۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

یاسمن

یاسمن
18. در كتاب Nan fan ts‛ao mu čwan، کهن ‌ترین کتاب چینی پیرامون گیاهان جنوب چــــــــین، نــــگاشته كــــــــــی هان (Ki Han) ، یكی از وزیران فغفور هوی (Hwei) (290 تا 309 ترسائی ) ،آمده است:1
گـــــلِ ye-si-min و گـــــــــلِ mo-li (Jasminum officinale [یاسمن سفید]) از تیره زیتونیان را مردمان هو از سرزمینهای باختری به چین آورده در كوان‌ـ‌تون (Kwan-tun) (نان هایی/ Nan hai ) كاشتند. مردم جنوب بوی خوش آن را دوست می‌دارند و به همین دلیل آن را پرورِش می‌دهند... گل mo-li به نـــــــــــــوع سفیدِ ts‛ian-mi (Cnidium monnieri) ماند و خوشبوتر از ye-si-min است."
در بخشی دیگر از همین كتاب2 آمـــــــــــــــــده است كه گلِ či-kia (Lawsonia alba [حنا])،3 ye-si-min و mo-li را مردمان هو از سرزمین تا‌ـ‌تسین (Ta Ts‛in)، خاورِیونان گرای، به چین آوردند.
گیاه ye-si-min را همان Jasminum officinale [یاسمن سفید] دانسته‌اند و گیاه mo-li را Jasminum sambac [رازقی]. امروزه روز در چین، هر دو گونه را بهرِ بوی خوش گلها و روغنی كه از آنها به دست می‌آید پرورش می‌دهند.4
این نوشته بر گرفته از Nan fan ts‛ao mu čwan، كه نخــــستین بـــــــار برت‌اشنایدر5 یافت و پیش نهاد، کژ فهمی های گوناگونی در پی داشته است. هیرت6 گفته است: "می‌گویند این نام بیگانه كه اینك در تمام زبانهای اروپایی هست از واژه عربی‌ـ ‌فارسی jāsamīn [بخوانید yāsmīn/یاسمن ] آمده و وجود آن در نوشته ای چینی كه در حدود سال 300 ترسائی نوشته شده گواهی است بردیرینگی كاربرد آن."
واترز1 یاسمن را "یكی از کهن ترین واژه‌های عربی كه در زبان چینی یافت می‌شود" دانسته است. تو گوئی این نویسندگان هیچگاه در این اندیشه نشده اند که در باره زبان عربی یا فارسی آن زمان چیزی نمی دانیم و این یکی شماری ، حتی با وجود آنچه در خود این کتاب چینی آمده، نادرست است؛ در آنجا بروشنی گفته شده ye-si-min و mo-li هر دو از تا تسین (Ta Ts‛in)، خاورِ یونان گرای ، وارد چین شده‌اند. پلیو2 خاطرنشان كرده كه هیچ گاه در اصالت این كتاب چینی تردید نشده، هرچند از اینكه در آنجا یاسمن زیر نام عربی اش آمده درشگفت شده است. به هر روی روشن است که زبان عربی از زبانهای تا تسین به شمار نمی‌آید. افزون بر این، اینک، و در پی پژوهشهای آروسو3 آشکار شده كتاب Nan fan ts‛ao mu čwan از دست بردگی های بعدی در رنج است. بنابراین، بسا که این نوشته را بعدها به كتاب افزوده باشند و هرچه شده باشد نمی‌توان با بکار گیری آن اثبات كرد پیش ازسال 300 ترسائی مردمانی از باختر آسیا در كانتون بوده‌اند.4 آنچه تردید رابیشترمی کند این ادعای كتاب چینی است كه در Nan yüe hin ki كه منسوب به لو كیا (Lu Kia) است كه در سده های سوم و دوم پیش از میلاد زیست،‌ به این دو گونه Jasminum اشاره شده است.5 در واقع آنچه به این نویسنده نسبت داده‌اند تنها این است كه در سرزمین نان یوئه (Nan Yüe) پنج دانه هیچ مزه ای ندارند و گلها بی بویند و تنها این گلها بوئی خوش دارند. او نام این گلها را نـــــــــیاورده و كـــی هان (Ki Han) است كه آنها را ye-si-min و mo-li دانسته. به هیچ روی امكان ندارد كه این دو گیاه خارجی در زمان حیات لو كیا (Lu Kia) از طریق دریا به جنوب چین رسیده باشند؛ و ای بسا مقصود لو كیا، چنانچه این نوشته از او باشد، گلهایی دیگر بوده.
این واقعیت را هم نباید از یاد برد كه ادعای ورود این گلها از تا تسین در تاریخچه های آن سرزمین نیامده و هیچ منبع از آن زمان یا دوره های بعدی آن را تأیید نكرده است.
كتاب Pei hu lu2‌ این گل را با نامهای ye-si-mi mo-li, سفید آورده می افزاید ایرانیان این گل را نیز چون p‛i-ši-ša یا گل اشرفی به چین برده‌اند.2 در Yu yan tsa tsu شرحی كوتاه از این گیاه آمده،3 و گفته شده است كه زیستگاه آن فو‌ـ‌لین (Fu-lin) و پو‌ـ‌سه (Po-se) (ایران) است. كتابهای Pen ts‛ao kan mu، Kwan k‛ün fan p‛u،4 و Hwa kin چنین آورده اند كه نخستین زیستگاه یاسمن (mo-li) ایران بوده و از آن مرز به كوان‌ـ ‌تون (Kwan-tun) برده شده است. كتاب اول این را هم می افزاید كه امروزه (سده شانزدهم) این گیاه در یون‌ـ‌ نان و كوان‌ـ ‌تون پرورش می‌دهند هرچند تاب سرما ندارد و آب و هوای چین فراخورآن نیست. از كتاب Tan k‛ien tsun lu نوشته یـــــان شن (Yan Šen) (1559ـ1488) آورده كـــه: " نام nai كه در شمال چین به كار می‌رود همان است كه در سالنامه‌های تسین tsan nai hwa ("سنجاق سر") نامیده شده است.5 این گیاه از دیر و دور به چین رسیده است."
بدین ترتیب در منابع چینی نامهای زیر را برای یاسمن می‌یابیم:6
(1) ye-si-min. *ya-sit (sid)-min، برابر با yāsmīn پهلوی، yāsamīn، yāsmīn، yāsmūn فارسی امروز، yasmin عربی یا ye-si-mi، *ya-sit-mit در (Yu yan tsa tsu) برابر با *yāsmīr (؟) فارسی میانه.7 برپایه این شــــــــواهد زبان ‌شناسی تاریخی و نـــــــوشته Yu yan tsa tsu، بهتر است بپذیریم این گیاه براستی از ایران به چین رفته است. اطلاعاتی که در كتاب Nan fan ts‛ao mu čwan آمده جای تردید بسیار دارد؛ هرچند اگر كسی بخواهد آن را بپذیرد به ناچار باید این راهم اثبات كند که این واژه فارسی دست کم در سده سوم ترسائی در باختر آسیا وجود داشته است و اینكه واژه هندی mallikā (نک شماره 2) دور و بر همان روزگار به تا تسین رسیده است. هر دو فرض ممكن ‌است، هرچند هیچ یك از منابع باختر آسیا آنها را تأیید نمی‌كند.1 شواهدی كه در این كتاب چینی ارائه شده در جای دیگر تكرار نشده؛ نه این اثر چنان مرجعیتی دارد و نه ارتباط نوشته امروزی بانوشته اولیه از حدود سال سیصد ترسائی آن قدر روشن است كه بتوان چنین نتیجه كرد. این واژه ی فارسی‌ـ ‌عربی از آن همه جهان شده است: تمام زبانهای اروپایی آن را پذیرفته و اعراب آن را در كرانه خاوری افریقا پراكنده‌اند (yasmini در زبان سواحلی، و dzasimini در زبان ماداگاسكاری).
