۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

ترک اترسک گرچه ترجمه اشکال دارد خواندنی است


در مطالعه تاریخ از منابع مختلف، انسان گاه به مطالب جالبی بر می خورد که هم باعث تعجب است، هم گاه باعث شادی و لذت. تاریخ نویسان غربی در تمام کتاب های خود شروع تمدن را، با آنکه گوشه ی چشمی به سومری ها داشتند ، اروپا، و بخصوص یونان می دانستند و در تمام کتاب های تاریخی خود با افتخار به آن اشاره میکردند.  بعد از یونانی ها ادامه ی تمدن غرب را در روم باستان جستجو کرده، و  دیگر ملل را بربر خطاب نموده، سهمی از پیشرفت بشریت را برای  آنها در نظر نمی گرفتند. با اینکه قرنها  کتابهای دانشمندان ملل مسلمان را در دانشگاه هایشان تدریس کرده و از پیشرفت های علمی  آنها استفاده میکردند  با غروری کاذب خود را از نظر علمی بالاتر می دانستند. تاریخی که برای ملل مختلف تنظیم کرده بودند بر پایه برتری ملل غرب بر ملل بقول  آنها عقب مانده شرق بوده است.  چون بسیاری  از بررسی ها عکس آنرا نشان می داد با اختراع ایده هندو اروپائی ریشه ی آسیائی بسیاری از اقوام را به خود نسبت دادند. وقتی تمدنی در ناحیه اروپا با ریشه شرقی یافت می شد و با مدارک تاریخی، می بایست آنرا به شرق مربوط می کردند با ادعای اسرار آمیز بودن، سعی می کردند نگذارند ریشه ی شرقی آن تمدن بر همگان  ثابت شود ولی تا کی میتوان چنین کرد!؟
                                                                                         
پیش از پیدایش روم باستان در ناحیه شمال غربی سرزمین فعلی ایتالیا حکومت بسیار پیشرفته ای بود  که آنرا حکومت اتروسک ها و سرزمین شان را "اتروریا" می نامیدند.  آنها از هزاران سال پیش تمدن بسیار درخشانی را پایه ریزی نموده بودند، که در ، هنر، علوم ریاضی، مهندسی،  فلزشناسی، نقاشی، مجسمه سازی، ساختمان، آبشناسی و سایر علوم  پیشرفت قابل توجه ای  پیدا کرده بودند.
 اتروسک ها در هزاره اول قبل از میلاد در قسمت شمال غربی شبه جزیره اپونین (ایتالیا فعلی) زندگی می کردند . حکومت  آنها از شمال و جنوب رودخانه ی تیبر و در شرق تا دریای آدریاتیک گسترش داشت.  اتروسک ها که بوسیله یونانی ها به اسم "تیرن"شناخته میشدند تمدن بسیار پیشرفته ای داشتند (در ایران باستان ترک ها را "تور" و سرزمین  آنها را "توران"مینامیدند.  در یونانی توران را" تیرن" می نامیدند).  آنها در توسعه ی فرهنگی رم و ایتالیا بطور گسترده ای دخالت داشتند.  ولی بعلت تعداد کم خود بتدریج در بین اقوام "لاتینو-روم" حل شدند.
  تحقیقات زیادی در مورد اینکه اتروسک ها که بودند؟ چه زبانی داشتند؟ از کجا آمده بودند؟ چگونه چنان تمدنی را بوجود آورده اند؟ شده است. محققین اروپائی در ابتدا  آنها را از نژاد هند و اروپائی فرض کردند.  زبان  آنها را به نحوی غیر اصولی رمز گشائی نمودند. بعدها زبان  آنها را جزو زبان های وابسته به زبان های هند و اروپائی، ولی از نوع  خاص معرفی کردند. عده ای از محققین آنرا جزو زبان هائی که به هیچ یک از زبان ها وابسته نیست، یافتند.  بسیاری از تاریخ دانان در صحبت از اتروسک ها از کلمه ی قوم اسرار آمیز استفاده کردند.  بالاخره در بین محققین کسانی پیدا شدند که واقع گرا تر بودند. در زیر مطالبی از کتاب" ریشه ی ترک ها و تاتارها "، اثر آقای میرفاتح زکیف تاریخ دان و استاد دانشگاه غازان در روسیه فعلی می آورم.
