ایقاع و صفی الدین ارموی
محمد اسعد قریعةترجمه:سجاد خطابی
(به تصویر صفحه مراجعه شود) آنچه در این مقاله مورد بحث قرار میگیرد نظریه صفی الدین ارموی در مورد«ایقاع» در کتاب الرسالة الشرفیة فی النسب التألیفیة است.
علم موسیقی به دو بخش تقسیم میگردد 1-علم تألیف که کیفیت نغمات را از چندین جهت مورد بررسی قرار میدهد 2-علم ایقاع که به ساختار موجود بین زمان سکوتهای وارد شده و نقرهها و نغمهها میپردازد.
در برابر علم تألیف که مورد توجه بسیاری از دانشمندان گذشته قرار گرفته است علم ایقاع آنچنان مورد توجه نبوده و تنها حجم کوچکی از تألیفات را دربرگرفته است و عملکرد نظریهپردازان برای ارائه صورتی واضح از این علم رضایتبخش نیست.
دانشمندان در قرن 91 میلادی تحقیقات فراوانی پیرامون نظریههای موسیقی قدیم ارائه کردند اما اهتمام آنها بیشتر در زمینه دانش تألیف بود و توجه شایانی به ایقاع نمیشد.ذکر این نکته لازم است که علم ایقاع به تحقیقات خاص و بسیار دقیق نیاز دارد تا بتوان با استناد آن به نظریهی مطلوبی دست یافت که درعینحال از دورههای مختلف اسلامی نیز بهره گرفته باشد.
ما در این مقاله دو موضوع را مدنظر داریم:-بررسی مهمترین مفاهیم و عناصری که در خلال آن نظریهی ایقاع با توجه به مصادر نظری قدیم شکل میگیرد
-تحقیق و بررسی نظریه شیخ صفی در جایگاه وسیع که موضوع پایاننامه دکترای نگارنده در دانشکده موسیقی دانشگاه روح القدس لبنان بوده است.
ایقاع:1
در لغتنامهی لسان العرب2در مورد معنای ایقاع اینچنین آمده: باریدن باران به صورت پراکنده و اما معنی اصطلاحی آن هماهنگی صداها و آهنگها و ارتباط آن در خواندن و نواختن است.
در این قسمت با تعاریفی چند از نظریهپردازان قدیم در مورد ایقاع آشنا میشویم:
فارابی(059 م):بیان نغمات در زمانهای معین و مشخص3.
ابن سینا(7301 م):محاسبه زمان نقرات4.
ابن زیله(8401 م):تعریف ابن سینا را تکرار میکند5.
حسن بن احمد کاتب(قرن 11 میلادی):بخش بندی زمان لحن در
برابر نقرات.
نصیر الدین طوسی(7421 م):ساختار موجود بین زمان سکوتهای وارده شده در نقرات و نغمهها6.
در این تعاریف فارابی مفهوم ایقاع را زمانهای موجود بین نغمهها میداند یا به تعبیری واضحتر معتقد به ایقاع داخلی لحن میباشد.اما ابن سینا و حسن کاتب بیشتر به ایقاع خارجی توجه میکنند،یعنی زمان موجود بین ضربهها که لحن به وسیله آن تجزیه و بخش میگردد.در برابر این آرا خواجه نصیر الدین طوسی7این دو وجه را در کنار هم قرار میدهد و به زمانهای موجود بین نقرات و نغمهها اشاره میکند.
اما صفی الدین ایقاع را در ابتدای مقاله پنجم در رسالهی شرفیه اینگونه معرفی میکند:همه نقراتی که با زمانی معین و حالت و هیئتی مخصوص،با ادواری مساوی،در کنار یکدیگر قرار میگیرند که فقط با طبع سلیم میتوان مساویبودن ادوار را درک نمود.از این تعریف درمییابیم که صفی الدین به ذکر دو نکته بسنده کرده است:
1-مفهوم ایقاع خارجی کلام که به وسیلهی نقرات بهوجود میآید
2-تساوی ادوار که فقط با طبع سلیم و یا حس ایقاعی صحیح قابل درک است.
زمان معیار:
به معنای برابربودن اندازه زمانهای وارده شده در نقرات است. صفی الدین زمان معیار را سه دسته میداند:
1-بطی 2-سریع 3-متوسط(که بین بطی و سریع قرار میگیرد)اما با کمی توجه درمییابیم که این تعریف از دقت لازم برخوردار نیست چرا که زمان سریع در برابر سرعت بالاتر از خود تبدیل به بطی میشود و همینطور زمان بطی در برابر سرعت پایینتر از خود به زمان سریع مبدّل میگردد. شیخ صفی زمان متوسط را به عنوان زمان معیار قرار میدهد و آن را به پیمانهای تشبیه میکند که زمانها با آن اندازهگیری میشود و معتقد است که هر دو زمان سریع و بطی دارای نواقصی است؛مثلا زمان سریع غیرمحسوس است و زمان بطی ممکن است آنقدر ادامه پیدا کند بدون اینکه خاتمهای داشته باشد.
بهنظر میرسد نواقصی که در مشخصکردن معیارهای اندازهگیری اشیا وجود داشته ذهن دانشمندان را از گذشته تا به امروز به خود اختصاص داده است.مثلا در زمینه اندازهگیری طول اشیاء انسان از اجزای بدن خود استفاده میکرده مانند انگشت و وجب و بازو به عنوان واحد اندازهگیری،یا در مورد مسافتهای طولانی از روز به عنوان واحد اندازهگیری بهره میجسته است.بهطور مثال گفته میشده این شهر تا فلان شهر سه روز است یعنی مسافتی که معمولا در سه روز طی میشود. البته عدم دقت در این واحدها کاملا واضح است.
در مورد معیار زمانی قاریان قرآن به راهحل مطلوبی دست یافتند و واحد اندازهگیری را طول حروف مد در هنگام خواندن قرآنکریم قرار دادند،یعنی زمانی که با حرکت بستن و رهاکردن انگشت سبابه طول میکشد.از طرف دیگر ابن سینا و بعد از او ابن زیله مدت زمان شنیدن حروف حسبی را به عنوان زمان معیار پیشنهاد میکنند8.
نقره(ضرب):کندی ضربات را به سه دسته تقسیم میکند:
الف)نقره اعتیادیه:که دارای دو شکل مختلف است
1-نقره منفرده:(به تصویر صفحه مراجعه شود) 2-(به تصویر صفحه مراجعه شود) ب)نقره ساکن
ج)نقره متحرک
برای روشنشدن موضوع،تعریف فارابی را در این قسمت میآوریم: اعراب نقرهای را که بعد از آن سکوت باشد نقره ساکن مینامند مثل تن(به تصویر صفحه مراجعه شود) نقرهای را که بعد از آن بدون وقفه و حرکت دیگری قرار گیرد نقره متحرک مینامند.
با توجه به تعاریف یادشده سؤالی در ذهن ما پدید میآید که چه فرقی بین نقره ساکن و متحرک وجود دارد؟برای یافتن پاسخ بار دیگر به سراغ تعریف فارابی میرویم.بیان نغمات در زمانهای معین و نسبتهای مشخص.پس نقرات همان مجموع زمانهایی است که بین نغمهها قرار میگیرد و در این حالت فرق در زمان نقره ساکن و متحرک نغمهای است که از آن بهوجود میآید؛بنابراین شکل(به تصویر صفحه مراجعه شود)نغمه خاص خود با زمان مشخص و شکل(به تصویر صفحه مراجعه شود)نغمه و زمان مشخص خود را ادا میکند.فارابی در کتاب خود شواهد زیادی را میآورد که بیان ما را به گونهای تأیید میکند«بدایات النغم التی تقع علی اطراف أزمنه(...)تحدّها فی المسامع النقرات»
با این وجود ایقاعات هشت گانهای که کندی بیان میکند فقط از جانب کمی مورد توجه است ولی از جانب نوعی مثمر ثمر نخواهد بود9.
اما نظریهی بعد متعلق به فارابی است او میگوید:ضربات سه مرتبه دارند:قوی،لینه،متوسط.او ضربهی قویه را به تنوین در زبان عربی و ضربه متوسطه را به حرکت حرف و ضربه لینه را به اشمام01حرکت در حرف و یا روم11حرکت تشبیه میکند.فارابی در ادامه بیان میکند که برخی از مردم نقره متوسطه را المسحة و لینه را غمزه مینامند اما خود او اصطلاحات عالمان علم نحو عربی را در این زمینه ترجیح میدهد.
ابن سینا که یکی از مهمترین دانشمندان بعد از فارابی در علوم نظری میباشد مقاله پنجم کتابش جوامع علم الموسیقی را به توضیح ایقاع اختصاص میدهد،اما در طول این مقاله هیچ اشارهای به انواع نقرات نشده و وی فقط به توضیح جانب کمی ایقاعات بسنده کرده است.
اما ابن زیله که در ابتدا انواع ایقاعات را براساس دو نظریه گذشته (کندی،فارابی)توضیح میدهد و آن دو را ناقص و دور از حقیقت میداند میگوید:«متقدمین و متأخرین دربارهی ایقاع و انواعش تعاریف بسیاری ارائه کردهاند اما در این راه مرتکب اشتباهات بسیار زیادی شدهاند وبه گمان من راه حق از باطل را تشخیص ندادهاند و نوشتههایشان صحت گفتار ما را تأیید میکند.»
و حال تقسیمبندی خود ابن زیله:
1-نقره شدیده که آن را مقطع21نامیده و با علامت ت مشدد نشان میدهد. 2-نقره ضعیفه که علامت آن را حرف ت قرار میدهد.
3-همچنین حرف«ه»را به عنوان علامت سکوت قرار میدهد که مقدار آن براساس زمان معیار سنجیده میشود.
در همین قرن(11 میلادی)کتاب کمال ادب الغنا به دست حسن بن
نصیر الدین طوسی(7421 م):ساختار موجود بین زمان سکوتهای وارده شده در نقرات و نغمهها6.
در این تعاریف فارابی مفهوم ایقاع را زمانهای موجود بین نغمهها میداند یا به تعبیری واضحتر معتقد به ایقاع داخلی لحن میباشد.اما ابن سینا و حسن کاتب بیشتر به ایقاع خارجی توجه میکنند،یعنی زمان موجود بین ضربهها که لحن به وسیله آن تجزیه و بخش میگردد.در برابر این آرا خواجه نصیر الدین طوسی7این دو وجه را در کنار هم قرار میدهد و به زمانهای موجود بین نقرات و نغمهها اشاره میکند.
اما صفی الدین ایقاع را در ابتدای مقاله پنجم در رسالهی شرفیه اینگونه معرفی میکند:همه نقراتی که با زمانی معین و حالت و هیئتی مخصوص،با ادواری مساوی،در کنار یکدیگر قرار میگیرند که فقط با طبع سلیم میتوان مساویبودن ادوار را درک نمود.از این تعریف درمییابیم که صفی الدین به ذکر دو نکته بسنده کرده است:
1-مفهوم ایقاع خارجی کلام که به وسیلهی نقرات بهوجود میآید
2-تساوی ادوار که فقط با طبع سلیم و یا حس ایقاعی صحیح قابل درک است.
زمان معیار:
به معنای برابربودن اندازه زمانهای وارده شده در نقرات است. صفی الدین زمان معیار را سه دسته میداند:
1-بطی 2-سریع 3-متوسط(که بین بطی و سریع قرار میگیرد)اما با کمی توجه درمییابیم که این تعریف از دقت لازم برخوردار نیست چرا که زمان سریع در برابر سرعت بالاتر از خود تبدیل به بطی میشود و همینطور زمان بطی در برابر سرعت پایینتر از خود به زمان سریع مبدّل میگردد. شیخ صفی زمان متوسط را به عنوان زمان معیار قرار میدهد و آن را به پیمانهای تشبیه میکند که زمانها با آن اندازهگیری میشود و معتقد است که هر دو زمان سریع و بطی دارای نواقصی است؛مثلا زمان سریع غیرمحسوس است و زمان بطی ممکن است آنقدر ادامه پیدا کند بدون اینکه خاتمهای داشته باشد.
بهنظر میرسد نواقصی که در مشخصکردن معیارهای اندازهگیری اشیا وجود داشته ذهن دانشمندان را از گذشته تا به امروز به خود اختصاص داده است.مثلا در زمینه اندازهگیری طول اشیاء انسان از اجزای بدن خود استفاده میکرده مانند انگشت و وجب و بازو به عنوان واحد اندازهگیری،یا در مورد مسافتهای طولانی از روز به عنوان واحد اندازهگیری بهره میجسته است.بهطور مثال گفته میشده این شهر تا فلان شهر سه روز است یعنی مسافتی که معمولا در سه روز طی میشود. البته عدم دقت در این واحدها کاملا واضح است.
در مورد معیار زمانی قاریان قرآن به راهحل مطلوبی دست یافتند و واحد اندازهگیری را طول حروف مد در هنگام خواندن قرآنکریم قرار دادند،یعنی زمانی که با حرکت بستن و رهاکردن انگشت سبابه طول میکشد.از طرف دیگر ابن سینا و بعد از او ابن زیله مدت زمان شنیدن حروف حسبی را به عنوان زمان معیار پیشنهاد میکنند8.
نقره(ضرب):کندی ضربات را به سه دسته تقسیم میکند:
الف)نقره اعتیادیه:که دارای دو شکل مختلف است
1-نقره منفرده:(به تصویر صفحه مراجعه شود) 2-(به تصویر صفحه مراجعه شود) ب)نقره ساکن
ج)نقره متحرک
برای روشنشدن موضوع،تعریف فارابی را در این قسمت میآوریم: اعراب نقرهای را که بعد از آن سکوت باشد نقره ساکن مینامند مثل تن(به تصویر صفحه مراجعه شود) نقرهای را که بعد از آن بدون وقفه و حرکت دیگری قرار گیرد نقره متحرک مینامند.
با توجه به تعاریف یادشده سؤالی در ذهن ما پدید میآید که چه فرقی بین نقره ساکن و متحرک وجود دارد؟برای یافتن پاسخ بار دیگر به سراغ تعریف فارابی میرویم.بیان نغمات در زمانهای معین و نسبتهای مشخص.پس نقرات همان مجموع زمانهایی است که بین نغمهها قرار میگیرد و در این حالت فرق در زمان نقره ساکن و متحرک نغمهای است که از آن بهوجود میآید؛بنابراین شکل(به تصویر صفحه مراجعه شود)نغمه خاص خود با زمان مشخص و شکل(به تصویر صفحه مراجعه شود)نغمه و زمان مشخص خود را ادا میکند.فارابی در کتاب خود شواهد زیادی را میآورد که بیان ما را به گونهای تأیید میکند«بدایات النغم التی تقع علی اطراف أزمنه(...)تحدّها فی المسامع النقرات»
با این وجود ایقاعات هشت گانهای که کندی بیان میکند فقط از جانب کمی مورد توجه است ولی از جانب نوعی مثمر ثمر نخواهد بود9.
اما نظریهی بعد متعلق به فارابی است او میگوید:ضربات سه مرتبه دارند:قوی،لینه،متوسط.او ضربهی قویه را به تنوین در زبان عربی و ضربه متوسطه را به حرکت حرف و ضربه لینه را به اشمام01حرکت در حرف و یا روم11حرکت تشبیه میکند.فارابی در ادامه بیان میکند که برخی از مردم نقره متوسطه را المسحة و لینه را غمزه مینامند اما خود او اصطلاحات عالمان علم نحو عربی را در این زمینه ترجیح میدهد.
ابن سینا که یکی از مهمترین دانشمندان بعد از فارابی در علوم نظری میباشد مقاله پنجم کتابش جوامع علم الموسیقی را به توضیح ایقاع اختصاص میدهد،اما در طول این مقاله هیچ اشارهای به انواع نقرات نشده و وی فقط به توضیح جانب کمی ایقاعات بسنده کرده است.
اما ابن زیله که در ابتدا انواع ایقاعات را براساس دو نظریه گذشته (کندی،فارابی)توضیح میدهد و آن دو را ناقص و دور از حقیقت میداند میگوید:«متقدمین و متأخرین دربارهی ایقاع و انواعش تعاریف بسیاری ارائه کردهاند اما در این راه مرتکب اشتباهات بسیار زیادی شدهاند وبه گمان من راه حق از باطل را تشخیص ندادهاند و نوشتههایشان صحت گفتار ما را تأیید میکند.»
و حال تقسیمبندی خود ابن زیله:
1-نقره شدیده که آن را مقطع21نامیده و با علامت ت مشدد نشان میدهد. 2-نقره ضعیفه که علامت آن را حرف ت قرار میدهد.
3-همچنین حرف«ه»را به عنوان علامت سکوت قرار میدهد که مقدار آن براساس زمان معیار سنجیده میشود.
در همین قرن(11 میلادی)کتاب کمال ادب الغنا به دست حسن بن
(به تصویر صفحه مراجعه شود) احمد کاتب به رشته تحریر درمیآید.او در باب 82 که
مربوط به ایقاعات میشود اینگونه میگوید:نقرات سه نوع هستند:قویه(مشبعه).
متوسطه(مستحده)و لینه(غمزه که حرکت روم و اشمام بر روی آن صورت میگیرد).هرچند مؤلف تفسیر کاملتری نسبت به فارابی ارائه میدهد اما تأیید او از تقیسمبندی فارابی بر ما پوشیده نیست.
در این چکیده که از محققان قبل از صفی الدین در مورد نقره بیان داشتیم درمییابیم که فارابی و ابن زبله و حسن کاتب نقرات را به دو یا سه دسته تقسیم میکنند،اما کندی و ابن سینا به صورت جداگانه به طرح این موضوع نپرداختهاند.
حال آشکار میشود که صفی الدین در گروه اول(که آن را قبلا ذکر کردیم)جای میگیرد،به ویژه که او کتاب فارابی را مطالعه کرده و از آن مطالب زیادی در نوشتههایش نقل میکند.اما شیخ در رساله شرفیه و همچنین الادوار تقیسمبندی دیگری برای نقرات ارائه نکرده و به همین دلیل ما از شناخت دقیق ایقاعات متداول در عصر او ناتوانیم
1-فعولن
2-فاعلن
3-مستفعلن
4-مفاعلین
5-متفاعلین
6-فاعلاتن
7-مفاعلتن
8-مفعولاتن
و این تفعیلات را بر سه نوع میداند و هرکدام را به دو قسمت مجزا تقسیم مینماید:
سبب-خفیف لم،کم نقره و سکون تن (به تصویر صفحه مراجعه شود) ثقیل:لم،تر نقره و نقره تن (به تصویر صفحه مراجعه شود) وتد-مجموع:طرب،عنب نقره و نقره و سکون تنن (به تصویر صفحه مراجعه شود) مفروق:قال،أمن نقره و سکون و نقره تان (به تصویر صفحه مراجعه شود)
متوسطه(مستحده)و لینه(غمزه که حرکت روم و اشمام بر روی آن صورت میگیرد).هرچند مؤلف تفسیر کاملتری نسبت به فارابی ارائه میدهد اما تأیید او از تقیسمبندی فارابی بر ما پوشیده نیست.
در این چکیده که از محققان قبل از صفی الدین در مورد نقره بیان داشتیم درمییابیم که فارابی و ابن زبله و حسن کاتب نقرات را به دو یا سه دسته تقسیم میکنند،اما کندی و ابن سینا به صورت جداگانه به طرح این موضوع نپرداختهاند.
حال آشکار میشود که صفی الدین در گروه اول(که آن را قبلا ذکر کردیم)جای میگیرد،به ویژه که او کتاب فارابی را مطالعه کرده و از آن مطالب زیادی در نوشتههایش نقل میکند.اما شیخ در رساله شرفیه و همچنین الادوار تقیسمبندی دیگری برای نقرات ارائه نکرده و به همین دلیل ما از شناخت دقیق ایقاعات متداول در عصر او ناتوانیم
4-ایقاع موسیقی و ایقاع شعری
نظریهپردازان عرب در حین صحبت از ایقاع موسیقی بعضی اصطلاحات خاص علم عروض31را بهکار بردهاند که این اصطلاحات دارای مقطعهای لفظی هستند که کلام از آنها ساخته میشود.خلیل بن احمد فراهیدی(متوفی بین 677 و 197 م)تفعیلاتی را که اوزان شعر عربی با آن تقطیع و وزن میشود را اینگونه بیان کرده است:1-فعولن
2-فاعلن
3-مستفعلن
4-مفاعلین
5-متفاعلین
6-فاعلاتن
7-مفاعلتن
8-مفعولاتن
و این تفعیلات را بر سه نوع میداند و هرکدام را به دو قسمت مجزا تقسیم مینماید:
سبب-خفیف لم،کم نقره و سکون تن (به تصویر صفحه مراجعه شود) ثقیل:لم،تر نقره و نقره تن (به تصویر صفحه مراجعه شود) وتد-مجموع:طرب،عنب نقره و نقره و سکون تنن (به تصویر صفحه مراجعه شود) مفروق:قال،أمن نقره و سکون و نقره تان (به تصویر صفحه مراجعه شود)
فاصله-صغری:سمکن 3 نقره و سکون تننن (به تصویر صفحه مراجعه شود) کبری:سألهم 4
نقره سکون تنننن (به تصویر صفحه مراجعه شود) و صفی الدین زمان بین نقرات اسباب ثقال
را زمان(1)(به تصویر صفحه مراجعه شود) تن تن (به تصویر صفحه مراجعه شود) و زمان بین
بدایات اسباب خفاف را زمان(ب)(به تصویر صفحه مراجعه شود) تنتنتنتن (به تصویر
صفحه مراجعه شود) و زمان بین بدایات اوتاد را زمان(ج)(به تصویر صفحه مراجعه شود)
تننتننتننتنن (به تصویر صفحه مراجعه شود) و زمان بدایات فواصل صغری را
زمان(د)مینامد (به تصویر صفحه مراجعه شود) تنننتنننتننن (به تصویر صفحه مراجعه
شود) هماهنگی زمانها به این شیوه یادآور اصول یونانی در زمانبندی ایقاعات است.به
ویژه ساختار منسوب به ارسطو:
و او زمان(1)را زمان اول (Chronos Protos)
و زمان(ب)را زمان دوم (diaemos)
و زمان(ج)را زمان سوم (trisemos)
و زمان(د)را زمان چهارم (tetrasemos) مینامد
در نظر صفی الدین،فارابی،ابن سینا و ابن زیله ایقاع بر دو نوع است: 1-متصل(موصّل)2-مفصل(منفصل)
ایقاع متصل النقرات و الادوار:ایقاعی است که بین همه نقرات آن زمانهای مساوی و برابر برقرار دارد41.
ایقاع مفصل:ایقاعی که زمان بین همه نقرات آن پراکنده و نابرابر است و دور در این ایقاع از همه نقرات موجود در ایقاع کندتر است و این زمان فاصله51نامیده میشود و حسن کاتب آن را شرطی برای همه ایقاعات میداند.
لازم به توضیح است که برای این قانون چند استثناء وجود دارد:
1-نقره مجاز یک ضربه به جای فاصله در ایقاع قرار میگیرد و ضرباتی را که در دور وجود دارد به هم متصل میکند.
2-نقره اعتماد ضربهای که به پایان دور دوم اضافه میشود و لحن بر روی آن تکیه میکند61.
حسن کاتب ایقاعات را به دو شکل ساده و مرکب بیان میکند در شکل بسیط کل ایقاعات همجنس هستند و در شکل مرکب چند جنس مختلف در کنار هم قرار میگیرند مثلا دور ثقیل اول و دور رمل.
صفی الدین معتقد است که مبدأ آهنگسازی از دو ضربه یا بیشتر آغاز میگردد که رعایت نسبت تعداد زمانها در ادوار،شرطی انکار ناشدنی است.
او در این مورد میگوید:اگر آهنگساز در مورد نسبت ادوار در برابر هم آگاهی کامل داشته باشد میتواند همه ادوار را در یک دور در کنار هم جمع کند.
این اسامی در بعضی از کتب اخبار و تألیفات نظری با کمی تغییر و اضافه تکرار شده است مثلا در کتاب اغانی الکبیر اصفهانی از هفت ایقاع نام برده شده که با در نظرگرفتن ایقاع هزج و اطلاق نام ماخوری بر خفیف ثقیل الثانی دقیقا همان چیزی است که ابن رشیق آن را بیان کرده است.
اولین نظریهها در زمینه موسیقی که به دست ما رسیده است از آن کندی است او از هشت ایقاع یاد میکند ثقیل الاول،ثقیل الثانی، الماخوری،خفیف الثقیل،الرمل خفیف،رمل خفیف الخفیف.در برابر کندی نیز دانشمندانی چون ابن زیله،فارابی،حسن کاتب همان ایقاعات اصفهانی را تأیید میکنند.
صفی الدین در کتاب رساله به شش ایقاع با نامهای ثقیل الاول و ثقیل الثانی(الماخوری)،الرمل،خفیف الرمل و هزج اشاره کرده با این تفاوت که او برخلاف دیگران خفیف ثقیل الاول و خفیف ثقیل الثانی (ماخوری)را یکی دانسته و با نام خفیف الثقیل معرفی میکند به همین دلیل در عصر او شش ایقاع مرسوم و متداول است.با دقت به آنچه در این کتب و مصادر ذکر شده آمده میتوان فهمید که با وجود توافق بر سر اسم ایقاعات،اختلافاتی بین مؤلفان در ساخت یک ایقاع واحد وجود داشته است.
و او زمان(1)را زمان اول (Chronos Protos)
و زمان(ب)را زمان دوم (diaemos)
و زمان(ج)را زمان سوم (trisemos)
و زمان(د)را زمان چهارم (tetrasemos) مینامد
انواع ایقاعات:
ایقاعات یا ضروب از نقرات و سکوتها تشکیل میگردد و هرکدام از آنها در یک دور برحسب تعداد زمان و یا چگونگی پراکندگی نقرات یا هر دو این عوامل باهم تفاوت دارند.در نظر صفی الدین،فارابی،ابن سینا و ابن زیله ایقاع بر دو نوع است: 1-متصل(موصّل)2-مفصل(منفصل)
ایقاع متصل النقرات و الادوار:ایقاعی است که بین همه نقرات آن زمانهای مساوی و برابر برقرار دارد41.
ایقاع مفصل:ایقاعی که زمان بین همه نقرات آن پراکنده و نابرابر است و دور در این ایقاع از همه نقرات موجود در ایقاع کندتر است و این زمان فاصله51نامیده میشود و حسن کاتب آن را شرطی برای همه ایقاعات میداند.
لازم به توضیح است که برای این قانون چند استثناء وجود دارد:
1-نقره مجاز یک ضربه به جای فاصله در ایقاع قرار میگیرد و ضرباتی را که در دور وجود دارد به هم متصل میکند.
2-نقره اعتماد ضربهای که به پایان دور دوم اضافه میشود و لحن بر روی آن تکیه میکند61.
حسن کاتب ایقاعات را به دو شکل ساده و مرکب بیان میکند در شکل بسیط کل ایقاعات همجنس هستند و در شکل مرکب چند جنس مختلف در کنار هم قرار میگیرند مثلا دور ثقیل اول و دور رمل.
صفی الدین معتقد است که مبدأ آهنگسازی از دو ضربه یا بیشتر آغاز میگردد که رعایت نسبت تعداد زمانها در ادوار،شرطی انکار ناشدنی است.
او در این مورد میگوید:اگر آهنگساز در مورد نسبت ادوار در برابر هم آگاهی کامل داشته باشد میتواند همه ادوار را در یک دور در کنار هم جمع کند.
تزیینات ایقاعی:
مصادر موسیقی قدیم تزیینات بسیار زیادی را برای ایقاعات برمیشمرد که مهمترین آنها برطبق نامگذاری فارابی تضعیف و یا توصیل است و آن به معنی جایگزینکردن دو نقره به جای یک نقره است،و ورم و اشمام پرکردن فضای خالی بین ضربات با نقرات کوچک.اما صفی الدین در کتابش فقط از یک تزیین ایقاعی نام میبرد و آن ادراج به معنی مخفی کردن است و منظور از آن حذف نقره یا نقراتی از ایقاع است با این شرط که زمان آن مخفوظ باقی بماند.ابن سینا و ابن زیله و حسن کاتب این تزیین را با اسیطیء معرفی میکند و فارابی با اسم تفصیل از آن یاد میکند.توصیف ایقاعات عربی در مصادر:
ابن رشیق(999-4601 م)برای سنّاد که یکی از انواع نغمات جاهلی است شش حالت را بیان میکند،ثقیل اول و خفیف آن،ثقیل دوم و خفیف آن و رمل و خفیف آن و بعد نوع دیگری را با نام هزج بیان میکند که غناء خفیف است و میگوید«یرقص علیه و یمشی بالدف و المزمار»71بیشتر نظریهپردازان معتقدند که هزج نیز نام یکی از ایقاعات است و به خاطر تعمیم به این نوع از غناء نامیده شده است.همانطور که مثلا توبة تونسی با اسماء ایقاعاتی که با آن آوازخوانده میشود نام میگیرد81.این اسامی در بعضی از کتب اخبار و تألیفات نظری با کمی تغییر و اضافه تکرار شده است مثلا در کتاب اغانی الکبیر اصفهانی از هفت ایقاع نام برده شده که با در نظرگرفتن ایقاع هزج و اطلاق نام ماخوری بر خفیف ثقیل الثانی دقیقا همان چیزی است که ابن رشیق آن را بیان کرده است.
اولین نظریهها در زمینه موسیقی که به دست ما رسیده است از آن کندی است او از هشت ایقاع یاد میکند ثقیل الاول،ثقیل الثانی، الماخوری،خفیف الثقیل،الرمل خفیف،رمل خفیف الخفیف.در برابر کندی نیز دانشمندانی چون ابن زیله،فارابی،حسن کاتب همان ایقاعات اصفهانی را تأیید میکنند.
صفی الدین در کتاب رساله به شش ایقاع با نامهای ثقیل الاول و ثقیل الثانی(الماخوری)،الرمل،خفیف الرمل و هزج اشاره کرده با این تفاوت که او برخلاف دیگران خفیف ثقیل الاول و خفیف ثقیل الثانی (ماخوری)را یکی دانسته و با نام خفیف الثقیل معرفی میکند به همین دلیل در عصر او شش ایقاع مرسوم و متداول است.با دقت به آنچه در این کتب و مصادر ذکر شده آمده میتوان فهمید که با وجود توافق بر سر اسم ایقاعات،اختلافاتی بین مؤلفان در ساخت یک ایقاع واحد وجود داشته است.
همچنین در ایقاع المصمودی الصّغیر
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در این ساختار نقره دوم و چهارم حذف شده اما زمان آن محفوظ میماند
(به تصویر صفحه مراجعه شود) همین ترکیب ایقاعی را در وزن«الوحدة»مشاهده میکنیم که بسیاری از آوازهای عربی با این وزن خوانده میشود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) همینطور ترکیب وزنی ملفوف شرقی و برول تونسی(در شکلی ساده) (به تصویر صفحه مراجعه شود) همینطور ترکیب رومبا:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) خفیف ثقیل:صفی الدین برای این ایقاع یک ساختار بیان کرده که با تفعلیه فعلن تلفظ میشود و در برابر هر متحرک یک نقره قرار میگیرد و ترکیب آن در زیر میآید.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) ایقاع ایوب نیز از همین ترکیب است:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) همچنین ایقاع هدّاوی جزائری:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) الرمل:برحسب پراکندگی نقرات با تفعلیه مفتعلن مفتعلن مفتعلن به سه دسته تقسیم میگردد.
ضرب آهنگ هر حرف متحرک از ایقاع رمل براساس تفعلیهی مفتعلن مفتعلن شکل میگیرد و ترکیب ایقاعی آن اینگونه است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) و آن در حقیقت تکرار شکل بالاست(به تصویر صفحه مراجعه شود)که در ایقاعات زیر هم یافت میشود.
-ایقاع سماعیدار ج:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) -ایقاع یورک سماعی:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) -ایقاع خفیف(از ایقاعات تونسی)
(به تصویر صفحه مراجعه شود) -ایقاع طول(از ایقاعات تونسی)
(به تصویر صفحه مراجعه شود) .ساختار دوم:چهار نقره از هشت نقره رمل است که در شکل زیر ترسیم میشود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) شکل بالا را در یکی از معروفترین ایقاعات تونسی با نام غیطه مییابیم که علاوه بر دو ضربه شناخته شده ضربه دیگری را با نام طق یا صّفعه داراست که برای نواختن آن باید انگشتان سبابه،وسطی،بنصر و خنصر بسته شود البته این ضربه قویتر از دو ضربه دیگر نواخته میشود، مانند شکل زیر:
شکل ساده شدهی ایقاع غیطه:
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در این ساختار نقره دوم و چهارم حذف شده اما زمان آن محفوظ میماند
(به تصویر صفحه مراجعه شود) همین ترکیب ایقاعی را در وزن«الوحدة»مشاهده میکنیم که بسیاری از آوازهای عربی با این وزن خوانده میشود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) همینطور ترکیب وزنی ملفوف شرقی و برول تونسی(در شکلی ساده) (به تصویر صفحه مراجعه شود) همینطور ترکیب رومبا:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) خفیف ثقیل:صفی الدین برای این ایقاع یک ساختار بیان کرده که با تفعلیه فعلن تلفظ میشود و در برابر هر متحرک یک نقره قرار میگیرد و ترکیب آن در زیر میآید.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) ایقاع ایوب نیز از همین ترکیب است:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) همچنین ایقاع هدّاوی جزائری:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) الرمل:برحسب پراکندگی نقرات با تفعلیه مفتعلن مفتعلن مفتعلن به سه دسته تقسیم میگردد.
ضرب آهنگ هر حرف متحرک از ایقاع رمل براساس تفعلیهی مفتعلن مفتعلن شکل میگیرد و ترکیب ایقاعی آن اینگونه است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) و آن در حقیقت تکرار شکل بالاست(به تصویر صفحه مراجعه شود)که در ایقاعات زیر هم یافت میشود.
-ایقاع سماعیدار ج:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) -ایقاع یورک سماعی:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) -ایقاع خفیف(از ایقاعات تونسی)
(به تصویر صفحه مراجعه شود) -ایقاع طول(از ایقاعات تونسی)
(به تصویر صفحه مراجعه شود) .ساختار دوم:چهار نقره از هشت نقره رمل است که در شکل زیر ترسیم میشود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) شکل بالا را در یکی از معروفترین ایقاعات تونسی با نام غیطه مییابیم که علاوه بر دو ضربه شناخته شده ضربه دیگری را با نام طق یا صّفعه داراست که برای نواختن آن باید انگشتان سبابه،وسطی،بنصر و خنصر بسته شود البته این ضربه قویتر از دو ضربه دیگر نواخته میشود، مانند شکل زیر:
شکل ساده شدهی ایقاع غیطه:
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
ساختار سوم:براساس تکرار تفعیله فعلاتن پدید میآید و یک ترکیب ایقاعی آن
اینگونه است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) یکی دیگر از ایقاعات تونسی،مدور تونسی نام دارد که همان شکل بالا در آن تکرار میشود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) خفیف رمل:زمان دور خفیف رمل نصف دور رمل کامل است. نویسنده معتقد است که موسیقیدانان هر دو دور از ادوار رمل را یک دور به حساب میآورند و مجموعهی زمانهای آن(به تصویر صفحه مراجعه شود)میگردد که در قسمت زمانهای(1)قرار میگیرند.وزن رمل خفیف هم اینگونه محاسبه میشود(به تصویر صفحه مراجعه شود)که از دسته زمانهای(1)است ایقاع خفیف رمل و یا به بیانی بهتر مضاعف خفیف رمل از تکرار دو تفعلیه متفعلن پدید میآید یعنی (به تصویر صفحه مراجعه شود)که شکل ایقاعی آن را در وع اول ایقاع رمل مشاهده کردیم.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) همین ترکیب در یکی از انواع ایقاعات تونسی با نام ختم کاربرد دارد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در ایقاعات تونسی با حرکتی سریع و کوچک برخورد میکنیم که سلسله نام دارد در ضمن ایقاعی هم با نام سلسله یا هروب الختم ذکر شده است که شکل زیر بیانگر آن است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
زمان(1)زمان بین نقرات اسباب ثقال با علامت(به تصویر صفحه مراجعه شود) زمان(ب)زمان بین بدایات اسباب حفاف با علامت(به تصویر صفحه مراجعه شود) زمان(ج)زمان بین بدایات اوتاد با علامت(به تصویر صفحه مراجعه شود) زمان(د)زمان بین بدایات فواصل صغری با علامت(به تصویر صفحه مراجعه شود) اما تزیین ایقاعات با اشکال مختلفی صورت میگیرد،مانند ادراج، تضعیف،روم و اشمام که صفی الدین در رساله خود فقط به ادراج اشاره کرده است.
صفی الدین به شش ایقاع متداول در عصر خویش اشاره میکند:
ثقیل اول(2 ساختار)،ثقیل الثانی(2 ساختار)،خفیف ثقیل(1 ساختار)،رمل(3 ساختار)،خفیف رمل(1 ساختار)،هزج(1 ساختار).
نظریات صفی الدین در مورد ایقاعات به استثناء کندی در راستای نظریات گذشتگان است.
صفی الدین با ابداع و ترسیم دو اثر ایقاعی از یک وزن چندین ایقاع دیگر هم به وجود آورد اما پیداست برای هرکدام از ایقاعات اسم خاصی قرار نداده است.برای مثال از ایقاع ثقیل الثانی 5 ایقاع متداول در عصر ما بهوجود آمده است:
1-دویک
2-مصمودی صغیر
3-وحدة
4-ملفوف
5-رمبا
(1)-قریعة،محمد اسعد.رساله شرفیه فی النسب التألیفیة،مؤلف صفی الدین ارموی 6121-4921 م:شرح و تحقیق- پایاننامهی دکتری-کلسیک،لبنان دانشکده موسیقی دانشگاه روح القدس،4002 م،335 ص
(2)ابن منظور،جمال الدین ابو الفضل محمد.لسان العرب، قاهره دار المعارف،1891،از ریشهی«وقع»
(3)فارابی،ابونصر محمد بن محمد طرخان.کتاب موسیقی کبیر،تحقیق و شرح غطاس عبد الملک خشبه بازبینی محمد احمد الحفنی چاپ و نشر دارالکاتب العربی،7691،ص 634.
(4)ابن سینا،ابوعلی الحسین بن عبد الله.جوامع علم موسیقی از کتاب شفا قسمت 21 از ریاضیات،تحقیق زکریا یوسف،چاپ دوم،بغداد مجمع موسیقی عربی
(5)ابن زیله،ابو منصور الحسین.الکافی فی الموسیقی،کمال ادب الغنا،تحقیق غطاس عبد الملک خشبه،بازبینی محمود احمد حفنی،قاهره انجمن نویسندگان مصر،5791،ص 44.
(7)طوسی،نصیر الدین،رسالة فی علم الموسیقی،تحقیق زکریا یوسف،قاهره،دارالقلم،4691،ص 21.
قس
(به تصویر صفحه مراجعه شود) یکی دیگر از ایقاعات تونسی،مدور تونسی نام دارد که همان شکل بالا در آن تکرار میشود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) خفیف رمل:زمان دور خفیف رمل نصف دور رمل کامل است. نویسنده معتقد است که موسیقیدانان هر دو دور از ادوار رمل را یک دور به حساب میآورند و مجموعهی زمانهای آن(به تصویر صفحه مراجعه شود)میگردد که در قسمت زمانهای(1)قرار میگیرند.وزن رمل خفیف هم اینگونه محاسبه میشود(به تصویر صفحه مراجعه شود)که از دسته زمانهای(1)است ایقاع خفیف رمل و یا به بیانی بهتر مضاعف خفیف رمل از تکرار دو تفعلیه متفعلن پدید میآید یعنی (به تصویر صفحه مراجعه شود)که شکل ایقاعی آن را در وع اول ایقاع رمل مشاهده کردیم.
هزج:
از تکرار 2 تفعیله تنن شکل میگیرد که ترکیب ایقاعی آن را در شکل زیر مشاهده مینمایید.(به تصویر صفحه مراجعه شود) همین ترکیب در یکی از انواع ایقاعات تونسی با نام ختم کاربرد دارد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در ایقاعات تونسی با حرکتی سریع و کوچک برخورد میکنیم که سلسله نام دارد در ضمن ایقاعی هم با نام سلسله یا هروب الختم ذکر شده است که شکل زیر بیانگر آن است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
چکیده:
نظریات ایقاعی صفی الدین را بهطور خلاصه یادآور میشویم. صفی الدین زمان ایقاعات را با یک مقیاس میسنجد و آن را زمان معیار مینامد،اما این زمان معیار مقداری معین و مشخص ندارد او زمان معیار را به سه دسته(سریع،بطی،متوسط)تقسیم میکند.ابن سینا و ابن زیله زمان معیار را به اندازه شنیدن حروف حبسی مثل ت میداند صفی الدین حروف ساکن و متحرک را مقیاسی برای زمان ایقاعات قرار میدهد.زمان(1)زمان بین نقرات اسباب ثقال با علامت(به تصویر صفحه مراجعه شود) زمان(ب)زمان بین بدایات اسباب حفاف با علامت(به تصویر صفحه مراجعه شود) زمان(ج)زمان بین بدایات اوتاد با علامت(به تصویر صفحه مراجعه شود) زمان(د)زمان بین بدایات فواصل صغری با علامت(به تصویر صفحه مراجعه شود) اما تزیین ایقاعات با اشکال مختلفی صورت میگیرد،مانند ادراج، تضعیف،روم و اشمام که صفی الدین در رساله خود فقط به ادراج اشاره کرده است.
صفی الدین به شش ایقاع متداول در عصر خویش اشاره میکند:
ثقیل اول(2 ساختار)،ثقیل الثانی(2 ساختار)،خفیف ثقیل(1 ساختار)،رمل(3 ساختار)،خفیف رمل(1 ساختار)،هزج(1 ساختار).
نظریات صفی الدین در مورد ایقاعات به استثناء کندی در راستای نظریات گذشتگان است.
صفی الدین با ابداع و ترسیم دو اثر ایقاعی از یک وزن چندین ایقاع دیگر هم به وجود آورد اما پیداست برای هرکدام از ایقاعات اسم خاصی قرار نداده است.برای مثال از ایقاع ثقیل الثانی 5 ایقاع متداول در عصر ما بهوجود آمده است:
1-دویک
2-مصمودی صغیر
3-وحدة
4-ملفوف
5-رمبا
پینوشت:
--------------(1)-قریعة،محمد اسعد.رساله شرفیه فی النسب التألیفیة،مؤلف صفی الدین ارموی 6121-4921 م:شرح و تحقیق- پایاننامهی دکتری-کلسیک،لبنان دانشکده موسیقی دانشگاه روح القدس،4002 م،335 ص
(2)ابن منظور،جمال الدین ابو الفضل محمد.لسان العرب، قاهره دار المعارف،1891،از ریشهی«وقع»
(3)فارابی،ابونصر محمد بن محمد طرخان.کتاب موسیقی کبیر،تحقیق و شرح غطاس عبد الملک خشبه بازبینی محمد احمد الحفنی چاپ و نشر دارالکاتب العربی،7691،ص 634.
(4)ابن سینا،ابوعلی الحسین بن عبد الله.جوامع علم موسیقی از کتاب شفا قسمت 21 از ریاضیات،تحقیق زکریا یوسف،چاپ دوم،بغداد مجمع موسیقی عربی
(5)ابن زیله،ابو منصور الحسین.الکافی فی الموسیقی،کمال ادب الغنا،تحقیق غطاس عبد الملک خشبه،بازبینی محمود احمد حفنی،قاهره انجمن نویسندگان مصر،5791،ص 44.
(7)طوسی،نصیر الدین،رسالة فی علم الموسیقی،تحقیق زکریا یوسف،قاهره،دارالقلم،4691،ص 21.
قس
بررسي و تعريف دو اصطلاح " ايقاع"
و "وزن" با توجه به رسالات سده هاي سوم تا نهم هجري
پایگاه نشریات الكترونیكی دانشگاه تهران > نشريه هنرهاي زيبا- هنرهاي نمايشي و موسيقي > دوره: ۲، شماره: ۳۹ > بررسي و تعريف دو اصطلاح " ايقاع" و
"وزن" با توجه به رسالات سده هاي سوم تا نهم هجري
نویسنده: پژمان رادمهر
|
کلیدواژهها : ايقاع مقارنه ، ايقاع لحني ، ايقاع ، ايقاع منتظم ، ايقاع شعري ، وزن
|
کلیدواژهها (انگلیسی): accompanying ?q?? , poetic ?q?? , ?q?? , vazn(meter) , Melodic ?q?? , regular ?q??
|
چکیده:
طي سده هاي سوم تا نهم هجري، دانشمندان مسلمان اهتمام
به نگارش رسالات موسيقي متعدد كردند. علم ايقاع تقريباً در تمامي رسالات، بخشي
را به خود اختصاصدادهاست. تقريباً در تمامي رسالات فوقاالذكر، تـعريف
اصطلاح " ايقاع " ارايــهشدهاست برعكس اصطــلاح "وزن" كه تعريف
آن منحصراً در يك رساله ( معيارالاشعار) ارايهشدهاست. دقت در تعاريف ارايهشده
ازاصطلاح ايقاع ، نشانميدهد كه اين تعاريف در بعضي موارد با يكديگر متفاوت
اند اما با هم درارتباط اند به اين معنـي كه رابطهي عام و خاص با يكديگر دارند.
عامترين تعريفي كه ازاصطلاح ايقاع شدهاست، "نگاهداشتن اندازهي ازمنهي
نقرات " است. اگر اين تعريف را به عنوان تعريف مبنا اختياركنيم، ساير
تعريفهاي ايقاع، يا معرف ايقاع لحني (كه ميتوان آن" را نگــاهداشتن
اندازهي ازمنهي نقرات لحنيه" دانست ) ( مثل تعريف فارابي) ، يا معـرف
ايقاع منتظـــم (كه ميتوان آن را "نگـاهداشتن اندازهي ازمنهي نقراتي كه
داراي دورهاي متساوي اند "دانست ) ( مثل تعريف صفيالدين ارموي) ، يا معرف
ايقاع لحني منتظم ( كه ميتوان آن را "نگاهداشتن اندازهي ازمنهي نقرات
لحنيهاي كه داراي دورهاي متساوي اند " دانست) ( مثل تعريف جامي) هستند
.وزن را نيز (طبق تعريفي كه خواجه نصيراز آن ارائهميكند ) ميتوان"هياتي
كه توسط ايقاع منتظم ايجادميشود" دانست.
|
چکیده (انگلیسی):
From the 3th to the 9th AH centuries
(Lunar), Muslim scientists endeavored to write numerous treatises on
music. Almost in all treatises the science of ?q?' allocated a
section to itself and in rare cases,included the whole treatise. The definition
of "?q??"has been introduced in almost all the treatises mentioned
above, contrary to the definition of "vazn" which has been introduced only in one treatise. A close observation
on the definitions of the term ?q?', proves that in some cases the definitions are
different but related; they have general and exclusive relation. Here is the
most general and comprehensive definition of "?q?? ":
"maintaining the length of the time units of naqar?t(naqreh-ha)".Naqreh is
the Persian word for naqrat and naqrat means naqr one time and according
to the definition presented by F?r?b?, naqr is striking the narrow extremity of a hard object onto another hard
object, so this contact seems to be limited to one point. The narrowness
of the object which strikes and fewness of its components is relative;
therefore he continued that the thinner the object, the better it
satisfies the meaning of the word naqr. Avicenna generalizes the term
"naqreh" as to hitting one's sound generative limbs when speaking or singing
such as lips, tongue, etc. Avicenna mentions two kinds of naqreh : a
naqreh which produces a tone and a naqreh which produces a letter.
The definition of naqreh given by Abd al-q?der suggests that there are
3 types of naqreh: it is of practitioners' opinion that naqreh is either
to vocalize a letter, or to strike a string, to clap or more generally
to strike any object onto another; first ,the naqreh which produces a
letter, second, the naqreh which produces a tone, third, the naqreh
which neither produces a letter nor produces a tone, such as striking a
daf( a percussion instrument). J?m? calls the naqar?t producing tones, naqar?t-i
lahn?yyah( melodic naqar?t) and the naqar?t being produced by hands or other
instruments which are played accompanying the metric melody,
naqar?t-i ghayr-i lahn?yyah( non-melodic naqar?t). Owbah? calls the naqar?t
producing tones which are considered as the beginning of time units of
tones, naqar?t-i mub?d?yah and the naqar?t being used together with
tones(such as clapping or striking a daf(a percussion instrument) by
hand ) and are specified to metric melody, naqar?t-i muq?renah. By
choosing this definition of the term ?q??: " maintaining the length of the time units of naqar?t"
as the basis definition, every other definition of ?q?? is
in a manner more exclusive than this one. These
definitions indicate either "melodic ?q?? " (which can be considered as maintaining the length of
the time unit of melodic naqar?t) (such as
F?r?b??s definition), "Regular ?q?? "(which can be considered as maintaining
the length of the time unit of the naqar?t that has equal cycles)
(such as Saf?-al-d?n's), or "Regular Melodic ?q?? "(which can be
considered as maintaining the length of the time unit of melodic naqar?t that
has equal cycles) (such as J?m??s definition).
|