروکوس Crocus یا زعفران
ندارد.
درباره آشنا شدن
مردم چین با زعفران باید دو دوره طولانی را از یكدیگر جدا كرد ـ دوره نخست، از سده سوم تا پایان
دوره فرمانروائی دودمان تانگ كه طی آن
مردم چین اطلاعاتی درباره این گیاه و فراورده آن یافته گاه آن را به رسم پیشكش دریافت میكردند؛ دوم، دوره
مغول (1260 تا 1367) كه طی آن مسلمانان محصول زعفران را عملاً وارد چین
كردند و استفاده از آن رایج شد. نخست از
دوره دوم می گوئیم:
نظرات مردم چین
درباره زعفران در برابر دیگر فرآورده
های بیگانه از همه مبهم تر است. بیشتر از
آنرو كه آنان هیچگاه گیاه کروکوس ساتیوس Crocus
sativus
را برای كشت به سرزمین خود نیاوردند،2 و هرچند نخستین جهانگردان بودایی كه به
هند رفتند این گیاه را در كشمیر دیدند، اطلاعاتشان درباره آن همواره ناقص باقیماند. آنان نخست زعـــــفران را با گُلِ رنگ، کارتاموس
تینکتوریوس (Carthamus
tinctorius) جابجا گرفتند، زیـــــرا محصول هر دو گیاه را در محاوره " گل قرمز" (هون هوا hun hwa) نامیده بودند. لی شیـچن3 شرح می دهد " گل قرمز بیگانه ( fan) یا تبتی
[زعفران] از تبت (سیـفان/Si-fan)، سرزمین های
مسلمانان و از عربستان (تیینـ فان/T‛ien-fan )
مــــــــــــیآید. ایــــــــن
مـــــــــاده همان hun-lan [Carthamus/گُلِ رنگ ] آن
سرزمین هاست. در دوره یــــــــــوان (1260 تا 1367) زعفران را دیگافزار
خورشها میكردند. بر پایه پو وو چی Po wu či نوشته
چان هوا (Čan Hwa)، چان كیین تـــــــخم
گل رنگ، [Carthamus]
hun-lan
را در سرزمین های باختری (سی یو/Si yü) بدست آورد كه
همان جنس گیاه ما [زعفران] است، هرچند پر پیداست که گونهگونی شرایط آب و هوائی را تفاوتهائی
میانشان هست." پس اگر همچون اف. پی. اسمیت1
بگوییم "داستان چان كیین در مورد زعفران و گُلِ رنگ نیز تکرار شده" خطا رفته ایم و این گفته استوارت2 هم که : "بر پایه
پن تسائو Pen ts‛ao، چان كی ین، کروکوس
Crocus را همزمان با گُلِ رنگ و دیگر داروها و
گیاهان باختری، از عربستان به چـــین آورد" زاده نهایت سردرگمی است. چان كی
ین در عربـــــستان! در پو وو چی Po wu či تنها از گُلِ رنگ (Carthamus) سخن رفته نه
از زعفران (Crocus)- دو گیاه یکسره متفاوت كه حتی از دو
تیره جدایند و هیچ نوشته چینی نیست كه
ورود زعفران را به چان كیین بسته باشد. در
واقع، چینیها درباره ورود یا كشت زعفران
چیزی برای گفتن ندارند. خطای لی شیـ چن در واقع زاده یكی گرفتن دو
گیاه است كه " گل قرمز" نامیده میشوند. گُلِ رنگ
در كتاب تسی مین یائو شو Ts‛i min yao šu چنین نام گرفته ؛ همچنان كه بعدتر هم لی چون (Li Čun)
از دوره تانگ و نیز در سون شی Sun
ši
نیز چنین نام گرفته و در آن گفته شده كه بخش هینـ یوان (Hin-yüan) واقع
در شنـ سی (Šen-si) گل قرمز ین-چی yen-či را به عنوان
خراج به دربار میفرستاده است1.
این كه لی شیـ چن در نوشته بالا زعفران را در نگر داشته از روی دو نام
بیگانه كه در نامگذاری این محصول كار گرفته نمایان میشود، یــــعنی: کی-فو لان ki-fu-lan و سا-فا-تسی sa-fa-tsi. نویسه
آغازین آوانگاشت نخست غلط چاپی تسا (*tsap, dzap) tsa است؛ نویسه
آخر صورت دوم را باید به شكل لان lan درست كرد2. تسا-فو-لان tsa-fu-lan و سا-فا-لان sa-fa-lan ( سافوران ژاپنی safuran ژاپنی، فوران faran سیامی) همچنان كه از مدتها پیش روشن شده،
آوانگاشتهای واژههای عربی zäferān (زعفِران) یا zäfarān (زعفَران) اند كه saffron انگلیسی نیز
از همان آمده است3. صورت این آوانگاشتها خود گواه این است كه
دیرپائی آنها به پیش از دوره مغول نمیرسد،
یعنی روزگاری كه همخوانهای پایانی دیگر افتاد.
اگر اینها از دوره تانگ بود باید
آوایش *dzap-fu-lam و *sat-fap-lan می داشت. این نتیجهگیری با گواهی لی شیـ چن كه گوید در
دوران یوآن زعفران را به خوراک میزدند– كه رسمی است هندی-ایرانی– همخوانی دارد. در واقع گویا زعفران تا آن وقت وارد چین نشده
بوده و بکار نمیرفته است؛ دستکم توان
گفت كه هیچ سند کهن تر که نمایانگر
آشنایی مردم چین با زعفران باشد
دردست نیست .
زعفران در تبت كشت نمیشود. برخلاف آنچه پرو و اوریه4 با قید احتیاط
و بر پایه نام چینی " گل قرمز تبتی" پیش نهاده اند، گیاهی به
نام کروکوس تیبتانوس Crocus tibetanus وجود ندارد. مراد از این نام تنها این است كه زعفران از تبت به چین و بیشتر به
پكن صادر میشود؛ هرچند از تبت هیچ گونه زعفران نخیزد و خود تبتیها آن را تنها از كشمیر وارد میكند. استوارت1 گوید : "برخی
نویسندگان بیگانه نام دیگر زعفران را تسان هون هوا ts‛an
hun hwa
(گل قرمز تسان؛ یعنی مركز تبت) آورده اند، هرچند هیچ نویسنده چینی چنین چیزی نگفته است." در واقع این نام در پن تسائو کان مو شی یی
Pen ts‛ao kan mu ši i 2 و چی وو مین شی تو کائو Či
wu min ši t‛u k‛ao
از سال 18483 آمده و گفته شده آن را از تبت (سیـتسان/Si-tsan) میآورند و همان فان هون هوا Fan hun hwa است كه در پن تسائو کان مو Pen ts‛ao kan mu آمده است.
در پكن هنوز هم در محاوره زعفران را تِسان هوا ts‛an
hwa گویند؛
همچنین آن را صرفا هوان هوا "hun hwa ("گل
قرمز") نیز نامند4.
از تبتیهای پكن شنیدم كه آن را گور-کوم gur-kum، شا-کا-ما ša-ka-ma و دری-بزان dri-bzan ("خوش
عطر") نیز نامند. چینیها زعفران را
ارزشمندترین داروی ارسالی از تبت میدانند كه تسان هیان ts‛an
hian ("بخور
تبتی")[5] در
مرتبه بعد از آن قرار دارد.
لی شیـچن5 براین باور است كه دو رقم یو-کین yü-kin هست :
yü-kin خوشبو كه تنها گلش را کار گیرند و آن یو-کین
كه ریشهاش کار برند. اولی زعفران کروکوس
ساتیوُس (Crocus sativus) است؛ دومی گونه
ای کورکُما Curcuma [زردچوبه].
با این همه چنانکه خواهیم دید، دست كم سه رقم یو کین yü-kin هست.
چندین گونه از جنس کورکوما Curcuma در چین و
هندوچین یافت میشود. کورکوما لیوکُریزیا (yü-kin)
C. leucorrhiza یو-کین،
کورکوما لانگا/زردچوبه ، C. longa، کیان هوان (kian
hwan یا ) ("زرد
زنجبیلی")، کورکوما پالیدا C. pallida[6]، کورکوما پتیولاتا C. petiolata، کورکوما زدواریا C. zedoaria.[7] تعیین اینكه كدام گونه در چین باستان شناخته
بوده دشوار است، هرچند گویا در دوران باستان
دست كم یك گونه بکار می رفته است. توصیفی
از کورکوما لونگا C. longa [زردچوبه] و کورکوما
لیوکُریزیا C. leucorrhiza از پیش از
دوره تانگ در دست نیست و این احتمال هست
كه یا از باختر وارد چین شده باشند یا در صورتی كه بتوان با مدارك استوار گیاهشناسی
اثبات كرد این گونهها بومی چین اند،1 چارهای نیست جز اینكه
گمان كنیم انواع بستانی ممتازتر در دوره
تانگ وارد چین شده است. سو كون (Su Kun)
از سده هفتم درباره یو-کین، کورکوما لیوکُریزیا
(C.
leucorrhiza) yü-kin مینویسد این گیاه در شو (Šu)
(سهـ چوان) و سیـ ژون (Si-žun) میروید و
مردم هو آن را ما-شو ma-šu، *mo-džut (dzut)، نامند،2
در حالی كه در مورد کیان هوان kian-hwan (C. longa) گوید
مردم ژون (Žun) آن
را شو šu، *džut (dzut,dzur)
گویند؛ او برشباهت زیاد این دوگونه نیز تأكید میكند. چن تسان- كی (Č‛en
Ts‛an-k‛i)
نیز كه در نیمه نخست سده هشتم مینوشت درباره کیان-هوان kian-hwan گوید آن گونه كه از سرزمین بربرهای باختر (سی فان/Si Fan) میآید و مانند یو-کین yü-kin و شو یائو šu
yao است3. سوسون (Su Sun)
از دوره سونگ گوید امروزه یو-کین yü-kin در تمامی سر
زمین های كوانـ تون (Kwan-tun) و كوانـ سی (Kwan-si)
یافت میشود، هرچند فراوانی آن در این جا به پای سه ـ چوان كه ازپیش در آنجا کشت میشده نمیرسد. كو تسونـ شی (K‛ou
Tsun-ši) 4 گوید یو-کین yü-kin خوشبو
نیست و در دوره وی درکار رنگ آمیزی
پوشاک زنان می کرده اند. لی شیـ چن یادآور
میشود یو-کین yü-kin محصول سرزمین
های خاور یونانگرای تا تسین (Ta
Ts‛in)
بوده است: این نكته در كتاب وی لیو Wei lio از سده سوم آمده است،5 و در لیان شو Lian šu6، یو
کین yü-kin در میان كالاهایی برشمرده شده كه از تا تسین
(Ta Ts‛in) به سرزمین های باختری هند آورده میشود7.
آنچه درباره نامهای
بیگانه شو و ما-شو šu و ma-šu آوردیم برای تردید
شدید در بومی بودن کورکوما Curcuma در چین بس است و نگارنده به
سهم خود بر این است که دست كم دوگونه از این جنس نخستین بار از راه آسیای مركزی وارد سهـ چوان شده است. به هر روی بیگمان این باور امكان وجود گونههای
دیگری از این جنس یا حتی انــــــواعی دیگر از گونههای وارداتی در چین مدتها پیش
از این تاریخ را نفی نمیكند؛ در واقع بسا كه چنین بوده است، زیرا در كتاب باستانی
چو لی Čou li، یا مراسم دولتی دودمان چو/ژو[8]، و در
كتاب لی کی Li ki، از
گیاهی خوشبو به نام یو yü سخن
رفته كه با شراب آئین قربانی میآمیختند. جز چند تن اکثر مفسران بر ایناند كه این yü باستانی گونه
ای یو-کین yü-kin یعنی گونه ای کورکوما Curcuma بوده است1.
زردچوبه Curcuma
longa
در سرتاسر هند فراوان كشت میشود و بسا كه از ادوار كهن نیز چنین بوده است. نام این گیاه (كه در سنسكریت هِریدرا haridrā گویند)[9]
در نسخه خطی بوئر نیز آمده است. ساگ زیرزمینی (ریزوم) این گیاه را از هند به
تبت فرستند و در آنجا یون-با yun-ba یا skyer-pa گویند كه نام
دوم در اصل به زرشك داده میشد كه از چوب و ریشه
آن، چون کورکوما Curcuma، رنگی زرد گیرند.
این بیطار کُرکُم kurkum را جنس
کورکوما Curcuma و نه کروکوس Crocus میداند و این از تعریفی كه
به دست میدهد پیداست؛ او گوید کُرکُم kurkum گونه نیکوی
ریشههای رنگی است. این ریشهها را از هند
میآورند و در فارسی آن را hard [هَرد][10] گویند و
بر گرفته از واژه سنسكریت هِریدرا (Curcuma longa) haridrā است. هرچند
ابن حسن مینویسد مردم بصره hard را کُرکُم، kurkum، نامیدهاند كه نام
زعفران است و آن را با زعفران همگون كردهاند؛ هرچند در پی آن زعفران را با ریشه وَرس، wars، كه
گونه ایی است از مِمِسایلون Memecylon (نک صفحات پیش
رو ) خلط میكند2. turmeric [زردچوبه در انگلیسى] را در فارسی zird-čūbe (زردچوبه) یا darzard (دار زرد) ("چوب
زرد") مینامند. به گفته گارسیا دا اورتا،
هند زردچوبه بسیار به ایران و عربستان می
فرستاد و باور همگان بر این بود كه این گیاه در ایران، عربستان یا تركیه نمیروید،
بلكه یکسره از هند میآید3.
در اسناد باستانی بارها نام هو-کین yü-kin با یا بدون هیان hian ("خوشبو ")1،
به دوگیاه متفاوت از سرزمین های هند و ایران داده شده است: مِمِسایلُن تینکتوریوم Memecylon tinctorium و کروکوس
ساتیوس Crocus sativus كه شاید دومی باری دیگر با کورکوما Curcuma خلط شده. شگفت
اینكه در هیچ یك از گیاهنامهها به این واقعیت توجه نشده كه شرحِ كهنِ نام درختی زیر همین نام آمده است. جز پالادیوس نویسندگان اروپایی هم به آن توجه
نكردهاند. او در فرهنگ ستودنی چینیـ
روسی خویش3 در توضیح yü-kin آورده است: "نـــــام
درختی در كی- پین [ki-pin] با گلهای زرد
كه چیده در آستانه پژمردن فشرده شیره را با دیگرمواد خوشبو در آمیزند؛ این
درخت در سرزمین های تا تسین نیز یافت میشود و گلهای آن مانند گل زعفران است ودر
کار خوشرنگ كردن شراب کنند."