     " و. براندن اشتاین" برای مدت های طولانی در مورد ریشه  اتروسک ها مطالعه نمود.  با در نظر گرفتن پیش  کسوت های او می توان براندن اشتاین را حامی نظریه شرقی بودن ریشه اتروسک ها دانست. او آثار زبان های هند و اروپائی  در زبان اتروسکها را در نتیجه ی تاثیر زبان های هند و اروپائی بر آن زبان می دانست. "او در این زبان ریشه ی ترکی را کشف کرد". و به این نتیجه رسید که اجداد اتروسک ها در هزاره دوم قبل از میلاد در آسیای مرکزی می زیسته اند. از آنجا، آنها به قسمت شمال شرقی آسیای صغیر مهاجرت کرده، و از دامداری به راهزنی دریائی روی آوردند.  آقای و. براندن اشتاین، مهاجرت اتروسک ها به ایتالیا را سالهای 900-800 قبل از میلاد در نظر می گیرد. (نمیرفسکی ا. ای، 1983، 13 ). البته باید قبول کرد که آقای براندن اشتاین بعلت فشار دانشمندان ایتالیائی که می خواستند، حتی از نظر زبان هم جزو اخلاف اتروسک ها باقی بمانند، نظریه ی خود را پس گرفت.
     آقای  ا. ای. نمیروفسکی نتیجه گیری کرده است که زبان اتروسکی، به هیچکدام از گروه های مختلف زبانها ارتباطی ندارد و زبان مستقل غیر هند و اروپائی است.
     آقای  سلیمانوف در کتاب خود به نام "زبان سنگ نبشته ها"، در بررسی ریشه شناسی کلمات مربوط به زبان اتروسکی ، به این نتیجه رسیده است که در فدراسیون اتروسک ها ، سنگ نبشته های اتروسک ها، به زبان تمام مللی که در آن فدراسیون زندگی می کرده اند نوشته دارد.
     آقای ف.  لطیپوف (لطیپوف، 1994)، تلاش موفقیت آمیزی در کشف رمز از سنگ نبشته های اتروسک ها با استفاده از زبان ترکی باستان داشت.  ایشان عقیده داشتند که زبان اتروسک ها یک زبان ماقبل ترکی است. این ایده بنظر کمی عجولانه است. بنظر می رسد که این زبان، زبان ترکی در حال حل شدن در زبان رومی است. دانشمند ترک شناس، آقای کاظم میرشان هم،  زبان اتروسکی را با زبان ترکی مرتبط می داند، ولی در عین حال اعتقاد دارد که در نتیجه ی تاثیر زبان رومی انحراف زیادی از زبان معمولی ترکی پیدا کرده است.
     در مورد ارتباط زبان اتروسک ها با ترکی تحقیقات دانشمند ترک- تاتار بنام ادیلیا ایدا، باعث ایجاد علاقمندی زیادی می شود. او فرزند دانشمند دیپلمات معروف تاتار آقای صدری مقصودی است. او هم مثل پدرش از دانشگاه سوربن در فرانسه فارغ التحصیل شده است. او یک دیپلمات شناخته شده ترکیه شد که در رم بصورت سفیر ترکیه در ایتالیا مشغول به کار گردید.
     او تحت تاثیر عقاید پدرش ، که احساس می کرد، زبان اتروسکی با زبان ترکی ارتباط دارد( و در ان مورد تحقیقات گسترده ای را شروع کرد ، که مرگ زودرس مانع از ادامه ی آن شد. او در عرض سه سال تمام منابع مربوط به اتروسک ها را مطالعه کرد. و در سال 1971 کتابی به زبان فرانسوی   با عنوان "ایا اتروسک ها ترک هستند "منتشر کرد. از آن سال تا 16 سال خانم ادیلیا ایدا با جدیت تمام روی این موضوع کار کرد ،  و در سال 1985 کتابی تحت عنوان "اتروسک ها ترک بودند" چاپ کرد.
     او اتروسک ها را قوم ماقبل ترک معرفی کرد. این عقیده ی ایشان توسط دانشمندان انگلیسی، فرانسوی، و اطریشی، به نام های ، ایساک تیلور، بارون کاررا- دی- ووک، و ویلهلم برندن اشتاین(ادیلیا ایدا، 1992، 11) تأئید شده است.
     زبان اتروسک ها، در مرحله ای که مورد مطالعه قرار گرفته، یک زبان ترکی معمولی از نوع اغوز –قبچاق نبود. آن زبان تحت تاثیر تعدادی از زبان های اروپائی غربی، از زبان اصلی ترکی بمقدار زیادی انحراف پیدا کرده و تغییر یافته بود. در ضمن زبان ماقبل ترک (پیرا ترک) هم نبوده است ، زیرا از زبان اتروسک زبانی منشعب نشده است. ولی در هزاره ی دوم قبل از میلاد انحراف شدیدی نسبت به زبان ترکی عادی پیدا کرده است.
     مطالبی که در بالا و از کتاب آقای زکیف،  به آن اشاره شد بیشتر برای این بود که بگوئیم اصولا اروپائی ها در مورد قبول ریشه ی ترکی و یا شرقی تمدنشان، مقاومت نشان می دهند. ولی در نهایت نمی توانند مدارک تاریخی را تا ابد مخفی نگهدارند.  و در جائی مجبور به قبول واقعیت می شوند.  همانطور که در مورد تاریخ اتروسک ها اتفاق افتاد.
     مطالبی که در زیر ترجمه  می کنم  مربوط به تئوری آقای" گرازیانو بوچولینو" محقق و اتروسک شناس ایتالیائی است که ریشه اتروسک ها را از شرق میداند.

عقیده من در مورد ریشه تمدن اتروسک ها      
 نوشته: گرازیانو بوچولین
 ●ترجمه: دکتر رحمت قاضیانی
       حالا، تصمیم دارم که عقیده خود را در مورد ریشه فرهنگ اتروسک ها گزارش کنم. این اعتقاد یا تئوری جدید، در طول مطالعات من در محل مونتوولو(کوهی در شمال و مرکز ایتالیا که آثاری از اتروسک ها در آن پیدا شده است:مترجم)، احتمالا معبد اصلی، و یا ناف دنیای اتروسک ها که هنوز برای دانشمندان ناشناخته است به بلوغ رسید و شکل گرفت. علاوه بر این، تحقیقات من باعث شده است که علائم باستانی، مثل سنگ بیضی شکل، و صلیب، بعنوان یکی از علائم اولیه ی دین اتروسک ها کشف شود (اینها علائمی هستند که در دین مسیحیان بعنوان علائم مذهبی استفاده می شوند. مترجم). من فکر می کنم که اطلاعات من روشنائی جدیدی به تحقیقات مربوط به اتروسک ها  می دهد و به تئوری من استحکام بیشتری ببخشد.
     من فکر می کنم، اسرار این ملت،  بیشتر بعلت این است که امپراطور" تیبریوس کلاودیوس"، در سالهای اولیه رواج دین جدید مسیحیت در غرب،  احتمالا برای حفظ دین جدید بسیاری از آثار فرهنگی، مثل 20 جلد تاریخ نوشته شده ی اتروسک ها، آثار بسیاری از معاصران  آنها و بسیاری از آثار ادبی اتروسک ها را نابود کرده است. دلیل این ادعا نوشته های "تئودوسیو" (391-392 بعد از میلاد) است که از وجود چنین آثاری یاد کرده است . ولی تاریخ دانان تا کنون با حسن نیت ادعا کرده اند که متاسفانه هیچ اثری از آن نوشته ها یا آثار همدوره های  آنها  در مورد اتروسک ها باقی نمانده،  و یا از بین رفته است.
     وقتی ما در مورد اتروسک ها صحبت می کنیم اغلب از کلمه ی" تمدن اسرار امیز اتروسک ها" که ریشه  تمدن  آنها برای محققین و دانشمندان نامشخص است صحبت می کنیم. از طرف دیگر، بسیاری از اتروسک شناسان این ادعا را بی پایه می دانند.
     امروزه  سه نوع فرضیه مخالف هم در مورد ریشه اتروسک ها وجود دارد. فرضیه اول ریشه شرقی اتروسک ها است که اولین بار توسط هرودوت مطرح شده و توسط بسیاری از معاصران و دانشمندان بعد از او تائید شده است.  در حال حاضر این تئوری توسط بسیاری از دانشمندان غیر ایتالیائی تائید شده است. در مقابل، فرضیه دیگری وجود دارد که ابتدا توسط "لی ویو"، با احتمال ریشه ی شمالی برای اتروسکها، که قبایل رتی و وینتی، میتوانند اخلاف  آنها باشند مطرح شده است.  این فرضیه توسط تاریخدانان معاصر رد شده است. سپس تئوری منطقه ای بودن ریشه اتروسک ها توسط ، "دیوسینیوس" از هالیکارنوس، چهار قرن بعد از هرودوت مطرح شده، و ان تنها صدای مخالف در قرون گذشته است که احتمالا علت ایدئولوژیک داشته است. این ایده در سال 1942 توسط "ماسینو پالاتینو" بازسازی شده است.  او با هدف حذف بحث در مورد ریشه اتروسک ها، آنرا مطرح کرده است،  ولی این بحث را پیش کشیده که اتروسک ها فقط در محدوده ی" اتروریا" رشد کرده اند.
     من فکر می کنم این ابداعات ایتالیائی ها، فقط مشخص شدن ریشه اتروسک ها را به تاخیر بیندازد.  زیرا تمدن فوق نمیتواند فقط در محدوده ی اتروسک ها با ارتباط اقتصادی بسیار کم با شرق و یا ارتباط با تعداد کم مهاجرین از شرق،  که در زمانهای بسیار قدیمی به منطقه آمده اند ایجاد شده باشد. بعلاوه،  با دانستن اینکه بعد از اعلام این نظریه توسط  پالاتینو بوسیله "هوئه پلی" در یک مجموعه چاپ و به موسولینی اهدا شد  می توانیم نتیجه بگیریم که برای تحریکات احساسی  و بزرگ نمائی تمدن درخشان روم باستان این فرضیه ایجاد شده است.  او با این کار طرز فکر بخصوصی را بوجود آورد که هنوز هم بعضی از تاریخ دانان ایتالیائی  دنباله رو آن هستند. بهرحال، خواندن کتاب اخیر" م. توره لی"، که از پیروان پالاتینو است این احساس را بوجود می آورد که تئوری پالاتینو به سوی تئوری شرقی بودن ریشه اتروسک ها تمایل پیدا می کند. در واقع توره لی  می گوید که، "آمدن یک گروه از افراد با تمدن بالا، و هم زبان با اتروسک ها، باعث پیشرفت آنها شده است، ولی برای آقای توره لی آمدن این مهاجرین یک مسئله ی جانبی است. شخصا من فکر می کنم که تئوری های فوق وقتی درست است که بطور کلی در نظر گرفته شود. بعبارت دیگر، باید گفت که گروهی که تمدن اتروسک را بوجود آورده اند، مردمانی با ریشه ی شرقی  و متاثر از تمدن آناطولی و بین النهرین، بوده اند. در دوره ی برنز  آنها بتدریج از طرف شمال، احتمالا از طرف رودخانه ی دانوب، و بعدا از طریق رودخانه ی پو و رنو و گذشتن از دریای آدریاتیک، و در نهایت با گذشتن از دریای " تیره نیان" و دریای مدیترانه ی شرقی،  در طی چندین قرن به ایتالیا وارد شده اند. به روشنی می توان گفت که تمدن این گروه مهاجر در غنای سرزمین جنوب رودخانه ی" پو" که بعدا "اتروریا" نامیده شده،  رشد کرده است. بنابراین اگر این نظر درست باشد نمی توان ریشه ی این تمدن را ایتالیائی نامید بلکه تمدنی با ریشه ی شرقی خواهد بود. بعلاوه، وقتی ما از تمدن اتروسک ها صحبت میکنیم، بهتر این است که از ریشه ی تمدن پیشرفته ی  آنها در مقابل تمدن ابتدائی دیگر مردمان ایتالیائی آن زمان صحبت بکنیم. از طرف دیگر دلیلی بر مهاجرت گسترده ی مردم در منطقه ی اتروسک مثل آنچه در جنوب ایتالیا توسط یونانی ها شده است وجود ندارد، بلکه بیشتر بنظر می آید که گروه های کمی از مردم با تمدن مشابه، احتمالا از ریشه ی مردم آناطولی(قبل از تسلط هلنی ها بر یونان و آناطولی، ساکنین آن مناطق را تیرن و یا پلاسگی ین خطاب می کردند، که  آنها هم ریشه شرقی داشته اند و در واقع تمدن یونانی دنباله تمدن اژه ای این اقوام است:مترجم) و یا از بین النهرین بتدریج به آنجا مهاجرت کرده اند. در زیر من به علل و دلایلی که به این مهاجرت های تدریجی ختم شده است می پردازم.
