انقلاب سبز در طب
علم پزشکی جدید، با مطالعه گیاهانی که نزد جوامع بدوی شناخته شده بود، بر غنای خود افزوده است، چنانکه از بذر سمیِ نوعی گیاهِ بالاروندهٔ آفریقای غربی، یعنی باقلای «کالابار» که زمانی برای آزمایش متهمان به آنها خورانده میشد، امروزه داروئی به دست میآید به نام «ازرین» که موجب انقباض مردمک چشم میشود.
داروی جدید دیگری که «اوئابائین» نام دارد و محرک قلب است از گیاه «استروفانتوس»، متعلق به منطقه حاره افریقا و آسیا است و برای زهرآگین کردن پیکان تیرهای بومیان در جنگ و شکار مورد استفاده قرار میگرفته، به دست میآید.«کورا»که آنهم برای سمی کردن پیکان تیرهای سرخپوستان آمازون به کار میرفته نیز، در جراحی مدرن ـبهخصوص جراحی ناحیه شکمـ برای انبساط عضلات به کار میرود. اما چگونه بود که اسرار این گیاهان هویدا شد؟ بدون شک این، حاصل یک روند طولانی «آزمایشو خطا» بود که طی آن، انسان ـکه وجودش سخت به پدیدههای طبیعی گره خورده بود و بقایش مستلزم اندیشیدن تمهیدات بیپایان بودـ مجبور شد بیاموزد که چگونه گیاهانی را که مفید بودند و گیاهانی را که مضر بودند از یکدیگر باز شناسند: گیاهانی که به مصرف تغذیه میآمدند، گیاهانی که بیماریش را درمان میکردند، و گیاهانی که میتوانستند او را بکشند.
در مرحلهیی دیگر در تاریخ، دانشی که بهاین ترتیب فراهم آمده بود در قالب یک رشته نظریاتی بیان شد که امروز شاید باعث تمسخر شود. رایجترین این نظریات، قطعاً «نظریه علائم» است.
بنابراین نظریه، هر گیاه طبی، خواص درمانی خود را با علامتی آشکار میکند.«پاراسلسوس» طبیب قرن شانزدهم سوئیس، مینویسد: «هرچیزی که طبیعت میآفریند، به شکل خاصیتی است که طبیعت در آن قرارداده است». مثلاً گیاهی که ماده شیری موسوم به لاتکس (شیره گیاهی) ترشح می کند، به درد تهیه داروهائی میخورد که شیر را زیاد میکنند. اگر رنگ این لاتکس مایل به زرد باشد ـمانند«سلاندین»ـ گیاه مورد نظر در درمان یرقان سودمند خواهد بود.
گیاهان گوشتالود موجب پرگوشت شدن بدن می شوند. شکل گردو، علامت سودمندی آن در معالجه بیماریهای مغزی است. و شکل لوبیا نشانه سودمندی آن در معالجه اختلالات کلیوی است. این نظریه «معالجه با مشابهات» که توسط طبیبان و کیمیاگران عرب در قرون وسطی تکامل یافت، درست نقطه مقابل نظریات بقراط و جالینوس بود که کلمه قصار معروفشان contraria contrariis curantur شالوده نظریهٔ «معالجه با متضادات» را تشکیل می داد.
اعتقاداتی از این قبیل را، که نزد معالجهگران آفریقا، حکمای چین، و اطبای تجربی آمریکای جنوبی به یکسان یافت میشود، میتوان نشانگر مرحله «ماقبل علمی» در تاریخ تکامل شناخت، دانست.
نظریه علائم، در نظر اول ممکن است باعث تمسخر شود. آخر مشکل بتوان باورکرد که برگ گیاه «سینه دارو» تنها به خاطر اینکه ساختمان رگبرگهای آن شبیه به کیسههای هوا در ششهای انسان است، برای درمان بیماریهای سینه سودمند است؛ و یا اینکه گیاه سفرس saxifrage (مشتق از کلمات لاتینی saxum بهمعنی سنگ، و frangere بهمعنی شکافتن) به همان آسانی که سنگهایی را که بر روی آنها میروید می ترکاند. سنگ صفرا را نیز خرد میکند؛ و یا اینکه ساقه خیزران، بهخاطر شباهتِ بندهای نی آن،، به مهرههای بدن، به کار تقویت ستون فقرات میخورد.
اما از سوی دیگر، خاصیتهای بیچونوچرای برخی داروهای امروزی از قبیل کلشیکوم و آسپیرین، بهظاهر این نظریه را (که در واقع، عبارت است از وسیلهیی برای بهخاطر سپردن دارو و درمانهائی ـکه تجربه، کارایی آن را ثابت کرده استـ از طریق«علائم» در جوامعی که خط و کتابت ندارند) تایید میکند.
«کلشیکوم» یا زعفران مرغزار، که پیازش شبیه به پنجه پای باد کرده از نقرس است، محصولی به دست میدهد(یعنی همان کلشیسین) که در واقع، تنها وسیله موثر برای درمان این عارضه دردناک (نقرس) است. و اما در مورد آسپیرین، بازگو کردن داستان آن، بهعنوان نمونهای از تکامل مناسبات بین طب گیاهی سنتی و داروشناسی جدید، بیفایده نیست.
منشا این دارو را باید در پوست درخت بید جستجو کرد، که درختی از خانواده salix است و معمولاً در مناطق پرآب میروید. و تنها هنگامی واقعا شاداب است که پایه آن در آب باشد. بنابر نظریه علائم، این بهمعنای آن است که بید سرما نمیخورد، و بههمین دلیل باید به کار درمان سرماخوردگیهای همراه با تب، دردهای مفصلی، و ناراحتیهای مشابه بخورد. و از آنجا که این، پوست درخت بید است که آنرا در بر گرفته و گرم نگه میدارد پس خاصیت مورد نظر را باید در پوست بید جستجو کرد.
در قرن هجدهم، متوجه شدند که پوست بید، از لحاظ تلخی شبیه به پوست درختی در پرو به نام «سینکونا» است که از آن گنهگنه میگرفتند و این دارو عالیترین وسیله درمان بیماری تبآور مالاریا به حساب میآمد. بهاین ترتیب، جوشانده پوست بید را برای درمان تب مورد استفاده قرار دادند. در سال ۱۸۲۹ ، «لرو» از فرانسه، موفق شد از پوست بید مادهای به دست آورد که خود، آن را «سالیسین» (مشتق از اسم لاتینی این درخت) نامید.
دیری نگذشت که داروسازی سوئیسی به نام«پاگن ستشر» از راه تقطیر گل اسپیره کوهی (که گیاهی است از خانواده spiraea و آن هم دوست دارد که پایهاش درون آب باشد) مادهیی به دست آورد با نام شیمیایی «سالیسیلات متیل» که بسیار شبیه به سالیسین بود. دنباله این ماجرا به آلمان میکشد که درآنجا، چند سال بعد، ماده مشابه دیگری به نام «اسید سالیسیلیک» برای نخستین بار بهطور مصنوعی تهیه شد. از این ماده نیز مشتق دیگری به نام«اسید استیل سالیسیلیک» به دست آمد که (ضمن اینکه کلمه salix که همان بید باشد در اسم آن انعکاس یافته) چیزی نیست جز اسم رسمی آسپیرین که داروی رایج ضد درد است و هجای «spir» در آن، یادآور منشا گیاهی دیگر آن، یعنی اسپیره کوهی است.
جریانات مشابه این، منجر به پیدایش تعداد زیادی از داروهای جدید شده است که منشا آنها را باید در گیاهانی که از دیرباز بر بشر شناخته شده بودهاند جستجو کرد. بهعنوان مثال، «افدرین» که در معالجه آسم به کار میرود از علف «افدرا» به دست میآید، که دست کم از ۵ هزار سال پیش در طب چین مورد استفاده است. نام گیاهان ضد درد پرقدرتی چون سیکران، مهرگیاه، تریاک و انقوزه، در قدیمیترین رسالههای داروسازی بابل و سومر آمده است.در واقع، قابلیت برطرف کردن درد، شاید نخستین پیروزی بزرگ طب بود که خیلی پیشتر از قابلیت طب به درمان بیماریها پدید آمد. در مصر باستان داروهای مسکن وجود داشت، و در «تب» در حدود سال ۱۶۰۰ (ق.م) رساله طبی نگاشته شد که حاوی فهرستی بود از هفتصد گیاه، از آن جمله گیاهان ملین مثل سنا و کرچک، و گیاهانی از قبیل گیاهان خانواده seilla که در ناراحتیهای قلبی مورد استفادهاند.
این، طب یونان بود که تحت تاثیر طبیبانی چون بقرات و دیوسکورید، ارزشدرمان کنندگی گیاهان طبی را ـجدا از اهمیتی که این گیاهان از لحاظ شعائر و سحر و جادو، برای انسانهای گذشته داشتندـ تثبیت کرد. اما پس از سقوط امپراطوری روم، سحر و جادو مجدداً مسلط شد، و شناخت و مطالعه گیاهان طبی مامن خود را در دیرها و صومعهها حست و دانش پزشکی به دست محققان عرب شکوفا شد.
ما اکنون میدانیم که برخی عارضههایی که در آثار محققان قرون وسطی ذکر شده ـمانند نوعی التهاب پوستی که به «آتش سنآنتوان» موسوم استـ ناشی از قارچِ ریزی است که به جان غلات میافتد و وقتی عده زیادی از مردم، نان حاصل از این غله آلوده را میخورند به مسمومیت دستهجمعی و نیز وهمزدگی ـکه در قرون وسطی آن را ناشی از عمل شیطان میدانستندـ دچار میشوند. اما تا قرن هجدهم ـارجوت که همان قارچ مورد بحث باشدـ شناخته نشد. جالب است بدانیم که امروزه ارجوت را در تهیه تعداد زیادی از داروهای مخصوص معالجه فشار خون و اختلالات خونی دیگر، مورد استفاده قرار میدهند.
کشف امریکا توسط سیاحان اروپایی و پیدا شدن راه دریایی به هندوستان، انواع جدیدی از گیاهان را بر آنچه که از دوران باستان شناخته شده بود افزود و باعث غنای هر چه بیشتر فهرست عظیم گیاهانی شد که در طب جدید مورد استفادهاند.
قرن نوزدهم، نشانگر فصل جدیدی در شیوه استفاده از گیاهان طبی و به منزله دوره گذرا از شیوه استفاده از گیاهان یا معجونهای حاصل از آنها برای مصارف درمانی، به شیوه استفاده از مولکولهای فعال موجود در آنهاست. این در واقع دورهای است که طی آن، جهانبینی زایای جوامع نوپای صنعتی، آغاز به واژگون کردن تصور سنتی از طبیعت میکند. اکنون دیگر طبیعت در نظر آنها چیزی نیست، مگر منبع عظیمی از مواد خام سهلالوصول. منابع طبیعی برای بهرهبرداری ساخته شدهاند و انسان جدید در واقع گاهی بیش از اندازه از آنها بهرهبرداری میکند.
دنیای گیاهان که زمانی مرکب از «شخصیتها»ی فردی گیاهان بود، اکنون تنها به منزله معدنی تلقی میشود که تنها وظیفه آن قراردادن مواد خود در اختیار انسان است. با این همه باید گفت که در بسیاری از موارد، این تلقی جدید نسبت به گیاهان مزایایی دارد. مثلاً وقتیکه میتوان از چغندر، ابتدا قند تهیه کرد و سپس به مصرف رساند، هیچکس حتی فکر آن را هم نمیکند که برای شیرین کردن چای خود، تکهای چغندر در آن بیندازد!
با پیشرفتن این جریان، زمانی میرسد که شیمیدانان یک ماده فعال معین را مصنوعاً تهیه میکنند، و در آن هنگام دیگر به گیاهی که این ماده را در اصل از آن تهیه میکردند نیازی نیست. در مرحله بعدی، یعنی زمانی که از یک محصول مصنوعی، یک رشته مشتقات گرفته شد و پس از آزمایش به روی حیوانات، به فهرست دایمالتزاید داروهای شیمیایی افزوده میشود، آنگاه دیگر هیچکس به خاطر نمیآورد که روزی روزگاری گیاهی بود، که همین اثرات درمانی را ایجاد میکرد. چه کسی امروز به خاطر میآورد که «آمفتامین»ها که به عنوان محرک در درمان افسردگی مورد استفادهاند، صرفاً اعقاب مصنوعی مادهای طبیعی هستند که از گیاه «افدرا» به دست میآمد؟
به این ترتیب قفسه داروخانههای امروز، پر است از محصولات مصنوعی که سرمنشا بسیاری از آنها را باید در موارد موجود در گیاهان طبی جست. انسان به صورتی دمافزون مولکولهایی مصنوعی ایجاد میکند که در دنیای طبیعت نظیری ندارد. و سپس از این مولکولها موادی را برای مصارف درمانی تهیه میکند. این ترکیبات مصنوعی که هر روز به مقدار بیشتر و بیشتری و برای مصارف گوناگون تهیه میشوند، باعث ایجاد پدیدهای میگردند که میتوان آن را «آلودگی دارویی» نامید. با عوارض جدی ناشی از مصرف روزانه مقدار فراوانی دارو توسط مردمی که فیالواقع بیمار نیستند: داروهای محرک، داروهای مسکن، انواع داروهای اعصاب، قرصهای ضد حاملگی و غیره. تمام این داروهای آرامبخش که به مقدار فراوان مورد مصرف تعداد زیادی از افرادِ اساساً تندرست قرار میگیرند، که به اعتقاد خود، با مصرف این داروها وضع و حالشان بهتر میشود. واین جز خیالی باطل نیست، چراکه هیچ تضمینی نیست که اثر این داروها، در درازمدت به نفع شخص باشد.
این است که عده زیادی از خود میپرسند که اگر توسعه افسارگسیخته صنعتیِ مبتنی بر تولید و مصرف مقادیر دمافزونی از کالاها ادامه پیدا کند، چه پیشخواهد آمد؟
اکنون بسیاری خواهان آنند که پژوهشهایی در زمینه ابداع شیوههای درمانی ملایمتر و نرمتر که برای بدن انسان عوارض کمتری داشته باشد انجام گیرد و همراه با آن، تولید و مصرف گیاهان طبی در سطح جهان افزایش چشمگیر یابد.
اما پیش از بریدن از افراطکاریهای تمدن شیمیزدهمان و ابداع یا احیای روشهای درمانیایی که مناسبات انسان و محیط زیستش را بر پایه بهتری قرار دهد، معقول آن است که یک بار برای همیشه، رابطه بین پزشکی علمی و طب سنتی اطبا و حکیمان را روشن سازیم. چراکه این شبیه رابطه زن و شوهری است که از زندگی با یکدیگر خسته شدهاند، اما در عین حال توانایی تنها زیستن را ندارند! آنچه به سرعت لازم است انجام گیرد، آشتی بین این دو است. و این چیزی است که در پژوهشی که از سوی «سازمان جهانی بهداشت» به عمل میآمد، مد نظر قرارگرفت. این سازمان از کشورهای عضو خواست که فهرست کاملاً تازهای از منابع درمانی خود، که گیاهان طبی در آن، هنوز جای مهمی دارند، تهیه کنند.بدون تردید چنین تحقیقاتی منجر به کشف داروهای جدید، و ایجاد و تکامل نظریات جدید نسبت به درمان بیماری خواهد شد. نیازی به توضیح نیست که خردمندی و حس عمیق تجربهگرایی پیشینیان، غالباً منجر به آن میشد که علیرغم سکونت در قارههای مختلف، برای معالجه فلان عارضه، از داروی طبیعی یکسانی استفاده کنند. چنانکه ساکنان منطقه حاره، برای چاره کردن بیماری جذام، از مواد حاصل از خانواده نباتیِ یکسانی به نام «فلاکورتاسئا» استفاده میکردهاند. به عبارت دیگر معالجهگرانی که هزاران کیلومتر دور از یکدیگر میزیستند، بدون آنکه از وجود دیگری خبر داشته باشند، از گیاهان مشابهی که گیاهشناسان امروزی در یک طبقه جای میدهند، داروهای یکسانی تهیه میکردند. به عنوان مثال هم «اینکا»ها و هم چینیها، متوجه شده بودند که زنبق آبی برای تسکین درد و نقصان قوه باء خاصیت دارد.
برخورد به چنین تشابهاتی توجه انسان را به سودمندی داروهایی که در زمانهای مختلف توسط جوامع مختلف کشف شدهاند جلب میکند. امروزه تعدادی از کشورها متابع قابل توجهی را صرف ارزیابی مجدد و بررسی علمی سنتهای درمانی خود میکنند. انجام اقداماتی از این قبیل در سراسر جهان، نه تنها باعث غنای میراث فرهنگی هر یک از ملتها و جوامع و تمدنها خواهد شد، بلکه همچنین، منابع بیشتری را در اختیار طب جدید خواهد گذاشت.
با این همه چنین پیشرفتی مستلزم برخوردی کاملاً نو به گیاهان طبی است. پس از دهها سال پژوهشهای تحلیلی به منظور استخراج مواد خاص فعال موجود در گیاهان، اکنون باید تاکید را در بهرهبرداری از کل گیاه قرار داد. از این لحاظ برخی از اطلاعات کاملاً جدید بومشناختی (اکولوژیک) ممکن است به کار آید.
برای یک بوم شناس (اکولوژیست) یک معلول معین، به هیچوجه محصول یک علت واحد نیست، بلکه حاصل برخورد یک رشته پدیدههای همزمان است. بنابراین در یک نظام پیچیده، کل آن نظام از حاصل جمع اجزای آن فراتر است و درک اولی تنها با شناخت دومی به دست نمیآید. کار کردن ماشین طبیعت حاصل جمع عمل اجزای آن که به طور همزمان و در کنار یکدیگر باشند نیست، بلکه برآیند کنشهای متقابل فراوان بین آنها است. درست به همانگونه که ماده و حیات، با فراگذشتن از درجه معینی از پیچیدگی، خواص نوینی کسب میکنند.
حال اگر گیاهان طبی را در نظر گیریم، نظریه فوق به طریق استقرایی، نظریههای سنتی را که مطابق آنها یک گیاه در تمامیت خود واجد خواصی است که از خواص اجزای متشکله آن متفاوت است، تایید میکند. نمونههایی که بیش از همه در تایید این نظر ذکر میشود، خواص کلی ارجوت، تریاک یا دیژیتال است که با خواص تک تک مواد موجود در آنها آشکارا متفاوت است. اما این نمونهها آنچنان منجز هم نیستند، چه با اندکی توجه به منطق دکارتی، روشن میشود که خواص یک مخلوط عبارت است از جمع جبری خواص مواد تشکیل دهنده آن. حال آنکه آزمایش با انگنار، در این مورد نتایج بهتری به دست میدهد. بنا بر نظریه علایم، با مصرف این گیاه تلخمزه، عمل کبد باید بهتر انجام گیرد، و در واقع چنین نیز هست. در ابتدا خاصیت مورد بحث به یک ماده واحد موجود در این گیاه نسبت داده میشد، و سپس کشف شد که مواد دیگری نیز در این قضیه سهم دارند. با این حال وقتی که این مواد به طور جداگانه بر روی موش آزمایش شد، معلوم شد که اکثر آنها به صورت تنها کاملا بیاثر هستند. از سوی دیگر، آزمایش مخلوط این مواد، به مقدار مساوی نشان داد که هر چه تعداد مواد در مخلوط بیشتر باشد، اثر آنها قاطعتر است. به عبارت دیگر این امر به خوبی نشان میدهد که چگونه با امتزاج موادی که به صورت تنها بیاثرند، خواص فعال جدیدی بروز میکند.
بدون شک چنین پدیدهای در مورد سایر گیاهان، مثل خفچه و سنبلالطیب نیز صادق است. هرچند که ماهیت دقیق اجزای متشکلهٔ آنها هنوز به درستی تعیین نشده است. درست به همانگونه که نفع عمومی چیزی متفاوت از حاصلجمع منافع فردی افراد جامعه است، خواص یک داروی معین نیز از حاصل جمع خواص تمام مواد تشکیلدهنده آن متفاوت است. این به آن معنا است که لازم است برخورد کاملاًجدیدی نسیت به مطالعه گیاهان طبی پدید آید و نیز داروشناسی خاص، آنچنان پیش برود که تمام ماهیت و خواص آنها به نحو مقنعتری دانسته شود.
چنین است که به عنوان مثال، مطالعات پروفسور ماسکلیه از دانشگاه بوردو، درباره کف یک جنگل کاج، منجر به کشف داروی مهمی شد که در معالجه اختلالات دستگاه گردش خون به کار میرود. ماسکلیه با دریافتن این نکته که در کف چنین جنگلهایی سبزه نمیروید به این فکر افتاد که شاید، علت آن باشد که سوزنبرگهای مرده کاج، محتوی مادهای است که از جوانهزدن دانههای سبزه جلوگیری میکند. آزمایشهایی که به روی جوشانده سوزنبرگهای مرده انجام شد، نشان داد که چنین چیزی واقعاً وجود دارد و اثر آن بسیار قوی است. پروفسور ماسکلیه توانست آن ماده را استخراج کرده و مورد آزمایش قرار دهد، که در نتیجه آن معلوم شد که این ماده دارای اثر بسیار نیرومندی است که فعل و انفعالات هورمونی حاکم بر طویل شدن و تقسیم سلولهای سبزه را مختل میکند. همچنین معلوم شد که همین ماده از رشد جنبههای مضر در سلولهای انسان جلوگیری میکند.
به هر حال هنگامی که برای تولید آن از طریق مصنوعی کوشش به عمل آمد، معلوم شد که تنها پلیمرها واجد چنین خاصیتی هستند، (پلیمرها موادی مرکب از مولکولهای بسیار بزرگند که از ترکیب واحدهای شیمیایی سادهتر به نام مونومر حاصل میشوند). و اما هنگامی که این مواد را به دیمرها تجزیه کردند (دیمر حاصل ترکیب دو مولکول است) معلوم شد که تحت تاثیر آنها، مقاومت مویرگهای خونی افزایش مییابد و نتیجتاً سیستم قلب و عروق تقویت میشود. به این ترتیب مطالعه علت عدم رشد سبزه در جنگل کاج، همراه با جستجوی ترکیبات درمانی جدید، منجر به کشف درمان جدیدی برای بیماریهای دستگاه گردش خون با استفاده از ماده موجود در سوزنبرگهای کاج شد.
این قضیه نشان میدهد که چگونه پژوهشهای علمی، برای رسیدن به نتایج مثبت، گاهی باید از راههای کاملاً بدیع و پرپیچ و خم بگذرد.
جریاناتی سادهتر از این هم هست و آن، آزمایشهایی است که به منظور یافتن خواص گیاهان به طور منظم به روی آنها انجام میگیرد. همه ساله چنین آزمایشهایی در آزمایشگاههای موسسات صنعتی و دانشگاهی در مورد هزاران نوع گیاه، توسط محققان داروهای گیاهی در چهارگوشه جهان صورت میگیرد.
امور طبیعت علی رغم ظواهر آن از نظم برخوردار است و فراگردهای شیمیایی گیاهان نیز به هیچوجه بیحساب نیست. در میان گیاهان یک «روح خانوادگی» موجود است و هر خانوادهای نوع خاصی از فعل و انفعالات شیمیایی را به بار میآورد، درست به همانگونه که نوع خاصی از گل را بهوجود میآورد.
به هر حال، صرفنظر از هر مسیری که در پژوهشها اتخاذ شود، در سراسر دنیا نسبت به مطالعه گیاهان دارویی اقبال جدیدی دیده میشود و نشانههای امیدوارکنندهای دال بر توجه کشورهای در حال توسعه به داروهای سنتی خود به چشم میخورد. این کشورها به تشویق سازمان جهانی بهداشت مبنی بر اینکه احتیاجات درمانی مردم خود را از منابع خود تامین کنند و با استفاده از مکاتب طب سنتی، تمدن خود از اتکا به واردات سنگین داروهای خارجی ـکه برتری آنها نیز همواره قطعی نیستـ بکاهند به این سو روی آوردهاند. امروزه نیز همچون گذشته، دنیای گیاهان طبی دنیای وسیعی است که افقهای دوردستی را در برابر پژوهشها و پیشرفتهای پزشکی گسترده است.
ژان ماریپه
http://vista.ir/article/216087/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%B7%D8%A8
علم پزشکی جدید، با مطالعه گیاهانی که نزد جوامع بدوی شناخته شده بود، بر غنای خود افزوده است، چنانکه از بذر سمیِ نوعی گیاهِ بالاروندهٔ آفریقای غربی، یعنی باقلای «کالابار» که زمانی برای آزمایش متهمان به آنها خورانده میشد، امروزه داروئی به دست میآید به نام «ازرین» که موجب انقباض مردمک چشم میشود.
داروی جدید دیگری که «اوئابائین» نام دارد و محرک قلب است از گیاه «استروفانتوس»، متعلق به منطقه حاره افریقا و آسیا است و برای زهرآگین کردن پیکان تیرهای بومیان در جنگ و شکار مورد استفاده قرار میگرفته، به دست میآید.«کورا»که آنهم برای سمی کردن پیکان تیرهای سرخپوستان آمازون به کار میرفته نیز، در جراحی مدرن ـبهخصوص جراحی ناحیه شکمـ برای انبساط عضلات به کار میرود. اما چگونه بود که اسرار این گیاهان هویدا شد؟ بدون شک این، حاصل یک روند طولانی «آزمایشو خطا» بود که طی آن، انسان ـکه وجودش سخت به پدیدههای طبیعی گره خورده بود و بقایش مستلزم اندیشیدن تمهیدات بیپایان بودـ مجبور شد بیاموزد که چگونه گیاهانی را که مفید بودند و گیاهانی را که مضر بودند از یکدیگر باز شناسند: گیاهانی که به مصرف تغذیه میآمدند، گیاهانی که بیماریش را درمان میکردند، و گیاهانی که میتوانستند او را بکشند.
در مرحلهیی دیگر در تاریخ، دانشی که بهاین ترتیب فراهم آمده بود در قالب یک رشته نظریاتی بیان شد که امروز شاید باعث تمسخر شود. رایجترین این نظریات، قطعاً «نظریه علائم» است.
بنابراین نظریه، هر گیاه طبی، خواص درمانی خود را با علامتی آشکار میکند.«پاراسلسوس» طبیب قرن شانزدهم سوئیس، مینویسد: «هرچیزی که طبیعت میآفریند، به شکل خاصیتی است که طبیعت در آن قرارداده است». مثلاً گیاهی که ماده شیری موسوم به لاتکس (شیره گیاهی) ترشح می کند، به درد تهیه داروهائی میخورد که شیر را زیاد میکنند. اگر رنگ این لاتکس مایل به زرد باشد ـمانند«سلاندین»ـ گیاه مورد نظر در درمان یرقان سودمند خواهد بود.
گیاهان گوشتالود موجب پرگوشت شدن بدن می شوند. شکل گردو، علامت سودمندی آن در معالجه بیماریهای مغزی است. و شکل لوبیا نشانه سودمندی آن در معالجه اختلالات کلیوی است. این نظریه «معالجه با مشابهات» که توسط طبیبان و کیمیاگران عرب در قرون وسطی تکامل یافت، درست نقطه مقابل نظریات بقراط و جالینوس بود که کلمه قصار معروفشان contraria contrariis curantur شالوده نظریهٔ «معالجه با متضادات» را تشکیل می داد.
اعتقاداتی از این قبیل را، که نزد معالجهگران آفریقا، حکمای چین، و اطبای تجربی آمریکای جنوبی به یکسان یافت میشود، میتوان نشانگر مرحله «ماقبل علمی» در تاریخ تکامل شناخت، دانست.
نظریه علائم، در نظر اول ممکن است باعث تمسخر شود. آخر مشکل بتوان باورکرد که برگ گیاه «سینه دارو» تنها به خاطر اینکه ساختمان رگبرگهای آن شبیه به کیسههای هوا در ششهای انسان است، برای درمان بیماریهای سینه سودمند است؛ و یا اینکه گیاه سفرس saxifrage (مشتق از کلمات لاتینی saxum بهمعنی سنگ، و frangere بهمعنی شکافتن) به همان آسانی که سنگهایی را که بر روی آنها میروید می ترکاند. سنگ صفرا را نیز خرد میکند؛ و یا اینکه ساقه خیزران، بهخاطر شباهتِ بندهای نی آن،، به مهرههای بدن، به کار تقویت ستون فقرات میخورد.
اما از سوی دیگر، خاصیتهای بیچونوچرای برخی داروهای امروزی از قبیل کلشیکوم و آسپیرین، بهظاهر این نظریه را (که در واقع، عبارت است از وسیلهیی برای بهخاطر سپردن دارو و درمانهائی ـکه تجربه، کارایی آن را ثابت کرده استـ از طریق«علائم» در جوامعی که خط و کتابت ندارند) تایید میکند.
«کلشیکوم» یا زعفران مرغزار، که پیازش شبیه به پنجه پای باد کرده از نقرس است، محصولی به دست میدهد(یعنی همان کلشیسین) که در واقع، تنها وسیله موثر برای درمان این عارضه دردناک (نقرس) است. و اما در مورد آسپیرین، بازگو کردن داستان آن، بهعنوان نمونهای از تکامل مناسبات بین طب گیاهی سنتی و داروشناسی جدید، بیفایده نیست.
منشا این دارو را باید در پوست درخت بید جستجو کرد، که درختی از خانواده salix است و معمولاً در مناطق پرآب میروید. و تنها هنگامی واقعا شاداب است که پایه آن در آب باشد. بنابر نظریه علائم، این بهمعنای آن است که بید سرما نمیخورد، و بههمین دلیل باید به کار درمان سرماخوردگیهای همراه با تب، دردهای مفصلی، و ناراحتیهای مشابه بخورد. و از آنجا که این، پوست درخت بید است که آنرا در بر گرفته و گرم نگه میدارد پس خاصیت مورد نظر را باید در پوست بید جستجو کرد.
در قرن هجدهم، متوجه شدند که پوست بید، از لحاظ تلخی شبیه به پوست درختی در پرو به نام «سینکونا» است که از آن گنهگنه میگرفتند و این دارو عالیترین وسیله درمان بیماری تبآور مالاریا به حساب میآمد. بهاین ترتیب، جوشانده پوست بید را برای درمان تب مورد استفاده قرار دادند. در سال ۱۸۲۹ ، «لرو» از فرانسه، موفق شد از پوست بید مادهای به دست آورد که خود، آن را «سالیسین» (مشتق از اسم لاتینی این درخت) نامید.
دیری نگذشت که داروسازی سوئیسی به نام«پاگن ستشر» از راه تقطیر گل اسپیره کوهی (که گیاهی است از خانواده spiraea و آن هم دوست دارد که پایهاش درون آب باشد) مادهیی به دست آورد با نام شیمیایی «سالیسیلات متیل» که بسیار شبیه به سالیسین بود. دنباله این ماجرا به آلمان میکشد که درآنجا، چند سال بعد، ماده مشابه دیگری به نام «اسید سالیسیلیک» برای نخستین بار بهطور مصنوعی تهیه شد. از این ماده نیز مشتق دیگری به نام«اسید استیل سالیسیلیک» به دست آمد که (ضمن اینکه کلمه salix که همان بید باشد در اسم آن انعکاس یافته) چیزی نیست جز اسم رسمی آسپیرین که داروی رایج ضد درد است و هجای «spir» در آن، یادآور منشا گیاهی دیگر آن، یعنی اسپیره کوهی است.
جریانات مشابه این، منجر به پیدایش تعداد زیادی از داروهای جدید شده است که منشا آنها را باید در گیاهانی که از دیرباز بر بشر شناخته شده بودهاند جستجو کرد. بهعنوان مثال، «افدرین» که در معالجه آسم به کار میرود از علف «افدرا» به دست میآید، که دست کم از ۵ هزار سال پیش در طب چین مورد استفاده است. نام گیاهان ضد درد پرقدرتی چون سیکران، مهرگیاه، تریاک و انقوزه، در قدیمیترین رسالههای داروسازی بابل و سومر آمده است.در واقع، قابلیت برطرف کردن درد، شاید نخستین پیروزی بزرگ طب بود که خیلی پیشتر از قابلیت طب به درمان بیماریها پدید آمد. در مصر باستان داروهای مسکن وجود داشت، و در «تب» در حدود سال ۱۶۰۰ (ق.م) رساله طبی نگاشته شد که حاوی فهرستی بود از هفتصد گیاه، از آن جمله گیاهان ملین مثل سنا و کرچک، و گیاهانی از قبیل گیاهان خانواده seilla که در ناراحتیهای قلبی مورد استفادهاند.
این، طب یونان بود که تحت تاثیر طبیبانی چون بقرات و دیوسکورید، ارزشدرمان کنندگی گیاهان طبی را ـجدا از اهمیتی که این گیاهان از لحاظ شعائر و سحر و جادو، برای انسانهای گذشته داشتندـ تثبیت کرد. اما پس از سقوط امپراطوری روم، سحر و جادو مجدداً مسلط شد، و شناخت و مطالعه گیاهان طبی مامن خود را در دیرها و صومعهها حست و دانش پزشکی به دست محققان عرب شکوفا شد.
ما اکنون میدانیم که برخی عارضههایی که در آثار محققان قرون وسطی ذکر شده ـمانند نوعی التهاب پوستی که به «آتش سنآنتوان» موسوم استـ ناشی از قارچِ ریزی است که به جان غلات میافتد و وقتی عده زیادی از مردم، نان حاصل از این غله آلوده را میخورند به مسمومیت دستهجمعی و نیز وهمزدگی ـکه در قرون وسطی آن را ناشی از عمل شیطان میدانستندـ دچار میشوند. اما تا قرن هجدهم ـارجوت که همان قارچ مورد بحث باشدـ شناخته نشد. جالب است بدانیم که امروزه ارجوت را در تهیه تعداد زیادی از داروهای مخصوص معالجه فشار خون و اختلالات خونی دیگر، مورد استفاده قرار میدهند.
کشف امریکا توسط سیاحان اروپایی و پیدا شدن راه دریایی به هندوستان، انواع جدیدی از گیاهان را بر آنچه که از دوران باستان شناخته شده بود افزود و باعث غنای هر چه بیشتر فهرست عظیم گیاهانی شد که در طب جدید مورد استفادهاند.
قرن نوزدهم، نشانگر فصل جدیدی در شیوه استفاده از گیاهان طبی و به منزله دوره گذرا از شیوه استفاده از گیاهان یا معجونهای حاصل از آنها برای مصارف درمانی، به شیوه استفاده از مولکولهای فعال موجود در آنهاست. این در واقع دورهای است که طی آن، جهانبینی زایای جوامع نوپای صنعتی، آغاز به واژگون کردن تصور سنتی از طبیعت میکند. اکنون دیگر طبیعت در نظر آنها چیزی نیست، مگر منبع عظیمی از مواد خام سهلالوصول. منابع طبیعی برای بهرهبرداری ساخته شدهاند و انسان جدید در واقع گاهی بیش از اندازه از آنها بهرهبرداری میکند.
دنیای گیاهان که زمانی مرکب از «شخصیتها»ی فردی گیاهان بود، اکنون تنها به منزله معدنی تلقی میشود که تنها وظیفه آن قراردادن مواد خود در اختیار انسان است. با این همه باید گفت که در بسیاری از موارد، این تلقی جدید نسبت به گیاهان مزایایی دارد. مثلاً وقتیکه میتوان از چغندر، ابتدا قند تهیه کرد و سپس به مصرف رساند، هیچکس حتی فکر آن را هم نمیکند که برای شیرین کردن چای خود، تکهای چغندر در آن بیندازد!
با پیشرفتن این جریان، زمانی میرسد که شیمیدانان یک ماده فعال معین را مصنوعاً تهیه میکنند، و در آن هنگام دیگر به گیاهی که این ماده را در اصل از آن تهیه میکردند نیازی نیست. در مرحله بعدی، یعنی زمانی که از یک محصول مصنوعی، یک رشته مشتقات گرفته شد و پس از آزمایش به روی حیوانات، به فهرست دایمالتزاید داروهای شیمیایی افزوده میشود، آنگاه دیگر هیچکس به خاطر نمیآورد که روزی روزگاری گیاهی بود، که همین اثرات درمانی را ایجاد میکرد. چه کسی امروز به خاطر میآورد که «آمفتامین»ها که به عنوان محرک در درمان افسردگی مورد استفادهاند، صرفاً اعقاب مصنوعی مادهای طبیعی هستند که از گیاه «افدرا» به دست میآمد؟
به این ترتیب قفسه داروخانههای امروز، پر است از محصولات مصنوعی که سرمنشا بسیاری از آنها را باید در موارد موجود در گیاهان طبی جست. انسان به صورتی دمافزون مولکولهایی مصنوعی ایجاد میکند که در دنیای طبیعت نظیری ندارد. و سپس از این مولکولها موادی را برای مصارف درمانی تهیه میکند. این ترکیبات مصنوعی که هر روز به مقدار بیشتر و بیشتری و برای مصارف گوناگون تهیه میشوند، باعث ایجاد پدیدهای میگردند که میتوان آن را «آلودگی دارویی» نامید. با عوارض جدی ناشی از مصرف روزانه مقدار فراوانی دارو توسط مردمی که فیالواقع بیمار نیستند: داروهای محرک، داروهای مسکن، انواع داروهای اعصاب، قرصهای ضد حاملگی و غیره. تمام این داروهای آرامبخش که به مقدار فراوان مورد مصرف تعداد زیادی از افرادِ اساساً تندرست قرار میگیرند، که به اعتقاد خود، با مصرف این داروها وضع و حالشان بهتر میشود. واین جز خیالی باطل نیست، چراکه هیچ تضمینی نیست که اثر این داروها، در درازمدت به نفع شخص باشد.
این است که عده زیادی از خود میپرسند که اگر توسعه افسارگسیخته صنعتیِ مبتنی بر تولید و مصرف مقادیر دمافزونی از کالاها ادامه پیدا کند، چه پیشخواهد آمد؟
اکنون بسیاری خواهان آنند که پژوهشهایی در زمینه ابداع شیوههای درمانی ملایمتر و نرمتر که برای بدن انسان عوارض کمتری داشته باشد انجام گیرد و همراه با آن، تولید و مصرف گیاهان طبی در سطح جهان افزایش چشمگیر یابد.
اما پیش از بریدن از افراطکاریهای تمدن شیمیزدهمان و ابداع یا احیای روشهای درمانیایی که مناسبات انسان و محیط زیستش را بر پایه بهتری قرار دهد، معقول آن است که یک بار برای همیشه، رابطه بین پزشکی علمی و طب سنتی اطبا و حکیمان را روشن سازیم. چراکه این شبیه رابطه زن و شوهری است که از زندگی با یکدیگر خسته شدهاند، اما در عین حال توانایی تنها زیستن را ندارند! آنچه به سرعت لازم است انجام گیرد، آشتی بین این دو است. و این چیزی است که در پژوهشی که از سوی «سازمان جهانی بهداشت» به عمل میآمد، مد نظر قرارگرفت. این سازمان از کشورهای عضو خواست که فهرست کاملاً تازهای از منابع درمانی خود، که گیاهان طبی در آن، هنوز جای مهمی دارند، تهیه کنند.بدون تردید چنین تحقیقاتی منجر به کشف داروهای جدید، و ایجاد و تکامل نظریات جدید نسبت به درمان بیماری خواهد شد. نیازی به توضیح نیست که خردمندی و حس عمیق تجربهگرایی پیشینیان، غالباً منجر به آن میشد که علیرغم سکونت در قارههای مختلف، برای معالجه فلان عارضه، از داروی طبیعی یکسانی استفاده کنند. چنانکه ساکنان منطقه حاره، برای چاره کردن بیماری جذام، از مواد حاصل از خانواده نباتیِ یکسانی به نام «فلاکورتاسئا» استفاده میکردهاند. به عبارت دیگر معالجهگرانی که هزاران کیلومتر دور از یکدیگر میزیستند، بدون آنکه از وجود دیگری خبر داشته باشند، از گیاهان مشابهی که گیاهشناسان امروزی در یک طبقه جای میدهند، داروهای یکسانی تهیه میکردند. به عنوان مثال هم «اینکا»ها و هم چینیها، متوجه شده بودند که زنبق آبی برای تسکین درد و نقصان قوه باء خاصیت دارد.
برخورد به چنین تشابهاتی توجه انسان را به سودمندی داروهایی که در زمانهای مختلف توسط جوامع مختلف کشف شدهاند جلب میکند. امروزه تعدادی از کشورها متابع قابل توجهی را صرف ارزیابی مجدد و بررسی علمی سنتهای درمانی خود میکنند. انجام اقداماتی از این قبیل در سراسر جهان، نه تنها باعث غنای میراث فرهنگی هر یک از ملتها و جوامع و تمدنها خواهد شد، بلکه همچنین، منابع بیشتری را در اختیار طب جدید خواهد گذاشت.
با این همه چنین پیشرفتی مستلزم برخوردی کاملاً نو به گیاهان طبی است. پس از دهها سال پژوهشهای تحلیلی به منظور استخراج مواد خاص فعال موجود در گیاهان، اکنون باید تاکید را در بهرهبرداری از کل گیاه قرار داد. از این لحاظ برخی از اطلاعات کاملاً جدید بومشناختی (اکولوژیک) ممکن است به کار آید.
برای یک بوم شناس (اکولوژیست) یک معلول معین، به هیچوجه محصول یک علت واحد نیست، بلکه حاصل برخورد یک رشته پدیدههای همزمان است. بنابراین در یک نظام پیچیده، کل آن نظام از حاصل جمع اجزای آن فراتر است و درک اولی تنها با شناخت دومی به دست نمیآید. کار کردن ماشین طبیعت حاصل جمع عمل اجزای آن که به طور همزمان و در کنار یکدیگر باشند نیست، بلکه برآیند کنشهای متقابل فراوان بین آنها است. درست به همانگونه که ماده و حیات، با فراگذشتن از درجه معینی از پیچیدگی، خواص نوینی کسب میکنند.