در فرهنگ بودایی یی تسی کین ین یی Yi ts‛ie kin yin i1 از سال 649 ترسائی در توصیف درخت یو-کین yü-kin آمده است: "نام
درختی كه در سرزمین كیـ پین (كشمیر) میروید. گلهایش زرد است. درخت را با گلش تكثیر میكنند. صبر میكنند تا گلها پلاس خورند؛ سپس شیره گلها را گرفته با مواد دیگر درآمیزند. مادهای كه به دست میآید چون عطر بکار رود. دانههای گلها نیز خوشبویند و به همین کار روند."
مایلم این درخت را همان مِمِسایلُن تینکتوریوم
Memecylon tinctorium، مِمِسایلُن
اِجوئِل M. edule یا مِمِسایلُن
کَپتِلاتوم [11]M. captellatum
[تیره ملاستوماسه] [12](Melastomaceae) بدانم كه درختچه یا بوته بزرگی است كه در خاور و جنوب هند، سیلان،
تناسریم و جزایر اندامان بسیار یافت میشود.
در جنوب هند برگها را که رنگ "زرد لاكی بسیار زیبا" می دهد در
کار رنگرزی کنند. از گلهای آن رنگ زرد بیثباتی
گیرند1. روشن
است که هوان یین (Hüan-Yin) با این گمان كه زعفران (yü-kin) تنها از كشمیرخیزد (نک صفحات پیش رو
)، زیستگاه این درخت را فقط كشمیر
دانسته است.
ابومنصور همین درخت را با نام وَرس (wars) آورده و در وصفش گوید گیاهی است مانند
زعفران به رنگ زرد و خوشبو كه زنان عرب در
رنگرزی پارچه کار گیرند2.
باستانیان با این رنگ آشنا نبودند. ابوحنیفه جستاری گسترده درباره
آن دارد3. ابن حسن ریشه
وَرس را میشناخت و آن را بنادرست زعفران پنداشت4. ابنبیطار توصیفی دراز آهنگ درباره
آن آورده است5.
گوید دو گونه
آن با هم متفاوتاندـ آن كه از حبشه میآید، سیاه رنگ است با كیفیتی پست؛
دیگری كه از هند میآورند به رنگ سرخ روشن است و رنگ زرد خالص به دست میدهد. گونه ایی كه بارده bārida نامند رنگ قرمز به دست میدهد. این گونه در یمن كشت میشود. او به این همانی آن با کورکوما Curcuma و کروکوس Crocus نیز اشاره
كرده است. اسحاق ابن عمران گفته است: "میگویند
وَرس همان ریشههای کورکوما Curcuma است كه از چین
و یمن میآید. " و ابن مسیحی بصری
گوید : "مادهای است به رنگ قرمز روشن مانند زعفران كوبیده." از همین روشن
می شود چرا چینیها برای آن هم نام یو-کین yü-kin را به كار
گرفتهاند. لكلر هم ورس اعراب را همان
مِمِسایلُن تینکتوریوم Memecylon
tinctorium
دانسته و میافزاید:
"L'ouars n'est pas le produit exclusif de l'Arabie. On le rencontre abondament dans l'Inde,
notamment aux environs de Pondichéry qui en envoyé en Europe aux dernières
expositions. Il
s'appelle kana dans le pays."[13]
1 گیاهنامه ژاپنی یاماتو هونزو درباره یو-کین گوید مادهای است رنگی كه از سیام آرند؛
گویا اینجا نیز مراد مِمِسایلُن Memecylon باشد.
اینكه مردم چین محصول مِمِسایلُن Memecylon را نیز yü-kin نامیدهاند ظاهراً نمایانگر آن است كه این
رنگینه ارزان جایگزین زعفران گرانبها میشده است.
نویسندگان چینی كه در گیاهشناسی و داروشناسی
مینوشتهاند به یو-کین yü-kin همچون نام یك درخت توجه نكردهاند،
هرچند بروشنی دریافته اند كه این نام اصولاً نام زعفران است كه از کروکوس ساتیوس Crocus sativus به دست میآید. این را از توصیف ها و نامهای این گیاه و نیز شواهد
دیگر به روشنی میتوان دریافت.
در شرح مركز هند در سالنامههای دودمان لیانگ2
بروشنی آمده كه yü-kin تنها از كشمیر (كیـ پین) خیزد، گلش یکسره زرد و
بسیار زیبا چون گل فو-یون fu-yun (Hibiscus
mutabilis)
[خطمیِ سرخ گل، ختمی الوان، رز پنبهای، ختمی درختی] است. از دیرباز همواره كشمیر را سرزمینی بلند آوازه در
كشت زعفران می دانستند؛ محصولی كه از آنجا به هند، تبت، مغولستان و چین صادر میشده
(و هنوز هم میشود). هوان تسان/هوان سا [14](Hüan Tsan/Xuanzang)، زائر نامی، در سده هفتم زعفران را در
كشمیر، اُدّیانه/ووچانگو [15](Uddiyāna)، و جاگودا/جاغوری/غزنین/زابلستان (Jāguda)[16] (زابلستان)[17]
مشاهده كرده است3. ییتسین، جهانگرد بودایی (695-671) آن را به
شمال هند نسبت میدهد4.
کهن ترین
توصیف این گیاه را در كتاب نان چویی وو شی Nan čou i wu či، نوشته
وان چن (Wan Čen) در سده سوم ترسائی میتوان یافت1، كه گوید: "زیستگاه
یو-کین yü-kin سرزمین كیـ پین (كشمیر) است و در آنجا آن
را پیش از هر چیز برای پیشكش كردن به بودا كشت كنند. گل آن پس از چند روز پژمرده میشود و سپس به
دلیل رنگ زرد یكدستش به كار میبرند. گلها
به فو-یون fu-yun (Hibiscus) [خطمی] و غنچه نیلوفر آبی (Nelumbium
speciosum)
[نیلوفر هندی] ماند و شراب خوشبو كند." این مشخصات کمابیش درست است و به یقین در مورد
کروکوس Crocus صدق میكند كه براستی مانند گیاهی سوسنی است
و از همین رو به خانواده ایریدائه Irideae [زنبقیان] و راسته لیلی فلورائه Liliiflorae تعلق دارد.
نكته مربوط به زندگی كوتاه گلها
نیز درست است2.
در سال
647 ترسائی سرزمین كیاـ پی (Kia-p‛i) در
هند، یو کین هیان yü-kin hian را پیشكش دربار چین كرد و در همین روزگار آن
را چنین توصیف كردهاند: "برگهایش
برگهای مائی من تون mai-men-tun (Ophiopogon
spicatus)[18] را ماند.
در ماه نهم سال گل میكند. به ظاهر فو-یون (Hibiscus
mutabilis) fu-yun [خطمیِ
سرخ گل، ختمی الوان، رز پنبهای، ختمی درختی] را ماند. رنگش آبی ارغوانی فام است. بویش از فاصله
چند ده قدمی شناخته می شود. گل میآورد
هرچند میوه ندارد. برای تكثیر باید ریشه را کار گرفت3."
آخرین جمله می نماید تكثیرش با پیاز است.
سند بسیار کهن تری راجع به پیشكش كردن زعفران هست. در سال 519 ترسائی، جایاوارمان، شاه فوـ نان (Fu-nan)
(كامبوج) زعفران را با عنبر و مواد خوشبوی
دیگر به دربار چین پیشكش كرد. 1
براین پایه باید گفت زعفران را در سده ششم
از هند به كامبوج میبردند. در واقع از
سالنامههای تانگ چنین برمیآید كه هند در دادوستد با كامبوج و خاور مقدم الماس،
چوب صندل و زعفران به این سرزمینها صادر میكرد.
2
افزون بر این، در سالنامههای تانگ زعفران محصول هند، كشمیر، اُدّیانه، جغتای و
بَلتستان دانسته شده است3.
در سال 719 ترسائی، شاه نان (Nan) (بخارا)
پانزده کیلو زعفران پیشكش فغفور/بغپور چین كرد4.
لیشی- چن در توضیحش درباره yü-kin hian نام سنسكریت چا-کو-مو č‛a-kü-mo، *dža-gu-ma،
را که از Suvarnaprabhāsa-sūtra گرفته افزوده
است5. این
نام در فرهنگ چینیـ سنسكریت فان یی مین یی تسی Fan yi min yi tsi، yü-kin ترجمه شده6. خود
نیز در جستاری این نام را بر پایه صورت بومی واسطهای *jāguma
با jāguda سنسكریت یكی دانستهام كه پایانه -ma در آن با
پایانه نام تبتی ša-ka-ma برابر است7.
چن تسانـكی موضعی شگفت گزیده گوید : "yü-kin خوشبو در سرزمین تا تسین (Ta Ts‛in)
میروید. در ماه دوم یا سوم سال گل میآورد
و ظاهری چون هون hun-lan (گُلِ رنگ، Carthamus
tinctorius)
دارد8. گلها
را در ماه چهارم یا پنجم سال میچینند و مادهای خوشبو از آن سازند" پر
پیداست که این شرح را نمیتوان به زعفران
مربوط دانست كه در شهریور یا مهر ماه گل میكند.
چن تسانـكی این اغتشاش را به
وجود آورده و لیشیـ چن را هم گمراه كرده و او بنادرست hun-lan
hwa
را از معادلهای yü-kin hian برمیشمار د.
ساكنان کولام/كوـ لین [19](Quilon) (Ku-lin) بعد از هر
استحمام به تن خویش yü-kin میمالیدند تا مانند "بدن طلایی"
بودا بشود1. بیشك آنها به بدن خود نه "زردچوبه" كه
تنها در رنگرزی استفاده می شود2 ، بلكه زعفران میمالیدند. مادران آنامی برای تقویت پوست نوزادان به
بدنشان زعفران مالند3.
در كتاب آئین اكبری نوشته ابوالفضل علامی (1551 تا 1602) به سال 1597
اطلاعاتی مفصل راجع به كشت زعفران در كشمیر ارائه شده،4 كه گزیدهای از
آن را می آوریم : "در دهكده پامپور (Pāmpūr)،
یكی از توابع وی هی (Vīhī) (در كشمیر)، کشتزارهای
زعفران به وسعت ده یا دوازده بیگا (bigha)[20] هست، چشم اندازی كه مشگلپسندترین بینندگان را افسون
میكند. در آغاز بهار كه فصل كشت است زمین
را شخم زده خاك را نرم میكنند و هرکرت را با بیل برای كاشت آماده کرده پیازهای
زعفران را در خاك مینشانند. پس ازماهی
جوانه میزنند و در آغاز مهر به بیشترین رشد
خود میرسند و درازای ساقهها یك وجبی شود.
ساقه سفید رنگ است و آنگاه که یك
انگشت قد كشید، غنچهها یكی پس از دیگری باز میشوند تا اینكه به هشت برسند. هر گل شش گلبرگ بنفش دارد. بیشتر از شش میله پرچم سه تا زرد و سه تا شنجرفیاند. از همین سه میله شنجرفی است كه زعفران به دست
میآید. [هر گل سه خامه و سه پرچم دارد كه
زعفران از سه پرچم به دست میآید.] آنگاه که دفتر زندگی گلها بسته می شود، برگها
بر ساقه پدید آیند. هر بوته زعفران شش سال
پیدرپی گل میآورد. در سال نخست محصول اندك است: در سال دوم هر ده بوته سیگل میدهد. در سال سوم به بیشترین رشد خود میرسد و پیازها
را از خاك درمیآورند. اگر پیازها در همان
خاك بمانند کم کم از میان میروند، هرچند
اگر آنها را درآورند و در جایی دیگر بكارند، ثمر خواهند داد."
كشتزارهای زعفران سخت بر جهانگیرشاه تأثیر گذارد و در روزنامه خویش چنین نوشت:1
"فصل گلِ زعفران بود، از این رو شاهنشاه
از شهر عازم پامپور شدند كه تنها سرزمین زعفرانخیز كشمیر است. هر باغچه، هر مزرعه تا آنجا كه چشم كار میكرد
پوشیده از گل بود. ساقه به سمت زمین خم میشود. گلش گلبرگ بنفش رنگ دارد با سه پرچم در درون،
كه زعفران از آنها به دست میآید؛ و این خالصترین زعفران است. اگر رویدادی
پیش نیاید، هر سال چهارصد ماند* یا سه هزار و
دویست ماند خراسانی زعفران ازاین سرزمین خیزد. نیمی ازبرداشت آنِ دولت و نیم دیگر آنِ
كشتكاران است. هر سیر زعفران ده روپیه به
فروش میرسد، هرچند گاه نرخ اندكی بالا و پائین شود. رسم بر این است كه گلها را کشیده به کشتکاران
میدهند؛ به خانه برده زعفران را كه همسنگ یك چهارم گلهاست جدا کرده به ماموران
دولت تحویل میدهند و بجای دستمزد نقدی هموزنش نمك میگیرند."
مردم چین
باستان زعفران را افزون بر كشمیر به ایران ساسانی نیز نسبت دادهاند. در چو شو Čou
šu2,
یو-کین yü-kin از جمله فرآورده های پوـ ســـه (Po-se)
(ایران) برشمرده شده است. در كتاب سوئی شو
Sui šu نیز چنین است3. در
واقع، در ایران زعفران خودروست و كشت آن باید از دیر باز آغاز شده باشد. آیسخولوس از پایافزارِ زردِ زعفرانی داریوش
شاه یاد كرده است4. زعفران در نوشته های پهلوی نیز آمده است. (ص 193 كتاب پیش رو). اصطخری و ادریسی در آثار خود در سده دهم بر
وجود زعفران در دربند، اصفهان و فرارود/ماوراءالنهر گواهی دادهاند5. یاقوت زعفران را محصول اصلی روستای روذآور* در استان جبال، سرزمین ماد باستان، میداند
كه فراوان به سرزمین های دیگر صادر میشد1. ابومنصور زیر نام عربی زعفران (zafarān)
آورده است2. مصرف كنندگان ارمنی زعفران خراسان را بهترین میدانند،
هرچند عرضه آن چنان كم است كه ایرانیان خود ناچارند با
بردن زعفران از قفقاز به این تقاضا پاسخ دهند3. به
گفته شلیمر4، بخشی از
زعفران ایران از باكو در روسیه میآید و بخشی دیگر در خود كشور در منطقه قائن كشت میشود، هرچند پاسخگویی به تقاضا را
بس نیست. شلیمر گوید در دو سرزمین
رودزبر (همان روذآور بالا) كه ناحیهای است كوهستانی نزدیك همدان، و كوه
دربند كه نویسندگان پیش از او به كشت زعفران در آنجا اشاره كردهاند، نشانی از زعفران نیافته است.
