۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه
بیست و هفتم
رشخوار، مسجد جامع
محل
در حومه رشخوار، حدود 55کیلومتری تربت حیدریه کنار جاده اصلی خواف.
نقشه
نقشه دی یز (ش.27.1) ایوانی را نشان می دهد با تالارو گنبد خانه ای در طرفین و صحنی در جلو که به گفته وی جملگی از یک دوره اند. امروزه صحن توده ای است بی شکل، بدون هیچ نشانه ای از حجره هائی که دی یز در نقشه خود آورده است (لوحه 27.2). به هر روی آنچه از دیواری که صحن را به گنبد خانه می پیوندد به جای مانده نشان می دهد دیوار صحن، دست کم در وضعیت امروزین، به سوی گنبد خانه ساخته شده بود. این احتمال هست که روی دیواری که در ضلع رو بروی گنبد خانه به ایوان چسبیده نیز چیزی ساخته باشند، هرچند دشوار بتوان در این مورد مطمئن شد، زیرا خشت های خامی که دیوار وایوان با آن ساخته شده بسیار هوا زده اند و در هر دو سازه مرمت شده اند. به هر روی می شود با اطمینان گفت سازه ای در این ضلع وجود داشته است، چرا که بقایای آجری قوسی درست تا بالای نقطه خیز طاق که جدار درگاه مزین ورودی را در میان گرفته به چشم می خورد. گر چه باز هم هوازدگی خشت ها هرگونه نتیجه گیری قطعی را دشوار می سازد این احتمال هم هست که دو طاقچه ای که در نقشه دیی یز روبروی درگاه های ورودی گنبد خانه نشان داده شده نیز در اصل درگاه بوده باشند. در آنصورت ایوان متقارن می شده است. این تقارن امکان باز سازی نقشه ای را در اختیار می گذارد که در آن ایوان در میان دو گنبد خانه هم اندازه قرار می گرفته است. هر چند باید تصدیق کرد این ترکیب در متن معماری اسلامی ایران کمیاب است دو مشابه در همان نزدیکی دیده می شود. یکی از آندو در سنگانِ بالا است. نقشه ویلبر دو گنبد خانه مذکور را همراه بقایای ایوانی که بعدها بهرِ اتصال آندو ساخته شد نشان می دهد. در فوریه 1977 تنها بقایای آجری که از این ایوان دیده میشد روی طاقچه ای چسبیده به سازه ی شماره دو نقشه ویلبر، همان گنبد خانه، بهتر مانده بود. در آجر چینی طاقچه از کمترین بنده های خیز استفاده شده که آنرا شبیه شیوه بنائی میسازد. این بدین معناست که احتمال نمی رود ایوان پیش از 1300م. ساخته شده باشد، هر چند به این احتمال قوت می بخشد که ایوانی با گنبد خانه هائی در طرفین جلو تر از قرن پانزدهم در این محل وجود داشته است. نمونه دیگر را مسجد جمعه فردوس پیش می گذارد. باز هم بسا که ایوان و گنبد خانه های چسبیده به آن در دوره هائی متفاوت ساخته شده باشند، با این دو برهان: گسستگی در اتصال که از پشت به وضوح دیده می شود و تفاوتهای سبک. به هر روی جدید ترین جزء بنا، ایوان موصوف، احتمالا" از اواخر قرن دوازدهم م. است؛ پس بسا که این ترکیب به صورت الگوئی در قرن پانزدهم م. در دسترس بوده است. کمی دور تر از این محل، قدیمی ترین بخش مجتمع ترمذ، مربوط به قرن یازدهم یا دوازدهم م.، نیز از ایوانی با دو گنبد خانه جانبی تشکیل شده است.
ممکن است در مخالفت با این دیدگاه گفته شود در حالی که یکی از دو گنبد خانه در وضعیتی به نسبت سالم باقی مانده است می شد انتظار داشت چنانچه قرینه ای برای آن ساخته بودند چیز بیشتری از آن بر جای مانده باشد. با این حال چنانچه بخشی از گنبد ریخته باشد، استفاده از مانده مصالح در ساخت چهار دیواری مستطیل کوچکتر با طاقی گهواره ای ( نظیر اصطبل حاضر) آسان تر از باز سازی گنبد بوده است. وقتی این احتمال قوت بیشتری می گیرد که بنا همچون امروز کارکرد دینی خود را از دست داده بهر سود آوری به کار رفته باشد. در دو گنبد خانه سنگان بالا نیز درجاتی متفاوت از زوال دیده می شود؛ امروزه گنبد خانه شماره یک نقشه ویلبر حتی بیش از 1936در وضعیت بدی قرار دارد.
نقشه نما
هنوزهم بیشترِشرح دی یز از ایوان وگنبد خانه به کار می آید هر چند برخی افتادگی ها و خطاهای آن درخور بحث است.
گرچه ایوان از خشت خام ساخته شده جدار درگاه مزین و داخل ایوان، بالای خطی که اینک حدودا" پنج متر از سطح زمین فاصله دارد با آجر پوشانده شده است (لوحه 27.3). در عقب ایوان بقایای پوشش آجری آنقدر هست که طرحی جناغی را نشان دهد.
گنبد خانه
الف) بیرون بنا: (لوحه 27.1) دیوارهای تحتانی که با خشت های خام بسیار درشت ساخته شده در پی سرازیر شدن جریانهای آب دندانه دار شده است. ظاهرا" پشت سه کنج ها تابالای قوسهای سه کنج، خشت خام به کار برده بودند؛ تنها در بالای این سطح بود که معمولا" منطقه ای هشت گوش قرار می گرفت. کمی بالاتر گنبد آغاز می شود؛ بخش اول تیزتر است و احساس گریو گنبد را ایجاد می کند. شمار بزرگی از از آجرهای گنبد به اندازه نصف عرض خود بیرون زدگی دارند، احتمالا" با این هدف که چسبیدن کاهگل تسهیل گردد؛ و حتی می شود تصور کرد که بیرون گنبد خانه شبیه آنچه امروز در برآباد در همان نزدیکی دیده می شود بوده است: پوششی پیوسته و نسبتا" بی شکل از کاهگل.
ب) درون بنا: طرح جناقی ایوان روی گنبد و سه کنجها نیز به کار رفته است (لوحه 27.6). برخلاف نظر دی یز گنبد دوطرح ندارد حتی اگر در وضعیت فعلی چنین احساسی ایجاد کند. علت این است که خطهای کوچک سفید رنگی که خطوط مورب را موکد می سازد تقریبا" به کلی ازمیان رفته است. هشتصد تقریبا" خواناست. یقینا" دهگان با خَ (مسین) پنجاه، آغاز می گردد هرچند در وضعیت فعلی به هیچ عنوان معلوم نمی شود یگان رامی بایست هفت خواند یا نُه. (تأکید از مترجم است تا نشان دهد این جمله ی مربوط به تاریخِ کتیبه صرفا" از سر بی دقتی در اینجا آمده است. م.و.د.).
فاصله میان گنید و منطقه انتقال را با استفاده از تخته های صاف پر کرده اند. رنگهای به کار رفته در نقاشی در منطقه انتقال از همه جا بهتر مانده است و طرح هابه رنگ سفید روی زمینه ای زرد و سرخِ آلبالوئی ایجاد شده است. باید به شیوه ساخت پشت سه کنج توجه کرد: گچ را روی یک ردیف آجر عمودچین کشیده اند، در حالی که پشت همه آنها خشت خام است (لوحه 27.6).
کمی پائین تر از کانون اصلی توجه، سوای کتیبه هائی که ذیلا" یاد خواهیم کرد، شواهد تغییرات دیده می شود. به نظر می رسد تمام درهای گنبدخانه را باریک تر ساخته اند. پائین ترین بخش محراب را از مستطیل به نیم هشت گوش تبدیل کرده اند. با این همه زمان این تغییرات دانسته نیست. راه یافتن برخی تغییراتِ حین ساخت در ساختمانهای محلی دور از انتظار نیست.
کتیبه ها
کتیبه اصلی درست زیر منطقه انتقال گرد چهار دیوار دویده است. آن را به خط نسخ و در یک خط نوشته اند و گهگاه حرفی از این خط بالاتر رفته است. بالای این منطقه خط کوفی مکرراست. کتیبه اصلی در گوشه شمال غربی آغاز می گردد و از آیاتِ14-1 سوره چهل وهشت (فتح) و تاریخ تشکیل می شود (لوحه 27.7). گدار آن را 5-1454/835 خوانده است که قرائت درست آن باید 5-1454/859 باشد. هشتصد تقریبا" خواناست. یقینا" دهگان با خَ (مسین) پنجاه، آغاز می گردد هرچند در وضعیت فعلی به هیچ عنوان معلوم نمی شود یگان رامی بایست هفت خواند یا نُه.
کتیبه بالای آن نیز مثل طرح اسلیمی محراب (لوحه 27.8) تنها با تراشیدن رنگ سرخ و نمایان کردن گچِ سفیدِ زیر آن شکلی به خود می گیرد. هرچند باران آسیب زیادی به آن زده است ولی نوشته زیر به خط نسخی بسیار ویژه خوانده می شود (لوحه 27.9): عمل استاد...ابن استاد مسافر...آبادی و ابنه احمد
مصالح
در ایوان خشت خام 7*30*30سانتیمر. در ایوان و گنبد آجر 5*23*23سانتیمتر.
تاریخ
همانطور که در بالا گفته شد تاریخ 5-1454/859 در کتیبه اصلی به چشم می خورد. با این حال دو دانشمند مستقل آن را از قرن دوازدهم دانسته اند. شباهت میان گنبدخانه رشخوار و گنبدخانه های سنگانِ بالا، برآباد، سنگانِ پائین و رباطِ شرف مشخص است. استفاده احتمالی از کاهگل روی سطوح خارجی که در بالا به آن اشاره شد، بر شباهت میان سنگانِ پائین و برآباد می افزاید. نقش جناغی سه کنج ها و گنبد در بیشترنمونه های سلجوقی دیده می شود و حتی طرح لوزی پشت بغلهای طاق های منطقه انتقال در رشخوار و سنگانِ بالا یکی است. مصالح ساختمانی رشخوار، خشت خام که رویه آن را با آجر پوشانده اند، در سنگانِ بالا نیز به کار رفته است.
پس آیا می توان گفت در قرن پانزدهم کتیبه ای به بنائی سلجوقی بسته اند؟ به چند علت نمی تواند چنین بوده باشد:
1) هیچ شاهدی بر اینکه گچ تزئینات قدیمی تر را پوشانده باشد وجود ندارد.
2) تفاوت میان اسلوبهای های ساخت. طرح های لوزی و جناغی منطقه انتقال رشخوار صرفا" اندود گچ اند- بر خلاف استفاده صرف از آجر بهر ایجاد همین طرح ها در بناهای سلجوقی.
3) بی تردید ولایت خواف در عهد تیموری از مراکز عمده فعالیت های ساختمانی بوده چرا که در سراسر قرن پانزدهم وزرائی بسیار روانه در بار تیموری کرد. گرچه مسجد جامع رشخوار به وضوح بنائی است محلی تا عمارتی برخوردار از حمایت دربار، این وضعیت با وضعیت سیاسی خطیر خراسانِ 5-1454/859، در سالهای پایانی سلطنت ابوالقاسم بابُر سازگاری دارد.
بنا بر این می توان مجتمع رشخوار را نوعی کهنه گرائی محلی دانست که از بسیاری گنبد خانه های سلجوقی موجود در محل الهام گرفته است.
اثاث
هیچ نشانی از تدفین در این مجتمع به چشم نمی خورد.
کارکر د
دی یز مجتمع رشخوار را خانقاه معرفی کرده است. با این همه این توصیف مبتنی است بر بستن عناصری به بنای اصلی که همانطور که در بالا آمد با آنچه در جا به چشم می خورد تائید نمی شود.
همانطور که دیدیم بسا که دو گنبد خانه در طرفین ایوان وجود داشته است. نزدیک ترین نمونه های مشابه عبارتند از مسجد جمعه فردوس و بناهای سنگان. کارکرد بناهای سنگان مشخص نیست؛ اینک یکی از آنها قبری دارد. می توان از ایوانِ بزرگ تربت جام با گنبدخانه هائی در دو طرف یاد کرد، هرچند به بنائی افزوده شده اند که از پیش موجود بوده است.
حتی اگر صحن رشخوار همزمان با ایوان وگنبد خانه نباشد می تواند اطلاعاتی در باره کارکرد مجتمع در اختیار گذارد. چنانچه طبق دیدگاه دی یز حجره های صحن بهر استفاده مشایخ صوفی مقیم محل یا مسافران ساخته شده بود انتظار می رفت مثل کاروانسراها یا مدارس طوری آرایش یابد که حریم آسایش ساکنان را فراهم آورد. در حالی که نه تنها حجره ها فضاهای مسکونی مجزا ندارند بلکه از پهلوها به یکدیگر متصل اند. همانطور که وی خود اشاره دارد این آزایش شبیه است به نقشه مساجدی چون جامع ورامین.
با توجه به آنچه گفته شد واینکه امروز اهالی رشخوار آنرا مسجد جامع می نامند بسا که در اصل نیز چنین بوده باشد.
وضعیت
خراب. بخش به جای مانده ایوان نشست کرده است. در چندین نقطه منطقه انتقال ترک هائی وجود دارد ضمن اینکه آب باران تزئینات و سازه خشتی زیرین را فرسوده است.
تاریخ نگارش
جولای 1975، فوریه 1977.
تاریخ ترجمه
یکشنبه بیست وچهارم آذرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت.
پی نوشت ها
1- ضبط دیگر این نام رشتخوار است.
2- دانلد ویلبر، "دو بنا"، صص. 7-33.
3- ای. هات، ایران، یکم، لوحه 78.
4- ژاخیدوف و شوآب، "سلطان سعادت"، ش.3.
5- احتمالا" آیات 13-1 سوره چهل و هشتم. بخش انتهائی کتیبه آسیب بسیار دیده است.
6- گلمبک و آنون. (نگ. کتابشناسی).
کتابشناسی
Diez, Churasanische, pp.83-4, Pl. 22.
Godard, "Khorasan", p. 15, Fig. 7.
Golombek, "Palace in a Tepe," p.23.
Anon., "Masjid-i jami-yi Rushtkhuar." p. 10.
O'Kane, "Timurid Stucco," pp. 73, 78; Pls. Vb, VIIc.
Hill and Grabor, p. 67, Fig. 570.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر