با این همه خیلی کار بر زمین مانده است. بعنوان مثال "تا" در این مصرع "مثنوی هشتاد تا کاغذ شود" به چقدر کاغذ اشاره دارد؟!
/////////////
//////////////
/////////////
مجله تخصّصی زبانشناسی و گویشهای
خراسان دانشكده ادبیات و علوم انسانی مشهد (علمی- پژوهشی)، شماره 1- پاییز و
زمستان 1388
دکتر اعظم استاجی ( استادیار گروه
زبانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد)
بررسی ممیّزهای عدد در زبان
فارسی
چكیده
ممیّز عدد تکواژی است که با اعداد
همراه میشود و معدود را قابل شمارش یا
قابل اندازه گیری می سازد یا اینکه بر اساس ویژگیهای معدود مثل شکل، جانداری و ...
آنها را طبقه بندی می کند. در این مقاله دو گروه عمده ممیّزها از یکدیگر متمایز
شده اند. ممیّزهای کمّی که به عنوان واحد شمارش با اسامی شمارناپذیر به کار می
روند و برای تعبیر معنایی گروه اسمی لازمند (مثل ممیّز لیوان در دو لیوان شیر).
این ممیّزها در واقع همچون واژه های اندازه گیری عمل می کنند، رابطه معنایی خاصی
با معدود ندارند و می توانند بسیار متنوّع باشند. در مقابل این ممیّزها ممیّزهای
طبقه ای قرار دارند که بر اساس ویژگیهایی مثل انسان بودن، شکل و ... معدودها را در
طبقاتی قرار می دهند. این ممیّزها تعداد محدودی دارند، برای تعبیر معنایی گروه
اسمی ضروری نیستند و عمدتا با شکل معدود خود رابطه دارند (مثل حلقه در دو حلقه
چاه). بررسی داده های فارسی امروز نشان می دهد که ممیّزهای این دسته جز در موارد
محدودی کاربرد زیادی ندارند و گرایش فارسی نوشتاری و رسمی امروز به حذف این عناصر
است، امّا در گونه محاوره ای ممیّز عام "تا" که با اسامی شمارپذیر به
کار می رود، کاربرد نسبتا زیادی دارد.
کلید واژهها: گروه اسمی، ممیّز عدد،
واژه های اندازه گیری، اسامی شمارپذیر و شمارناپذیر.
1-
مقدّمه
یکی از سؤالات عمده در بررسی زبان این است که
دنیای مورد ادراک چگونه در زبان و از طریق زبان نمود می یابد. زبانها چگونه به
دنیا، اشیا، چیزها و موجودات زنده اشاره می کنند. ما نه تنها دنیا را ادراک می کنیم بلکه در مورد
آنچه ادراک می کنیم مفاهیمی را شکل می دهیم و صورتهای زبانی را که بیانگر این
مفاهیم هستند خلق می کنیم. این صورتهای زبانی به کنشها، حالات موقّت، چیزها و
اشیا، اشخاص و موجودات زنده اشاره می کنند. طبقه بندی زبانی واژه ها به اسم، فعل،
صفت و ... می تواند بازتابی ازطبقه بندی های دنیای بیرون باشد (سنفت[1]، 2000: 12). یکی از مواردی که می تواند نشان دهنده
چگونگی ادراک سخنگویان یک زبان از دنیای اطرافشان باشد، مقوله ممیّز عدد است.
لازم به توضیح است که ممیّز عدد
تکواژی است که با اعداد همراه میشود و معدود را قابل شمارش یا قابل اندازه گیری می سازد یا
اینکه بر اساس ویژگیهای معدود مثل شکل، جانداری و ... آنها را طبقه بندی می کند؛
مثل ممیّزهای فارسی "حلقه" و "نفر" در "دو حلقه
چاه" یا "دو نفر آدم". در این دو مثال حلقه و نفر ممیّز عدد به
حساب می آیند که بر اساس شکل چاه یا جانداری انسان انتخاب شده اند. این ممیّزها از
نظر معنایی با ممیزی مثل لیوان در "دو لیوان شیر" که برای قابل اندازه
گیری کردن شیر که یک اسم توده وار است به کار می رود متفاوتند، امّا از نظر
ویژگیهای صوری تفاوتی با یکدیگر ندارند.
ممیزها می توانند از نظر ساختواژی در زبانهای
مختلف از یک تکواژ تا یک وند یا یک تکواژ آمیخته مقید تنوع داشته و اجباری یا
اختیاری باشند. ممیّز عدد در زبان فارسی یک تکواژ آزاد از مقوله اسم است. بسیاری از زبانها از جمله همه زبانهای جنوب شرق
آسیا (مثل تایلندی، برمه ای)، ژاپنی، چینی، ترکی، کرهای، دراویدی، زبانهای بومیان
آمریکا، برخی زبانهای منطقه آمازون و آفریقای غربی دارای ممیّز عدد هستند. در این
زبانها ممیّزها بخشی از دستور زبان (در مقابل واژگان) تلقی می شوند. کاربرد این ممیّزها
مشابه واژه های انگلیسی ای است که واحدها یا بخشهایی از اسامی توده وار را مشخص می
کنند. انتخاب این واژه ها که بین اسمهای توده وار شمارناپذیر و اسمهای شمارپذیر
تمایز ایجاد می کنند، مبنای معنایی دارد. مثل:
1)One drop of milk یک قطره شیر
2)Three pieces of cake سه تکه کیک
در زبانهای هندواروپایی معمولا
ممیّزها جزء بخش دستوری زبان به حساب نمی آیند و بیشتر به عنوان یک واحد واژگانی
عمل می کنند. بیشتر ممیّزهای انگلیسی در واقع واحدهای اندازه گیری اند. این واحدها
اسمهای قابل شمارش اند و نه ادات دستوری. تنها راه کمی کردن یک اسم توده وار
استفاده از این واژه های اندازه گیری است.
به طور کلی ممیّزهای عدد به دو دسته
معنایی عمده تقسیم میشوند: ممیّزهای طبقه ای (sortal) یا اصلی که معدودها را بر
اساس ویژگیهایی در طبقاتی قرار می دهند و ممیّزهای کمی (mensural) که شبیه اصطلاحات اندازهگیری
هستند و معدود را قابل سنجش می سازند. معمولاً بیشتر ممیّزها از نوع کمی هستند و ممیّزهای
طبقه ای تعداد کمتری دارند. در برخی زبانها می توان نشان داد ممیّزهای طبقه ای از
نظر دستوری با ممیّزهای کمی تفاوت دارند.
2. مروری بر پیشینه تحقیق
همانطور که پیشتر اشاره شد، ممیّزهای
عدد تکواژهایی هستند که تنها در مجاورت یک عدد یا یک کمیّت نما ظاهر می شوند و
مرجع (مصدا ق) اسم را از نظرجانداری، شکل و دیگر ویژگیهای داتی طبقه بندی می کنند.
به همین دلیل به این تکواژها[2] گفته می شود. زبان
ازبکی که یک زبان ترکی است 14 ممیّز دارد.
ممیّز انسانها و اشیاء بی جان در دو مثال زیر آمده است:
3)
bir nafar âdam
one CL: HUMAN person
‘one person’
"یک
نفر آدم"
4) bir bâs karâm
one CL:HEAD.SHAPED cabbage
‘one (head of) cabbage’ (Aikhenvald,
2006)
"یک راس هویج"
ملاحظه می گردد که در این مثال ممیّز
"نفر" معدود "آدم" را در طبقه انسانها قرار می دهد.
ممیّزهای عدد همیشه از طریق معنای
مرجع معدود مشخصّ می گردد. مشخصه های عمده معنایی دخیل عبارتند از: جانداری،
ویژگیهای فیزیکی (مثل ابعاد، شکل، قوام و ماهیت)،
ویژگیهای کارکردی (مثل اشیائی که دسته دارند)، چگونگی آرایش معدود (مثل قرار گرفتن
در دسته یا گروه). علاوه بر این، برای پدیده هایی که اهمیت فرهنگی دارند نیز ممکن
است ممیّزهای خاصی وجود داشته باشد. برخی زبانها
برای جانداران یا انسانها ممیّز خاصی ندارند و بر اساس شکل یا نقششان ممیّز آنها
را انتخاب می کنند. مثلا یک انسان در طبقه اشیاء عمودی یا اشیاء دراز قرار می گیرد.
به عنوان مثالی دیگر، زبان تزوتزیل(tzotzil)
که یکی از زبانهای مکزیکو است، هشت ممیّز طبقهای دارد که با توجه به ویژگیهای
معدود از نظر داشتن صفاتی چون شخص بودن، حیوان بودن، درخت بودن، دراز- سخت بودن،
صاف- نرم بودن، چهار گوش- سخت- صاف بودن، گردِ صاف بودن و گردِ سه بعدی بودن
انتخاب میشوند. در این زبان ممیّز شمردن پرتقال که گرد است با ممیّز شمردن شمع که
دراز است تفاوت دارد (گرینوالد[3]، 2000: 64).
در زبان بنگالی نیز که یک زبان
هندواروپایی است، هر اسمی هنگامی که با عدد یا دیگر کمیت نماها به کار رود واژه ممیّز
مناسب خود را باید داشته باشد. در این زبان بیشتر اسمها ممیّز عام ţa را می گیرند؛ با این حال ممیّزهای خاص تری نیز
برای شمارش انسانها به کار می رود[4]:
بنگالی
|
ترجمه لفظ به لفظ انگلیسی
|
ترجمه فارسی
|
Nôe-ţa ghoŗi
|
Nine-CL clock
|
نه تا ساعت
|
Kôe-ţa balish
|
How.many-CL pillow
|
چند تا بالش
|
Ônek-jon lok
|
Many-CL person
|
آدمهای زیادی
|
Char-pañch-jon shikkhôk
|
Four-five-CL teacher
|
چهار یا پنج نفر معلم
|
در زبان ژاپنی بیشتر اسمها توده
وارند؛ بنابراین ممیّزها باید با آنها به کار روند. انتخاب ممیّز مناسب بر اساس
نوع و شکل معدود صورت می گیرد. ویژگیهای دخیل در این انتخاب عبارتند از: انسان
بودن حیوان بودن، پرنده بودن، قایق بودن، مکانیکی بودن (مثل اتومبیل)، استوانه ای بودن (مثل مداد) و تخت بودن (همان).
مشکلی که در بررسی ممیّزهای عدد وجود
دارد متمایز کردن ممیّزهای طبقه ای (که مرجع خود را مشخص و تو صیف می کنند) از ممیّزهای
کمّی است که شامل اطلاعاتی در باره این است که مرجع چگونه اندازه گیری شود. به نظر
آرنز[5] (1994: 204؛ نقل از آیخنوالد[6]: 2006) ممیّزهای طبقه
ای، طبقه محدود و خاصی از اسامی را مشخص
می کنند (مثل نفر، راس، فروند و.... در زبان فارسی) در حالیکه واژه های اندازه
گیری می توانند با انواع اسمها همراه شوند.
تقریبا هر زبانی فارغ از اینکه ممیز عدد داشته
باشد یا خیر کمیت نماهایی دارد که انتخاب آنها به معنای مرجع اسم مربوط به آنها
بستگی دارد. این انتخاب عمدتا به این بستگی دارد که مرجع اسم شمارپذیر است یا شمارناپذیر.
بار دیگر به نمونه های انگلیسی اشاره می کنیم. در انگلیسی muchبا اسمهای شمارناپذیر و many با
اسمهای شمارپذیر همراه می شود. برخی زبانها (مثل فارسی) ممکن است تنها از یک واژه
به جای much
و many استفاده کنند. انتخاب عبارتهای کمیت نما نیز
ممکن است به ویژگیهای اسم بستگی داشته باشد، به نظر آیخنوالد (2006) در مثالهای
انگلیسی زیر:
5)Three
stacks of books سه قفسه کتاب
6)Two flocks of birds دو دسته پرنده
عبارات کمیت نما ممیّز عدد به معنای
واقعی نیستند؛ چرا که در ساختار عدد- معدود هیچ جایگاه اجباری ای را پر نمی کنند،
بلکه در ساختاری به کار می روند که برای اهداف دیگری به کار گرفته می شود. مثلا نمونه های انگلیسی مذکور نوعی ساخت
اضافه اند، به همین دلیل است که انگلیسی زبانی که ممیّز عدد داشته باشد نیست.
علاوه بر این، کمیت نماها معنای واژگانی خود را دارند. به نظر آیخنوالد (همان) صرف
وجود رابطه معنایی بین معدود و کمیت نما نشانه وجود ممیّز طبقه ای در زبان نیست.
لی[7]
(2002) نیز تفاوت ممیّزهای طبقه ای و واژه های اندازه گیری را به صورت زیر بیان می کند: 1- در حالی که واژه
های اندازه گیری معمولا با اسمهای توده وار نا شمردنی به کار می روند، ممیّزها
معمولا با اسمهای شمردنی که ذاتا و مستقیما قابل شمارش اند به کار می روند؛
بنابراین واژه های اندازه گیری برای (تعبیر) گروه اسمی لازم اند (مثل دو لیتر آب
در مقابل دو میلی لیتر آب). در حالی که می توان گفت ممیّزها به عنوان واحد اندازه
گیری از نظر معنایی حشواند (مثل دو نفر دانشجو در مقابل دو دانشجو). به نظر لی
(همان) واژه های اندازه گیری یک همگانی زبانی اند در حالی که ممیّزهای طبقه ای خاص
یک زبان اند و بنابراین باید نقش آنها را در یک زبان خاص مورد بررسی قرار داد.
2- واژه های اندازه گیری پدیده ها را با
"واحد " اندازه گیری می کنند، امّا ممیّزهای طبقه ای پدیده ها را از
طریق "نوع " طبقه بندی می کنند. بنابراین ممیّزها بازتابی هستند از مشخصه
های معنایی هسته اسمی در حالی که واژه های اندازه گیری این گونه نیستند. بررسیها
نشان داده است که چگونگی انتخاب ممیّز و طبقه بندی اسم بستگی به این دارد که این
پدیده به طور قراردادی چگونه ادراک می شود، بنابراین ممیّزها بازتاب ادراک انسان
اند. در حالی که چنین ارتباط ظریفی بین واژه های اندازه گیری و اسم مربوط به آنها
دیده نمی شود.
ممیّزها به عنوان واحد اندازه گیری
در یک گروه اسمی از نظر معنایی لازم نیستند؛ به عنوان مثال تحلیل تاریخی پیدایش
نظام ممیّزها در زبان چینی نشان می دهد که ممیّزها به عنوان یک مقوله دستوری بعد
از دیگر مقولات دستوری وارد زبان چینی شده
اند و هیچ گاه کاملا جزء بخش خودکار سطح دستوری
چینی نشده اند . بنابراین هر چند ممیّزها عموما برای کمی سازی و طبقه بندی اسمها
در این زبان به کار می روند، امّا کاربرد آنها اختیاری است.
لی(2000) در بررسی ممیّزهای زبان
چینی این سوال را طرح می کند که اگر ممیّزهای
اسم به لحاظ معنایی و دستوری لازم نیستند، پس نقش آنها چیست ؟ پاسخ وی این است که
کاربرد آنها می تواند انگیزه کاربرد شناختی داشته باشد. سان[8]
(1988 ، به نقل از لی 2000) با تحلیل چند داستان کوتاه بین کاربرد ممیّز عدد و
وضعیت مبتدایی گروههای اسمی ارتباطی پیدا کرد. تحلیل وی نشان داد پدیده ها یا مشارکین
کلامی اصلی بیشتر از پدیده ها یا مشارکین کلامی فرعی امکان داشت که با ممیّز عدد
به کلام معرفی شوند. به نظر سان گروههای اسمی ممیّزدار همیشه در سطح مبتدایی مهم
اند. با این حال بخش عمده ای از داده های وی از این طریق قابل توضیح نبودند. لی
(2000) در تحلیل خود به این نتیجه رسید که ممیّزها گروههای اسمی را برجسته می سازند
تا برجستگی آنها را در کلام نشان دهند. به نظر وی این نکته با اصل تصویرگونگی نیز
مطابقت دارد. طبق این اصل پیچیدگی زبانی بازتابی است از پیچیدگی مفهومی یا برجستگی
کلامی. تحلیل وی با اصل کمیت گیون (1991) که بیان می
کند اطلاعات مهمتر با ماده زبانی بیشتری کدگذاری می شوند، نیز همخوانی دارد.
علاوه بر این، بررسیهای پیشین نشان
داده اند که ممیّزهای عدد عموما در بندهای مستقل و مثبت ظاهر می شوند تا در بندهای
پرسشی و بندهای منفی. این رفتار در برجسته سازی نیز دیده می شود (همان).
بنابر این می توان چنین نتیجه گرفت
که نمونه های بارز ممیّزهای طبقه ای عمدتا پیوند معنایی نزدیکی با معدود خود
دارند، اجباری اند و جزء بخش خودکار و دستوری زبان شده اند. با این حال ممیّزها در زبانهای مختلف
می توانند با تنوعات گسترده ای ظاهر شوند، مثلا زبان چینی دارای ممیّز طبقه ای است
امّا ممیّزها در این زبان اجباری نیستند (لی، 2000). در ادامه وضعیت ممیّزها در
زبان فارسی مورد بررسی قرار می گیرد.
3- مروری بر پیشینه تحقیق در زبان
فارسی
معمولا در اکثر دستورهای زبان فارسی
در مبحث عدد و وابسته های اسم به ممیّز اعداد نیز اشاره ای شده و گاه فهرستی از
این ممیّزها ارائه گردیده است. نویسندگان دستور پنج استاد ممیّز را این گونه تعریف
می کنند که: "هر گاه بخواهند مقدار چیزی را معین کنند لفظی را که بر مقدار
دلالت کند پس از عدد می آورند. مثل دو من قند، چهار سیر نبات. گاه پس از عدد لفظی
مناسب معدود آورند. مثلا در انسان نفر و در حیوان راس". ملاحظه می گردد که در
تعریف اینان هر دو نوع ممیّز طبقه ای و کمی مورد توجه قرار گرفته است. عبارت لفظ
مناسب معدود به ممیّزهای طبقه ای اشاره دارد. در مورد سابقه به کارگیری ممیّزها نویسندگان مذکور بیان می دارند که:"
استعمال الفاظ مناسب معدود در قرون اخیر متداول گردیده و بخصوص نویسندگان و
حسابداران دیوانی بدین کار نخست پای بند بوده اند و خلاف این رسم را غلطی بزرگ می
شمرده اند."
جامع ترین تحقیقی که در زمینه عدد در
زبانه فارسی صورت گرفته، توسط نشاط (1368) با عنوان "شمار و مقدار در زبان
فارسی" انجام شده است. وی با ارائه فهرست مفصلی از ممیّزها که به حدود 160
مورد می رسد به این نکته اشاره می کند که غالب ممیّزهای عدد مربوط به چند قرن پیش
بوده و امروزه اکثر آنها متروک است. وی همچنین با نقل قول از میرزا حبیب اصفهانی
که گفته است: "پیش از عدد، افزودن پاره ای الفاظ برای تعیین معدود از مخترعات
ایرانیان است" معتقد است: "به کار بردن این گونه رابطهای شماری و مقداری
متنوّع از ایرانیان است." با توجه به این که ممیّزها در بسیاری از زبانها
کاربرد دارند، این نظر به هیچ صورتی درست نمی نماید. نشاط(1368: 183) همچنین به
جنبه معنایی ممیّزها اشاره می کند و می گوید" معنی جمله ارتباطی با ممیّزهای
عددی ندارد مگر وقتی که ممیّزهای عددی رابطهای مقداری و عددی معینی باشند. مثلا سه
کتاب و سه تا کتاب و سه مجلد کتاب و سه عدد کتاب همگی یکیست ولی پنج گرم قند با
پنج کیلو قند متفاوت است." نکته ای را که نشاط در این مورد نادیده گرفته است
تمایز ممیّزهای کمی و طبقه ای است. وجود ممیّزهای کمی که با اسامی توده وار غیر
قابل شمارش همراه می شوند برای تعبیر معنایی جمله لازمند.
در سایر دستورهای زبان فارسی نیز بین ممیّزهای کمی که با اسامی شمارناپذیر می
آیند و ممیّزهای طبقه ای که با اسامی شمار پذیر می آیند تمایزی ایجاد نشده است. به
همین دلیل در منابع مختلف اظهارات متفاوتی درباره ممیّزها به چشم می خورند. مثل:
"ممیّز از معدود رفع ابهام می کند"، "معدود حالت تمیزی دارد و
ابهام را از اسمی دیگر بر طرف می کند"، "کاربرد ممیّزها سماعی است و
ضابطه خاصی ندارد"، یا اینکه: "ممیّز با معنی معدود مناسبت دارد"(
نشاط، 1368: 178؛: ماهوتیان 1378: 184). علاوه بر این در فهرستهایِ متفاوتِ ممیّزها
نیز در منابع مختلف این تمایز لحاظ نشده است. در غالب این فهرستها، واژه های
اندازه گیری استاندارد مثل:" گرم، کیلوگرم، لیتر و ..." در کنار ممیّزهای
کمی مثل: (یک) فنجان (شیر)، (یک) قاشق (شربت)، (یک) بطری (آب)، (یک) بشکه (آب) و ممیّزهای
طبقه ای مثل حلقه (چاه)، رشته (قنات) و... فهرست شده اند.
مشکوه الدینی (1384: 145-146) به این
نکته اشاره می کند که ممیّز از لحاظ معنی با اسم پس از آن ارتباط دارد. در مورد
اسمهای شمارناپذیر، ممیّز واحد ها یا موردهای قابل شمارش را مشخص می نماید امّا پدیده های توده وار از لحاظ
معنی قابل شمارش نیستند مگر آن که بر حسب مقیاسهایی که ممیّز بیانگر آن است میزان
آن تعیین شود. از جمله شیر، آب، شکر و گوشت بی ممیّز با عدد به کار نمی روند. در
مواردی هم که همراه اسم نا شمردنی عدد بی ممیّز ظاهر شود، ممیّز پنهان است و
فهمیده می شود مثل: دو چای.
از نظر اجباری یا اختیاری بودن ممیّزها در اکثر منابع به اختیاری بودن ممیّزها
و وجود ممیّز عام "تا" اشاره شده است. به عنوان مثال ماهوتیان (1378:
184) ممیّز اختیاری "تا" را رایج ترین ممیّز که کاربرد عام دارد معرفی
می کند. به بیان وی این ممیّز اختیاری با
اسم های شمردنی به کار می رود و با اسمهای مشخصی که نشانه جمع دارند نیز می آید:
دو تا پسر/ پسرا. دیگر ممیّزها نیز اختیاری اند: مثل تن (انسان )، جلد (کتاب، دفتر
)، دونه ( غلات و حبوبات)، رأس (چهارپایان). ملاحظه می شود که ممیّزهای اختیاری با
اسمهای شمارپذیر همراهند.
لویس گبهارت[9]
(2007) در مورد اختیاری بودن ممیّزها در زبان فارسی به این نکته اشاره می کند که حداقل در یک بافت نحوی
وجود ممیّز اجباری است: پنج تا از پسرها دیر رسیدند. در این بافت "تا"
قابل حذف نیست. به بیان وی اجباری بودن ممیّزها در این بافت برای تحلیلهای پیشین مشکل
آفرین است. به عنوان مثال چیرچیا[10] معتقد است در برخی
زبانها همه اسمها توده وارند و به ممیّز نیاز دارند تا آنها را به گزاره تبدیل کند.
امّا گروه حرف اضافه ای "از پسرها " نه اسم است و نه توده وار با این
حال به ممیّز نیاز دارد. اضافه می گردد که در این بافت نحوی نه تنها
"تا" که دیگر ممیّزها هم (مثل نفر و تن) اجباری اند.
4. ممیّزهای زبان فارسی
4-1. تمایز اسامی شمارپذیر و
شمارناپذیر (توده وار)
با توجه به این که ممیّزهای زبان
فارسی بر اساس شمارپذیری یا شمارناپذیری معدود خود انتخاب می شوند، در این قسمت به
اختصار به تمایز این دو گروه از اسامی میپردازیم. اسامی شمارپذیر و شمارناپذیر(توده
وار) ممکن است بر اساس معیارهای ساختواژی- نحوی یا معیارهای معنایی- ادراکی از
یکدیگر متمایز گردند. در نگرش صوری به این تمایز معمولا رفتارهای همنشینی و
امکانات ساختواژی و نحوی اسامی ملاک تمایز است. به عنوان مثال در زبان انگلیسی
اسامی توده وار مثل rice, water, garbage, poetry صورت جمع ندارند، با اعداد
و گروهی از کمیت نماها همراه نمی شوند و حرف تعریف نامعین نمی گیرند:
7)*several
music, *a water, *many garbage, *five poetry, *both poetry
از سوی دیگر اسامی شمارپذیر با
صورتهای muchو
little همراه نمی شوند.
تمایز صورتهای شمارپذیر و توده وار
در بسیاری از زبانها وجود دارد امّا پدیده ای همگانی نیست و نمودهای متفاوتی در
زبانهای متفاوت می یابد. به عنوان مثال زبان هوپی[11]
هیچ نوع اسم توده واری ندارد. در مقابل چینی و ژاپنی تمایزی بین اسامی شمارپذیر و
توده وار ندارند و گفته می شود تنها دارای
اسامی توده وار می باشند. علاوه بر این، آنچه در یک زبان توده وار تلقی می شود
ممکن است در زبانی دیگر شمارپذیر تلقی شود (مثل نان در انگلیسی که توده وار است
امّا در فارسی شمارپذیر). در انگلیسی غالب اسامی توده وار از نظر ساختواژی و نحوی
مفردند، امّا در زبانهایی مثل سواحیلی[12]
یا فارسی اسامی توده وار می توانند شکل جمع هم داشته باشند.
با توجه به آنچه تاکنون گفته شد به نظر می رسد
تمایز اسامی شمارپذیر و توده وار تمایز روشنی باشد، امّا همواره این گونه نیست. به
عنوان مثال در حالی که apple نمونه بارز یک اسم شمارپذیر است، در جمله زیر
به صورت توده وار به کار رفته است:
8)Don’t
put too much apple in the salad.
از سوی دیگر اسامی توده وار نیز در
بافتهای خاصی به صورت شمارپذیر به کار می روند، مثل two coffees که بر حسب بافت مشخص می
شود که منظور دو فنجان قهوه است. این موارد نشان می دهند که تقریبا هر اسم
شمارپذیری می تواند به صورت توده وار و هر اسم توده واری می تواند به صورت
شمارپذیر به کار رود. بنابر این اسمها را نباید به دو گروه شمارپذیر و توده وار
تقسیم کرد بلکه تمایز شمارپذیری و توده واری
را باید به عنوان تمایزی در چگونگی کاربرد این اسامی در نظر گرفت. در واقع
تمایز شمارپذیر و توده وار تمایزی نحوی یا ساختواژی نیست، بلکه تمایزی معنایی-
ادراکی است (بونت[13]، 2006).
در همین راستا ویرزبیکا[14]
(1983، به نقل از شریفیان و لطفی 2003) معتقد است طبقات دستوری مثل شمارپذیری و
توده واری انگیزه ادراکی دارند؛ به عبارت دیگر ویژگیهای دستوری به مفهوم سازیهای
مورد نظر سخنگو حساس اند. ویرزبیکا ملاحظه می کند که بسیاری
از واژه ها می توانند به صورت توده وار یا شمارناپذیر به کار روند تا معانی
متفاوتی را بیان کنند. وی این پدیده را ناشی از این می داند که تمایز شمارپذیری و توده واری به
تغییر در مفهوم سازی حساس است. ویرزبیکا از نمودهای معنایی صوری برای بیان این
تمایز استفاده می کند. به بیان وی اسامی توده واری مثل rice,
water, wine
دارای ویژگیهای زیر هستند: مفردند، نام مواد همگن اند، یک پدیده واحدند نه چیزهایی
جداگانه که قابل شمردن باشند. هر بخشی از این پدیده واحد می تواند از بقیه جدا شود
به نحوی که بخش جدا شده همچنان هویت اولیه خود را حفظ کرده است.
لانگاکر[15]
(1990، به نقل از شریفیان و لطفی 2003) نیز در چهارچوبی شناختی- ادراکی به تمایز اسامی
شمار پذیر و شمار ناپذیر[16] اشاره می کند. لانگاکر
داشتن مرز (مقید بودن)، همگنی و بسط پذیری را معیارهای متمایز کردن این دو گروه از
اسامی برمی شمارد. مقید بودن یا مرز داشتن به این نکته اشاره می کند که مثلا یک
اسم شمار پذیر مثل دایره در محیط دو بعدی منطقه مشخصی را به خود اختصاص می دهد، در
حالی که آب به عنوان یک اسم جنس به ماده ای با گستره فضایی نامشخص اشاره می کند. همگنی نیز ویژگی ماده ای است که یک اسم
توده دار به آن اشاره می کند مثلا دوچرخه که شمار پذیر است همگنی درونی ندارد در
حالی که اسامی توده دار اغلب به ماده ای اشاره می کنند که یا پیوسته اند مثل آب یا
از اجزا منفردی تشکیل شده اند مثل خاک. بسط پذیری نیز به این نکته اشاره می کند که
ماده ای که اسامی توده دار به آنها اشاره دارند می توانند بسط یا قبض یابند بدون
اینکه ماهیت آنها تغییر کند، مثلا کم یا زیاد کردن آب استخر بر ماهیت آب تاثیری
ندارد. با این حال، لانگاکر به این نکته اشاره می کند که عوامل کاربرد شناختی ممکن
است باعث تخطی از این تعمیم ها شوند. در شرایط مناسب تقریبا هر اسم شمار پذیری می
تواند به صورت توده نامقید همگنی ادراک شود و در نتیجه از نظر دستوری به صورت اسم
شمار ناپذیر به کار رود. بر اساس آنچه تاکنون ذکر
شد می توان نتیجه گرفت تمایز اسامی شمارپذیر و توده وار تمایزی مطلق نیست و در
نهایت نحوه برداشت / ادراک سخنگو است که بر نمود زبانی آن تاثیر می گذارد. با این
پیش آگهی و با در نظر داشتن معیارهای تمایز لانگاکر در قسمت بعد به بررسی ممیّزهایی
که در زبان فارسی با اسامی شمارپذیر و شمارناپذیر به کار می روند، می پردازیم.
4-2. انواع ممیّزها
به طور کلی ممیّزهای زبان فارسی را
می توان به دو دسته عمده تقسیم کرد: ممیّزهایی که با اسامی شمارپذیر می آیند و ممیّزهایی
که با اسامی توده وار شمارناپذیر می آیند. ممیّزهای گروه اول عمدتاً اختیاری اند و
غالب آنها می توانند با "تا" یا "عدد" جا یگزین گردند. چون ممیّزهای
مذکور با اسامی شمارپذیر همراه می گردند، طبیعی است که قابلیت جایگزینی با "تا"
و "عدد"را داشته باشند. معمولا ممیّزهای این گروه با ویژگیهای (مرجع)
معدود از نظر معنایی و شکل ظاهری ارتباط دارند. در این مقاله این ممیّزها ممیّزهای
طبقه ای خوانده می شوند، هرچند که ممیّزهای زبان فارسی به دلیل کاربرد بسیار محدود
نمونه بارز ممیّزهای طبقه ای به حساب نمی آیند.
در مقابل این ممیّزها، ممیّزهای گروه دوم قرار دارند
که با اسامی شمارناپذیر توده وار همراه می گردند و با واحدی خاص بخشی از یک توده
را قابل اندازه گیری می کنند. این واحد
معمولا یک شیئ قابل پر شدن است. این ممیّزها را ممیّزهای کمی می نامیم. ممیّزهای
کمی می توانند تنوّع زیادی داشته باشند و اندازه های متفاوتی از اسم توده وار را
مشخص سازند؛ به عنوان مثال می توان به عدد انواع ظروفی که در آن می توان مایعات را
جای داد ممیّز کمی بر شمرد. مثل: یک لیوان/ پارچ/ بشکه/ کاسه/ قاشق/ استکان / بطری/
... آب. ملاحظه می گردد در این موارد ممیّز به ویژگی معنایی خاصی در معدود ( مثل
شکل، طریقه آرایش، جانداری و....) اشاره ندارد؛ در واقع به همین دلیل است که این ممیّزها
تعداد و تنوع زیادی دارند و در فهرستهای مختلف ممیّزها در دستورهای زبان فارسی به
طور سلیقه ای ثبت یا حذف شده اند.
علاوه بر دو گروه بالا باید از واژه
های اندازه گیری هم یاد کرد. واژه هایی که به صورت استاندارد برای اندازه گیری وزن
، طول، حجم و.... به کار می روند. این واژه ها به طور یکسان بر حسب نیاز با هردو
گروه از اسمها همراه می شوند؛ البته با این شرط که به عنوان یک واحد اندازه گیری
با ویژگیهای اسمی که برای اندازه گیری آن به کار می روند تناسب داشته باشند. با
این حال غالبا این واژه ها نیز برای مشخص کردن بخشی یا قسمتی از یک پدیده توده وار
به کار می روند و اگر هم با اسامی شمار پذیر به کار روند، به عنوان یک توده
شمارناپذیر تلقی شده اند. مثل "پنج برگه کاغذ" در مقابل "پنج کیلو
کاغذ".
علاوه بر اینها، ممیّزهای گروهی را
نیز باید ذکر کرد. این ممیّزها به مجموعه ای از معدودها اشاره میکنند. مثل: دسته،
رمه، گله و غیره.
4-3. ممیّزهای طبقه ای و تحلیل آنها
فهرست برخی از عمده ترین ممیّزهایی
که با اسامی شمارپذیر به کار می روند در این قسمت ارائه میگردد و در ادامه مورد تحلیل قرار می گیرد.
اصله: درخت، نهال
برگ: برای انواع کاغذهای جلد نشده
پارچه: آبادی، ده
تار: مو
تخته: برای قالی، قالیچه، پتو، گلیم،
فرش
تن: انسان
جلد: کتاب، مجله
حلقه: چاه، لاستیک، فیلم
دانه: برای اسامی شمارپذیر به طور
عام به ویژه غلات و حبوبات
دستگاه: برای انواع ماشین آلات، رادیو،
دوربین، یخچال، اتومبیل و آپارتمان
رأس / سر: حیوانات بزرگ جثه مثل گاو،
گوسفند، قاطر
رشته: قنات، گردن بند، تسبیح
زنجیر: کرگدن، میمون
شماره: مجله، روزنامه
عدد: ممیّز عام برای غیر انسان
عراده: برای انواع اسحه سنگین مثل
توپ و تانک
فروند: برای کشتی، هواپیما، هلیکوپتر
فقره: چک، گواهینامه
قبضه: برای انواع اسلحه (سرد و گرم) از چاقو تا مسلسل
قطعه: زمین، عکس، فرش، قالی، گلیم
قلاده: برای جانوران وحشی مثل سگ
شکاری، شیر، ببر، پلنگ
نخ: سیگار
نفر: انسان[17]
ورق/ برگه: کاغذ[18]
تحلیل این ممیّزها نشان می دهد:
1- دو ممیّز نفر و تن نسبت به مشخصه
انسان بودن معدود حساسند و در واقع به همین دلیل است که در فارسی امروز این دو ممیّز
جانشین معدود انسان شده و معدود عموما حذف می شود.
2 - رابطه جزء و کل (مثل قلاده و
پلنگ؛ راس و حیوان) و رابطه شباهت (مثل حلقه و لاستیک؛ رشته و تسبیح) دو رابطه
معنایی عمده در انتخاب ممیّز مناسب معدود می باشند.
3- به دلیل رابطه معنایی بین ممیّز و
معدود معمولا ممیّزها با معدود خاصی به
کار می روند.
4-4- ویژگیهای ساختی و کاربردی ممیّزهای
طبقه ای
در فارسی محاوره ای امروز برای معدود
شمارپذیر بیشتر از ممیّز عام" تا" استفاده می شود. گفتنی است که
واژه" تا" در زبان پهلوی به معنی عدد است و در متون پیشین زبان فارسی
نیز گاه به صورت اسمی مستقل به کار رفته است. مثل: عاصم هفت تا تیر داشت و به هر
تائی مردی را بکشت (کشف الاسرار، نقل از لغت نامه دهخدا). بنابر این تا را نیز مانند سایر ممیّزها می
توان اسم در نظر گرفت. ممیّز "تا" با معدودهای شمارناپذیری هم که با
واحدهایی مشخص کمی می شوند همراه می گردد. در این حالت نوع واحد مورد نظر را بافت
مشخص می کند. مثل "سه تا چای". ممیّز "تا" قابلیت جایگزینی با
معدود را نیز دارد مثل "سه تا بده".
در فارسی نوشتاری و رسمی امروز اگر
معدود به انسان اشاره کند، ممیّز معمولا به کار نمی رود.
مثل: 9) دو نظامی آمریکایی،
10) بیست کشته و مجروح،
11) هزار آواره فلسطینی،
12) هشت شبه نظامی
یا این که ممیّز جانشین معدود می شود؛ مثل:
13) ده تن جان باختند،
14) از هر ده شهروند نه نفر تلفن
همراه دارند
در مورد معدودهای غیر انسان نیز عموما ممیّز به
کار نمی رود:
15) دو دیدار حساس،
16) با سه گل به پیروزی دست یافت،
17) ده طرح برگزیده،
18) یک میلیون اثر تاریخی.
در متون نوشتاری رسمی در مواردی که ممیّز با
معدود شمارپذیر به کار رود معدودها به طبقه محدودی تعلق دارند، مثل:
19) یک فروند ایرباس،
20) یک دستگاه وانت[19]
از نظر ساختی آنچه باعث می شود ساخت ممیّز-
معدود از دیگر ساختهای اضافی متمایز گردد این است که بین ممیّز و معدود در گروه
اسمی کسره اضافه ظاهر نمی شود.
علاوه بر این، همانطور که پیشتر نیز
اشاره شد، ممیّزها در یک بافت نحوی (نوشتاری یا محاوره ای) قابل حذف نیستند. این
بافت بافتی است که معدود با یک حرف اضافه، گروه حرف اضافه ای تشکیل دهد و از عدد
فاصله بگیرد؛ مثل:
21) سه نفر از دانشجویان نیامدند.
22) دو تا از مدادام گم شده.
لازم به ذکر است که در این بافت در
گروه اسمی قبل از حرف اضافه (سه نفر، دو تا) ممیّز در واقع جانشین معدود شده است؛
به همین دلیل امکان حذف آن وجود ندارد.
5. خلاصه و نتیجه گیری
در این مقاله دو گروه عمده ممیّزها
که در ساختار گروه اسمی به کار می روند از یکدیگر متمایز شدند. ممیّزهای کمی که به
عنوان واحد شمارش با اسامی شمارناپذیر به کار می روند و برای تعبیر معنایی گروه
اسمی لازمند یا به عبارت دیگر اجباری اند. این ممیّزها در واقع همچون واژه های
اندازه گیری عمل می کنند، رابطه معنایی
خاصی با معدود ندارند و می توانند بسیار متنوّع باشند. در مقابل این ممیّزها ممیّزهای
طبقه ای قرار دارند که محدودند، برای تعبیر معنایی گروه اسمی ضروری نیستند، عمدتا
با شکل معدود خود رابطه دارند و تنوع زیادی در کاربرد آنها دیده نمی شود. بررسی
داده های فارسی امروز نشان می دهد که ممیّزهای این دسته جز در موارد محدودی کاربرد
زیادی ندارند و گرایش فارسی نوشتاری و رسمی امروز به حذف این عناصر است. بنابراین
مسئله ممیّزهای طبقه ای در فارسی امروز بحثی بسیار فرعی است و وضعیت آنها در
مقایسه با زبانهایی که به کارگیری ممیّز عدد در آنها اجباری است، متفاوت است. با
این حال در موارد محدودی که ممیّزهای طبقه ای کاربرد دارند به مشخصه های صوری معدود
در زبان فارسی بیشتر توجه شده است. از نظر همراهی ممیّزها با اسامی شمارپذیر و
شمارناپذیر باید توجه داشت ملاک تصمیم گیری این است که به پدیده مود نظر چگونه
نگریسته می شود؛ چرا که در موارد متعددی یک پدیده می تواند در آن واحد ویژگیهای هر
دو گروه را داشته باشد. مثلا انواع حبوبات، غلات و میوه ها را می توان شمارپذیر یا
شمار ناپذیر در نظر گرفت. بنابراین در نهایت نحوه نگرش گوینده به پدیده مورد، نظر
تعیین کننده است.
منابع
قریب، عبدالعظیم و دیگران؛ (1380) . دستور
زبان پنج استاد؛ تهران: انتشارات فردوس
ماهوتیان، شهرزاد؛ (1378). دستور زبان
فارسی از دیدگاه رده شناسی. ترجمه مهدی سمایی، تهران: نشرمرکز
مشکوه الدینی، مهدی؛ (1384). دستور
زبان فارسی: واژگان و پیوندهای ساختی؛ تهران: سمت
نشاط، محمود؛ (1368) . شمار و مقدار
در زبان فارسی؛ تهران: انتشارات امیرکبیر
وحیدیان کامیار، تقی و غلامرضا
عمرانی؛ (1379). دستور زبان فارسی (1) ، تهران: سمت
Aikhenvald, A. Y. (2006). “Classifiers
and noun classes”. In: Encyclopedia of Linguistics. ed. by Kate Brown. Elsevier
ltd.
Bunt, A. (2006). “Mass Expressions”.
In: Encyclopedia of Linguistics. ed. by Kate Brown. Elsevier ltd.
Gebhardt, Lewis. ( 2007). “Classifiers
and Partitives in Persian”. Availabale at: http://www.linguistik.uni-kiel.de
Grinevald, Colette. (2000). “A
morphosyntactic typology of Classifiers”. In: Senft (ed.). Systems of nominal
classification. Cambridge: Cambridge
University Press.
Li, Wendan. (2000). “The pragmatic function
of numeral- classifiers in Mandarin Chinese”. Journal of pragmatics 32, 1113-
1133.
Senft, Gunter (ed.) (2000). Systems of
nominal classification. Cambridge: Cambridge University Press.
Sharifian, F & Ahmad R. Lotfi, (2003).
“Rices and Waters: The mass- count distinction in Modern Persian” Anthropological
Linguistics Vol. 45, Num. 2, 226- 244.
//////////////
بررسی نحوی ممیّز عدد در زبان فارسی | |||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 5، شماره 1، بهار و تابستان 1393، صفحه 1-20 اصل مقاله (559 K) | |||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||
1 شجاع تفکری رضائی؛ 2 کبری نظری | |||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه زبانشناسی دانشگاه رازی | |||||||||||||||||||||||
2دانشآموختۀ مقطع کارشناسی ارشد زبانشناسی دانشگاه رازی | |||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||
در این مقاله ساختار نحوی ممیّزهای عدد در گروه حرف تعریف زبان فارسی در چارچوب برنامة کمینهگرا بررسی میشود. ممیّز عدد تکواژی است که هنگامی که اسم توسط یک عدد مورد شمارش قرار گیرد بههمراه اسم میآید. در این پژوهش براساس نظرات چنگ و سایبسما (2005)، ایشی (2000)، لی (1999)، تانگ (2004)، سیمپسون (2005) و بورر (2005) ویژگیهای واژ-نحوی ممیّزها در زبان فارسی را در رابطه با دیگر سازههای گروه حرف تعریف ازجمله اعداد بررسی کرده، نشان میدهیم که برخلاف غلامعلیزاده (1374)، سمایی (1387) و صحرایی (1389)، ممیّزها در زبان فارسی هستۀ گروهی جداگانه به نام گروه ممیّزی هستند که این گروه خود متمم هستۀ عدد است. سپس براساس ابنی (1987) نشان میدهیم که هستۀ مذکور نوعاًً هستهای نقشی است و نه واژگانی. آنگاه به نقش این عنصر در درون گروه حرف تعریف پرداخته، نشان میدهیم که مشخصۀ کمیّت که از طرف درزی و یاراحمدزهی (1390) برای این عناصر ارائهشده لزوماًٌ دارای ارزش مطلق بوده، نقش آن در واقع منفردکردن اسامی است. | |||||||||||||||||||||||
کلیدواژگان | |||||||||||||||||||||||
ممیّز عدد؛ گروه ممیّزی؛ گروه حرف تعریف؛ مشخصۀ انفراد؛ مشخصۀ کمیّت مطلق | |||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||
1- مقدّمه
در همة زبانهای طبیعی واژهها به گونهای نظاممند و براساس الگوهای مشخصی با یکدیگر همنشین شده و زنجیرههای نحوی را میسازند. یکی از عملکردهای دستور زبان مشخصکردن قواعد حاکم بر همنشینی واژهها یا به بیانی دیگر ترکیب واژهها با یکدیگر در درون سازههای مختلف است. در برنامة کمینهگرا، نخستین مرحله در ارائة توصیفهای دستوری، تعیین و تعریف عناصر تشکیلدهندة سازههای نحوی است (ردفورد، 2004: 38). گروه حرف تعریف در زبان فارسی به سبب تعدّد و تنوّع عناصر دارای ساختاری پیچیده است. ممیّز[2]، بهعنوان یکی از عناصر موجود در گروه حرف تعریف، تکواژی است که هنگامیکه اسم توسط یک عدد مورد شمارش قرار میگیرد بههمراه اسم میآید. ممیّزهای عدد بهعنوان ابزاری برای طبقهبندی اسامی، با اسمهای قابلشمارش بهکار میروند. بنابر گبهارت (2009) این عناصر در زبانهای دارای ممیّز نوعاًً برای افزودن یک مشخصة معنایی خاص به اسم بهکار میروند. دونینگ (1986) بالغ بر صد ممیّز عددی برای زبان ژاپنی ذکر میکند که تنها تعداد کمی کاربرد عام دارند و عمدۀ آنها حاوی معانی خاصی بوده، برای اسامی خاصی بهکار میروند. اغلب زبانها از یک ممیّز عام که میتواند به جای بسیاری از ممیّزهای خاص بهکار رود بهره میبرند. پوچینگ و ریمینگتون (1997) واژة ge را در زبان چینی عامترین ممیّزی میدانند که میتواند تقریباًً با تمامی اسامی بهکار رود. ممیّزها در بسیاری از خانوادههای زبانی در آسیای شرقی و اندونزی، بسیاری از زبانهای دراویدی و زبانهایی از قبیل فارسی و ماراتی[3] وجود دارند. همچنین، بسیاری از زبانها در آمریکای مرکزی و جنوبی نیز دارای ممیّز عددی هستند (گبهارت 2009: 133). این عناصر در سایر زبانهای هندو اروپایی بهجز زبانهایی که ذکر شد بهندرت یافت میشوند و وجودشان در زبانهای آفریقایی و استرالیایی بسیار نادر بوده و یا اصلاً یافت نمیشود (آیخنوالد 2000). ممیّز عدد در ساختار گروه حرف تعریف فارسی دارای جایگاه خاصی بوده و در نتیجه محدودیتهای همنشینی خاصی نیز با سایر سازههای این گروه دارد. در این زبان ممیّزهای عام کاربرد بسیار وسیعی دارند. ممیّز عام ‘ تا ’ آنچنان که دادههای (1) نشان میدهد میتواند در سطح وسیعی، به جای سایر ممیّزها با اسامی قابلشمارش بهکار رود.
1. الف- چهار تا / تخته فرش
ب- پنج تا / رأس گوسفند
پ- دو تا / نفر شتر
ت- ده تا / سیخ کباب
در این تحقیق بهدنبال آن هستیم که ضمن شناسایی ممیّزهای عدد مختلف موجود در ساختار گروه حرف تعریف در زبان فارسی، مقولۀ نحوی این عناصر را مشخص کرده و نقش و بهطور خاص جایگاه نحوی آنها را در درون گروه حرف تعریف تعیین کنیم. مروری بر مطالعات پیشین انجامشده در زمینۀ ممیّزها حاکی از آن است که این عناصر از دو منظر معنایی و نحوی بررسی شدهاند. با توجه به اینکه در مورد ساختار نحوی ممیّزهای عدد در زبان فارسی اتفاق نظر وجود ندارد در این مقاله درصدد آن هستیم که نگاهی نو به این مقوله از نقطهنظر نحوی بیفکنیم.
2- مبنای نظری
ممیّز عددی عنصری است که در ساختار “عدد + ممیّز + اسم” ظاهر میشود. وجود گروه ممیّزی[4] که فرافکنی از یک ممیّز عددی در جایگاه هستۀ آن است، از طرف چنگ و سایبسما (2005)، ایشی (2000)، لی (1999)، تانگ (2004)، سیمپسون (2005) و بورر (2005) مطرح شده است. بورر معتقد است که گروه ممیّزی میتواند به غیر از ممیّز، شامل تکواژ شمار نیز باشد. در مقابل این افراد، گیل (1994) و کوبوچی- فیلیپ (2005) بر این باورند که ممیّزها هستۀ گروه واقع نمیشوند، بلکه بهعنوان بخشی از یک واحد بزرگتر به اعداد میپیوندند. سیمپسون (2005 : 810-807) با ارائۀ تحلیلی در رد ادعای گیل، دلایلی را مبنی بر ارجحیت فرضیة دو هستهای، یعنی وجود هستهها و در نتیجه گروههای جداگانهای برای ممیّزها و اعداد، به این شرح ارائه میدهد: اولاً ممیّزها از لحاظ معنایی جدای از اعداد هستند و نوعاًً هرکدام یک تکواژ مجزا در توالی عدد– ممیّز هستند که به نظر میرسد بهطور طبیعی در دو جایگاه هستهای مجزا از هم فرافکن شدهاند. دوم اینکه، در بسیاری از زبانها ازجمله زبانهای جنوب شرق آسیا ممیّزها غالباً از نقطهنظر آوایی، عناصری کامل و کاهشنیافته هستند و بهصورت واژههای مستقلند تا اینکه طبیعتی وندگونه داشته باشند. این واقعیت نیز به نوبۀ خود حاکی از آن است که ممیّز، هستة گروهی مجزا از عدد است. سوماً، ممیّزها نقش و کاربرد مستقلی دارند: درحالیکه اعداد شمارش میکنند، ممیّزها به گروه اسمی متمم خود، ویژگی منفردبودن میدهند؛ به این مفهوم که سازة [CLP CL nP] به مجموعهای از مشخصههای انفراد[5] دلالت میکند. چهارم اینکه، در بسیاری از زبانها ممیّزها به صورت مستقل و متمایز از اعداد وجود دارند و ممیّزها در ساختار برخی زبانها در جایگاهی قرار میگیرند که به نظر میرسد نقش یک حرف تعریف را دارند و لزوماً بر انفراد دلالت ندارند. جملة زیر از زبان مانگ[6] بیانگر این ویژگی است:
2. Tus tsov tshaib tshaib plab
CL tiger hungry hungry stomach
‘ ببر خیلی گرسنه است/ بود’
(سیمپسون 2005: 808)
پنجمین دلیل سیمپسون مبنی بر جدابودن ممیّز از هستۀ گروه عدد به این واقعیت مربوط میشود که اعداد در زبانهای ممیّزی میتوانند بدون ممیّز بهکار روند. بهعنوان مثال در زبان ویتنامی هنگامیکه در یک ساختار، اسم قابلشمارش فردیت نمییابد ممیّز عدد حذف میشود:
3. nha ba phong
house three room
‘ یک خانة سه اتاقه’
(سیمپسون 2005: 809)
و سرانجام اینکه در بعضی زبانها، ممیّز و عدد حتی از نقطهنظر جایگاهشان در درون گروه حرف تعریف جدا از هم بوده و اصلاً در مجاورت هم قرار ندارند. بر این اساس نمیتوان آنها را دو جزء تشکیلدهندة یک واحد واژگانی در نظر گرفت. جملۀ زیر از نانگ[7] که از زبانهای تایلندی است، نشاندهندة این وضعیت است:
4. an ahn tahng nuhng ma
take CL chair one come
‘ یک صندلی بیاور’
(سیمپسون 2005: 809)
این الگوها بهخوبی نشاندهندة این است که ممیّزها و اعداد نقشهای ساختاری مجزایی از هم ایفا میکنند و بنابراین باید قائل به وجود هستههای نحوی جداگانهای برای هر یک از این دو عنصر شد. با توجه به اینکه هستههای واحدهای واژگانی مختلف حاوی ویژگیهای متفاوت واژ-نحوی هستند بر این اساس، هستهها به دو مقولۀ متفاوت واژگانی و نقشی طبقهبندی میشوند. مقولههای سنتی اسم، فعل و صفت تکواژهای واژگانیاند درحالیکه مقولههای نقشی تکواژهایی نقشی هستند (مارانتز 1995، 1997، امبیک و مارانتز 2008، هارلی و نویر 1999). تکواژهای نقشی عناصری متعلق به مجموعهای بستهاند که نوعاً تنها بیانکنندة ویژگیهای دستوری بوده یا معنای آنها توسط مقولههای شناختی جهانی تعیین شده است (هارلی و نویر 1999: 4). علاوه بر هستۀ نقشی اسم کوچک، سایر هستههای نقشی در گروه حرف تعریف، شامل هستة گروه شمار (برای تمایز مفرد و جمع) و هستة گروههای سوری قوی و ضعیف هستند که بهطور معیار هستههای نقشی در نظر گرفته میشوند (گبهارت 2009).
ابنی (1987) ضمن قائلشدن به وجود دو نوع هستۀ نقشی و واژگانی برای تعیین هستههای نقشی و همچنین ایجاد تمایز بین این دو نوع هسته، ویژگیهای هستههای نقشی را به شرح ذیل بیان کردهاست:
3- ممیّز عدد در زبان فارسی
ممیّزها را از نظرگاه معنایی به دو نوع ممیّزهای عددی و ممیّزهای کمّی تقسیم میکنند. ممیّزهای عددی با اسامی قابلشمارش همراه میشوند و ممیّزهای کمّی که با نام واژههای اندازهگیری نیز خوانده میشوند با اسامی تودهوار بهکار میروند. استاجی (1388) به نقل از لی (2000) تفاوت ممیّزهای عددی و واژههای اندازهگیری را به این صورت بیان میکند: درحالیکه واژههای اندازهگیری معمولاً با اسمهای تودهوار ناشمردنی بهکار میروند، ممیّزها معمولاً با اسمهای شمردنی که ذاتاً و مستقیماً قابل شمارشند بهکار میروند (استاجی 1388). در زبان فارسی واژههایی مانند ‘کیلو، لیتر، گرم، تکه، قطعه ...’ بهعنوان ممیّزهای کمّی، برای اندازهگیری اسامی تودهوار لازمند و در تعبیر معنایی اسامی دخیل هستند. ممیّزهای کمّی یک همگانی زبانیاند، امّا ممیزهای عددی مانند ‘نفر، رأس، جلد، عدد، فقره ...’ که با اسامی قابلشمارش بهکار میروند، بهعنوان واحد اندازهگیری از نظر معنایی حشوند. ممیّزهای عددی، خاص یک زبانند و بنابراین میتوان نقش آنها را در یک زبان خاص مورد بررسی کرد.
ممیّز عام ‘تا’ در سطحی بسیار وسیع و تقریباً با تمامی اسامی قابلشمارشی که به واسطۀ وجود یک عدد، معدود واقع میشوند بهکار میرود. آنچنان که بدساختی (5 پ) در برابر خوشساختی (5 الف و ب) نشان میدهد این ممیّز با عدد ‘یک’ همراه نمیشود ولی در گروههای حرف تعریفی که در آنها هستۀ اسم توسط اعداد دیگر توصیف میشود، بهکار میرود.
5. الف- یک هندوانه
ب- سه تا هندوانه
پ- *یک تا هندوانه
لازم به ذکر است که علاوه بر اعداد، واژۀ ‘چند’ نیز میتواند با ممیّزها در یک ساختار قرار بگیرد:
6. الف- چند جلد کتاب
ب- چند تا بچه
خوشساختی این ساختارها حاکی از این است که همانطور که حقشناس و همکاران (1387: 116) معتقدند که در گروه حرف تعریف زبان فارسی ‘چند’ جزء وابستههای تعدادنماست که از شمار تقریبی اسم پس از خود خبر میدهد. این واژه بیشتر از این که یک سور باشد در زمرۀ اعداد قرار میگیرد و بنابر باطنی (1348: 142) در حقیقت ‘چند’ یک عدد نامعین است.
در برخی زبانها از جمله زبان مانداری، ممیّز اجباری است (گبهارت 2009). در (7) ممیّز ben با اسم shu که به معنی کتاب است و توسط یک عدد شمرده شده است بهکار میرود. همانطور که بدساختی این عبارت در صورت حذف ممیّز نشان میدهد، وجود این ممیّز اجباری است.
7. san *(ben) shu
three CL book
‘ سه تا کتاب’
(گبهارت 2009: 128)
در رابطه با اختیاری و یا اجباریبودن ممیّزها در زبان فارسی میتوان گفت که در فارسی کاربرد ممیّزهای عددی که با اسامی قابل شمارش میآیند به دلیل اینکه در تعبیر معنایی جمله دخیل نیستند اختیاری است. دادههای فارسی نشان میدهد که حذف ممیّز عدد پذیرفتنی است حتی اگر عدد همراه با اسم بهکار رود:
8. الف- سه نفر شتر
ب- سه شتر
9. الف- چند جلد کتاب
ب- چند کتاب
گرینبرگ (1972)، رایجترین ترتیب واژگانی سه عنصر اسم، عدد و ممیّز را ترتیبهای “عدد + ممیّز + اسم” و “اسم + عدد + ممیّز” میداند. سیمپسون (2005) این ترتیب را به صورت “اسم + عدد + ممیّز” تلقی کرده، معتقد است که این ترتیب از طریق حرکت عناصر از ترتیب پایهایتر “عدد + ممیّز + اسم” اشتقاق یافته است. یکی از زبانهایی که گروه حرف تعریف در آن حاوی این ساختار است، تایلندی است (10):
10. nok saam tua
bird three CL
‘ سه تا پرنده’
(گبهارت 2009: 128)
در زبان نانگ همانطور که (a 11) نشان میدهد ترتیب رایج به صورت “عدد + ممیّز + اسم” است، اما اگر در ساختاری از عدد ‘یک’ استفاده شود، این عدد باید بعد از اسم قرار گیرد که در این حالت ترتیب “ممیّز + اسم + عدد” بهکار میرود (b11).
11. a. slong tu luhc
two CL child
‘ دو تا بچه’
b. tu ma nu’ng
CL dog one
‘ یک سگ’
(ساول و ویلسون 1979: 23)
ترتیب “عدد + ممیّز + اسم” عامترین آرایش واژگانی است. گبهارت (2009) بر این باور است که این ترتیب منعکسکنندة رابطه بین هستهها و متممها است. از نظر او اعداد، ممیّز را بهعنوان متمم میپذیرند و ممیّزها، گروههای اسمی کوچک را در جایگاه متمم خود دارند. در زبان فارسی نیز از ترتیب واژگانی “عدد + ممیّز + اسم” در ساختار اسمی استفاده میشود به طوری که هرگونه تغییر در این ترتیب باعث ایجاد سازة بدساخت میشود.
3-1- ممیّز عدد بهعنوان هستهای نقشی
ممیّز عدد در زبان فارسی شامل عناصری چون ‘جلد، تن، نفر، رأس و ... ’ و یا ممیّز عام ‘تا’ است که با اسامی قابل شمارش بهکار میروند و از لحاظ معنایی جدای از اعداد هستند. نظر به اینکه بهکاربردن این عناصر اختیاری است وجود یا عدم وجود این واژهها در گروههای حرف تعریف، تأثیری بر معنای اعداد که نشاندهندۀ کمیّت هستۀ اسمی هستند، ندارد.
یکی از دلایل جدابودن هستۀ ممیّزی از هستۀ عددی آنچنان که در سیمپسون (2005) بیان شده، این است که اعداد در زبانهای ممیّزی میتوانند بدون ممیّز بهکار روند. در زبان فارسی نیز خوشساختی (12 ب و 13 الف) بدون ممیّز عددی نشان میدهد که در این زبان هستۀ عددی از هستۀ ممیّزی متمایز است.
12. الف- سه پسر
ب- سه تا پسر
13. الف- چهار هواپیما
ب- چهار فروند هواپیما
اختیاریبودن ممیّزها همچنین میتواند نشانگر این واقعیت بیانشده در سیمپسون (2005) باشد که ممیّزها نقش و کاربرد مستقلی دارند؛ درحالیکه اعداد کمیّت هسته را میرسانند، ممیّزها به گروه اسمی متمم خود، ویژگی منفردبودن میدهند و حاوی مشخصۀ انفراد هستند.
علاوه بر آنچه در بالا ذکر شد، با نگاهی به ممیّزهای عدد در فارسی میتوان گفت که از لحاظ آوایی، این عناصر واژههایی کامل و کاهشنیافته و به صورت مستقلند. واژههایی مانند ’نفر، تن، جلد، فروند، تخته ... و تا‘ همگی عناصری آزاد و کامل هستند و این نشان میدهد که ممیّز در فارسی به صورت تکواژ مقید، وابستۀ اعداد نیست و هستة گروهی مجزا از عدد میباشد.
حال که نشان دادیم در زبان فارسی ممیّزهای عدد خود هستۀ گروهی جدا به عنوان هستۀ گروه ممیّزی هستند، اکنون در پی آن هستیم که براساس ابنی (1987) نشان دهیم که ممیّزهای عدد هستههایی نقشیاند و نه واژگانی. ازجمله ویژگیهایی که ابنی برای هستههای نقشی در نظر میگیرد تعلق آنها به مجموعۀ بستهای از عناصر است. در زبان فارسی تعداد محدودی ممیّز وجود دارد که با اسامی قابلشمارش بهکار میروند. در مورد اعداد نیز با در نظرگرفتن اینکه بسیاری از اعداد به صورت ترکیبی هستند، تعداد عددهای پایه میتوانند جزء مجموعة بسته محسوب شوند. برخلاف باطنی (1348) که اعداد را جزو طبقه باز میداند، حقشناس و دیگران (1387: 108) شمار عددهای اصلی در زبان فارسی را فقط سی و نه عدد شمردهاند و عنوان میکنند که بقیة اعداد، از ترکیب آنها ساخته میشوند. بنابراین ممیّزهای عددی و سورها که شامل اعداد اصلی نیز میشوند، همگی جزء مجموعة بسته به شمار میروند که از ویژگیهای مقولههای نقشی محسوب میشود. از دیگر ویژگیهایی که ابنی برای عناصر نقشی لحاظ میکند این است که عناصر نقشی از لحاظ آوایی ضعیف، بدون تکیه و گاهی تهی هستند. ممیزهای عدد در زبان فارسی از لحاظ آوایی تکیه بر نیستند و و به دلیل خوشساخت بودن عبارات اسمی که در آنها ممیّز همراه با عدد بهکار نرفته است میتوان این عناصر را در آن بافت به صورت تهی و بالقوه در نظر گرفت.
سومیّن ویژگی مقولههای نقشی که ابنی از آن یاد میکند این است که عناصر نقشی فقط یک متمم دارند. با توجه به این واقعیت که هستههای ساختواژی گاهی میتوانند به صورت تهی بهکار روند و همچنین اینکه یک عنصر میتواند از جایگاه یک هسته به هستهای که در جایگاهی بالاتر به صورت تهی نمود پیدا کرده ارتقا یابد، میتوان عدم تقارن ظاهری بین تعداد هستهها و متممها را در برخی از گروههای حرف تعریف تبیین کرد. به عنوان مثال، بورر (2005) با ارائه دادۀ (14) اینچنین استدلال میکند که ساختار گروه حرف تعریف همیشه یکسان است و چنانچه هیچ عنصری در جایگاه هستۀ برخی از گروههای نقشی تولید نشود این جایگاه از طریق فرایند ارتقا پر میشود (بورر 2005) :
14. [DP the [XP the [CLP the [NP cat]]]]]
(بورر 2005: 97)
بورر اینگونه استدلال میکند که گروه ممیّزی برای قابلشمارش ساختن اسمها بهکار میرود و گروههایی که بین اسم و حرف تعریف بهکار میروند (xp) کمیّت اسمها را تعیین میکنند. براساس این تحلیل، ممیّزها فقط گروههای اسمی را به عنوان متمم خود میپذیرند و حروف تعریف نیز تنها گروه سوری را در جایگاه متمم خود دارند. بنابراین ممیّزها، عناصر کمیّتنما و حروف تعریف متممهای خاص خود را برمیگزینند (گبهارت 2009 :75).
عناصری از قبیل ‘برخی، بعضی، مقداری...’ در زبان فارسی و اعداد در جایگاه هستة گروه سوری ضعیف قرار میگیرند. با توجه به اینکه عناصر ذکرشده و اعداد هر دو مقدار و کمیّت را نشان میدهند بنابراین در یک ساختار در توزیع تکمیلی با هم بوده، نمیتوانند باهمآیی داشته باشند و در نتیجه یک جایگاه خاص را که همان هستة گروه سوری ضعیف است به خود اختصاص میدهند. با توجه به اینکه در ساختار گروه حرف تعریف، سورهای ضعیف خود به عنوان متمم گروه سوری قوی ظاهر میشوند، بنابراین این دو گروه سوری باید دارای هستههایی جداگانه باشند. دادههای زیر مؤید این مطلب هستند که اعداد اصلی و سورهای ضعیف به یک جایگاه واحد تعلق دارند درست به همین دلیل است که این دو عنصر نمیتوانند باهمآیی داشته باشند. این جایگاه پایینتر از جایگاه سورهای قوی میباشد. اما عناصری مانند «هر و همه» که در هستۀ سور قوی حضور دارند میتوانند با اعداد بهکار بروند (15 پ و ت).
15. الف- *تعدادی سه دانشجو
ب - *بعضی پنج استادها
پ - هر سه دانشجو
ت- همة پنج استاد
بنابر ابنی (1987) چهارمین ویژگی هستههای نقشی این است که این عناصر نوعاً از متممهای خود جداییناپذیرند. ممیّز عام ‘تا’ به عنوان متممی برای عدد، در فارسی نمیتواند به صورت مستقل از اعداد بهکار رود و به همین صورت ممیزها بدون گروه اسمی به عنوان متمم خود بهکار نمیروند. در ساختارهایی مانند (16 ب و پ) که ظاهراً ممیز عدد بدون گروه اسمی متمم بهکار رفته، در واقع گروههای اسمی متمم به قرینه حذف شدهاند.
16. الف- چند تا پیراهن میخواهی
ب- دو تا میخواهم
پ-پیراهن، دو تا میخوام
سرانجام به ویژگی پنجم مقولههای نقشی میپردازیم که براساس آن عناصر نقشی، فاقد محتوای توصیفی هستند. ممیّزهای عدد در فارسی دارای محتوای توصیفی نیستند. آنچه که دال بر این واقعیت است اختیاریبودن وجود ممیّزها در ساختار است. سهم معنایی این عناصر فقط کمک به تعبیر درست متممهایشان است. این عناصر به جای محدودکردن دامنۀ مصادیق عبارات، نشاندهندة مشخصههای دستوری هستند. گاهاً، ممیّزهای عددی میتوانند بر این موضوع که آیا مرجعهای گروه اسمی به عنوان مفرد یا جمع تعبیر میشوند تاثیر داشته باشند.
براساس دادههای فوق میتوان نتیجه گرفت که هستة فرافکن گروه ممیّزی در درون گروه حرف تعریف عموماً ویژگیهایی را که ابنی برای مقولههای نقشی بیان کرده است، دارا است. بنابراین میتوان ممیّزها را در زمرة هستۀ نقشی قرار داد که در بخش 3-3 به نقش آنها خواهیم پرداخت. از نقطهنظر جایگاه این عناصر در درون گروه حرف تعریف شایان ذکر است که در گروه حرف تعریف زبان فارسی گروههایی که بر هستة ممیّزی تسلط دارند و در بالای آن قرار میگیرند گروه سوری قوی و گروه سوری ضعیف هستند. گروه سوری قوی در ساختار اسمی فارسی در جایگاه بالاتری از سورهای ضعیف قرار میگیرد. اعداد نیز از گرة بیشینة گروه سوری ضعیف فرافکن میشوند. گرهای که حاوی هستة ممیّزی است به عنوان متمم عدد توسط آن سازهفرمانی شده و در ساختار در جایگاه پایینتر از گروه سوری ضعیف قرار میگیرد.