چه بسا زعفران را بهر كشت از ایران به كشمیر برده باشند. آثار این رویداد را میتوان در نام سنسكریت
وَهلیکا vāhlīka یافت كه معادلی است برای زعفران، به معنای "برخاسته
از پهلوا"5. بوداییان افسانهای دارند كه گوید ماذیانتیكه [21](Madhyāntika)، نخستین مبلغ سخنان بودا در كشمیر، زعفران
را در کشمیر كاشته است5.
اگر هم هیچ رگهای از حقیقت در این
افسانه نباشد، دست كم گواهی است بر اینكه این گیاه از خارج به كشمیر وارد شده است. نقش ایرانیان در پراكندن زعفران در سرزمین های
گوناگون را از نام تبتی "زعفران" میتوان به روشنی دید: kur-kum، gur-kum، gur-gum، كه
میتوان آن را به سادگی در kurkum یا karkam فارسی یافت و
نه در واژه سنسكریت kunkuma 5. تبتیها
این واژه را به مغولستان بردند و هنوز میتوان این واژه را در میان قالموقها/ قلميقيون (Kalmuk)[22] در كناره
ولگا شنید. گروهی ریشه این واژه
فارسی (kulkem پهلوی) را سامی میدانند، karkuma آسوری، karkōm عبری، kurkum عربی؛ هرچند به باور عدهای دیگر ریشه سامی آن محل تردید است2. نمی
توان سرگذشت زعفران در باختر و اروپا را كه بسیار درباره آن نوشته اند در اینجا
آورد3.
از بررسیهای بالا چنین برمیآید كه واژه yü-kin که چند معنی دارد ترزبان (ترجمانِ) نوشته های چینی را به درد سر می اندازد. میتوان از دستوری كلی سخن راند كه هر گاه yü-kin بر گیاه یا فرآورده ای چینی دلالت داشته
باشد،گونهای از Curcuma [زردچوبه] در نظر است، هرچند هرگاه در
اشاره به هند، هندوچین و ایران به كار رود، چه بسا مراد Crocus [زعفران] باشد. نام yü-kin hian ("yü-kin خوشبو ") با اشاره به كشورهای بیگانه،
گویا کمابیش همیشه دلالت بر زعفران دارد
كه عملاً به عنوان مادهای خوشبو به كار
میرفت؛ در حالی كه، چنانکه خواهیم گفت، همین نام وقتی با اشاره به چین بیاید، به
معنای Ccurcuma [زردچوبه] است. اكنون میتوان این پرسش را طرح كرد كه
واژه yü-kin از كجا آمده
است؟ و معنای اولیه آن چه بوده است؟ هیرت4،
در سال 1886، yü-kin را همان karkam ("زعفران") فارسی دانست و این
باور را در سال 1911 نیز واگوئی5 و این بار به آوایش باستانی *hat-kam استناد كرد. این گفته از نظر آواشناسی چندان قانعكننده
نیست، زیرا بسیار دور است كه مردم چین
برای باز ساختن k در واژه ای بیگانه حرف h رادر آغازش کار گیرند؛ هرچند نویسه yü در آوانگاشتها
معمولا برابر است با *ut، ud. به هر روی، این نظریه در كل جا برای اعتراضهایی سنگین تر
دارد. خود چینیها yü-kin را نمایانگر واژهای بیگانه نمیدانند؛ در
هیچ جا هم نگفتهاند yü-kin فارسی، سنسكریت یا چیزی از این دست است؛
برعكس، آن را از عناصر زبان خود میدانند.
افزون بر این، اگر yü-kin در اصل به
معنای زعفران بوده، چگونه است كه این واژه كه ادعا میشود فارسی است برای نامیدن
جنس Curcuma به كار رفته كه برخی گونههای آن حتی بومی
چین هستند و در هر صورت از مدتها پیش با آب و هوای
آنجا سازگار شدهاند؟ قضیه ساده
نیست و نیازبه پژوهشهای دقیق دارد. بگذارید
ببینیم چینیها درباره واژه yü-kin چه میگویند. پلیو1 پیشتر بروشنی، هرچند کوتاه،
موقعیت كلی را با جلب توجه به این واقعیت ترسیم كرده كه در نخستین سالهای سده دوم ترسائی واژه yü-kin در فرهنگ شو وِن Šwo-wen به عنوان نام
گیاهی خوشبو آمده است كه مردمان یو (Yü)،
یوـ لین (Yü-lin) امروزی از استان كوانـ سی (Kwan-si)، بهعنوان
خراج پیشكش میكردهاند؛ و از همین جا نتیجه میگیرد كه مفهوم این واژه باید "طلای
یو" باشد كه اشارتی است به رنگ زرد این محصول. در شوی کین چو Šwi kin ču2 چنین آمده است: "ناحیه
كویـ لین (Kwei-lin) دودمان تسین (Ts‛in) در سال ششم
دوره یوانـ تین (Yüan-tin) (111پ م ) از
دوران فرمانروائی فغفور/بغپور وو از دودمان هان به سرزمین یوـ لین
(Yü-lin) تغییر نام یافت. وان مان (Wan
Man)
آن را به سرزمین یوـ پین (Yü-p‛in) تغییر داد.
یین شائو (Yin Šao) [سده
دوم ترسائی ] در کتاب خــــویش تی لی فان سو کی Ti
li fun su ki
گوید: "در كتاب چو لی Čou li از یو ژن yü žen از
("مقاما ت متصدی گیاه yü ") سخن رفته كه تصدی
كوزههای ساغرریزی را دارند و هر وقت ساغرریزی برای آئین قربانی یا پذیرایی ضرورت
یابد گیاه yü را با شراب خوشبوی č‛an در آمیخته در
ظرف های مقدس ریخته در جایش میگذارند1". yü گیاهی است خوشبو. گل چندین گیاه را جوشانده و آن را با شرابی
درمیآمیزند كه از تخمیر ارزن سیاه به دست آمده و پیشكش ارواح کنند. به باور برخی این گیاه همان است كه امروزه yü-kin hian (Curcuma/ زردچوبه) نام دارد؛ هرچند دیگران با این نظر مخالفاند و میگویند مردم
یو آن را پیشكش خراج میكردند و از این راه نام گیاه را با نام طایفه و سرزمین یو
مرتبط میسازند." در شوو وِن Šwo wen توضیح دوم بهتر دانسته شده است2. هر دو توضیح منطقی است، هرچند تنها یكی از آن
دو میتواند درست باشد3
. به باور خود من یو yü نامی چینی باستانی است برای گیاهی خوشبو بومی
آن سرزمین؛ بدرستی نمی توان گفت این گیاه Curcuma [زردچوبه] بوده یا جنسی دیگر4. معنای واژه
به واژه یو کین yü-kin "طلای گیاه یو yü" است كه
در آن "طلا" اشاره به ساقه
زیرزمینی زرد رنگ آن دارد5، و yü به چیستی گیاه
در كل، و بر این پایه دلالت عینی آن میشود:
"ساقه زیرزمینی yü" یا "ریشه yü". به هر روی باور ندارم كه نام yü-kin از سرزمین یا طایفه یو گرفته شده باشد؛ چنین گمانی محال
است، زیرا نام- گیاه yü پیش ازنام سرزمین بوده است.
گواه روشن این مدعا را میتوان در مطلب شوی کین چو Šwi kin ču یافت، زیرا تازه در سال 111پ م بود كه نام یوـ لین (Yü-lin) ("باغچه گیاه yü" )
پدیدار و از آن پـــس جانشــــین كویـ لیـن (Kwei-lin) ("باغچه Cinnamomum cassia[دارچین خطایی]")
شد. پس، گیاه است كه نام خود را به منطقه داده نه منطقه
به گیاه. در این مورد هم همچون بسیاری
موارد دیگر، مردم چین علت و معلول را با هم جا به جا می کنند. اینكه چرا نام این سرزمین به یوـ لین تغییر یافت نیز امروزه روشن شده
است. شاید در دوره هان این سرزمین به فراوانی گیاهان یو-کین yü-kin خود بلند
آوازه بوده است هرچند در دوره تسین عنبر در آنجا بیشتر به چشم میآمده تا yü-kin. به
هر روی روشن است yü-kin
ازنامهای راستین و ریشه دار چینی است نه واژهای بیگانه. مراد از آن گونه ای Curcuma [زردچوبه ]
بومی است؛ هر چند، چنانکه گفتیم، شاید در دوره
فرمانروائی دودمان تانگ گونههای دیگری از این جنس از خارج وارد چین شده باشد. پس اهل زبان از لحاظ روانی با واژه یو کین yü-kin همان كاری را
كــردهاند كه با واژه یِن-چی yen-či : همچنانکه نام yen-či "گُلِ رنگ " را به
هر گرد آرایشی یا سرخاب دادند، yü-kin، "زرد چوبه" را نیز به هر رنگینه كه
همان طیف رنگ زرد را به دست میداد گفتند.
چنین شد كه بر زعفران كشمیر و ایران نیز همین نام نهادند.
* واحد وزن برابر با 045/0 گرم.
(adulteratur nihil aeque-xxi, 17, §
31).
ویدهمان
(E. Wiedemann, Sitzber phys-med. Sez. Erl.,
1914, pp. 162, 197) با استفاده از منابع عربی به مسئله تقلب در زعفران پرداخته
است. به گفته وات (Watt, Commercial Products of India,
p. 430) زعفران گرانتر از آن است كه چندان مصرفی در
هند داشته باشد، اما در آئین ازدواج شاهزادگان و در نمایش منزلت طبقاتی توانگران
بکار آید.
[3] . ورس . [ وَ ] (ع اِ) اسپرک و
آن گیاهی است شبیه سمسم و منبت آن بلاد یمن است و بس ، میکارند آن را و تا بیست
سال باقی باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گیاهی است زردرنگ گویند چون یک
سال بکارند ده سال باقی ماند و نبات آن شبیه به نبات کنجد باشد و جامه ای که از آن
رنگ کنند پوشیدنش قوت بسیار دهد و آن را به عربی خُص خوانند. (برهان ).
1. بـــــــــا تــــوجه به تــــــــعریف
نـــــادرستی كه ایتل (Eitel, Handbook
of Chinese Buddhism, p. 80) از کونکوما kunkuma به دست داده، آوردن این نام در اینجا بیجا نخواهد بود. واژههای
سنسكریت کاوِرا kāvera (’’زعفران‘‘) و
کاوِری kāverī (’’زردچوبه‘‘) نمایانگر در آشفتن
این دو نام نیست، زیرا هر دو از نام محل فروش این مواد یعنی كاورا (Kavera) برگرفته شدهاند كه
همان چاوریس* (Chaveris)
بطـــــــــــــــلمیوس و كابر (Caber) كوسماس (Cosmas) است (نک: MacCrindle, Christian Topography of
Cosmas, p. 367).
*کاوریپاتینام(دارماپوری) امروزی در شمال ایالت تامیل نادو
در جنوب هند:
2. شگفت
است كه موسی خورنی* مورخ، ارمنی، كه در میانه های سده پنجم مینوشت، مشك، زعفران و
پنبه را از محصولات چین دانسته است (Yule, Cathay,
Vol. I, p. 93). در آن روزگار در چین پنبه تولید نمیشد؛
كشت زعفران هم در چین در آن دوره به هیچ روی پذیرفتنی نیست.
2. بسنجید با: Watters, Essays on the
Chinese Language, p. 348. به هر روی این
آوانگاشت برخلاف گفته واترز ثابت نمی کند كه ’’این محصول نخستین بار یکراست
از ایران وارد چین شد یا دستكم بیواسطه از راه بازرگانان ایرانی به چین رسید. زعفران از واژههای دخیل عربی در فارسی است
و دور نیست كه بازرگانان عرب آن را به چین هم برده باشند.
[واژه یا جنس یا گیاه را!]
3. نخستین بار اعراب زعفران را به اسپانیا بردند و اَزفران azafran اسپانیولی، اَسافرو açafrão یا اَزافرو azafrão پرتغالی، سفرو safrão هند و پرتغالی،
زافرانو ایتالیائی zafferano ایتالیایی، سفران safran فرانسوی، سفران safrán رومانیایی همه از واژه عربی زعفران بر خاسته اند. همین ریشه عربی
(اَصفَر ’’زرد‘‘) خاستگاه واژههای رومیایی معادل سَفلو safflow، (Carthamus tinctorius) safflower [گل رنگ]
ماست: مثل اَزافرانیلو azafranillo و الازور alazor اسپانیولی؛ اَسافروا açafroa پرتغالی؛ اَسفُرو asforo ایتالیایی؛ سَفران safran فرانسوی؛ زَویهان zavhran ارمنی كهن، زفران zafran ارمنی جدید سَفران روسی safran روسی؛ سَکپَران اویغوری sakparan اویغوری.
4. از یاد نبریم این نام چیزی بیش ازآنچه امروز در محاوره بکار می رود
نیست، اما در نوشته های باستان هون هوا hun hwa نه به معنی
’’زعفران‘‘ كه’’گل رنگ‘‘ کارتاموس تینکتوریوس (Carthamus
tinctorius) است؛ نک ص 334 كتاب پیش رو .
[6] . کورکوما پالیدا مرداف کورکوما زدواریا، جدوار یا زردچوبه سفید
است و معلوم نیست چرا مولف تحت دو نام متفاوت آورده است:
1. به گفته لوریرو (Loureiro, Flora Cochin-Chinensis,
p. 9)*، کورکما
لونگا/زردچوبه Curcoma
longa در هندوچین به صورت
خودرو هست .
2. نه برتشنایدر، نه استوارت و نه هیچ یك از نویسندگان پیش از آنها از این نام بیگانه
یاد نكردهاند.
3. این نام (نمیدانم به
غلط یا درست) به Kaempferia Pundurata* داده شده است (Stuart, Chinese Materia Medica, p. 227). نام دیگر این گیاه پون-نو-شو p‛un-no šu (نه mou)، *bun-naاست. اما تا مین (Ta Min)
گوید آن کورکوما Curcuma كه در هاییـ نان (Hai-nan) روید پون-نو-شی p‛un-no-šy است، در حالی كه گونه ای
كه در كیانـ نان (kian-nan)
میروید کیان-هوان، کرکوما لونگا/زردچوبه** (Curcuma longa) Kian-hwan است. کامپهفریا Kaempferia*** به همان راستهای تعلق دارد كه کورکوما Curcuma، یعنی راسته سایتامنیا Scitamineae . به گفته ما چی (Ma Či)
از دوره سونگ، این گیاه در سیـ ژون و تمامی
بخشهای كوانـ نان میروید؛ سمی
است و مردم باختر نخست روی گوسفند می آزمایند: اگر گوسفندان از خوردنش سرباز زدند،
دور میاندازند. پون-نو p‛un-no چینی، *bun-na،
مانند است به آوانگاشت واژه تبتی بون-نا bon-na، هرچند در زبان تبتی اقونیطون را نیز بون-نا bon-na گویند.
***
کامپفریا جنسی است از خانواده زنجبیل:
6. Ch. 78, p. 7.
7. روشن نیست کورکوما Curcuma در
نظر است یا کروکوس Crocus؛ هر دو محصول در
باختر آسیا شناخته شده بود. چن تسانكی عقیده دارد یو-کین yü-kin در سرزمین تا تسین
گلِ رنگ بوده است (نک صفحات آتی ).
Bretschneider, Bot. Sin. pt. II, No. 408.
[10] . هرد. [ هََ ] (اِ) در فارسی و عربی از هریدر ۞ سنسکریت است به معنی چوب زرد. (حاشیه برهان چ معین ). زردچوبه را گویند و به عربی
عروق الصفر خوانند. (برهان ).
1. اصولاً" نام یو-کین هیان yü-kin hian درست " دلالت بر زعفران دارد. این همان نامی است كه
برتشنایدر نتوانست شناسایی كند (Bot. Sin., pt. II, No. 408)؛ و استوارت (Chinese
Materia Medica. p. 140) مجبور شد بپذیرد :
’’این گیاه هنوز شناسایی نشده اما احتمالاً
کورکوما Curcuma نیست.‘‘ این سخن درست
است. چند توصیف كه از نام یو-کین
هیان yü-kin hian در دست داریم و بعدتر ارائه شده، راه بر یكی دانستن
این گیاه با کورکوما Curcuma میبندد. گیاهشناسان امروزی ژاپن اوکونگو یو-کین هیان yü-kin hian (ukkonkō
)ژاپنی (را برای نامیدن لاله بستانی/باغی *Tulipa gesneriana، كه گلی است
ژاپنی، به كار میبرند (Matsumura,
No. 3193).
1. p. 8 و ch. 24
(بسنجید با خاستگاه ظروف چینی [این بخش برگردان
نشده چون در متن اصلی نبوده است] و ص 258 کتاب پیش رو.
2. Achundow, Abu Mansur, p. 145.
’’ورس طَلّی است برگیاه افتد اندر بادیه،
رنگش زرد باشد عطری، زنان عرب جامه بدو رنگ كنند...‘‘ ابنبیهعنالحقایق
الادویه. ابومنصور موفق هروی،دانشگاه تهران،ص 134،ص 338. ظاهراً برگردان
آخوندف دقیق نیست.
1. wars عربی را
فِلِمینگا کانجستا (Watt, Dictionary, Vol. III, p.
400) *Flemingia congesta و مالوتوس
فیلیپینِنیس(ibid, Vol. V, p. 114) **Mallotus
philippinensis نیز دانستهاند. كل قضیه بسیار مغشوش
است و این اغتشاش را بیش از همه فلوكیگر و هانبوری دامن زدهاند:
F lückiger and itanburg, Pharmacographia, p. 573;
نیز
بسنجید با G. Jacob, Beduinenleben, p. 15 وArab Geographen، اما جای بحث در این است
که توصیف درخت یو-کین yü-kin در متن چینی با هیچیك از این گیاهان نمیخواند.
این
كتاب را یائو سهـ لیین (Yao
Se-lien) در نیمه نخست سده هفتم میلادی با استفاده از
اسناد دودمان لیانگ (556-502) گرد آورده است.
[15]
. Wuchangguo (Uddiyāna) is situated to the south of Syamaka with the Pamirs on
the north and India on the south. The people there believe in Buddhism and many
temples and stūpas were built up. Some of them are very resplendent. On the
southwest, there is Tanteshan (Dandaloka) Mountain with temples on it.
[16] .
"درمورد
وجه تسمیه این ولسوالی چندین نظریه از محققین غربی به شرح ذیل مطرح شدهاست: فوچر
اصطلاح جاغوری را همان عبارت سانسکریت جاگودا میداند که یا نام جغرافیایی
زابلستان بوده یا قبیلهای در این محل با همین عنوان وجود داشتهاست.[نیازمند
منبع] بیوار قدم فراتر گذاشته و جاگودا را عبارت سانسکریت شده کلمه زابل دانستهاست[نیازمند
منبع]. اما نزدیکترین نظر به واقع آن است که جاغوری بهمعنای «جای غوریان» است.
احتمال داده میشود گروهی از غوریان در این سرزمین آمده باشند یا آن که در زمان
حکومت غوریان بر غزنه، سپاهی از غوریان در این سرزمین استقرار یافته باشند."
[17] . غزنین . [ غ َ ] (اِخ ) صحیح کلمه همان غزنین
به نون آخر است و غزنه تلفظ عامه می باشد و مجموع بلاد آن را زابلستان گویند و غزنین
قصبه آن است.
3. S. Julien, Mémoires
sur les contrées occidentales, Vol. I, pp. 40, 131; Vol. II, p. 187
(Story of the Saffron-Stūpa, ibid., Vol. I, p. 474; or S. Beal, Buddhist
Records, Vol. II, p. 125); W. W. Rockhill, Life of the Buddha, p. 169; S. Lévi, Journal
asiatique, 1915; I, pp. 83-85.
(xxi, 17, §
34) از Crocus:
“Floret vergiliarum occasu
paucis diebus folioque florem expellit. Viret bruma et colligitur; siccatur
umbra, melius etiam hiberna.”
این متن در Pen ts‛ao kan mu
(Ch. 14, p. 22) به نقل از از
سالنامههای تانگ آمده است. لی شیـ چن گوید
این سخن با توصیفی که در نان چویی وو شی Nan čou i wu či آمده
همخوانی دارد جز در مورد رنگ گل كه احتمالاً علت گمان وجود چندین گونه از این گیاه
بوده است؛ در این مورد یکسره حق با اوست. در واقع هم گلهای این گیاه رنگهای بسیار
متنوع دارند. ارغوانی، زرد، سفید و رنگهای دیگر. وودویل (W. Woodville, Medical Botany,
Vol. IV, p. 703) کروکوس Crocus را چنین توصیف
میكند:. ’’ریشه اش پیاز دار و پایاست؛ گلها پس از برگها و در فاصلهای
بسیار كم از زمین روی ساقهای باریك و گوشتی ظاهر میشوند؛ برگها بالاتر از گلها
میروند،. باریك و سادهاند و از قاعده ساقه در میآیند، رنگشان سبزپررنگ است با
خطی سفید در وسط و پایه همه برگها با پایه گلها در یك غلاف پوستهای جای دارند.
گلها بزرگ و به رنگ آبی مایل به ارغوانی یا بنفش یاسیاند: جام گل از شش گلبرگ
تشكیل شده كه تقریباً بیضوی و هماندازهاند و لبههایشان به سمت داخل برگشته است.
گلها سه میله پرچم دارند كه كوتاهاند و مخروطی و بساك آنها دراز و قائم و زردرنگ
است. گیاهک مدور است و خامه باریكی از آن خارج میشود كه به سه كلاله دراز پیچیده
از پهنا به رنگ زرد پررنگ ختم میشود. تخمدان مدور، سه لُبی، سهخانهای و سهتیغهای
است و چندین دانه گرد در آن جای گرفته است. در شهریور و مهر گل میكند.‘‘
3. Kiu T‛an šu, Ch. 221 b, p. 6; 198, pp. 8b, 9; T‛an šu, Ch. 221A, p. 10b; cf.
Chavannes (Documents sur les Tou-Kiue occidentaux, pp. 128, 150, 160,
166);
شاوان
این گیاه را بنادرست کورکوما لونگا Curcuma longa [زردچوبه] دانسته
است.
5. نوشته ای كه لیشیـچن
در آن این نام را می آورد به روشنی نشان
میدهد كه فرق Crocus [زعفران] و Curcuma [زردچوبه] را به خوبی تشخیص میداده است؛ زیرا در ادامه گوید :
چا-کو-مو ’’č‛a-kü-mo ماده خوشبوئی است كه از گل yü-kin (Crocus) به دست میآید، اما هر چند نامش با ریشه (Curcuma) yü-kin كه در حال حاضر به كار میرود یكی است، این دو گیاه
با هم فرق دارند.‘‘
3. Perrot and Hurrier, Mat. Méd. et
pharmacopée sino-annamites, p. 94.
نیز بسنجید با مشاهدات ماركوپولو (Yule's edition, Vol. II, p. 286) که در جاوه به صورت میمونهای كاهآكند زعفران
میمالیدند تا مردمنما شوند.
*ماند (maund
)واحد وزن در هند و نقاط دیگری در آسیا که بسته به محل بسیار متفاوت است. در هند
بین 11 تا 37.4 کیلوگرم است که دومی ماند دولتی است. م.
3. Ch. 83, p. 7b; also Wei šu, Ch. 102, p. 5b.
* «در نیمه راه بین همدان و نهاوند رستاق
روزآور است كه رستاق بزرگی بود و در آنجا زعفران زراعت میگردید. شهر بزرگ این
ولایت كرج روزآور بود» (لسترنج به نقل از حمدالله مستوفی، جغرافیای تاریخی سرزمین
های خلاقت شرقی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373، ص 213).
رودآور یا روذآور کورهای در ناحیه جبال،
جنب کوه الوند و میان نهاوند و همدان بوده است. نام آن را به صورت رودراور و
روذراور نیز ضبط کردهاند. بنا به گفته ابن فقیه، روذراور از مطبوعترین نواحی
امپراطوری ساسانی بود. صادرات زعفران آن مشهور بود و اقسام میوه نیز در آن به عمل
میآمد. از آبادیهای روذراور، سرکان و توی (تویسرکان) را نام بردهاند و کرزان
رود نیز جزء این ناحیه بوده است.
ناحیه رودراور در نزهةالقلوب حمدالله مستوفی
با محل تویسرکان و توابع آن منطبق میشود. در یک کیلومتری شهر تویسرکان آثار خرابهها
و خندقی وجود دارد و چنین به نظر میرسد که شهر رودآور در این مکان بوده و ظاهراً
در اثر حمله مغول به ایران ویران شده است.
نیز،
نک:
G. Ferrand, Textes relatifs à l'Extrême-Orient, Vol. II, pp. 618,
622.
شاردن
(Chardin, Voyages en Perse, Vol. II,
p. 14) حتی گوید زعفران بهترینِ جهان است.
4. Terminologie, p. 165.
T‛oung Pao, 1916, p. 459.
فزون بر Kurkum، در فارسی
کاکبان* kākbān و کافیشه** kāfiša نیز هست به معنی ’’زعفران دلِ گل‘‘. واژه ارمنی باستان K'rk'um را وام گرفته از Kurkemā سریانی میدانند (Hübschmann, Armen. Gram., p. 320).
* کاکبان . (اِ) گل کاجیره باشد که به عربی معصفر گویند. (برهان
) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به کاغله در همین لغت نامه شود.
** کافیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) بمعنی کاجیره است و آن گیاهی باشد
که از گل آن چیزها رنگ کنند و از تخم آن روغن گیرند. (برهان ). بمعنی کاجیره است .
(آنندراج ). کافشه و تخم کاجیره . (ناظم الاطباء). کابیشه . فارسی عصفر است .
(فهرست مخزن الادویه ).
3. درباره زعفران در
میان اعراب، نک : Leclerc, Traité des simples, Vol.
II, pp. 208-210 . به طور كلی،
بسنجید با: J. Bechkmann, Beyträge zur Geshichte der Erfindungen,
1784, Vol. II, pp. 79-91
(که به انگلیسی نیز برگردانده شده است)؛
Flückiger and
Hanbury, Pharmacographia, pp. 663-669; A. de Candolle, Géographie
botanique, p. 857, and Origin of
Cultivated Plants, p. 166; Hehn, Kulturpflanzen (8th ed.), pp.
264-270; Watt, Dictionary, Vol. II, p. 592; W. Heyd, Histoire du
Commerce du levant, Vol. II, p. 668, etc.
2. این كتاب تفسیری است بر شوی کین Šwi kin، كه كتابی
است رسمی درباره آبهای جاری، و گویند سان كین (San
K‛in) در دوره زمامداری دودمان هان متأخر آن را
نوشت، اما در واقع در سده سوم شرح و بسط یافت. این تفسیر كار لیتائوـیوان (Li Tao-yüan) است كه در دوره هو
وی (Hou Wei) میزیست و
در سال 527 م درگذشت (زندگینامه او در منابع زیر آمده است:
(Wei šu,
Ch. 89; Pei si, Ch. 27).
درباره تصحیحات و چاپهای گوناگون این کتاب، رك:
Pelliot, Bull. de l'Ecole française, Vol. VI, p. 364, note 4.
1. بسنجید با:
Biot, Le Tcheou-,li-Vol. I, p. 465.
2. در چاپ قدیمیتر این کتاب صورت یو کین yü-kin ذكر نشده و yü كهن به تنهایی آمده
است. تنها در Fan yi min yi tsi (Ch. 8, p. 10b) است كه (به گمانم، به خطا) كاربرد yü-kin به کتاب شو وِن Šwo wen نسبت داده شده است.
3. لی شیـچن (Li
Ši-čen) گوید
كه سرزمین یوـ لین در دوره هان
متشكل بوده است از سرزمین مردم چو (čou) امروزی در استان سون (Sün) ، لیو (Liu)
، یون (Yun)
و پین (Pin)
از استان كوانـ سی (Kwan-si) و كوایـچو (Kwei-čou) و برپایه تا مین یی
تون چی Ta min i t‛un či آن یو-کین هیان
yü-kin hian كه در اینجا از آن سخن رفته است (یعنی Crocus/ زعفران)،
تنها در سرزمین لو چن (Lo-č'en) در لیوـچو فو (Liu-čou
fu) (كوانـ
سی) به عمل میآمده، حال آنكه در واقع باید از آن Curcuma [زردچوبه]
را برداشت كرد.
4. این عقیده هم هست كه yü باستانی
گیاهی بوده مانند lan، از تیره ثعلبیان
(نک: پی یا P‛i ya نوشته لو تیین Lu Tien و تون چی T‛un či از چن تسیائو (Čen Tsiao).
5. پالهگوا در
(Pallegoix,
Description du royaume Thai ou Siam, Vol. I, p. 126)
گوید
:
“Le curcuma est une racine bulbeuse et charnue, d'un beau jaune
d'or.”