انار
5. وكاندول1 یافتههای پژوهش دشـوار خود درباره
پراکندگی انار (Punica granatum)، تنها جنس در
تیره اناریان (Punicaceae) را که جز دوگونه ندارد، چنین جمع میزند: "پایان
سخن اینكه دادههای گیاهشناختی، تاریخی، و لغتشناختی همگی گویای آنند كه گونه
امروزی انار بومی ایران و برخی كشورهای همجوار آن است. كشت انار پیش از تاریخ آغاز شد و گسترش آن در
همان آغاز، نخست به سوی باختر و در پیاش به سوی چین، موجب شد كه بومی شدن آن در
كشورهای دیگر لغزشی درباره خاستگاه راستینش پیش آرد، زیرا در این سرزمین ها انار فراوان است،
دیرینگی دارد و ماندگار بوده است." براستی انار خودرو از زمینهای سنگلاخ ایران،
بویژه كوههای كردستان ایران، بلوچستان و افغانستان خیزد. دربست با دوكاندول همداستانم و همچنان كه خواهیم
دید، پژوهشی كه در پی میآید آن را بروشنی
تأیید میكند، و نظر انگلر2 که گوید انار در یونان و مجمعالجزایر آن
خود روست واز همین رو بومی آسیای پیشین و بخشی از شبه جزیره بالكان بوده و بسا که گسترشش
در ایتالیا و اسپانیا در پیكشت آن در دوره تاریخی انجام شده باشد هیچ تغییری در نظر
من نمی دهد. نخست اینکه همچنان كه بوشان
گفته است3،
این درختان که گفته اند در یونان خودرویند، خودرو نبوده بلكه از حالت بستانی خارج
و خودرو گشته اند4. دو دیگر، گیریم
كه چنین باشد، کلیه واگویههای باستانی یونان درباره انار تنها به گونه بستانیش بر
می گردد و هیچ کجا سخنی از خودروی آن نیست؛ و این گمانه زنی شِرادر5،
به پــیروی از انگلر،كه واژه یونانی poá در اصل به گونه
خودروی بومی یونان گفته می شده و بعد تر به گونه بستانی هم داده شده هیچ پایه ای
ندارد. همانطور كه زین پس نشان خواهم
داد، این واژه یـونانی از زبانی بیگانه وام گرفته شده است. دوكاندول بجا گوید بومی شدن این درخت در حوزه مدیترانه در واقع گسترش منطقه اولیه كشت آن
بوده؛ و هنک بدرستی تمام كشت آن را از دسـت یونانیان پسا هومری دانسته گوید از آسیای
کِهین [هروم] گرفته اند.
بوشان1 این نگر را كه انار بومی اروپا باشد از
بیخ نابجا میداند، و مـــــــیهن انار سُقُطری Punica
protopunica را
كه بلفور (Balfour) جزیره سُقُطری (Socotra) میدانست، جنوب
عربستان خوشبخت[یمن] (Arabia
Felix )
پیشنهاد میكند، هرچند نمی گوید چگونه این درخت از این مركز به دیگر سرزمینها
دامن کشیده است. وی در برابر نتیجه گیریهای لوره در مورد مصر که می
گوید این درخت ازدوره دودمان هیجدهم بومی مصر شد می ایستد، اما نكته پیشنهادی اصلی
وی را كه نام مصری انار وام واژه ای سامی است نادیده میگیرد2. نظریه
بوشان با تمامی دانستههای تاریخی ناساز است و بی خریدار.
[برخی] گمان کرده اند [آبراهام وَلنتاین ویلیام جکسون] اوستا
درخت انار را hadhdnaepatd[1] نامیده3، كه چوبش در افروختن آتش
و آبش در ساغرریزی آئین قربانی بکار می
رفته است؛ اما این تنها تفسیر پارسیان هند
و زرتشتیان یزد است و ناروشن. به هر روی
از میوه انار در نوشته های پهلوی یاد شده است (ص 193 كتاب پیش رو ).
نویسندگان مسلمان و جهانگردان اروپایی بارها از انار ایرانی یاد
كردهاند و نیازی به آوردن همه آنها در موضوعی یکسره شناخته شده نیست. نــــــگاهی به [فارسنامه] توصیف
ولایت فارس ایران1 و آوردن برگرفته
زیر از آدام اولئاریوس ما را بس:2
"در آنجا ناربُن، بادام و انجیر بدون ترتیب و تربیت میروید،
بویژه در استان کیلان [كذا] كه بیشه هائی از این درختان هست. انار خود رو كه کمابیش در همه جا، بویژه در قره باغ یافت میشود طعمی گزنده یا ترش
دارد. انار را دان کرده دانههایش را ناردان
گویند و داد و ستد آن بس شکوفاست. ایرانیان
پس از خیساندنش در آب و آبگیری با پارچه در کار چاشنیهای خود کنند و به چاشنیهای
آنها رنگ و طعمی خواستنی میدهد. گاه آب
انار را جوشانده نـگاه داشته در میهمانیها درکار خوشرنگی برنج کنند و این رب به
برنج طعمی دهد رویهمرفته خوشایند. بهتـرین
انار از چِشت* و قزوین است اما درشتترینش از قره باغ خیزد."
میرزا حیدر از اناری نام می برد که تنها از بلورستان/ بلاورستان** (كافرستان) خیزد؛ شیرین و ناب و خوشمزه با
دانههای سفید بس شفاف3.
"انگور، خربزه، سیب، انار و بواقع تمامی میوههای
سمرقند نیکوست."4 انار خجند در نکوئی زبانزد بود5. جهانگیر شاه در روزنامه خاطرات خود از انار
شیرین یزد و انار ملس فراه* نام میبرد و گوید آوازه انار یزد جهانگیر است1. كرافورد2 گوید "تنها انار نیکوئی
كه دیدهام براستی همانی است كه كاروانها از سرزمین های خاوری ایران به بخشهای شمالی هند آرند."
بنا بر متن باستانی Yu
yan tsa tsu3 وزن انــــار مـصر (Wu-se-li, *Mwir si-li, Mirsir)4 در سرزمـین عربها (تاـشی Ta-ši، تاجیك *Ta-dzik) به پنج و شش
كَتی [هر كتی: 680 گرم] میرسد.
در مورد انار هم داستان ورود به چین به دست سردار چان کیین هست. اینجا هم مثل داستان گردو این اندیشه تنها در
نوشتههای نویسندگان بعد از دوره هان بچشم میخورد. نخستین بار لو كی (Lu Ki)، كه در فرمانروائی دودمان تسین باختری (265
تا 313 م.) میزیست، در كتاب خود یو تی یون شو Yü ti yün šu این داستان را آورده است. تسی مین یائو شو Ts'i min yao šu نوشته كیا سهـنیو
(Kia Se-niu) در سده ششم هم وارث این متن شده است5. چنین آورده
که چان کیین در هجده سالی كه فرستاده دودمان هان در سرزمین های بیــــگانه بود
ته یو لین t'u-lin را یافت، و این نام همان نان-شی-لیو nan-ši-liu است. ایــــــن داستان در Po wu či 6 نوشته چان هوا و در Tu
i či نوشته
لی یو (Li Yu) (یا
لی یوان/ Li
Yüan) از
دوره تانگ واگوئی شده است. گواه رسمی دیگر را كه نمایانگر پذیرش این باور
در آن دوره است در Fun ši wen kien ki نوشته فون
ین (Fun
Yen) از
دوره تانــگ میتوان یافت7، كه گوید چان کیین در سرزمین های باختری
تخم ši-liu و یونجه (mu-su) را بدست
آورد و اینكه، این دو را امروزه در همه جای چین میتوان یافت. كائو چن
(Kao Č'en) در دوره سونگ همین داستان را واگفته است1. چن
هائوـتسه (Č'en Hao-tse) در كتاب خود، هوا کین Hwa Kin،2 كه به سال 1688 منتشر
شده، با بیگمانی استوار میگوید تخم انار
از سرزمین نانـسی (Nan-si) یا آنـسی (An-si)
(پارت) آمده، و چان کیین آن را به چین آورده است. در زندگینامه چان کیین چنین چیزی نیست و در
سالنامههای هان نیز نامی از انار نیامده.3 نمی توان به درستی گفت انار کی به چین رفته، اما
پیش ازسده های سوم و چهارم ترسائی هیچ جا نام این درخت ننگاشتهاند4.
لی شیـچن (Li
Ši-čen) نام
نان-شی-لیو nan-ši-liu را به کتاب پی لو Pie
lu می
بندد، اما هیچ از آن نمی آورد و از همین رو ماجرا روشن نمیشود5. کهن
ترین نویسنده ای كه لیشیـچن سخن او را درباره
انار می آورد تائو هونک ین (T'ao
Hun-kin)
(452 تا 536 م) است كه گوید "انار، بویژه گلهایش، زیباست و از همین رو مردم
آن را زیاد میكارند. چون از خارج آمده بلند
جایگاه تر شده است. دو گونه دارد: ترش و
شیرین، كه پزشكان تنها ریشه انار ترش را کار گیرند". برپایه Ts'i
min yao šu، كو
هون (Ko
Hun) از سده
چهارم در كتابش، Pao
p'u tse، از
روییدن liu تلخ
بر
كوههای سنگی سخن گفته است. راست اینکه
انار درست در همین جاها می بالد. سو سون
از دوره سـونگ می گوید انار در آغاز در سرزمین های باختری (Si
yü ) می رُست، ولی اینک در همه جا یافت میشود؛ اما نه
او و نه هیچ نویسنده دیگر بروشنی روزگار و خاستگاه دقیق این درخت را تعین نكرده
اند. در Yao
sin lun، Pen ts'ao ši i، و Pen
ts'ao yen i 1 تنها نكتهای در باره ویژگیهای گیاهشناختی
آمده و در هیچ یک چیزی نمیتوان یافت كه ازنگاه تاریخی اهمیتی داشته باشد.
تسو سه (Tso
Se) كه در سده سوم در فرمانروائی دودمان
وو (222 تا 280م) میزیست در "شعری در ستایش پایتخت وو" از
انار (ši-liu) نـام بـرده است. پـان یو (P'an
Yo) ’ شاعر سده چهارم ترسائی‘ گوید: "درخــت
انار شگفت ترین درخـت شاهنشاهی و میوه آن نامیترین میوه استان های نهگانه است2. هزار دانه درون پوسته ای جای گرفتهاند و آنچه
تکدانه مینماید دَهدانه است."
