۱۳۹۱ مرداد ۱۲, پنجشنبه

وراقی و صحافی و جلد سازی : Bookbinding



ورّاقي. 
ورّاق به معني كاغذبُرنده، كاغذ فروش، كراسه‌نويس، صحاف، كاتب، و نويسنده است (7: ج 2، ذيل "وراق" و "وراقي"). وراق در واقع كسي است كهكاغذ را مي‌بُرد و ورق مي‌سازد. وراق‌ها گاه با موي اسب و گاهي با ناخن خود يك ورق را دو حِصّه (قسمت) مي‌كردند. چون كاغذ گرانبها بود، وراق در بريدن آن صرفه‌جويي مي‌كرد و مهارت خود را در قطع و برش كتاب‌ها نشان مي‌داد و از اين‌روست كه اين فن از هنرهاي ظريف محسوب مي‌شود (5: ذيل "وراق").
تاريخچه. از جمله مهم‌ترين كشورهايي كه در وراقي سرآمد بوده‌اند، مصر، ايران، تركيه، هند، عربستان، و يمن هستند. هر يك از اين كشورها از لحاظ شيوه كار، ويژگي‌هاي خاص خود را داشتند (9: 20).
صحافي و وراقي عربي بسيار ساده‌تر و كم آرايه‌تر از نمونه‌هاي فارسي و تركي بوده است. قرآن‌هاي نفيس از دوره مملوكيان مصر كه هم‌اكنون در موزه ويكتورياي لندن نگهداري مي‌شود، از نمونه‌هاي عالي اين هنرها محسوب مي‌شود (11: 20-21).
صحافي و وراقي در تركيه تركيبي از شيوه ايراني با نوآوري‌هاي اسلوب تركي است و پيشينه آن به قرن هفدهم برمي‌گردد. در قرن نوزدهم تأثير و نفوذ غرب در هنر كتاب و كتاب‌آرايي، به‌ويژه در صحافي، اثر نهاد. البته صحافي تركي نسبت به صحافي ايراني تنوع كمتري دارد. كتاب‌آرايي و هنرهاي تجليد و صحافي در هند نيز شباهت بسياري به اسلوب ايراني دارد (9: 137-138، 177).
هنر تجليد كه بخشي از وراقي است، در قرون اوليه ميلادي در اروپاي غربي رواج يافت. اما در شرق نمونه‌هايي زيبا از اين هنر پيش‌تر خلق شده بود. در كشورهاي آسيايي غيراسلامي از جمله تبت، نپال، برمه، تايلند، چين، و ژاپن نيز اين هنر وجود دارد (11: 7).
وراقان مشهور. وراقان در جوامع اسلامي و ايران مقامي ارجمند داشته‌اند و بيشتر امور مرتبط با كتاب، از آماده‌سازي اوليه تا مقابله با متن اصلي را عهده‌دار بوده‌اند. شماري از دانشمندان مسلمان، مانندابن نديم  (  -380ق.) و ياقوت حموي (574-626ق.) از وراقان بودند (8: ج 2، ص 3151). از ديگر وراقان مشهور، محمدعلي بن سليمان راوندي مؤلف كتاب راحه‌الصدور و آيه‌السرور است. وي مي‌گويد كه "هفتاد گونه خط را ضبط كردم و از نسخ مصحف و تذهيب و جلد كه به غايت آموخته بودم كسبي مي‌كردم" (1: 79؛ 3: 40-41). حسين وراق پدر شهيد بلخي(    -325ق.) و اسمعيل وراق پدر ازرقي شاعر (    -465؟ق.) نيز از وراقان مشهور بوده‌اند. علي بن نصرالوراق نيشابوري و ابو جعفرمحمد بن حسن خيري الوراق نيز از همين صنف شمرده مي‌شوند (1: 80؛ 2: 837). ابوبكر محمد بن ابي رافع الوراق كه نسخه‌اي از خلق‌النبي را كتابت كرده است ــ و هم‌اكنون در كتابخانه دانشگاه ليدن نگهداري مي‌شود ــ نيز به اين حرفه اشتغال داشته است.عمررضا كحاله مؤلف كتاب ارزشمند معجم‌المؤلفين به عالمان بسياري كه حرفه آنها وراقي بوده اشاره كرده است (4: ج 15، ص 318؛ 1: 78).
بزرگان سياست، ادب، و دين براي خود، وراقان اختصاصي داشته‌اند. از آن جمله مي‌توان به ابوالعباس محمد بن يزيد و ابن عبدوس جهشياري (     -331ق.) اشاره كرد كه هريك چندين وراق داشتند. در دوره قاجار لقب و سِمَت صحاف‌باشي، در مورد وراقان و مُجَلِدّان به‌كار مي‌رفت. آخرين فردي كه به اين لقب شهرت داشت ميرزامحمدتقي صحاف‌باشي بود(80:1).
وراقي از مشاغل شريف بوده است و چون به تكثير نسخه‌هاي قرآن نيز كمك مي‌كرد، پراهميت تلقي مي‌شد. وراق‌ها علاوه بر نسخه‌برداري از كتاب‌ها و گاه تصحيح و تجليد آنها به فروش كاغذ نيز مي‌پرداختند. در بعضي از كتب كه وظايف پيشه‌وران را در حكومت اسلامي تعيين كرده‌اند، در باب وظيفه وراق يادآوري شده كه آنان نبايد كاغذ را به كسي كه احتمال مي‌دهند از آن استفاده غيرشرعي كند ــ به‌طور مثال فردي كه از كاغذ در تهيه شهادت‌نامه دروغين يا نوشتن سخنان و مطالبي عليه دين بهره‌برداري نمايد ــ بفروشند.
معمولا عده‌اي زيرنظر وراقان كار مي‌كردند و تهيه وثيقه‌ها (اسناد) و عهدنامه‌هاي مردم توسط ايشان انجام مي‌شد (8: ج 2، ص 3151). بعضي از وراقان بيشترِ امور كتاب‌پردازي را شخصآ انجام مي‌دادند، بدين ترتيب كه نسخه‌ها را كتابت، تزيين، تجليد، و وصالي كرده و خود نيز به فروش آنها اقدام مي‌كردند. اين گروه معمولا صاحب دكاني بودند كه محل تجمع ارباب فضل و ادب بود (1: 76، 79؛ 10).
صحافي را بايد بخشي از حرفه وراقي دانست. به عبارت ديگر وراقان در قرن‌هاي نخستين اسلامي به‌كار صحافي و مجلدگري نيز مي‌پرداختند (1: 77). وراقي و صحافي تا عصر ابن خلدون علاوه بر تجليد و كاغذگري، به استنساخ و تصحيح كتاب‌ها نيز اطلاق مي‌شده است (6: 608-609).

مآخذ: 1) افشار، ايرج. "صحافي از نگاه فرهنگ و تاريخ". در ايرج افشار. صحافي سنتي. تهران: كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران، 1357، ص 76-80؛ 2) جاجرمي، محمد بن بدرالدين.مونس‌الاحرار في‌دقائق الاشعار. به اهتمام ميرصالح طبيبي. تهران: انجمن آثار ملي، 1350؛ 3) راوندي، محمد بن علي. راحه‌الصدور و آيه‌السرور. به سعي و اهتمام محمد اقبال. تهران: اميركبير، 1333؛ 4) كحاله، عمررضا. معجم‌المؤلفين. بيروت: مؤسسه‌الرساله، 1993م.=1414ق.= 1372؛ 5) مايل هروي، غلامرضا. لغات و اصطلاحات فن كتابسازي. ذيل "وراق"؛ 6) مايل‌هروي، نجيب. تاريخ نسخه‌پردازي و تصحيح انتقادي نسخه‌هاي خطي. تهران: كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1380؛ 7) معين، محمد. فرهنگ فارسي. ج 2، ذيل "وراق" و "وراقي"؛ 8) "وراق". دايره‌المعارف فارسي ]مصاحب[. ج 2، ص 3151؛
9) Haladane, Duncan. Islam Book Bindings. London: The World of Islam Festival Trust, 1983; 10) "Islamic Medical Manuscripts at the National Library of Medicine: Glossary of Terms", 2003. [On-line]. Available: http://www.nlm.nih. gov/hmd/arabic/glossary.html. [27Jul.2004]; 11) Regemorter V. Berthe. Some Oriental Bindings in the Chester Beatty Library. Dublin: Hodges Figgis and CO.LTD,1961.
  رضا خاني‌پور