۱۳۹۷ بهمن ۱۷, چهارشنبه

نخود سبز و باقلا ویراست پنج 5


نخود سبز و باقلا

13.  در میان گونه‌های پرشمار  دانه­ هائی  كه مردم چین  كشت می ‌كنند دست‌كم دو گونه هست كه باید برخاسته از خارج شمرد.  هر دو نام عام هو تو 704  hu tou ("لوبیای مردمان هو"، یا "لوبیای ایرانی") گرفته‌اند هرچند  نام  خاص خود را هم دارند.  همه می‌دانند كه به علت فراوانی  سرسام آور گونه‌های لوبیا ودیرینگی بسیار زیاد كشت آنها،‌ دشواری نگارش تاریخچه انواع لوبیا بیش از همه  دیگر گروه­های گیاهان است. 
نخود رسمی یا نـــــــــخود سبز [در عربی بازلاء و جلبانة؛ در اردو مَتَر]  ، پیسوم ساتیووم (Pisum sativum) را بیشتر وان تئو/وان دو/ 705 wan tou   豌豆(در ژاپـــنی شیرو-اندو  širo-endō) [シロ遠藤] و گاه تسین سیائو تو  706   ts‛in siao tou ("دانه/حب  سبز كوچك")، تسین پان تو   707  ts‛in pan tou (دانه/حب  سبز راه راه) ("green streaked pulse")  و ما لی 708  ma lei نامند.  نام پی تئو 709    pi tou،‌ *pit (pir)tou خاص دوره  تانگ شمرده  می‌شود؛ در حالی كه نا­م­هایی چون ژون شو هو تو hu tou، ‌  710  žun šu ("دانه/حب  مردمان ژون" Zun [zhun] )[1] و هوی-هو تو   711  hui-hu tou ("دانه  اویغورها"؛ که در كتاب ین شان چِن Yin šan čen از دوره  مغول به هوئی-هوئی تو  712     hui-hui tou "دانه/حب  اسلامی" " Mohammedan pulse") نیز تغییر كرد) می توانند نمایانگر خاستگاه  بیگانه این گیاه باشند2.   به هر روی چنین می نماید در مدارک چینی سندی نمایانگر ورود این گیاه از خارج نیست.  نام هو تو hu tou در ویراست­های امروزی كتـاب کو کین چو Ku kin ču هست3 كه در آن هو-شا  713 hu-ša را واژه ای معادل شمرده و در تعریفش آورده: "مانند  لی تو 714 li tou  است هرچند  بزرگتر، با مــــــــیوه‌ای خوراکی به اندازه  مشت كودك."  لی تو  li tou  [Ci mao li dou 刺毛黧豆] همان باقلا مخملی مکونا کَپی تاتا/ مکونا پرورینز Mucuna capitata [در عربی ميقونة شهوانية] شمرده شده، هرچند گونه­ای که در کو کین چو Ku kin ču آمده را  نمی توان بدرستی شناسایی کرد و بر همگان روشن است که این كتاب در شكل امروزی به هیچ روی نمی‌تواند دربست درست باشد.  در كتاب کوان چی Kwan či نیز كه پیش از سال 527 م‌ نوشته شده، نام هو تو hu tou آمده1، اما افسوس که مبهم است.  لی شی‌ـ‌ چن/لی شیژن Li Shizhen به این گفته  كلی بسنده می‌كند كه نخود از سرزمین های هو و ژون یا از سرزمین مردمانِ هویِ باختری (ایرانیان) آمده است؛ با این همه متونی را نقل می کند که در صورت صحت روشن سازی روزگار تقریبی آشنائی چینی‌ها با نخود را شدنی کند.  ‌گوید در كتاب تِس'ییِن کین فان   716 Ts‛ien kin fan نوشته  استاد تائوئیست، سِن سی‌ـ ‌میائو [(Sun Se-miao) [SUN SIMIAO 孫思邈 717 2 در نخستین سال­های  سده هفتم، نام هو تو  hu-tou و معادل­های تسین شیائو تو ts'in siao tou و ما لی ma-lei آمده است.  افزون بر این، نوشته است كه در یه چون کی Ye čun ki3 از سده چهارم ترسائی  آمده كه وقتی شی‌ هو (Ši Hu) کاربرد واژه هو  718   hu را ناروا ساخت،  نام هو تو  hu tou هم719  کو تو kwo tou ("لوبیای كشور"، "لوبیای ملی") شد.  به گفته  لی شی‌ـ‌ چن/لی شیژن Li Shizhen، این گفته ها اشاره به نخود دارند، زیرا در دوران باستان نام هو تو hu tou به جای وان تو wan tou فراگیر بود.  وی می افزاید در كتاب تسان شی 720  T‛an ši آمده که پی تو pi tou از سرزمین ژون باختری و سرزمین اویغورها می‌آید؛ همچنین گوید  كه در واژه نامه کوان یا Kwan ya نوشته  چان یی (Čan Yi) (سده ســـــــوم ترسائی ) نام­های پی تو، وان تو و لیو تو  Pi tou، wan tou و liu tou  721  آمده است.  داوری در اینکه این نام­ها براستی در نسخه  اصلی كتاب بوده دشوار است؛ هرچند  روی هم رفته دور نیست كه نخود نیز چون گردو و انار در سده چهارم ترسائی در خاك چین سر بر آورده باشد.  روشن است كه نخود در دوره  تانگ وحتی در دوره  فرمانروائی دودمان سوئی (Sui) (590 تا 617 م) در چین كشت می‌شده است.  در توصیف لیو‌ـ‌كیو [Liuqiu / Lewchew] (Liu-kiu) (فُرمُز) آمده خاك این جزیره مناسب كشت هو تو hu tou
است.4  وو كی‌ـ ‌تسون (Wu K‛i-tsün)5 با نظر لی شی‌ـ‌ چن/لی شیژن Li Shizhen مخالف است و ‌گوید هو تو و hu tou و وان تو  wan tou نام دو گونه متفاوت است. 
هیچ­یك  از این نام­های چینی را نمی‌توان آوانگاشت واژه ای ایرانی شمرد.  دانه­ها/حبوب/بنشن Pulse [در عربی بقل/بقول/بقليات] از خوردهای مهم ایرانیان بود.  در سرزمین شی (Ši) چاچ/  Chach
حبوب گوناگون كشت می‌شد1.   ابومنصور نخود را زیر نام فارسی خُلر/سنگنک [گاودانه/کرسنه، قره­ماش (xullär) [لِتایروس سِتایوس/ Lathyrus sativus و عــــــــربی جُلبان (julban) آورده است. 2 واژه‌های فارسی دیگر نجود (nujūd) [کذا.  نخود!]  و کُرکُرو/جرجرو (gergeru) یا زِرِقان (xereghan) اند ‌3. 
گیاهی خود رو و بومی چین هم هست كه هو تو hu tou خوانند.  نخستین بار چن تسان‌-‌كی(Č‛en Ts‛an-k‛i) از دوره  تانگ است كه در کتابش پن تس'ائو شی یی، Pen ts‛ao ši i، ‌گوید این گیاه همه جا در شالیزارها خوروســت با جوانه‌هائی لوبیاسان.  در كتاب چی وو مین شی کئو تائو Či wu min ši t‛u k‛ao4 تصویر دو گیاه خود رو  به چشم می‌خورد.  یكی را هوئی-هوئی تو hui-hui tou ("لوبیای اسلامی") نامند كه نخستین بار در کیو هوان پن تسائو Kiu hwan pen ts‛ao از سده چهاردهم ترسائی  آمده و آن را نا-هو تو 722 na-ho tou نیز گویند و برشته کرده ‌خورند.  گیاه دیـــــــگر كه هو تو hu tou نامند  همان هوتو hu tou خودرو  است كه چن تسان ‌ـ‌ كی آورده و وو كی‌ـ ‌تسون  (Wu K‛i-tsün)در چی وو مین شی تئو کائو Či wu min ši t‛u k‛ao می افزاید " آنچه اكنون هو تو hu tou نامند  گیاهی است خود رو و هو تو hu tou [یعنی نخود] دوران باستان نیست."
14.  از سـوی دیگر،  مراد از هو تو 723   hu tou، فابا ساتیوا Faba sativa  [باقالا/باقلا/باقالی/باقله؛ در عربی فول، در چینی کیدو蚕豆؛ در ژاپنی سورامامهソラマメ؛ در سانسکریت वर्तुलकम्؛ در هندی باکلای बकला  ](Faba vulgaris، فابا وُلگاریس، ماشك/سنگنک یا باقلا) نیز هست كه به گفته برتشنایدر[2] "یكی از گیاهان بستانی است كه سردار چان كی‌ین/ژانگ کیان zhang qian  بلند­آوازه در سده دوم پیش از میلاد از باختر آسیا وارد چین كرد." این سخن دچار ناهمزمانی تاریخی و گزافه ایی است كه هیچ متن چینی در تأییدش نیاورده.[3]  تاریخچه ‌این گیاه در چین از دست رفته و بسا که هیچ‌گاه هم ثبت نشده.  این گمان  که از ایران به چین آمده باشد دور نیست.  در بُندهِشْ زیر نام پَگ (gāvirs) pag  گاورس آمده و شاه ریزدانه ها شمرده شده.[4]   ابومنصور ذیل باقِلا (bāgilā) یا باقْلا (bāglā) فارسی آورده.[5]  كشت­ش در مصر دیرینه است[6]. 
15.  برتشنایدر[7]  تسان تو 724  ts'an tou ("لوبیای كرم ابریشمی، از شباهتش به كرم ابریشم بالیده") سورامامهソラマメ soramame ژاپنی، لوبیای قرمز/  kidney beanیا باقلا، ویشیا فابا (Vicia faba) را نیز به غلط از رهاورد های چان كی‌ین/ژانگ کیان zhang qian دانسته، بی آوردن دلیلی برای این ادعا.  این گیاه نیز هو تو  725  hu tou نامیده شده، هرچند  هیچ سند تاریخی درباره  ورود این گونه به چین نداریم.  در متون دوره  تانگ یا سونگ نامی از آن نیست وگویا پیش از دوره  یوان (Yüan) (1260 تا 1367) هــــم وارد چین نشده بوده است.  از این گیاه در نان شو  726 Nun šu ("كتاب فلاحت") نوشته وان چن727 (Wan Čen) كه در همان دوره می‌زیست و در کیو هوان پن تسائو   Kiu hwan pen ts‛ao 728 از نخستین سال­های  دوره  مینگ (Ming) [8]یاد شده كه گوید: "اكنون همه جا یافت ‌شود."  لی شی‌ـ‌ چن/لی شیژن Li Shizhen ‌گوید این گیاه در جنوب چین و بیشتر در سه‌ـ‌ چوان/سیچوان كشت مـــــــــــــــــــی‌شود.  وان شی‌ـ ‌مو     729   Wan Ši-mou  (در گذشت1591) در كتــــــاب تک دفتری خود، هیو پو تسا شو 830     Hio pu tsa šu  در باغبانی،[9] از گونه ای ممتاز و درشت از این لوبیا گوید كه در یون‌ـ ‌نان کارند.  در کهن نسخه فرهنگ گیتا شناسی  استان یون‌ـ ‌نان،  کیو یون-نان تئون چی  (Kiu Yün-nan t‛un či) و در فرهنگ گیتا شناسی  بخش مون‌ـ ‌هوا (Mun-hwa) در یون‌ـ ‌نان از این گونه لوبیا یاد شده و معادل نان تو831   nan tou ("لوبیای جنوبی") را هم بدان افزوده اند‌ ازیرا كه گلش سوی جنوب ‌گردد.  در فارسی باقلا (bāgelā) گویند[10]. 




1. این نام گنگ است،‌ زیرا در آغاز برای نامیدن لوبیای روغنی [سویا] گلایسین هِسپیدا (Glycine hispida) به كار می‌رفت كه بومی چین است.

Pen ts'ao kan mu, Ch. 24, p. 7
 و
 .Kwan k‛ün fan p‛u, Ch. 4, p. 11
سیاهه نام­هایی كه برتشنایدر برشمرده کاستــی بسیار دارد
(Chinese Recorder, 1871, p. 223).
1. T‛ai p‛in yü lan, 841, p. 6 b.
4. Sui šu, Ch. 81, p. 5b.
5. Či wu min ši tu kao, Ch. 2, p. 150.
1. T‛ai p‛in hwan yü ki, Ch. 186, p. 7b.

3. نام اخیر را اشلیمر آورده است
 (Terminologie, p. 464).
[2] . Bot. Sin., pt. II, No. 29.
[3] . تا آنجا كه می‌دانم، تنها متنی كه چنین مطلبی دارد، پن تسائو کین Pen ts'ao kin است كه از آن در T‛ai p‛in yü lan (Ch. 841, p. 6b) نقل قول شده و ورود كنجد و هو تو hu tou به چین را به چان كی‌ین/ژانگ کیان zhang qian نسبت داده است؛ اما نمی‌توان حدس زد مراد از هو تو hu tou كدام گونه است: پیسوم ساتیووم Pisum sativum [نخود سبز] یا فابا ساتیوا  Faba sativa [ماشك] یا ویشیا فابا  Vicia faba [باقلا]. روشن است که آن  كتاب، پِن تسائو کین Pen ts‛ao kin از شن‌ـ ‌نون (Šen-nun) نیست، اما بسا که پیش ازسال 983 میلادی یعنی تاریخ انتشار تائی پین یو لان  T‛ai p‛in yü lan موجود بوده.
[4] . West, Pahlavi Texts, Vol. I, p. 90.
[5] . Achundow, Abu Mansur, p. 20.
[6] . V. Loret, Flore pharaonique, p. 94.
[7] . Chinese Recorder, 1871, p. 221 كه باز هم دوكاندول آنر در خاستگاه گیاهان بستانی  (Origin of Cultivated Plants, p. 318) تکرار کرده است.  کوان کئون فان پئو  Kwan k‛ün fan p‛u (Ch. 4, p.12b) متن بالا از تائی پین یو لان T‛ai p‛in yü lan را اشاره به این گونه دانسته، اما آن را نخود هم دانسته است. هیچ راهی برای خروج از این سردرگمی نیست.
[8].  Ci wu min Si t'u k'ao, Ch. 2, p. 142.
برتشنایدر(Bot. Sin., pt. i, p. 52) باقلا  Vicia faba را در میان تصاویر این کتاب  تشخیص داده.
[9] . بسنجید با:
 The Imperial Catalogue, Ch. 116, p. 37b.
[10] . Schlimmer, Terminologie, p. 562   در عربی باقلا bāgilā.  سرانجام اینكه در فان یی مین یی تسی Fan yi min yi tsi (بخش 27) نام سنسكریت وو کیا wu-kia، با تلفظ *mwut-g'a    برای آن داده شده كه معادل هو تو hu tou  گرفته اند با این توضیح كه ’’گونه ای  لوبیای سبز‘‘است.  معادلش در سنسكریت مودگاmudga   (Phaseolus mungo)  [ماش سیاه، در عربی لوبياء مونغو، عدس الأسود ] ( است كه تبتی‌ها آن را به صورت مون سران ردیو  mon sran rdeu درآورده‌اند، و لفظ مون (Mon) اشاره به خاستگاهش درشمال هند یا منطقه هیمالیا دارد:
ایرانیان این واژه‌ هندی را به صورت مُنگ mung  [مستعرب آن مُنج] وام گرفته‌اند كه برپایه واژه محلی هندی مُنگا یا مُنگو  munga یا mungu ساخته شده (همینطور است در سینهالی؛ در پالی ماگو mugga  ).  سیاه عدس/عدس اسود [در پنجابی ماش]  Phaseolus mungo  خاص هند است و در متن ودایی از آن یاد شده: