۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

سفرنامه قیصریه


این بار ترکها به همت دانشگاه ارجیس Erciyes قیصریه در صدد برآمده بودند تا دومین کنفرانس بین المللی سلجوقیان را در کشورشان برگزار کنند. اگرچه اسم کنفرانس "نخستین کنفرانس بین المللی سلجوقیان" بود، اما براساس توضیحی که گفته آمد، عملا دومین بود. به هر حال این کنگره از 26 تا 30 سپتامبر در قیصریه با مشارکت سیصد استاد و پژوهشگر از 28 کشور دنیا به طرز مطلوبی برگزار شد. از ایران 12 نفر از استادان و محققان مقاله داده بودند که چهار نفر از آنها نیامده بودند، اما هشت نفر مقالاتشان را ارائه دادند.
شهر قیصریه با جمعیتی در حدود یک میلیون نفر در دامنه کوه ارجیس قرار دارد که در حال حاضر یکی از شهرهای صنعتی مهم ترکیه به شمار می رود. به سبب دور بودن این شهر از دریا، غالب مردم به تجارت روی آورده اند و پیشرفت قابل ملاحظه ای هم در این زمینه داشته اند، تا آنجا که شرکت های اقتصادی بزرگ ترکیه مانند بللونا متعلق به این شهر است. البته موفقیت مردم قیصریه صرفا از حیث اقتصادی نیست و از لحاظ سیاسی هم توانسته اند شخص اول کشورشان را از شهر خودشان داشته باشند. عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه، از شهر قیصریه است و اتفاقا قرار است به زودی دومین دانشگاه دولتی در قیصریه به نام "دانشگاه عبدالله گل" افتتاح شود. با این حساب تعداد دانشگاه های شهر به عدد سه می رسد، چرا که قیصریه دانشگاهی خصوصی به نام "دانشگاه ملکشاه" دارد که اتفاقا دانشگاه بسیار زیبایی هم است. شام آخر کنفرانس را مهمان رئیس این دانشگاه بودیم. اگرچه مهمانی ساده ای بود، اما در فضایی بسیار صمیمی برگزار شد.
ترکها تدارک خوبی برای این کنفرانس دیده بودند. سه هتل شیک شهر را به استقرار شرکت کنندگان اختصاص داده بودند و امور پشتیبانی کنفرانس را هم به شرکتی خصوصی واگذار کرده بودند که الحق والانصاف در انجام وظایف شان بسیار منظم و مرتب عمل می کردند. نمونه آنکه من و چند نفر دیگر که روز یکشنبه نتوانسته بودیم به برنامه گشت و گذار در داخل شهر قیصریه برسیم، توسط رئیس شرکت و به راهنمایی خود ایشان توانستیم تمامی آثار تاریخی شهر را ببینیم. جالب اینکه ایشان به سبب روابط خوبی که داشت، ما را به پشت بام هتل هیلتون در مرکز شهر برد که کاملا مشرف به آثار تاریخی بود و ما توانستیم از نماهای خیلی مناسبی، قلعه، مسجد، حمام و دانشکده طب و موزه تاریخی طب دانشگاه ارجیس، متعلق به دوره غیاث الدین کیخسرو، را مشاهده کنیم. یکی از بناهای مهم عصر سلجوقی در قیصریه همین دانشکده طب است. بخشی از این دانشکده حالا به عنوان موزه تاریخی طب مورد استفاده قرار می گیرد. بر سردر این موزه به ترکی استانبولی نوشته شده است: "موزه تاریخی طب گوهر نصیبه دانشگاه ارجیس، تاسیس: 1206، افتتاح: 1982". این موزه در واقع بخشی از ساختمان دانشکده طب است که در دوره سلجوقی "بیمارستان گوهر نصیبه" نام داشت. بر بالای سردر بیمارستان به ترکی استانبولی نوشته شده است: این بیمارستان بنا به وصیت عفتلی ملکه گوهر نصیبه، دختر قلیچ ارسلان، در زمان برادرش سلطان بزرگ غیاث الدین کیخسرو به سال 1206{میلادی} بنا گردیده است." گویا در بیمارستان برای درمان بیمارانی که دچار افسردگی می شدند، از صدای دل انگیز آب و موسیقی استفاده می کردند که در نوع خود قابل تامل است.
در بالای شهر قیصریه یعنی به سمت کوه ارجیس، شهر قدیمی تالاس قرار دارد که قبلا از قیصریه جدا بوده است. اما اینک به این شهر وصل شده و بخشی از آن به شمار می رود. از حیث شهرسازی، قیصریه یکی از شهرهای زیبای ترکیه به حساب می آید. خیابان های پهن، درختکاری گسترده و نیز ساخت آپارتمان های بزرگ و زیبا، در نگاه اول توجه هر مسافری را به خود جلب می کند.عجیب بود که در این شهر به ندرت خانه ویلایی دیده می شد و عموما آپارتمان بود که به چشم می خورد.
مراسم افتتاحیه کنفرانس ساعت 9 صبح روز دوشنبه در تالار اجتماعات دانشکده پزشکی دانشگاه ارجیس با سخنرانی پروفسور یووالی، مدیر گروه تاریخ دانشگاه ارجیس، آغاز شد. یووالی در سخنان کوتاهی، ضمن خوشامدگویی به شرکت کنندگان در همایش، از همه اشخاص حقیقی و حقوقی که در برگزاری این همایش او را یاری نموده اند، تشکر کرد؛ به ویژه از عبدالله گل. پس از آن، ریاست دانشگاه ارجیس به سخنرانی پرداخت که مهم ترین بخش آن جمله ای بود که گفت: "باید سلجوقیان را از حیث اخلاقی و پای بندی به زیست انسانی به دنیا معرفی کنیم و تاریخ آن را بهانه ای قرار بدهیم برای نزدیکی هر چه بیشتر مردم منطقه به یکدیگر". سخنران بعدی مراسم افتتاحیه، شهردار قیصریه بود که خبر راه اندازی قریب الوقوع موزه سلجوقیان در قیصریه را به حضار اعلام کرد.
پس از سخنرانی مقامات، مراسم با میزگردی ادامه یافت که در نوع خود جالب بود. رئیس میزگرد پروفسور رشاد گنج بود و دیگر اعضاء آن عبارت بودند از: رایزن فرهنگی ایران، رایزن فرهنگی عراق، رایزن فرهنگی ازبکستان و پروفسور مصطفی کافالی. سخنرانی رایزن ها بیشتر تقدیر و تشکر از برگزاری کنفرانس و تاکید بر نتایج مثبت آن در نزدیکی هر چه بیشتر ملت های منطقه بود. برخی از آنها در لابلای صحبت شان به ناگزیر باید اشاره ای به تاریخ سلجوقیان می کردند. اینجا بود که مشخص می شد چقدر این حضرات فرهنگی دور از مطالعات تاریخی هستند. فکر نمی کنم توقع نابجایی باشد که رایزن فرهنگی، شخصیتی علمی هم باشد. یکی از رایزنان، حافظ را به عنوان یکی از شاعران برجسته دوره سلجوقی معرفی کرد و دیگری از ورود پنجاه هزار  نیروی ترک به دستگاه خلافت در زمان معاویه بن ابوسفیان سخن گفت!!! سخنران علمی این میزگرد، مصطفی کافالی استاد دانشگاه و شاگرد فاروق سومر فقید بود. به نظرم سخنرانی ایشان هم جالب نبود، به دو علت: نخست اینکه: گرایش های ناسیونالیستی در سخنرانی اش کمی غلیظ بود و دیگر اینکه خطابه اش عاری از خطاهای تاریخی نبود که منشا این خطاها نه کم سوادی ایشان، بل ناشی از همان گرایش های افراطی ناسیونالیستی اش بود. مانند اینکه فردوسی شاهنامه را با حمایت کامل غزنویان نوشت و به اتمام رساند و یا اینکه نام نظامیه ها نه از اسم خواجه نظام الملک بلکه ناشی از نظم نوینی بود که در این مدارس برقرار گردیده بود.
پس از میزگرد یاد شده، مقالات در شش تالار کوچک آغاز شد که نام تالارها هم کاملا رنگ و بوی سلجوقی داشت: تالارهای نظام الملک، آلب ارسلان، سنجر، طغرل بیک، ملکشاه و چغری بیک. در این کنفرانس پس از ترکها، حضور عرب ها چشمگیر بود. ولی من معمولا مقاله خوب از این عرب ها کم دیده ام، مثل کتاب هایی که در باره تاریخ ترک ها نوشته اند که اغلب از کیفیت خوبی برخوردار نیستند. اما همان گونه که گفتم حضور استادان برجسته ترک در این کنفرانس قابل توجه بود؛ استادان بنامی همچون کاظم یاشار کوپرمان، اسین کاهیا، مصطفی اوزترک، تونجر بایکارا، رفعت اینانچ، متین هولاکو و... . از استادان شناخته شده ترک که در این کنفرانس شرکت نکرد، اردوان مرچیل بود که انگار به خاطر خستگی ناشی از حضور در کنفرانسی دیگر در آنکارا، نتوانسته بود خود را به قیصریه برساند.