حال اگر گیاهان طبی را در نظر گیریم، نظریه فوق به طریق استقرایی، نظریههای سنتی را که مطابق آنها یک گیاه در تمامیت خود واجد خواصی است که از خواص اجزای متشکله آن متفاوت است، تایید میکند. نمونههایی که بیش از همه در تایید این نظر ذکر میشود، خواص کلی ارجوت، تریاک یا دیژیتال است که با خواص تک تک مواد موجود در آنها آشکارا متفاوت است. اما این نمونهها آنچنان منجز هم نیستند، چه با اندکی توجه به منطق دکارتی، روشن میشود که خواص یک مخلوط عبارت است از جمع جبری خواص مواد تشکیل دهنده آن. حال آنکه آزمایش با انگنار، در این مورد نتایج بهتری به دست میدهد. بنا بر نظریه علایم، با مصرف این گیاه تلخمزه، عمل کبد باید بهتر انجام گیرد، و در واقع چنین نیز هست. در ابتدا خاصیت مورد بحث به یک ماده واحد موجود در این گیاه نسبت داده میشد، و سپس کشف شد که مواد دیگری نیز در این قضیه سهم دارند. با این حال وقتی که این مواد به طور جداگانه بر روی موش آزمایش شد، معلوم شد که اکثر آنها به صورت تنها کاملا بیاثر هستند. از سوی دیگر، آزمایش مخلوط این مواد، به مقدار مساوی نشان داد که هر چه تعداد مواد در مخلوط بیشتر باشد، اثر آنها قاطعتر است. به عبارت دیگر این امر به خوبی نشان میدهد که چگونه با امتزاج موادی که به صورت تنها بیاثرند، خواص فعال جدیدی بروز میکند.
بدون شک چنین پدیدهای در مورد سایر گیاهان، مثل خفچه و سنبلالطیب نیز صادق است. هرچند که ماهیت دقیق اجزای متشکلهٔ آنها هنوز به درستی تعیین نشده است. درست به همانگونه که نفع عمومی چیزی متفاوت از حاصلجمع منافع فردی افراد جامعه است، خواص یک داروی معین نیز از حاصل جمع خواص تمام مواد تشکیلدهنده آن متفاوت است. این به آن معنا است که لازم است برخورد کاملاًجدیدی نسیت به مطالعه گیاهان طبی پدید آید و نیز داروشناسی خاص، آنچنان پیش برود که تمام ماهیت و خواص آنها به نحو مقنعتری دانسته شود.
چنین است که به عنوان مثال، مطالعات پروفسور ماسکلیه از دانشگاه بوردو، درباره کف یک جنگل کاج، منجر به کشف داروی مهمی شد که در معالجه اختلالات دستگاه گردش خون به کار میرود. ماسکلیه با دریافتن این نکته که در کف چنین جنگلهایی سبزه نمیروید به این فکر افتاد که شاید، علت آن باشد که سوزنبرگهای مرده کاج، محتوی مادهای است که از جوانهزدن دانههای سبزه جلوگیری میکند. آزمایشهایی که به روی جوشانده سوزنبرگهای مرده انجام شد، نشان داد که چنین چیزی واقعاً وجود دارد و اثر آن بسیار قوی است. پروفسور ماسکلیه توانست آن ماده را استخراج کرده و مورد آزمایش قرار دهد، که در نتیجه آن معلوم شد که این ماده دارای اثر بسیار نیرومندی است که فعل و انفعالات هورمونی حاکم بر طویل شدن و تقسیم سلولهای سبزه را مختل میکند. همچنین معلوم شد که همین ماده از رشد جنبههای مضر در سلولهای انسان جلوگیری میکند.
به هر حال هنگامی که برای تولید آن از طریق مصنوعی کوشش به عمل آمد، معلوم شد که تنها پلیمرها واجد چنین خاصیتی هستند، (پلیمرها موادی مرکب از مولکولهای بسیار بزرگند که از ترکیب واحدهای شیمیایی سادهتر به نام مونومر حاصل میشوند). و اما هنگامی که این مواد را به دیمرها تجزیه کردند (دیمر حاصل ترکیب دو مولکول است) معلوم شد که تحت تاثیر آنها، مقاومت مویرگهای خونی افزایش مییابد و نتیجتاً سیستم قلب و عروق تقویت میشود. به این ترتیب مطالعه علت عدم رشد سبزه در جنگل کاج، همراه با جستجوی ترکیبات درمانی جدید، منجر به کشف درمان جدیدی برای بیماریهای دستگاه گردش خون با استفاده از ماده موجود در سوزنبرگهای کاج شد.
این قضیه نشان میدهد که چگونه پژوهشهای علمی، برای رسیدن به نتایج مثبت، گاهی باید از راههای کاملاً بدیع و پرپیچ و خم بگذرد.
جریاناتی سادهتر از این هم هست و آن، آزمایشهایی است که به منظور یافتن خواص گیاهان به طور منظم به روی آنها انجام میگیرد. همه ساله چنین آزمایشهایی در آزمایشگاههای موسسات صنعتی و دانشگاهی در مورد هزاران نوع گیاه، توسط محققان داروهای گیاهی در چهارگوشه جهان صورت میگیرد.
امور طبیعت علی رغم ظواهر آن از نظم برخوردار است و فراگردهای شیمیایی گیاهان نیز به هیچوجه بیحساب نیست. در میان گیاهان یک «روح خانوادگی» موجود است و هر خانوادهای نوع خاصی از فعل و انفعالات شیمیایی را به بار میآورد، درست به همانگونه که نوع خاصی از گل را بهوجود میآورد.
به هر حال، صرفنظر از هر مسیری که در پژوهشها اتخاذ شود، در سراسر دنیا نسبت به مطالعه گیاهان دارویی اقبال جدیدی دیده میشود و نشانههای امیدوارکنندهای دال بر توجه کشورهای در حال توسعه به داروهای سنتی خود به چشم میخورد. این کشورها به تشویق سازمان جهانی بهداشت مبنی بر اینکه احتیاجات درمانی مردم خود را از منابع خود تامین کنند و با استفاده از مکاتب طب سنتی، تمدن خود از اتکا به واردات سنگین داروهای خارجی ـکه برتری آنها نیز همواره قطعی نیستـ بکاهند به این سو روی آوردهاند. امروزه نیز همچون گذشته، دنیای گیاهان طبی دنیای وسیعی است که افقهای دوردستی را در برابر پژوهشها و پیشرفتهای پزشکی گسترده است.
ژان ماریپه
http://vista.ir/article/216087/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%B7%D8%A8