در تسین لون نان کی کو چو
Tsin
Lun nan k'i kü ču "حاشیه ای بر اوضاع دوره لونـنان [397 تا 402 م]"، نكته زیر
آمده است3: "انارهای (nan
ši liu) سرزمین لین یوان (Lin-yüan) در ووـلیـن (Wu-lin) 4
به بزرگی فنجان و ناترش اند. هر شاخه
این درختان شش انار آرد."
لو هویی (Lu
Hui) از دودمان تسین، در كتابش، Ye
čun Ki5، گوید
در باغ شی هو (Ši
Hu) انــــــــارهایی
بود با دانههائی به بزرگی فنجان كه ترش هـــــــم نبود. شی هو یا شی كیـلون (Ši
Ki-lun) از
سال 335 تا 349 م. با پیشنام تایی تســــو (T'ai
Tsu) ی
دودمان هو چائو، یعنی "شهیار خدایگان شاهنشاه" (کو-شی تیِن وان) (Kü-še t'ien wan) فرمان راند و پایتخت را به یه (Ye)، سرزمین امروزی لین چان (Lin-čan) در بخش چانـته (Čan-te) در هوـنان، برد.1
كتاب کو کین چو Ku
kin ču 2 نوشته تسویی پائـــو (Ts'ui Pao) در میانه سده چهارم در سخن از دارابــی (Citrus grandis) یادی از
انار کرده و همسانِ دارابیاش دانسته است.
در Ts'i min yao šu (همان جا) شیوه كاشت انار آمده است.
در سالنامههای دودمان لیو سونـگ (Liu
Sung)،
420 تا 477 م (Sun šu)، شرح زیر آمده است: "در پایان دوره
یوان کیا Yüan-kia (424 تا 453 م)،
زمانی كه تایی وو (T'ai
Wu)
(424 تا 452 م) از
دودمـــان وی (Wei) شهر كو (Ku) را گشود3، فرمان داد پی نیشكر و انار نن شس لیو [2](nan ši liu) بگردند.
چان چ آن (Čan Č'an) گفت كه انار، شی لو (ši-liu) از یه (Ye) میآید". این همان جائی است كه پیشتر نام بردیم.
کتاب سیان کو کی Sian kwo ki 4 گوید ازسرزمین لونـكان (Lun-kan)5 انار شی لیو (ši
liu) های
نیک خیزد. این نمونه
های گوناگون نشان میدهد كه درخت انار در آغاز ویژه ی برخی سرزمینها
دانسته میشد و همین نشانه گسترش گام به گام کشت آن بوده است. گویا هیچ یك از نویسندگان چین باستان از نخستین
خاستگاه انار و نیز چگونگی و روزگار انتقال آن به چیزی چین نمی دانستهاند.
بر پایه داده های كتاب کوان چی Kwan či که كوئو ییـكون (Kwo Yi-kun) پیش از 527 م نگاشته، بدان شـــــكل كـــه تسی مین یائو شو
در Ts'i min yao šu آمده، دو رقم انار نان شی لیو(nan ši liu) ترش
و شیرین از هم جدا شدهاند؛ همانکاری كه تائو هونـكین (T'ao
Hun-kin)
كرده است1. پیش از این نیز تئوفراستوس چنین كرده بود2.
همچنان كه پیشتر گفته شد، یك رقم انار ترش نیز داشتند.3
این هم شایان توجه بسیار است كه تك نمونه ناربُنی را می
شناسیم كه به خودروئی برگشته است. این
نكته در لو شان کی Lü šan ki 4 آمده است: "بر
قله هیانـلو فون (Hian-lu fun) ("قله بُخورسوز") صخره ای (šan ši-liu) در آنـجاست كه از فراز صخره به پایین خم شده است. این درخت در ماه سوم شكوفه میكند. در رنگ به انار [بستانی ] مانند، هرچند كوچكترند
و سرخِ تابان. وقتی این گلها می شکفد،
كاسه گل ارغوانی آنها با سایهروشنهای درخشان و جذاب نمایان شود." یكی از اشعار لی تهـیو (Li
Te-yü) (787 تا 849) با این واژه ها آغاز میشود: "در برابر كلبهام ناربنی ست
خودرو."5
فَگسین/فا هیین [3](Fa Hien) جهانگرد بلند آوازه
بودایی در كتـــابش فو کوو کی Fu
kwo ki ("روزنامه
سفر پادشاهیهای بودایی") كه پیرامون سال 420 ترسائی نوشته، گوید هنگام سفر
در سِند بالا/علیا، همه گیاهان منطقه را متفاوت با گیاهان سرزمینِ هان دیده، جز
خیزران، انار و نیشكر كه هر دو جا یافت میشده است.6 همین قطعه نشان
میدهد فَگسین/فا هیین با درخت انار در چین آشنا بوده است. هوان تسان (Hüan
Tsan) در
سده هفتم گفت انار در همه جای هند میروید1. سلیمان (یا هر كس
دیگر كه نویسنده این متن بوده) در سال 851 ترسائی بر فراوانی انار در هند تأكید
كرده است2. ابنبطوطه گوید در هند ناربُن دو بار در سال بار
آرد و بر پُرباریاش در جزایر مالدیو انگشت می گذارد3. انار
بیدانه از كابل به دربار اكبرشاه رسید4.
بر پایه نان تسی شو Nan
Ts'i šu یا
تاریخ تسی جنوبی (479 تا 501 م)، كه سیــائو تسهـهیین (Siao
Tse-hien) در
آغاز سده شانزدهم گردآورده، انار در فوـنان (Fu-nan) (كامبوج) کشت می
شده است5. این را
چو تاـكوان (Čou Ta-kwan) از دودمان یوان نیز در كتاب خویـــش در "رسوم
كامبوج" آورده است6.
در هانـچو (Han-čo) انارهای درشت و
سفــید یو لیو yü
liu (یو
لیو "یشمی") نام داشت، و انار سرخ را پستتر یا درجه دو میشمردند7.
کهن نامهای زیر را برای انار نگاشته اند:
(1) دو-لیم، تو-لین t'u-lin، *du-lim. فزون بر كتاب پو وو چی Po wu či، فغفور/بغپور یوان (yüan) از دودمان لیانگ
(Liang) در ستایش انار این نام را بکار برده است8. هیرت9
این واژه را با واژه ادعایی هندی داریم darim یكی میداند؛ و
به گفته وی، باید چان کیین این نام هندی را به چین آورده باشد اما نگفته چگونه
چنین چیزی شدنی است. نام سنسكریت انار (كه
گویا هیرت هم از آن یاد كرده)دادیما dādima یا دالیما dālima و نیز دادیموا dādimva است كه به شكل دِلیما delima وارد مالایایی شده است1. روشن است
كه آوانگاشت چینی ارتباطی با این واژه دارد؛ اما به همین اندازه هم روشن است كه
صورت چینی واژه را نمیتوان به طور كامل بر این پایه توجیه كرد، چرا كه تنها به دو-لیم *du-lim
منتهی میشود و نه به دالیم dalim. دو احتمال می رود : آوانگاشت چینی می تواند بر
پایه صورتی از یك گونه همچون دولیم *dulim، دودیم *dudim در
یــــــكی از گویشهای بومی هند یا آپه برامشا* ساخته شده بوده2،
یا بر پایه واژهای به همین صورت از گویشی ایرانی.
مسئله از آنرو پیچیدهتر میشود که هیچ واژه ایرانی باستان
برای این میوه در دست نیست3.
اما به هر روی روشن است كه در
آوانگاشت چینی هیچ واژه سنسكریتی در نظر نبوده و گرنه در فرهنگهای سنسكریتـچینی
یافت می شد. این حقیقت به جای خود باقی
است كه واژه تو-لین t'u-lin در این
فرهنگها و مهمتر از همه در فان یی مین یی تسی Fan
yi min yi tsi
نیامده؛ و تا آنجا كه من میدانم در نوشته های بودایی چینی هیچ اشارهای به انار
نشده است. از این گذشته، چینیها، برخلاف
معمول خود در این گونه موارد، نمیگویند كه این واژه خاستگاه سنسكریت دارد؛ تنها
اطلاعات قطعی كه به دست دادهاند این است كه سردار چان کیین آن را با خود به چین
آورده است؛ در واقع میتوان نتیجه گرفت که چینیها میپنداشتند این واژه از سرزمین
های ایرانی كه چان کیین به آنها سفر كرده بود آمده است. بدین ترتیب، *dulim، dulima، یا *durim، durima باید نام انار در یكی از زبانهای ایرانی بوده باشد.
(2) tan-žo، *dan-zak، dan-yak، dan-n'iak. این نام کو کین چو در Ku
kin ču1 و یو یان تسا تسوYu
yan tsa tsu 2آمده
است. گویا آوانگاشت باشد هرچند نگفتهاند
از چه زبانی. بگمانم بنیادش واژه ای است ایرانی
هنوز ناشناخته، اما همجنسهای آن را میتوان از واژهای فارسی dānak (دانك: "دانه كوچك") dāna
(دانه) dāngū، ("گونه ایی دانه")، شینا دانو dānu Šina ("انار")3؛ واژه های
سنسكریت دانیکه dhanika، دانایکه dhanyāka یا دانائیاکه dhaniyaka ("گشنیز"؛ درست تر بگوئیم، "غلات")
به دست آورد. فکری که این دست واژهها به
ذهن می آورد مانند همان است كه بنیان واژه لاتین گراناتوم granatum بر گرفته از گرانوم granum ("دانه")
بــوده است؛ بسنــــــجید با کورااِپِل coraeppel آنگلوساكسون و
پومگرانیت pomegranate انگلیسی ("سیب پردانه").
(3) نان شی لو nan
ši liu یا
شی لو ši
liu. این آوانگاشت معمولاً به معنای "گیاه لیو liu از سرزمین های نان (Nan) و شی (Ši) یا
سرزمین نان شیء (Nan-ši)" گرفته میشود. این نظر در كتاب پو وو چی Po wu či آمده كه گفتیم از افسانه چان کیین و نام تئو-لین t'u-lin یاد کرده می افزاید مراد تخم liu از سرزمین های نان و شی بوده؛ از همین رو،
پس از بازگشت چان کیین به چین نام نان-شی-لو nan-ši-liu را بر گزیدند4.
برتشنایدر گوید نان (Nan) و شی (Ši) سرزمین های كوچكی وابسته به كان (K'an) در دوره هان
بودند. در دوره تانگ، بخارا را نان (Nan) و و
تاشكند را شی (Ši) می گفتند؛ اما دشوار توان پذیرفت كه این دو نام
جغرافیایی (روشن نیست از چه رو ) در نامگذاری خاستگاه انار در آمیخته و یكی شده
باشند. این گمان بهتر است که شاید نان سی nan ši ، آن- سِک *an-sek، آن-سَک an-sak، آر-سَک ar-sak، نمایانگر یك
نام و برابر با ارشك (Arsak)، نام دودمان
پارتی و همسنگ با نان-شی nan-si ، آر-شیک*Ar-sik، و نان-شی nan-si، آر-سای *Ar-sai باشد. در واقع بهترین آوانگاشت ممكن در این گروه است. پر پیداست که باید انتظار داشت خود چینیها داستانی
جالب و دقیق درباره چگونگی و روزگار انتقال این نام شگفت آور كه در میان نامهای
چینی گیاهان بیمانند است بدست دهند1؛ اما هیچ چیز به این
مضمون ثبت نشده و اگر هم بوده، گویا از دست شده است. این نكته نیز آشكار است كه نامـگیاه لیو liu (*riu، r'u)
آوانگاشت واژهای ایرانی است و چینیها این نام را بهصورت كامل از مردمی ایرانی بیرون
از سرزمین پارت گرفتند كه خود این درخت یا درختچه را از منطقهای پارتی دریافت
كرده و از همین رو "انار پارتی" اش نامیده بودند. دور است كه كشت انار یکراست از سرزمیــــــن
پارت به چین رفته باشد؛ در واقع به ناچار باید گمان كنیم كه این رفتن فرایندی گام
به گام بوده كه در آن مانگاههای خارج از خاك اصلی ایران مثل سغد و تركستان نقش
اصلی را داشتهاند. واژه ای سغدی برای
انار میشناسیم كه نرخ n'r'kh نوشــــــــته
میشود و گوتیو2 آوایش آن را به صورت نارَک(ه) *nārāk(a) بازسازی كرده كه
بر پایه انار-اَکه *anār-āka شكل گرفته است. این واژه را باری دیگر در واژه فارسی انار (anār) مییابیم
كه مغولان آن را به همان شكل پذیرفتند، اما اویغورها همان را به صورت نارا nara در زبان خود بهكار گرفتند. به هر روی، بر پایه آوانگاشت چینی میتوان گفت بی
گمان نامی باستانی به صورت رو، ریو *riu، *ru در
یكی از گویشهای ایرانی بوده است. از دید من،
این واژه ایرانی از دست رفته همزمان پایه واژه یونانی یا بوده
كه تا كنون خاستگاه آن توضیح داده نشده یا
نادرست توضیح داده شده3 و چنین است پایه نام انار در زبانهای
سامی، ریمون rimmōn عبری، رُمّانrummān عربی، رُمان rūmān امهری،رومُنو rūmōnō سریانی، روماّنا
rummāna آرامی كه واژه مصری ارهامنی arhmāni یا انهمانی anhmānī (ارمان erman یا هرمان herman قبطی) از آن مشتق شده است1.
(4) žo-liu، *zak (yak، n'iak)ـ(riu)
liu. این تركیب پیوندی برساخته از عناصر بند های 2 و
3 را میتوان در واژه نــــــــــامه کوان یا Kwan
ya
نوشته چان یی (Čan yi) پیرامون سال 265 ترسائی یافت2. پان یو
(Pa'n yo)، شاعر سده چهارم، كه پیشتر از او یاد شد،
نیز این واژه را به كار برده است3.
واپسین سخن اینكه میتوان ریشه این
واژه را نیز در سر نمونی ایرانی یافت. واژه
ژاپنی زاکورو zakuro بر پایه این صورت چینی ساخته شده است4.
هرچند شواهد تاریخی روشن در دست نیست، نامهای چینی برای این
درخت به روشنی زبانهای ایرانی را نشان می
دهند. افزون بر این، چینیها خود این درخت
را بیگانه میدانند و گویا ورود آن به چین نخستین بار در نیمه دوم سده سوم ترسائی بوده
است.
از دید من، شاید در نخستین سده های میلادی درخت انار باری
دیگر از سرزمین های ایرانی به هند رفته باشد.
در منابع ودایی، پالی یا نوشته های کهن سنسكریت نامی از این درخت نیست و
خاستگاه واژه دالیما dālima، دادیما dādima و جز آن را میتوان
در واژه ایرانی دولیم (آ) *dulim(a) یافت كه باید برپایه
آوانگاشت چینی بازسازی شود. چنانکه از نام
كهن انار در زبان تبتی برمیآید بال-پوی سیو-شین bal-poi
seu-šin ("درخت
سیوی seu نپال")ــگویا تبتیها این درخت را
از نپال گرفته باشند5.
انار از هند به مجمعالجزایر
مالایا و كامبوج برده شد. هم دالیم dalim در زبان چامی و هم تاتیم tãtim در زبان خِمِری1 بر پایه واژه سنسكریت ساخته شدهاند. شاید آن گونه از انار كه پوستی كاغذی داشته و
در قلمر نانـچائو (Nan-čao)از یونـنان بر می خاسته و در كتاب یویان تسا
تسو Yu yan tsa tsu از آن یاد شده،2 نیز از هند به آنجا
آمده بود. اندرسن3 انار را از
محصولات یونـنان شمرده.
شراب انار از روزگاران کهن در سرتاسر خاور پیشین
شناخـــــته بوده است. در (Vulgata: mustum) Cant. VIII,
2 از
آن به نام آسیس āsīs و درنوشته های مصری به نـــــــــام سِدِایت
šedeh-it یـــاد شــــده است. 4 دیوســكوریـــــدس5
از شراب انـــــــــــــــار () سخن گفته است. یهـلو چوـتسای (Ye-lu
Č'u-ts'ai) در
كتاب سی یو لو Si yu lu (شرح سفرش به ایران، 24-1219) با یاد از
انار خجند "به بزرگی دو مشت و طعمی ملس
" گوید آب سه یا پنج انار را جا کرده نوشـابهای نیکو بدست آرند6 در ســـرزمین تونـسون
(Tun-sün) (تناسریم/Tenasserim) درختی شراب نام
هست چون ناربُن؛ شیره گلهایش را گرد کرده در كوزههایی میریزند و پس از چند روز
شرابی نیک شود7. ساكنان هاییـنان (Hai-nan) نارگل را برای
تخمیر و شراب اندازی بکار می گرفتند8 . هیچ کجا اشارهای به شراب اناری چینیها نیافتهام
و اصلاً نمیدانم براستی از انار شراب میاندازند یا نه.
میدانیم كه در چین انار به دلیل دانههای پرشمار ش نماد پر
فرزندی است. انار مبدل به نماد ضدیت با کاهش زاد و ولد[4] شده
است. کهن ترین اشاره به این معنای نمـــادین را در كتـــاب Pei ši میتوان
یافت كه گوید در عروسی شاه نانـته (Nan-te) از دودمان
تسی (Ts'i) با
دختر لی تسوـشو (Li
Tsu-šou) دو انار پیشكش كردند. پدر اروس/عروس روشن ساخت دانههای فراوان انار
نشانه آرزوی پسران و نوههای ذکور پرشمار است.
هم از اینروست که هنوز هم در
آئین ازدواج انار پیشکش کنند یا به هر روی
در جشن عروسی نقشی دارد1.* در یونان امروز نیز همین رسم را دارند. عرب رسم دارد وقتی عروس
برابرخیمه داماد فرود آید، اناری دستش دهند تا در آستانه خیمه به زمین کوفته
بشكند و نار دانهها را به درون پاشد2. عرب را مرد آرمانی آن است که چون انار: تلخ و
شیرین؛ نرمخوی و مهربان با دوستان در امن وامان؛ با خشمی بجا گاه دفاع از حق خود
یا همسایه باشد3.
نسخه چهارم بهمن 1396 هجری شمسی
Hehn, Kulturpflanzen, p. 246 (8th ed.).
4. در هر حال نمیتوانم این
نظر بوشان را بپذیرم كه نمونههای خودرو
انار در ایران و شمال باختری هند نیز به این رده تعلق دارند؛ وسعت منطقه
بیش از آن است كه تفسیری چنین محدود را برتابد. در این مورد، بوشان بیطرفانه نظر
نمیدهد، زیرا میخواهد گمان خود را بر این پایه که عربستان زیستبوم اولیه این
درخت بوده اثبات كند (نک. صفحات بعد ).
Kulturpflanzen, p.
247.
Ch. E. Moldenke,
"Über die in altägyptischen Texten erwähnten Baume", p. 115, doctor
dissertation of Strassburg, Leipzig, 1887;
چنان كه لوره (Loret, Flore pharaonique, p. 76) میگوید:
«مولدنكه کمابیش همزمان با من هرچند به شیوه ای متفاوت [به
نتیجهای] رسید كه یافته مشتركمان را در تعیین نام مصری انار را یکسره تأیید میکند.» نیز نک.: C. Joret, Plantes
dans L'antiquite, Vol. I, p. 117.
كتاب بوشان در سال 1895 منتشر شد؛ پُرپیداست که
او از چاپ نخست كتاب لوره كه در سال 1887 منتشر شد بهره گرفته نه چاپ دوم
سال 1892، كه ویرایشی است با تجدید نظر
بنیادی و مفصل تر.
[1] . In addition to this and theurvard hadhdnaepatd, or
pomegranate,3 there is still another plantemployed in the sacrifice, and it has
been used in the Magianritual since time immemorial.
A. V. W. Jackson, Persia Past and Present,
p. 369.
نیز نک. :
D'Herbelot, Bibliothéque oriental, Vol.
III, p. 188; F. Spiegel, Eranische Altertumskunde, Vol. I, p. 252.
2. Voyages of
the Ambassadors to the Great Duke of Muscovy, and the King of Persia
(1633-39), p. 232 (London, 1669).
* چشت، جشت، Chisht/Jescht؛ «از توابع هرات، با محصول فراوان و میوه خوب بخصوص سیب سفید درشت
كه در همه خراسان همتا ندارد. » (تاریخ گزیده، نزهه القلوب). دهخدا.
همچنین:
Elias
and Ross, Tarikh-i-Rashidi, p. 389.
5. همان، ص 8 . یهـ لو چوـ
تسای نیز آنها را ستوده است:
Ye-lu Č'u-ts'ai (Bretschneider, Mediaeval
Researches, Vol. I, p. 19).
همچنین در دهخدا:
شهری
است نزدیک به سبزوار هرات و از آنجاست ابونصر فراهی . طایفه ای از ملوک در آنجا حکمرانی
کرده اند که با پادشاهان سیستان قرابت داشته اند. معین الدین [ اِسفزاری ]
نوشته است که در یک فرسنگی فَراه کوهی است که آن را بارندک
خوانند و در آن کوه
طاقی سنگی است که همیشه از آنجا آب می چکد و مردم بدانجا به
زیارت و طلب حاجت
میروند و هر کس در پای این طاق سنگی دست به دعابردارد، اگر چکیدن آب افزود او کامروا خواهد شد و اگر قطع شد و از چکیدن ایستاد
حاجت روا نمیگردد. وی اصراری در حقیقت داشتن این معنی
کرده است . (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ).
در مآخذ جغرافیایی
مانند معجم البلدان و حدود العالم نام این محل دیده
نشد. لغت نامه دهخدا.
6. نک. ص 258 كتاب پیش رو.
3. برتشنایدر افسانه
چان کیین را بیچون و چرا واگفته است (Bot. Sin., pt. I, p. 25; pt. 3, No. 280)، و همین دوكاندول (Origin of Cultivated Plants, p. 238) را به این گفته نادرست كشانده كه چان کیین انار را
یك و نیم سده پیش از میلاد از سمرقند وارد
چین کرد. اسمیت (F. P. Smith, Contributions
towards the Materia Medica of China, p. 176)، استوارت (G. A. Stuart, Chinese Materia Media , p. 361) و هِرت (T'oung Pao, Vol. VI, 1895, p. 439). هم چنین ادعاهائی کرده اند.
4. در Kin
kwei yao lio (Ch. c,p. 27)، از سده دوم ترسائی، از آن نام برده شده است: «نباید در خوردن
انار زیادهروی كرد زیرا به شُشها آسیب میزند.» همچنان كه پیشتر گفته شد (ص
205)، ممكن است از تصریفهای بعدی باشد.
5. Čen
lei pen ts'ao (Ch. 22, p. 34) چنین مطلبی از Pie lu
نیاورده، اما چی وو مینČi wu min ši
t'u k'ao (Ch, 15, p.102; and 32, p. 36b) دو قطعه
متفاوت از این کتاب آورده كه به این میوه مربوط میشود. در یكی خواص دارویی راستین
یا ادعاییاش توصیف شده و دیگری انواع انار را برشمرده شده است بیاینكه كلامی
درباره خاستگاه بیگانهاش گوید. بیگمان
این دو مطلب به این شكل در Pie lu وجود نداشته است. از آنجا
که خود كتاب از میان رفته و تاریخ گذاری درست آن شدنی نیست، این بحث راه به جایی
نمیبرد. آنچه میتوان بروشنی گفت این است كه كتاب پیش از روزگار تائو هونـكین (T'ao Hun-Kin)
هم بوده است.
در باره اسناد موسوم به k'i kü ču، نک. : The
Diamond, p. 35، [این بخش در
برگردان فارسی نیامده است. م.] در كتاب Yüan
kien lei han (Ch. 402, p.2) این نكته از كتاب Sun šu دانسته شده است.
Wieger, Textes historiques, pp.
1095-1100.
نكتهای كه برتشنایدر
پیش کشیده (Bot. Sin.,
pt. i, p.211) گوید فزون
بر Ye čun ki
نوشته لو هوئی (Lu Hui)، كتاب دیگری
به همین نام نوشته شی هو (Ši Hu)
هست درست نیست؛ شی هو تنها ’’قهرمانِ‘‘ كتاب Ye čun ki است.
نیز، بسنجید با ص 283 كتاب پیش رو .
4. در T'ai
p'in yü lan, Ch. 970, p. 5b چنــــــــــــــــین آمده است؛ کتاب Ts'i min yao
šu (Ch. 4, p. 14)
همین متن را به Kin k'ou ki
نسبت داده است.
كوه لو (Lü) در استان کِیانـسی
در فاصله بیست و پنج لی از جنوب كیوـكیان (Kiu-kian) جای
دارد. در سده یازدهم، چن لــــــــــــینـكو (Čen Lin-kü)
كتابی نوشت به نام (Wylie, Notes on
Chinese Literature, p. 55) Lü šan ki؛ اما كتاب T'ai p'in yü lan در سال 983 م منتشر شده، شاید در اینجا با كتابی کهنتر
با همین عنوان سر و کار داریم. در واقع، كتـــابی به نام Lü šan ki به قلم كیــــــن شی (Kin Ši)
از دودمان هو چو هست، و درYüan
kien lei han (Ch. 402, p.2) همین متن از Čou kin Ši Lü šan ki دانسته شده است. كتابخانه جان کِریرار (John Crerar) شیكاگو (شماره 156) كتابی موسوم به Lü šan siao
či در 24 فصل دارد، نوشته
تسایی یین (Ts'ai Yin) كه به سال 1824 منتشر شده است.
J. Legge, A
Record of Buddhistic Kingdoms, p. 24.
فزون بر این، برپایه
نقل قولی كه در یكی از یادداشتهای Pei
hu lu (Ch. 3, p. 12)
آمده، این نام در نسخه گمشده Hu pen ts'ao
نیز آمده بوده است.
در این منبع این واژه بر گرفته از عدد پنج در زبان مالایایی
دانسته شده چرا كه انار به پنج خانه تقسیم شده است. پُرپیداست که این گفته چیزی
نیست جز ریشهیابی عامیانه. روشن است كه این میوه از هند وارد مجمعالجزایر مالایا
شده است؛ در این مجمعالجزایر انار تنها به شكل بستانی هست با كیفیتی پست. آمدنش
به فیلیپین تنها به دست اسپانیولیها بوده:
A. de Morga, Philippine Islands, p.
275, ed. of Hakluyt Society.
*
Apabhramça: زبان هندی كه کمابیش
در فاصله سدههای سوم تا پنجم ترسائی بدان سخن می گفتند و با زبان پراكریت ادبی
متفاوت است.
2. صورتهای بومی این
واژه كه من میشناسم مصوت a دارند؛ برای مثال، darim هندوستانی، dālim، dālim یا dārim بنگالی؛ dhāde نوآریایی. زبانهای هند و آریایی امروزی نیز واژه فارسی انار را
گرفتهاند.
3. از دید من
واژه سنسكریت وام واژهای فارسی است،
همچون واژه سنسكریت karaka كه در Amarakosa
معادل انار شمرده شده است. نخستین بار در نسخه باور از dādima یادی شده است؛ این واژه در نوشتههای ودایی نیست.
1. دست كم در دایرةالمعارفها
چنین آمده است؛ اما در نسخههای این کتاب كه در Han Wei
ts'un šu و Ki
fu ts'un šu تجدید چاپ شده، این
واژه نیامده است.
4. درست نیست كه
همچون برتشنایدر (Chinese Recorder, 1871, p.
222) بگوئیم این تعریف از لی
شی چن (Li Ši-čen) گرفته شده است، چرا كه وی در واقع تنها از Po
wu či نقل كرده و خودش هیچ
تعریفی نیاورده جز آنكه گفته است واژه liu به معنای liu
(’’گواتر‘‘) است؛ كه پرپیداست نباید آن را جدی
گرفت. در استان جهول [چِنگده/شِنغِد]*، گونهای از انار را hai liu مینامند (O. Franke, Beschreibung des Jehol-Gebietes, p, 75)؛ معنای واژه به واژه اش چنین است: ’’لیو دریایی‘‘
و میشود آن را به همین ترتیب به معنای ’’ لیو بیگانه‘‘ دانست.
1. بسنجید با nan-si hian (’’بخور پارتی‘‘) كه نامی است برای لبّان، حصی لبّان، جاوی،
بنژوئن، حسنلبه، عسلبند (ص 464).
3. ریشهای كه شِرادر
برای این واژه یونانی پیش نهاده چنان خیالی و دور از ذهن است كه به هیچ روی ارزش بحث
ندارد (در: Hehn, Kulturpflanzen, p. 247).
پُرپیداست که نیازی نیست پذیرفته باشیم واژه فارسی بیواسطه
منتقل شده، و در واقع باید به جستجوی گسترشی گام بگام برآمده حلقههای گمشده را درآسیای
کِهین بیابیم. به گفته ماسـآرنولت، صورت
قبرسی
مانع از بر قراری هرگونه ارتباط با زبان عبری می شود. اما اثبات نشده كه این واژه
از گویش قبرسی ربطی به داشته باشد؛ شاید واژهای باشد كه به صورت مستقل
در محل ساخته اند.
(W. Muss-Arnolt, Transactions
Am. Phil. Assoc., Vol. XXXIII, 1892, p. 110).
roma، romeira پرتغالی، از عربی؛ δēad-aeppel آنگلوساكسون.
Watters, Essays on the Chinese Language,
p. 38.
برتشنایدر (Bot. Sin., pt. 1, p. 164) این تاریخ را حدود 227 تا 240 م تعیین کرده است.
4. كه به صورت
نیز نوشته میشود. كِمپفِر (E. Kaempfer, Amoenitates exoticae, p. 800) پیشتر این نام را به صورت dsjakurjo آورده است، vulgo sakuro، همراه با این گفته: «Rara est hoc coelo et fructu ingrato.».
5. در T'oung
Pao, 1916, pp. 408-410
از این موضوع گفته ام. در
زبان لوـلو (Lo-lo)، در گویش آـهی A-hi، واژه sa-bu-se و در گویش نیی se-bu-se (Nyi) را داریم. se یا sa یعنی ’’دانه‘‘ (معادل sa تبتی در sa-ban، ’’تخم / بذر‘‘). جزء آخر یعنی se’’درخت‘‘ را
می نماید. میوه انار se-bu-ma (ma، ’’میوه‘‘) نام دارد.
1. Aymonier and Cabaton, Dictionnaire čam-français, p. 220.
[4]
. Race suicide. : the gradual extinction
of a people or racial strain through a tendency to restrict
voluntarily the rate of reproduction.
H. Doré, Recherches sur les superstitions
en Chine, pt. I, Vol. II. p. 479.
* یکی از ترانههای مردمی خراسان چنین است:
سر راه کنار
برید دوماد میخواد نار بزنه
سیب سرخ انار سرخ به دومن یار بزنه
به سر عروس خانم شاباش کنید نقل و نبات
این لباس پر یراق به قامتش چه خوب میآد
همگی کف بزنید با هم بگید شاباش شاباش - م.
سیب سرخ انار سرخ به دومن یار بزنه
به سر عروس خانم شاباش کنید نقل و نبات
این لباس پر یراق به قامتش چه خوب میآد
همگی کف بزنید با هم بگید شاباش شاباش - م.