۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

مهر سیه چشمان، ترانه های ماندگار

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد


رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند

هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد

خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش

که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی

دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ

که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد


غوغای ستارگان
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نـــــوری دارم
باز امشب در اوج آسمانــم
رازی باشد با ستارگانـــــم
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویـــــــــی دورم
از شادی پر گیرم که رســــــم به فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
بر آسمانها غوغـــا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویــــــــــی دورم
با ماه و پروین سخنــــی گویم
وز روی مه خود اثـــــری جویم
جان یابم زین شبها
ماه و زهره را به طـــــــرب آرم
از خود بی خبرم، ز شعف دارم
نغمـــــه ای بر لبها
________________________________________

بوی جوی مولیان
بوی جوی مولیان اید همی
یاد یار مهربان اید همی
ریگ امو و درشتی راه او
زیر پا یم پرنیان اید همی
اب جیهون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان اید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو میهمان اید همی
میر ماهست و بخارا اسمان
ماه سوی اسمان اید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان اید همی
افرین و مدح سود اید همی
گر به گنج اندر زیان اید همی

شعر از رودکی
________________________________________

کاروان
همه شب نالم چون نی
که غمی دارم،که غمی دارم
دل و جان بردی امّا
نشدی یارم ،یارم
با ما بودی،بی ما رفتی
چون بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم،تنها رفتی
چو کاروان رود،فغانم از زمین، بر آسمان رود
دور از یارم، خون می بارم
فتادم از پا ز ناتوانی، اسیر عشقم، چنان که دانی
رهایی غم نمی توانم، تو چاره ای کن، که می توانی
گر ز دل بر آرم آهی
آتش از دلم ریزد
چون ستاره از مژگانم
اشک آتشین ریزد
چو کاروان رود،فغانم از زمین، بر آسمان رود
دور از یارم، خون می بارم
نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جویم
ای شادی جان، سرو روان، کز بر ما رفتی
از محفل ما، چون دل ما، سوی کجا رفتی
تنها ماندم، تنها رفتی
به کجایی غمگسار من؟، فغان زار من بشنو باز آ، باز آ
از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو باز آ،
باز آ سوی رهی
چون روشنی از دیده ما رفتی
با قافله باد صبا رفتی
تنها ماندم
تنها رفتی

خواننده: استاد غلانحسین بنان
آهنگساز:استاد مرتضی محجوبی
شاعر: رهی معیری
________________________________________

رفتی وبی تو
رفتی و بی تو دلم پر درده
پاییز قلبم ساكت و سرده
دل كه میگفتم محرم بامن
كاشكی میدیدی بی تو چه كرده
ای كه به شبهام صبح سفیدی بی تو كویری بی شامم من
ای كه به رنجام رنگ امیدی بی تو اسیری در دامم من
با تو به هر غم سنگ صبورم
بی تو شكسته تاج غرورم
با تو یه چشمه چشمه ای روشن
بی تو یه جادم كه سوت و كورم
ای كه به شبهام صبح سفیدی بی تو كویری بی شامم من
ای كه به رنجام رنگ امیدی بی تو اسیری در دامم من
چشمه اشكم بی تو سرلبه
________________________________________

در فكر
در فكر - در فكر - در فكر تو بودم كه
یكی حلقه به در زد - یكی حلقه به در زد - یكی حلقه به در زد
گفتم - گفتم صنما - قبله نما
بلكه تو باشی - تو باشی- تو باشی - تو باشی
تویی حبیب من یار
تویی طبیب من یار
خیر نبینی كه من می سوزم
خیر نبینی كه من می سوزم
از جفایت - ولی می سازم
تو كه بی وفا نبودی
پر جور و جفا نبودی
تو كه بی وفا نبودی
پر جور و جفا نبودی
آن كه مرا از تو جدا می كند
خیر نبیند كه چه ها میكند
خیر نبیند كه چه ها میكند
تو كه بی وفا نبودی
پر جور و جفا نبودی
________________________________________

نازنین مریم
آی گل سرخ و سپیدم كی می آیی ؟؟
بنفشه برگ بیدم كی می آیی ؟؟
تو گفتی گل درآید من می آیم
گل عالم تموم شد كی می آیی؟؟

