۱۳۹۷ اسفند ۲۳, پنجشنبه

سپیدار بلسان BALSAM-POPLAR ویراست پنج 5


20.  در سالنامه‌های دودمان هان متقدم/غربی زیر نام هو تون hu t‛un (در ژاپنی، کوتو kotō)  1002 ("درخت تونگ/t‛ung مردمان هو، پالونیای شهبانو/پالونیا ایمپریالیز Paulownia imperialis" ایرانی یعنی (پوپولوس بالزامیفرا Populus balsamifera، [به عربی حور بلسمی]) از درختی خودرو سخن رفته كه در گیای منطقه  لوب‌ـنور (Lob-nor) شاخص است؛ چرا كه گویند این درخت در مملکت شان‌ـ‌ شان (Šan-šan) 1003 [Shanshan] فراوان ‌روید.1  از نام درخت به خوبی پیداست كه این گونه برای چینی‌ها كه آن را هنگام پیشروی خود در تركستان در سده دوم پیش از میلاد یافتند تازگی داشت، هر چند این جنس تا حدودی برایشان آشنا بود.  مون ك'ان (Mon K'an) شارح گوید  درخت هو تون hu t‛un مانند درخت توت (Morus alba) است هرچند  شاخه‌های پُرپیچ و خم پرشمار  دارد.  شرح مفصل‌تر را ین شی‌ـ‌كو (Yen Ši-ku) (645- 579م) پیش گذارده گــــــوید : "درخت هو تون hu t‛un  به  درخت تون 1004 t‛un  پالونیای شهبانو (Paulownia imperialis)  ماند، نه توت mulberry و از همین روست که هو تون hu t‛un نام  گرفته.  کرم (=حشره) درخت را سوراخ می‌كنـد و شــیره‌ای مــی تراود  که نام رایجش  هو تون لی hu t‛un lei 1005 ("اشكهای hu-t‛un") است،‌ چرا كه ‌گویند اشك مردم  را ‌ماند2.   پس از فرو شدن در خاك یا سنگ چون توده‌ای بسته شود، مانند نمك ترکی/ملح اندرانی [اندرابی، از اندراب افغانستان امروزی]  Halite/rock saltكه آن را وو-تون کیِن1006 wu-t‛un kien (’نطرون درخت وو-تون wu-t‛un، اِستِرفولیا پلاتینوفولیا Sterculia platanifolia) سید الاشجار  ‌گویند.  در لحام/لحیم کاری فلزات کار آید و امروزه همه افزارمندان به كار ‌زنند."3
تو یو/دو یو (Tu Yu)  1007 در ت'ون تی یِن T‛un tien  1008  که بین سال­های 766 و 801 نوشته گوید: "سرزمین لو (Lou) 10094 در میان مـــردمان ســی‌ژون (Si Žun) (ایرانیان، نواحی ایرانی نشین آسیای مرکزی) 1010 گــز 1011 تَمِریکس چینِسیس  (Tamarix chinensis)،  hu t'un و pai ts'ao  1012  (’گیاه یا علف سفید‘) فراوان است1  که دومی خورد اغنام و احشام و اسبان است.  ظاهر hu t‛un  به گونه‌ای است كه گوئی کرم­ها (=حشرات) آن را خورده‌اند.  از این درخت صمغی فرو تراود كه مردم "اشك hu-tun" ‌نامند.  می‌توان در لحام/لحیم ‌كاری زر (یا توپال/فلز) و سیم کار گرفت.  در محاوره آن را به جای  lei،   1014  می‌گویند كه خطـــاست."2 
گویا در T‛an pen ts‛ao3 اطلاعات زیر آمده است: " هو تون لی hu t‛un lei از داروهای کاری دندان‌درد است.  امروزه  این واژه نام مكانی در باختر آقسو/آكسو/ زینجیانگ/باروکا/سینکیانگ
(Aksu) (Bharuka, Bohuan and Bolujia) است.  این درخت آکنده از سوراخ­های كوچك است.  باشد که روزها در جنگل­ها راه پیمائید و درختی جز هو تون hu t‛un نبینید.  برگ­هایش به برگ­های تون  t‛un(پالونیا) (Paulownia) ماند.  صمغِ  چسب‌مانندش از ریشه‌ها تراود."
در لین پیائو لو یی Lin piao lu i[1] با قطعیت آمده است هو تون لی hu t‛un lei،  شیره  درخت هو تون hu t‛un،  از ایران خیزد، و می افزاید "اشک سنگ‛‛ سی لی ši lei 1015  نیز هست كه از سنگ ‌آید. 
سو كون  (Su Kun)، ویرایشگر پن تسائوی Pen ts‛ao  دودمان تانگ گوید:4 " هو تون لی hu t‛un lei از دشتها، خَلاب ها و نیز كوه­ها و دره‌های باختر سو‌ـ ‌چو (Su-čou) [Suzhou]1016 بدست ‌آید.  همچون زاگِ/زاج زرد (هوان فان hwan fan) است،5 هرچند  بسیار سخت‌تر از آن.  درختان كرم‌خورده را درختان هو تون hu t‛un نامند.  وقتی شیره  آنها به داخل خاك و سنگ فرو شود، فرآورده­ای خاك‌ـ‌ زاد مانند نُطرون به دست می‌آید.  درختی است بلند و بزرگ با پوست و برگ­هایی مانند  سپیدار و تون  t‛un 2678  سبز.  از تیره  توت‌ها است و از همین رو درخت هو تون hu t‛un نام گرفته.  چوبش ساخت ابزار را کار ‌آید."
هان پائو‌ـ ‌شن (Han Pao-šen)  1018 كه در میانه های سده دهم شو پن تسائو Šu pen ts‛ao 1019 را ویراست گوید : "درخت در باختر لیان‌ـ‌ چو/لیانژو (Lian-čou  1020) در كان‌ـ ‌سو/گانسو/قانسو(kan-su) (کَنگ یا در چینی کنگجو (康居)) می‌روید.  در آغاز چون بید است؛ کلان كه می‌شود چون درخت توت و ت'ون  t‛un گردد.  شیره اش اندر خاك شود و  خاك و سنگ را ماند.  همچون نوعی گلفهشنگ/دنگاله ginger-stone (کیان شی 1021  kian ši) در رنگرزی به كار می‌رود1.   بسیار شور و تلخ است.  محلول در آب است  و سپس به صورت شیست ‌زاجدار یا شوره درمی‌آید.  در ماه­های زمستان گرد ‌آرند."
تا مین (Ta Min) 1022، كه حدود  سال 970 ترسائی  گیاهنامه‌ای نوشته‌ در ارتباط با این درخت گوید: " دو صنف شیره است،ـ‌ شیره  درختی كه در قرابادین بكار نمی‌رود و شیره سنگ كه از روی سنگ­ها بر دارند؛ تنها  این گونه است كه کاربرد دارویی دارد.  به ظاهر خرده‌سنگ را ماند و آنها كه به رنگ خاك بادُرفتی‌اند از همه بهتر.  درکاهش دندان‌درد بکار برند."  سو سون (Su Sun) در تو کین پن تسائو T‛u kin pen ts‛ao گوید  این ماده را در آن روزگار میان بربرهای باختری (سی فان/ Si Fan) یافته و بازرگانان به داد و ستدش پرداختند.  می‌افزاید پیشترها پزشگ ها کمتر آن را تجویز می‌كردند، هرچند اكنون آن را برای درمان دندان درد بکار گیرند.  این ماده از داروهای کاری خانگی به شمار است. 
