۱۳۹۷ اسفند ۱۴, سه‌شنبه

پارسی دری هندی افغانی ترکی تاجیکی جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه...



آن‌ها «پارسی را پاس می‌دارند» و ما «دری را می‌دری

نوشته شده توسط  دسته: مقالات منتشر شده در 14 جوزا 1396


شعار همزبانان همسایه غربی ما این است: « پارسی را پاس بداریم» و بدون تردید،‌ نه تنها پارسی را پاس داشته‌اند که «دری را نیز دریافته‌اند.» درست برخلاف آن کاری که ما کرده‌ایم و «دری را دریده‌ایم.»

اگرچه از نظر ما، خاستگاه اصلی زبان فارسیِ دری، افغانستان است، اما این زبان،‌ در کشور همسایه ما (ایران) به رشد و پختگی فوق‌العاده‌ای رسیده‌است و آن‌گونه که آنان در رشد و بالند‌گی این زبان مشترک سهم داشته‌اند، ما نداشته‌ایم. صرف‌نظر از تولیدات فرهنگی آنان در زمان حال، در روزگاران گذشته، مخصوصاً بعد از آمدن اسلام در سرزمین‌های شرقی(خراسان بزرگ)، نیز کارهای درخورِ توجه و اساسی انجام داده‌اند. در این گفتار، به عنوان نمونه صرف به کارهایی که در زمینه تالیف و تدوین لغت‌نامه که توسط فرهنگ‌دوستان و ادیبان کشور همسایه و هم‌زبان ما صورت گرفته، اشاره مختصری کرده و پس از آن به اصل موضوع، خواهیم پرداخت. برخی از کارهایی که در این مورد صورت گرفته، به این شرح است: «فرهنگ قواس، بحر‌الفضایل فی منافع الافاضل، دستورالافاضل فی لغات‌الفضایل، اداة الفضلا، شرف‌نامه، مفتاح الفضلا، تحفة السعادة، مؤیدالفضلا، تحفة الاحباب، کشف اللغات، فرهنگ وفایی، فتح الکتاب، مجموعة اللغات، مدارالافاضل، فرهنگ جهانگیری، چهار عنصردانش، جمع الجوامع، لطایف اللغات، فرهنگ رشیدی، بهارعجم، قسطاس اللغه، شمس اللغات، اصطلاحات شعرا، هفت ملزم، غیاث اللغات، تسهیل اللغات‌، بحرعجم، ارمغان آصفی، آنندراج، آصف اللغات، نقش بدیع و فرهنگ نظام.

در مجموع، تعداد کتاب های تالیف‌شده در این زمینه، حدود ۲۵۰ لغت‌نامه است که از این میان ایرانیان در تالیف نزدیک به ۴۰ لغت‌نامه سهم عمده و اساسی داشته و بقیه را هندی‌ها و ترکان عثمانی، تالیف کرده‌اند و تعداد بسیار اندکی از آن‌ها را ادیبان کشور ما، تالیف کرده‌اند؛ چنان‌که نخستین آنها فرهنگ قواس، است که این فرهنگ را فخرالدین مبارک‌شاه قواس (کمانگر) غزنوی، در هند تالیف کرده که سرآغاز فرهنگ‌نویسی فارسی در هند نیز محسوب می‌شود. همچنان، در میان آن‌ها نام لغت‌نامه «بحرالفضایل فی منافع الافاضل» به چشم می‌خورد که مولف آن محمدبن‌قوام‌بن رستم بن‌محمود بدر خزانه بلخی، است و نیز فرهنگ «تحفة الاحباب» که مولف آن «حافظ سلطان‌علی اوبهی» است و «اوبه» از توابع شهر هرات کنونی می‌باشد. فرهنگ جهانگیری و بسیاری دیگر از این دست لغت‌نامه ها جزء نخستین لغت‌نامه هایی است که در هند تدوین و تألیف شده‌است. از سده سیزدهم هجری به بعد، فرهنگ لغات یا لغت‌نامه های بسیار خوبی در ایران، به‌چاپ رسیده‌است که از جمله می‌توان به فرهنگ عمید، معین و سخن‌روز و همچنان لغت‌نامه بزرگ علامه ده‌خدا، اشاره کرد که در این کتاب وزین، نام بسیاری از شهرها، شخصیت‌ها، دانشمندان، ادیبان و هنرمندان قدیم افغانستان را نیز می‌توان یافت.

در این اواخر کار بسیار خوبی که انجام شده، تدوین «فارسی ناشنیده» یا «فرهنگ واژه‌ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده کاربردی در افغانستان» تألیف دکتر حسن انوشه و غلام‌رضا خدابنده لو، است که در پاییز ۱۳۹۱ هـ.ش توسط موسسه فرهنگی اکو، در ۱۰۱۰ صفحه به قطع رقعی به چاپ رسیده‌است. به گفته محمدکاظم کاظمی: «فارسی ناشنیده» را می‌توان جامع‌ترین و علمی‌ترین فرهنگی دانست که تا کنون برای واژگان فارسی افغانستان، گرد آمده‌است. «فارسی ناشنیده»‌ به راستی کتابی است منحصر به فرد در قریب به هزار صفحه و حدود ده‌هزار واژه. آن‌گاه که به کتاب‌نامۀ آن مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که کاری عظیم صورت گرفته‌است و آدمی را به یاد دیگر اثرِ گرانبار دکتر انوشه، یعنی دانش‌نامۀ زبان و ادب فارسی افغانستان، می‌اندازد.» (سایت رسمی محمدکاظم کاظمی)

هم‌زبانان ما در آن‌سوی مرز، به فکر پالایش و بهبود زبان فارسیِ دری، هستند چنان‌که از سطرهای فوق دانستیم که «فارسی ناشنیده»‌و «دانش‌نامه ادب فارسی» مخصوصاً جلد سوم آن اختصاص به شخصیت‌های علمی و فرهنگی افغانستان دارد.

ایجاد «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» از سال‌ها بدین‌سو، به منظور ارتقای زبان فارسی بوده و تعداد زیادی از استادان ادب فارسی را دورهم گرد آورده‌اند تا «پارسی را پاس بدارند» و حتی از افغانستان و تاجیکستان هم اعضای افتخاری دارند.

ما پیش از این نیز، اگر نتوانسته بودیم کاری درخور و بایسته انجام دهیم، (صرف‌نظر از کارهای بزرگان فرهنگ و ادب ما مثل مولانا، سنایی، ناصرخسرو، دقیقی و...که متعلق به دوران گذشته‌اند) حداقل تا چندی پیش (اواخر دوره محمد ظاهرشاه) بر پیشانی کتاب‌های زبان مادری خود، عنوان «قرائت فارسی» را واضح و درخشان می‌دیدیم و آن را همان‌گونه که نوشته شده بود، بی هیچ دغدغه خاطری، قرائت می‌‌کردیم، اما مدتی‌است که در سرزمین ما، زبان پارسی یا همان زبان فارسی را بیگانه و غیر خودی می‌دانند؛ این در حالی‌ست که بزرگان فرهنگ و ادب ما به هیچ‌وجه فرقی میان فارسی، دری، و تاجیکی نمی‌گذارند. نه تنها بزرگان ادب ما که حتی سایر مردم شریف ما که به زبان فارسی هم تکلم نمی‌کنند، نیز فرقی میان فارسی و دری نمی‌شناسند و «دری» را همان «فارسی» می‌دانند؛ چنان‌که ما را همواره «فارسی‌وان» خطاب می‌کنند نه «دری وان.» البته بحث تفاوت میان «فارسی» و «دری» را به زمانی دیگر موکول می‌کنیم- هنوز یادمان نرفته که در همین چندسال گذشته، واژه‌های ناب و سرۀ فارسیِ دری را برچسپ بیگانه می‌زدند و بین «دری» و «فارسی» فرق قایل می‌شدن و با تأسف که این رویه، تا کنون نیز ادامه دارد. در آن زمان، بسیاری از آن واژه‌های سره را به جرم «فارسی» بودن از بین می‌بردند و به جای آن‌ها واژه‌های خارجی را جایگزین می‌کردند که نمونه بارز آن، برداشتن واژه «نگارستان» از لوحه «نگارستان ملی» و گزینش واژه «گالری» به جای آن بود. و نیز به‌کارگیری عنوان «وزارت اطلاعات و کلتور» به جای «وزارت اطلاعات و فرهنگ» که پیش‌تر از آن صورت گرفته بود و دوباره به نام «وزارت اطلاعات و فرهنگ» مسمی شد.

ما، همچنان شاهد بودیم که چگونه بر سر واژه‌های دانشجو (معادل عربی آن، محصل)، دانشگاه و معادل آن که به زبان پشتو «پوهنتون»، و دانشکده که معادل آن به زبان پشتو «پوهنحی» و به زبان خارجی «فاکولته» می‌شود، نیز تنش‌های زیادی به وجود آمد و پای این کشمکش‌های بیهوده از جامعه و رسانه‌های جمعی تا مجلس شورای ملی نیز کشانده شد و به همین سبب، چندین سال مقرره و آیین‌نامه وزارت تحصیلات‌عالی به تصویب نرسید، غافل از این‌که واژه‌های مشابه نگارستان را که بهارستان، گلستان، و مانند آن است در همه جا به‌کار می‌بریم و همچنان معادل واژه دانشگاه، مانند: زایشگاه، پرورشگاه و گذرگاه را نیز همه‌روزه استفاده می‌کنیم و کاش یک‌بار به گفته «ملا درویش واله» یا «واله هروی» که شاعری از دیار عشق و عرفان، (هرات باستان) و شاگرد و مصاحب میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی، بود، گوش فرا می‌دادند و معنای دانشکده را با رنگ و بوی وطنی آن و با تمام وجود حس می‌کردند و نابخردانه به آن برچسپ بیگانه بودن نمی‌زدند. آن شیفته فرهنگ و ادب، چنین فرموده بود: «عقل بنموده به دانشکدۀ خاطرتو/ رای‌های همه را فکر صواب اندازی»

سوال این‌جاست که آیا واقعاً‌ واژه «دانشجو» بیگانه(فارسی) و واژه «محصل» خودی (دری) است؟ یا واژه «دانشگاه» به دلیل این‌که یک واژه فارسی و بیگانه است و چون معادلی برای آن در زبان دری نداریم، ناگزیر از معادل یا برابر پشتوی آن استفاده کنیم؟ موضوع به اینجا ختم نمی‌شود. و ما به هیچ‌وجه سر ستیز با سایر گویش‌ها و زبان‌های ملی خود نداریم، بلکه خواستار این هستیم که زبان‌های ملی ما در کنار هم و به موازات یکدیگر رشد مساویانه داشته باشند. آنچه ما می‌گوییم، این است که بروز این مسایل، جزو عوامل بازدارنده درونیِ زبان فارسیِ دری است یا به تعبیر دیگر، این موضوع، یک روی سکه است و روی دیگر آن نه عوامل آگاه و بازدارنده درونی، بلکه عوامل تخریب‌کننده بیرونی، به وسیله اعمال ناآگاه و جاهلِ درون‌محیطی است. تداوم و پویایی و پایندگی و بالندگی یک جامعه زنده، بستگی به زندگی و اصالت‌های فرهنگی و مدنی آن جامعه دارد و زبان نیز از این مقوله مستثنا نبوده و جزو همان اصالت‌های فرهنگی و مدنی یک جامعه به شمار می‌رود. ما نمی‌توانیم به بهانه‌های مختلف دست از واژه‌هایی برداریم که ریشه در فرهنگ دیرین خود ما دارد و چون هم‌زبانان دیگر ما هم از آن واژه ها استفاده می‌کنند؛ ما حق استفاده از آن را نداشته باشیم.

ما نه تنها در ارتباط با زبان فارسی دری خودآگاه یا ناخودآگاه کوتاهی کرده‌ایم، بلکه این آسیب‌رسانی، شامل دیگر زبان‌های ملی ما از جمله زبان پشتو هم شده‌است و بی‌توجه به پیامدهای ناگوار آن،‌ مرتکب خطای بزرگ‌تر از آن شده و در را به روی واژه های بیگانه چنان باز گذاشته‌ایم که تا چند دهه دیگر، سوگ‌مندانه شاهد نابودی و اضمحلال این زبان شیرین که نماد فرهنگ و تمدن سترگ و عظیم شرقی‌مان است، خواهیم بود.

داکترفضایلی 
منبع: دیدپرس
کدمطلب: 1622