زعفران
[کُرکُم]
و زردچوبه
16. زعفـــــران
را از كلالههای نارنجی سیر و بخشی از خامه
گــــــــلِ کرُکوس
ساتیووس Crocus sativus (تیره زنبقیان، ایریدائه Irideae ) گیرند. كُلالههای خشك شده به طول تقریبی سه سانتیمتر،
قرمز تیره و خوشبویند، و وزن حدود بیستهزار
كلاله به .454گرم (یک پاوند) می رسد، یا به دیگر سخن هر یك دانه grain (معادل ۶۴٫۷۹۸۹۱ میلی گرم) زعــــــفران از كلاله و
خامه نُه گل بدست میآید.
زعفران گیاهی است كوچك با ساقه زیرزمینی گوشتی پیاز مانند و برگهای علفوار
و گلی زیبا به رنگ ارغوانی كه پاییز میشكفد.
همیشه در جای رنگ، چاشنی، عطر، و دارو بس گرانبها بوده و در تاریخ تجارت
هماره نقشی مهم داشته است. این گیاه از
دیر باز درباختر آسیا كشت میشده، و تاریخ كشت آن چنان درازآهنگ است كه از وجود
گونه خودروی آن چیزی نمی دانیم. زعفران
همیشه كالایی گرانبها بوده كه کاربرد آن بیشترنزد شاهان و فرادستان اجتماع می
مانده و
از همین رو بسی تقلب که در کار آن شده و بسا چیزهای دیگر که در پوست آن
عرضه میشده است1. در هند آن را
با گُلِ رنگ، کارتاموس تنیکتورس/قُرطُم/قِرطِم (Carthamus tinctorius)، در آمیزند كه
همان رنگ نارنجی تیره را میدهد، و در بسیاری از اسناد خاوری این دو با یكدیگر
درآشفته شدهاند. آنچه بیشتر رخ داده،
درآشفتگی میان زعفران کرُکوس (Crocus) با زردچوبه یا
کورکوماست (Curcuma) (که گیاهی است
از تیره زنجبیلیان/زنجبیلیه Zingiberaceae ) با ساقههای زیر زمینی چند
ساله كه گنُدهای آن را خشکانده زردچوبه
تجاری گیرند و بیشتر در آمادن كاری و نیز رنگ زرد بکار است. گویا از سـده هــفتم (!) گلهای ورس
[اسپرک،
در عربی حُص]،
WARSS میمسلان تینکتوریوم Memecylon
tinctorium، نیز
بجای زعفران بکار رفته است. پس پژوهش
تاریخی زعفران كاری است دشوار و پیچیده.
خاور شناسان
سردرگمی خاور زمینیها را فزوده اند، بیشتر به این علت كه با بکار گیری نام علمی
کورکوما Curcuma آنان را گمراه كردهایم؛ این نام علمی بر
گرفته از واژهای است خاوری که در اصل دلالت بر کروکوس Crocus، یعنی زعفران دارد، هرچند اعراب نیز آن را
با کورکوما Curcuma، یا همان زردچوبه ما درآشفتهاند. بــــاید تأكید كرد واژه سنسكریت کونکوما Kunkuma درست بر
کروکوس سِتایووس Crocus
sativus
[زعفران] دلالت دارد و هیچگاه به معنای کرکوما Curcuma یا زردچوبه ی ما
(كه در سنسكریت هَریدرا
haridrā
نامند ) نبوده،1 و آن جنس گیاه كه کورکوما Curcuma مینامیم، هیچ
ربطی به کروکوس Crocus یا زعفران ندارد.
درباره آشنائی
مردم چین با زعفران باید دو دوره طولانی
را از یكدیگر جدا كرد ـ دوره نخست، از سده
سوم تا پایان دوره فرمانروائی دودمان ت'انگ كه طی آن مردم چین
اطلاعاتی درباره این گیاه و محصول آن
یافته گاه آن را به رسم پیشكش دریافت میكردند؛
دوم، دوره مغول [یوآن] (1260 تا 1367) كه طی آن
مسلمانان محصول زعفران را عملاً وارد چین كردند و استفاده از آن رایج شد.
نخست از دوره دوم می گوئیم:
نظرات مردم چین درباره
زعفران در برابر دیگر محصولات بیگانه از همه مبهم تر است. بیشتر از آنرو كه آنان هیچگاه گیاه کروکوس سِتایوِس Crocus sativus را برای كشت به سرزمین خود نیاوردند،2
و هرچند نخستین
سالکان بودایی كه به هند رفتند این گیاه را در كشمیر دیدند،
اطلاعاتشان درباره آن همواره ناقص باقیماند. آنان نخست
زعـــــفران را با گُلِ رنگ، کارتاموس
تینکتوریوس (Carthamus tinctorius) جابجا گرفتند، زیـــــرا
محصول هر دو گیاه را در محاوره " گل قرمز" (هون هوا hun hwa) نامیده بودند. لی شیـچن/لی شی-ژن Li Shizhen (July 3, 1518 – 1593) 3 شرح می دهد " گل قرمز
بیگانه ( fan)
یا تبتی [زعفران] از تبت
(سیـفان/Si-fan)، سرزمینهای مسلمانان و از عربستان
(تیینـ فان/T‛ien-fan )
مــــــــــــیآید. ایــــــــن
مـــــــــاده همان هون-لان
hun-lan/ [红花 Hóng huā] [Carthamus گُلِ رنگ ] آن سرزمین هاست. در دوره یــــــــــوان/مغول (1260 تا 1367) زعفران
را دیگافزار خورشها میكردند. بر پایه
پو وو چی Po wu či نوشته
چان هوا (Čan Hwa)، چان ك'یین/ژانگ-کیان/ Zhang Qian تـــــــخم
گل رنگ، [Carthamus]
hun-lan
را در سرزمین های باختری (سی یو/Si yü) بدست آورد كه
همان جنس گیاه ما [زعفران] است، هرچند پر پیداست که بخاطر تنوع شرایط آب و هوائی تفاوتهائی
میانشان هست." پس اگر همچون اف. پی. اسمیت1
بگوییم "داستان چان ك'یین/ژانگ-کیان/ Zhang Qianدر مورد زعفران و گُلِ رنگ نیز تکرار شده" خطا رفته ایم و این گفته استوارت2 هم که : "بر پایه پن
تسائو Pen ts‛ao، چان ك'یین/ژانگ-کیان/ Zhang Qian،
کروکوس Crocus را همزمان با گُلِ رنگ و دیگر داروها و
گیاهان باختری، از عربستان به چـــین آورد" زاده نهایت سردرگمی است. چان ك'یین/ژانگ-کیان/ Zhang Qian در
عربـــــستان! در پو وو چی Po wu či تنها از گُلِ رنگ (Carthamus) سخن رفته نه
از زعفران (Crocus)- دو گیاه یکسره متفاوت كه حتی از دو
تیره جدایند و هیچ متن چینی نیست كه ورود
زعفران را به چان ك'یین/ژانگ-کیان/ Zhang Qianبسته باشد. در
واقع، چینیها درباره ورود یا كشت زعفران
چیزی برای گفتن ندارند[2]. خلط لی شیـچن/لی شی-ژن Li Shizhen, در واقع از یكی گرفتن دو گیاه است كه " گل قرمز" نامیده میشوند. گُلِ رنگ در كتاب تسی مین یائو شو Ts‛i min yao šu چنین نام
گرفته ؛ لی چون (Li
Čun) از دوره تانگ نیز چنین کرده و در سون شی Sun
ši آمده بخش هینـ یوان (Hin-yüan) واقع
در شنـ سی/شانشی (Šen-si) [Shanxi (山西)] گل
قرمز ین-چی yen-či را به عنوان خراج به دربار میفرستاد.1
این كه لی
شیـچن/لی شی-ژن در عبارت/ passage بالا زعفران
را در نگر داشته از روی دو نام بیگانه كه در نامگذاری این محصول كار گرفته نمایان
میشود: کی-فو لان ki-fu-lan و سا-فا-تسی sa-fa-tsi. نویسه
آغازین آوانگاشت نخست غلط چاپی تسا (*tsap, dzap) tsa است؛ نویسه
آخر صورت دوم را باید به شكل لان lan اصلاح كرد2. تسا-فو-لان tsa-fu-lan و سا-فا-لان sa-fa-lan ( سَفوران ژاپنی safuran [サフラン] ژاپنی، فاران
faran سیامی) همچنان كه از مدتها پیش روشن شده،
آوانگاشتهای واژههای عربی zäferān (زعفِران)
یا zäfarān (زعفَران) اند كه saffron انگلیسی نیز
از همان آمده است3. صورت این آوانگاشتها خود گواه این است كه
دیرپائی آنها به پیش از دوره مغول/یوان نمیرسد، یعنی روزگاری كه همخوانهای
پایانی دیگر افتاد. اگر اینها از
دوره ت'انگ بود باید آوایش *dzap-fu-lam و *sat-fap-lan می داشت. این نتیجهگیری با گفته لی شیـچن/لی شی-ژن كه در
دوران یوآن/مغول زعفران را به خوراک میزدند– رسمی هندی-ایرانی– همخوانی دارد. در واقع گویا زعفران تا آن وقت وارد چین نشده
بوده و بکار نمیرفته است؛ دستکم توان
گفت كه هیچ سند کهن تر که نمایانگر
آشنایی مردم چین با زعفران باشد
دردست نیست .
زعفران در تبت كشت نمیشود. برخلاف آنچه امیل
پِرو و پال یووریه4 با قید احتیاط و بر پایه نام چینی " گل قرمز تبتی" پیش نهاده اند، گیاهی به
نام کروکوس تیبتانوس Crocus tibetanus نداریم. مراد از این نام تنها این است كه زعفران از تبت به چین و بیشتر به
پكن صادر میشود؛ هرچند از تبت هیچ گونه زعفران نخیزد و خود تبتیها آن را تنها از كشمیر وارد میكند. استوارت1
گوید : "برخی نویسندگان بیگانه نام دیگر زعفران را تسان هون هوا ts‛an
hun hwa
(گل قرمز تسان؛ یعنی مركز تبت) آورده اند، هرچند هیچ نویسنده چینی چنین چیزی نگفته است." در واقع این نام در پن تسائو کان مو شی یی
Pen ts‛ao kan mu ši i 2 و چی وو مین شی تو کائو Či
wu min ši t‛u k‛ao
از سال 18483 آمده و گفته
شده آن را از تبت (سیـتسان/Si-tsan) میآورند و
همان فان هون هوا Fan hun hwa است كه در پن تسائو کان مو Pen ts‛ao kan mu آمده است.
در پكن هنوز هم در محاوره زعفران را تِسان هوا ts‛an
hwa گویند؛
همچنین آن را صرفا هوان هوا "hun hwa ("گل
قرمز") نیز نامند4.
از تبتیهای پكن شنیدم كه آن را
گور-کوم gur-kum، شا-کا-ما ša-ka-ma و دری-بزان dri-bzan ("خوش
عطر") نیز نامند. چینیها زعفران را
ارزشمندترین داروی ارسالی از تبت میدانند كه تسان هیان ts‛an
hian
("بخور تبتی")
در مرتبه بعد از آن قرار دارد.
لی شیـچن/لی
شی-ژن5 براین باور است
كه دو رقم یو-کین yü-kin هست :
yü-kin
خوشبو كه تنها گلش را کار گیرند و آن یو-کین كه ریشهاش کار برند. اولی زعفران کروکوس ساتیوُس (Crocus sativus) است؛ دومی گونه ای کورکُما Curcuma [زردچوبه].
با این همه چنانکه خواهیم دید، دست كم سه رقم یو کین yü-kin هست.
چندین گونه از جنس کورکوما Curcuma در چین و
هندوچین یافت میشود. کورکوما
لیوکُرایزا (yü-kin) C.leucorrhiza
[[(Yu Jin, Jiang Huang, E Zhu) یو-کین؛ کورکوما لونگا/ C.longa زردچوبه [در عربی کُرکُم؛
طرفه اینکه منابع لغتنامه دهخدا این لفظ را به هر دو معنای زردچوبه و زعفران گرفته
اند...چه کار از دست لوفر یا هر پژوهشگر سخت کوش بر می آید وقتی منابع خود ما تا
این حد مغشوش است؟!] ، کیان هوان (kian hwan یا )
("زرد زنجبیلی")، کورکوما
پالیدا C.pallida، کورکوما
پتیولاتا C.petiolata، کورکوما
زدواریا C.zedoaria [زدوار/ماه
پروین/زرنباد،
عربی جدوار. تعیین اینكه كدام گونه در چین باستان شناخته
بوده دشوار است، هرچند گویا در دوران
باستان دست كم یك گونه بکار می رفته است. توصیفی
از کورکوما لونگا C.longa [زردچوبه] و کورکوما
لیوکُرایزا C.leucorrhiza از پیش از
دوره تانگ در دست نیست و این احتمال هست كه یا از باختر وارد چین شده باشند یا در صورتی كه بتوان با مدارك استوار
گیاهشناسی اثبات كرد این گونهها بومی چین اند[3]،
چارهای جز این گمان نیست که انواع بستانی ممتازتر در دوره تانگ وارد چین شده است. سو كون (Su
Kun)
از سده هفتم درباره یو-کین، کورکوما لیوکُریزیا
(C.leucorrhiza) yü-kin مینویسد این گیاه در شو (Šu) سهـچوان/سیچوان Se-c'wan/Sichuan四川و سیـ
ژون (Si-žun) میروید و مردم هو آن را ما-شو ma-šu، *mo-džut (dzut)، نامند،2
در حالی كه در مورد کیان هوان kian-hwan (C.longa) گویند مردم ژون (Žun) آن
را شو šu، *džut (dzut,dzur)
گویند؛ او برشباهت زیاد این دوگونه نیز تأكید میكند. چن تسان- كی (Č‛en
Ts‛an-k‛i)
نیز كه در نیمه نخست سده هشتم مینوشت درباره کیان-هوان kian-hwan گوید آن گونه كه از سرزمین بربرهای باختر (سی فان/Si Fan) میآید و مانند یو-کین yü-kin و شو یائو šu
yao است3. سوسون (Su
Sun) از دوره سونگ گوید امروزه یو-کین yü-kin در تمامی سر
زمین های كوانـ تون (Kwan-tun) [کون سان] و كوانـ سی (Kwan-si)
یافت میشود، هرچند فراوانی آن در این جا به پای سهـچوان/سیچوان Se-c'wan/Sichuan四川كه
ازپیش در آنجا کشت میشده نمیرسد. كو
تسونـ شی (K‛ou Tsun-ši) 4 گوید یو-کین yü-kin خوشبو
نیست و در دوره وی درکار رنگ آمیزی
پوشاک زنان می کرده اند. لی شیـچن/لی شی-ژن یادآور
میشود یو-کین yü-kin محصول سرزمینهای تا تس'این /داقین
[Daqin/Tachin/Tai-Ch'in] (Ta
Ts'in)
بوده است: این نكته در كتاب وی لیو Wei lio از سده سوم
آمده است،5 و در لیان شو Lian
šu6، یو
کین yü-kin در میان كالاهایی برشمرده شده كه از تا
تس'این /داقین [Daqin/Tachin/Tai-Ch'in] (Ta Ts'in) به
سرزمین های باختری هند آورده میشود7.
آنچه درباره نامهای
بیگانه شو و ما-شو šu و ma-šu آوردیم برای
تردید شدید در بومی بودن کورکوما Curcuma در چین بس است و نگارنده به
سهم خود بر این است که دست كم دوگونه از این جنس نخستین بار از راه آسیای مركزی وارد سهـچوان/سیچوان Se-c'wan/Sichuan四川 شده است. به هر روی قطعا این باور
امكان وجود گونههای دیگری از این جنس یا حتی انــــــواعی دیگر از گونههای
وارداتی در چین مدتها پیش از این تاریخ را نفی نمیكند؛ در واقع بسا كه چنین بوده
است، زیرا در كتاب باستانی چو لی Čou
li،
یا آئینهای دولتی دودمان چو/ژوState Ceremonial of the Cou/ Zhou ، و در كتاب لی کی Li
ki، از گیاهی خوشبو به نام یو yü سخن
رفته كه با شراب آئین قربانی میآمیختند. جز چند تن اکثر مفسران بر ایناند كه این yü باستانی گونه
ای یو-کین yü-kin یعنی گونه ای کورکوما Curcuma بوده است1.
زردچوبه Curcuma
longa
در سرتاسر هند فراوان كشت میشود و بسا كه از ادوار كهن نیز چنین بوده است. نام این گیاه (كه در سنسكریت هِریدرا haridrā
گویند) در نسخه بوئر
نیز آمده است. زمینساقه/جذمور (ریزوم) این
گیاه را از هند به تبت فرستند و در آنجا یون-با yun-ba یا skyer-pa گویند كه نام
دوم در اصل به زرشك داده میشد
كه از چوب و ریشه آن، چون کورکوما Curcuma، رنگی زرد گیرند.
این بیطار کُرکُم kurkum را جنس کورکوما Curcuma و نه کروکوس Crocus میداند و این از تعریفی كه به دست میدهد
پیداست؛ گوید کُرکُم kurkum گونه نیکوی ریشههای رنگی است. این ریشهها را از هند آرند و در فارسی هرد
hard گویند و بر گرفته از واژه سنسكریت هِریدرا (Curcuma longa) haridrā است. هرچند ابن
حسن مینویسد مردم بصره هرد را
کُرکُم، kurkum، گفته
اند كه نام زعفران است و آن را با زعفران همگون كردهاند؛
اما در ادامه زعفران را با ریشه وَرس/ورص،
wars، كه
نوعی است از مِمِسایلون Memecylon (نک صفحات پیش
رو ) خلط میكند2. turmeric [زردچوبه در انگلیسى] را در فارسی زردچوبه
zird-čūbe یا دارزرد
darzard ("چوب زرد") مینامند. به گفته گارسیا دا اورتا Garcia de Orta، هند
زردچوبه بسیار به ایران و عربستان می
فرستاد و باور همگان بر این بود كه این گیاه در ایران، عربستان یا تركیه نمیروید،
بلكه یکسره از هند میآید3.
در اسناد باستانی بارها نام هو-کین yü-kin با یا بدون هیان hian ("خوشبو
")1،
به دوگیاه متفاوت از سرزمین های هند و ایران داده شده است: مِمِسایلُن
تینکتوریوم/ورس Memecylon
tinctorium و
کروکوس سِتایوِس Crocus sativus كه شاید دومی
باری دیگر با کورکوما Curcuma خلط شده. شگفت اینكه در تمامی گیاهنامهها این واقعیت مغفول/نادیده
مانده كه شرحِ كهنِ نام درختی زیر همین نام آمده است و جز پالادیوس، Palladius نویسندگان اروپایی هم به آن
توجه نكردهاند. او در فرهنگ ستودنی چینیـ
روسی خویش3 در توضیح yü-kin آورده است:
"نـــــام درختی در كی- پین/جی-بین Ki-pin [Jibin 罽賓 (Kashmir)] با گلهای زرد كه چیده در آستانه پژمردن فشرده شیره را با دیگر عطریات در
آمیزند؛ این درخت در سرزمین های تا تس'این /داقین
[Daqin/Tachin/Tai-Ch'in] (Ta
Ts'in)
نیز یافت میشود و گلهایش را که به گل زعفران ماند
صرف رنگ دِهی/تلوین شراب کنند."
فرهنگ بودایی یی تسی کین ین یی Yi ts‛ie kin yin i1 از سال 649 ترسائی در توصیف درخت یو-کین yü-kin گوید: "نام درختی كه در سرزمین
كی- پین/جی-بین
Ki-pin [Jibin 罽賓 (Kashmir)] میروید. گلهایش زرد است. درخت را با گلش تكثیر میكنند. صبر میكنند تا گلها پلاس خورند؛ سپس
شیره گلها را گرفته با مواد دیگر درآمیزند
و چون عطر بکار رود. دانههای گلها نیز
خوشبویند و به همین کار روند."
مایلم این درخت را همان مِمِسایلُن
تینکتوریوم Memecylon tinctorium، مِمِسایلُن اِجوئِل M.edule یا مِمِسایلُن
کَپتِلاتوم M.captellatum [تیره ملاستوماسه] (Melastomaceae) بدانم كه درختچه
یا بوته بزرگی است كه در خاور و جنوب هند، سیلان، تناسریم و جزایر اندامان بسیار
یافت میشود. در جنوب هند برگها را که
رنگ "زرد لاكی بسیار زیبا" می دهد در کار رنگرزی کنند. از گلهای آن رنگ زرد بیثباتی گیرند1. روشن
است که هوان
یین/هوان یینگ (Hüan-Yin) با این گمان كه زعفران یو-کین/یو-جین
(yü-kin) تنها از كشمیرخیزد (نک صفحات پیش رو)،
زیستگاه این درخت را فقط كشمیر دانسته
است.
ابومنصور
همین درخت را با نام وَرس/ورث/افسانی
[در عربی بليحاء
/خزام/حصادي] (wars/waras/wars) آورده و در وصفش گوید گیاهی است مانند زعفران
به رنگ زرد و خوشبو كه زنان عرب در رنگرزی
پارچه کار گیرند2. باستانیان
با این رنگ آشنا نبودند. ابوحنیفه [دینوری] جستاری
گسترده در آن دارد3. ابن حسن، Ibn Hassan ریشه وَرس را میشناخت و آن را بنادرست زعفران
پنداشت4. ابنبیطار توصیفی دراز
آهنگ درباره آن آورده است5. گوید
دو گونه آن از یکدیگر متفاوتاندـ
آن كه از حبشه میآید، سیاه رنگ است با كیفیتی پست؛ دیگری
كه از هند میآورند به رنگ سرخ روشن است و رنگ زرد خالص به دست میدهد. گونه ایی كه باردة
bārida [اسپرک/ورس]
نامند رنگ قرمز به دست دهد. این گونه در یمن كشت میشود. او به این همانی آن با کورکوما Curcuma و کروکوس Crocus نیز اشاره
كرده است. اسحاق ابن عمران
ر است: "گویند وَرس همان ریشههای کورکوما Curcuma است كه از چین
و یمن آید." و ابن
ماسه بصری ibn
Massa el-Basri گوید : "مادهای است به رنگ قرمز روشن مانند زعفران كوبیده."
از همین روشن می شود چرا چینیها برای آن هم نام یو-کین yü-kin را به كار گرفتهاند. لكلر هم ورس اعراب را همان مِمِسایلُن
تینکتوریوم Memecylon tinctorium دانسته و میافزاید:
"ورس L'ouars منحصرا محصول عربستان
نیست. در هند، بویژه نزدیک پوندیچری بوفور
یافت می شود. اخیرا در اروپا نشادن داده
شده و نامش در هند کانا kana است."
"L'ouars n'est pas le produit exclusif de l'Arabie. On le rencontre abondament dans l'Inde,
notamment aux environs de Pondichéry qui en envoyé en Europe aux dernières
expositions. Il
s'appelle kana dans le pays."[4]
گیاهنامه ژاپنی یاماتو
هونزو Yamato
honzo درباره یو-کین گوید مادهای است رنگی كه از سیام آرند؛
گویا اینجا نیز مراد مِمِسایلُن Memecylon باشد.
اینكه مردم چین محصول مِمِسایلُن Memecylon را نیز yü-kin نامیدهاند ظاهراً نمایانگر آن است كه این
رنگینه ارزان جایگزین زعفران گرانبها میشده است.
نویسندگان چینی كه در گیاهشناسی و داروشناسی
مینوشتهاند به یو-کین yü-kin همچون نام یك درخت توجه نكردهاند،
هرچند بروشنی دریافته اند كه این نام اصولاً نام زعفران است كه از کروکوس ساتیوس Crocus sativus به دست میآید. این را از توصیف ها و نامهای این گیاه و نیز
شواهد دیگر به روشنی میتوان دریافت.
در شرح مركز هند در سالنامههای دودمان لیانگ
2
بروشنی آمده كه yü-kin تنها از كی- پین/جی-بین Ki-pin [Jibin 罽賓 (Kashmir)]خیزد، گلش
یکسره زرد و بسیار زیبا چون گل فو-یون fu-yun (Hibiscus
mutabilis)
[خطمیِ سرخ گل، ختمی الوان، رز پنبهای، ختمی درختی] است. از دیرباز همواره كشمیر را سرزمینی بلند آوازه در
كشت زعفران می دانستند؛ محصولی كه از آنجا به هند، تبت، مغولستان و چین صادر میشده
(و هنوز هم میشود). هوان تس'ان/هوان سانگ/شوان
زانگ (Hüan Tsan/Xuanzang)، زائر نامی،
در سده هفتم زعفران را در كشمیر، اُدّیانه/ووچانگو (Uddiyāna)، و جاگودا/جاغوری/غزنین (Jāguda) (زابلستان) مشاهده كرده است3. ییتسین،Yijing سالک بودایی (695-671) آن را به شمال هند نسبت دهد4.
کهن ترین توصیف این گیاه را در كتاب نان
چویی وو شی Nan
čou i wu či، نوشته
وان چن (Wan Čen) در سده سوم ترسائی توان یافت1، كه گوید:
"زیستگاه یو-کین yü-kin سرزمین كی- پین/جی-بین Ki-pin [Jibin 罽賓 (Kashmir)] است و در آنجا پیش از هر چیز برای
پیشكش كردن به بودا كشت كنند. گلها پس
از چند روز پژمرد و سپس به دلیل رنگ زرد یكدستش به كار برند. گلها به فو-یون fu-yun هیبیسکوس(Hibiscus) [خطمی]
و غنچه نیلوفر آبی، نِلومبیوم اِسپِسیوسُم
(Nelumbium speciosum) [نیلوفر هندی/]
[در عربی نَّيْلَم
الجَوْزِيّ/نَّيْلَم الهند/لوطس المقدس/لوطس الهندي] ماند و شراب خوشبو كند." این مشخصات کمابیش درست و به یقین در مورد
کروکوس Crocus صادق است كه براستی مانند گیاهی سوسنی است و
از همین رو به خانواده ایریدائه Irideae [زنبقیان] و
راسته لیلی فلورائه Liliiflorae تعلق
دارد. نكته مربوط به زندگی كوتاه گلها نیز درست است2.
در سال
647 ترسائی سرزمین كیاـ پ'ی (Kia-p‛i) در هند، یو کین هیان yü-kin
hian
را پیشكش دربار چین كرد و به همین مناسبت چنین توصیف شده: "برگهایش برگهای مائی من تون mai-men-tun اُفیوپوگُن
اِسپیکِتیس (Ophiopogon
spicatus) را ماند. در ماه نهم سال گل میكند. به
ظاهر فو-یون fu-yun هایبِسکوس میتِبِلوس (Hibiscus mutabilis) [خطمیِ
سرخ گل، ختمی الوان، رز پنبهای، ختمی درختی
الوان] را ماند. رنگش آبی ارغوانی فام
است. بویش از فاصله چند ده قدمی شناخته می شود. گل آرد هرچند
میوه ندارد. برای تكثیر ریشه را کار
گیرند3."
آخرین جمله می نماید تكثیرش با پیاز است.
سند بسیار کهن تری راجع به پیشكش
زعفران هست. در سال 519
ترسائی، جایاوارمانKing Jayavarman ، شاه فوـ نان (Fu-nan) (كامبوج) زعفران
را با عنبر و مواد خوشبوی دیگر پیشكش
دربار چین كرد.1 براین پایه
باید گفت زعفران را در سده ششم از هند به كامبوج میبردند. در واقع از سالنامههای
تانگ چنین برمیآید كه هند در دادوستد با كامبوج و آسیای پیشین/متقدم/anterior
Asia/ Asia Previous/ Asia Anteriorالماس، چوب صندل و زعفران به این سرزمینها
صادر میكرد.2 افزون بر این، در سالنامههای تانگ زعفران محصول هند،
كشمیر Jibin 罽賓 (Kashmir)، اُدّیانه/ Uddiyana (Skt. Uḍḍiyāna;
Tib. ཨུ་རྒྱན་, Orgyen; Wyl. u rgyan)، جاگودا/جاغوری/غزنین (Jāguda) (زابلستان) و بَلتستان Baltistan دانسته شده است3. در سال 719 ترسائی، شاه نان (Nan)
[کذا در متن!؛ Ngan
(بخارا Bukhara)
پانزده کیلو زعفران پیشكش فغفور/بغپور چین كرد4.
لی شیـچن/لی شی-ژن
(Li Ši-čen)در
توضیحش درباره yü-kin
hian نام سنسكریت چا-کو-مو č‛a-kü-mo، *dža-gu-ma،
را که از سوارنا
پراباسا سوترا Suvarnaprabhāsa-sūtra [Golden Light Sutra [金光明経]
( Suvarnaprabhāsa-sūtra or Suvarnaprabhāsottama-sūtra; Chin
Chin-kuang-ming-ching; Konkōmyō-kyō)]گرفته
افزوده است5. این نام در فرهنگ
چینیـ سنسكریت فان یی مین یی تسی Fan yi min yi tsi، yü-kin ترجمه شده6. صاحب این قلم نیز در جستاری این نام را بر پایه
صورت بومی واسطهای *jāguma با jāguda
سنسكریت [ जागुड, n. jAguDa saffron] یكی
دانسته كه پایانه -ma در آن با
پایانه نام تبتی ša-ka-ma برابر است7.
چ'ن تس'انـك'ی موضعی شگفت گزیده گوید : "yü-kin خوشبو در
سرزمین تا تس'این /داقین/خاور یونانگرای/رُم میروید. در ماه دوم یا سوم سال گل آرد و ظاهری چون هون
hun-lan (گُلِ رنگ، کارتاموس تینکتوریوس Carthamus
tinctorius)
دارد8. گلها را در ماه چهارم یا پنجم سال میچینند و
مادهای خوشبو از آن سازند" پر پیداست که
این شرح را نمیتوان به زعفران مربوط دانست كه در شهریور یا مهر ماه گل میكند. چن تسانـكی
این اغتشاش را به وجود آورده و لی شیـچن/لی شی-ژن
(Li Ši-čen را هم گمراه كرده و او بنادرست hun-lan
hwa
را از معادلهای yü-kin hian برمیشمارد.
ساكنان کولام/كوـ لین [5](Quilon)
(Ku-lin) بعد از هر استحمام به تن خویش yü-kin میمالیدند تا
همانند "تن طلایی" بودا شود1. بیشك آنها به بدن خود نه "زردچوبه"
كه تنها در رنگرزی استفاده می شود2، بلكه زعفران میمالیدند. مادران آنامی برای تقویت پوست نوزادان به
بدنشان زعفران مالند3.
در كتاب آئین
اكبری نوشته ابوالفضل علامی
(1551 تا 1602) به سال 1597 اطلاعاتی مفصل راجع به كشت زعفران در كشمیر ارائه شده،4
كه گزیدهای از آن می آوریم : "در دهكده
پامپور (Pāmpūr)، از توابع وی
هی (Vīhī) (در كشمیر)،
کشتزارهای زعفران به وسعت ده یا دوازده بیگا (bigha) هست، چشم اندازی كه مشگلپسندترین بیننده را افسون
کند. در آغاز بهار (اواخر ماه مارس/فروردین
و در طول آوریل/اردیبهشت) كه فصل كشت است زمین را شخم زده خاك را نرم کرده با بیل
کرت-ها را آماده كاشت ساخته پیازها را در خاك نشانند. پس ازماهی جوانه زده در آغاز سپتامبر/مهر به بیشترین رشد خود میرسند و
درازای ساقهها یك وجبی شود. ساقه سفید
رنگ است و آنگاه که یك انگشت قد كشید،
غنچهها یكی پس از دیگری باز میشوند تا به هشت رسند. هر گل شش گلبرگ بنفش دارد. معمولا از شش میله پرچم سه تا زرد و سه تا شنجرفیاند. از همین سه میله شنجرفی است كه زعفران به دست
میآید. [هر گل سه خامه و سه پرچم
دارد كه زعفران از سه پرچم به دست میآید.] آنگاه که دفتر زندگی گلها بسته می
شود، برگها بر ساقه پدید آیند. هر بوته
زعفران شش سال پیدرپی گل آرد. در سال
نخست محصول اندك است: در سال دوم هر ده
بوته سیگل دهد. در سال سوم به بیشترین
رشد خود میرسد و پیازها را از خاك درمیآورند.
اگر پیازها در همان خاك بمانند کم کم از میان میروند، هرچند اگر آنها را درآورند و در جایی دیگر بكارند،
ثمر خواهند داد."
كشتزارهای زعفران سخت بر جهانگیرشاه تأثیر گذارد و در روزنامه خاطرات خویش چنین نوشت:1
"فصل گلِ زعفران بود، از این رو شاهنشاه
از شهر عازم پامپور شدند كه تنها سرزمین
زعفرانخیز كشمیر است. هر باغچه،
هر مزرعه تا آنجا كه چشم كار میكرد پوشیده از گل بود. ساقه به سمت زمین خم میشود. گلش گلبرگ بنفش رنگ دارد با سه پرچم در درون،
كه زعفران از آنها به دست میآید؛ و این خالصترین زعفران است. اگر رویدادی
پیش نیاید، هر سال چهارصد ماند* یا سه هزار و دویست ماند خراسانی زعفران ازاین
سرزمین خیزد. نیمی ازبرداشت آنِ دولت و نیم دیگر آنِ
كشتكاران است. هر سیر زعفران ده روپیه به
فروش میرسد، هرچند گاه نرخ اندكی بالا و پائین شود. رسم بر این است كه گلها را کشیده به کشتکاران
میدهند؛ به خانه برده زعفران را كه همسنگ یك چهارم گلهاست جدا کرده به ماموران
دولت تحویل میدهند و بجای دستمزد نقدی هموزنش
نمك میگیرند."
مردم چین
باستان زعفران را افزون بر كشمیر به ایران ساسانی نیز نسبت دادهاند. کتاب چو شو Čou
šu (周書)Book of
Zhou (Zhōu Shū)2,
یو-کین yü-kin را از جمله فرآورده های پوـ ســـه (Po-se) (پارسه/ایران)
برشمرده. كتاب سوئی شو Sui šu [Book of Sui (Suí
Shū)] نیز. در واقع، در ایران زعفران خودروست و كشت آن
باید از دیر باز آغاز شده باشد. آیسخولوس از پایافزارِ زردِ
زعفرانی داریوش شاه
یاد كرده است4. زعفران در متون
پهلوی نیز آمده است. (ص 193 كتاب پیش
رو). اصطخری
و ادریسی
در آثار خود در سده دهم بر وجود زعفران در دربند، اصفهان و فرارود/ماوراءالنهر
گواهی دادهاند5. یاقوت
زعفران را محصول اصلی روستای روذآور* در استان جبال، سرزمین ماد باستان، میداند
كه فراوان به سرزمین های دیگر صادر میشد1. ابومنصور
زیر نام عربی زعفران (zafarān) آورده است2. مصرف كنندگان ارمنی زعفران خراسان را
بهترین میدانند، هرچند عرضه آن چنان كم است كه ایرانیان خود ناچارند با
بردن زعفران از قفقاز
به این تقاضا پاسخ دهند3.
به گفته شلیمر4، بخشی از
زعفران ایران از باكو در روسیه
میآید و بخشی دیگر در خود كشور در منطقه قائن Kain, Qaen/ كشت میشود، هرچند پاسخگویی به تقاضا را بس
نیست. شلیمر
گوید در دو سرزمین رودزابر (همان روذآور بالا) كه ناحیهای است
كوهستانی نزدیك همدان، و كوه
دربند Derbent كه نویسندگان پیش از او به
كشت زعفران در آنجا اشاره كردهاند، نشانی
از زعفران نیافته است.
چه بسا زعفران را بهر كشت از ایران به كشمیر برده باشند. آثار این رویداد را میتوان در نام سنسكریت
وَهلیکه vāhlīka یافت كه معادلی
است برای زعفران، به معنای "برخاسته از پهلوا"5. بوداییان افسانهای دارند كه گوید ماذیانتیكه (Madhyāntika)،
نخستین مبلغ سخنان بودا در كشمیر، زعفران را در كی- پین/جی-بین Ki-pin [Jibin 罽賓 (Kashmir)] كاشته است[6]. اگر هم هیچ رگهای از حقیقت در این افسانه
نباشد، دست كم گواهی است بر اینكه این گیاه از خارج به كشمیر وارد شده است. نقش ایرانیان در پراكندن زعفران در سرزمین های
گوناگون را از نام تبتی "زعفران" میتوان به روشنی دید: kur-kum، gur-kum، gur-gum، كه
میتوان آن را به سادگی در kurkum یا karkam فارسی و نه در
واژه سنسكریت kunkuma یافت5. تبتیها این واژه را به مغولستان بردند و هنوز
میتوان این واژه را در میان قالموقها/ قلميقيون (Kalmuk) در كناره ولگا شنید. گروهی ریشه
این واژه فارسی (kulkem پهلوی) را سامی میدانند، karkuma آسوری، karkōm عبری، kurkum عربی؛ هرچند به باور عدهای دیگر ریشه سامی آن محل تردید است2. نمی توان سرگذشت زعفران در باختر و اروپا را
كه بسیار درباره آن نوشته اند در اینجا آورد3.
از بررسیهای بالا چنین برمیآید كه واژه yü-kin که چند معنی دارد ترزبان/ترجمانِ نوشته های چینی را
به درد سر می اندازد. میتوان از دستوری
كلی سخن راند كه هر گاه yü-kin بر گیاه یا فرآورده ای چینی دلالت داشته باشد،گونهای
از Curcuma [زردچوبه] در نظر است، هرچند هرگاه در
اشاره به هند، هندوچین و ایران به كار رود، چه بسا مراد Crocus [زعفران] باشد. نام yü-kin hian ("yü-kin خوشبو ") با اشاره به كشورهای بیگانه، گویا
کمابیش همیشه دلالت بر زعفران دارد كه
عملاً به عنوان مادهای خوشبو به كار میرفت؛
در حالی كه، چنانکه خواهیم گفت، همین نام در اشاره به چین ، به معنای Ccurcuma [زردچوبه] است. اكنون میتوان این پرسش را طرح كرد كه
واژه yü-kin از كجا آمده
است؟ و معنای اولیه آن چه بوده است؟ هیرت4،
در سال 1886، yü-kin را همان karkam ("زعفران") فارسی دانست و این
باور را در سال 1911 نیز با استناد به آوایش باستانی *hat-kam
واگفت5. این تشخیص از نظر آواشناسی چندان قانعكننده
نیست، زیرا بسیار دور است كه مردم چین
برای باز سازی k در واژه
ای بیگانه حرف h رادر آغازش کار گیرند؛ هرچند نویسه yü در آوانگاشتها
معمولا برابر است با *ut، ud. به هر روی،
این نظریه در كل جا برای اعتراضهایی سنگین تر دارد. خود چینیها yü-kin را نمایانگر واژهای بیگانه نمیدانند؛ در هیچ
جا هم نگفتهاند yü-kin فارسی، سنسكریت یا چیزی از این دست است؛ برعكس، آن را از عناصر زبان خود
میدانند. افزون بر این، اگر yü-kin در اصل به
معنای زعفران بوده، چگونه است كه این واژه كه ادعا میشود فارسی است برای نامیدن
جنس Curcuma به كار رفته كه برخی گونههای آن حتی بومی
چین بوده و به هر روی از مدتها پیش با آب و هوای
آن سازگار شده؟ قضیه ساده نیست
و نیازبه پژوهشهای دقیق دارد. بگذارید
ببینیم چینیها درباره واژه yü-kin چه میگویند. پلیو1
پیشتر بروشنی، هرچند کوتاه، موقعیت كلی را با جلب توجه به این واقعیت ترسیم كرده
كه در نخستین سالهای سده دوم ترسائی واژه yü-kin در فرهنگ شو وِن Šwo-wen به عنوان نام
گیاهی خوشبو آمده است كه مردمان یو (Yü)،
یوـ لین (Yü-lin) [Yulin]
امروزی از استان كوانـ سی (Kwan-si)، بهعنوان خراج پیشكش میكردهاند؛ و از
همین جا نتیجه میگیرد كه مفهوم این واژه باید "طلای یو" باشد كه اشارتی
است به رنگ زرد این محصول. در شوی کین
چو Šwi kin ču2 چنین آمده: "ناحیه كویـ لین (Kwei-lin) دودمان تسین (Ts‛in) در سال
ششم دوره یوانـ تین (Yüan-tin)
(111پ م ) از دوران فرمانروائی فغفور/بغپور وو از دودمان
هان به سرزمین یوـ لین (Yü-lin) تغییر نام یافت. وان مان (Wan
Man)
آن را به سرزمین یوـ پین (Yü-p‛in) تغییر داد.
یین شائو (Yin Šao) [سده
دوم ترسائی ] در کتاب خــــویش تی لی فان سو کی Ti
li fun su ki
گوید: "در كتاب چو لی Čou li از یو ژن yü žen از
("مقاما ت متصدی گیاه yü ") سخن
رفته كه تصدی كوزههای ساغرریزی را دارند و هر وقت ساغرریزی برای آئین قربانی یا
پذیرایی ضرورت یابد گیاه yü را با شراب
خوشبوی č‛an در آمیخته در
ظرف های مقدس ریخته در جایش میگذارند1". yü گیاهی است
خوشبو. گل چندین گیاه را جوشانده و آن را
با شرابی درمیآمیزند كه از تخمیر ارزن سیاه/برجا به دست آمده و پیشكش ارواح کنند. برخی بر آنند که این گیاه همان است كه امروزه yü-kin hian (Curcuma/
زردچوبه) نامند؛ هرچند کسانی با این نظر مخالفاند و گویند مردم یو آن را پیشكش
خراج میكردند و از این راه نام گیاه را با نام طایفه و سرزمین یو مرتبط میسازند." در شوو وِن Šwo
wen
توضیح دوم بهتر دانسته شده است2.
هر دو توضیح منطقی است، هرچند تنها یكی از آن دو میتواند درست باشد3 . به باور خود من یو yü نامی چینی
باستانی است برای گیاهی خوشبو بومی آن سرزمین؛ بدرستی نمی توان گفت این گیاه Curcuma [زردچوبه] بوده یا جنسی دیگر4. معنای تحت اللفطی یو کین yü-kin "طلایِ
گیاه یو yü" است كه
در آن "طلا" اشاره به ساقه
زیرزمینی زرد رنگ آن دارد5، و yü به چیستی گیاه
در كل، و بر این پایه دلالت عینی آن میشود:
"زمین ساقه/ریزوم yü" یا
"ریشه yü". به هر روی باور ندارم نام yü-kin از
سرزمین یا طایفه یو گرفته شده باشد؛ چنین گمانی محال است، زیرا نام- گیاه yü مقدم بر نام سرزمین بوده است.
گواه روشن این مدعا را میتوان در مطلب شوی کین چو Šwi kin ču یافت، زیرا تازه در سال 111پ م بود كه نام یوـ لین (Yü-lin)
("باغچه گیاه yü" ) پدیدار و از آن پـــس جانشــــین
كویـ لیـن (Kwei-lin) سینِنومِم کَشیا
("باغچه سینِنومِم
کَشیا Cinnamomum cassia [در عربی سليخة/قرفة
الصينية]") شد. پس، گیاه است كه نام
خود را به منطقه داده نه منطقه به گیاه.
در این مورد هم همچون بسیاری موارد دیگر، مردم چین علت و معلول را با هم جا
به جا می کنند. امروزه علت تغییر نام این سرزمین
به یوـ لین نیز روشن شده است.
شاید در دوره هان این سرزمین به
فراوانی گیاهان یو-کین yü-kin خود بلند آوازه بوده اما در دوره
تسین عنبر در آنجا بیشتر به چشم میآمده تا yü-kin. به هر روی روشن است yü-kin از نامهای راستین و ریشه دار چینی است نه واژهای
بیگانه. مراد از آن گونه ای Curcuma [زردچوبه ] بومی است؛ هر چند، چنانکه گفتیم،
شاید در دوره فرمانروائی دودمان تانگ گونههای
دیگری از این جنس از خارج وارد چین شده باشد.
پس اهل زبان از لحاظ روانی با واژه یو کین yü-kin همان كاری را
كــردهاند كه با واژه یِن-چی yen-či : همچنان که نام yen-či "گُلِ
رنگ " را به هر بَزَک cosmetic یا سرخاب دادند، yü-kin، "زرد چوبه" را نیز به هر رنگینه كه
همان طیف رنگ زرد را به دست میداد گفتند.
چنین شد كه بر زعفران كشمیر و ایران نیز همین نام نهادند.
ویدهمان (E. Wiedemann, Sitzber
phys-med. Sez. Erl., 1914, pp. 162, 197) با استفاده از منابع عربی
به مسئله تقلب در زعفران پرداخته است. به گفته وات (Watt, Commercial
Products of India, p. 430) زعفران گرانتر از آن است كه چندان مصرفی در هند داشته باشد، اما
در آئین ازدواج شاهزادگان و در نمایش منزلت طبقاتی توانگران کار آید.
1.
بـــــــــا تــــوجه به تــــــــعریف نـــــادرستی كه ایتل (Eitel,
Handbook of Chinese Buddhism, p. 80) از کونکوما kunkuma به دست داده، آوردن این
نام در اینجا بیجا نخواهد بود. اسامی سنسكریت
کاوِرا kāvera (’’زعفران‘‘) و کاوِری kāverī (’’زردچوبه‘‘) نمایانگر در
آشفتن این دو نام نیست، زیرا هر دو از نام
محل فروش این مواد یعنی كاورا (Kavera) برگرفته شدهاند كه همان چاوریس
(Chaveris) بطـــــــــــــــلمیوس
و كابر
(Caber) كوسماس (Cosmas) است (نک: MacCrindle, Christian Topography of Cosmas, p. 367).
2.
شگفت است كه موسی
خورنی / موسی
خورنچی (به ارمنی: Մովսես Խորենացի، موسس خورناتسی) مورخ، ارمنی، كه در میانه های سده پنجم مینوشت، مشك،
زعفران و پنبه را از محصولات چین دانسته است (Yule, Cathay,
Vol. I, p. 93). در آن
روزگار در چین پنبه تولید نمیشد؛ كشت زعفران در چین هم در آن دوره به هیچ روی
پذیرفتنی نیست.
3. Pen
ts'ao kan mu, Ch. 15, p. 14b.
2.
Stuart, Chinese Materia Medica, p. 131.
[2] . برتشنایدر (Chinese Recorder,
1871, p. 222) تأکید دارد زعفران در پكن كشت نمیشود، اما چنین
نماید که در دیگر سرزمین های چین در سطح وسیع می کارند. در این مورد هیچ ندانم و هیچگاه در مورد كشتش
در چین نه چیزی دیده و نه شنیدهام و تا آنجا كه میدانم، هیچ متن چینی مؤید این
معنا نیست.Crocus sativus در کتاب بـزرگ فـــــــــــــوربز و
هـمــــــزلی:
که مندرجات جلدهای 23، 26 و 36 پژوهشنامه Journal
of the Linnean Society را تشکیل می دهد كه جامعترین
منبع علمی گیاهشناسی چین به شمار میرود)
نیامده است. انگلر ( Hehn,
Kulturpflanzen, p.270)گوید Crocus sativus در چـــــــــین كشت شود. وات (Watt,
Dictionary, Vol, II, p. 593) از زعفران چـــــــین كه به هند صادر
میشد گوید. بس گیراست كه ماركو پولو زعفران را در چین
نیافت، اما گزارش میكند كه در ایالت فوـ كیین (Fu-kien) [Fujian] ’’گونه
ای مـیوه مانند زعفران [دارند] كه درست چـون زعــفران کاربرد
دارد.‘‘ (Yule,
Marco Polo, Vol. II, p. 225). ای بسا چنان كه یول به پیروی ازفلوكیگر (Flückiger) گفته،،
این گیاه Gardenia florida باشد كه در چین میوه آن را بکار رزیدن زده رنگ زرد زیبایی از آن گیرند. از سوی
دیــــگر، در Pen ts‛ao kan
mu ši i (Ch. 4, p. 14b) در
بازنمائی گونه ای ’’زعفران
بـــومی" ( t‛u hun hwa در
برابر ’’گل قرمز تبتی‘‘یا زعفران راستین ) به
پیروی از فرهنگ جغرافیایی دنبالهدار فوـكی ین آمده است: ’’در مورد زعفران بومی، باید گفت
بلندای بزرگترین نمونهها به هفت تا هشت
پا می رسد. برگـــــــها مانند برگهای p‛i-p‛a
(Eriobotrya japonica) است اما كوچكتر و بی كرك. در پاییز گلی سفید آرد چون دانه
ذرت (su-mi ، Zea mays). در فوـچو (Fu-čou) و نانـنــــــــنـ
چو (Nan-nen-čou) [یان-کیان (Yan-kian) امروزی واقع در كوانـتون (Kwan-tun)] در دامنه های بیابانی میروید. گونهای كه در فوـچو روید روندهای است زیبا، چون fu-yun (Hibiscus
mutabilis/ خطمی گلسرخی) با رویه
سبز و زیره سفید و ریشهاش چـــــــــــون
ریشه (Pachyrhizus
thunbergianus) ko. این گیاه در قرابادین بکار است و
خوبش کوبیده شبی را در آب برنج شسته خیسانند؛
سپس شبی دیگر در آب خالص خیسانده میکوبند: اینک دارو آماده کارگیری است.‘‘ این گونه شناسایی نشده ، هرچند
بسا که همان شبه زعفرانی باشد كه ماركو پولو از یافت شدنش در فوـكیین یاد كرده
است.
2. بسنجید
با: Watters, Essays on the Chinese Language, p. 348. به هر روی این آوانگاشت برخلاف گفته واترز ثابت نمی کند كه ’’این
محصول نخستین بار یکراست از ایران وارد چین شد یا دستكم بیواسطه از راه
بازرگانان ایرانی به چین رسید. زعفران
از واژههای دخیل عربی در فارسی است و دور نیست كه بازرگانان عرب آن را به چین هم برده باشند.
[واژه یا جنس یا گیاه را!]
3.
نخستین بار اعراب زعفران را به اسپانیا
بردند و اَزفران azafran اسپانیولی، اَسافرو açafrão یا اَزافرو azafrão پرتغالی، سفرو safrão هند و پرتغالی، زافرانو ایتالیائی zafferano ایتالیایی، سفران safran فرانسوی، سفران safrán رومانیایی همه از واژه عربی زعفران بر خاسته اند. همین ریشه عربی
(اَصفَر ’’زرد‘‘) خاستگاه واژههای رومیایی معادل سَفلو safflow، (Carthamus tinctorius) safflower [گل رنگ] ماست: مثل
اَزافرانیلو azafranillo و الازور alazor اسپانیولی؛ اَسافروا açafroa پرتغالی؛ اَسفُرو asforo ایتالیایی؛ سَفران safran فرانسوی؛ زَویهان zavhran ارمنی كهن، زفران zafran ارمنی جدید سَفران روسی safran روسی؛ سَکپَران اویغوری sakparan اویغوری.
4. از
یاد نبریم این نام چیزی بیش ازآنچه امروز
در محاوره بکار می رود نیست، اما در نوشته
های باستان هون هوا hun hwa نه به معنی ’’زعفران‘‘ كه’’گل رنگ‘‘ کارتاموس تینکتوریوس (Carthamus
tinctorius) است؛ نک ص 334 كتاب پیش رو .
[3]. به گفته لورِرو در گیای
کوچین-چین، ص. 9، زردچوبه خودرو
در هندوچین وجود دارد
grows wild in Indo-China.
3. این نام (ندانم به
غلط یا درست) به کِمفِریا پَنوراتا Kaempferia
Pundurata داده شده است (Stuart, Chinese
Materia Medica, p. 227). نام دیگر این گیاه پون-نو-شو p‛un-no šu (نه mou)، bun-naاست.
اما تا مین (Ta Min) گوید آن کورکوما Curcuma كه در هاییـ نان (Hai-nan) روید پون-نو-شی p‛un-no-šy است، در حالی كه گونه ای كه در كیانـ نان (kian-nan) روید کیان-هوان، کرکوما لونگا/زردچوبه (Curcuma longa) Kian-hwan است. کامفِریا Kaempferia به
همان راستهای تعلق دارد كه کورکوما Curcuma، یعنی راسته سایتِمنیا Scitamineae. به گفته ما چی (Ma Či) از
دوره سونگ، این گیاه در سیـ ژون Si Žun و تمامی بخشهای كوانـ نان میروید؛ سمی است و مردم باختر نخست
روی گوسفند آزمایند: اگر گوسفندان از خوردنش سرباز زدند، دور اندازند. پون-نو p‛un-no چینی، *bun-na، مانند است به آوانگاشت واژه تبتی بون-نا bon-na، هرچند در زبان تبتی اقونیطون (تاج
الملوک) را هم بون-نا bon-na گویند.
7.
روشن نیست کورکوما Curcuma در نظر است یا کروکوس Crocus؛ هر دو محصول در باختر آسیا شناخته شده بود. چن تسانكی عقیده دارد
یو-کین yü-kin در سرزمین تا تس'این /داقین [Daqin/Tachin/Tai-Ch'in] (Ta
Ts'in) گلِ رنگ
بوده است (نک صفحات آتی ).
Bretschneider,
Bot. Sin. pt. II, No. 408.
1. اصولاً" نام
یو-کین هیان yü-kin hian درست " دلالت بر زعفران دارد.
این همان نامی است كه برتشنایدر نتوانست
شناسایی كند (Bot. Sin., pt. II, No. 408)؛ و استوارت (Chinese Materia Medica. p. 140) مجبور شد بپذیرد : ’’این گیاه هنوز
شناسایی نشده اما احتمالاً کورکوما Curcuma نیست.‘‘ این سخن درست است. چند توصیف كه از نام
یو-کین هیان yü-kin
hian در دست داریم و بعدتر ارائه شده، راه را بر یكی دانستن این گیاه با کورکوما Curcuma میبندد. گیاهشناسان امروزی ژاپن (اوکونگو) یو-کین هیان/یو-جین
سیان/ yü-kin hian [郁金香[yu jin
xiang/yù jīn xiāng ] (ukkonkō ) [鬱金香] در ژاپنی
(را برای نامیدن لاله بستانی/باغی، تولیپا جِسِناریانا Tulipa gesneriana، كه گلی است ژاپنی، به كار
برند (Matsumura, No. 3193).
3.
Palladius,
Chinese-Russian
Dictionary, Vol. II, p. 202.
1. p. 8 و
Ch. 24 (بسنجید با خاستگاه ظروف چینی). [این بخش در متن اصلی که مبنای برگردان پیش روست
نیامده] و ص 258 کتاب پیش رو.
1. Watt, Dictionary
of the Economic Products of India, Vol. V, p. 227.
2.
Achundow, Abu Mansur, p. 145.
’’ورس
طَلّی است برگیاه افتد اندر بادیه، رنگش زرد باشد عطری، زنان عرب جامه بدو رنگ
كنند...‘‘ ابنبیهعنالحقایق الادویه. ابومنصور موفق هروی، دانشگاه تهران،ص
134،ص 338. ظاهراً برگردان آخوندف دقیق نیست.
3. Achundow,
Abu Mansur, p. 272.
1. wars عربی را فِلِمینگا کانجستا flemingia congesta (Watt, Dictionary, Vol. III, p. 400) و مالوتوس فیلیپینِنیس Mallotus philippinensis (ibid, Vol.
V, p. 114) نیز
دانستهاند. كل قضیه بس مغشوش است و این اغتشاش را بیش از همه فلوكیگر و هانبوری
دامن زدهاند:
F lückiger and itanburg, Pharmacographia, p. 573;
این كتاب را یائو سهـ لیین (Yao Se-lien) در نیمه نخست سده هفتم
میلادی با استفاده از اسناد دودمان لیانگ (556-502) گرد آورده است.
3. S.
Julien, Mémoires sur les contrées occidentales, Vol. I,
pp. 40, 131; Vol. II, p. 187 (Story
of the Saffron-Stūpa, ibid., Vol. I, p. 474; or S.
Beal, Buddhist Records, Vol. II, p. 125); W. W. Rockhill, Life
of the Buddha, p. 169; S.
Lévi, Journal asiatique, 1915; I, pp. 83-85.
“Floret vergiliarum occasu
paucis diebus folioque florem expellit. Viret bruma et colligitur; siccatur umbra,
melius etiam hiberna.”
این متن در Pen ts‛ao kan mu (Ch. 14, p. 22) به نقل از از سالنامههای تانگ آمده.
لی شیـچن/لی شی-ژن (Li Ši-čen)گوید این سخن با توصیفی
که در نان چویی وو شی Nan čou i wu či آمده همخوانی دارد جز در مورد
رنگ گل كه احتمالاً علت حدس وجود چندین گونه از این گیاه بوده است؛ در این مورد
یکسره حق با اوست. در واقع هم گلهای این گیاه رنگهای بسیار متنوع دارند.
ارغوانی، زرد، سفید و رنگهای دیگر. وودویل (W.
Woodville, Medical Botany, Vol. IV, p. 703) کروکوس Crocus را چنین توصیف کرده::. ’’ریشه اش
پیاز دار و پایاست؛ گلها پس از برگها و در فاصلهای بسیار كم از زمین روی ساقهای
باریك و گوشتی میشود؛ برگها بالاتر از گلها روند،. باریك و سادهاند و از
قاعده ساقه در آیند، رنگشان سبزپررنگ است با خطی سفید در وسط و پایه همه برگها
با پایه گلها در یك غلاف پوستهای جای دارند. گلها بزرگ و به رنگ آبی مایل به ارغوانی
یا بنفش یاسیاند: جام گل از شش گلبرگ تشكیل شده كه تقریباً بیضوی/خاگی و هماندازهاند
و لبههایشان به سمت داخل برگشته است. گلها سه میله پرچم دارند كه كوتاهاند و
مخروطی و بساك آنها دراز و قائم و زردرنگ است. گیاهک مدور است و خامه باریكی از آن
خارج میشود كه به سه كلاله دراز پیچیده از پهنا به رنگ زرد پررنگ انجامد. تخمدان
مدور، سه لُبی، سهخانهای و سهتیغهای است و چندین دانه گرد در آن جای گرفته
است. در شهریور و مهر گل دهد.‘‘
Pelliot,
Bull. de l'Ecole française, Vol III, p. 270.
3. Kiu T‛an šu, Ch. 221 b, p. 6; 198, pp. 8b, 9; T‛an šu, Ch. 221A, p. 10b; cf. Chavannes
(Documents sur les Tou-Kiue occidentaux, pp. 128, 150, 160, 166);
شاوان این گیاه را بنادرست کورکوما لونگا Curcuma longa [زردچوبه] دانسته است.
5. عبارتی= passage كه لی شیـچن/لی شی-ژن (Li Ši-čen) در آن
این نام را می آورد به روشنی نشان میدهد
كه فرق Crocus
[زعفران] و Curcuma
[زردچوبه] را به خوبی تشخیص میداده؛ زیرا در ادامه گوید : چا-کو-مو ’’č‛a-kü-mo ماده خوشبوئی است كه از گل yü-kin (Crocus) به
دست میآید، اما هر چند نامش با ریشه (Curcuma) yü-kin كه در
حال حاضر به كار رود یكی است، این دو گیاه با هم فرق دارند.‘‘
2.
Hirth,
Chau Ju-kua, p. 91.
نیز بسنجید با مشاهدات ماركوپولو (Yule's edition,
Vol. II, p. 286) که
گوید در جاوه به صورت میمونهای كاهآكند زعفران میمالیدند تا مردمنما شوند.
H. Blochmann,
Vol. I, p. 84; Vol. II, p. 357.
1.
H. M.
Elliot, History of India as told by Its Own Historians, Vol. VI, p.
375.
*ماند (maund ) واحد وزن در هند و نقاط دیگری در آسیا که
بسته به محل بسیار متفاوت است. در هند بین 11 تا 37.4 کیلوگرم است که دومی ماند
دولتی است. م.
4. Hehn, Kulturpflanzen,
p. 264.
* «در نیمه راه بین همدان و نهاوند رستاق روزآور است كه رستاق بزرگی
بود و در آنجا زعفران زراعت میگردید. شهر بزرگ این ولایت كرج روزآور بود» (لسترنج
به نقل از حمدالله مستوفی، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلاقت شرقی، تهران،
انتشارات علمی فرهنگی، 1373، ص 213).
رودآور یا روذآور کورهای در ناحیه جبال، جنب
کوه الوند و میان نهاوند و همدان بوده است. نام آن را به صورت رودراور و روذراور نیز
ضبط کردهاند. بنا به گفته ابن فقیه، روذراور از مطبوعترین نواحی امپراطوری ساسانی
بود. صادرات زعفران آن مشهور بود و اقسام میوه نیز در آن به عمل میآمد. از آبادیهای
روذراور، سرکان و توی (تویسرکان) را نام بردهاند و کرزان رود نیز جزء این ناحیه
بوده است.
ناحیه رودراور در نزهةالقلوب حمدالله مستوفی
با محل تویسرکان و توابع آن منطبق میشود. در یک کیلومتری شهر تویسرکان آثار خرابهها
و خندقی وجود دارد و چنین به نظر میرسد که شهر رودآور در این مکان بوده و ظاهراً
در اثر حمله مغول به ایران ویران شده است.
نیز، نک:
G. Ferrand, Textes
relatifs à l'Extrême-Orient, Vol. II, pp. 618, 622.
2.
Achundow, Abu Mansur, p. 76.
T‛oung Pao, 1916, p. 459.
فزون بر
Kurkum، در فارسی کاکبان
kākbān و کافیشه
kāfiša [کاجیره،
قرطم، ] نیز هست به معنی ’’زعفران دلِ
گل‘‘. واژه ارمنی باستان K'rk'um را وام گرفته از Kurkemā سریانی دانند
(Hübschmann,
Armen. Gram., p. 320).
3. درباره زعفران
در میان اعراب، نک : Leclerc, Traité des simples, Vol. II, pp. 208-210 . به طور كلی، بسنجید با:
J. Bechkmann, Beyträge zur Geshichte der Erfindungen, 1784, Vol. II, pp. 79-91 (که
به انگلیسی نیز در آمده)؛
Flückiger and
Hanbury, Pharmacographia, pp. 663-669; A. de Candolle, Géographie
botanique, p. 857, and Origin
of Cultivated
Plants, p. 166; Hehn,
Kulturpflanzen (8th ed.), pp. 264-270; Watt, Dictionary,
Vol. II, p. 592; W.
Heyd, Histoire du Commerce du levant, Vol. II, p. 668, etc.
2.
این كتاب تفسیری است بر شوی کین Šwi kin، كه كتابی است رسمی درباره
آبهای جاری، و گویند سان كین (San K‛in) در دوره زمامداری دودمان هان متأخر آن را نوشت، اما در واقع در
سده سوم شرح و بسط یافت. این تفسیر كار لیتائوـیوان (Li Tao-yüan) است كه در دوره هو وی (Hou Wei) میزیست و در سال 527 م درگذشت (زندگینامه او در منابع زیر آمده
است:
(Wei šu, Ch. 89; Pei si,
Ch. 27).
درباره تصحیحات و چاپهای گوناگون این کتاب، رك:
Pelliot, Bull.
de l'Ecole française, Vol. VI,
p. 364, note 4.
2.
در چاپ قدیمیتر این کتاب صورت یو کین yü-kin ذكر نشده و yü كهن به تنهایی آمده است.
تنها در Fan
yi min yi tsi (Ch. 8, p. 10b) است كه (به گمانم، به خطا) لفظ yü-kin به کتاب شو وِن Šwo wen نسبت داده شده.
3. لی شیـچن/لی شی-ژن (Li Ši-čen) گوید سرزمین
یوـ لین در دوره هان متشكل بوده است از سرزمین مردم چو (čou) امروزی در استان سون (Sün) ، لیو (Liu) ، یون (Yun) و پین (Pin) از استان كوانـ سی (Kwan-si) و كوایـچو (Kwei-čou) و برپایه تا مین یی تون چی Ta min i t‛un či یو-کین هیان yü-kin
hian مورد
بحث در اینجا (یعنی Crocus/ زعفران)، تنها در
سرزمین لو چن (Lo-č'en) در لیوـچو فو (Liu-čou fu) (كوانـ سی) به عمل میآمده، حال آنكه در واقع
باید از آن Curcuma [زردچوبه] استنباط كرد.
4.
این عقیده هم هست كه yü
باستانی گیاهی بوده مانند lan، از تیره ثعلبیان (نک: پی
یا P‛i ya نوشته لو تیین Lu
Tien و تون چی T‛un
či از چن
تسیائو (Čen
Tsiao).
گوید : "زردچوبه
ریشه ای است پیازی فربه و زیبا":
“Le curcuma est
une racine bulbeuse et charnue, d'un beau jaune d'or.”