فکر می کنم از سیصد نفری که مقاله به دبیرخانه علمی کنفرانس ارسال کرده بودند، حدود صد و پنجاه نفر به ارائه مقالات خود پرداختند. سعی کردم طی سه روزی که مقالات ارائه می شد، براساس موضوعات و نیز اشتهار سخنرانان، تا حد امکان از سخنرانی ها بهره مند بشوم. می توان گفت هم مقالات خیلی خوب و عالمانه در این کنفرانس ارائه شد و هم مقالات ضعیف و حتی می توان گفت بسیار ضعیف. یادم نمی رود که یکی از استادان ترک، سی و پنج دقیقه {یعنی پانزده دقیقه بیش از وقت قانونی خودش} به تشریح چگونگی مسموم شدن علاء الدین کیقباد پرداخت. می توانم بگویم نقطه به نقطه تاریخ ابن بی بی را البته به زبان ترکی برای حضار بازگو کرد. مقالات این چنینی عملا فایده ای نداشت. اما برخی از محققان برجسته مانند رفعت اینانچ و کاظم یاشار کوپرمان و یا استادان جوانی مانند توفان گوندوز، سخنرانی های عالمانه ای را ایراد کردند که به نظرم مفید بود. رفعت اینانچ مقاله اش را در باره یادداشت های منتشر نشده استاد فقید خلیل اینانچ ارائه داد و در باره ارزش علمی این یادداشتها {که انتشار آنها را آغاز کرده است.} سخن گفت. جلد اول این یادداشتها را رفعت اینانچ منتشر کرده است و در همان جلسه پس از سخنرانی اش و گفتگویی که با هم داشتیم، یک نسخه از آن را به من اهداء کرد. ایشان می گفت در جلدهای سوم و چهارم این یادداشتها که زیر چاپ است، خلیل اینانچ بحث های مبسوطی در باره مناسبات سیاسی و فرهنگی ایران و آسیای صغیر در دوره سلاجقه و حتی پس از آن دارد. به وی گفتم که بی صبرانه مشتاق انتشار این یادداشتها به ویژه جلدهای سوم و چهارم هستم. یا دکتر توفان گوندوز که تحقیق عالمانه ای در باره طایفه قینیگ ها انجام داده بود. تا آنجا که من می دانم از این طایفه در ایران در مناطق ترکمن صحرا و کرمان وجود دارند. توفان خیلی تمایل داشت که اطلاعاتی آماری از این طایفه در ایران بدست بیاورد. حداقل من نمی دانستم که آیا در ایران در این باره کسی تحقیقی انجام داده است یا خیر؟
باری، اگر بخواهم ارزیابی کلی از مقالاتی که ارائه شد و بنده بخشی از آنها را مستمع بودم، داشته باشم، می توانم چند نکته را یادآور بشوم:
1-    فضای غالب بر کنفرانس - متاثر از فضای علمی که اینک بر دانشگاه های ترکیه در رشته تاریخ حاکم است- تاکید بر تاریخ نقلی و توصیفی و سند محور بود. بیش از نود درصد مقالات {به استناد سخنرانی هایی که گوش کردم و چکیده هایی که خواندم} گزارش نقلی و توصیف محور از تاریخ {بیشتر} سیاسی و {کمتر} فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی سلجوقیان بود. کمتر مقاله ای دیدم که رویکرد تئوریک و تحلیلی داشته باشد.
2-    در برخی از مقالاتی که از سوی استادان و محققان ترک ارائه شد، گرایش های ناسیونالیستی خیلی برجسته بود که در مواردی باعث بحث و گفتگو میان شرکت کنندگان فارس و عرب با ترک ها گردید. البته نفس در گرفتن چنین گفتگوهای چالشی بد نبود، اما اصرار متعصبانه و غیر علمی به درستی مدعاهای برخی از طرفین گفتگو، قابل تحمل نبود. بهرحال به قول جنکینس علم تاریخ دانشی ماهیتا ایدئولوژیک است و کارش نمی شود کرد. البته ناگفته نماند که در این کنفرانس، رویکرد ناسیونالیستی ترکها نسبت به کنفرانس های قبلی که در آنها حضور داشتم، خیلی کمرنگ شده بود و جای آن را تاکید بر میراث مشترک اسلامی، گرفته بود. این موضوع در سخنرانی رئیس دانشگاه ارجیس و نیز مقالات ارائه شده از سوی استادان رشته الهیات نمود بیشتری داشت. به نظر می رسد این موضوع از تاثیرات حضور حزب آک پارتی به رهبری رجب طیب اردوغان در راس قدرت سیاسی ترکیه است.
