نخود
سبز و باقلا
13. در میان گونههای
پرشمار دانه هائی كه مردم چین
كشت می كنند دستكم دو گونه هست كه باید برخاسته از خارج شمرد. هر دو نام عام هو تو hu tou ("لوبیای مردمان هو"، یا
"لوبیای ایرانی") گرفتهاند هرچند
نام خاص خود را هم دارند. همه میدانند كه به علت فراوانی سرسام آور گونههای لوبیا ودیرینگی بسیار زیاد
كشت آنها، دشواری نگارش تاریخچه انواع لوبیا بیش از همه دیگر گروههای گیاهان است.
نخود رسمی یا نـــــــــخود سبز [در عربی بازلاء
و جلبانة؛ در اردو مَتَر] ، پیسوم ساتیووم (Pisum sativum)
را بیشتر وان تئو/وان دو/ wan
tou 豌豆(در ژاپـــنی شیرو-اندو širo-endō) [シロ遠藤] و گاه تسین سیائو تو ts‛in siao tou ("دانه/حب سبز كوچك")، تسین پان تو ts‛in pan tou (دانه/حب
سبز راه راه) ("green streaked pulse") و ما لی ma lei نامند. نام
پی تئو pi tou،
*pit (pir)tou خاص دوره
تانگ شمرده میشود؛ در حالی كه نامهایی
چون ژون شو هو تو hu tou، žun šu ("دانه/حب مردمان ژون" Zun [zhun] )[1] و هوی-هو
تو hui-hu tou ("دانه اویغورها"؛ که در كتاب ین
شان چِن Yin šan čen از دوره
مغول به هوئی-هوئی تو hui-hui tou "دانه/حب اسلامی" " Mohammedan pulse")
نیز تغییر كرد) می توانند نمایانگر خاستگاه
بیگانه این گیاه باشند2.
به هر روی چنین می نماید در مدارک چینی سندی نمایانگر ورود این گیاه از
خارج نیست. نام هو تو hu tou در ویراستهای امروزی كتـاب کو کین چو Ku kin ču
هست3
كه در آن هو-شا hu-ša را واژه ای معادل شمرده و در
تعریفش آورده: "مانند لی تو li
tou است هرچند
بزرگتر، با مــــــــیوهای خوراکی به اندازه مشت كودك." لی تو li tou [Ci mao li dou 刺毛黧豆] همان باقلا مخملی مکونا کَپی
تاتا/ مکونا پرورینز Mucuna capitata [در عربی ميقونة
شهوانية] شمرده شده، هرچند گونهای که در کو کین چو Ku kin ču آمده را نمی توان بدرستی شناسایی کرد و بر همگان روشن
است که این كتاب در شكل امروزی به هیچ روی نمیتواند دربست درست باشد. در كتاب کوان چی Kwan či نیز كه پیش از سال 527 م نوشته شده، نام هو تو
hu tou
آمده1،
اما افسوس که مبهم است. لی شیـ چن/لی
شیژن Li
Shizhen
به این گفته كلی بسنده میكند كه نخود از
سرزمین های هو و ژون یا از سرزمین مردمانِ هویِ باختری (ایرانیان) آمده است؛ با
این همه متونی را نقل می کند که در صورت صحت روشن سازی روزگار تقریبی آشنائی چینیها
با نخود را شدنی کند. گوید در كتاب تِس'ییِن کین فان Ts‛ien kin fan
نوشته استاد تائوئیست، سِن سیـ میائو
[(Sun Se-miao) [SUN
SIMIAO 孫思邈 2 در
نخستین سالهای سده هفتم، نام هو تو
hu-tou و معادلهای تسین
شیائو تو ts'in siao tou و ما لی ma-lei آمده
است. افزون بر این، نوشته است كه در یه
چون کی Ye čun ki3 از سده چهارم ترسائی آمده كه وقتی شی هو (Ši
Hu)
کاربرد واژه هو hu را ناروا ساخت، نام هو تو hu tou هم کو
تو kwo tou ("لوبیای كشور"، "لوبیای
ملی") شد. به گفته لی شیـ چن/لی شیژن Li Shizhen، این گفته ها
اشاره به نخود دارند، زیرا در دوران باستان نام هو تو hu tou به جای وان تو wan tou فراگیر بود. وی می افزاید در كتاب تسان شی T‛an ši آمده که پی تو pi tou از سرزمین ژون باختری و سرزمین اویغورها میآید؛
همچنین گوید كه در واژه نامه کوان یا
Kwan ya نوشته
چان یی (Čan Yi) (سده ســـــــوم ترسائی ) نامهای پی تو،
وان تو و لیو تو Pi
tou، wan tou و liu
tou آمده است.
داوری در اینکه این نامها براستی در نسخه
اصلی كتاب بوده دشوار است؛ هرچند
روی هم رفته دور نیست كه نخود نیز چون گردو و انار در سده چهارم ترسائی در
خاك چین سر بر آورده باشد. روشن است كه
نخود در دوره تانگ وحتی در دوره فرمانروائی دودمان سوئی (Sui) (590 تا 617
م) در چین كشت میشده است. در توصیف لیوـكیو [Liuqiu / Lewchew] (Liu-kiu) (فُرمُز)
آمده خاك این جزیره مناسب كشت
هو تو hu tou
است.4
وو كیـ تسون (Wu
K‛i-tsün)5
با نظر لی شیـ چن/لی شیژن Li Shizhen مخالف است و گوید هو تو
و hu tou و وان تو wan tou نام دو گونه
متفاوت است.
هیچیك
از این نامهای چینی را نمیتوان آوانگاشت واژه ای ایرانی شمرد. دانهها/حبوب/بنشن
Pulse [در عربی بقل/بقول/بقليات] از خوردهای مهم ایرانیان بود. در سرزمین
شی (Ši) چاچ/ Chach
حبوب گوناگون كشت میشد1. ابومنصور
نخود را زیر نام فارسی خُلر/سنگنک
[گاودانه/کرسنه،
قرهماش
(xullär) [لِتایروس سِتایوس/
Lathyrus
sativus و عــــــــربی جُلبان
(julban) آورده است. 2 واژههای فارسی
دیگر نجود (nujūd) [کذا.
نخود!]
و کُرکُرو/جرجرو
(gergeru) یا زِرِقان (xereghan) اند 3.
گیاهی خود رو و بومی چین هم هست كه هو تو hu tou خوانند.
نخستین بار چن تسان-كی(Č‛en
Ts‛an-k‛i)
از دوره تانگ است كه در کتابش پن تس'ائو شی یی، Pen ts‛ao ši i، گوید این
گیاه همه جا در شالیزارها خوروســت با جوانههائی لوبیاسان. در كتاب چی وو مین شی کئو تائو Či wu min ši t‛u k‛ao4 تصویر دو گیاه خود
رو به چشم میخورد. یكی را هوئی-هوئی تو hui-hui tou ("لوبیای اسلامی") نامند كه
نخستین بار در کیو هوان پن تسائو Kiu
hwan pen ts‛ao
از سده چهاردهم ترسائی آمده و آن را نا-هو
تو na-ho
tou
نیز گویند و برشته کرده خورند. گیاه
دیـــــــگر كه هو تو hu tou نامند همان هوتو hu
tou
خودرو است كه چن تسان ـ كی آورده و وو
كیـ تسون (Wu
K‛i-tsün)در چی
وو مین شی تئو کائو Či wu min ši t‛u
k‛ao
می افزاید " آنچه اكنون هو تو hu tou نامند
گیاهی است خود رو و هو تو hu tou [یعنی نخود]
دوران باستان نیست."
14. از سـوی
دیگر، مراد از هو تو hu tou، فابا
ساتیوا Faba sativa [باقالا/باقلا/باقالی/باقله؛
در عربی فول، در
چینی کیدو蚕豆؛ در ژاپنی
سورامامهソラマメ؛
در سانسکریت वर्तुलकम्؛ در هندی باکلای बकला ](Faba vulgaris، فابا
وُلگاریس، ماشك/سنگنک
یا باقلا)
نیز هست كه به گفته برتشنایدر[2]
"یكی از گیاهان بستانی است كه سردار چان كیین/ژانگ کیان zhang qian بلندآوازه در سده دوم پیش از
میلاد از باختر آسیا وارد چین كرد." این سخن دچار ناهمزمانی تاریخی و گزافه
ایی است كه هیچ متن چینی در تأییدش نیاورده.[3]
تاریخچه این گیاه در چین از دست رفته و بسا
که هیچگاه هم ثبت نشده. این گمان که از ایران به چین آمده باشد دور نیست. در بُندهِشْ زیر نام پَگ
(gāvirs) pag گاورس آمده و شاه ریزدانه ها شمرده شده.[4] ابومنصور ذیل باقِلا (bāgilā) یا باقْلا (bāglā) فارسی آورده.[5]
كشتش در مصر دیرینه است[6].
15. برتشنایدر[7]
تسان تو ts'an tou ("لوبیای كرم ابریشمی، از شباهتش به
كرم ابریشم بالیده") سورامامهソラマメ soramame ژاپنی، لوبیای قرمز/ kidney beanیا
باقلا، ویشیا فابا
(Vicia faba) را نیز به غلط از رهاورد های چان كیین/ژانگ کیان zhang
qian دانسته، بی آوردن دلیلی برای این ادعا.
این گیاه نیز هو تو hu tou نامیده شده، هرچند هیچ سند تاریخی درباره ورود این گونه به چین نداریم. در متون دوره
تانگ یا سونگ نامی از آن نیست
وگویا پیش از دوره یوان (Yüan) (1260 تا 1367) هــــم وارد چین نشده بوده است. از این گیاه در نان شو Nun
šu
("كتاب فلاحت") نوشته وان چن (Wan Čen)
كه در همان دوره میزیست و در کیو هوان پن تسائو Kiu hwan pen
ts‛ao از
نخستین سالهای دوره مینگ (Ming) [8]یاد شده كه گوید: "اكنون همه جا یافت شود." لی شیـ چن/لی شیژن Li Shizhen گوید این گیاه در جنوب چین و
بیشتر در سهـ چوان/سیچوان
كشت مـــــــــــــــــــیشود. وان شیـ مو Wan Ši-mou (در
گذشت1591) در كتــــــاب تک دفتری خود، هیو پو تسا شو Hio pu tsa šu در
باغبانی،[9] از گونه
ای ممتاز و درشت از این لوبیا گوید كه در یونـ نان
کارند. در کهن نسخه فرهنگ گیتا شناسی استان یونـ نان، کیو یون-نان تئون چی (Kiu
Yün-nan t‛un či) و
در فرهنگ گیتا شناسی بخش مونـ هوا (Mun-hwa)
در یونـ نان از این گونه لوبیا یاد شده و معادل نان تو nan tou ("لوبیای جنوبی") را هم بدان
افزوده اند ازیرا كه گلش سوی جنوب گردد.
در فارسی باقلا (bāgelā) گویند[10].
1.
این نام گنگ است، زیرا در آغاز برای نامیدن لوبیای روغنی [سویا] گلایسین
هِسپیدا (Glycine hispida) به كار میرفت كه بومی چین
است.
Pen ts'ao kan
mu, Ch. 24, p. 7
و
.Kwan k‛ün fan p‛u, Ch. 4, p. 11
سیاهه نامهایی كه برتشنایدر برشمرده کاستــی
بسیار دارد
(Chinese
Recorder, 1871, p. 223).
Wylie,
Notes on Chinese Literature, pp. 97, 99; Bretschneider, Bot. Sin.,
pt. 1, p. 43; L.
Wieger, Taoisme,
le canon, pp. 142, 143, 182; Pelliot, Bull.
de l'Ecole française, Vol. IX,
pp. 435-438.
2.
Achundow, Abu Mansur, pp. 41, 223.
[3] . تا آنجا كه میدانم،
تنها متنی كه چنین مطلبی دارد، پن تسائو کین Pen ts'ao kin است كه از آن در T‛ai p‛in yü lan (Ch. 841, p. 6b) نقل قول شده و ورود كنجد و هو تو hu tou به چین را به چان
كیین/ژانگ کیان zhang qian نسبت داده است؛ اما نمیتوان حدس زد مراد از هو تو hu tou كدام گونه است: پیسوم ساتیووم Pisum sativum [نخود سبز] یا فابا ساتیوا Faba sativa [ماشك] یا ویشیا فابا Vicia faba [باقلا]. روشن است که آن
كتاب، پِن تسائو کین Pen ts‛ao kin از شنـ نون (Šen-nun) نیست، اما بسا که پیش ازسال 983 میلادی یعنی تاریخ
انتشار تائی پین یو لان T‛ai p‛in yü lan موجود بوده.
[4] . West,
Pahlavi Texts, Vol. I, p. 90.
[5] . Achundow,
Abu Mansur, p. 20.
[7] . Chinese Recorder, 1871, p. 221 كه باز هم دوكاندول آنر
در خاستگاه گیاهان بستانی (Origin of Cultivated
Plants, p. 318)
تکرار کرده است. کوان کئون فان پئو Kwan k‛ün
fan p‛u (Ch. 4, p.12b) متن بالا از تائی پین یو لان T‛ai p‛in yü
lan را اشاره به این گونه
دانسته، اما آن را نخود هم دانسته است. هیچ راهی برای خروج از این سردرگمی نیست.
[8]. Ci wu min Si t'u k'ao, Ch. 2, p. 142.
برتشنایدر(Bot. Sin., pt. i,
p. 52) باقلا Vicia faba را در میان تصاویر این کتاب تشخیص داده.
The Imperial
Catalogue, Ch. 116, p. 37b.
[10] . Schlimmer, Terminologie, p. 562 در عربی
باقلا bāgilā. سرانجام اینكه در فان
یی مین یی تسی Fan yi min yi tsi (بخش 27) نام سنسكریت
وو کیا wu-kia، با تلفظ *mwut-g'a برای آن داده شده كه
معادل هو تو hu tou گرفته اند با این توضیح كه ’’گونه ای لوبیای سبز‘‘است. معادلش در سنسكریت مودگاmudga (Phaseolus mungo) [ماش سیاه، در عربی لوبياء
مونغو، عدس الأسود ] ( است كه تبتیها آن را به صورت مون سران ردیو mon sran rdeu درآوردهاند،
و لفظ مون (Mon) اشاره به خاستگاهش درشمال هند یا منطقه
هیمالیا دارد:
(Mem.
Soc. finno-ougrienne,
Vol. XI, p. 96).
ایرانیان این واژه هندی را
به صورت مُنگ mung [مستعرب آن مُنج] وام گرفتهاند كه برپایه واژه
محلی هندی مُنگا یا مُنگو munga یا mungu ساخته شده (همینطور است در سینهالی؛ در پالی ماگو
mugga ). سیاه عدس/عدس اسود [در پنجابی ماش] Phaseolus mungo خاص هند است و در متن
ودایی از آن یاد شده:
Macdonell and
Keith, Vedic Index, Vol. II, p. 166.