۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتتت
به بهانه صد و بيست و دومين سال تولد استاد ملك الشعراي بهار پدر شعر دانشگاهي
مردي به صلابت دماوند
جام جم آنلاين: سخن از شاعر و انديشمند و محققي است كه پس از مرگ پدر (ميرزا محمدكاظم صبوري)، در 18 سالگي از جانب مظفرالدينشاه، ملك الشعرايي آستان قدس رضوي را دريافت كرد.
استاد بهار با نبوغ و مهارت هنر خود در همان سن ذكر شده سرودهها و بخصوص قصايدي ميساخت كه گاه ديگران را در پي حيرت و شگفتي به انكار وا ميداشت و شاعر را به سرقت متهم ميكردند؛ اما استاد در حضور و جمع ديگران به خواسته و تعيين مدعيان در وزن وقافيه و حتي تعيين مطلع، قصيده ميسرود تا اين كه همه آنها تسليم ذوق و هنر و استادي او شدند.
استاد بهار شاعري جامع و سخنپرداز و سخنشناسي كمنظير حداقل در دويست سيصد سال اخير است كه با توجه به عمر نهچندان طولانياش در هر نوع ادبي كه وارد شد، سربلند از آن بيرون آمد و هيچكس را فضاي انكار و نقد منفي و حتي خردهگيري از مجموعه تراوشات قلمي او پديد نيامد.
در اين مقاله كه به مناسبت سالگرد تولد اين شاعر و اديب بزرگ نگاشته شده بر آنيم وسعت انديشه و زبان و قلم استاد را در چند ژانر هنري ادبي بازشناسيم.
فعاليتهاي استاد بهار را ميتوان در چند گستره ذيل تقسيم و بررسي كرد:
1- فعاليت تدريس و راهنمايي موثر و راهگشا در دانشگاه تهران مقطع دكتري با بيشترين و موفقترين راهكارها و تحقيقها براي شناخت و معرفي ادبيات.
2- نشريات: عموم نشريات استاد كه يكي پس از ديگري به توقيف ميانجاميد، درونمايهاي سياسي و اعتراض عليه قاجار و نيروهاي بيگانه مثل روس و انگلستان و... داشت.
روزنامه «خراسان» را مقارن با حكومت محمدعليشاه منتشر كرد و پس از آن «نوبهار» را كه سياستي ضد روسي داشت، كه هر دو توقيف شدند؛ اما استاد از فعاليتها دست نكشيد و «تازه بهار» را به انتشار رساند. ولي در فرصتي كوتاه اين نشريه نيز توقيف شد. مدتي بعد مجله وزين ادبي «دانشكده» را منتشر كرد و انتشار آن تا سالها ادامه داشت و امروزه نيز در چند دانشگاه ازجمله تبريز به چاپ ميرسد. آنچه از محتوا و بگير و ببندهاي اين نشريه بر ميآيد، دغدغههاي ملي بهار برابر بيگانگان و حاكمان داخلي بيگانه زده است و اين دردي بود كه عموم شعرهاي بهار را تحت تاثير قرار ميدهد.
3- آثار تحقيقي: آثاري كه او در بخش تحقيق و نقد بر جاي گذاشته نو و كمسابقه، انديشمندانه و كاربردي بوده است كه تاكنون نيز از معتبرترين ماخذ و مرجع محققان ادبي به شمار ميآيند؛ بويژه كتاب سه جلدي «سبكشناسي» كه هنوز تا مقطع دكتري زبان و ادبيات فارسي در دانشگاهها و همچنين محافلي عمومي تدريس و مطالعه ميشود.
اين اثر كه در بر گيرنده تاريخ تطور نثر فارسي از قرون اوليه تا حدود عصر خود شاعر است، تحقيق، تحليل و نقد و نوعي تاريخ ادبيات را شامل ميشود.
و آثار ديگر تحقيقي استاد، تاريخ احزاب سياسي (بسيار مفيد براي شناخت دوره تاريخي حزبهاي سياسي) و تاريخ تطور نظم فارسي و همچنين كتاب دو جلدي «بهار و ادب فارسي» است حاوي مجموعه مقالات او كه پس از مرگ استاد تاليف و تدوين شد.