3-    از نقاط ضعف کنفرانس، ترجمه همزمان مقالات بود. با توجه به این که کمیته علمی همایش اقدام به پذیرش مقاله به زبان های ترکی استانبولی، فارسی، انگلیسی، روسی و عربی کرده بود، ترجمه همزمان را با مشکلاتی مواجه کرده بود. به عبارت دیگر می توان گفت گردانندگان همایش نتوانسته بودند مترجمان خوبی را برای ترجمه همزمان مقالات به ویژه مقالاتی که به زبان های روسی و فارسی ارائه می شد، آن هم در شش تالار به طور همزمان، به خدمت بگیرند. به همین سبب بود که من به رغم این که مقاله را به زبان فارسی آماده کرده بودم، به علت نبود مترجم خوب، ترجیح دادم به زبان ترکی استانبولی سخنرانی کنم.
4-    عدم معرفی سخنرانان توسط رئیس جلسه، از دیگر نقاط ضعف در این همایش بود. قطعا اگر سخنرانان پیش از آغاز سخنرانی شان، توسط رئیس جلسه به حضار معرفی می شدند، برای آشنایی بیشتر استادان با یکدیگر می توانست خیلی مفید فایده باشد.    
بهرحال همایش پس از سه روز کار فشرده، شب چهارشنبه به اتمام رسید. من معمولا حواشی این کنفرانس ها را بیشتر از متن آنها دوست دارم. یعنی آشنایی استادان از کشورهای مختلف با یکدیگر و همین طور گشت و گذاری که برای مهمانان ترتیب داده می شود، به نظرم از بخش های بسیار مفید این همایش هاست. از این حیث برای شخص من که با استادان تاریخ از کشورهای مختلف هند، آذربایجان، گرجستان، روسیه، مصر، عراق و... آشنا شدم، بسیار سودمند بود. اما بخش بسیار هیجان انگیز این کنفرانس، بازدید از شهر باستانی کاپادوکیه بود که روز پنج شنبه کاملا به این بازدید اختصاص یافته بود. کاپادوکیه واژه ای متعلق به ایران باستان است، به معنای اسب های زیبا که از قرار معلوم در مقطعی که ایرانیان در این منطقه مسلط بودند، اسب های زیبایی را در اینجا نگهداری می کردند و به همان علت نام "کاپادوکیه" به آن اطلاق شده است. سابقه تاریخی این شهر که در نزدیک شهر نوشهر فعلی در نزدیکی قیصریه به سمت آدانا قرار دارد، به ده هزار سال برمی گردد. منطقه کاپادوکیه نقطه تلاقی تاریخ و طبیعت است. در اینجا اعجاز تاریخ و طبیعت را یکجا می توان دید. توضیح اینکه در دوران امپراتوری روم پیش از آنکه کنستانتین در قرن چهارم میلادی، مسیحیت را به عنوان دین رسمی امپراتوری اعلام کند، مسیحیانی که مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند، به اینجا پناه می بردند. به عبارت دیگر، این منطقه پناهگاه مسیحیانی بود که به سبب مسیحی بودن تحت پیگرد و آزار و اذیت رومیان قرار می گرفتند. این مسیحیان در اینجا به زندگی مخفیانه روی می آوردند. در زیر زمین اقامتگاه هایی برای خود می ساختند که به صورت کانال های قنات ما حفاری شده و در داخل آن اتاق نشیمن، کلیسا، اتاق شرابخواری، کانال های تنفس و انتقال اکسیژن به داخل و... تعبیه کرده بودند. هنری که در این کانال های زیرزمینی به کار رفته بود، مرا به یاد هنر با شکوه حفر قنات در کشورمان انداخت که در قرناقرون تاریخ به عنوان یکی از شاهکارهای ایرانیان به شمار می رود.
