۱۳۹۸ فروردین ۲۵, یکشنبه

باریجه ویراست پنج 5


23.  تنها  یک نوشته چینی مربوط به باریجه هست  که در یو یان تسائو تسو Yu yan tsa tsu/ Yu yang tsa tsu آمده[1] و گوید: " پ'یی تس'یی 10781077[2]  (*bit-dzi, bir-zi, bir-zai) p'i-ts'i فرآورده ای است از سرزمین پوـ‌سه (Po-se) (پارسه/پارسا/ایران)."  در فو‌ـ‌لین/سوریه (Fu-lin) [شام دوره اسلامی] هان- پولی-تا 1079 (*xan-bwiδ-li-da) han-p'o-li-t'a ‌نامند[3].  بلندای درخت به حدود سه ‌ونیم متر و پیرامون تنه اش به بیش از سی سانتی‌متر ‌رسد.  پوست تنه سبز، نازک و بسیار روشن است.  برگ­ها چون گــــیاه آنغوزه آ-وی a-wei اند و سه‌تا سه‌تا در انتهای هر شاخه می‌رویند. گل ندهد و میوه نیارد.  در کشورهای باختری معمولاً سرشاخه‌ها را در ماه هشتم سال برخو کنند؛ چند باری تا ماه دوازدهم.  بدین ترتیب شاخه‌های نورس بسیار پرآب و سرسبز می‌شوند؛ در نبود این صنف برخو بی گمان شاخه‌ها خشک می‌شد و از بین می‌رفت.  در ماه هفتم با بریدن شاخه‌ها شیرابه‌ زرد انگبین وار با عطری ملایم برون تراود که در کار درمان بیماری­ها کنند."
هیرت به درستی آوانگاشت پی تسی p'i-ts'i را همان بیرزای birzai  فارسی شمرده که به هر روی مثل دیگر واژه‌های پوـ‌سه در یو یان تسائو تسو Yu yan tsa tsu/ Yu yang tsa tsu باید آن را واژه‌ای پهلوی یا فارسی میانه دانست[4]؛ و نام فوـ‌لینی/سریانی هان-پولی-تا han-p'o-li-t'a را معادل زِلبانیتا   xelbānita آرامی مأخوذ از زِلبِناه xelbenāh عبری، یکی از چهار عنصر ترکیب عطر مقدس دانسته است (سفر خروج، باب سی‌ام، آیات 38-34).  در ترجمه هفتادی این نام χαλβάνη ، و ولگیت گالبانوم  Vulgate galbanum ترجمه شده است.  تئوفراستوس[5] سه جا ازاین ماده یاد کرده: این ماده در سوریه از گیاه پاناگس παναξ ("آل-هیل all-heal") به دست ‌آید؛ تنها شیره اش را کالوانیχαλβάνη  ‌نامند و " پی مرده زائی و نیز دررفتگی دست و پا و جُز آن و نیز در درمان  گوش و تقویت صدا به کار می‌رفت.  ریشه گیاه در زایمان و بردن نفخ شکم چهارپایان بارکش کار گرفته می‌شد، همچنین با بوی دلپسندش  در ساخت عــطر زنبق iris-perfume ( 1089 ίριδα-άρωμα؟)؛ اما دانه از ریشه  قوی­تر است.  در سوریه می‌روید و در فصل برداشت گندم می چینند."[6]
پلینی ‌گوید باریجه در کوه نور/آمانوس/آلماداغ (Amanus) در سوریه  روید و تراوش نوعی فرولاست همنام با صمغ خود که گاه آن را اِستاگونیتیس (σταγονίτης?) stagonitis[7] ‌نامند.  وی به تفصیل از مصارف پزشکی­اش گوید.[8]  دیوسکوریدس[9] در تعریف خود، آن را صمغ گیاهی ‌داند که ظاهری شبیه فرولا ferula دارد، در سوریه می‌روید و برخی متوپیون  metopionخوانند.  ابومنصور[10] زیر نام عربی قنه quinna  و نام فارسی بارزد  bārzäd از این دارو می گوید.  در قرون وسطی، از سده چهاردهم به بعد، باریجه در اروپا به خوبی شناخته شده بود.[11]
این نتیجه‌گیری متکی بر لغت‌شناسی تاریخی با شواهد گیاه‌شناختی تأیید   می‌شود؛ توصیف توان چن‌ـ‌شی (Twan C'en-ši) که بر پایه  گزارشی است شفاهی، بی‌آنکه خود آن را به چشم دیده باشد و طبعاً کمابیش ناقص است؛ اما به کمک آن می‌توان ویژگی­های نوعی فرولا را باز      شناخت.  کاملا درست می‌گوید که برگ­ها مانند فرولای آنغوزه  است چرا که تنها نگاهی به تصاویر بسیار خوب تک‌نگاری بارشتوف ( همانجا) زدودن هر دو دلی را بس.  این هم درست است که برگ­ها در انتهای شاخه‌های جوان و سه‌تا سه‌تا در می‌آیند، اما  نه این­که درخت گل نمی‌کند و میوه نمی‌آورد.[12]  فرایند گردآوری شیره آن به کوتاهی اما خوب توصیف شده است.  هیچ اطلاع قطعی درباره ورود باریجه به چین در دست نیست، هر چند اینزلی[13] درسال 1826 گفت این ماده را از بمبئی به چین می‌فرستند، و استوارت[14] این امر را بس محتمل می‌داند، چنین نظری تنها در حد حدس و گمان باقی می‌ماند و هیچ اطلاعات استواری مؤید آنها نیست: هیچ نام امروزی که بتوان بر این ماده گذاشت نداریم.  سه نامی که در فرهنگ انگلیسی-چینی استانده داده شده همه نادرست  است: اولی، آ-یو a-yü نام آنغوزه  است (نک ص 361 کتاب پیش رو)[15]؛  دومی،  ،  نام عنبر سائل/لیکوئید اَمبر اُریِنتالیس  است، و سومی، پای سون هیان pai sun hian ("ماده خوشبو  کاج سفید") نام پاینِس بانجینا  Pinus bungeana  کاج چینی است.  در پن تسائو کان مو [بِنچائو گانگمو] [Bencao gangmu 本草綱目] نکاتی درباره p'i-ts'i به پیوست "مَنّ" آمده است.  لی شی‌ـ‌چن/لی شی-ژن li shi zhen نیز از چیستی این فرآورده چیزی نمی دانسته و به آوردن نوشته یو یان تسائو تسو  Yu yan tsa tsu/ Yu yang tsa tsuو برشمردن خواص درمانی این ماده به شیوه چن تس'ان‌ـ‌ک'ی از دوره ت'انگ خرسند مانده است.  تازه در دوره ت'انگ بود که باریجه در چین شناخته شد. 
معمولاً درختانی را که این فرآورده را از آنها گیرند فرولا  گالبانیفولا  Ferula galbaniflua، فرولا روبریکالیس  F. rubricaulis، یا فرولا اروبِسِنس  F. erubescens  دانسته‌اند،  که هر دو بومی ایران‌اند.
گویا فرآورده سوری که عبرانیان و مردمان باستان کار می گرفتند از گونه‌ای متفاوت اما هم خــانواده دست می‌آمد.  فرولا روبریکالیس  F.  rubricaulis که به گفته بوسه (Buhse) گیاه‌شناس آن را در فارسی khassuih کِسوی [قاصنی/قاسنی/کسنه/کاسنیب؟]‌نامند،[16] در سرتاسر شمال ایران و در کوه­های دنا در جنوب این کشور  فراوان است؛ این گیاه در دماوند و دامنه‌های الوند نزدیک همدان نیز بسیار است[17]  
گیاه را تیغ نمی‌زنند: تنها  شیره‌ای را که از قسمت­های زیرین ساقه‌ها و پایه برگ­ها خارج می‌شود گرد آورند.  صمغ زرد کهربایی است و بوی خوش تندی دارد که البته ناخوشایند  نیست و با فشار انگشتان به سرعت نرم می‌شود.  کمی به تلخی می زند.  تنها اطراف  همدان که این گیاه  فراوان می‌روید گردآوری باریجه خودرو مبدل به صنعت شده است. 
شلیمر[18] دونوع باریجه شناسایی کرده است‌ـ‌ باریجه قهوه‌ای و باریجه سفید زرد فام. اولی (که در فارسی آن را بارزد barzed  یا باریجه  barije ‌ گویند) و از Ferula galbaniflua دست ‌آید، در نزدیک دهستان کردان در کوه­های ساوجبلاغ بین تهران و قزوین، از دره‌های لار (البرز)، خرقان و ساوه خیزد و روستاییان گِردآورنده  بالوبو balubu خوانند.  نوع دوم از دورِما اِنچِزی بوآز Dorema anchezi Boiss به دست ‌آید که بوسه (Buhse) آن را در کوه­های پست نزدیک رِشم یافت (باریجه سفید).  باریجه را در فارسی کلیانی kilyānī نیز گویند. 
بارشتوف Borszczow در منطقه آرال‌ـ‌خزر گونه‌ای دیـگر از فرولا یافت که F.  schaïr نامید، برگرفته از نام بومی این گیاه، šair (= شیر فارسی/ شیره).  شیره این گونه همان خواص باریجه را دارد، با بوئی چون آن.
ابومنصور[19] از نوعی Ferula به نام سکبینج sakbīnaj (صورت عربی، sakbīna فارسی) نام برده و مترجم کتاب وی، آخوندوف، طبیب ایرانی، آن را همان صمغ فِرولا پرسیکا (ساگاپنوم) Ferula persica (Sagapenum) دانسته که ‌گویند به باریجه ماند و از کوه­های لرستان دست ‌آید.  به گفته فلوکیگر و هانبری[20]، خاستگاه  گیاهی ساگاپنوم دانسته نیست، اما روشن است که این واژه (1091 در متن دیوسکوریدس، iii, 95، و جالینوس؛ sacopenium در پلینی، xii, 56 که در دارونامه های سده های میانه بیشتر سِراپینوم   serapinum ضبط شده، وام واژه ای است پارسی. 
آن باریجه‌ که در هند کار گیرند از ایران به بمبئی ‌برند.  وات[21] سه نوع باریجه بازار را برشمرده ‌: باریجه شام/شاماتLevant [در عربی بلاد الشام/ سوريا التاريخية سورية الطبيعية]، باریجه جامد ایرانی، و باریجه مایع ایرانی.  اولی محصول شیراز است، دومی بوی تربانتین می‌دهد، و سومی گواشیر، گاوشیر gaoshir یا جاوشیر jawāshir است. این یکی صمغی است نیمه‌مایع به رنگ زرد یا سبزفام که معمولاً با ساقه، گل و میوه گیاه آمیخته است.  آن را از ساقه گیاه ‌گیرند و با تیغ زنی مایعی صمغ  ‌مانند به رنگ زرد نارنجی از آن تراود.  اما معمولاً باریجه بازار به صورت تراوشات مدور چسبیده به هم در اندازه ای نزدیک به نخود است، که در بیرون به رنگ نارنجی قهوه فام و در درون سفید زرد فام یا آبی سبزفام، بوی آن، برخلاف آنغوزه،  ناپسند نیست و مزه ای  تلخ دارد. 
باریجه مرکب است از نزدیک به 65 درصد  رزین، 20 درصد  صمغ  و بین 3 تا 7 درصد روغن فرّار. 
















1. Ch. 18, p. 11b.
2. هیرت که نخستین  کسی است که آنرا برگردانده (Journal Am. Or. Soc., Vol. XXX, p. 21) این نویسه را با آوانگار phonetic element/ phonogram   می‌نویسد که گویا با نسخه تسین تائی پی شو Tsin tai pi šu می خواند، اما ک'ان‌ـ‌هی (k'an-hi) این نویسه را درست نمی‌داند و دشوار بتوان آن را واجد ارزش آوایی پی p'i دانست؛ ارزش آوایی این نویسه بایست نی ni باشد.  نویسه بالا  همان است که کان‌ـ‌هی ظبط کرده و متن را زیر آن آورده است. یه تینک وای (Ye T'in-kwei)    در مین هیان پو Min hian p'u  این نویسه را به همین شکل ضبط کرده است.  (صفحه 10 ویرایش هیان ین تسون شو) (p. 10, ed. of Hian yen ts'un šu) و در پن تسائو کان مو/ بنچانو کانگ مو Pen ts'ao kan mu (Ch. 33, p.6) نیز به همین ترتیب، و آنجا در توضیح تلفظ آن بیت  *biet بکار رفته است.  چنین می نماید که نویسندگان دانشنامه ها در برابر این نویسه گیج شده‌اند و بیشتر آنها تلفظ مان man را گزیده اند که بروشنی نادرست است. در هیچ‌یک از فرهنگ­های چینی چنین نویسه‌ای نیامده.
3. در پن تسائو کان مو/ بنچانو کانگ مو Pen ts'ao kan mu (Ch. 33, p.6) (همانجا) این توضیح آمده که باید صدای نویسه اول  *dwat to باشد، که چندان محتمل نمی‌نماید.
[4]. ضبط های pirzed و  barzed (لکلر، مفردات داروئی، ج. 1، ص. 201) باریجه، بارزد، بیرزد هم هست؛ در هند بیرجه، گرندا بیروزا.  نام پارسی دیگر را شلیمر (فرهنگ شلیمر، ص.249) وشا (Dorema ammoniacum) شمرده
  There are also the forms pirzed, barzed (LECLERC, Traite" des simples, Vol. I, p. 201), berzed, barije, and bazrud; in India bireja, ganda-biroza. Another Persian term given by SCHLIMMER (Terminologie, p. 294) is weŝa.
[5]. Histor. Plant., IX, i, 2; IX, vii, 2; IX, ix, 2.
3. بسنجید با ویراست و برگردان تازه کتاب تئوفراستوس از هورت (Hort, Vol. II, p. 261). بر من روشن نیست چگونه  ‌توان در برگردان مطالب نویسنده ای  از یونان باستان از نام «بلسان/بلسم/بالزام مکه» (ibid., p. 219) استفاده کرد که خودش هم نامگذاری درستی نیست.
[7] . Dat et galbanum Syria in eodem Amano monte e ferula, quae eiusdem nominis visinae modo; stagonitim appellant (xii, 56, § 126).

2. xxiv, 13.
3. iii, 87 (Cf. Leclerc, Traité des simples, Vol. III, p. 115).
5. برای مثال، نک:
ed. F. Pfeiffer, p. 367; FLUCKIGER and HANBURY, Pharmacographia, p. 321.
6. پیشتر تئوفراستوس در اشاره به میوه (Hist. plant., IX, ix, 2) گفته مصارف درمانی دارد.
1. W. Ainslie, Materia Indica, Vol. I, p. 143.
3. . این نامی است که اسمیت:
)Contributions towards the Materia Medica, p. 100),
به باریجه داده هرچند کلا حدسیات است.
[16] . گویا همانی است که وات:
 (Commercial Products of India, p. 535)
Khassnib  نگاشته و نوعی باریجه شیرازی دانسته. لوو:
 (Loew, Aram Pflanzennamen, p. 163)
 همین را kassnih فرو نگاشته.  گویا واژه مورد بحث همان کاسنی (kasnī) باشد که پیشتر نام بردیم (ص 361 کتاب پیش رو).
[17].  Borszczow, op. cit., p. 35.
[18] . Terminologie, p. 295.
[19] . آخوندوف، ابومنصور، ص 84.
[21] . Commercial Products of India, p. 535.