     احتمالا، این مهاجرت ها درست بعد از پایان دوره مفرغ در زمانی که انسان های کمی در ایتالیا زندگی می کردند، اتفاق افتاده است. بهرحال برجستگی  آنها از نظر علمی باعث شده است که قدرت برتر در آن ناحیه باشند. بعد از قرنها در ابتدای دوره آهن، این فرهنگ به نام" فرهنگ میلانو وین"نامیده می شد، و آن قسمتی از دشت پادانا و مرکز ایتالیا را در میان می گرفت. در نتیجه با مهاجرت تدریجی و اصولی تر مردمانی با همان زبان و فرهنگ شرقی از همان ناحیه قبلی و از ناحیه جنوب، فرهنگی که به نام "ویلانو وین" نامیده می شد، به تمدن پیشرفته تری بنام "تمدن اتروسک" تبدیل شد.
     به عبارت ساده تر، من فکر می کنم که پیشرفت ملت و فرهنگ اتروسک، را می توان با پیشرفت ملت و فرهنگ کشور معاصر "امریکا" مقایسه کرد، که همه ما در مورد تاریخ ان اطلاع داریم. رسیدن تدریجی مهاجرین اروپائی، و غنای سرزمین امریکا، بعد از چند قرن باعث بوجود آمدن یک مرکز تمدن جدید و یک قدرت اقتصادی جدید شد. امروزه کسی نمی تواند بگوید که این تمدن بطور خود جوش در امریکا بوجود آمده است، ؛بلکه تحت تاثیر فرهنگ مهاجرین اروپائی، در طی چندین قرن تمدنی بوجود آمده است که تا حدودی با فرهنگ اولیه اروپائی فرق دارد.
     ریشه "آناطولی-بین النهرینی" تمدن اتروسک ها توسط اطلاعات گسترده ای  در زمینه های مختلف، مثل فلزشناسی، آبشناسی، ساختمان، هنری، مذهبی و بعضی تمایلات، مربوط به غیب گوئی، جواهرات و آرایش، نظافت محیط و غیره تائید شده است.  وقتی ما به موزه ای مربوط  به اتروسک ها وارد می شویم، احساس می کنیم که دریک موزه ی فرهنگی شرقی هستیم. استفاده از وسائل بسیار شیک و زیبا در تزیینات ساختمان، انتخاب وسائل زندگی اعلا در تضاد با ایتالیائی های اطرافشان، و حتی با یونانیان همعصرشان که زندگی قابل قبولی از نظر استاندارد زندگی داشته اند، بوده است. شباهت زبانی بین زبان اتروسکی و زبان لمنی ها، به نفع ریشه ی ناحیه اژه ای-آناطولی اتروسک ها در هزاره ی قبل از میلاد است. همچنین نقش پایه ای زن در نقوش مربوط به اتروسک ها نشان از تمدن مادر شاهی باستانی شرقی دارد که در آن الهه بزرگ مورد پرستش قرار می گرفته است. این عناصر باعث تفرق تمدن  آنها از معاصرانشان که در  آنها توفق مرد بر زن بطور واضح وجود داشته که فقط در قرن اخیر پس از مبارزات طولانی توانسته اند به حقوقشان برسند. باید بخاطر آورد که" پلاتو"(فیلسوف یونانی:مترجم) در اثر خود بنام" تیمئو" زن ها را چیزی پائین تر از انسان بحساب آورده است و این اختلاف بسیار زیاد بین تمدن یونانی که تمدن شرقی اژه ای هم روی آن بسیار اثر گذاشته، و تمدن اتروسک ها را نشان می دهد.