(2) یا mo-li‌2، *mwat (mwal)-li=malli، آوانگاشت واژه سنسكریت (Jasminum sambac) mallikā [رازقی]، mal-li-ka تبتی، ma-li سیامی،3 mãly یا mlih خمری، molih چامی. واژه مالایایی melati از واژه سنسكریتِ mālatī مشتق شده و نام Jasminum grandiflorum [یاسمن چمپا] است. نام melirge برای یاسمن در زبان مغولی مستقل است. هـــــیرت آن را همان mo-lo در زبان سریانی4 دانسته كه پذیرفتنی نیست.
(3) san-mo، *san-mwat (mwak در زبـــــــــــــــــــــــان فوكی‌ینی/Fukien). ایـــــــــــن واژه در Nan fan ts‛ao mu čwan‌2 همآرش (مترادف) Lawsonia alba [حنا] شمرده شده كه از آن حنا ‌گیرند؛ هرچند در اینجا هم آشفتگی روی ‌داده ، زیرا این آوانگاشت برابر هیچ یک از نامهای خارجی Lawsonia نیست بلكه گویا برابر است با zanbaq [زنبق] عربی ("یاسمن ") كه نام گیاه sambac از آن گرفته شده است. كی ‌هان نمی توانسته با این واژه آشنا بوده باشد: بی چون و چرا این واژه را بعدها به نوشته او افزوده‌اند.
(4) چنین می نماید که man hwa ("گلِ man") که در نوشته های بودایی آمده كوتاه شده واژه سنسكریت sumanā (Jasminum grandiflorum) [یاسمن چمپا] است كه به صورت suman یا saman فارسی شده است.
Jasminum officinale [یاسمن سفید] در كشمیر، كابل، افغانستان و ایران یافت می‌شود؛ در ایران نیز خودروست.
بحث یاسمن در نوشته های پهلوی (ص 192 كتاب پیش رو) و در راهنمای دارویی ایران نوشته ابومنصور آمده است.1 چان ته (Č‛an Te) یاسمن را در سمرقند دیده است.2 این گل در استان فارس در ایران فراوان می‌روید.3
روغن یاسمن در میان ایرانیان و اعراب بس بلند آوازه است و در عربی آن را دهن‌ـ‌الزنبق [روغن زنبق] می‌نامند. ابن‌بیطار در کتابش شرحی کوتاه درروش تهیه آن آورده است.4 اصطخری گوید در ولایت دارابجرد ایران نوعی روغن یاسمن هست كه در هیچ جای دیگر یافت نمی‌شود. روغن یاسمن شابور (شاهپور امروزی نزدیك كازرون) و شیراز نیز آوازه ای ویژه دارد.5
در ‎Yu yan tsa tsu می خوانیم روغن یاسمنِ باختر شربــــــــتی است نیروبخش. آنچه در Wei lio‌6 نوشــــــــــــــته كائو سه ‌ـ ‌سون (Kao Se-sun) ، كه در واپسین سالهای سده دوازدهم و نخســــتین سالهای سده سیزدهم می‌زیست، آمده نشان می دهد این روغن در دوره سونگ به چین رسیده است. در این كتاب می خوانیم: "گل ye-si-min گلی است از سرزمینهای باختری به رنگ سفید برفی. مردمان هو (ایرانیان یا بیگانگان) آن را به كیائو چو و كانتون مـــــــی‌آورند و همــــــــــــگان بوی خوشش را دوست دارند و پـــــــرورش می‌دهند. Kwan čou t‛u kin ("فرهنگ جغرافیایی استان كوان‌ـ ‌تون") ، چنین آورده که روغن یاسمن را با كشتی به چین آرند؛ زیرا مردمان هو گلهای آن را ‌چیده روغنش را می‌گیرند كه درمان خوره را نیک باشد.1 وقتی این چربی را كف دست مالند، بوی خوشش به پشت دست می‌رسد."