اما شاهکار طبیعت در این منطقه این است که کاپادوکیه در معرض سیل های بنیان براندازی قرار داشته که هر از چند گاه بافت طبیعی آن را به هم می ریخت. سیل، تپه ها و کوههایی را که نه از سنگ بل از جنس ماده ای شبیه آهک سفید تشکیل می داد، به هم ریخته و به صورت طبیعی تصاویر زیبایی را خلق می کرد که قابل توصیف نیست و فقط باید دید. این مسیحیان از این اشکالی که در بالای تپه ها و کوهها و یا ستون های بلند سنگی به وجود آمده که شبیه اتاقک هایی است استفاده می کردند. مسیحیان در درون آن ها کلیساهایی کوچک را تعبیه کرده بودند که تصاویر مقدس داخل آنها الان هم قابل مشاهده است. به صورت طبیعی در این اتاقک ها پنجره هایی هم درآمده است که به همین جهت ترکها نام پنجره های پریان Peri Baceleri بدانها داده اند. واقعا مشاهده این منطقه بسیار هیجان انگیز بود. بویژه اینکه چقدر انسان به عقیده اهمیت می دهد و حاضر است به خاطر آن چه مصائبی را تحمل کند. راهنمای تور می­گفت که در منابع آمده است مسیحیان که هشت اقامتگاه زیرزمینی در این منطقه تعبیه کرده بودند، در هر کدام بین پنج تا ده هزار نفر را جا می دادند و در آن، ماهها زندگی می گردند؛ خانه های زیرزمینی که حمام در آنها تعبیه نشده بود. اینکه چگونه اینها در این زندانهای خودساخته، ماهها خود را محبوس می کردند، تا از دست ماموران رومی در امان باشند، فهم آن را برای انسان امروزی سخت می کند.
صرف چای در دانشگاه نوشهر، پس از بازدید از منطقه کاپادوکیه، پایان بخش برنامه های کنفرانس بود. پس از آن به هتل برگشتیم تا صبح روز بعد هر کسی به شهر و کشور خود برگردد. بلیط برگشت من از آنکارا به تهران برای روز یکشنبه بود. بنابراین فرصت داشتم تا شهرهای دیگری از کشور ترکیه را که تاکنون ندیده بودم، ببینم. براین اساس برای جمعه ساعت 7 صبح بلیط اتوبوس به مقصد آدانا در جنوب ترکیه گرفتم. پس از پنج ساعت به آدانا رسیدم. شهری بزرگ با جمعیت بیش از یک میلیون نفر که خیلی بیشتر از شهر قیصریه چهره صنعتی دارد. از همان ابتدای ورود به این شهر دو نکته جلب توجه می کند: 1- کارخانه های بزرگ صنعتی 2- آپارتمان های بزرگ و شیک. البته آدانا دو قسمت قدیم و جدید دارد که این آپارتمان های جدیدالتاسیس در قسمت ینی آداناست. در این سفر این آپارتمان ها خیلی توجه من را به خود جلب کرد. حتی در شهرهای کوچک هم مانند مرسین، طرسوس، اردملی، قیزکالاسی، سوسان اوغلو، سیلیفکه و... وضعیت به همین شکل بود و به ندرت خانه ویلایی دیده می شد. از افراد محل پرسیدم. هم در قیصریه و هم در شهرهای کوچک جوابی که گرفتم این بود که شرکت های بزرگ انبوه ساز، این آپارتمان ها را می سازند و با شرایط مطلوبی به مردم می فروشند. از قرار معلوم این شرایط مطلوب، واقعا مطلوب است. معلوم شد در این زمینه سیاستی ملی برای خانه دار کردن بیشتر مردم در شهرهای کوچک و بزرگ اجرا می شود.
پس از گذشتن از شهرهای کرانه دریای مدیترانه، به شهر بزرگ و تاریخی قرامان رسیدم که زمانی محل حکومت یکی از امیرنشین های بزرگ آسیای صغیر در عهد پیشا عثمانی و عثمانی متقدم بود. یک روز کامل سفر با مینی اتوبوس هایی که قدم به قدم برای سوار و پیاده شدن مسافران بین راهی می ایستادند، خیلی خسته ام کرده بود. شب که به قرامان رسیده بودم، بلیط مستقیم به آنکارا گرفتم. اینقدر خسته بودم که برای شام هم بیدار نشدم و حدود پنج صبح بود که با روش شدن هوا به آنکارا رسیدیم. مستقیم به هتلی در نزدیکی مرکز شهر یعنی قیزل آی گرفتم. پس از استراحت تا نیمروز، انجام یکی از مشکل ترین وظایف ام در این سفرها را آغاز کردم- خرید سوغات برای اهل منزل. من برای خودم خیلی راحت پوشاک می خرم، یعنی هر چیزی چشمم را بگیرد بلافاصله می خرم و خلاص. اما برای اهل خانه همیشه دچار وسواس می شوم که چی بخرم و چی نخرم. بالاخره یک روز کامل به این مسئله گذشت و روز بعد کاری جز جمع و جور کردن وسایل و حرکت به سمت فرودگاه نداشتم.
                                                        حسن حضرتی
آنکارا، شنبه 11 مهر 1389