لی شی- چن/لی شیژِن Li Shizhen 2 با اشاره به فصل مربوط به سرزمین های باختری شی یو چوان (Si yü čwan) در سالنامه‌های هان گوید این درخت در سرزمین كو‌ـ ‌شی (Kü ši)   1023 (تورفان/Turfan) فراوان بود.  در سالنامه‌های هان در باره  تورفان چنین چیزی نیامده، بلكه، چنانکه دیدیم، این را در باره   شان‌ـ‌ شان (Šan-šan) 1003 [Shanshan] گفته‌اند.3 سپس شرحی كوتاه درباره  این ماده آورده دو گونه "اشك درختی" و "اشك سنگ" را نام می‌برد. 
در گیتا‌شناسی مینگMing Geography ، هو تون  hu t'un lei محصول هامی  Hami دانسته شده است.  در کِوان یو کی Kwan yü ki4 این ماده یكی از فرآورده های مغولان چیكین (Chikin) بینِ سو‌ـ ‌چو (Su-čou) و شا‌ـ ‌چو(ša-čou) شمرده است.  Si yü wen kien lu1، كه به سال 1777 نوشته شده، درباره این درخت گوید كج و کولگی را، تنها بکارسوخت آید: از همین روست که مردم تركستان آنرا اودون   odonیا اوتون  otun ‌نامند كه در تركی به معنای "هیمه، سوختبار" است.2 خود درخت را در تركی توگرَک tograk ‌گویند. 
در هوئی کیان چی Hui k‛ian či3 نیز درخت هو تون hu t‛un از هامی شمرده و گفته شده كه مسلمانان چوبش می‌سوزانند هرچند  آن­هائی را كه نقش و نگار دارند ‌تراشیده زین و قلمدان ‌کنند. 
برتشنایدر4 این درخت را همان پوپلوس یوفراتیکا [در عربی حور فراتی،حور متعدد الأوراق ] Populus euphratica [بید سمرقند] دانسته كه هیمه تركستان است.  هرچند روشن نیست چنان كه چینی‌ها گفته اند از این درخت صمغی به دست آید.  از این گذشته،‌ این گونه در سرتاسر شمال چین پراكنده است5؛ در حالی كه در تمامی متون چینی، كهن یا امروزی، هو تون hu t‛un درختی ویژه ی تركستان و ایران دانسته شده است.  درست ایـن است که ایــــن همــان پوپولوس بالزامیفرا
Populus balsamifera از نوع genuina Wesm است.6  دورترین مرز خاوریِ رویشگاه این درخت تپه‌های كومبوم (Kumbum) در خاور كوكونور (Kukunōr) است كه از نظر گیتاشناسی بخشی از آسیای مركزی/[آسیای میانه/وسطی/وسط]  بشمار  می رود.  همین گونه در سیبری و امریكای شمالی نیز می‌روید و فرانسویانِ كانادا آن را لیار (liard) نامند.  فراسوی این مرز می‌توان درخت را به هر دو شكل خودرو و بستانی در رشته‌كوه­های داخلی شمال باختری هیمالیا، در ارتفاعات دوهزاروپانصد تا چهارهزار متری از كوناوَر (Kunawar) به سمت باختر یافت.  در باختر تبت تا بلندای  بیش از پنج‌هزار متر نیز می‌روید1.  جوانه‌های درخت صمغ  بلسان دارد كه گویند ضد اسكوربوت و مدر است و در گذشته با نام baume facot و تاکامِهاکا کامانیس tacamahaca communis2 (یا ولگاریس vulgaris) به اروپا می‌بردند.  وات گوید هیچ گزارشی از کارگیری اشگ این درخت در هند نیافته است.  از نوشته های چینی برمی‌آید كه به احتمال زیاد ایرانیان آسیای مركزی (همانها که در متون و منابع چینی به شکلی بس کلی و مبهم سی ژون Si Žun نامیده شده اند) و ایران این درخت را می‌شناختند و این پندار كه هم‌ اینان كاشفان خواص دارویی بلسان بوده‌اند برخطا نیست.  می‌توان تأثیرش بر کاهش درد پوسیدگی دندان را دربست پذیرفت زیرا روی دندان را ‌پوشانده نمی‌گذارد هوا بدان برسد. 