4- تصحيح كتب: اهالي فن بر اين نكته اذعان دارند كه تصحيح متون جز از شخصيتي كه سخنشناس و متونشناس باشد، برنميآيد. اشراف و تعمق و غور او در آثار كهن فارسي از او شخصيتي ساخت كه در تصحيح متون گذشته مورد اعتماد مخاطب و مورد تاييد صاحبنظران شود. هنوز اگر قرار باشد كتابهايي چون تاريخ بلعمي، تاريخ سيستان، مجمعالتواريخ و جوامعالحكايات مطالعه شود، تصحيح استاد بيشتر مورد قبول واقع ميشود.
5- شعرهاي استاد: از نظر نگارنده، لطف سرودههاي او آنقدر گيراتر و قابل بحثتر است كه درنگ تاملبرانگيز در اين بخش هر چند اندكي طولاني مورد نياز است.
شعرهاي بهار در چند موضوع منقبت اولياي دين، وطن، آزادي و توصيف اماكن و موضوعات اجتماعي و سياسي وقت سروده شدهاند. آنچه در تمامي اين شعرها در ابتدا مورد توجه واقع ميشود، معماري استاد بهار در بافت و ساخت زبان و استحكام آن در كنار انديشههاي بزرگ و ملاحت مردانه شعرهايش است.
شعرهاي استاد بهار در مخاطب سنياش كه عموما تحصيلكردههاي ادبي چه دانشگاه و چه مجامع ادبي هستند، التذاذ بياني و هنري و ذوقي ايجاد ميكند. اگر جوانترها چه از نظر سن و چه از نظر ذوق و علم! كمتر به سمت بهار رفتهاند، نشان از قامت كوتاه آنهاست كه هنوز بايد در ادبيات و شعر قد بكشند تا رابطه نزديكتري با بهار پيدا كنند. لذت در شعر بهار در پي همحسي با مخاطب به وجود ميآيد و به تعبير نگارنده اين دعوتنامه اوليه در عموم كارهاي استاد وجود دارد. كافي است چند بيت زيرا را فقط بخوانيم.
تا به چند اندر پي عشق مجازي؟
چند با يار مجازي عشق بازي؟ (19 سالگي)
اي ديو سپيد پاي در بند
اي گنبد گيتياي دماوند (37 سالگي)
فغان ز جغد جنگ و مرغواي او
كه تا ابد بريده باد ناي او (65 سالگي)
كه اين نمونهاي است از شعرهاي غيرتغزلي او با چنين ملاحت بياني.
حكمت يا به تعبير امروزيان انديشه و جهانبيني نهفته در شعر، درست همان چيزي است كه بهار را بين همدورهايها و بعديان متمايز ميكند. به گفته نيما شاعري كه فكر ندارد حرف و سخن ندارد، به گفته خود بهار در شعري با اين مضمون كه حرفهاي بزرگ از آدمهاي بزرگ با فكر بزرگ صادر ميشود؛ با مطالعه ديوان بهار بر كسي پوشيده نيست كه پشت اين ديوان مردي با عظمت و شكوه كمنظير ايستاده است با جهانبيني عظيم و دردمندي و تيزهوشي و روح اعتراضي. به همين دليل شاعراني چون نيما، ميرزاده، ايرج ميرزا، اميري فيروزكوهي، عارف و محمدحسين شهريار همكلامي و مصاحبت با او را افتخاري براي خود ميدانند و تا امروز حتي نوادگان معنوي و ادبي بهار به تعظيم از او ياد ميكنند.
فن و تكنيك بيان همان مولفهاي است كه از ابتداي تاريخ ادبي در ايران و جهان شاعران را در مرتبت خلق هنر زبان و ساختار و شكل رتبهبندي كرده است. حتي بسياري از گفتههاي پريشان و ميان تهي را.
بهار همزمان با همهمهها و دغدغههاي نوسرايان نه تنها اين تفكر را رد نكرد، بلكه با آثارش به اثبات رساند كه ميتوان با رعايت شكل قدمايي حرفهاي تازه و امروزي نيز بيان كرد. وقتي نيما افسانه را عرضه كرد، بهار قصيده دماونديه را سرود. نگارنده كه از دوستداران جدي نيماست اذعان ميدارد كه دماونديه بهار از جهات گوناگون پيشتر از افسانه و حتي موثرتر از آن جايگاهي در خور دارد. نيماي عزيز به ماليخوليايش رسيد و خود را در اين مسير خطرناك موفق نيز نشان داد و بهار نيز به اثبات رساند كه دوره عجز و ناتواني در قالبهاي گذشته فرا نرسيده است كه به آساني بتوان از اين شكلهاي تجربه شده ايراني گريخت و شايد استاد بهار و ديگر معترضان به نيما چنين روزي را پيشبيني ميكردند كه شعر به كجا خواهد انجاميد و هر بيان شبه شعري آميخته با توهم و هذيان و عقدههاي فردي نام شعر خواهد گرفت.
گفتند: دوره گل و بلبل تمام شد، بهار در شعرهايش از آنها بهره نبرد.
گفتند: بايد فرزند زمان خود بود، بهار با بهترين و پوياترين شيوه حرفهاي زمان خود را گفت. گفتند:شعر بايد عيني باشد نه ذهني، بهار آنچه را ديد، به تصوير كشيد.
گفتند: زمان امروز زبان امروز ميخواهد و بهار بسيار جلوتر و هوشيارتر از آنها از زبان روز بهره برد.
گفتند: در شكل قديم نميتوان حرف جديد زد، اما بهار با سرودههايش اثبات كرد كه اگر شاعر به عجز و ناتواني نرسد، ميتواند حرف امروز را در شكل قديم هم بگويد با زباني تلفيقي، اما پويا و زنده و هرگز نتوانست به شكلهاي جديد دل ببندد.
استادي بهار در معماري نحوي و همنشيني واژههاست كه در پي شناخت كاملي از زبان فارسي و چند و چون آن و تسلط كافي بر ادبيات گذشته ايران و عصر خودش و معرفت بر نياز جامعه اتفاق ميافتد. اتفاقا بهار و ميرزادهعشقي شاعراني هستند كه سرودههاي آنها امضاي تاريخي دارد و اگر دنبال آينهاي براي حدود مشروطه بگرديم، سرودههاي آنان، بويژه بهار درخشانترين آينه براي انعكاس اتفاقات زمان و گرفت و گيرها و رنجها و اصلا مردم به حساب ميآيد.
اجراي تكنيك در شكلهاي كهن مسلما قدرت و معرفت هنري و شعري را ميطلبد و در مقابل در شكلهاي جديد شعري حتي اگر اين قدرت و معرفت در گوينده نباشد و كلي فنبازي با واژهها را همراه با ارتباط معنوي آنها بداند، ميتواند چنين شگردهايي به خرج دهد كه يا مايه اعجاب لحظهاي ميشود و يا بعضا در پي بينمكي و تصنعنمايي به طنز ميرسد؛ اما بهار با هوشياري تمام كه نه از آن طرف بام بيفتد كه به گذشتگان درغلتد و نه از اين سمت بام كه صلابت فكر و زبانش را از دست بدهد، بلكه به اعتدال و به شعر تلفيقي ميانديشد و گاه به نوگرايي خودش نيز اشاره ميكند. بهارا همتي جو، اختلاطي كن به شعر نو / كه رنجيدم ز شعر انوري و عرفي و جامي .
در مجموع تحول در شعر معاصر را ميتوان از 2 شخصيت بزرگ و همسو در نگاه و زبان و انديشه و تفاوت شكلي در قالب يعني استاد ملكالشعراي بهار و نيما يوشيج دانست و سهم نيما را در شكل جديد بيشتر!
علي آبان افتلتي
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر