۱۳۹۳ اسفند ۱۵, جمعه

هرکس در این سرای درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید که گر نزد خدای به جانی ارزد نزد بوالحسن به نانی ارزد ”

ناتان خردمند: جلوه‌ای از عقلانیت، رواداری و انساندوستی

به تازگی ترجمه فارسی نمایشنامه‌ی «ناتان خردمند»، اثر ادیب و فیلسوف آلمانی عصر روشنگری، گوتهولد افراهیم لسینگ برای نخستین مرتبه در ایران انتشار یافته است. این نمایشنامه حاوی اصیل‌ترین اندیشه‌ی رواداری و انسان‌دوستی، فراسوی ادیان است. لسینگ کیست و اثر ادبی و تاریخی او زیر عنوان «ناتان خردمند» از چه ابعاد فلسفی و اجتماعی برخوردار است؟
روی جلد نمایشنامه
روشنگر آلمانی، گوتهولد افراهیم لسینگ در ۲۲ ژانویه‌‌‌ی ۱۷۲۹ در شهر کِمنیتس در منطقه‌ی زاکسِن آلمان بدنیا آمد. وی یکی از ۱۲ فرزند کشیش پروتستان، گوتفرید لسینگ و یوستینه سالمونه لسینگ (با نام مادری فِلِر) بود.
لسینگ تا ۱۲ سالگی به مدرسه‌ی "فورستن شوله سن آفرا" در شهر مایسن رفت. وی سپس تحصیل در رشته‌ی الهیات و پزشکی در دانشگاه لایپزیگ را آغاز کرد. به هنگام تحصیل به یک گروه‌ از هنرپیشگان پیوست که برای آنها نمایشنامه‌های کمدی می‌نوشت. لسینگ سپس به برلین رفت، جایی که از سال ۱۷۴۸ تا ۱۷۵۵ از راه نویسندگی و همکاری ژورنالیستی با روزنامه‌‌های مختلف این شهر امرار معاش می‌کرد. وی مدت سه سال از ۱۷۶۷ تا ۱۷۷۰ نمایشنامه‌نویس تئاتر ملی هامبورگ، و سپس تا پایان عمر کتابدار شهر وولفنبوتل بود.
آمیزش سه عنصر عقلانیت، انسانیت و رواداری
لسینگ را شاعر، نویسنده، انتقادگر و فیلسوفی می‌شناسند که آثارش دو موضوع را در کانون خود دارد: رواداری و انسانیت. وی راه شکل‌گیری ملیتی به‌ نام ملیت آلمان را هموار ساخت. به عنوان اندیشمند و نویسنده، لسینگ را یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های روشنگری آلمانی می‌شناسند که اثرگذاری وی از مرزهای این دوران فراتر رفت.
زبان صریح، روشن و پرمحتوای وی توأم بود با کنایه و مطایبه. زبان نوشتاری وی برای نثر آلمانی نمونه‌وار شد، آنهم به‌ویژه در گستره‌ی جستارنویسی. نمایشنامه‌های وی در واقع باورهای زیبایی‌شناختی و اخلاقی وی را بازتاب می‌دادند و به صحنه می‌کشیدند. وی در آثار خود خواستار آزادی وجدان فردی و آزادی در تصمیم‌های فردی بود. در تاریخ و فرهنگ آلمان لسینگ را از پیشتازان ترویج خودآگاهی شهروندی در آلمان می‌شناسند.
لسینگ مخالف هر نوع درک و برداشت قشری و ملانقطی از متن انجیل بود. وی در این مسیر خواستار آزادی اندیشه‌ی مؤمنان مسیحی شد و ‌کوشید در نوشته‌های الهیاتی − فلسفی خود عقلانیت را جایگزین رویکرد قشری و متعصابه کند. از این رو، وی در نوشته‌ای زیر عنوان «مسیحیت عقل» کوشید "روح دین" را تشریح کند و نه درک واژه به واژه از متن کتاب آسمانی را.
جدالی که به نگارش «ناتان خردمند» انجامید
گوتهولد افراهیم لسینگ
این روشنگر آلمانی بر این باور بود که عقل انسانی با اتکا به نیروی نقد و سنجش و تناقض‌یابی خود و بدون یاری‌گیری از وحی آسمانی قادر به رشد و شکوفایی است. وی به عنوان کتابدار کتابخانه‌ی وولفنبوتل نوشته‌هایی انتقادی در مورد متن انجیل انتشار داد و این انتقادها مخالفت شدید کشیش هامبورگی گوتسه را برانگیخت. در پی آن یک جدال قلمی میان این دو آغازید که در تاریخ ادبیات آلمان با عنوان "جدال گوتسه" (Goeze-Streit) مشهور است.
لسینگ در برابر نگاه قشری و خشک مذهب گوتسه خواستار رواداری و تساهل با پیروان دیگر ادیان بود. این جدال قلمی به چنان حدتی رسید که شاهزاده‌ی حکمران آن منطقه لسینگ را از ادامه‌ی آن منع کرد. در پی این ممنوعیت بود که لسینگ نمایشنامه‌ی «ناتان خردمند» را به رشته‌ی تحریر درآورد. این اثر در مرحله‌ای از زندگی لسینگ نگاشته شد که او قشریت و نارواداری دینی را خود می‌بایستی تجربه می‌کرد.
این نمایشنامه که تازگی خود را تا به امروز حفظ کرده، جلوه‌ای است از عقلانیت، رواداری و انسان‌دوستی و آشتی و هم‌زیستی میان ادیان. نمایشنامه‌ی «ناتان خردمند» اثر ادبی شاخص دوران روشنگری است. در کانون این نمایشنامه، قیاسی از زبان ناتان، بازرگان یهودی طرح می‌شود که به "قیاس انگشتری" شهرت دارد. این قیاس به برخوردهای ستیزنده میان سه دین ابراهیمی می‌پردازد.
نمایشنامه‌ی «ناتان خردمند»
داستان به زمان جنگ‌‌های صلیبی و فرمانروایی سلطان صلاح‌الدین بر منطقه‌ی فلسطین و اورشلیم در سال ۱۱۹۲ میلادی بازمی‌گردد. بازرگان یهودی، ناتان از سفری تجاری به زادگاه خود اورشلیم بازمی‌گردد، آنجا که اقامتگاه سلطان صلاح‌الدین نیز هست. وی خانه‌ی خود را آسیب‌دیده از یک آتش‌سوزی می‌بیند و ندیمه‌اش که برای رشا، دخترخوانده‌ی ناتان دایگی می‌کند، به او خبر می‌دهد که در این آتش‌سوزی دخترش رشا توسط جوانی مسیحی که یک رزمنده‌ی صلیبی است، نجات یافته است. این جوان مسیحی نیز به نوبه‌ی خود مورد عفو سلطان صلاح‌الدین مسلمان قرار گرفته بود، زیرا که سلطان شباهتی میان جنگجوی مسیحی و برادر گمشده‌اش می‌دیده است.
رشا دختری یتیم بوده که ناتان وی را از کودکی به فرزندخواندگی پذیرفته بود، آنهم پس از آنکه ناتان در پی یک حمله‌ی صلیبیون به اورشلیم تمام اعضای خانواده‌‌ی خود، همسر و فرزندانش را در آتش مرگبار جنگ از دست می‌دهد. در پی این رویداد اندوهناک، ناتان تمام عشق و محبت انسانی خود را به پای رشا، کودک بی‌سرپرست می‌ریزد، بی‌ آنکه تبار دینی دخترک برای او اهمیتی داشته باشد.
در حالی که دایه‌ی بشدت مذهبی، و حتا خود رشا، نجات از مرگ توسط یک صلیبی را معجزه‌ای الهی می‌دانند و هر دو منجی را یک فرشته می‌خوانند، ناتان معجزه را حاصل یک کنش انسانی می‌بیند. از نظر ناتان عفو جوان مسیحی توسط سلطان، خود معجزه‌ای بود که به معجزه‌ای دیگر، که نجات جان دخترش باشد، انجامیده است (پرده‌ی اول، صحنه‌ی دوم، ص ۲۳ ترجمه‌ی فارسی).
در اینجا لسینگ انسان‌دوستی و محبت را معجزه‌ای می‌داند که نزد انسان‌ها بی‌پاسخ نخواهد ماند. لسینگ فرشته و انسان را هم‌طراز یکدیگر می‌بیند. وی می‌گوید، این عمل نیکو است که انسان را هم‌طراز فرشته می‌‌سازد.
در صحنه‌ای دیگر، سلطان که آوازه‌ی خرد و زیرکی و ثروت ناتان را شنیده است، ناتان را به بارگاه خود فرامی‌خواند. وی می‌خواهد با این بازرگان خوش‌نام یهودی از نزدیک آشنا شود و با مقروض کردن خود، خزانه‌ی خالی‌اش را با ثروت ناتان پر کند.
در گفت‌وگویی که میان صلاح‌الدین و ناتان در می‌گیرد، سلطان ِ مسلمان از ناتان یهودی می‌پرسد: "حال که تو شخص دانا و خردمندی هستی، بگو ببینم، چه دین و چه قانونی بیش از همه دلت را روشن کرده است؟"
سلطان به ناتان یهودی می‌گوید: "من یک مسلمان هستم و مسیحیت در میان من و توست. از میان این سه دین، تنها یکی می‌تواند حقیقتِ اصل باشد". سپس سلطان به اصرار از ناتان می‌خواهد تا نظرش را در مورد دین ِ حقیقی بیان دارد و به او فرصت تأمل می‌دهد. در این فرصت ناتان می‌اندیشد: "سلطان حقیقت را چه ساده می‌پندارد، گویی که حقیقت سکه‌ی نقدی است که می‌توان آن را وزن کرد". ناتان از خود می‌پرسد: "چرا سلطان نباید در جست و جوی حقیقت باشد!"
"قیاس انگشتری"
سپس ناتان پرسش سلطان از پی دین ِ راستین را با روایت یک داستان و طرح یک قیاس پاسخ می‌دهد؛ و آن همانا "قیاس انگشتری" (Ringparabel) است. لسینگ این قیاس را از رمان «دکامرون»، نوشته‌ی جووانی بوکاچو برگرفته است.
موزه لسینگ در کامنتس آلمان
ناتان از سرگذشت خانواده‌ای در مشرق‌زمین روایت می‌کند. در این خانواده سنت بر این بوده که پدر خانواده پیش از مرگ با دادن انگشتر گرانبهای خاندان به عزیز‌ترین پسر خود، وی را به عنوان جانشین، هم بزرگ خاندان و هم میراث‌دار بخش بزرگی از ثروت خاندان می‌کرده است. پسر نیز با تکیه‌زدن بر جایگاه پدر موظف بوده با مهر و بزرگواری، تدبیر و انسانیت خانواده را رهبری کرده و به سنتِ خاندان پایبند بماند. این انگشتری که نگینی نادر و گرانبها بر خود داشته، طی نسل‌ها دست در دست اعضای خاندان می‌گشته است.
حال پدری از این خاندان که هر سه پسر خود را به یکسان عزیز می‌داشته و نمی‌خواسته هیچیک از پسران را بر دیگری ترجیح دهد، از زرکاری چیره‌ دست می‌خواهد تا دو انگشتر بدیل ِ دیگر از روی اصل بسازد، آن سان که پس از آماده شدن، صاحب انگشتر خود قادر به تشخیص انگشتر ِ اصل نبود.
پدر در بستر مرگ یک یک پسران را فرا می‌خواند و به هر کدام یک انگشتری می‌دهد. پس از مرگِ پدر هر یک از پسران مدعی رهبری خاندان می‌شود. رقابت بر سر کسب قدرت و کدورت میان سه پسر، آنها را به نزد قاضی می‌کشاند. ولی قاضی با امتناع از دادن حکم، به پسران توصیه می‌کند، هر یک به حقیقی بودن انگشتری خود ایمان آورد و می‌گوید: "شاید که پدر بیش از این تاب تحمل خودکامگی انگشتر یکتا در خانه‌ی خود را نداشت، زیرا که نمی‌خواست هیچیک از پسران عزیزش را بر دو پسر دیگر مقدم بدارد. و حال! هر یک از شما فارغ از هر گونه پیش‌داوری و بهانه‌جویی، به دنبال عشق و محبتی برود که از معجزه‌ی انگشتری انتظار آن را دارد." (پرده‌ی سوم، صحنه‌ی هفتم، صص ۱۰۲)
لسینگ در این قیاس، سه دین ابراهیمی را به سه انگشتر تشبیه کرده است. به باور این روشنگر سده‌ی هیجدهم، هر سه دین ابراهیمی به یکسان هم حقیقی‌اند و هم جعلی. ناتان می‌گوید: "هیچ دینی، دین بهتر و برتر نیست، بلکه همه یکسان‌اند".
از نظر لسینگ و ناتان، معیار و سنجه‌ی حقیقی بودن هر یک از ادیان ابراهیمی را باید در میزان مهرورزی و بزرگواری، انساندوستی و رواداری، تدبیر و عقلانیت آنها دید.
داوری تاریخ
لسینگ به داوری تاریخ باور دارد. قاضی به پسران می‌گوید، پس از "هزار هزار سال" قاضی دیگری را با بصیرت و تدبیر بیشتر بر جایگاه قضا خواهید یافت. اوست که تشخیص خواهد داد هر یک از شما به چه میزان انسان‌دوستی و رواداری دست یافته و خود را بدین سان به حقیقت نزدیک ساخته است. آنگاه مشخص خواهد شد، دین حقیقی کدام است.
در پی روایت این قیاس ناتان خطاب به سلطان می‌‌گوید: "صلاح‌الدین، حال اگر تو خود را آن قاضی مصلح موعود می‌پنداری ..." و سلطان در حالی که به سوی ناتان می‌رود و دست او را در دست می‌گیرد، می‌گوید: "من ِ خاک بی‌ارزش ِ بیابان؟ من ِ ناچیز؟ ... ناتان، ناتان عزیزم! هنوز هزار هزار سال آن قاضی مصلح فرا نرسیده، و مسند قضای او، مسند قضای من نیست. برو! برو! ولی با من دوست بمان".
به اعتقاد لسینگ، دین‌های سه‌گانه‌ی ابراهیمی به یک خدای واحد اقتدا می‌کنند، ولی آنها در طول سده‌ها از یکدیگر جدا افتاده‌اند. آنها با افتادن به کام خودکامگی تاب تحمل نه تنها یکدیگر، بلکه هر فکر و اندیشه‌ی دیگر را از کف داده‌اند. از این‌رو از نظر لسینگ، دین‌ها نه ساخته‌ی خدا، بلکه ساخته‌ی انسان‌ها هستند. این در حالی است که خدا انگاره و الگویی است که همگان باید برای عمل نیک خود و یک زندگی سالم و نیکو به سوی او سمت گیرند. از این رو، نگاه لسینگ همواره معطوف به انسان است.
پدر خردمندِ خاندان بدین سان می‌خواسته است پسرانش را در برابر یک چالش تاریخی بگذارد و آنها را به فکر و تأمل وادارد، که چگونه می‌توان یک زندگی نیک را به شکلی بهینه سامان داد. و راهی که لسینگ و ناتان می‌نمایانند، جز طریق انسانیت، عقلانیت و رواداری نیست.
مطالعه‌ی نمایشنامه‌ی «ناتان خردمند» را می‌‌توان به کسانی توصیه کرد که هم به شناخت زوایای پنهان امر خرد علاقمندند و هم به دریافتِ جایگاه دین در جامعه کنجکاو. به‌ویژه با برآمدن دین‌ها در دوران معاصر و سمت‌گیری و فزون‌خواهی آنها برای کسب قدرت، این شاهکار ادبی − تاریخی جلوه‌ای خاص به خود می‌گیرد.
برگردان فارسی این نمایشنامه توسط دکتر هادی مرتضوی به انجام رسیده است. خواننده‌ی آشنا به زبان آلمانی با مطالعه‌ی آن درخواهد یافت که مترجم توانسته از پس رموز زبانی و تاریخی ترجمه سربلند بیرون آید.
داود خدابخش
******************
مشخصات کتاب:
گوتهولد افراهیم لسینگ: ناتان خردمند. نمایشنامه در پنج پرده. ترجمه‌ی دکتر هادی مرتضوی، تهران، نشر قطره،۱۳۸۶