۱۳۹۷ اسفند ۱۲, یکشنبه

گل رنگ قرطم ویراست پنج 5


گُلِ رنگ
17.  دوكاندول1 با همه پایبندی به  این بـــــــــــاور كـــــه كشت گُلِ رنگ2 کارتاموس تینکتوریوس (Carthamus tinctorius) در مصر و هند پیشینه­‌ای کهن دارد، با استناد به برتشنایدر می گوید این گیاه تازه در سده دوم پیش از میلاد به چین رسید، یعنی روزگاری كه چان كی‌ین/ژانگ کیان Zhang Qian  آن را همراه خود از باكتریا آورد.  استوارت نیز همین افسانه را واگوید2.   در زندگینامه این سردار و سالنامه‌های دودمان هان نشانی از این دست نیست.  تنها در پو وو چی Po wu či  در مجموعه گیاهان مرتبط با چان كی‌ین/ژانگ کیان Zhang Qian، از هوان لان  885 hwan lan نام برده و افزاید می توان چون بَزَک، یِن چی (  886 yen-či ) بکار برد4.   كتاب کو کین چو Ku kin ču با وجود پذیرش ورود این گیاه از باختر به چین هیچ نامی ازاین سردار نمی برد. در تسی مین یائو شو Ts‛i min yao šu از ‌ شیوه كاشت این گل سخن رفته، هرچند  چیزی درباره  ‌ورودش به چین نیامده.  بی چون و چرا  این گیاه از خارج به چین رفته، هرچند بعید است پیش از سده سوم یا چهارم ترسائی و دوره دودمان تسین صورت گرفته باشد.  ورود گُلِ رنگ  به چین توجه چینی‌ها را به یك گیاه بومی خودرو اسفناج سیلان/اسفناج رونده (Basella rubra) جلب كرد كه از آن رنگ و بزکی مشابه گُلِ رنگ بدست  می‌آید و این دو گیاه و آنچه از آنها گیرند را در نام مشترك یِن-چی yen-či  درآمیخته یا در آشفتند. 
اسفناج سیلان، بیسالا روبرا/آلبا Basella rubra گیاهی است بالارونده از تیره بِیسالیسیا  Basellaceaeكه در چین (و نیز در هند)، بیشتر برای سَتَه (berry,baie) [در عربی عوزة] اش می کارند، و زنان شیره ارغوانیش سرخاب کنند و رنگ ارغوانی­اش را بکارجوهر مُهر زنند.  استفاده از این رنگ امتیاز ویژه عالی ترین مجالس پایتخت، استانداران/والیان ((prefects  استان­های شان‌ـ تی‌ین (Šun-t‛ien) و ماكدن (Mukden) شِن­یانگ [[Shenyang و همه فرمانداران استانی/ حكام المقاطعات/ provincial governors بود1 .  ت'أئو هون ‌ـ‌ كین/دائو هونگ جینگ (T‛ao Hun-Kin) (451 تا 536 م) این گیاه را با نام لو کِوی lo k‛wei  891  آورده و از كشت آن و نیز استفاده از برگهایش به عنوان چاشنی و کاربرد سَته آن به عنــــوان بزک یاد كرده2.  بسا که استفاده از این گیاه بعد از ورود گُلِ رنگ  به چین آغاز شده باشد.  کو کین چو Ku kin ču4 اثر  تسوئی پائو (Ts‛ui Pao) در میانه  سده چهارم ترسائی گوید: "برگ­های ین-چی  892   yen-či مانند  بــــرگ­های خارشتر (  893 ki) و  چو کون 894   p‛u kun   تِراکسیکوم آفیسنالِس (Taraxacum officinalis، گل قاصدك (در عربی طرخشقون مخزني/ طرشقون) است.  منبت/زیستگاهش سرزمین های باختری 895 است و محلی­ها آن را بکار رنگرزی زده یِن-چی  896  yen-či ‌نامند،‌ در حـــــــالی كه چیـــــــــــنی‌ها آن را هو-لان    hun-lan (897 "نیلی سرخ فام" کارتاموس تینکتوریوس Carthamus tinctorius) گفته گردی را كه از آن گرفته بکار بزک زنند یِن-چی فِن  yen-či fen 898 گویند.  [چون اینک مردم  قرمز پررنگ‌ 899 را خواهان اند، از گل یِن-چی  yen-čiای كه رنگ می‌كند سخن رانند؛ هرچند  آن گل یِن-چی yen-či با گیاه یِن-چی yen-či كه رنگینه از آن گیرند یکی نیست و آن را نامی دیگر هون-لان hun-lan کارتاموس تینکتوریوس (Carthamus tinctorius) است.  از گذشته دور، رنگِ بینِ  چی 900  č'i و سفید را هون 901  hun گفته‌اند و این همان است كه امروزه هون-لان hun-lan گویند.]"4 از این نوشته برمی‌آید كه از دیرباز باسلا  Basella را با کارتاموس Carthamus در آشفته اند، هرچند  در اصل نام یِن-چی yen-či  تنها به کارتاموس Carthamus داده می‌شده. 
در پی هو لو Pei hu lu2 اطلاعات زیر درباره گل یِن-چی  yen-či  آمده: "گلی خود رو داریم كه فراوان در كوهستان­های صعب العبور توان‌ـ ‌چو (Twan-čou) 902 می‌روید2.   برگ­هایش مانند لان lan  903  (ایندیگوفِرا، Indigofera، نیل) است و  گل­هایش به گل­های لیائو liao  904 پُلیگنوم (Polygonum، [علف هفت بند/بطباط]، شاید نیل ژاپنی/نیل چینی، پُلیگنوم تینکتوریوم  P.  tinctorium ماند.  درازای شکوفه ها هنگام بیرون کشیدن 905 پنج تا هفت سانتیمتر است و از آنها رنگ سفید سبز فام گیرند.  در نخستین ماه سال گل می‌كند.  بومیان دانه‌های باز شده را كه هنوز مغز دارد برای فروش گرد می آوردند.  این دانه‌ها در بزک موسوم به  906،  بویژه رنگرزی قصب/کسب/پونجی  pongee و دیگر انواع ابریشم به كار ‌رود.  رنگ قرمزشان كم از رنگی كه از گل لان lan  گــیرند ندارد.  سی تس'و‌ـ ‌چ'ی (Si Ts‛o-č‛i) 908 در کتابش یو سی شی چون شو ، 909  Yü sie ši čun šu، گوید، 3 ’این گل­­­ها (Carthamus) hun-lan ان4؛ آیا آن بلند آستان پیشتر آنها را می شناختند؟  مردمان شمال این گل­ها را گرد آورده با مالش بر سطح پارچه آن را به رنگ زرد سرخ فام درمی‌آورند.  از شکوفه­ها بزکی سازند5.   با‌نوان این رنگیزه را بزک خود کرده هر بار همسنگ لوبیائی كوچك به چهره مالند.  چناچه یكنواخت بخوابانند تا تازه است چشم­نواز می‌ماند.  در جوانی این بزک را بارها دیده بودم و امروز برای نخستین بار گلِ هون-لان hun-lan را  نیر به چشم دیدم.  از این پس این تخم­ها را برای بهره گیری آن بلند آستان خواهم كاشت.  در زبان مردمان هیون‌ـ‌ نو (Hiun-nu) [خُسی گونا Xiongnu] [در عربی شيونغنو، در فارسی شیونگ‌نو] ، یِن-چی yen-či  910  نام همسر است،6 كه واژه‌ای است به همان دلپذیری یِن-چی  yen-či  911 ("بزک").  نویسه‌های 912  و  913 هر دو صدای یِن yen دارند؛ نویسه   914  صدای  چی  915   či دارد.  به گمانم آن بلند آستان این همه را پیشاپیش می‌دانستند، یا می‌توانند در سالنامه‌های هان بخوانند".   چن كی‌ین (Čen K‛ien) 916 1 گوید از گل نار بزکی ‌توان ساخت2."
واژه  غریب یِن-چی  yen-či قوه  خیال دانشمندان چینی را بر انگیخته است.  این واژه نه تنها، چنان كه سی تسو‌ـ‌ چی برای نخستین بار پیش نهاد، با واژه یِن-چی yen-či در زبان مردمان هیون‌ـ‌نو مرتبط دانسته می‌شود، بلكه  آنرا به كوه ین- چی نیز می بندند.  لو یوان (Lo Yüan) در کتابش اِر یا یی ، Er ya i [Erya 爾雅  گوید  مردمان هیون‌ـ‌ نو (Hiun-nu) [خُسی گونا Xiongnu] كوهی داشتند به نام ین‌ـ ‌چی و در ادامه ترانه‌ای از سی هو کیو شی  920919 Si ho kiu ši می آورد3: اگر كوه كی‌ـ ‌لی‌ین (K‛i-lien)  9214 خود را از دست دهیم،‌ گله هایمان کـــم شود؛ اگر كوه ین‌ـ ‌چی خــود را وا نهیم زنانمان بی بزک مانـند5."  در پی پیِن پی تو   923 922 Pei pien pei tui، کتابی از دوره  سونگ، آمده: " یِن-چی yen-či    924  كه از كوه ین‌ـ ‌چی yen-či  925 به دست مــی‌آید همان یِن-چی yen-či  926 امروزی اسـت.  هون-لان (Carthamus) hun-lan در ایـن كوه می‌روید و از آن یِن-چی  yen-či ("بَزَک") گیرند".  پر پیداست که  همه اینها جزخیالپردازی نیست كه از هم‌آوایی دو واژه یِن-چی yen-či ("بَزَک ") و یِن-چی yen-či در زبان هیون‌ـ‌ نو (Hiun-nu) [خُسی گونا Xiongnu] ("زن پرده سرای شاهی ")پیدا شده است.  ریشه‌ دیگری كه فو هو (Fu Hou)  927 در كــــــــــتاب خویش، چون هوا کو کین چو  928 Čun hwa ku kin ču (سده دهم) پیش نهاده چندان بهتر نیست: توضیحش این كه یِن-چی  yen-či محصول سرزمین ین (Yen) 929 است وهم از این روست که آن را یِن-چی yen-či 930 ("شیره ین") نامیده‌اند.  یِن یكی از قلمروهای كوچك فئودالی دوره فرمانروائی دودمان چو (Čou) بود.  این گفته نیز زائیده  اندیشه­های  بعدی در ریشه‌شناسی تاریخی این واژه است،‌ زیرا هیچ سند تاریخی كهن تأیید نمی‌كند كه در استان یِن (منحصرا یا عمدتا ) Basella [اسفناج سیلان] یا Carthamus [گُلِ رنگ ] برداشت می‌شده.  روشن است كه یِن-چی  yen-či  چینی نبوده آوانگاشت واژه‌ای بیگانه‌ است: صورت كــــهن 931  كه هیچ معنایی ندارد این را به روشنی می رساند ؛ همچنانکه می‌دانیم،‌ کار گیری نویسه 932  در آوانگاری واژه‌های بیگانه رایج بود.  شیوه‌های متفاوت ضبط این واژه كه لی شی‌ـ‌چن/لی شی-ژن Li Shizhen (July 3, 1518 – 1593) ضبطِ 933 1 را هم به آنها افزوده است تأیید دیگری است بر این نظر؛ همزمان، ضبط­های 934  و 935  را بجا نادرست دانسته و نمی‌پذیرد.  افسوس که نمی دانیم این واژه از كدام كشور یا زبان آمده.    کو کین چو [کو کین ت'اُ Ku kin t'u ] Ku kin ču  تنها به آوردن نام گُنگِ سی فان (Si fan)، ("سرزمین های  باختری")  و اینكه در آنها کورتاموس Carthamus را یِن-چی  yen-či می‌نامیدند اکتفا کرده است، هرچند درهیچ یك از زبان­هایی كه می‌شناسم چنین نامی بر این گیاه یا محصولاتش نگذاشته‌اند.  در سنسكریت گُلِ رنگ را  کوسومبا  kusumbha گویند و چنانچه خاستگاه گیاه هند می‌بود، بی‌ چون و چرا  نویسندگان چینی بروشنی می گفتند.  پس، این گمان همچنان پابرجا می‌ماند كه این گیاه از منطقه‌ای ایرانی وارد چین شده و یِن-چی  yen-či نمایانگر  واژه‌ای از یكی از گویش­های کهن  ایرانی است كه حالیه وَرافتاده، یا واژه‌ای است فارسی كه هنوز ناشناخته مانده.  نام این گیاه در فارسی (نو)  gāwdžīla [کاجیله/كاجیره] است و در عربی qurtum [قُرطُم]2. 