3-2- نگاهی نو به چند تحلیل موجود
اکنون با در نظرگرفتن ممیّزها به عنوان هستة گروهی مجزا به نام گروه ممیّزی، چند دیدگاه متفاوت را که در مورد ماهیت و جایگاه ممیّزها در فارسی مطرحشده ارائه کرده مورد تحلیل و نقد قرار میدهیم.
غلامعلیزاده (1374: 64) در ساختار گروه اسمی[9] حاوی ممیّز عدد، ممیّز را هستة گروه اسمی در نظر گرفته است که عدد به منزلة وابستة پیشین و اسم به عنوان وابستة پسین آن است. بنابراین ایشان ساختاری مانند (17) را برای این گروههای اسمی در نظر میگیرد:
17.
(غلامعلیزاده 1374: 64)
دلایلی وجود دارد که چه بسا این ساختار، ساختار درست این گروههای اسمی نباشد، یکی از این دلایل به اختیاریبودن ممیّزها در گروه اسمی زبان فارسی مربوط میشود. آنچنان که (18 ب) نشان میدهد وجود ممیّزهای عدد لزوماً اجباری نیست بهطوریکه در گروههای اسمی مانند (18 ب)، حذف این عناصر باعث ایجاد سازهای بدساخت نمیشود:
18. الف- دو نفر شتر
ب- دو شتر
دلیل دیگر در این زمینه اضافهشدن نشانههای معرفه، نکره و شمار به هستة اسم است؛ درحالیکه افزودن آنها به ممیّزها به عنوان هستة گروه اسمی باعث ایجاد سازۀ بدساخت میشود. جملۀ (19 الف) که حاصل افزودن تکواژ معرفه به واژۀ ‘دختر’ به عنوان هستۀ اسمی است، سازهای خوشساخت است درحالیکه اگر ممیّز را طبق نظر غلامعلیزاده (1374) هستۀ اسمی تلقی کرده و تکواژ معرفه به آن بیفزاییم عبارت بدساخت (19 ب) به دست میآید:
19. الف- سه تا دختره
سورض ممیّز اسم- معرفه
ب- * سه تاه دختر
دادههای (20 و 21) نشان میدهند که این واقعیّت در رابطه با تکواژ نکره و شمار نیز صادق است. در نظرگرفتن ممیّزها به عنوان هستۀ گروه اسمی و افزودن نشانههای نکره و شمار به آنها، سازههایی بدساخت ایجاد میکند.
20. الف- دو نفر شتری که ...
س ض ممیّز اسم-نکره
ب- * دو نفری شتر
21. الف- چهار تا کتابها
ب- *چهار تاها کتاب
رفتار متفاوت هستههای متعارف گروه اسمی از یک طرف و ممیّزها از طرف دیگر در رابطه با کسرۀ اضافه نیز ملاک و معیار دیگریست که چهبسا بیانگر تفاوت موجود در مقوله و جایگاه این دو عنصر است؛ به این صورت که در گروه اسمی وابستههای پیشین معمولاً به یکدیگر اضافه نمیشوند و در بین آنها و هسته نیز کسرۀ اضافه بهکار نمیرود (22 الف). همچنین، اولین کلمهای که نقشنمای اضافه میگیرد، هسته است (22 ب) و عناصر پس از هسته که وابستههای پسین هستند همه به واسطۀ کسرۀ اضافه به یکدیگر متصل میشوند (22 پ) :
22. الف- این دو تا کتاب
ب- کتابِ خواندنی
پ- کتاب ِ خوب ِ من
این در حالی است که ممیّزهای عدد در جایگاه هستۀ اسمی حاوی این ویژگیها نبوده و براساس دلایل بیانشده، نمیتوان ممیّزها را به عنوان هسته اسمی در نظر گرفت.
از زبانشناسان دیگری که دربارۀ گروه اسمی در فارسی تحقیق کرده سمایی (1387) است. از نظر ایشان ممیّزها وابستة اعداد هستند و بین اعداد اصلی و اسم پس از آنها میآیند. همان طور که پیشتر مطرح شد ممیّزها و اعداد هم از نظر آوایی و هم از نظر معنایی مستقل از یکدیگرند بنابراین از نظر ما هیچ وابستگی از نوع آنچه سمایی مطرح کرده بین عدد و ممیّز وجود ندارد و مجاورت اعداد با ممیّزها ناشی از این واقعیّت است که گروه ممیّزی خواهر اعداد است؛ به این صورت که اعداد و ممیّزها هستههای جداگانهای هستند که گروه ممیّزی به عنوان متمم هستة عددی در مجاورت آن قرار میگیرد. صحرایی (1389) در بررسی گروه حرف تعریف در زبان فارسی، اعداد را در زمرۀ کمینماها قرار داده و بهطور خاص آنها را کمینمای صریح مینامد. وی در ترسیم ساختار گروه حرف تعریف، ممیّزهای عددی مانند سیخ در (23) را در مشخصگر[10] گروه اسمی قرار داده است.
23.
(صحرایی 1389)
بنابر ابنی (1987) هسته، مشخصگر و متمم را انتخاب میکند. حال با توجه به اینکه وجود ممیّز در ساختار اسمی وابسته به وجود عدد است بنابراین ممیّز متممی برای هستة عددی است و نمیتواند توسط هستة اسمی به صورت مستقل از عدد گزینش شود. این به آن معنی است که مشخصگر هستة اسمی به سور ضعیف وابسته نیست؛ به این صورت که در جایگاه هستة سور ضعیف چه عدد قرار گیرد چه واژة دیگری از طبقة سورهای ضعیف مانند ‘بعضی، برخی، مقداری...’، این عناصر میتوانند در انتخاب متمم بعد از خود دخیل باشند، اما تأثیری در گزینش مشخصگر هسته اسمی ندارند. این در حالی است که اگر ممیّز عدد در مشخصگر گروه اسمی باشد بهکار بردن واژة دیگری از سورهای ضعیف به غیر از عدد باعث بدساختی گروه اسمی میشود. این واقعیت تنها در صورتی قابل توجیه است که ممیّز به عنوان متمم سور ضعیف در نظر گرفته شود نه به عنوان مشخصگر اسم. علاوه بر این، به نظر میرسد که مشخصگر گروه اسمی نه جایگاه ممیّزها، بلکه جایگاه شاخصهایی از قبیل ‘خانم، آقا، مهندس ...’ است. چرا که این امکان وجود دارد که در یک گروه حرف تعریف واحد هم ممیّز و هم شاخص بهکار بروند. با توجه به خوشساختبودن این ساختارها (24) میتوان اینچنین نتیجه گرفت که این دو عنصر مانعهالجمع نیستند و بنابراین به دو جایگاه متفاوت و متمایز تعلق دارند. بنابراین برخلاف ساختاری که در صحرایی (1389) ارائه شده، آنچنان که دادههای زیر نشان میدهند ممیّزهای ‘سیخ، نفر، تا’ به عنوان هستۀ گروه ممیّزی، متمم هستة سور ضعیف که اعداد در زمره آنهاست هستند و در جایگاه هستۀ گروه ممیّزی قرار میگیرند و مشخصگر گروه اسمی نیز میتواند جایگاه شاخصهایی مانند «جوجه، بره، خانم و غیره» یا بنابر درزی و افشار (1392) جایگاه اسم ملکی باشد.
24. الف- ده سیخ جوجه کباب
ب- ده سیخ بره کباب
پ- دو نفر خانم معلم
ت- سه تا پسر بچه
چنانچه جایگاه شاخصها را مشخصگر گروه اسمی درنظر بگیریم،[11] میتوان خوشساختی و بدساختی دادههای (25) را براساس هگمن (1994: 130) مبنی بر مطابقۀ اجباری هسته با مشخصگر تبیین کرد؛ به این صورت که میتوان گفت در دادههای زیر هستۀ گروه اسمی دارای ارزش خاصی از مشخصۀ [adult] است که عنصر واقع در مشخصگر آن نیز باید حاوی همان ارزش باشد. البته تعیین دقیق عناصری که در جایگاه مشخصگر گروه اسمی قرار میگیرد، خارج از موضوع بحث این مقاله است چرا که هدف اصلی این بحث این بود که نشان دهیم این جایگاه، جایگاه ممیز نیست.
25. الف- دختر بچه
ب- خانم معلم
پ- *خانم بچه
3-3- نقش ممیّز
در برنامة کمینهگرا، اعتقاد بر این است که هنگامیکه عنصری از واژگان انتخاب میشود حاوی یکسری مشخصه است، بهطوریکه تفاوت عناصر در واقع ناشی از تفاوت محتوای مشخصهای آنهاست. این مشخصهها در دو نوع تعبیرپذیر و تعبیرناپذیر وجود دارند.
مشخصههای تعبیرناپذیر در رابطة خواهری با عنصری که حاوی شکل تعبیرپذیر همان مشخصه است قرارگرفته و بازبینی میشوند. بنابر گبهارت (2009) با توجه به اینکه گروههای سوری قوی و ضعیف هر دو مقدار و کمیّت را تعیین میکنند، رابطة خواهری بین گروههای سوری با گروه ممیّزی دربرگیرندة مشخصهای تحت عنوان مشخصة کمیّت[12] است. وقتی که رابطهای حاوی یک عدد به عنوان سور است که به یک ممیّز نیاز دارد مشخصة کمیّت آن دربرگیرندة مشخصهای خاصتر به نام مطلق[13] است. در صورتی که در سورهای غیر عددی مشخصة نسبی[14] تعبیه شده است. بنابراین نمودار مشخصهای گروه سوری به شکل زیر است:
26.
(گبهارت 2009: 102)
مشخصة [rel] مشخصهای برای سورهای غیر عددی است و مشخصة [abs] متعلق به اعداد است. در ساختار حروف تعریف کمینما مشخصة کمیّت تعبیرپذیر است اگرچه ارزشهای [rel] و [abs] میتوانند در حروف تعریف کمینما به صورت تعبیرناپذیر نیز باشند. مشخصههای تعبیرناپذیر [u-rel] و [u-abs] در رابطة خواهری با گروه ممیّز و گروه شمار از طریق مطابقۀ مشخصهها بازبینی میشوند. ممیّزهای عددی، بدون توجه به جزئیات مختصههای مفرد یا جمع، به عنوان [Indiv] اختصاص پیدا کردهاند و مشخصاً به یک عدد در ساختار خود نیازمندند، بنابراین حاوی مشخصة [abs] هستند. درزی و یاراحمدزهی (1390) معتقدند که هستة ممیّز دارای مشخصهای از نوع کمیّتی و یا [uQ] است و در صورت وجود یک ممیّز حتماً باید یک گروه سور نیز در درون گروه اسمی وجود داشته باشد تا بتواند مشخصة تعبیرناپذیر [uQ]آن را ارزشگذاری کند. با توجه به اینکه ممیّزها با سورهایی مانند ‘تعدادی، برخی، بعضی، مقداری’ که از لحاظ مشخصة کمیّت حاوی ارزش [rel] هستند بهکار نمیروند و قرار گرفتن آنها با یکدیگر، باعث ایجاد سازهای بدساخت میشود (27 الف)، اما باهمآیی آنها همراه با اعداد عبارتهای خوشساخت به دست میدهد (27 ب)، میتوان در این زمینه پا را فراتر از درزی و یاراحمدزهی گذاشت و ادعا کرد که این عناصر نهتنها دارای مشخصۀ کمیّت هستند بلکه ارزش این مشخصه نیز فقط به صورت مطلق است.
27. الف-*تعدادی تا هندوانه
ب- شش تا هندوانه
در تبیین وجود ارزش مطلق برای مشخصۀ کمیّت در ممیّزهای عدد مشاهده میشود که این ممیّزها نه با سورهای حاوی ارزش نسبی بهکار میروند (27 الف) و نه قادرند به تنهایی بهکار بروند (28 الف)، بلکه تنها حالت بهدستدادن ساختهای خوشساخت در این زمینه حضور یک عدد است. این واقعیتها را میتوان به این صورت تبیین کرد که ممیّز حاوی یک ارزش تعبیرناپذیر مطلق برای مشخصۀ کمیّت است، از آنجا که این مشخصه تعبیرناپذیر است باید در رابطۀ خواهری با عنصر دیگری که حاوی همین ارزش است بازبینی شود. در همین راستا، این ممیّزها نمیتوانند با سورهای حاوی ارزش نسبی برای مشخصۀ کمیّت بهکار بروند چرا که در این صورت ارزش مطلق آنها بازبینی نشده و در نتیجه اشتقاق فرو میریزد. به همین صورت ممیّزها نمیتوانند به تنهایی بهکار بروند چرا که در این صورت نیز مشخصۀ تعبیرناپذیر مطلق آنها بازبینی نمیشود. اما چنانچه ممیّزها بههمراه یک عدد بهکار بروند مشخصۀ مطلق اعداد همین مشخصه را بر روی ممیّزها بازبینی کرده، منجر به تولید عبارت خوشساخت میشود (28 ب).
28. الف- *تا دختر
ب- چهار تا دختر
بنابراین نقشی که ممیّز عدد در زبان فارسی دارد انفراد است، به این مفهوم که این عناصر حاوی مشخصة انفراد و کمیّت مطلق هستند.
4- خلاصه و نتیجه
در این پژوهش ممیّزهای عددی گروه حرف تعریف زبان فارسی را در چارچوب برنامة کمینهگرا بررسی کردیم. ملاحظه شد که پرکاربردترین ممیّز عددی در زبان فارسی که با اسامی قابل شمارش بهکار میرود ممیّز عام ‘تا’ است و اینکه در این زبان کاربرد ممیّز عدد اختیاری بوده و در گروه اسمی ترتیب واژگانی ”عدد + ممیّز + اسم“ استفاده میشود. سپس وضعیت این عناصر را از نقطهنظر ساختار نحوی بررسی کردیم. برای این کار بر اساس تحلیل سیمپسون (2005) مبنی بر قائلشدن به دو هستۀ جداگانه برای ممیّزها و اعداد به بررسی دادههای فارسی پرداختیم. با توجه به اینکه ممیّزها در این زبان از لحاظ معنایی جدای از اعداد هستند، از نقطهنظر آوایی نیز عناصری کامل و مستقلند و نقش و کاربرد مستقلی از اعداد دارند؛ میتوان گفت که برخلاف نظر غلامعلیزاده (1374)، سمایی (1387) و صحرایی (1389)، ممیّزها نقش ساختاری مجزایی دارند و خود هستۀ گروه ممیّزی واقع میشوند. در ادامه براساس توصیف ابنی (1987) از ویژگیهای هستههای نقشی نشان دادیم که هستة فرافکن گروه ممیّزی در درون گروه حرف تعریف در واقع هستهای از نوع نقشی است و نه واژگانی. در رابطه با نقش هستههای ممیّز در درون گروه حرف تعریف در زبان فارسی، با توجه به حقایقی ازجمله عدم حضور ممیّزها در گروههای حرف تعریفی که سورشان حاوی ارزش نسبی است و بهکار رفتن آنها تنها در صورت حضور یک عدد، در تکمیل نظر درزی و یاراحمدزهی (1390) نشان دادیم که این عناصر حاوی ارزش مطلق برای مشخصۀ کمیّت هستند و نقش آنها نشاندادن انفراد و کمیّت مطلق است.
[1]. رایانامۀ نویسندۀ مسئول: Sh.tafakkori@razi.ac.ir
[2]. classifier
[3]. Marathi
[4]. classifier phrase
[7]. Nung
[9] . با توجه به اینکه غلامعلیزاده (1374) به جای گروه حرف تعریف از گروه اسمی استفاده کرده است، ما نیز در بخش مربوط به تحلیل نظر ایشان بهخاطر ملاحظات مربوط به سادگی از گروه اسمی استفاده میکنیم.
[10]. specifier
[11]. باطنی (1348: 137) همسو با این تحلیل، عناصری مانند اسم و صفت و شاخص را در نزدیکترین جایگاه به هستۀ اسمی یعنی اولین وابستۀ پیشین هستۀ اسمی و ممیزها را در جایگاه دوم وابستههای پیشین قرار داده است.
[12]. quantification
| |||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||
آمار
تعداد مشاهده مقاله: 484
تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 210
///////////////////
این هم از ویکی پدیا
رابطهای شماری در دستور زبان به واژههای میانجی میان شماره و شمرده (عدد و معدود) اطلاق میشود. این رابطها در زبان نوشتاری همان نقشی را دارند که واحدها درعلم فیزیک دارند. برای تعیین واحدهای مقدار یا تعداد و نوع و اندازهٔ شمرده دبیران و نویسندگان و حسابداران دیوانی سدههای اخیر واژههای قراردادی مناسبی را برگزیده و بکار بردهاند که امروزه در دستور زبان به آنها رابط شماری گفته میشود.
محتویات[نمایش]فهرست رابطهای شماری در فارسی[ویرایش]
توضیحات[ویرایش]
وسایل بستهبندی مانند بسته و جعبه و کارتون نیز به عنوان رابط شماری بهکار میروند. در متون ادبی رابطهای شماری مانند «یک سینه راز»، «یک کهکشان ستاره» و «یک دهن آواز» و «یک قَبس آتش» نیز کاربرد دارد.
یک بیت شعر، یک سطر نوشته، یک پاراگراف مطلب، یک جمله سخن، یک گروهان سرباز از دیگر موارد کاربرد رابطهای شماری است. کلمههای «عدد»، «قلم»،«تا» و «فقره» واحدهای عمومی هستند که میتوانند برای شمارش هر چیزی که واحد آن را نمیدانیم به کار ببریم. هم چنین «جفت» را برای هر چیزی که دوتا دوتا هستند مثل چشم، گوش، کفش، جوراب و... به کار میبریم. عبارت «یک عالمه» برای کثرت به کار میرود. هم چنین از واحدهای شمارش میتوان «وجب»، «ارش»، «مشت» و «گام» را نام برد. برای نشان دادن «مقدار» میتوان از کلمات زیر استفاده کرد: گرم، کیلو، مثقال، من، تن، خروار، متر، کیلو متر و از این قبیل.
امروزه به جز موارد معدود، برای غیر انسان اغلب لفظ «تا» به کار میرود (به ویژه در زبان محاوره)؛ چهار تا فرش، ده تا بز و...
نکات[ویرایش]
در حیطه عدد و معدود، شناخت اسمهای قابل شمارش (countable nouns) و اسمهای غیر قابل شمارش (uncountable nouns) است. مثلاً "نفت" قابل شمارش نیست و آن را با واحدهای حجمی مخصوص مایعات (لیتر، بشکه) میشماریم و میگوییم: پنج لیتر بنزین، یک میلیون بشکه نفت. نویسنده یا مترجمی که برایش معنای قابل شمارش و غیر قابل شمارش بودن کاملاً روشن نباشد، ممکن است بنویسد: "ایران اکثر نفت مصرفی افریقای جنوبی را تأمین می کند": "Iran provides most of South Africa's oil". کلمه "اکثر" بیشتر در مورد انسان و گاهی در مورد جانوران و چیزهای "قابل شمارش" به کار میرود: اکثر مردم، اکثر مترجمان، اکثر کشورها، اکثر جانوران، که به جای آن میتوانیم از کلمه "بیشتر" استفاده کنیم، اما "نفت" قابل شمارش نیست و به جای "اکثر نفت" باید بگوییم "بیشتر نفت". کلمه "بیشتر" حالت خنثی دارد، یعنی هم برای اسمهای قابل شمارش به کار میرود، هم برای اسمهای غیر قابل شمارش: "بیشتر شکر مصرفی ایران را از کشورهای دیگر وارد می کنند"، "بیشتر جوانان تحصیلکرده حداقل یک زبان خارجی میدانند". و یک نکته دیگر در مورد عدد و معدود این است که وقتی که پیش از یک اسم عدد، یا کلمه "چند" یا "چندین" بیاید، آن اسم به صورت مفرد میماند و مثل زبان انگلیسی به صورت جمع در نمیآید: صدهزار سلاح، نه صدهزار اسلحه.
در بحث "عدد و معدود" درباره واژه "تعداد" است. در "لغتنامه دهخدا" در تعریف این واژه که از عربی گفته شده است، میخوانیم: "تعداد مصدر است به معنی عدد (شمردن، شمارکردن). در فارسی امروزین شماره و حساب و شمردگی و شمار". بنابراین در فارسی امروز "تعداد" در معنی عدد (number) به کار میرود.
منابع[ویرایش]
سيد محمود نشاط ، استاد فاضل و دانشمندي كه در عين بنامي گمنام بود و هرگز گوهر ناب وجودش را به آز نام و ننگ و شهرت و شوكت نيالود . استاد دانشمندي كه سالهاي سال ، از عمر گرانبار خود را به تحقيق و تدريس در دبيرستانها و دانشگاه هاي كشور گذراند و حاصل آن آثار پرمغز و پرنغزي بود كه همچون در و لعالي بر عذار فرهنگ و ادب اين سرزمين مي درخشد و شيفتگان ادبيات و هنر را سيراب و با نشاط مي كند . مرحوم سيدمحمود نشاط يزدي فرزند مرحوم حاج سيد احمد چاوش زارچي و متخلص به نشاط در سال 1299 خورشيدي در نگين كوير (زارچ)چشم به جهان گشود . او تحصيلات مقدماتي اش را در زادبومش گذراند و بعد راهي تهران شد . مرحوم نشاط در سال 1337 درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران دريافت كرد . نشاط مراحل كسب دانش خود را نزد استادان بنامي چون بديع الزمان فروزانفر ، ملك الشعراي بهار ، احمد بهمنيار و عبدالعظيم قريب گذراند و پس از آن هرچه كرد در راه تحقيق و بسط دانش بود و هيچ فكري جز تحصيل و تدريس و تأليف نداشت و براي يك مرد علم ، چه لذت و شوق عشقي به از آن ؟ از آثار او « ادات تشبيه در زبان فارسي » ، « نوادر لغات » ، « شماره و مقدار در زبان فارسي » ، « زيب سخن » و « تعبيرات در آثار سعدي » است كه اين دو آخرين به سعدي مربوط است كه استاد شيفته سعدي بود و غرق در درياي معاني بوستان و گلستان . وقتي به منزل استاد تماس گرفتيم كه با همسر فاضلش درباره او صحبت كنيم ، صداي گرم استاد روي پيام گير تلفن پاسخ داد : « با نشاط باشيد ... » ديدم استاد حتي يك پيام ساده را با ايهام و استعاره و ايجاز بيان مي كند و چه زيبا ... اينك ، استاد فارغ از دغدغه هاي زندگي دنيا مراحل كمال خود را همچنان و پيوسته مي پيمايد و ما ، جز از زبان سحرآميز سعدي در وصف او نمي توانيم گفت :
صبر بسيار ببايد پدر پير فلك را تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد ...
|