گُلِ رنگ
17. د وكاندول1
با همه پایبندی به این بـــــــــــاور
كـــــه كشت گُلِ رنگ2 کارتاموس
تینکتوریوس (Carthamus tinctorius) در مصر و هند پیشینهای کهن دارد، به استناد گفته برتشنایدر می
گوید این گیاه تازه در سده دوم پیش از میلاد به چین رسید، یعنی روزگاری كه چان كیین
آن را همراه خود از باكتریا آورد. استوارت
نیز همین افسانه را واگفته است2. در
زندگینامه این سردار و سالنامههای دودمان هان هیچ سخنی از این دست نیست. تنها در پو وو چی Po wu či در مجموعه گیاهان مرتبط با چان كیین، از هوان
لان
hwan lan نام برده و افزوده است كه می
توان از آن در آرایش، یِن چی (
yen-či ) استفاده کرد4.
در كتاب کو کین چو Ku kin ču با وجود پذیرش ورود این گیاه از
باختر به چین هیچ نامی ازاین سردار نیست. در تسی مین یائو شو Ts‛i min yao šu از شیوه كاشت این گل سخن رفته، هرچند
چیزی درباره ورودش به چین نیامده. بی چون و چرا این گیاه از خارج به چین رفته، هرچند بعید است
پیش از سده سوم یا چهارم ترسائی و دوره پادشاهی دودمان تسین صورت گرفته باشد. ورود گُلِ رنگ
به چین توجه چینیها را به یك گیاه بومی خودرو اسفناج سیلان/اسفناج رونده [1](Basella rubra)
جلب كرد كه از آن رنگ و بزکی مشابه گُلِ رنگ بدست
میآید و این دو گیاه و آنچه از آنها گیرند را در نام مشترك یِن-چی yen-či درهم آمیخته یا در آشفتند.
اسفناج
سیلان، باسلا روبرا/آلبا Basella rubra گیاهی است بالارونده از تیره باسِلِسیه Basellaceaeكه در چین (و نیز در هند)، بیشتر برای میوه حبه ایش می کارند، و زنان شیره
ارغوانیش چون سرخاب کارگیرند و رنگ ارغوانی آن در کارجوهر مُهر کنند. استفاده از این رنگ امتیاز ویژه بالاترین مقامات
پایتخت، حوزههای اداری شونـ تیین (Šun-t‛ien) و موكدن (Mukden) و همه حاكمان ولایات بود1
. تأئو هون ـ كین (T‛ao
Hun-Kin) (451 تا 536 م) این گیاه را با نام لو کِوی lo k‛wei
آورده
و از كشت آن و نیز استفاده از برگهایش به عنوان چاشنی خوراک و کاربرد میوههای حبهای آن به عنــــوان بزک یاد
كرده است2.
بسا که استفاده از این گیاه بعد از ورود گُلِ رنگ به چین آغاز شده باشد. در کو کین چو Ku kin ču4 نوشته تسوئی پائو (Ts‛ui Pao) در میانه سده چهارم ترسائی، آمده است: "برگهای ین-چی
yen-či مانند بــــرگهای خارشتر (
ki) و چو کون
p‛u kun (Taraxacum officinalis، گل قاصدك)[2] است. زیستگاه آن سرزمین های باختری
است
و محلی ها آن را بکاررنگرزی زده یِن-چی
yen-či نامند، در حـــــــالی كه
چیـــــــــــنیها آن را هو-لان hun-lan (
"نیلی سرخ فام"
کارتاموس تینکتوریوس Carthamus
tinctorius) و گردی را كه از آن گرفته بکار بزک برند
یِن-چی فِن yen-či fen
گویند. [چون
اینک مردم قرمز پررنگ
را
خواهان اند، از گل یِن-چی yen-čiای
كه رنگ میكند سخن رانند؛ هرچند آن گل یِن-چی
yen-či
با گیاه یِن-چی yen-či
كه رنگینه از آن گیرند یکی نیست و آن را نامی دیگر هون-لان hun-lan (Carthamus
tinctorius) است.
از گذشته دور، رنگِ بینِ چی
č'i و سفید را هون
hun گفتهاند و این همان است كه
امروزه هون-لان hun-lan
گویند.]"4 از این نوشته برمیآید كه
از دیرباز باسلا Basella را با کارتانوس Carthamus در آشفته اند، هرچند در اصل نام یِن-چی yen-či
تنها به کارتاموس Carthamus داده میشده است.
در
پی هو لو Pei hu lu2 اطلاعات زیر درباره گل یِن-چی yen-či آمده است: "گلی خود
رو داریم كه فراوان در كوهستانهای توانـ چو
(Twan-čou)
میروید2.
برگهایش مانند لان lan
(ایندیگوفِرا،
Indigofera، نیل)
است و گلهایش به گلهای لیائو liao
(Polygonum، [علف هفت بند/بطباط]، شاید نیل
ژاپنی P.
tinctorium)[3] ماند. درازای گلها
که
از كاسه بیرون میكشند پنج تا هفت سانتیمتر است و از آنها رنگ سفید سبز فام گیرند. در نخستین ماه سال گل میكند. بومیان دانههای باز شده را كه هنوز مغز دارد
برای فروش گرد می آوردند. این دانهها در
بزک
، بویژه رنگرزی پارچههای ابریشم خام و دیگر انواع
ابریشم به كار رود. رنگ قرمزشان كم از
رنـــــــــــــــــــگی كه از گل لان lan گـــــــــــیرند ندارد. سی تسوـ چی (Si
Ts‛o-č‛i)
در کتابش
یو سی شی چون شو ،
Yü sie ši čun šu،
گوید، 3 ’این گلها (Carthamus)
hun-lan یند4؛ آیا آن بلند آستان پیشتر آنها را دیده بودند؟ مردمان شمال این گلها را گرد آورده با مالش بر
سطح پارچه آن را به رنگ زرد سرخ فام درمیآورند.
از گلهای تازه بزکی سازند5. بانوان
این رنگیزه را بزک خود کرده هر بار همسنگ لوبیائی كوچك به چهره مالند. چناچه یكنواخت بخوابانند تا تازه است چشمنواز
میماند. در جوانی این بزک را بارها دیده
بودم و امروز برای نخستین بار گلِ هون-لان hun-lan را نیر به چشم دیدم. از این پس این تخمها را برای بهره گیری آن
بلند آستان خواهم كاشت. در زبان مردمان
هیونـ نو (Hiun-nu)،
یِن-چی yen-či
نام
همسر است،6 كه واژهای است به همان
دلپذیری یِن-چی yen-či
("بزک"). نویسههای
و
هر
دو صدای یِن yen
دارند؛ نویسه
صدای چی
či دارد. به گمانم آن بلند آستان این همه را پیشاپیش میدانستند،
یا میتوانند در سالنامههای هان بخوانند".
چن كیین (Čen
K‛ien)
1
گوید از گل انار بزک توان ساخت2."
واژه غریب یِن-چی
yen-či
قوه خیال دانشمندان چینی را بر انگیخته
است. این واژه نه تنها، چنان كه سی تسوـ
چی برای نخستین بار پیش نهاد، با واژه یِن-چی
yen-či
در زبان مردمان هیونـنو مرتبط دانسته میشود، بلكه آنرا به كوه ین- چی نیز می بندند. لو یوان (Lo
Yüan) در کتابش اِر یا یی ، Er ya i، گوید
مردم هیونـ نو كوهی داشتند به نام ینـ چی و در ادامه ترانهای از سی
هو کیو شی
Si ho kiu ši
می آورد3: اگر كوه كیـ لیین (K‛i-lien)
4 خود را از دست دهیم، گله هایمان کـــم
شود؛ اگر كوه ینـ چی خــود را از دست دهیم زنانمان بی بزک مانـند5." در پی پیِن پی تو
Pei pien pei tui، کتابی
از دوره سونگ، آمده: " یِن-چی yen-či
كه
از كوه ینـ چی
به
دست مــیآید همان یِن-چی yen-či
امروزی اسـت. هون-لان (Carthamus)
hun-lan در ایـن كوه میروید و از آن یِن-چی yen-či ("بَزَک") گیرند". پر پیداست که همه اینها جزخیالپردازی نیست كه از همآوایی دو
واژه یِن-چی yen-či ("بَزَک
") و یِن-چی yen-či
در زبان هیونـ نو ("زن پرده سرای شاهی ")پیدا شده است. ریشه دیگری كه فو هو (Fu
Hou)
در
كــــــــــتاب خویش، چون هوا کو کین چو
Čun hwa ku kin ču
(سده دهم) پیش نهاده چندان بهتر نیست: توضیحش این كه یِن-چی yen-či محصول سرزمین ین (Yen)
است
وهم از این روست که آن را یِن-چی yen-či
("شیره
ین") نامیدهاند. یِن یكی از
قلمروهای كوچك ملوک الطوائفی دوره فرمانروائی دودمان چو (Čou) بود. این گفته نیز
زائیده اندیشه های بعدی در ریشهشناسی تاریخی این واژه است، زیرا
هیچ سند تاریخی كهنی تأیید نمیكند كه دراستان یِن (منحصرا یا عمدتا ) Basella [اسفناج سیلان] یا Carthamus [گُلِ رنگ ] برداشت میشده است. روشن است كه یِن-چی yen-či چینی نبوده آوانگاشت واژهای بیگانه است: صورت كــــهن
كه
هیچ معنایی ندارد این را به روشنی می رساند ؛ همچنانکه میدانیم، کار گیری نویسه
در
آوانگاری واژههای بیگانه رایج بود. شیوههای
متفاوت ضبط این واژه كه لی شیـ چن ضبطِ
1 را
هم به آنها افزوده است تأیید دیگری است بر این نظر؛ همزمان، ضبطهای
و
را
بجا نادرست دانسته و نمیپذیرد. افسوس که
نمی دانیم این واژه از كدام كشور یا زبان آمده.
کو کین چو Ku kin ču
تنها به آوردن نام گُنگِ سی
فان (Si fan)،
("سرزمین های باختری") و اینكه در آنها کورتاموس Carthamus را یِن-چی yen-či مینامیدند اکتفا کرده است، هرچند درهیچ یك از زبانهایی كه من میشناسم
چنین نامی بر این گیاه یا فرآورده های آن نگذاشتهاند. در سنسكریت
گُلِ رنگ را کوسومبها kusumbha گویند و چنانچه خاستگاه گیاه
هند میبود، بی چون و چرا نویسندگان چینی
بروشنی می گفتند. پس، این گمان همچنان
پابرجا میماند كه این گیاه از منطقهای ایرانی وارد چین شده و یِن-چی yen-či
نمایانگر واژهای از یكی از
گویشهای کهن ایرانی است كه حال بر افتاده،
یا واژهای است فارسی كه هنوز ناشناخته مانده است. نام این گیاه در فارسی نو gāwdžīla [كاجیره*] است و در عربی qurtum [قُرطُم]2.