     بعلاوه، همانطور که در مقالات، و وب سایت هایم، بعد از کشف مرکز مذهبی اتروسک ها در قله کوه مونته ولوونوشتم،  بررسی تعدادی یافته ها از قبیل، علائم، افسانه ها ، نامگذاری مناطق مختلف، ارتباط بسیار روشنی بین این کوه و شهر اتروسکی" مارزوبوت تو" پیدا کردم. این یافته ها مرا به این اعتقاد واداشت که قبول کنم که سنگ های بیضوی بر روی قبرهای" مارزوبوت تو" و در قبرستان های اتروسک ها علائم مذهبی بسیار مهم ، حتی برای اتروسک ها بوده است. این سمبول سنگ بیضوی، نشانه ی دیگری از نزدیکی تمدن اتروسک ها به تمدن های شرقی است. از نظر بسیاری از اتروسک شناس ها سنگ بیضوی فقط یک سنگ قبر ساده است. علائم دیگری، مثل صلیب حک شده در داخل یک دایره،  و مار و دو قمری همراه آن که در مراکز مذهبی دیگری، مثل دلفی، دلوس، ملیتوس، متسامور، و تبه،  و بسیاری مراکز شرقی دیگر یافت شده است دلیل  دیگری بر شرقی بودن اتروسک ها است چون نمیتوان  آنها را فقط با ارتباطات تجارتی ساده با شرق از  آنها کسب کرد. صلیب که معمولا داخل یک دایره حک شده است و من  آنها را در مونتوولو و "مارزوبوت تو" پیدا کردم، مثل بسیاری از علائم اتروسکی، از نوع علائم تمدن" ویلانووین"، که تاکنون فقط علائم تزئینی ساده فرض میشد، بوده است.  صلیب متساوی الضلاع در حکاکی های سومرهای باستانی بعنوان علامت الوهیت استفاده می شده است. {توضیح مترجم:آقای مراد حاجی در کتاب خود موسوم به"اروپای آسیا"جلد اول(اروپا، ترکی، و استپ بزرگ) در مورد عدم شناخت مسیحیان از صلیب واسرار آن سخن می گوید:"من البته، از صلیب سنت جورج شروع می کنم که کاملا شبیه صلیبی است که در اعصار قدیم در آلتایی مورد استفاده قرار می گرفته است. سوالات زیادی مطرح شده است، چطور آن را سنت جورج نام گذاشتند و این صلیب چگونه در مسیحیت و تحت چه شرایطی پیدا شد؟ میدانیم که در حال حاضر صلیب علامت مسیحیت است. ولی همیشه اینطور نبوده است. تا قرن چهارم میلادی مسیحیان صلیب را قبول نداشتند و سعی می کردند از آن دوری بکنند. (برای اولین بار در فرهنگ لغت بوک هاوس و افرون در مورد آن خواندم) من از نوشته ی نویسنده مسیحی قرن سوم آقای فلیکس مینوسیوس یادداشت بر داشتم: "در مورد صلیب، ما  آنها را پرستش نمی کنیم، ما- مسیحیان- به  آنها نیاز نداریم، شما، کفار، که ساخته های چوبی برایتان مقدس است،  آن صلیب های چوبی را پرستش کنید"}. ریشه ی بسیار قدیمی برای این سمبل های مذهبی، نشانه ای از ریشه ی بسیار دور این ملت است.  "سنگ بیضوی" می تواند ما را به" افسانه ی پلاسگی ین"در "یورینوم" باز گرداند ، که به تخم اولیه، بعد از اینکه توسط، افیون، مار مخلوق خودش، بارور شد،  حیات میدهد و مار بلافاصله بدور تخم پیچیده و بی حرکت تا زمان باز شدن تخم باقی ماند و از باز شدن تخم تمام موجودات و کائنات بوجود آمد.  (یکی از افسانه های قدیمی خلقت است که در آن مادر شاهی، و یک خدائی اصل است، در آن الهه به مردان توفق دارد، و از رب النوع های دیگر زودتر بوجود آمده است. این الهه به تمام موجودات جهان حیات می بخشد.  یورینوم در ابتدای پیدایش جائی برای سکونت ندارد لذا او از هوا آب را جدا می کند و در آب زندگی را شروع می کند.  از باد شمال موجودی جدید، افیون، مار بزرگ را بوجود می آورد. پس از آمیزش با مار یورینوم به قمری تبدیل شده و  تخمی از او بوجود آمده  و  با دستور او مار تا زمان باز شدن تخم،  هفت دور  بدور آن پیچیده و آن را محافظت می کند. در نهایت پس از باز شدن تخم، تمام موجودات، مثل خورشید ماه و غیره از آن بوجود آمدند:مترجم)
     سنگ بیضوی با مار پیچیده بدور آن ، که در نقاشی های روی دیوار در "پمپی" وجود دارد حتما ریشه اتروسکی دارد.
     قابل توجه است که زائران مسلمان وقتی به زیارت کعبه در مکه می روند، در آن سنگی سیاه با شکل بیضوی و به قطر حدود 18 سانتی متر را می بوسند.
