مولوی در تفسیر
حدیث معروف "جفّ القلم بما هو کائن الی یوم الدین "در چند موضع از مثنوی
دریافت هائی عمیق دارد، دیگر ازاستنباط دیگران. گوید معنی جف القلم
این نیست که خوب و بد وزشت وزیبا همه یکسان است و هرچه خوبی کنی باز بدی خواهی دید
وقتی که قلم بد بر تو رفته باشد و هر قدر بدی کنی نیکی خواهی دید چون قلم نیک بر تو رفته
باشد، بلکه مراد ظهور آثار و خواص ذاتی افعال و اشیا و معنی جف القلم این است
که گر خوبی کنی پاداش خوب خواهی دید و گر بدی ورزی جزا خواهی دید، و بالجمله
منظور این است که از هرچیزی خاصیت ذاتی آن را باید انتظار داشت ، ومعنی جف
القلم همین است که بر هر فعلی آثار و خواص ذاتی آن فعل مترتب می شود .
چند فقره از گفته های
مولوی درباره جف القلم از دفتر پنجم:
فعل تست این غصه
های دم به دم
این بود معنی قد جف القلم
که نگردد سنت ما از
رشد
نیک را نیکی بود ،بد راست بد
معنی جف القلم کی
این بود
که جفاها با وفا یکسان شود
بل جفا را هم جفا
جف القلم
وان وفا را هم وفا جف القلم
(مولوی نامه ،جلال الدین همایی،ص95)
همچنین تأویل قد جف القلم
بهر تحریض است بر شغل اهم .
بهر تحریض است بر شغل اهم .
راز پنهان با چنین طبل و علم
آب جوشان گشته از جف القلم .
معنی جف القلم کی این بود
که جفاها با وفا یکسان شود
بل جفا را هم جفاجف القلم
و آن وفا را هم وفا جف القلم .
رجوع به مثنوی مولوی ، دفتر پنجم زیر عنوان «معنی جف القلم ...» و امثال و حکم ج 2 ص 584 شود.