این ادیان در سر آغاز یک پیام اند ، یک مسیج (درست یا غلط ، به تخیل و توهم یا به واقعیت) ،
اما به محض انتقال به پیروان بدل به ایدئولوژی می شوند و ایدئولوژی ، یا همان موهومات بلادلیل (illusion without reason ) به تعبیر مارکس و یا جهل مقدس به تعبیر محقق داماد........،
تنها ابزاری در دست
کاهنان؛ و
حاکمان؛
برای کنترل مردمان ،
برای کسب ثروت،
برای کسب منزلت ،
برای کسب قدرت ......
(گر چه در اسلام از آغاز در دوران بنیانگزار به چنین سرنوشتی دچار شد ، و با انتقال از مکه به مدینه ،
عصر دعوت و ابلاغ پیام مکه،
به عصر معطوف به قدرت مدینه بدل گشت ، و لذا گفتمان آیات مدنی ، از بن ، دگرگون شد و در تقابل با آیات مکی قرار گرفت یعنی گفتمان دعوت بدل به گفتمان قدرت شد)
و بیچاره مردمانی که هزاران سال در چنبره توهم زایی متولیان دکاندار و حاکمان قدرتمدار ، به آخرتی موهوم و دنیایی مفتون ، به اسارت و بندگی می زیند.......
و جالب است در دوران ما که کاهنان و حاکمان به هم گره خوردند و دین و دولت یکی شد ،
تا ایدئولوژی و جهل مقدس را در جان مردمان نهادینه کنند و آنها را به عبودیت و اسارت ابدی بکشانند ،
از قضا سرکنگبین صفرا فزود ! ....
و فرآیند توهم زدایی و تولید آگاهی آغاز شد و دین از جان مردمان و از عمق خانوادها مهاجرت کرد و با سکولاریزه شدن دین قدسی، عرفی شدن اجتماع و دین زدایی شدن جامعه پدیدار گشت ..!
و نیرنگ کاهنان و حاکمان ، دامن خویش گرفت و به خود برگشت....!
و این تنها و بزرگترین پیامد مثبت ویرانگری ۴۵ ساله بود ، که به به بار نشست ...!