     حال میرسیم به پاسخگوئی به  مهمترین سئوال! چرا و چگونه این مهاجرین شرقی با فرهنگ احتمالا مشابه بتدریج و بطور مستمر، به اتروریا آمدند و در طول چندین قرن ملتی یکدست و ثروتمند را در آنجا بوجود آوردند ؟ ما می دانیم که اولین کسانیکه وارد امریکا شدند و آنجا را سرزمینی ثروتمند یافتند به هم میهنان خود از وجود چنان سرزمین ثروتمندی خبر دادند و این باعث شد که افراد بسیاری به سرزمین جدید مهاجرت بکنند. احتمال بسیار وجود دارد که در زمانهای باستان، بین مراکز مذهبی مختلف و با فواصل بسیار، ارتباط مستمری وجود داشته باشد. همانطور که در مطالعات قبلی خود از امکان استفاده از کبوتران نامه بر و امکان جابجائی سالانه یا دو سال یکبار  آنها در نقاط مشخص،  مطرح کرده ام، در گذشته هم می توانسته اند برای ارتباط از آن طریق استفاده نمایند.  احتمالا این نقل و انتقالات کبوتران،  بطور سری و گاه نیز با کاروانها انجام می شده،  که بطور مستمر از همان ملت با فرهنگ مشابه،  برای مهاجرت به آن منطقه می آمده اند.  احتمال وجود این نوع ارتباط  لازم و آسان  بین مراکز مذهبی در گذشته می تواند، وجود بسیاری از مراکزی را که از نظر ما اسرارآمیز و افسانه ای هستند را توجیه نمایند.
     در نهایت بعد از خواندن کتاب "جیووانی سمه رانو" اطمینان بیشتری به داشتن ریشه ی شرقی اتروسک ها پیدا کردم.  در حقیقت این دانشمند نود ساله و عضو انستیتو شرق شناسی شیکاگو  بعد از شصت سال تحقیق و مطالعه،  ریشه سومری و اکدی زبان اتروسک ها و بنابراین زبانهای لاتینی و اروپائی را ثابت کرده است . در چنین حالتی تئوری ریشه ی هندو اروپائی زبانها فقط یک دروغ شمرده می شود.  تئوری های او برای سالهای طولانی توسط اکادمی ایتالیا مورد بی مهری و عدم توجه بوده است، تا اینکه اخیرا کتاب او با نام "ریشه تمدن اروپائی" توسط فیلسوفان بزرگی مثل، ماسینو کاجیاری،  امانوئلو سره وینو ، و اومبرتو گالیم برتی مورد تائید و تکریم قرار گرفت. ولی هنوز هم بسیاری از تاریخ دانان فرهنگستان ایتالیا بعلت اینکه با تئوری های ظاهرا بدیهی  آنها هماهنگی ندارد گفته های او را قبول ندارند.
   
11/4/1386

                                         References
1) Massimo Pallottino Etruscologia Hoepli, 2003, 110
2) See the article of Sergio Frau, Etruschi, cosi il fascismo ne cancellò le origini La Repubblica.  maggio 2001 and also reported on the web:http://www. parcodiveio. it/_ita/articoli_02. htm
3) Mario Torelli, Storia degli Etruschi, Ed Laterza, 28, 2001.
4 )Graziano Baccolini, Hera,16,61, 2001; Hera 41,76,2003 .  This research is also reported on the web :http://www. fci. unibo. it/~baccolin/summary. htm
5) Regarding the use of traveller pigeons see my web page:http://members. xoom. virgilio. it/Farf/ipiccioviagg. html
5) Luciano De Cresenzo, I Grandi Miti Greci, Oscar Mondadori, 2003 pag.  247-8
6) Giovanni Semerano, L’infinito: un equivoco millenario, ed.  Mondadori, 2001. , Giovanni Semerano, Il popolo che sconfisse la morte ed Mondadori, 2003.
- Giovanni Semerano had to wait 90 years before receiving his first institutional acknowledgement for his important discoveries concerning ancient languages, in particular, the Etruscan language.  In fact in Florence, July 2001, Semerano received the "Silver Plaque" by the Tuscany Regional assembly that the president Riccardo Nencini attributed to him for his hypothesis on the "mother of all languages" which for Semerano is the Acadian-Sumerian.
G.  Baccolini Università di Bologna , Italy, September  2003
E-mail: baccolin@ms. fci. unibo. it
My preferred web site about Etruscan Civilization :http://www. mysteriousetruscans. com/