1. Ts‛ien Han šu, Ch. 96 A, p. 3b. Cf. A. Wylie, Journal Anthropological Institute, Vol. X, 1881, p. 25.
2. پلینی (xii, 18, & 33) از درختچه‌ای خاردار در آریانا در مرز هند سخن رانده كه به خاطر اشكی كه از آن ‌تراود و صمغ مُرّ مكی/حجازی   myrrhرا ماند ارزشمند است، اما خارهائی که بدان چسبیده دسترسی بدان را دشوار سازد.
(Contermina Indis gens Ariana appellatur, curspina lacrima pretiosa murrae simili, difficili accessu propter aculeos adnexos.)
روشن نیست پلینی چه گیاهی را  در نگر داشته است؛ باید به همانندی نام  «اشك» با نامی كه مردم چین  به این گیاه داده‌اند توجه كرد.
3. در كتاب T‛ai p‛in hwan yü ki, (Ch. 181, p. 4) در توصیف محصولات لو‌ـ ‌لان (Lou-lan) از این متن اقتباس شده .
4. كوته نوشت لو‌ـ ‌لان (Lou-lan)  ،  نام اصلی مملکت شان‌ـ‌ شان.

1. این نكته را از سالنامه‌های دودمان هان گرفته كه در آنها تیره سازوئیان/سماریانrushes.  را نیز ذكر كرده‌اند. ین شی‌ـ‌كو (Yen Ši-ku) در توصیف ’’علف سفید‘‘ گوید : «مانند  علف yu   ارزنی سبز، گاورس سبز، چسبک  (Setaria viridis) است، اما از جنس بهتر و بدون ریشك؛ پس از خشك شدن به رنگ سفید در می‌آید و خوراک  اسب و اغنام و احشام شود.»
2. Cf. Čen lei pen ts‛ao, Ch. 13, p. 33.
Či wu min ši t‛u k‛ao, Ch. 35, p. 8 b
[1] . Ch. B, p. 7 a (see above, p. 268).
4. Čen lei pen ts‛ao, l.c.
2. Pen ts‛ao kan mu, Ch. 34, p. 22.
3. در سوئی کین چو Šwi kin ču نوشته ‌ای هست كه در آن از هو تون hu t‛un سخن رفته، و شاید بتوان آن را به كو‌‌ـ ‌شی مربوط دانست:
Chavannes, T‛oung Pao, 1905, p. 569.
2. شات (W. Schott, Abh. Berl. Ak., 1842, p. 370) پیشتر این نوشته  را به درستی برگردانده است. برتشنایدر  (Mediæval Researches, Vol. II, p. 179) آن را درست نفهمیده می نویسد: ’’در اینجا واژه‌ای بیگانه با دو نویسه هو تونگ hu t‛ung بیان شده كه به معنای ’’سوختبار‘‘است. ‘‘
4. Mediæval Researches, Vol. II, p. 179.
2. نخستین بار نیكولوسو دِ موناردس (Nicoloso de Monardes) tacamahaca را (كه در اصل واژه سرخپوستی امریكایی است) وصف کرد.
(Dos libros el uno que trata de todas las cosas que traen de nuestras Indias Occidentales, Sevilla, 1509): ``Assi mismo traen de nueva Espana otro genero de Goma, o resina, que llaman los Indios Tacamahaca. Y este mismo nombre dieron nuestros Espanoles. Es resina sacada por incision de un Arbol grande como Alamo, que es muy oloroso, echa el fruto colorado como simiente de Peonia. Desta Resina o goma, usan mucho los Indios en sus entermedades, mayormente en hinchazones, en qualquiera parte de cuerpo que se engendran, por que las ressuelue madura, y deshaze marauillosaments,'' etc.
نسخه‌ای از این کتاب بسیار کمیاب در مجموعه ی ادوارد آیر در کتابخانه نیوبری در شیکاگو هست ؛ به همین ترتیب دنباله اش: