پیوست
دو
در
صفحات پیش فرصتی پیش آمد تا چند نوبت از واژههای ترکی که در ترکستان چین کار می
برند یاد کنم. لوکاک[1] واژگان ترکی درخشانی در پایان
مجموعه نوشته هائی آورده که در سرزمین تورفان یافته و نگاشته. در این سیاهه چند وامواژۀ چینی هم هست که
مایلم در اینجا چند کلمه در باره آنها بیاورم.
لوکاک
روی هم رفته واژهها را درست آورده و روشن کرده، هر چند همبرابرهای چینیشان را
نیاورده. هرچند چندین واژه را وامگرفته
از چینی دانسته که چینین نیست؛ حال آنکه شماری دیگر از واژهها وام از چینیاند که
روشن نکرده و شماری از این واژهها را چینی دانسته اما با گذاردن نشانه پرسش رها
کرده. واژۀ yan-za
("چپق") از دستۀ نخست است که چینی شمرده، در حالی که برعکس دربست آلتائی
است و بی هیچ نشانی در چینی.2 چنان که بوتلینگ از این
پیش گفته آنرا را در یاقوتی khamsa یا xamsa گویند.3 در مغولی gangsa یا gantsa4 است و در گویش بوریاتیِ سلنگین/سلنگا
gansa (Selengin).5
به قلمرو اویغوری نیز راه یافته است: qansa در وگول xonsa (Wogul) در اُستیاک/خانتی [Khanty (or Hanti)] و xansa در سامویدی (Samoyed6.
گفتنی است که به تبّتی هم راه یافته هرچند هنوز روشن نشده وام واژه است یا
خیر. آن را gan-zag مینویسند
(که gan-za گفته میشود؛ کووالفسکی
به شکل gan-sa
نگاشته و هنری
رمزی آن در تبتّی
باختری به شکل kanzak
آورده)؛ این نگارش از آن است که مردم واژۀ تبّتی gan-zag
("مردم، شخص") را با این واژه
یکی کردهاند. نمیتوانم آنطور که
نویسنده میگوید jū-xai-gül
("نرگس") را دارای ساخت ترکی چینی بدانم. در چینی نرگس را šwi-hien
("پری آبی") [شِیتین شو/水仙属]
گویند.[2] پر پیداست که gül همان گل، gul فارسی است.
واژۀ Jüsäi ("سیر") نیز چینی نیست. برخـلاف گفته وی mājāzā
("صندلی") هم نمی تواند چینی باشد.
واژه ton
("سرد، فسرده") که گویا همان واژۀ چینی tun
به همان معناست و واژه tung
("سطل چوبی") معادل واژۀ چینی t'un
("تشت، بشکه") در دستۀ دوم جاری میگیرند. همینطور واژۀ pän
("تخته") از واژۀ چینی pan واژۀ yangza
("نوع، گونه") از واژۀ چینی yan-tse
و واژۀ qāwá ("کدو") از واژۀ چینی kwa
گرفته شدهاند.
واژۀ ton-kai ("شتالنگ،
پژول
خر که در نوعی بازی [قاب] کار
گیرند") را به دو دلیل چینی دانسته.
این نام همراه با شرحی کوتاه از بازی، در فرهنگ چند زبانۀ
مانچویی2 به صورت tan čen'r kun'r
در چینی (محاوره ای) و t'e-k'ei-gan در تبّتی
آمده؛ پر پیداست که دومی تبّتی نیست و بی
چون و چرا آوانگاشتی را نماید. هر چند چه بسا واژۀ چینی نیز چنین باشد. در مانچویی، واژۀ toxai
را به سر صافِ استخوانِ قوزک گویند و گویا با
tonkai
ترکی مربوط باشد.
خاستگاه چینی lā zā
("فلفل قرمز، شیرین فلفل گینه، فلفل فرنگی") چون و چرا نمی پذیرد. این همان la-tsa
چینی است.3 چینی بودن ïr žïn
("دو تن" یعنی فرزند یک مرد چینی و یک زن ترک) حتی کمتر از این جای چون
و چرا دارد؛ بی شک این نام همان er žen
است.
شناسائی واژه های چینی زیر که لوکاک آورده شدنی است،
پر پیداست که تنها آنهائی را آورده ام که اهمیتی ویژه دارند:
dän، مهمانخانه، بنگالو،
برگرفته از tien.
چینیها این واژهها را به سراسر آسیای مرکزی بردهاند. حتی آن را بهصورت tīm
در سغدی مییابیم.4
gō-sī به معنی اعلانهای رسمی که در مکانی عمومی
گذارند، برگرفـــــته از kao-ši.
Sai-pun، درزی، خیاط برگرفته از ts'ai-fun.
maupan،
آسیابان، آسیا، برگرفته از mo-fan (ču).
yan-xō، مسابقه،
برگرفته از yan hwo.
تونچی
بک Tunči bäk، ترزبان، دیلماج؛ جزء نخست برگرفته از teun-ši
(نک:
و
Journal Am. Or.
Soc., 1917, p.
200).
Čän،
پول، برگرفته از čeien
jōzā،
میز (لوکاک به خطا به"صندلی" برگردانده)، برگرفته از čo-tse.
anč، تختخواب
برگرفته از čwan.
dā-dir،
نوعی باقلا، شاید برگرفته از ta-tou.
dan-za،
دفترچه، برگرفته از čan-tse.
šum-pō پیشنام فرماندار چینی، برگرفته ازsün-fu (؟).
lā-tāi،
شمعدان، برگرفته از la t‛ai.
min-län-zä،
پردۀ در، برگرفته از yan yao.
Yan-yo، سیب زمینی، برگرفته از yan yao .
čin-säy، کرفس، برگرفته از c‛in ts‛ai.
manto، کوفته قلقلی، برگرفته از man-t‛ou.
čizä،
پای چینی (سنجه/مقیاس/واحد طول)، برگرفته از č‛i-tse.
lobo.،
شلغم دراز، برگرفته از lo-po.
jin ؛گرم چینی [واحد وزن]، برگرفته از čin.
چند
نکته دیگر در باره واژههای چینی را که لوکاک فرو نگاشته میتوان اینجا آورد:
روشن است که
nahāl،
("یاقوت")همان لعل، lāl فارسی
است (نک: ص 575 کتاب پیش رو).
zummurät ("زمرد")
نه عربی ـ ترکی بلکه فارسی [از ریشه یونانی!] است (ص 519 کتاب پیش
رو).
هیچ
دلیلی برای چون و چرا دربارۀ خاستگاه فارسی واژۀ، پالاس/پلاس palas ("پارچۀ،
بادبان") نیست ؛ این همان بالاس،
bālās فارسی
است (ص 495 کتاب پیش رو).
ylipis ("پلنگ برفی") [عربی نَمَر
الثلوج] همانند irbis مغولی
("پلنگ") است.
2. واژۀ چینی برای چپق (yen-)tai
بصورت dai در
زبانهای نانای/گُلده
و دیگر زبانهای تُنگوز
هست، زیرا قبایل تنگوز
چپقهایشان را از چین آرند.
3. Boehtlingk,
Jakutisches Wörterbuch, p. 79.
4. Kovalevsi, Dictionnaire
mongol,pp. 980, 982.
5. Castrén,
Burjatische Sprachlehre, p. 130.
6. آلکویست واژههای اوگری را وام از ترکی
میداند:
A.
Ahlquist, Journal de la Socit finno-ougrienne, Vol. VIII, 1890 p. 9.
3. Cf. Loan
Words in Tibetan, No. 237.
1. Eastern Turki Grammar, Mitt.
Sem. Or. Spr., 1914, II, pp. 170-232.