دکترین بگین چیست و چرا اسرائیل داشتن سلاح هستهای را «حق انحصاری» خود در منطقه میداند؟

- احمد روابه
- بیبیسی عربی
روزنامه اسرائیلی جروزالم پست در شماره ۱۸ آوریل ۲۰۲۵، سرمقالهای منتشر کرد که در آن از دولت بنیامین نتانیاهو خواسته شده بود «در صورت لزوم به تنهایی وارد عمل شود و تاسیسات هستهای ایران را هر چه سریعتر هدف قرار دهد و نابود کند».
در آن زمان، این روزنامه در تشویق دولت اسرائیل به اجرای حملاتی که سرانجام در ۱۳ ژوئن آغاز شد، نوشت: «دکترین بگین نباید صرفا به عنوان رویدادی تاریخی در حافظهها باقی بماند، بلکه باید به سیاستی عملی در زندگی روزمره تبدیل شود.»
دکترین بگین چیست و چه مفهومی دارد؟
این دکترین به مناخم بگین، نخستوزیر اسرائیل در سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۳، نسبت داده میشود. او از رهبران راستگرای صهیونیست بود که در سال ۱۹۱۳ در سرزمینی که اکنون بلاروس است متولد شد؛ در لهستان تحصیل کرد و در سال ۱۹۹۲ در تلآویو درگذشت.
بگین بیشتر به خاطر امضای توافقنامه عادیسازی روابط دیپلماتیک اسرائیل با مصر در سال ۱۹۷۹ شناخته میشود.
او در سال ۱۹۷۸ پس از امضای پیمان صلح اسرائیل و مصر، جایزه نوبل صلح را به صورت مشترک با انور سادات، رئیسجمهور مصر، دریافت کرد.
End of پربینندهترینها
در اوایل دهه ۱۹۳۰، بگین رهبری یک سازمان مسلح به نام «ایرگون» را بر عهده گرفت. این سازمان یهودی افراطی، مخالف قیمومت بریتانیا و دشمن اعراب در فلسطین و خواهان تشکیل یک دولت یهودی در دو طرف رود اردن بود.
در سال ۱۹۴۶،ایرگون هتل کینگ دیوید در بیتالمقدس را منفجر کرد. در این عملیات ۹۱ نفر، از جمله سربازان بریتانیا کشته شدند. بعد از این بمبگذاری، بگین به اتهامات «تروریستی» تحت تعقیب نیروهای امنیتی بریتانیا قرار گرفت و دولت بریتانیا برای دستگیریاش جایزه تعیین کرد.
در سال ۱۹۴۸، یک گروه مسلح وابسته به ایرگون به روستای فلسطینی دیر یاسین حمله کرد و دستکم ۱۰۰ نفر را کشت. «کشتار دیر یاسین» از رویدادهای خونباری بود که باعث شد بسیاری از فلسطینیها از ترس جانشان خانههای خود را ترک کنند.
اما دکترین بگین بر اصلی راهبردی استوار است که بر اساس آن اسرائیل «حق دارد مانع دستیابی هر کشوری که آن را دشمن میپندارد، به سلاح هستهای شود». این کار با حمله به اهدافی که که برای چنین امری اختصاص داده شده، صورت میگیرد. در این دکترین، چنین عملیاتهایی «دفاع پیشگیرانه از خود» توصیف میشوند.
نخستوزیر اسرائیل برای نخستین بار در سال ۱۹۸۱ این دکترین را چنین بیان کرد: «ما اجازه نخواهیم داد هیچ دشمنی تسلیحات کشتار جمعی بسازد و از آن علیه ما استفاده کند.» برای تحقق این هدف، او بنیانی امنیتی ایجاد کرد که دولت متعهد به اجرای آن است و شعار «با تمام توان از ملت خود دفاع خواهیم کرد» محور اصلی آن است.
طرفداران بگین بر این باورند که اسرائیل «حق دارد اهداف نظامی را که تهدیدی بالقوه برای امنیتش تلقی میکند، هدف قرار دهد». آنان همچنین معتقدند که «حملات پیشدستانه» میتواند «دشمنان اسرائیل را بازدارد و باعث شود از بیم حملات اسرائیل در توسعه سلاحهای هستهای دچار تردید شوند».
بگین در تبلیغ باورش همواره آن را به هولوکاست یهودیان پیوند میداد. او برای توجیه حملات هوایی به تاسیسات هستهای تموز در عراق در سال ۱۹۸۱ گفت: «اگر اسرائیل آن حمله را انجام نمیداد، فاجعهای دیگر در تاریخ ملت یهود رقم میخورد.»

«بمب هستهای اسرائیلی»

هیچکس از ابعاد زرادخانه هستهای اسرائیل اطلاع دقیق ندارد. هیچکس نمیتواند با اطمینان درباره آن اظهار نظر کند، چرا که اسرائیل در این زمینه سیاست پنهانکاری را در پیش گرفته است. اسرائیل نه داشتن تسلیحات هستهای را تایید میکند، نه انکار. اما امروز این موضوع به رازی آشکار تبدیل شده است.
در سال ۱۹۹۹ آونر کوهن، پژوهشگر اسرائیلی-آمریکایی، کتابی با عنوان «اسرائیل و بمب» منتشر کرد. او در این کتاب به هزاران سند محرمانه آمریکا و اسرائیل ارجاع داد که از حالت محرمانه خارج شده بودند. همچنین از گفتوگوهایش با افراد دخیل در پروژه هستهای اسرائیل بهره گرفت.
این پژوهشگر فاش کرد که اسرائیل نخستین بمب هستهای خود را در سال ۱۹۶۷، تنها یک روز پیش از آغاز جنگ با همسایگان عربش تولید کرده است. آغاز این پروژه به دوران نخستوزیری دیوید بنگوریون بازمیگردد؛ زمانی که در سال ۱۹۵۲ کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل را تاسیس و فناوری لازم را از فرانسه دریافت کرد.
نویسنده کتاب میگوید اسرائیل برنامه هستهای خود را، در داخل و خارج این کشور، بهشدت پنهان نگه داشت تا نگرانی همسایگان عربش را تشدید نکند. اسرائیل حتی ماهیت نظامی این پروژه را از دولت آمریکا هم، که در آن زمان نگران گسترش سلاحهای کشتار جمعی در جهان بود، مخفی کرد.
در واقع دکترین بگین به اوایل دهه ۱۹۶۰ بازمیگردد، زمانی که اسرائیل در تلاش بود تا سلاح هستهای را برای خود توسعه دهد، و همزمان با «تمام ابزارهای ممکن» تلاش میکرد هرگونه تلاش کشورهای همسایه برای دستیابی به این فناوری را خنثی کند.
موشکهای عبدالناصر
در سال ۲۰۲۲، موساد از اسناد محرمانهای با قدمت ۴۰ سال رونمایی کرد که نشان میداد چگونه سازمان اطلاعاتی اسرائیل یک دانشمند آلمانی را در سال ۱۹۶۲ تحت تعقیب قرار داد و او را به قتل رساند. دلیل این اقدام، نظارت آن دانشمند بر برنامهای در مصر برای توسعه موشکهای دوربرد در دوران ریاستجمهوری جمال عبدالناصر بود.
هانس کروگ از جمله دانشمندانی بود که در جنگ جهانی دوم در صنعت موشکی آلمان نقش داشت. پس از سقوط نازیها، کشورهای بسیاری برای جذب این دانشمندان و بهرهگیری از تخصص و مهارت آنها در صنایع نظامی، با یکدیگر رقابت کردند، از جمله آمریکا و فرانسه.
شاید معروفترین آنها ورنر فن براون بود؛ عضو برجسته حزب نازی و دستگاه اطلاعاتی آن و چهرهای پیشرو در صنعت موشکی آلمان. رقابت با اتحاد جماهیر شوروی سبب شد آمریکا فن براون را برای رهبری برنامههای موشکی و فضایی ناسا استخدام کند.
در طرف دیگر، دولت مصر توانست کروگ و گروهی از دانشمندان همکارش را متقاعد کند تا به این کشور بروند و در توسعه و تولید برنامه موشکی آن همکاری کنند. وقتی اطلاعات مربوط به این برنامه به اسرائیل رسید، آن را تهدیدی مستقیم علیه امنیت خود تلقی کرد و طبق اسناد موساد، تصمیم گرفت به هر ترتیبی که شده، آن را متوقف کند.
آن ماموریت با ترساندن و تهدید دانشمندان برای ترک همکاری با دولت مصر آغاز و به آدمربایی و قتل منتهی شد. اسناد موساد حاکی از آن است که عملیات حذف فیزیکی کروگ در جنگلی نزدیک مونیخ، به دست یک عامل آلمانی متهم به جنایات جنگی به نام اتو اسکورزنی انجام شد.
اسکورزنی پیش از آن که به مامور موساد تبدیل شود، عضو حزب نازی و دستگاه اطلاعاتی آن، و از نزدیکان آدولف هیتلر بود. هیتلر نشان صلیب شوالیه آهنین را به او اعطا کرد، زیرا در سپتامبر ۱۹۴۳ توانسته بود دوستش، بنیتو موسولینی، را از زندان نجات دهد.
اوسیراک، راکتور تموز عراق
فرانسه، که از دهه ۱۹۵۰ فناوری هستهای را در اختیار اسرائیل گذاشته بود، به دنبال جای پایی در منطقه عربی با منابع نفتی عظیم بود. پاریس از دهه ۱۹۶۰ روابط ویژهای با بغداد برقرار کرد که منجر به قراردادهایی پرسود برای شرکتهای فرانسوی، به ویژه توتال، شد.
در سال ۱۹۷۵، دولت ژاک شیراک قراردادی با دولت صدام حسین امضا کرد که به موجب آن فرانسه متعهد شد یک راکتور هستهای برای عراق بسازد. اما ساخت راکتور آب سبک، که طبق ادعای مقامهای فرانسه فقط برای تولید برق استفاده میشد، تا چهار سال بعد آغاز نشد.
عراق از سال ۱۹۷۰ به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای پیوسته بود که به کشورهای عضو اجازه میدهد از فناوری هستهای برای تولید برق استفاده کنند. اما اسرائیل، که هنوز هم این معاهده را امضا نکرده، حکومت صدام حسین را تهدیدی مستقیم برای امنیت خود میدانست.
«عملیات خرابکارانه مشکوک»
اجرای پروژه اوسیراک ـ نام فرانسوی آن ـ یا راکتور تموز نزد دولت عراق بارها، با وجود روابط خوب دو کشور، با تاخیر روبهرو شد. این پروژه پیش از آغاز رسمی هم با موانع و «عملیات خرابکارانه» مشکوکی مواجه شد که تاکنون عاملان آن رسما شناسایی نشدهاند.
فرانسه تعهد داده بود که مرکز تحقیقاتی هستهای در اختیار عراق قرار بگذارد و ۶۰۰ مهندس عراقی را آموزش دهد. در آوریل ۱۹۷۹، تجهیزات مربوط به راکتور تموز ۱، در انبارهای بندر لسن سور مر در جنوب شرق فرانسه آماده بارگیری به مقصد عراق بود. همراه با آن، ۶۵ کیلوگرم اورانیوم غنیشده هم نگهداری میشد.
در شب پنجم تا ششم آوریل، گروهی از افراد که ظاهر گردشگر داشتند، سوار بر اتوبوسی به شهر تولون رسیدند و به طرف بندر رفتند. پنج نفرشان پیاده شدند و از دیوار بالا رفتند. آنها به انبارهایی که تجهیزات راکتور در آن نگهداری میشد، نفوذ کردند، مواد منفجره با کنترل از راه دور در آن نصب کردند و محل را ترک کردند.
چند دقیقه بعد، انفجار ۶۰ درصد از تجهیزات را نابود کرد و خسارتی به ارزش ۲۳ میلیون دلار به بار آورد. این حادثه، تحویل تجهیزات را یک سال به تعویق انداخت. تحقیقات فرانسه به نتیجهای نرسید، اما یک مهندس اسرائیلی در سال ۲۰۲۱ به روزنامه اسرائیلی هاآرتص گفت که موساد مسئول این انفجارها بوده است.
صبح روز ۱۴ ژوئن ۱۹۸۰، یکی از کارکنان خدمات در هتل مریدین پاریس، جنازه مهمانی را در اتاقش پیدا کرد. آن فرد یحیی المشد، مهندس مصری ۴۸ ساله و از برجستهترین دانشمندان هستهای جهان عرب در آن زمان بود.
آژانس انرژی اتمی عراق، او را به عنوان نماینده خود در ارتباط با مقامهای فرانسوی منصوب کرده بود. او قرار بود فردای روزی که به قتل رسید، تجهیزات و مواد علمی را از آنان تحویل بگیرد و به عراق منتقل کند. اما بار دیگر تحقیقات امنیتی فرانسه هویت قاتل یا عاملان پشتپرده این قتل را فاش نکرد.
چند روز پس از آغاز جنگ عراق با ایران، جنگندههای فانتوم اف-۴ ایران در سپتامبر ۱۹۸۰ به مجتمع تحقیقات هستهای تویثه در بغداد حمله کردند. اما حملات تنها به نمای بیرونی ساختمان آسیب رساند کرد و هیچ صدمهای به خود تاسیسات وارد نشد.
نخستین حمله به یک راکتور هستهای
عراقیها با همکاری فرانسویها اجرای پروژه خود را ادامه دادند. طبق گزارشهای اطلاعاتی اسرائیل، قرار بود این راکتور در سپتامبر ۱۹۸۱ آغازبهکار کند. گفته میشود اسرائیل ابتدا روز ۱۰ مه ۱۹۸۱ را برای حمله به تاسیسات هستهای عراق در نظر گرفته بود، که با انتخابات ریاستجمهوری فرانسه همزمان بود.
اما شیمون پرز، رهبر وقت اپوزیسیون، از بگین خواست حمله را به تعویق بیندازد تا انتشار اخبار آن فضای انتخاباتی را برای دوست نزدیکش، فرانسوا میتران، رئیسجمهور فرانسه خراب نکند. در نهایت تصمیم گرفته شد حمله در روز ۷ ژوئن انجام شود،؛ مصادف با سالگرد جنگ ششروزه ۱۹۶۷ اسرائیل با کشورهای عرب همسایه.
در نیمروز ۷ ژوئن ۱۹۸۱، هشت جنگنده اف-۱۶ اسرائیل با پشتیبانی جنگندههای رهگیر اف-۱۵ از پایگاهی در شبه جزیره سینای مصر، که در آن زمان در اشغال اسرائیل بود، برخاستند. این جنگندهها از حریم هوایی اردن و عربستان عبور کردند و وارد حریم عراق شدند، بدون آن که رادارها آنها را شناسایی کنند.
هواپیماها در ارتفاع ۳۰ متری بر فراز مجموعه تویثه در بغداد پرواز کردند و با شلیک موشکهای خود، راکتور اوسیراک – تموز را کاملا نابود کردند. تمام این حملات تنها در دو دقیقه انجام شد. جنگندههای اسرائیل بدون هیچ آسیبی به پایگاههایشان بازگشتند. حتی هنگام بازگشت هم سامانههای پدافند هوایی متوجه حضور آنها نشدند.
عراق تا ۲۴ ساعت بعد، درباره این حمله سکوت کرد تا آن که اسرائیل رسما مسئولیت آن را بر عهده گرفت و در بیانیهای گفت: «بمب اتمی که این راکتور میتوانست تولید کند، هماندازه بمب هیروشیما بود. یعنی خطری مرگبار برای تهدید مردم اسرائیل در حال شکلگیری بود.»
حملات اسرائیل که طی آن ۱۰ عراقی و یک فرانسوی کشته شدند، به دلیل آن که نخستین حمله به یک راکتور هستهای محسوب میشد، با محکومیت گسترده بینالمللی روبهرو شد. شورای امنیت سازمان ملل این حمله را به اتفاق آرا محکوم کرد و حتی آمریکا هم به این قطعنامه اعتراض نکرد.
دو هفته پس از حمله به تاسیسات عراق، اسرائیل برای نخستین بار اعتراف کرد که توانایی ساخت بمب هستهای را دارد. سپس، در سال ۱۹۸۶ مردخای وانونو، کارشناس اسرائیلی، فاش کرد که از دهه ۱۹۷۰ در برنامههای سری اسرائیل برای تولید سلاحهای هستهای مشارکت داشته است.
«اورانیوم تقلبی فرانسوی»
چهل سال بعد، اسناد محرمانه آمریکا که در سال ۲۰۲۱ از طبقهبندی خارج شد، نشان میداد که فرانسویها در جلسهای در روز ۲۵ ژوئیه ۱۹۸۰ در پاریس، به آمریکاییها اطمینان داده بودند که راکتور اوسیراک – تموز به دلیل نوع طراحی و موادی که فرانسه به عراق تحویل داده بود، نمیتواند سلاح هستهای تولید کند.
فرانسویها در این نشست تاکید کرده بودند که طراحی این راکتور به گونهای نیست که بتواند سوخت لازم برای تولید بمب هستهای را فراهم کند. مهندسان فرانسوی بدون اطلاع بغداد ترکیب شیمیایی اورانیومی را که به عراق میفرستادند، تغییر میدادند، به شکلی که برای تولید سلاحهای هستهای مناسب نباشد.
«راکتور الکبر» در سوریه

در ساعت ۱۰:۳۰ شب ۵ سپتامبر ۲۰۰۷، جنگندههای اف-۱۶ با همراهی هواپیماهای اف-۱۵ از جنوب اسرائیل به سوی دیرالزور سوریه به پرواز درآمدند. این جنگندهها به مجموعهای حمله کردند که اسرائیل مدعی بود «یک راکتور هستهای است که سوریه با کمک کارشناسان کره شمالی در حال ساخت آن بوده است.»
اسرائیل تا سال ۲۰۱۸ مسئولیت این حمله را که در آن دهها سوری کشته شدند، بر عهده نگرفت. جرج بوش، رئیسجمهور آمریکا در زمان انجام این حمله، در خاطراتش نوشت که درخواست ایهود اولمرت، نخستوزیر اسرائیل، برای حمله به راکتور ادعایی سوریه را به دلیل «اعلام نکردن علنی دلایل آن» رد کرده است.
اما به گفته الیوت آبرامز، مشاور وقت دولت آمریکا، اولمرت پاسخ داد: «اگر شما دست به کار نشوید و راکتور را نزنید، ما خودمان به تنهایی این کار را خواهیم کرد». اولمرت در سال ۲۰۱۸ گفت: «وقتی متوجه شدیم راکتور هستهای در سوریه وجود دارد، بلافاصله تصمیم گرفتیم آن را نابود کنیم. غیرممکن بود چنین چیزی را در مرزهایمان بپذیریم».
روزنامه جروزالم پست از موضع اولمرت تمجید کرد و نوشت که این اقدام تجسمی از دکترین بگین بود که نتانیاهو هم باید در برخورد با ایران به آن پایبند باشد. این روزنامه افزود: «کسانی که در سال ۲۰۰۷ درباره واکنش سوریه به چنین حملهای هشدار میدادند، اشتباه میکردند. سوریه واکنشی نشان نداد، همان طور که عراق هم در سال ۱۹۸۱ واکنشی نشان نداد».
«بمب هستهای اسلامی»
وقتی هند در ماه مه ۱۹۷۴ نخستین آزمایش هستهای خود را انجام داد، پاکستان تصمیم گرفت به هر قیمتی بمب هستهای به دست آورد. از ذوالفقار علی بوتو، رئیسجمهور وقت، نقل شده است که گفته بود: «ما علف خواهیم خورد، اما آن را به دست خواهیم آورد». آرزوی کشورش در ماه مه ۱۹۹۸، به دست عبدالقدیر خان، دانشمند هستهای، محقق شد.
پاکستان بر این باور است که اسرائیل از دهه ۱۹۷۰ تلاش داشته تا برنامه هستهای اسلامآباد را ناکام بگذارد. شرکتهای اروپایی که عبدالقدیر خان برای تامین منابع مالی پروژه با آنها همکاری میکرد، هدف حملات مشکوکی قرار گرفتند. خود خان هم با آزارهایی از جمله تهدید به قتل مواجه شد.
فیروز حسن خان، ژنرال پاکستانی، در کتاب خود با عنوان «ما علف میخوریم» نوشت که پاکستان از حمله مشترک هند و اسرائیل به تاسیسات هستهای «کاهوتا» نگران بود. به باور او، آمریکاییها در سال ۱۹۸۴ این موضوع را به دولت پاکستان گوشزد کردند.
مناخم بگین برای بیان نگرانیاش از برنامه هستهای پاکستان، نامههایی به رهبران کشورهای بزرگ نوشت. از جمله او در ماه مه ۱۹۷۹ نامهای برای مارگارت تاچر، نخستوزیر بریتانیا، فرستاد و در آن خواستار جلوگیری از کمک شرکتهای بریتانیایی به پاکستان در تامین مواد و فناوری هستهای شد.
تاچر در پاسخ خود در ۱۹ ژوئن ۱۹۷۹ به او اطمینان داد که دولتش به این امر متعهد است. اما در عین حال به بگین یادآوری کرد که اسرائیل هم «باید از اشاعه سلاحهای هستهای در خاورمیانه خودداری کند». او افزود: «اسرائیل و همه کشورهای دیگر موظفند به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای احترام بگذارند».

برنامه هستهای عربستان
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، از سال ۲۰۱۸ تاکنون بارها بر عزم کشورش برای دستیابی به فناوری هستهای تاکید کرده است. او در سال ۲۰۲۳ در گفتوگو با شبکه فاکس نیوز آمریکا گفت: «ما از هر کشوری که بمب هستهای داشته باشد نگرانیم. اگر ایران موفق به ساخت بمب هستهای شود، ما هم یکی خواهیم ساخت.»
بر اساس گزارش روزنامه نیویورک تایمز، عربستان در مذاکراتش با آمریکا درباره عادیسازی روابط با اسرائیل، شرط کرده بود که آمریکا در توسعه برنامه هستهای این کشور به ریاض کمک کند. اما اسرائیل این شرط را نپذیرفت و حامیان جو بایدن در کنگره نیز با آن مخالفت کردند.
دکترین بگین و «حق اسرائیل» برای جلوگیری از دستیابی دشمنانش به سلاح هستهای، با «حق مشابه کشورهای منطقه» برای جلوگیری از دستیابی دشمنان خود به همان سلاح در تعارض است؛ همان طور که ولیعهد سعودی گفته بود: «ما از هر کشوری که بمب هستهای داشته باشد نگرانیم.»
ترکی الفیصل، رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان، هم در مقالهای که واکنشی گسترده در شبکههای اجتماعی برانگیخت، بر این دیدگاه تاکید کرد. او در آن مقاله نوشت: «در جهانی که انصاف حاکم باشد، باید شاهد فرود آمدن بمبهای سنگرشکن بمبافکنهای بی-۲ آمریکایی بر دیمونا و دیگر مراکز اسرائیل میبودیم. چراکه اسرائیل برخلاف معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، دارای بمب اتمی است.»
در میان روشنفکران، فعالان حقوق بشر و کارشناسان انرژی هستهای در غرب، این باور وجود دارد که حملات اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، ممکن است ایران را به ساخت سلاح هستهای مصممتر کند، مسیری که میتواند خاورمیانه را به سوی یک رویارویی هستهای ویرانگر سوق دهد.
سلاحی برای «نابودی بشر و تخریب زمین»

کارزار جهانی منع سلاحهای هستهای یادآوری میکند که تنها یک کلاهک هستهای میتواند در یک لحظه صدها هزار انسان را بکشد و خسارات عظیمی به بشریت و محیط زیست وارد کند. به گفته کارشناسان در صورت وقوع یک انفجار هستهای در شهری مانند نیویورک، شمار کشتهها ممکن است به بیش از ۵۸۰ هزار نفر برسد.
چین، فرانسه، هند، اسرائیل، کره شمالی، پاکستان، روسیه، بریتانیا و آمریکا در مجموع بیش از ۱۲۳۰۰ کلاهک هستهای در اختیار دارند. قدرت تخریبی هر یک از این کلاهکها بیش از بمبی است که آمریکا بر سر هیروشیما در ژاپن انداخت.
تنها قدرت هستهای خاورمیانه
طبق گزارشها تنها کشوری که در خاورمیانه سلاح هستهای در اختیار دارد، اسرائیل است. ترکیه اگرچه میزبان تسلیحات هستهای آمریکاست، اما مالک آنها نیست و اختیار استفاده از آنها را ندارد. آمریکا همچنین کلاهکهای هستهای خود را در کشورهای دیگری مانند بلژیک، آلمان و هلند نیز ذخیره کرده است.
روسیه نیز شماری از کلاهکهای هستهای خود را در کشور همسایهاش بلاروس مستقر کرده است. کشورهای دیگری هم هستند که اگرچه سلاح هستهای ندارند و آن را در خاک خود نگه نمیدارند، اما بر پایه دشمنیهای راهبردی یا ائتلافهای نظامیشان، با ذخیرهسازی، عبور یا شلیک سلاح هستهای از خاکشان موافقت کردهاند.
تمام این کشورها، به علاوه ۹ کشور دارای سلاح هستهای و ۶ کشور دیگر که آنها را در خاک خود ذخیره کردهاند، آمادگی خود را برای استفاده از بمب هستهای در صورت بروز هرگونه درگیری نظامی اعلام کردهاند. روسیه نیز بارها تهدید کرده که در جنگ با غرب بر سر اوکراین، از توان هستهای تاکتیکی خود استفاده خواهد کرد.
با این حال آمریکا تنها کشوری است که تاکنون از سلاح هستهای استفاده کرده است. در سال ۱۹۴۵، نخست یک بمب بر هیروشیما انداخت که ۱۴۰ هزار نفر را کشت و سپس بمب دیگری را بر ناگاساکی، که موجب کشته شدن ۸۰ هزار نفر شد.
حمله «روز رستاخیز»
آونر کوهن، پژوهشگر اسرائیلی، میگوید اسرائیل دو بار در آستانه استفاده از سلاح هستهای در جنگ با کشورهای عرب قرار گرفت. بار نخست در جنگ ۱۹۶۷ بود، زمانی که رهبران اسرائیل میخواستند به مصر و قدرتهای بزرگ پیام دهند که «سلاح روز رستاخیز» را در اختیار دارند.
بار دوم در سال ۱۹۷۳، زمانی بود که حمله متقابل اسرائیل به نیروهای مصری ناکام ماند. در آن هنگام، موشه دایان، وزیر دفاع اسرائیل، در روزهای ۹ و ۱۷ اکتبر گزینه استفاده از سلاح هستهای را مطرح کرد. گفته میشود گلدا مایر، نخستوزیر وقت اسرائيل، ابتدا با خارج کردن موشکهای اریحا و نصب کلاهک هستهای بر آنها موافقت کرد، اما در آخرین لحظه از این تصمیم منصرف شد.
طبق برآوردهای کارزار جهانی نابودی سلاحهای هستهای، روسیه با حدود ۵۴۵۹ کلاهک، بزرگترین زرادخانه هستهای جهان را در اختیار دارد. پس از آن ایالات متحده با حدود ۵۱۷۷ کلاهک قرار دارد که ۲۰ عدد از آنها را در ترکیه ذخیره کرده است.
توان هستهای اسرائیل دستکم شامل ۹۰ کلاهک برآورد میشود. اسرائیل نه آمار واقعی را اعلام میکند و نه تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دارد.
به این ترتیب خاورمیانه اکنون محل نگهداری بیش از ۱۱۰ کلاهک هستهای است که در اختیار اسرائیل و آمریکا هستند.
۶۶ میلیون نفر، «در معرض نابودی کامل»
به گفته کارشناسان نظامی، در صورت انفجار تمامی این کلاهکهای هستهای، ۶۶ میلیون نفر میتوانند در عرض چند لحظه نابود شوند.
اسرائیل و آمریکا دارای قدرت هستهای نظامی مستقر در خاورمیانهاند که بنا بر برآوردهای «کارزار جهانی برای نابودی سلاحهای هستهای» میتواند جمعیت کشورهای الجزایر، تونس، لیبی و موریتانی را یکجا نابود کند یا تمام جمعیت عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را از میان بردارد.
اما اگر جنگی هستهای مستقیم میان روسیه و آمریکا درگیرد، به نابودی صدها میلیون انسان خواهد انجامید. تشعشعات رادیواکتیو موجب افزایش بیماریها و ناهنجاریهای مادرزادی خواهد شد، و نابودی محیطزیست به قحطی جهانی خواهد انجامید که میلیاردها انسان در سراسر زمین را درگیر خواهد کرد.