لی
شیـ چن چهار گونه یِن-چی yen-či را برجسته کرده است: (1)آن كه
از Carthamus tinctorius به دست میآید و از گلهای آن سرخاب سازند (چنانکه پیشتر گفته شد،
این اطلاعات عمدتا مأخوذ از کو کین چو Ku kin ču است). (2)آن که از Basella rubra
به دست میآید و شرح آن در پی هو لو Pei hu lu آمده است. (3) آن كه از
گل شان لیو
šan-liu گیرند [كه شناسایی نشده و گویا گونه ایی انار
خودروست: نک ص 281 كتاب پیش رو] و شرح آن در هو پن تسائو Hu pen ts‛ao
آمده است. (4) آن كه از درختی به دست میآید
كه صمغ لاك (تِسه-کون
tse-kun) از آن گیرند1، این گونه را هو یِن-چی
yen-či hu ("بزک بیگانه ")
نامیده و شــــــــرح آن در نان هائی یائو پو
Nan hai yao p‛u نوشته
لی سون (Li Sün)
2 آمده
است. لی شیـچن می افزاید "امروزه، مردم جنوب بزک tse-kun را كه نام رایجش tse-kun است، فراوان کار گیرند. رویهم رفته میتوان تمام این مواد را در درمان بیماریهای خونی کار گرفت3.
همچنین میتوان آب دانههای لو
کِوی یی، lo k‛w ie
باسلا روبرا (Basella rubra) را گـرفته با هم برابرش گرد درآمیخته به صورت مالید. این ماده را نیز هو یِن-چی hu yen-či نامند.‛‛ حال روشن میشود چرا چن تسیائو (Čen Tsiao) در کتاب خود، تون چی T‛un či، و ما چی (Ma Či) در سده دهم اسفناج سیلان Basella rubra را كه گیاهی بومی چـین است هو
یِن-چی hu yen-či
نامیدهاند: این نام در اصل به بَزَکی داده میشد كه از [درخت مقدس در پنجابی
کیسو] بوایا فراندوسا Butea frondosa[4] یا درختان دیگری به دست میآید كه
میزبان حشره مولّد لاكاند- درختــــــــانی كه در هندوچین، مجمع الجزایر [مالایا]
و هندوستان میرویند. بدین ترتیب این
محصول بیگانه بود و از همین رو "بزک بیگانه " یا "بزک بربرها"
هو یِن-چی (hu yen-či) نام گرفت. چــــون باسلا Basella را نیز به همین شیوه کار می گرفتند سرانجام این
نام را به بزکی كه از این گیاه بومی به دست میآمد نیز دادند.
آنچه
لی شیـ چن ناگفته گذارده این است كه یِن-چی yen-či نامی است كه بــــرای میرابلیس جالاپا Mirabilis jalapa[5] [لاله عباسی] نیز بهكار میبرند،
زیرا از گلهای این گیاه مادهای سرخ رنگ گیرند كه در رنگرزی كاربرد دارد و اغلب آن را بجای كارتامین
به كار میبرند4. آشكار
است كه نام یِن-چی yen-či
ارزش گیاهشناختی ندارد و سده ها تنها به معنای "بزک" بوده است.
فان
چنـ تا (Fan Č‛en-ta) (1126 تا 1193) در كتاب خویش، کوی های یو هن چی Kwei hai yü hen či،1 از درختی به نام یِن-چی yen-či
گوید، تناور و زیبا به رنگی چون یِن-چی
yen-či (یعنی سرخ) و خورد ساخت ناوك پیكان است و در
یون چو (Yun Čou) و
نیز غارهای این استان و در سرزمین های كویـ
لین (Kwei-lin)
در استان كوانـ سی (Kwan-si) میروید. ای. هِـنری2 گیاهی بـه نام یِن-چی ما yen-či ma
("شاهدانه آرایشی") را در شمار گیاهان ییـ چان (Yi-č‛an) در استان هوـ پی (Hu-pei) آورده و آن را همان پاترینیا
ویلوسا Patrinia villosa[6] دانسته است.
1. Origin of Cultivated Plants, p. 164.
Yule, Hobson-Jobson, p. 779.
Chinese
Materia Medica, p. 94.
. گفته دیگر استوارت كه چینیها تبت را زیستگاه طبیعی این گیاه میدانستند
نیز نادرست است. این لغزش از درهم شدن نام این گیاه با شی تسان هون هوا Si-ts‛an hun hwa (’’گل قرمز تبت‘‘)كه
دلالت بر زعفران دارد، پیش آمده و علت هم این است كه زعفران در دورههای
واپسین از كشمیر و از راه تبت وارد چین میشده است (نک ص 312 كتاب پیش رو ). نه گل رنگ در تبت میروید نه زعفران.
4. در برخی نسخههای Po
wu či افزودهاند: ’’ اینک این
گیاه را در در سرزمین وی (Wei)
(چین) نیز میکارند،‘‘ كه مـــــیتوان آن را تلویحاً به این معنی گرفت كه
تـــازه در سده ســـوم میلادی و در زندگی چــــــان هوا (Čan Hwa)، نویسنده
كتاب، وارد چین شده است. در تفسیر Pei hu lu (Ch. 3, p. 12) به نقل از Po wu či آمده است: ’’زیستگاه گل رنگ (’hun hwa
گل
قرمز‘) ایران، سوـ له (Su-le) (كاشغر)، و هوـ لو (Ho-lu)
است،
هرچند بهترینش آنیست كه در لیانـ هان (Lian-han)
میروید
و هر ساله بیستهزار كتی آن را به عنوان خراج به دیوان بافندگی و رنگرزی میفرستند.‘‘
در زبان نوشتاری مراد از hun hwa نه
’’زعفران‘‘ كه ’’گل رنگ‘‘ است. برخــلاف
برگردان هیرت، در جاوه گل رنگ (kasumba در زبان جاوهای) تولید میشد نـــــــــــــــه زعفران (Chau Ju-kua, p. 78) و داستان چان کیـ ین باری دیگر در بخش پنجم،
ص 24ب کتاب Hwa kin از سال 1688 آمده است.
[1] . اسفناج سیلان. باسلا آلبا (Basella alba) از خانواده باسِلِسیه (Basellaceae) گیاهی
است همیشه سبز و خوردنی خاص مناطق استوائی آسیا و آفریقا با نام های گونا گون چون
اسفناج مالابار، اسفناج رونده، اسفناج سرخ شراب، اسفناج فرارو، اسفناج خزنده،
اسفناج بوفالو، اسفناج سیلان و ... که بعنوان سبزی برگی مصرف فراوان دارد.
Basella alba is an edible perennial vine in the family Basellaceae. It
is found in tropical Asia and Africa where it is widely used as a leaf
vegetable. It is native to the Indian Subcontinent, Southeast Asia and New
Guinea. It is reportedly naturalized in China, tropical Africa, Brazil, Belize,
Colombia, the West Indies, Fijiand French Polynesia.[1[
Basella alba is known under various common names, including Malabar
Spinach, vine spinach, red vine spinach, climbing spinach, creeping spinach,
buffalo spinach and Ceylon spinach among others.
3. Ch. c, p. 5. (ed. of Han Wei ts‛un šu). درباره
سندیت تاریخی این کتاب باید نكات انتقادی فهرست پادشاهی (Imperial
Catalogue) را در نظر داشت (بسنجید با Wylie, Notes on
Chinese Literature, p. 159)؛ نیز بسنجید با ص
242 كتاب پیش رو.
4. هر چند نوشته درون راست کمانک جزو متن امروزی Ku kin ču است، زاده بر داشتهای افزوده بعدی است. این گمان رسماً در Pei hu lu (دفتر سوم، ص
12) تأیید شده، زیرا در بازگوئی نوشته مورد نظر از Ku kin ču چیزی از نوشته درون راست کمانک نیاورده است .
2. نام بخش چائوـكین (Čao-k‛in)
در
استان كوانـتون (Kwan-tun). این گل
خودرو باسلا روبرا Basella rubra است.
3. در كتاب T'u šu tsi č‛en, XX, Ch. 158 گفته شده این
نویسنده در دوره زمامداری دودمان تسین (265 تا 419 میلادی) میزیسته است؛ اما در
آنجا كتابش یو ین وان شو Yü yen wan šu
نامیده شده است. همین نوشته
در كتاب اِر یا یی Er ya i نوشته لو یوان (Lo yüan)
از
سده دوازدهم آمده و در آنجا همان عنوان بالا را برای این كتاب آورده است.
6.
واژهای كه مردم هیونـ نو برای زنان حرمسرای شاهی
به كار میبردند و در سالنامههای دوره هان ثبت شده است:
(Ts‛ien
Han šu, Ch. 94 A, p. 5)
نک زبان قبیله یوئیژیها:
Language of the Yüe-chi*, p. 10،
به قلم نگارنده.
2. سپس داستانکی بیارزش میآید از شاهدختی از دودمان تانگ كه در پی آمادن بَزَکی
است و پس از آن همان نوشته کو چین چو Ku kin ču میآید كه پیشتر آوردیم.
3. مذکور درنوشــته های دوره تانگ هرچـــند باید از
دوره ای پیش تر از آن باشد
(Bretschneider,
Bot. Sin., pt. I, p. 190).
(Ši ki,
Ch. 123, p. 4).
کی-لیِن K‛i-lien واژهای است در زبان مردمان هیونـ
نو به معنای ’’بهشت‘‘. به باور من، این
واژه با واژه کو لون ku lun در زبان مانـچویی به
همین معنی ارتباط دارد. برداشتهای واترز (Watters,
Essays. p. 362) و شیراتوری (Shiratori,
Sprache der Hiung-nu, p. 8) درست نیست.
1. كه با صفت شماره 155،’’قرمز‘‘؛ ساخته شده است. "قُرطُم بر
وزن عُنصُر به پارسی كاوجیله باشد ... بروزن عنصر و زبرَج حبّاُلعَصفَر كه به فارسی تخم كافِشه
و تخم كاجیره یا كازیره یا كاریزه گویند"،
ابنیه عن حقائقالادویه، موفقالدّین ابومنصور علی الهروی، تهران،
دانشگاه تهران، 1346، صص 50ـ249).
* کاجیره . [رَ /
ر]ِ (اِ)
کاچیره . کاژیره . کافشه . رجوع به کافشه شود. گل رنگ . بَهرَم . بهرمان . کاغاله .
گل کاغاله . عُصفر معصفر. کاکیان . خسق . خسک . دانه ای باشد سفید که از آن روغن
کشند و به عربی آن دانه را احریض و گل آن را مُعَصفَر گویند و بعضی گویند احریض گل
کاجیره است . (برهان ). به فارسی قُرطُم است . (فهرست مخزن الادویه ). اسم فارسی
احریض است، لغت دیلمی است و کافشه فارسی
آن است و گل آن معروف است و به صفات مفیده موصوف است . (آنندراج ) (انجمن
آرای ناصری ). قُرطُم که گلهای آن تشکیل دیهیم های
بزرگ در بالای ساقه میدهد گلبرگهای آن نارنجی رنگ و آنها را به نام گل رنگ در
رنگرزی بکار میبرند دانه های آن را کافشه و کاجیره مینامند. (گیاه شناسی گل گلاب ص . (261. تخم گل زردی است شبیه به
زعفران، در معالجه های زنانه ضماد و مرهم
از آن سازند. لغت نامه دهخدا.
2.
Achundow, Abu
Mansur, p. 105.
2. در
نیمه دوم سده هشتم میزیست.
3. به دلیل رنگ سرخ میوه حبهای آن.
4.
Stuart, Chinese
Materia Medica,
p. 264; Matsumura, No. 2040; Perrot and Hurrier, Matière mèdicale et
pharmacopèe sino-annamites, p. 116,
كه در آن lo-k‛wei
بنادرست نامِ چینی این گیاه
آمده است.
1.
Ed. of Či pu
tsu čai ts‛un šu,
p. 28b.
2.
A. Henry, Chinese Names of Plants, p. 239 (Journal China Branch Roy. As.
Soc. Vol. XXII,
1887).