جان مریم چشماتو واكن .. منو نگا كن
شد هوا سپید دراومد خورشید
وقت اون رسید كه بریم به صحرا
آی نازنین مریم .. آی نازنین مریم
جان مریم سری بالا كن منو صدا كن
بشیم روونه شونه به شونه
بریم از خونه به یاد اون روزا
آی نازنین مریم . آی نازنین مریم
بازدوباره صبح شد
من هنوز بیدارم
كاش میخوابیدم ..... تورو خواب می دیدم
خوشه ء غم - توی دلم
زده جوونه - دونه به دونه
دل نمی دونه .... چه كنه با این غم
آی نازنین مریم - آی نازنین مریم
بیا رسید وقت درو
مال منی از پیشم مرو
بیا سر كارمون بریم
درو كنیم گندما رو
نازنین مریم ........آی نازنین مریم
________________________________________

شد خزان


شد خزان گلشن آشنایی
باز هم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل. طی شد بهر تو
وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
با تو وفا كردم تا به تنم جان بود
عشق و وفاداری با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر ووفایی
نوگل گلشن جورو جفایی
از دل سنگت...آه
دلم از غم خونین است
روش بختم این است
از جام غم مستم
دشمن می پرستم
تا هستم
تو و مست ازمی به چمن
چون گل خندان از مستی بر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراقت ناله كنم تا كی؟
تو و این چون ناله كشیدن ها
من و گل چون جامه دریدنها
ز رقیبان خواری دیدنها
دلم از غم خون كردی
جه بگویم چون كردی
دردم افزون كردی
برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری
كه شكستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم
كه در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند
جفا به عاشق تا كی؟
نمی كنی ای گل یكدم یادم
كه همچو اشك از چشمت افتادم
گرچه ز محنت خوارم كردی
با غم و حسرت یارم كردی
مهر تو دارم باز
بكن ای گل با من
هرچه توانی ناز
كز عشقت میسوزم باز
________________________________________


درد عشق و انتظار
دارم زان شب یادگار
در آن شب سرد پاییز
آهنگ سفر میكردی
از رهگذری محنت خیز
دیدم كه گذر میكردی
درد عشق و انتظار
دارم زان شب یادگار
لا لا لا لا لا لالا لا لا لا
تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه آتشین شد
ازآن شبی كه برنگشتی
جهان كه شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی كه بر نگشتی
لا لا لا لا لالا لالا لا لا
در آ ن شب سرد پاییز
آهنگ سفر میكردی
از رهگذری محنت خیز
دیدم كه گذر میكردی
از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مینا گذشته .
روزگاری بر من تنها گذشته
تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه آتشین شد
از آن شبی كه برنگشتی
جهان كه شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی كه برنگشتی
لا لا لا لالا لالا لا لا
از آن شبی كه برنگشتی.
________________________________________

آمدی جانم به قربانت
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟؟
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟؟
بی وفا بی وفا حالا كه من افتاده ام از پاچرا؟
نوشدارویی - نوشدارویی - نوشدارویی و
بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل - سنگدل - سنگدل این
زودتر میخواستی - حالا چرا؟
عمر مارا مهلت امروز و فردای تو نیست
من كه یك امروز مهمان توام فردا چرا؟
نازنینا- نازنینا- نازنینا ما به ناز تو
جوانی داده ایم
دیگر اكنون با جوانان
ناز كن با ما چرا
وه كه با این عمر های كوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می كند
در شگفتم من - در شگفتم من
نمی پاشد ز هم دنیا چرا؟
شهریارا بی حبیب خود نمی كردی سفر
راه عشق است این یكی بی مونس و تنها چرا؟
بی مونس وتنها چرا؟؟
________________________________________

کی اشکاتو پاک میکنه
كی اشكاتو پاك میكنه
شبها كه غصه داری
دست رو موهات كی میكشه
وقتی منو نداری؟
شونه كی مرهم هق هقت میشه دوباره
از كی بهونه میگیری شبای بی ستاره
برگ ریزونای پاییز كی چشم به رات نشسته؟
از جلو پات جمع میكنه برگهای زرد و خسته؟
كی منتظر میمونه حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد
شب برسه به فردا
كی از سرود بارون
قصه برات میسازه
از عاشقی میخونه
وقتی كه راه درازه
كی از ستاره بارون
چشماشو هم میذاره
نكنه ستاره یی بیاد
یاد تو رو نیاره