۱۳۹۸ اردیبهشت ۷, شنبه

فلفل ویراست پنج 5


فلفل
27.  یاد فلفل( هو تسیائو hu tsiao، [هی هو جاو黑胡椒 ] کوشو košō  ژاپنی [コショウ1125، پیپر نیگروم/فلفل سیاه/فلفل اَسوَد Piper nigrum) در اینجا تنها از آن روی بجاست که نامش در شمار فرآورده­های ایران ساسانی آمده[1].   ابن حوقل گوید فلفل، صندل و داروهای گوناگون را از سیراف (Sīrāf) در ایران به سراسر جهان می­کشیدند[2].   بسا که فلفل [سیاه] از منبت/خاستگاهش هند به ایران رسیده باشد.[3] نامش در گذشته در سالنامه‌های دودمان هان در شمار گیاهان هند آمده است.[4] تو یان تسا تسو Yu yan tsa tsu[5] مشخصا آنرا به ماگدِها (Magadha)[6] نسبت داده و از نام سنسکریتش، marica یا marīca  با آوانگاشت می-لی-شی 1126 mei-li-či یاد کرده.[7]  نام هو تِسیائو hu tsiao نشان می‌دهد همه گیاهانی که در نام آنها پیشوند هو hu هست خاستگاه  ایرانی ندارند: روشن است که در اینجا hu به هند بر می گردد.[8] تسیائو tsiao اسم عام برای گیاهان بوزاری است که بیشتر  از جنس فاغره/فاخره/فاغیه/کبابه دهان شکافته/رای چِنیا/ زنتاگسیلوم Zanthoxylon اند.  از دید لی شی‌ـ‌چن/لی شی-ژن li shi zhen،[9] فلفل سیاه تنها از آنرو چنین نام گرفته که مزه ای  گزنده دارد و به تسیائو tsiao می ماند، اما در واقع میوه فلفل تسیائو tsiao نیست.  شایان توجه است که نویسندگان گیاهنامه‌های گوناگون چینی بظاهر از این واقعیت غافل شده‌اند که گیاه خاستگاه  هندی دارد و حتی نگاهی به سالنامه‌های هان نیانداخته‌اند.  سو کون می‌گوید هو تِسیائو hu tsiao در سرزمین مردمان سی ژون  Si Žunمی روید و همین بروشنی نشان می دهد واژه هو hu را به معنای مردمان آسیای مرکزی یا ایرانیان گرفته جایگزین معادلش کرده است؛ دست کم این نکته روشن است که سی ژون را نمی‌توان به هیچ روی به هند مربوط دانست.   لی شی‌ـ‌چن/لی شی-ژن li shi zhen محل­های کشت این گیاه را چنین آورده: "کلیه سرزمین های بربرهای جنوبی (نان فان/ Nan Fan) یعنی  کیائو ـ شی Kiao-Si (آنام)، یون ـ نان (Yün-nan) و های ـ نان (Hai-nan)."
نکته جالب دیگر این که سوکون در ت'ان پن تس'ائو T'an pen ts'ao از گونه‌ای فلفل بنام شان هو تسیائو 1127 šan hu tsiao یا فلفل خودرو نام برده و آن را شبیه گونه بستانی به رنگ سیاه با دانه‌ای به بزرگی لوبیای سیاه تند مزه و  بسیار گرم و نازهری [غیر سام عربی] توصیف کرده است.  آگوستین هنری[10] این نام‌گیاه را همان لیندرا گلاوکا Lindera glauca دانسته و می‌گوید دهقانان یی-چان (Yi-č'an) در هوـ بِی [در عربی خوبی] (Hu-pei) آن را می‌خورند.  همین نویسنده از گیاهی به نام یه هو-تِسیائو ye hu-tsiao  ("فلفل خودرو") یاد کرده ‌گوید زانتوگسیلوم سِتوسوم Zanthoxylum setosum است. 
پیپِر لانگوم/دارفلفل Piper longum یا چاویکا راکسبِرگی  Chavica roxburghii،  1128 یــــــــــــا پی-پو 1129  چینی، pi-po، *pit-pat (pal)، از پیپالی pippalī  سنسکریت، نیز به ایران ساسانی نسبت داده شده است.[11]  این فلفل نیز باید از هند به ایران وارد می‌شده، چرا که بومی بخش های گرمتر هند، از نپال به سمت خاور تا آسام، تپه‌های خاسیا و بنگال، در جهت باختر تا بمبئی و در جهت جنوب تا[پادشاهی] تراونکور، سیلان و مالاکاست.[12] پس  شگفت انگیز است که در گیاهنامه دوره تانگ می‌خوانیم که پی-پو pi-po در سرزمین پوـ سه می‌روید: این پوـ سه نباید ایران باشد و مراد از آن تنها پوـ سه مالایا است.  در موارد دیگر، چینی‌ها بخوبی خاستگاه هندی گیاه را می دانستند و این را بویژه می‌توان از پذیرش نام سنسکریت آن دریافت.  نخستین بار در نان فان تسائو مو چوان Nan fan ts'ao mu čwan [Nan-fang ts'ao-mu chuang (Nanfang caomu zhuang)] از فلفل یاد شده، مگر آنکه از تصاریف/درافزوده های  بعدی باشد که فــراوان به چشم می‌خورد، اما به هر روی با بیتِل-پِپر  betel-pepper یا چاویکا بیتِل (Chavica betel)  [در عربی نْبُولُ/تَّامُولُ/تَّانَبُول/تَّنْبُل/يَقْطِينُ هِنْدِيُّ] درآشفته شده است. 







1. Sui šu, Ch. 83, p. 7b; Čou šu, Ch. 50, p. 6; and Wei šu, Ch. 102, p. 6.
به گفته هیرت (Chau Ju-kua, p. 223) این بدان معناست که فلفل را بازرگانان ایرانی از هند به چین آورده‌اند. چنین چیزی دستگیرم نمی شود.  متون مورد بحث صرفا سیاهه‌ای از فرآورده هائی که در ایران یافت می‌شود به دست می‌دهند و چیزی درباره صادرات از هر نوعش نمی‌گویند.
درباره اهمیت پیشین سیراف که ”در گذشته شهری بود بزرگ و پرجمعیت و مملو از مال‌التجاره، بندری که کشتی‌ها و کاروانها بدان آمدوشد می‌کردند،“ نک
[«در موضوع تجارت و صنایع استان فارس اصطخری و مقدسی به تفصیل بحث کرده‌اند. در روزگار آنها چنان که پیشتر گفتیم بزرگترین بندر ایران در خلیج فارس شهر سیراف بود و تمام کالاهای که از راه  دریا وارد می‌شد از آن بندر توزیع می‌گردید. امتعه نفیس و کمیاب هندی که در زبان عربی آنها را مجموعاً ”بربهار“* می‌گفتند به آنجا وارد می‌شد. اصطخری واردات سیراف را چنین ذکر می‌کند که عود و عنبر و کافور و جواهر و خیزران و عاج و آبنوس و فلفل و صندل و انواع عطرها و داروها و ادویه از هندوستان به آن بندر وارد می‌گردد و در خود سیراف سفره‌های بسیار خوب و پارچه‌های کتانی ساخته می‌شود و بازار مهمی برای خرید و فروش مروارید است (گای لسترنج، جغرافیایی تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، برگردان  محمود عرفان، عرفان، ص 314).]


3. در فارسی[جدی] فلفل را pilpil می‌نامند (معرب آن، filfil، fulful) برگرفته/مأخوذ از پیپالی pippalī سنسکریت .
4. Hou Han šu, Ch. 118, p. 5b.
5. Ch. 18, p.
7. در واقع، این شکل متضمن وجود مِریچی *meriči بومی است.
8. بی گمان هو تسیائو Hu tsiao هی هو جاو黑胡椒   برخلاف تصور واترز (Watters, Essays on the Chinese Language, p. 441)،  به معنای”فلفل بربرهای باختر “(تاتارها) نیست. ”تاتارها“ چه دخلی به فلفل داشتند؟  اویغورها فقط واژه سنسکریت را به صورت مورچ murč مال خود کردند.
1. Pen ts'ao kan mu, Ch. 32, p. 3b.
2. A. Henry, Chinese Names of Plants, No. 45.
[11] . Ĉou ŝu, Ch. 50, p. 6.