۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

آتش بال




من کدامین مرغ آتش بال را مانم
من که در خود می کنم پرواز و در منقار
برگ آسمان دارم
در سرودم چشمه های مهر
روشن می کند آفاق مردم را
کوچه های سوگ دل ها را
رنگ و روی باغ می بخشد
من که در زندان
نوای مردمی ، آزردگی دارم
بی که خود دانند می خوانم
به هنگامی که می خوانند
بی که خود دانند
پنجره ها می گشایم
در شب غمهایشان
از نور آزادی
پیش پاشان را به تاریکی
چراغ چشم می دارم
خوابشان را با عبورم
سنگ می سازم
هر دمی از شعله شان
خاکستری می گردم آتش زای
می دهم بر باد آن خاکستر و
در شعله می خوانم
سردیم را می نشانم در دل و
می بخشم آتش را
من کدامین مرغ دورافتاده از اصلم
اصل هم آوازی مرغان
هجرت سختی است
بودن در قفس
از باغ آزادی سخن گفتن
رام بودن
سرکشی ها را ستودن
من کدامین مرغ را مانم
من که در بند قفس
آفاق را در چشم می کارم
صالح وحدت

هیچ نظری موجود نیست: