۱۳۹۴ دی ۱۰, پنجشنبه

پنجه مریم بخور مریم پنجنگشت بلوکباشی

پنجه مریم
جلد: 13
     
شماره مقاله:5559

پَنْجۀ مَرْیَم، نام فارسی گیاه خودرو و پایدار بخور مریم در طب سنتی. در سبب نام‌گذاری این گیاه و انتساب آن به مریم گفته‌اند که چون در بیابان حضرت مریم را دردزایمان گرفت، در زیر درخت خرمایی گیاه خودرویی را چنگ زد و در پنجۀ خود گرفت و فشرد تا حضرت عیسی(ع) را به دنیا آورد. از آن‌رو، این گیاه به نام او شهرت یافته است(دانلدسن، 27؛ برهان...، ذیل بخور مریم، نیز پنجۀ مریم؛ آنندراج؛ نیز نک‌: شکورزاده، 134، حاشیۀ 2).
در فرهنگ پزشکی اسلامی و فرهنگ و ادب فارسی گیاهانی چند از نوع سیکلامِن1(در زبان عامه سیکلَمه) و پارثنیوم2 به پنجۀ مریم یا شجرۀ مریم معروف‌اند(زریاب، 368؛ شلیمر، 175). آن را چنگ مریم هم نامیده‌اند(فرهنگ جهانگیری، 3(2)/507؛ فرهنگ رشیدی، نیز نک‌: کتیرایی، 267؛ شکورزاده، همانجا). در متون دارو پزشکی اسلامی کهن گیاهانی مانند بَنْجَنْگُشْت [= پنج انگشت، صورت عربی آن فنجنکشت و بنجنکشت]، شجرۀ مریم، کَفّ مریم[دست مریم]، کَفّ العَذراء [دست دوشیزه، کنایه از مریم عذرا یا مریم باکره]، کف عائشه، کف الکلب، کف الاسد، کف السَبُع و... را نیز به گیاه بخور مریم اطلاق کرده‌اند(انطاکی، 273؛ ابن‌بیطار، 3/55، 4/74؛ حکیم مؤمن، 44؛ نیز نک‌: غسانی، 200). برخی از گیاهان، به ویژه پنجنگشت را گیاهانی جدا از بخور مریم یا پنجۀ مریم باید دانست(نک‌: ابن‌سینا، الرسالة...، 141؛ ابن‌بیطار، 1/115). اعلم(ص118)پنجۀ مریم را ترجمۀ کف مریم عربی و غیر از بخور مریم می‌داند.
خانواده: پنجۀ مریم یا بخور مریم گیاهی است علفی به نام سیکلامن از خانوادۀ پریمولاسه3 و از تیرۀ پامچال(عماد، 6/33؛ دایرةالمعارف...، 1/1411). این گیاه ساقه‌ای غده‌ای و زیرزمینی و برگهایی پهن و قلبی شکل یا کنارۀ دندانه‌دار به رنگ‌های سبز روشن یا نقره‌ای، و گلهایی سرخ و سرنگون در میان برگها دارد و از این‌رو، در فارسی به گل نگونسار هم معروف است(زرگری، 2/283؛ آمریکانا، VIII/361؛ برای شرح این گیاه، نک‌: ابوالخیر، 1/82).
از این گیاه 12 نوع شناخته شده است(آمریکانا، همانجا). مایرهوف براساس نوشتۀ گیاه ـ داروشناسان اسلامی بخور مریم و شجرۀ مریم را به 10 نوع گیاه مختلف مانند آذریون، کف‌الاسد، عرطنیثا و... اطلاق کرده است(نک‌: امیری، 52؛ اعلم، 117). مشهورترین نوع این گیاه در آمریکا می‌روید که به آن سیکلامن پرسیکوم4 (پارسی) می‌گویند(آمریکانا، همانجا).
پنجۀ مریم یا بخور مریم در انگلستان به «نان خوک5» معروف است(شلیمر، دانلدسن، همانجاها؛ قس: «خُبزالخنزیر» [نان خوک] «خیز القرود» [نان بوزینگان] در شام، «خبز المشایخ» [نان پیران] در افریقا، مثلاً نک‌: انطاکی، 69، 137؛ دیسقوریدس، 79؛ ابن‌بیطار، 1/84؛ میرحیدر، 208).
مردم جزیرۀ ابن‌عمر در عراق آن را عرطنیثا(بیرونی، 117؛ ابوالخیر، 1/82، 2/452؛ نیز نک‌: ابن‌میمون، 32، که عرطنیثا را همان خبزالقرود دانسته است). مردم اندلس جرجریتیه(همو، 9)، مردم مصر حب‌الغول، و اهل مغرب کافوریه می‌نامیده‌اند(ابن‌بیطار، 3/55). نام بخور مریم را دیسقوریدس(همانجا) به زبان ققلامینوس6، و ابن میمون(همانجا) قوقلامیتوس آورده‌اند و با شجرۀ مریم که آن را نیز فقلامینوس خوانده‌اند(ابوالخیر، همانجا) متفاوت دانسته و گفته‌اند که چون برگ آن به شکل پنجه است، آن را «کف الاسد» هم خوانده‌اند. ابن میمون(ص33) و انطاکی(ص273)کف الجذماء [دست جذام‌دار] را گیاه پنجنگشت دانسته‌اند و ابن‌بیطار(4/74) پنجنگشت را نام فارسی کف‌مریم یا اصابع صفر شناخته است. برخی پنجنگشت را همان بِنْطافلون (به معنای 5 برگ) دانسته‌اند(نک‌: ابن‌میمون، همانجا). شماری از قدما گیاه اسفند یا حرمل را نیز بخور مریم یا پنجۀ مریم پنداشته‌اند، در صورتی که بیرونی در الصیدنه این انتساب را نادرست می‌داند(همانجا؛ نیز نک‌: ه‌ د، اسفند).
گسترۀ رویش: این گیاه را از گیاهان بومی منطقۀ قفقاز و مدیترانه دانسته‌اند(آمریکانا، همانجا). در ایران بیشتر در نواحی کوهستانی(زرگری، 2/284) شمال کشور مانند گرگان، گیلان، مازندران، و نواحی غرب مانند کردستان می‌روید(برای اطلاع تفصیلی از پراکندگی این گیاه در شمال و غرب ایران، نک‌: عماد، 6/33-34). بیابانها و تپه‌های سرزمین عربستان را نیز از رویشگاههای این گیاه نام برده‌اند(دانلدسن، همانجا). پلینی جاهای سایه‌دار را محل رویش سیکلمان می‌داند(VII/221).
خواص دارویی: از دیرباز پنجۀ مریم در زمرۀ گیاهان دارویی شناخته شده بوده است. گیاه ـ دارو پزشکان جهان‌باستان و جامعه‌های ایرانی ـ اسلامی با این گیاه آشنایی داشتند و به تجربه به خواص سودمند و زیان‌رسان اجزاء آن مانند ساقه، ریشه، برگ و گل در کاربردهای پزشکی پی برده بودند. با نگاهی گذرا به متون گیاه ـ دارونامه‌ها و پزشکی نامه‌ها می‌توان با خواص دارویی ـ درمانی و چگونگی کاربرد این گیاه آشنا شد.
پلینی طبیعی‌دان رومی سدۀ نخست میلادی به سودمندی ریشۀ سیکلمان در رفع گزیدگیهای هر نوع ماری اشاره دارد و می‌نویسد که ریشۀ گیاه کیفیت سمی دارد و اگر زن آبستن پا روی آن بگذارد، سقط‌جنین خواهد کرد(همانجا). پزشکان جهان اسلام نیز کاربرد اجزاء مختلف این گیاه را در درمان برخی بیماریها سودمند می‌دانستند. ابومنصور هروی(ص59) خواص درمانی آن را چنین آورده است: از میان بردن جراحتها و گشودن خوک [واژۀ فارسی خنزیر یا خنازیر: غده‌های چرکین زیر گلو]، نرم کردن اندام و گشودن عصبِ بر یکدیگر افتاده، کاستن و دفع آب جمع شده در چشم و از میان بردن تاریکی چشم با کشیدن بخور مریم آمیخته با انگبین اندر چشم، پاک کردن مغز با چکاندن آن در بینی، از میان بردن صُداع(سردرد) که از سردی بُوَد، گشودن حیض و افکندن کودک از راه کاربرد شیاف آن، بیرون کردن یرقان همراه عرق از بدن و زدودن کَلَف(ظاهراً کَک و مَک) و نَمَش(لکه‌های سرخ و سیاهی که روی پوست ظاهر گردد و آن را کنجده خوانند، نک‌: امیری، 507) و درمان داءالثعلب(بیماری ریزش موی سر و ابرو و ریش و برهنه شدن پوست آنها).
از خواص درمانی دیگر گیاه پنجۀ مریم می‌توان به درمان زکام با بوییدن بخور آن(اسحاق، 431)، آسان کردن درد زایش با برداشتن فرزجۀ [= پرزجه: شیاف]آن(ابن‌سینا، القانون، 3(3)/584)، افزودن بول و گشودن طمث، قطع جریان خون بواسیر با گذاشتن ضماد گیاه بر آن، رفع اورام مقعد، زخمها، غدد و ورمهای دیگر، تسکین درد نیش حشرات(غسانی، 344) و دفع قولنج با حقنه [= اماله]کردن(اخوینی، 434؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ خواص درمانی و کاربرد این گیاه در متون گیاه ـ دارویی قدیم، نک‌: ابن‌بیطار، 1/48-85، جم‌؛ غسانی، 201؛ انطاکی، 1/69؛ حکیم مؤمن، 44). نویسندگان گیاه ـ دارو پزشکی معاصر نیز به خواص درمانی و کاربردهای طبی این گیاه در درمان برخی بیماریها اشاره کرده‌اند(برای آگاهی بیشتر، نک‌: زرگری، همانجا؛ عماد، 6/34).
قداست: در فرهنگ عامه هر گیاه به ذات خود مقدس و از لحاظ معنوی ارزشمند و معتبر نیست. ارزش قدسیانۀ گیاهان به رابطه و پیوند آنها به شخصی مقدس، به یک نمونۀ مثالی و یا مجموعه‌ای از اعمال آیینی و تکرار عباراتی که می‌پندارند گیاهان را از عالم مادی غیرمقدس جدا می‌کند، وابسته است(برای موضوع، نک‌: الیاده، 296). گیاهانی که مردم آنها را دارای نیروی ورای طبیعی و خاصیتهای جادویی ـ درمانی می‌پندارند، به قدیسان پیوند می‌دهند(یادداشتهای مؤلف). به نظر وسترمارک نیروی سود رسان‌گیاه زمانی مقدس و برکت‌زا به شمار می‌آید که به آن همچون نیرویی کم‌وبیش رازآمیز، حیرت‌انگیز و اعجاب‌آور و «ورای طبیعی» نگریسته شود و نه همچون نیرویی عادی، متعارف و «خاکی»(ص119).
در جهان اسلام حضرت مریم(ع) را مانند حضرت فاطمه(ع) پاک و مقدس و برکت‌زا می‌انگارند و زنان هنگامی که مشکل و نیازی دارند، معمولاً به او نیز همچون حضرت فاطمه(ع) متوسل می‌شوند. مثلاً زنان مسلمان و مسیحی سترون برای از میان بردن بیماری نازایی خود به «حمام سِتّی مریم»(حمام مریم‌بانو) در قدس، نزدیک دروازۀ استفن مقدس می‌روند، به این باور که حضرت مریم در آن حمام خود را شسته است(EI2, VI/631).
ارزش و اعتبار قدسیانه و پیشگیرانۀ گیاه پنجۀ مریم، هم به سبب ارتباط این گیاه با عدد 5 و هم به سبب پیوندش با دست یا پنجۀ حضرت مریم(ع)، عذرای مقدس است. 5 در میان مردم برخی سرزمینهای مسلمان‌نشین، همچون دورۀ باستان با توجه به آنکه پنجۀ دست همچون عامل دفاعی در برابر چشم‌زخم به کار می‌رفته، ارزش جادویی داشته است. یکی از روشهای کارآمد برای دفاع در برابر چشم‌بد میان مردم، به ویژه میان مردم افریقای شمالی و برخی بخشهای خاورمیانه، دراز کردن دست راست با پنجه‌های گشوده به سوی کسی است که احتمال می‌رود آسیبی از نگاهش برسد(EI2, IV/1009؛ وسترمارک، 27؛ نیز نک‌: ه‌ د، پنجه).
هرچند تصور می‌رود که به کار بردن پنجۀ مریم برای دور کردن چشم بد پیشینۀ خیلی درازی نداشته باشد، اما استفاده از آن همچون تهویذ یا افسونِ زایش به هنگام زایمان زن به کار می‌رفته است(EI2, VI/631). در خواص جادویی تعویذ پنجۀ مریم نوشته‌اند که برای آسان‌زایی زن آبستن پنجۀ مریم را در پیش روی او در آب اندازند و بخیسانند(همانجا؛ آنندراج) و یا آب آن را به زن بنوشانند(دانلدسن، 27) و یا هنگام خیساندن اذان گویند(هدایت، 35). همان‌طور که گیاه پنجنگشت را نماد «کاهش شهوت» دانسته و نوشته‌اند که زاهدان ترسا بر فرشی که از گیاه پنجنگشت سازند، نشینند و در سفر نیز عصایی از چوب آن در دست گیرند، به این باور که از «قوت شهوات» آنها بکاهد(بیرونی، 154)؛ پنجۀ مریم(سیکلامن)را نماد شهوت دانسته‌اند و گفته‌اند که در قدیم از ریشۀ آن آشام عشق می‌ساختند(هال، 282).
همانندها: گیاهان دیگری نیز هستند که به حضرت مریم مقدس منتسب‌اند و به نام او نامیده می‌شوند. در میان این گیاهان این نمونه‌ها را که پیش‌تر به برخی از آنها اشاره شد، می‌توان یاد کرد:
کف مریم[دست مریم]، یکی از انواع ویتکس7(زریاب، 368، حاشیۀ 1)که در میان مسلمانان به کف فاطمه شهرت دارد. این گیاه را در مصر به نام کف مریم و یا کف فاطمه بنت‌النبی(ص) می‌فروشند. هنوز هم این گیاه را در مصر می‌توان یافت، لیکن کاربرد عمومی آن ظاهراً منسوخ شده است(EI2، همانجا).
کف العَذراء8، دانه‌های خشکی که در صحراها پراکنده است و سالها دوام می‌یابد. این دانه‌ها به مشت دست شباهت دارند و همچون تعویذ در برابر چشم بد به کار می‌رفته است. این گیاه را کنده‌کاری و نقاشی می‌کنند یا همچون طلسم به کار می‌برند ودر جهان اسلام به کف فاطمه معروف است(EI2, IV/1009, VI/631).
نِوَند یا نیوند، گیاهی از انواع حرمل یا اسفند که به عربی حب المِحلب خوانده می‌شود. این گیاه نیز به حضرت مریم(ع)منتسب است و به «نیوندمریم» شهرت دارد(برهان، 4/2240؛ نیز نک‌: ه‌ د، اسفند).
مریمیه یا مِرامیه، گیاهی خوشبو که گفته‌اند رایحۀ خود را از حضرت مریم به هنگامی که پیشانی را با برگهای آن پاک کرد، گرفته است(EI2, VI/631).
مآخذ: آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1336ش؛ ابن‌بیطار، عبدالله، الجامع‌لمفردات‌الادویة و الاغذیة، قاهره، 1291ق؛ ابن‌سینا، الرسالة‌الالواحیة، به کوشش یسریٰ عبدالغنی عبدالله، بیروت، 1411ق/1991م؛ همو، القانون، بیروت، 1403ق؛ ابن‌میمون، موسیٰ، شرح اسماء العقار، به کوشش ماکس مایرهوف، قاهره، 1420ق/2000م؛ ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، 1995م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1346ش؛ اخوینی، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344ش؛ اسحاق‌بن‌سلیمان، الاغذیة و الادویة، به کوشش محمد صباح، بیروت، 1412ق/1992م؛ اعلم، هوشنگ، جستارهایی در تاریخ علوم دورۀ اسلامی، تهران، 1381ش؛ امیری، منوچهر، فرهنگ داروها و واژه‌های دشوار، تهران، 1353ش؛ انطاکی، داوود، تذکرةاولی الالباب، قاهره، 1302ق؛ برهان‌قاطع، محمدحسین بن‌خلف‌تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، 1330ش؛ بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمۀ کهن فارسی از ابوبکر کاسانی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1352ش؛ حکیم، مؤمن، محمد، تحفه، تهران، 1402ق؛ دایرةالمعارف فارسی؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1347ش؛ زریاب، عباس، تعلیقات بر الصیدنۀ ابوریحان بیرونی، تهران، 1370ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ عماد، مهدی، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، تهران، 1379ش؛ غسانی، ابوالقاسم، حدیقةالازهار فی ماهیة العشب و العقار، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، 1405ق/1985م؛ فرهنگ جهانگیری، حسین‌بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351ش؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1337ش؛ قرآن مجید، کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348ش؛ گلریز، محمدعلی، مینودر، قزوین، 1368ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ میرحیدر، حسین، معارف گیاهی، تهران، 1373ش؛ هال، جیمز، فرهنگ نگاره‌ای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران، 1380ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334ش؛ یادداشتهای مؤلف؛ نیز:
Americana; Dioscorides, C., Materia Medica…, ed., M. Nazir Sankary, Aleppo, 1989; Donaldson, B. A., The Wild Rue, London, 1938; EI2; Eliade, M., Patterns in Comparative Religion, tr. R. Sheed, London, 1971; Pliny, Natural History, tr. W. H. S. Jones, London, 1956; Schlimmer, L., Terminologie médico-pharmaceutique, Tehran, 1970; Westermarck, E., Pagan Survivals in Mohammedan Civilisation, Amsterdam, 1973.
علی بلوکباشی