لی شی‌ـ‌چن/لی شی-ژن Li Shizhen (July 3, 1518 – 1593) چهار صنف یِن-چی  yen-či را تعریف کرده: (1)آن كه از کارتاموس تینکتوریوس Carthamus tinctorius ‌‌آید و شیره گلهایش سرخاب سازند (چنانکه پیشتر گفته شد، این اطلاعات عمدتا مأخوذ از کو کین چو [کو کین ت'اُ Ku kin t'u ]  Ku kin čuاست).  (2)آن که از بیسالا روبرا Basella rubra گیرند و شرحش در پی هو لو Pei hu lu آمده است.  (3) آن كه از گل شان لیو  936  šan-liu  گیرند [كه شناسایی نشده و گویا گونه ایی انار خودروست: نک ص 281 كتاب پیش رو] و شرح آن در هو پن تسائو/هو بنچائو Hu pen ts‛ao آمده است.  (4) آن كه از درختی ‌آید كه صمغ  لاك (تِسه-کون 937 tse-kun) از آن ‌گیرند1، این صنف را هو یِن-چی 938  yen-či  hu  ("بزک بیگانه ") نامیده‌ و شــــــــرح آن در نان هائی یائو پو 939  Nan hai yao p‛u  نوشته  لی سون (Li Sün)  940 2 آمده.  لی شی‌ـ‌چن/لی شی-ژن Li Shizhen (July 3, 1518 – 1593) می افزاید "امروزه، مردم جنوب بزک tse-kun را كه نام رایجش tse-kun است، فراوان کار گیرند.  رویهم رفته می‌توان تمام این مواد را  در درمان بیماری­های خونی کار گرفت3.   همچنین می‌توان شیره دانه‌های لو کِوی یی، lo k‛w ie  بیسالا روبرا  (Basella rubra) را گـرفته با هم برابرش گرد درآمیخته به صورت مالید.  این ماده را نیز هو یِن-چی hu yen-či ‌نامند.‛‛ حال روشن می‌شود چرا چن تسیائو (Čen Tsiao) در کتاب خود، ت'اون چی T‛un či، و ما چی (Ma Či) [Ma Chih] [K‛ai pao pen ts‛ao]در سده دهم اسفناج سیلان بیسالا روبرا  Basella rubra را كه گیاهی بومی چـین است هو یِن-چی hu yen-či نامیده‌اند: این نام در اصل به بَزَکی داده می‌شد كه از [درخت مقدس در پنجابی کیسو، در سنسکریت पलाशवृक्ष ] بوتیا فراندوسا  Butea frondosa یا درختان دیگری به دست می‌آید كه میزبان حشره مولّد لاك‌اند- درختــــــــانی كه در هندوچین، مجمع الجزایر [مالایا] و هندوستان می‌رویند.  پس این محصول بیگانه بود و از همین رو "بزک بیگانه " یا "بزک بربرها" هو یِن-چی (hu yen-či) نام گرفت.  چــــون باسلا  Basella  را نیز به همین شیوه کار می گرفتند سرانجام این نام را به بزکی كه از این گیاه بومی به دست می‌آمد نیز دادند. 
آنچه لی شی‌ـ‌چن/لی شی-ژن ناگفته گذارده این است كه یِن-چی yen-či نامی است كه بــــرای میرابلیس جالاپا Mirabilis jalapa  [لاله عباسی] نیز به‌كار می‌برند، زیرا از گلهای این گیاه ماده‌ای سرخ رنگ گیرند  كه در رنگرزی كاربرد دارد و اغلب آن را بجای كارتامین  carthamine به كار می‌برند4.   آشكار است كه نام یِن-چی yen-či ارزش گیاهشناختی ندارد و سده ها تنها به معنای "بزک" بوده است. 
فان چن‌ـ ‌تا (Fan Č‛en-ta) (1126 تا 1193) در كتاب خویش، کوی های یو هن چی  Kwei hai yü hen či،1 از درختی به نام یِن-چی yen-či 942 گوید،  تناور و زیبا به رنگی چون یِن-چی  yen-či (یعنی سرخ) و خورد ساخت ناوك پیكان است و در یون چو (Yun Čou) و نیز غارهای این استان و در نواحی  كوی‌ـ ‌لین (Kwei-lin) در استان كوان‌ـ‌ سی (Kwan-si) می‌روید.  ای. هِـنری2 گیاهی بـه نام یِن-چی ما yen-či ma    944 943 ("شاهدانه  آرایشی") را در شمار  گیاهان یی‌ـ‌ چ'ان (Yi-č‛an)  در استان سه‌ـ‌چوان/سیچوان  Se-c'wan/Sichuan四川 آورده و آن را همان پاترینیا ویلوسا Patrinia villosa دانسته است. 



. گفته دیگر استوارت كه چینی‌ها تبت را زیستگاه طبیعی این گیاه می‌دانستند نیز نادرست است. این لغزش از درهم شدن نام این گیاه با شی تسان هون هوا Si-ts‛an hun hwa  (’’گل قرمز تبت‘‘)كه دلالت بر زعفران دارد، پیش آمده و علت هم این است كه زعفران در دوره‌های واپسین  از كشمیر و از راه  تبت وارد چین می‌شده است (نک  ص 312 كتاب پیش رو ). نه  گل رنگ در تبت می‌روید نه زعفران.
4. در برخی نسخه‌های Po wu či افزوده‌اند: ’’ اینک این گیاه را  در در سرزمین وی (Wei)    (چین) نیز می‌کارند،‘‘ كه مـــــی‌توان آن را تلویحاً به این معنی گرفت كه تـــازه در سده ســـوم میلادی و در زندگی چــــــان هوا (Čan Hwa)، نویسنده كتاب، وارد چین شده است. در تفسیر Pei hu lu (Ch. 3, p. 12) به نقل از Po wu či آمده است: ’’زیستگاه گل رنگ (’hun hwa    گل قرمز‘) ایران، سو‌ـ ‌له (Su-le) (كاشغر)،  و هو‌ـ‌ لو (Ho-lu)   است، هرچند بهترینش  آنیست كه در لیان‌ـ ‌هان (Lian-han)   می‌روید و هر ساله بیست‌هزار كتی آن را به عنوان خراج به دیوان بافندگی و رنگرزی می‌فرستند.‘‘ در  زبان نوشتاری  مراد از  hun hwa نه ’’زعفران‘‘ كه ’’گل رنگ‘‘ است.  برخــلاف برگردان  هیرت، در جاوه گل رنگ (kasumba در زبان جاوه‌ای) تولید می‌شد نـــــــــــــــه زعفران (Chau Ju-kua, p. 78)  و داستان چان كی‌ین/ژانگ کیان Zhang Qianباری دیگر در بخش پنجم، ص 24ب کتاب Hwa kin   از سال 1688 آمده است.
2. Bretschneider, Bot. Sin., pt. II, No. 148; pt. III, No. 258.
3. Ch. c, p. 5. (ed. of Han Wei ts‛un šu). درباره سندیت تاریخی این کتاب باید نكات انتقادی فهرست پادشاهی (Imperial Catalogue) را در نظر داشت (بسنجید با
 نیز بسنجید با ص 242 كتاب پیش رو.
4. هر چند نوشته‌ درون راست کمانک جزو متن امروزی Ku kin ču است، زاده بر داشتهای افزوده بعدی است. این گمان رسماً در   Pei hu lu (دفتر سوم، ص 12) تأیید شده، زیرا در بازگوئی نوشته مورد نظر از Ku kin ču چیزی از نوشته درون راست کمانک نیاورده است .
1. Ch. 3, p. 11 (نک: ص 268 كتاب پیش رو).
2. نام فرمانداری/ولایت prefecture))  چائو‌ـ‌كین/ژائوکینک (Čao-k‛in)     در استان كوان‌ـ‌تون/گواندونگ (Kwan-tun). این گل خودرو باسلا روبرا  Basella rubra است.
3. در كتاب T'u šu tsi č‛en, XX, Ch. 158 گفته شده این نویسنده در دوره زمامداری دودمان تسین (265 تا 419 میلادی) می‌زیسته است؛ اما در آنجا كتابش یو ین وان شو yen wan šu   نامیده شده است.  همین نوشته  در كتاب اِر یا یی Er ya i نوشته لو یوان (Lo yüan)     از سده دوازدهم آمده و در آنجا همان عنوان بالا را برای این كتاب آورده است.
4. در متن تو شو T‛u šu چنین است: ’’در دامنه ‌كوه گل­های هون-لان hun lan روییده‌اند.‘‘
5. در مصر باستان Carthamus همین كاربردها را داشته است.
6. واژه‌ای كه مردم هیون‌ـ‌ نو (Hiun-nu) [خُسی گونا Xiongnu] برای زنان حرمسرای شاهی به كار می‌بردند و در سالنامه‌های دوره هان ثبت شده است:
 (Ts‛ien Han šu, Ch. 94 A, p. 5)
 نک زبان قبیله یوئیژی:
Language of the Yüe-chi, p. 10،
به قلم نگارنده.
*

1. نویسنده  هو پِن تسائو Hu pen ts‛ao که از میان رفته است (ص 268 كتاب پیش رو ).
2. سپس داستانکی بی‌ارزش می‌آید از شاهدختی از دودمان تانگ كه در پی آمادن بَزَکی است و پس از آن همان نوشته کو چین چو  Ku kin ču می‌آید كه پیشتر آوردیم.
3.  مذکور درنوشــته های دوره تانگ هرچـــند باید از دوره ای پیش تر از آن باشد
 (Bretschneider, Bot. Sin., pt. I, p. 190).
4. رشـته‌كوهی در جـنوب باختری  كان چو (Kan čou) در كان‌ـ ‌سو (Kan-su)
(Ši ki, Ch. 123, p. 4).
کی-لیِن K‛i-lien   واژه‌ای است در زبان مردمان هیون‌ـ‌ نو (Hiun-nu) [خُسی گونا Xiongnu]به معنای ’’بهشت‘‘.  به باور من، این واژه با واژه کو لون ku lun در زبان منـچو به همین معنی ارتباط دارد. برداشت­های واترز (Watters, Essays. p. 362)  و شیراتوری
درست نیست.
5. همین نوشته در تفسیر Pei hu lu (Ch. 3, p. 11b) آمده.
1. كه با صفت شماره 155،’’قرمز‘‘؛ ساخته شده است.

كه در آن lo-k‛wei  بنادرست نامِ چینی این گیاه آمده است.
1. Ed. of Či pu tsu čai ts‛un šu, p. 28b.