همه پرسش و جان کلام این است که خداوندگار از عشق چه مراد کرده...
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمیآید
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید
طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید
که حلقهای ز سر زلف یار بگشاید
تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطهات بیاراید
چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمیباید
جمیلهایست عروس جهان ولی هش دار
که این مخدره در عقد کس نمیآید
به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر
به یک شکر ز تو دلخستهای بیاساید
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه تو رخ ماه را بیالاید
//////////////////
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمیآید
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید
طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید
که حلقهای ز سر زلف یار بگشاید
تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطهات بیاراید
چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمیباید
جمیلهایست عروس جهان ولی هش دار
که این مخدره در عقد کس نمیآید
به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر
به یک شکر ز تو دلخستهای بیاساید
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه تو رخ ماه را بیالاید
//////////////////
عاشقان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
این هم یک نمونه
این هم یک نمونه
یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد، شعری برای تمام فصول+متن کامل شعر
شفقنا افغانستان- حتما این مصرع معروف و زیبا را جایی خوانده اید : یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد و حتما نمی دانید که آیا این مصرع ادامه ای دارد یا نه و یا شاعر این شعر کیست؟
به گزارش خبرگزاری شفقنا افغانستان، این شعر که در قالب مثنوی سروده شده از سروده های دکتر محمود اکرامی فر شاعر معاصر ایرانی است که در کتاب "دریا تشنه است" به چاپ رسیده است.
در این ایام که همزمان با عید سعید غدیر می باشد شما را به خواندن این شعر بسیار زیبا دعوت می کنیم :
از بيابان بوي گندم مانده است
عشق روي دست مردم مانده است
آسمان بازيچه ي طوفان ماست
ابر نعش آه سرگردان ماست
باز هم يک روز طوفان مي شود
هر چه مي خواهد خدا آن مي شود
مي روم افتان و خيزان تا غدير
باده ها مي نوشم از جوشن کبير
آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشي از کف مولا خوش است
فاش مي گويم که مولايم عليست
آفتاب صبح فردايم عليست
هر که در عشق علي گم مي شود
مثل گل محبوب مردم مي شود
تا علي گفتم زبان آتش گرفت
پيش چشمم آسمان آتش گرفت
آسمان رقصيد و باراني شديم
موج زد دريا و طوفاني شديم
بغض چندين ساله ي ما باز شد
يا علي گفتيم و عشق آغاز شد
يا علي گفتيم و دريا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد
یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند
یاعلی گفتیم و طوفانی شدیم
مست از آن دستی که می دانی شدیم
یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
کوفه در تزویر خود پایان گرفت
کوفه یعنی دستهای ناتنی
کوفه یعنی مردهای منحنی
کوفه یعنی مرد آری مرد نیست
یا اگر هم هست صاحب درد نیست
عده ای رندان بازاری شدند
عده ای رسوایی جاری شدند
آن همه دستی که در شب طی شدند
ابن ملجم های پی در پی شدند
از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی
انتهای پیام